نمی‌تونم چهار سال صبر کنم

22:05 - 1391/11/02
اگه بگم بازم بگه نه شخصیتم خرد میشه و مدام هم همدیگه رو می‌بینیم اگه زنگ نزنم نمیشه آخه دوسش دارم...
صبر

سلام

چند ماه پیش تو دانشگاه عاشق یه دختر شدم که یک سال ازم کوچکتره و هم ترمیم با هزار بد بختى شماره شو پیدا كردم و بهش زنگ زدم و گفتم كه دوسش دارم گفت اهلِ ارتباط نیست گفتم نظرت راجع به من چیه گفت اگه نظرم كافیه تو پسر خوبى هستى. گفتم فكر كن دارم ازت خواستگارى میكنم گفت دو سال دیگه درس دارى ۲ سال هم سربازى بگم ۴ سال می‌مونم نمى تونم. گفتم حد اقل تا پایان ترم فكر كن گفت آخه جوابم همینه گفتم باشه صبر كن اینطورى بهتره گفت اشتباه میكنى. گفتم تو كه قولى نمیدى فقط تا آخرِ ترم فكر كن من دوباره زنگ میزنم گفت باشه.

چى كار كنم؟ داره ناز میكنه یا نظرش منفیه؟ زنگ بزنم یا نزنم؟ چى بگم؟ مى تونم ۴ سال و بكنم دو سال و نیم، موندم اگه بگم بازم بگه نه شخصیتم خرد میشه و مدام هم همدیگه رو می‌بینیم اگه زنگ نزنم نمیشه آخه دوسش دارم.

***جواب :

سلام

فکر می‌کنم نظرش مثبت باشه اما اینکه مساله 4 سال رو مطرح کرد نه تنها دلیل بر این نیست که تو رو نمی‌خواد بلکه تایید دیگه ایه بر اینکه تو رو می‌خواد چون نگفت 4 سال صبر نمی‌کنم بلکه گفت نمی‌تونم صبر کنم یعنی از یه طرف دلم می‌خواد با تو ازدواج کنم اما از طرف دیگه تحمل چهار سال صبر کردن رو ندارم پس به خودت نگو : اگه منو می‌خواست می‌گفت 4 سال رو به پات می‌شینم، بخاطر اینکه معنی این حرفش اینه که من تو رو به حدی می‌خوام که اگه می‌تونستم چهار سال برات صبر می‌کردم اما نمی‌تونم، پس از این جهت خیالت راحت باشه

می مونه اینکه الان باید چه بکنی؟ به نظر من بهش زنگ نزن بلکه به مادرت بگو به خونه شون زنگ بزنه و قرار خواستگاری رو بذاره چون شما دو نفر به مرحله‌ای رسیدید که از این به بعد باید خونواده‌ها در جریان باشند به خاطر اینکه شما همدیگه رو پسندیدید و همین مقدار برای اقدام جهت خواستگاری کافیه و نیاز نیست که توی این مرحله محبتتون بیشتر بشه چون اگه عشقتون بیشتر بشه و بعد به خونواده‌ها بگید و بخاطر مخالفت اونا نتونید ازدواج کنید برای فراموش کردن همدیگه سختی فراوانی رو باید تحمل کنید

نسبت به مدت چهار سال هم نگران نباش این مورد در طول خواستگاری در ضمن موارد دیگه قابل طرحه و با استفاده از مشورت و توافق خونواده‌ها می‌شه یه جوری حلش کرد که نه سیخ بسوزه نه کباب؛ اخرش اینه که مدت عقد رو طولانی می‌کنید. در مورد سربازی هم بهش بگو فکر نکنه که در زمان سربازی رفتن تو از هم دور می‌شید چون طبق قانون، سربازای متاهل رو به استانهای دور دست نمی‌فرستند بلکه در استان محل زندگیشون به کارشون می‌گیرند که نزدیک همسرشون باشند

به هر حال نظر من اینه که خودت بهش زنگ نزنی ولی اگه دلت طاقت نیاورد و بهش زنگ زدی اول اینو بگو که می‌تونی چهار سال رو دو سال و نیم کاهش بدی بعدم بگو که می‌خوایم بیایم خواستگاری

اگه مخالفت کرد مهم نیست تو کار خودتو بکن و اینو هم بهش بگو که میایم خواستگاری، چون اصرار پسر اثر مثبت در دختر داره و اونو نرم می‌کنه

اینو هم نگو که اگه مخالفت کرد شخصیتم خرد می‌شه چون توی عرف جامعه وقتی کسی که دختری رو می‌خواد و بارها هم خواستگاری می‌ره و درخواستش رو تکرار می‌کنه، هیچکس نمی‌گه که اون شخصیت خودشو خرد کرده اخرش اینه که می‌گن عاشقه و عشق مجنونش کرده و عاشق شدن رو هم که کسی بد نمی‌دونه

پس اگه اونو می‌خوای فکر خرد شدن شخصیت رو از سرت بیرون کن و هر گونه تلاشی رو که لازمه برای به دست اوردنش بکن ولو لازم باشه بارها بری و یا خواهش و تمنا کنی منتها تاکید من اینه که از راهش باید وارد بشی و به نظر من از این مرحله به بعد بدون خانواده جلو رفتن خطرناکه

موفق باشید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 2 =
*****