ویژگی های خانواده متعادل

14:21 - 1391/12/06
در یک خانواده متعادل منزلت هر فرد در جایگاهش دیده میشود دعوا میشود سلیقه ها به هم نمیخورد عصبانیت ها بالا میرود ، اما مرد یا زن وقتی می بیند در کلامش امکان دارد حریم شکنی کند میگوید : ببخشید فعلا با هم حرف نزنیم .
خانواده

ویژگی های خانواده متعادل چیست؟

ما این را باید در نظر داشته باشیم که اگر میخواهیم در رابطه با خانواده متعادل صحبت کنیم یکسری از چیزهایی را باید بگوییم یا یک سری چیزهایی را بشنویم که در زندگی کاربرد داشته باشد، یک سری ویژگی های که الان میخواهم مطرح کنم و مربوط به فرهنگهای دیگر است ، در خانواده متعادل تفکیک حق از وظیفه خود را نشان میدهد .یعنی چه ؟

یعنی خیلی وقتها من وظیفه ام است این کار را بکنم و وظیفه ام نیست اینکار را نکنم و حقش این است که آقا این کار را بکند و حقش این است که خانم اینکار را بکند . ما یکسری چیزهای این چنینی را با ساختارهای قانونی و با ساختارهایی که در کتابها مدون است و متاسفانه کتاب قانون و کلا قوانین خشک و بی روح هستند ، اینها را که نگاه میکنیم در زندگی ما معنی پیدا نمیکند ،

من عرض کردم که زن و شوهر هنگامی که فرزندی متولد میشود خصوصا در ماههای اولیه زن خیلی باید فرسایشی دوندگی بکند ، و از نظر فیزیکی ، پیکاری واقعا داشته باشد ، یک جنگی است ، مدام بچه باید عوض شود ، شیر میخواهد ، چون زبان گویایی ندارد آدم نمی داند اعتراضش برای چیست ؟ و این گریه ها چه معنایی دارد ، مدام این خانم در تکاپو است . و اینجا به ظاهر و در آن کتاب قانون حقی برای مرد نیست ، اما هنگامی که مرد کنار خانمش می آید و میگوید : من چکار برایت بکنم ؟ یا چه کاری از دست من بر می آید و ... اصلا اینها هیچ جایی معنا ندارد اما این حسی که آقا به خانمش انتقال میدهد و این حسی که خانم دریافت میکند انرژی را بالا میبرد ،

اما یک چیزی اینجا است ، در ساختار دینی من ، این وظایف مسیری بسوی خدایی شدن است ، این همراهی کردن مرد با زن یا زن با مرد این حس را منتقل میکند که چون تو بنده خدا هستی و من نیز بنده خدا ، همه باید در خدمت هم باشیم برای آن خالق ، یعنی هرچه خود را نبینم و به دیگری بیندیشم و به فکر او باشیم ، حالا از همسرم گرفته تا دیگری ، هرچه از خودم کم میکنم بهتر رشد میکنم ، بهتر این منیّت زیر پا میرود و رشد فردی من در مسیر تعالی پیدا میشود .

اینرا ما هیچ کجا نمیتوانیم پیدا کنیم ، یا فرض بفرمایید خانم خانه دار است و همسر دارد وظایفش را انجام میدهد، امکانات زندگی را فراهم میکند و خسته و کوفته وارد خانه میشود، من این را از قول آقایان میگویم که هیچ چیزی با ارزش تر، زیبا تر و آرامش بخش تر برای یک مرد در زندگیش نیست که زن دریافت کند که مرد چقدر دارد تلاش میکند ، و این تلاشش را با رفتار، با کلام و با شیوه های مختلف به او القاء کند ، دست شما درد نکند ، حالا شاید بعضی ها بر من خُرده بگیرند ، خوب بگیرند ،

این چیزی است که من یافته ام . شما چقدر وجودت برای زندگی من گرم کننده است ، سایه شما بر سر من چقدر زیباست ، شما ستون زندگی من هستی و من به شما تکیه کرده ام ، آیا غیر از این است چرا به خودمان دروغ میگوییم ؟ چرا نمیخواهیم این الفاظ را بکار ببریم مبادا کم شود ، چون درست بلافاصله به خودم انتقال پیدا میکند ، یعنی همین آقا به خانم میگوید : وجود توست که مرا به این پیکار و تلاش میرساند ، این حس توست که به من انتقال می یابد تا این زحمات را بکشم ، این به پای او میریزد و او به پای این و خدا همانجا از این عشق بازی لذت میبرد و این عشق بازی که در ایثار یکدیگر اتفاق می افتد و این مطلوب پروردگار است و آنجاست که میگوییم اگر دستی در دست یگدیگر قرار گیرد ، ریختن گناه توسط پروردگار انجام میگیرد ، اینها در هیچ کتابی پیدا نمی شود ،

بعضی از مراجعین در دوران عقد گاهی در شرایطی قرار میگیرند که از هم یک زدگی پیدا میکنند مثلا چهار ماه است عقد کرده اند و دیگر نمیتوانند همدیگر را بپذیرند ، راهکارهای متفاوت دارد ، یکی این است که شما یک ماهی با هم قطع رابطه کنید ، این به دلیل اتفاق می افتد که این تردید مسیر تصمیم گیری اش مشخص شود ، یا آره یا نه ،

یک موردی اخیرا داشتم که این خانم بی هیچ دلیلی این حس برایش اتفاق افتاده بود خودش هم میدانست که طرف مقابلش بسیار آدم خوبی است، اما خوب حسی است که پیدا شده بود ، من به ایشان این جمله را گفتم که یک ماهی قطع رابطه کنید و این خانم سر ده روز به شدت پشیمان شد و سعی کرد مثبتهای همسرش را دید، اما چون به او گفته بود رابطه ات یک ماه باید قطع باشد و او پذیرفته بود مشاور را ، میگفت یک روز خیلی طاقتم تمام شد ، همه چیزم را از دست دادم ، اما چون دیدم هم باید فرمان را بپذیرم و هم باید به یک تصمیم درست برسم ، بلند شدم ، رفتم حلقه ام را در دستم کردم، احساس کردم همه انرژی که یک همسر باید به یک همسر بدهد گرفتم ، حلقه های در دست آقایان و خانمها کدامش تجلی بخش یک ارتباط عاطفی قوی است و تا به این حد انتقال انرژی مثبت است ؟ این را کدام کتابی برای ما نوشته ، در خانواده متعادل همه اینها دیده میشود .

قرب و منزلت هر فرد در جایگاهش دیده میشود و حرمت و احترام طرفین با هر شکلی شکسته نمیشود ، دعوا میشود ، اختلاف می افتد ، سلیقه ها به هم نمیخورد ، عصبانیت ها بالا میرود ، اما مرد یا زن وقتی می بیند در کلامش امکان دارد حریم شکنی کند میگوید : ببخشید فعلا با هم حرف نزنیم . اجازه بدهید یک ساعت دیگر حرف بزنیم . در این خانواده وقتی می گوییم تعادل یعنی هر چیزی در جای خود است ، در این خانواده دعوا میشود باید هم بشود ، اصلا همانطور که گفته اند نظرات خود را بگویید و بزنید خوبش را انتخاب کنید ، اگر این حرفها در خانواده ها اتفاق نیفتد ، رشد کجا اتفاق می افتد ؟

چرا ما ظرفیت نداشته باشیم کسی مقابل ما بایستد با اعتقادات و نظریات ما مخالفت کند ، شاید من اشتباه می کنم . او هم اشتباه میکند . بشینیم فکر کنیم کدام باید چشم پوشی کند و از مسئله اش اغماض کند . یا به هرحال به همدیگر فرصت دهیم . اینها در خانواده متعادلی که در ساختار خیلی از کتابها نوشته هیچ جایگاهی ندارد ، اصلا معنی ندارد ، چون ملاک و معیار فرد در این خانواده یک سری ارزشهای پنهان درون فرد است . گفتم و مثال زدم که به چه شیوه هایی ما میتوانیم این انتقال را دریافت کنیم ؟ اینجاست که متأسفم که باید این جمله را بگویم . این کلمه زیبای ، پرمعنای ، پرمحتوایی بنام عشق بازیچه شده دست کسانی که اصلا معنی آنرا نمی دانند ، ولی شما ببینید که در رفتارهای این دینی چقدر زیبا معنی شده است .

منبع: سایت شبکه سه برنامه سمت خدا پاسخگویی خانم رحماندوست

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 6 =
*****