چکیده: باید میان سیاست و سیاست بازی که نمودی از فرهنگ غرب است که در آن میتوان از هرگونه نیرنگ و خدعه برای رسیدن به مقصود استفاده کرد، جدایی قائل شد و اعلام کنیم میتوان هم سیاسی بود و هم هدف وسیله را توجیه نکند، بلکه همانند الگوهایی نظیر امام خمینی و آیت الله مدنی خداباوری و دستورات الهی را در همهی امور حتی سیاست دخالت داد.
یکی از واژههای پرکاربرد این روزها در جهان و جامعهی ما کلمه سیاست و سیاستمداری است که مورد توجه همگان واقع شده است و یکی از ملزومات سیاستمداری داشتن نوعی نگاه خاص که بتوان در مواقع حساس تمام جوانب را حفظ کرده و ضرری برای خود فرد و جامعه محسوب نشود، لذا سیاستمداری را معمولا با نیرنگ و دورویی و حقه بازی همراه میکنند.
بر اساس همین دیدگاه تیشه به ریشهی سیاست دینی و همراهی دین و سیاست زده و این دو را از هم جدا میکنند و یکی از اشکالات این است، که یک طلبه یا روحانی نباید بر سیاست وارد شود یا سیاسی شود.
اما باید گفت با رویکرد نگاه غربی است، که از هر طریق موازنه سیاسی را به سمت خود گرایش دهیم ولو شده با بکار بردن امور غیر اخلاقی که مورد توجه غربیان میباشد، که با نگاه اسلامی تفاوتی مبنایی دارد.
یکی از موارد افتراق و جدایی نوع نگاه اسلام و غرب در تعریف سیاست و سیاست مداری میتوان در روایتی که از امیرالمومنین علی (علیه السلام) نقل شده است اشاره کرد:
«وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاس لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَة[1]
به خدا سوگند هرگز معاویه زیرک تر و سیاستمدارتر از من نیست، امّا او بر اساس غدر و فجور و خدعه و نیرنگ و حیله عمل میکند و حیله گری و حقه بازی در صحنه سیاست را جایز میشمارد. اگر نبود زشتی و قباحت و غدر و حقه بازی که معاویه به کار میبرد البته که من سیاستمدارترین مردم می بودم. ولکن هر غدر و حقه ازگناه و جزء فجور است و هر گناهی نیز نافرمانی خدا و کفر آور است».
در این توصیف بسیار جالب امام جدایی و حد فاصل نگاه اسلامی و غیر اسلامی در تعریف سیاست و سیاستمداری را بیان میکنند، همین توصیف امام را می توان، در تعریفی که امام خمینی از سیاست بیان بوضوح دید:
«سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد، و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزى كه صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست، و اين مختص به انبياست. ديگران اين سياست را نمى توانند اداره كنند. اين مختص به انبيا و اولياست و به تبع آنها به علماى بيدار اسلام». [2]
در این توصیف حضرت امام خمینی میبینیم که ایشان سیاست را همان روش انبیاء دانسته که کارهایی که انجام میدهند به صلاح مردم است و طبق نگاه اسلامی انبیاء کاری خلاف احکام و قوانین الهی انجام نمیدهند یعنی همان تعریف و تمایزی که امیرالمومنین (علیه السلام) بین خود و معاویه قائل میشوند.
از جمله کسانی که با اینکه یک شخصیت روحانی و طلبه بودند و با نگاه و نگرش اسلامی به سیاست توجه و عمل میکردند و هیچ وقت اسلام و دین را از سیاست جدا نمیدانستند و قائل به در هم تنیده بودن اسلام و سیاست بودند «شهید محراب آیت الله مدنی» است.
در سیرهی شهید محراب آیت الله مدنی درهم تنیده بودن دین و سیاست به وضوح آشکار بوده و در برخوردها و موضع گیریهای ایشان میتوان یک نوع سیاست اخلاقی بر مبنای احکام الهی را بصراحت مشاهده کرد:
1ـ خداباوری
شاید بتوان یکی از موارد جدایی سیاست دینی و غیر دینی را در همین خداباوری نام برد، که در روایت امیرالمومنین (علیه السلام) و تعریف حضرت امام خمینی از سیاست که در بالا بدان اشاره شد، تصریح شده است.
امیرالمومنین (علیه السلام) تکیه بر اموری میکنند که اگر مواردی که معاویه از خدعه و حیلههایی که بکار میبست، حرام نبود من سیاستمدارتر بودم. و همچنین حضرت امام خمینی سیاست را کار انبیاء می دانند. لذا همین روش را در سیره آیتالله مدنی مشاهده میکنیم.
آیت اللّه مدنی معتقد بودند که محور مبارزه باید ادای تکلیف و تلاش بر حاکمیت دین خدا باشد. و دستورات خداوند از جمله قوانین تعیین کننده در جامعه باشد، که در تبیین و اثبات این امر کوشا بودند، و این نحوه نگرش به زندگی و مبارزه، در همه زوایای زندگی و دیدگاههای آیت الله مدنی متجلی است. که از جمله موارد خداباوری ایشان میتوان به اعتقاد به دین و اصلاح نفس اشاره کرد.
ایشان در یک فرمایش خود در مورد لزوم اعتقاد به دین میفرمایند:
«وقتی دینم به من میگوید باید امروز خودت را فراموش کنی و خود را زیر پای این مرد یعنی امام خمینی بگذاری تا یک قدم بالا بیاید و بدنبال ایشان حرکت کنی». [3]
در یک فرمایش دیگر ایشان در مورد اصلاح نفس که از جمله موارد خداباوری و طی طریق الی الله است را اینگونه توصیف میکنند:
«وقتی ما می توانیم از این پیروزی نسبت به خودمان استفاده صحیحی بکنیم، که اول نفس را اصلاح کرده باشیم». [4]
با محوریت خدا در کارها میتوان شخصیت شهید مدنی را اینطور توصیف کرد که اخلاقیات و ارزشهای الهی حاکم بر همه، هدف است و مصلحت اندیشی جایگزین حقیقت بینی با محوریت الله نمیشود.
2ـ ظلم ستیزی و قاعده نفی سبیل
از جمله اعتقادات و مبانی محکم شیعه بر اساس الگوهایی مثل امیرالمومنین و امام حسین (علیهما السلام) نفی هرگونه ظلم ستیزی و تسلط کفار و دشمنان است.
از ویژگیهای بارز آیت اللّه مدنی که تربیت یافته مکتب امام حسین (علیه السلام) است، مبارزه با ظلم و تعدی ظالم است.
شهید مدنی نخستین کسی بود که در نجف به ندای امام لبیک گفته، با تعطیل کردن کلاسهای خود در افشای چهره پلید رژیم سفاک پهلوی گام برداشت. سفرهای تبلیغی ایشان در ایام تعطیلی حوزه به طور مرتب به ایران در همین راستا بود و در هر شهر مختلف به تبلیغ و روشنگری می پرداخت.
مبارزه با مفاسد اجتماعی و مظاهر طاغوت یکی از آرمانهای اصلی ایشان در سفر به دیارها بود. ایشان به هر دیار سفر میکرد یا تبعید میشد این مبارزه، سرلوحه فعالیت ها و حرکت ایشان بود.
سالهای 1341 تا 1351 در همدان، سالهای 1351 تا 1354 در خرم آباد، 1354 تا 1357 بیانگر این مبارزات و ظلم ستیزی هاست.
همچنین بر اساس قاعدهی نفی سبیل «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرينَ عَلَي الْمُؤْمِنينَ سَبيلاً [نساء/141] هرگز خداوند برای کافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط را باز نگذاشته و باز نخواهد کرد».
بر اساس قاعده نفی سبیل، که خداوند هیچ گونه راه نفوذ و تسلط کفار بر مسلمین را اجازه نمیدهد. هرگونه رابطه و اعمالی که منجر به تسلط کافران بر مسلمانان باشد را ایشان تجویز نکرده و این قاعده را شامل کلیه قراردادها و معاملات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و نظامی دانسته، چون موجب تسلط کفار بر مسلمانان خواهد شد.
از جمله موارد برخورد شهید مدنی در مورد نفی سبیل مخالفت ایشان با تصویب طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی است که از جمله مفاد این لایحه، حذف شرط مسلمانی برای تصدی بسیاری از پستهای مهم مملكتی مثل، قضاوت و... بود. به علاوه تصریح شده بود در مواردی كه طبق قانون، افراد باید سوگند یاد كنند، ضرورتی ندارد كه مسلمانان، نام قرآن را ذكر كنند، فقط كافی است به كتابهای آسمانی سوگند یاد كنند، همچنین در یكی از بندهای این لایحه به تساوی كامل حقوق اجتماعی زنان و مردان اشاره کرد.
آیت اللّه مدنی در 9 آذر 1341 در مسجد جامع همدان، سخنرانی تندی علیه انتخابات ایالتی و ولایتی ایراد کردند و مردم را به عواقب شوم آن آگاه ساخت. ایشان در این سخنرانی فرمودند:
«مردم شما چقدر بی حس هستید اگر این انتخابات ملغی نشود، در روز قیامت شما مسئول می باشید، باید با علمای قم همکاری کنید و از آنان پشتیبانی کنید».[5]
در نتیجه باید اذعان کرد باید میان سیاست و سیاست بازی که نمودی از فرهنگ غرب است که در آن میتوان از هرگونه نیرنگ و خدعه برای رسیدن به مقصود استفاده کرد، جدایی قائل شد و اعلام کنیم میتوان هم سیاسی بود و هم هدف وسیله را توجیه نکند که از هر راهی به مقصود برسیم، بلکه همانند الگوهایی نظیر امام خمینی و آیت الله مدنی خداباوری و دستورات الهی را در همهی امور حتی سیاست دخالت داد.
پی نوشت:
[1]. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص318، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق.
[2]. امام خمينى، صحيفه امام، ج13، ص432، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، تهران.
[3]. سید اسداللّه مدنی، یاران امام به روایت اسناد ساواک مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص41، چاپ اول، 20 شهریور ماه 1377.
[4]. همان، ص41.
[5]. همان، 15.