دو راهی های عاشورا

12:57 - 1395/07/12

- حادثه گران سنگ عاشورا حادثه ای عظیم است که انسان را بین دو راهی دنیا و آخرت، حق و باطل و عقل متعارف و عشق حقیقی قرار می دهد و از آن‌جا که «كُلُّ‏ أَرْضٍ‏ كََربَلا، وَ كُلُّ‏ يَوْمٍ‏ عَاشُورا، هر زمينى كربلا و هر روزى عاشورا است»، همیشه انسان با این نوع دو راهی ها روبرو خواهد بود.

دو راهی های عاشورا

حادثه عظیم عاشورا حادثه ای است که با دو راهی، تشخیص و انتخاب گره خورده است؛ دو راهی حساس و سرنوشت سازی که گام برداشتن در یکی از آن مسیرها سعادت و در دیگری شقاوت و شرمندگی را به دنبال دارد و از آن‌جا که «كُلُّ‏ أَرْضٍ‏ كََربَلا، وَ كُلُّ‏ يَوْمٍ‏ عَاشُورا، هر زمينى كربلا و هر روزى عاشورا است»، همیشه انسان با این نوع دو راهی ها رو برو خواهد بود.

نمونه هایی از دو راهی ها:

الف: دو راهی دنیا و آخرت

دنیا در بینش اسلامی به تنهایی اصالت و استقلال ندارد بلکه ابزاری برای تکامل معنوی و رسیدن به آخرت است، به تعبیر قرآن کریم: «وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَة... [قصص/77] و به هر چيزى كه خدا به تو عطا كرده بكوش تا (ثواب و سعادت) دار آخرت را تحصيل كنی».
در واقع اگر به دنیا نگاه استقلالی شود و هدف واقع گردد مذموم خواهد بود. مانند یک عینک كه اگر کسی از پشت شيشه‌هاى آن به اشياء نگاه کند، اشیاء پیرامون خود را به راحتی می بیند؛ اما اگر به جاى نگاه از پشت عينك، به خود عينك و شيشه‌هاى آن توجه شود، چیزی دیده نخواهد شد.

امیرالمومنین (صلوات الله علیه) در همین زمینه می فرمایند: «إِنَّمَا الدُّنْيَا مُنْتَهَى‏ بَصَرِ الْأَعْمَى‏ لَا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَيْئاً وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِيرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَ الْأَعْمَى إِلَيْهَا شَاخِصٌ وَ الْبَصِيرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَ الْأَعْمَى لَهَا مُتَزَوِّد [1] جز اين نيست كه دنيا منتهاى ديد كوردل است، چيزى ماوراى آن را نمى‌بيند، و بينا نگاهش را از آن عبور مى‌دهد و مى‌داند در پى آن، سراى اصلى قرار دارد. پس بينا از آن، نگاه برمى‌گيرد و كوردل به آن خيره مى‌شود؛ و بينا از آن توشه بر مى‌دارد و كوردل براى آن توشه بر مى‌دارد».

در حادثه عاشورا نگاه ابزاری و استقلالی به دنیا خود را جلوه داد. عده‌ای از آن به عنوان سکوی پرواز به سوی رحمت و رضوان الهی استفاده کردند و سعادت ابدی را برای خویش رقم زدند و آنان کسی جز شهدای کربلا و یاران سید الشهداء (صلوات الله علیه) نبودند.
حُرَ بن یزید ریاحی فرمانده سپاه کوفه که صبح عاشورا آشوبی و انقلابی در دلش ایجاد شده بود و در دو راهی دنیا و آخرت متحیر ایستاده بود، نهایتا تصمیم خود را چنین می گیرد: «اِنِّي‏ وَ اللَّهِ‏ أُخَيِّرُ نَفْسِي‏ بَيْنَ‏ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ حُرِّقْتُ [2] به درستی که به خدا قسم خود را میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌ تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد»، و به سمت سپاه امام حرکت می کند و جزو شهدای با افتخار کربلا می‌شود.
اما عده ای مانند عمر سعد (لعنة الله علیه) وقتی در دو راهی دنیا و آخرت قرار می گیرد، شبی که از عبیدالله بن زیاد (لعنة الله علیه) مهلت گرفت تا در کار خود بیندیشد اشعاری را با خود زمزمه می­ کند:
«فَوَ اللَّهِ مَا أَدْرِي وَ إِنِّي لَوَاقِفٌ‏
أُفَكِّرُ فِي أَمْرِي عَلَى خَطَرَيْنِ
‏أَ أَتْرُكُ مُلْكَ‏ الرَّيِ‏ وَ الرَّيُّ مُنْيَتِی‏
أَمْ أَرْجِعُ مَذْمُوماً بِقَتْلِ حُسَيْنٍ‏
فَفِي قَتْلِهِ النَّارُ الَّتِي لَيْسَ دُونَهَا
حِجَابٌ وَ مُلْكُ‏ الرَّيِ‏ قُرَّةُ عَيْنِی[3]
به خدا سوگند كه نمی دانم و حال آنكه من ايستاده ‏ام بر گذر دو خطر كه نمى ‏پسندم آن را كه‏ آیا ملک ری را ترک کنم و حال آنکه آرزوی من همان است یا آنکه با بدنامی و قتل حسین برگردم. در قتل حسین دوزخ است که بر کسی پوشیده نیست؛ ولی ملک ری موجب روشنایی چشم است».
نهایتا رسیدن به مُلک ری آن چنان چشم و دلش را کور نموده بود که با ترجیح دنیا بر آخرت در راهی گام برداشت که شقاوت و ننگ ابدی را برای خود خرید.

ب: دو راهی حق باطل
حق و باطل دو مقوله ای هستند که در طول تاریخ وجود داشته و قدمتی به تاریخ خلقت انسان دارد و در حادثه عاشورا به اوج خود می رسد. نکته مهم در این میان آن است که با توجه به فرمایش امیرالمومنین (صلوات الله علیه): «كَيْفَ‏ يَنْفَصِلُ‏ عَنِ‏ الْبَاطِلِ‏ مَنْ لَمْ يَتَّصِلْ بِالْحَق‏ [4] مگر می شود کسی از باطل جدا شود اما به حق متصل نگردد»، هر حادثه ای یا حق است و یا باطل، ما امر سومی نداریم، لذا اگر کسی در جبهه حق قرار نگرفت قطعا در جبهه باطل است ولو سکوت و یا اعلان بی طرفی کند.
بنابراین کسانی که در حادثه عاشورا صدای استغاثه و طلب کمک سید الشهداء (علیه السلام) را شنیدند ولی علاقه به مال، فرزند و ترس از جان مانع شد که دست یاری دراز نمایند، ولو در جبهه یزید هم شمشیر نزده باشند، مصداق باطل قرار می گیرند.

مقام معظم رهبری در این زمینه می فرمایند:
«بی‌طرفی در دعوای حق و باطل معنی ندارد... وقتی که حقّی هست و باطلی، اینجا بی‌طرفی معنا ندارد؛ باید طرف حق بود، مقابل باطل ایستاد؛ حالا یکی می تواند به شکل نظامی بِایستد، یکی به شکل سیاسی بِایستد؛ به اَشکال مختلف می شود ایستاد، یک نفر هم با زبان، با بیان، با اندیشه می تواند بِایستد؛ باید ایستاد».[5]
«عبید الله حر جعفی» از همین طایفه است، حتی وقتی خود امام شخصا به دیدنش می رود و طلب یاری می نماید، با زدن دست ردّ به سينه سعادت و نيك ‏بختی، با آن که به سپاه منحوس یزید (لعنة الله علیه) هم ملحق نشده بود، اما نام خود را در جبهه باطل ثبت کرد.[6]

ج: دو راهی عقل و عشق
حادثه عاشورا قرار گرفتن در دو راهی بین عقل (جزئی، حساب گر و مصلحت اندیش شخصی که تمام توجهش دنیا و زندگی دنیوی است) و عشق حقیقی است. لذا کسانی که بر اساس عقل مصلحت اندیش دنیوی همه امور را می سنجیدند مرگ و آوارگی و اسارت را که رهاورد این سفر بود، را خوش نداشتند و حتی سید الشهداء (علیه السلام) را از رفتن به این سفر باز می داشتند یا به او توصیه می کردند خاندان خود را در این سفر بدون بازگشت همراه نبرد. اما امام حسین (علیه السلام) و یارانش که از چنین عقل متعارفی که در حقیقت همان وهم است عبور نموده بودند و دارای عقل برین و قدسی گردیده بودند و در وادی عشق قدم نهاده بودند دفاع از حق را تنها در شهادت، آوارگی و اسارت می دیدند؛ و اگر سید الشهداء (علیه السلام) نصیحت عاقلان آن روز را می پذیرفت، از اسلام چیزی جز اسم باقی نمی ماند.
آری در حادثه عظیم عاشورا در دو راهی عقل و عشق، گروهی که صاحبان عقل متعارف بودند، از آن رو که عاشق نبودند پای رفتن و توان همراهی با امام را نداشتند و جا ماندند و گروهی که تجلی عشق را رقم زدند ماندگار شدند و تا ابدیت نامشان بر تارک تاریخ به زیبایی می درخشد.
بنابراین حسینی ماندن یعنی در چنین دو راهی هایی آخرت را بر دنیای حرام، حق را بر باطل و عشق حقیقی را بر عقل مصلحت اندیش ترجیح دهیم.

.............................................
پی نوشت:
[1]. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 192، ناشر: هجرت‏، مكان چاپ: قم‏، 1414 ق‏.
[2]. مفيد، محمد بن محمد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص99، ناشر: كنگره شيخ مفيد، مكان چاپ قم‏، 1413 ق‏.
[3]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج4، ص 98، ناشر: علامه‏، مكان چاپ: قم‏، 1379 ق.‏
[4]. ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص384، ناشر: دار الحديث‏، مكان چاپ: قم‏ 1376 ش‏.
[5]. بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با شاعران؛ ۱۰ /تیر/ ۱۳۹۴
[6]. ابو مخنف كوفى، لوط بن يحيى‏، وقعة الطفّ‏، ص 176، ناشر: جامعه مدرسين‏، مكان چاپ: ايران؛ قم‏، 1417 ق‏.

 

نظرات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
16 + 0 =
*****