- وجود امیال مختلف، از جمله میل و کششی نسبت به جنس مخالف در درون انسان، به صلاح خود انسان است و مناسب است، زیرا او را به سمت ازدواج و تولید نسل و ادامه نسل انسان میکشاند، از طرفی برای اینکه انسان به حیوانی درنده و وحشی تبدیل نشود که به هزاران نفر از جنس مخالف نیز قانع نشود، دستور داده که این حس و این رابطه فقط و فقط باید با همسر شرعی باشد، نه با هر کسی که شد. و این کنترل نفس است که انسان را دارای ارزش میکند و خداوند متعال نیز بر همین اساس بهشت و جهنم را قرار داده است.
یکی از دستورات مهم و ضروری اسلام که بین تمام فرقههای موجود در درون اسلام مورد اتفاق است و مختص به تشیع نیست، مساله «حجاب» است، لذا از ضروریات دین مبین اسلام محسوب شده و به هیچ وجه قابل انکار نیست. این مساله به صراحت در قرآن کریم بیان شده به نحوی که اگر کسی حتی غیر مسلمانی اندکی با قرآن آشنایی داشته باشد، به راحتی میتواند بفهمد که حجاب و پوشش از دستورات قرآن کریم بوده و از واجبات مورد تاکید اسلام است.[1]
ممکن است دخترخانمی بپرسد چرا خداوند متعال این حس را که به جنس مخالف علاقه داشته باشیم را در دل ما قرار داد، ولی از آن منع کرده و دوستی را حرام اعلام کرده؛ و یا اینکه چرا خداوند متعال حس خودنمایی و جلب توجه را در درون ما قرار داده و سپس دستور پوشش را داده است، اگر بد این حسها بد است، پس چرا قرار داده و اگر خوب است، چرا منع کرده است؟
در پاسخ این گونه سوالات باید گفت: اسلام در بین تمام ادیان و مکاتب الهی و حتی مادیگرا، دین وسط و میانه است و با افراط و تفریط مخالف است؛ هم زیادهروی در اینگونه مسائل جامعه را فلج کرده و به لجنزار تبدیل میکند و هم تفریط و ممنوع کردن کلی آن جامعه را خراب خواهد کرد. قرآن کریم در مورد اسلام میفرماید: «و كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدا[بقره/143] و همانگونه [كه شما را به راه راست هدايت كرديم] شما را امتى ميانه [و معتدل و پيراسته از افراط و تفريط] قرار داديم تا [در ايمان، عمل، درستى و راستى] بر مردم گواه باشيد».
خداوند متعال در درون انسان میلها و گرایشهای متعددی قرار داده است، و برای کنترل این گرایشها نیز دستوراتی داده است؛ بدون شک فرق بزرگ انسان با سایر حیوانات در این کنترل نفس است. تمام حیوانات بر اساس غریزه خود عمل کرده و هیچ کنترلی بر نفس ندارند، به طور مثال گرگ حالت درندگی را دارد، لذا اگر به کله بزند، اگر مانعی نباشد تمام گوسفندان گله را خفه کرده و آن زمان آرام میشود، شیر هم همین است برای خوردن آهو خیز برداشته و اصلا به این فکر نمیکند که او بچه دارد یا نه و دیگر حیوانات هم همینگونه هستند.
در میان حیوانات تنها حیوانی که دارای عقل و شعور است، انسان است، این انسان است که در سر دو راهی قرار گرفته و میتواند راه درست یا غلط را انتخاب کند، بر این اساس است که بهشت و جهنم هم تنها برای انسان وجود دارد؛ یعنی بر اساس انتخاب خود او به بهشت میرسد یا به جهنم.
با توجه به این توضیحات، خداوند متعال در درون انسان انواع میلها و گرایشها را قرار داده است، راه کنترل نفس را نیز به او یاد داده و فرموده است که نباید این میلها و کششهای دورنی خود را آزاد بگذاری، بلکه باید بر طبق دستور من حرکت کنی تا سعادتمند شده و به بهشت بروی. از طرفی خداوند متعال هیچکدام از این امیال را سرکوب نکرده است، بلکه تنها آنها را هدایت و کنترل کرده تا با رعایت دستورات الهی و کنترل نفس از مسیر انسانیت خارج نشود. به طور مثال انسان میل به خوردنی دارد و دوست دارد هر چیزی را که میل دارد، بخورد؛ اما خداوند متعال برای امتحان انسان و کنترل این میل او، به انسان فرموده است مثلا شراب خوردن حرام است، گوشت خوک و مردار حرام است و... .
حال با توجه به این توضیح باید گفت: بدون شک میل و کشش نسبت به جنس مخالف و شهوات جنسی نیز در درون انسان نهادینه شده است و بدون شک یکی از قویترین امیال آدمی است، اسلام که دین وسط است مانند مسیحیت نیست که رهبانیت را در پیش گرفته و ازدواج و دوست داشتن جنس مخالف را ممنوع بداند؛ و مانند بسیاری از مکاتب غربی هم نیست که در مسائل جنسی، انسان را آزاد میگذارند؛ بلکه طریقه وسط را در پیش گرفته و فرموده است راه صحیح مهار این میل، ازدواج است، یعنی انسان تنها باید به همسر خود عشق بورزد و تنها از او لذت ببرد و ارتباط با غیر همسر ممنوع است و از گناهان کبیره محسوب میشود.
این دستور نیز فقط و فقط برای سلامت نفس و انسانیت انسان قرار داده شده است. برای اینکه انسان به گرگ یا شیر تبدیل نشود، اگر این میل وجود نداشت، انسان ازدواج نمیکرد و کششی نسبت به ازدواج نداشت، اگر هم این میل را رها کنیم و کنترل نکنیم مانند برخی از پادشاهان خواهیم شد که با وجود همسر و ملکهای زیبا، حرمسرا داشته و بیش از 3000 زن داشتهاند. اگر این میل کنترل نشود و مثلا دختری با پسرهای زیادی ارتباط داشته باشد، کانون خانواده از هم پاشیده شده و روابط صحیح انسانی از میان میرود.
از طرفی بندگی انسان و فرمانبرداری او نیز اینجا معنا پیدا خواهد کرد، اگر شخصی هیچ میلی به چیزی نداشته باشد، نخوردن آن چیز هنری برای او محسوب نمیشود، لذا ثوابی هم ندارد؛ مثلا یک غذای بسیار تلخ و بد مزه اینجا باشد، آیا کسی رغبت دارد از آن بخورد، مطمئنا کسی رغبتی به آن ندارد، لذا نخوردن آن هم هنر نیست. هنر در جایی است که نفس انسان و شیطان، انسان را به سمت آن چیز بکشانند و خداوند متعال بفرماید: نکن، اینجا اگر انسان ترک کند، چون با نفس خود مبارزه کرده است، ارزش دارد و باید به او ثواب داد.
پس ارزش کار انسان آنجایی است که بر قوای خود غلبه کرده و با نفس خود مبارزه کند؛ این مبارزه ارزش دارد و در مقابلش بهشت برین به انسان داده میشود. بنابراین اگر هیچ میل و کششی در دورن ما نسبت به جنس مخالف نبود، دوری از آنان و نرفتن به سمت جنس مخالف هنری نبود و ارزشی نداشت؛ اما اینک که این حس در درون ماست و یکی از قویترین امیال آدمی نیز هست، اگر آن را کنترل کرده و دچار گناه نشویم، هنر است و ارزش دارد و باید او را ستود و خداوند متعال نیز برای او بهشت را در نظر گرفته است.
در نتیجه: وجود امیال مختلف، از جمله میل و کششی نسبت به جنس مخالف در درون انسان، به صلاح خود انسان است و مناسب است، زیرا او را به سمت ازدواج و تولید نسل و ادامه نسل انسان میکشاند، از طرفی برای اینکه انسان به حیوانی درنده و وحشی تبدیل نشود که به هزاران نفر از جنس مخالف نیز قانع نشود، دستور داده که این حس و این رابطه فقط و فقط باید با همسر شرعی باشد، نه با هر کسی که شد. و این کنترل نفس است که انسان را دارای ارزش میکند و خداوند متعال نیز بر همین اساس بهشت و جهنم را قرار داده است.
__________________________________
پینوشت
[1]. منظور از آيه 30 سوره نور چيست؟
http://www.btid.org/fa/news/50866