- غرب با از هم پاشیدن پیوند فطری میان زن و همسر، این دو حامی را از همدیگر جدا کرده است و اینک به فکر جایگزین برای پشتیبانی از زن تنها است و قوانینی به نام حمایت از حقوق زنان را مطرح میکند!
شاید در میان مکاتب کنونی در جهان بشری، اسلام ارزشیترین نگاه را به زن داشته و این شریک در خلقت مرد را، شریکی برابر در زندگی دنیایی شمرده است ولی علیرغم نگاه ویژه به زن در معارف بلند اسلامی، زن در جامعه امروزی هنوز جایگاه شایسته خویش را نیافته است و همچون کودکان، نوجوانان، سالمندان و... برای تعالی بیشتر و یافتن منزلت والاتر نیاز به فرهنگسازی و توجه بیشتر به رویکرد دینی دارد.
اما تمدن غربی که زن را منهای خانواده دیده است و او را بریده از عاطفه به همسر و فرزند خویش میخواهد بیشترین ظلم را در حق زنان داشته است چراکه خانواده، محل تجلی هنر زن و ظهور ظرافت و عطوفت بیمثال آنان میباشد اما غرب گمان میکند که خانواده قفسی برای پرندهای به نام زن بوده و او باید رهایی یابد اما به کدامین سو؟ نتیجه این تفکر سونامی زنانی است که در سن کهولت، کوله باری از افسوس را به خاطر نداشتن خانواده به دوش میکشند.
غرب ریاکار و فریبنده برای سرپوش گذاشتن بر ستم بزرگ خویش، قوانین منع خشونت علیه زنان را پیش کشیده و میخواهد زنی که هوادار و پشتیبانی همانند خانواده را ندارد در پناه قانون قرار دهد و با اهرم قانون، جای خالی همسر و فرزند را برای او پر کند.
گرچه وجود گوهری و سراسر مهرورزی زن را باید پاس داشت و در تعامل با او انسانی و الهی برخورد کرد چراکه «اَلمِرأَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَه» زن گلی زیبا در شاهکار خلقت الهی است که باید مواظبت شود و مورد حمایت قرار گیرد اما این حمایت باید به دست کسانی همچون همسر صورت گیرد تا زن با احساس این همدلی و پشتیبانی، آرامش یابد نه جانبداری توسط متن خشک و شکننده چیزی به نام قانون که روح آن الزام با اهرم فشار است...هیچگاه قانون ناقص، متناقض، بدون ضمان اجرایی و دهها مشکل دیگر نمیتواند همپا و جایگزین مردی همچون همسر شده که در صورت شایسته بودن، تمام کوشش خویش را برای آسودگی زن به کار گرفته و چتر هواداری خویش را با خمیرمایه دلدادگی و دلبستگی به زن هدیه میکند!