تنها شش روز پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران اینبار منافقین با حمایت همهجانبهی آمریکا و شوروی، دست به حمله علیه خاک کشورمان زد؛ اتفاقی که هرچند با فراخوان امام و مجاهد شهدایی مانند سپهبد صیاد شیرازی درهم کوبیده شد، اما نشان داد جهان غرب هیچگاه قابل اعتماد نیست.
باند نیویورکیها؛ از قطعنامه 598 تا برجام | در سالروز پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران که به تعبیر امام جام زهری بود که ولی امر جامعه آن را سر کشید، تامل در دو نکته جالب توجه است:
اول، تنها دوهفته پیش از پذیرش قطعنامه توسط ایران امام خمینی بیان میدارد: «باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هرشکلی خیانت به اسلام و غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسول الله است». (1)
اما چه شد که امام ناگهان در تصمیمی ناگهانی جام زهر را سر میکشد؟ شاید شیواترین بیان در باب علت پذیرش قطعنامه از سوی امام را میتوان در کلام رهبر انقلاب یافت که فرمود: «امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید آمریکا نبود؛ به خاطر این نبود که آمریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت میکرد. وانگهی؛ اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضواناللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمیگشت! آن، یک "مسأله داخلی" بود؛ مسأله دیگری بود».(2)
مسئله داخلی و آنچه بعدها بیان شد، تصمیم کارشناسان کشور بود که کشور توان ادامه جنگ را ندارد، تنها دلیلی بود که امام خمینی(ره) جام شوکران را سرکشیده و چنان بر ایشان سنگین آمد که به تعبیر خود «مرگ گواراتر از پذیرش این مسئله بود».
دوم؛ تنها شش روز پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران اینبار منافقین با حمایت همه جانبهی آمریکا و شوروی، عراق و در سکوت کامل سازمانِ بیخاصیتِ ملل، دست به حمله علیه خاک کشورمان زد، اتفاقی که هرچند با فراخوان امام و مجاهد شهدایی مانند سپهبد صیاد شیرازی در هم کوبیده شد، اما نشان داد جهان غرب هیچ گاه قابل اعتماد نیست و در صدد است، از کوچکترین غفلت ما بهره ببرد و دست به نابودی ما بگشاید.
همین تجربه میتوانست چراغ راهی برای هر ملتی باشد تا در مسیر خود دوباره به همان چاه نیافتد. اما معالاسف باید اذعان داشت این تجربه نه در جنگ نظامی که در یک جنگ تمام عیار اقتصادی تکرار شد. درحالی که امام جامعه سعی داشت نخبگان و بزرگان کشور را متقاعد کند که کشور با تکیه بر نخبگان جوان داخلی، میتواند سدهای محکم تحریم را بشکند و با ابلاغ سیاستهای اقتصاد مقاومتی مسیر برون رفت از مشکلات کشور را روشن ساخت، اما عدهای مدعیِ عقل و درایت و تدبیر با ارائهی دوگانههای کاذب جامعه را به سمتی سوق دادند که گویا تنا مسیر حل مشکلات کشور وادادگی و نشستن و برخواست با شیطان است.
مسیری که بارها رهبر انقلاب صراحتا از ابتدا بر ناموفق بودن آن تاکید داشتند و فرمودند: من به این گفتگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربههای گذشتهی ما نشان میدهد که گفتگو در منطق حضرات آمریکائی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راه حل منطقی دست پیدا کنیم ــ منظورشان از گفتگو این نیست ــ منظورشان از گفتگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید! هدف، از اول اعلام شده است؛ باید نظر طرف مقابل قبول شود. .... لكن میخواهند مذاكره كنند، بكنند».(3)
اما مجمع عقلای دولت تدبیر و البته برخی کارشناسان بر این امر سادهلوحانه اتفاق نظر داشتند که مذاکره با آمریکا تنها مسیر حل مشکلات کشور است.
سرانجام مذاکرات در 23 تیر 1398 به سرانجام رسید و مدبران امر برجام را برای رفع مشکلات اقتصاد و پایان جنگ اقتصادی امضا زدند.
اما ملت ایران شاهد تکرار اتفاق تاریخ بود، دقیقا همان گونه که پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران منافقین با چراغ سبز آمریکا، به مردم یورش بردند و جنگ به راه انداختند، اینبار خودِ شیطان با اعمال تحریمهای جدید و البته شدیدتر به استقبالمان آمد. تا جایی که پس از امضای برجام نه تنها تحریمها لغو نشد، بلکه دو برابر شد.
نکته پایانی و قابل تامل اینکه در تیم مذاکره کننده قطعنامه 598 و پذیرندگان معاهدهی برجام، اسامی مشترکی به چشم میخورد: محمدجواد ظریف، حسن روحانی، مجید تخت روانچی .... توضیح اضافهای لازم نیست...
پینوشت:
1. امام خمینی (ره) 1367/4/13
2. رهبر انقلاب 1375/3/14
3. رهبر انقلاب 1392/1/1