چکیده: حجه الوداع سفری برای اتمام رسالت بود تا ولایت حضرت علی(علیهالسلام) را برای همگان اعلام کند
پیامبر(صلیاللهعلیهواله) در این سالها دیگر طرفداران زیادی داشت، مسلمانان آمارشان بالا رفته بود و سخنان پیامبر(صلیاللهعلیهواله) را هر چند در ظاهر، همه میپذیرفتند برای همین پیامبر(صلیاللهعلیهواله) دستور دادند همه را خبر کنند که امسال پیامبر(صلیاللهعلیهواله) برای اعمال حج و عمره به مکه میآیند پس به تمام مناطق مسلماننشین خبر دادند و تعداد زیادی هم در این سفر وجود مبارک پیامبر(صلیاللهعلیهواله) را همراهی کردند تا آنجا که بعضی از نقلها آمار مسلمانان را در این مراسم باشکوه (124000) یکصد و بیست و چهار هزار نفر بیان کردهاند.[1]
سال آخر عمر با برکت پیامبر(صلیاللهعلیهواله) بود و دیگر میبایست رسالت خویش را تمام کند و آن همه زحمتی که در طول عمر با عظمتش کشیده بود بدون این رسالت ناقص و ناتمام بود. برای همین عازم سفر برای حج شد، زیرا در حج همه جمع میشدند و آنجا بود که میتوانست پیام ارزشمند خود را به همگان برساند، از طرفی امیرالمومنین(علیهالسلام) هم با مأموریتی که از طرف پیامبر(صلیاللهعلیهواله) داشت به یمن رفته بود تا این که از طرف پیامبر(صلیاللهعلیهواله) پیک برای ایشان فرستادند که در مراسم حج امسال شرکت کند و ایشان هم خود را رساندند و پیامبر(صلیاللهعلیهواله) را همراهی کردند.[2]
در این سفر با عظمت به کرات امین وحی خدمت پیامبر(صلیاللهعلیهواله) خبر میآورد که امر «ولایت» را اعلام کند؛ اما پیامبر(صلیاللهعلیهواله) که از جان علی(علیهالسلام) میترسید، این مطلب را در لفافه بیان میکردند و به طور کلی اشاره میفرمودند، به طوری که آنقدر گریه کرد که محاسن شریفشان از اشک خیس شد و حضرت خواستند خداوند ایشان را از شر منافقان محافظت کنند.[3]
یکی از جاهائی که جبرئیل بر پیامبر(صلیاللهعلیهواله) نازل شد و این دستور را داد، کراع الغمیم (مکانی در نزدیکی جحفه) بود که آیه شریفه سوره هود را نازل کرد و فرمود:
«فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما يُوحي إِلَيْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ...[هود/12]شاید (ابلاغ) بعض آیاتی را که به تو وحی میشود، (بخاطر عدم پذیرش آنها) ترک کنی (و به تأخیر اندازی) و سینهات از این جهت تنگ (و ناراحت) شود که میگویند: «چرا گنجی بر او نازل نشده؟! و یا چرا فرشتهای همراه او نیامده است؟!» (ابلاغ کن، و نگران و ناراحت مباش! چرا که) تو فقط بیم دهندهای و خداوند، نگهبان و ناظر بر همه چیز است و به حساب آنان میرسد». این آیه هم ولایت را تأکید کرد اما دال بر محافظت آن حضرت از شر دشمنان نبود.
آخرین مرحلهای که پیامبر(صلیاللهعلیهواله) مأموریت خویش را تمام کرد، صحرای «غدیر» بود که با نزول آیه ولایت «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ...[مائده/71] ای پیامبر تبلیغ کن به مردم آن امری را که از جانب خدا بر تو فرستاده شد و اگر این کار را انجام ندهی رسالت الهی را تبلیغ نکردهای و خدا تو را از مردم حفظ مینماید. خداوند کافران را هدایت نمیکند». اینجا بود که قلب پیامبر(صلیاللهعلیهواله) آرام شد که دیگر خطری علی(علیهالسلام) را تحدید نمیکرد. لذا دستور داد که مردم بیاستند و آنها که رفتهاند باز گردند.
اینجا بود که مأموریت خویش را در حجه الوداع تمام کرد و ولایت را بر دوش امیرالمومنین(علیهالسلام) گذاشت.
--------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج2، ص173.
[2]. علامه امینی، الغدیر، ج1، ص9.
[3]. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج37، ص127.