مطالب دوستان faribaaa

تصویر maleki maleki 02 بهم, 1401 شوهرم دست بزن داره
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما همراه گرامی از اینکه به پست مشاوره‌ای توجه داشته و نظرات خوبی را هم یادداشت گذاشته‌اید بسیار خوشحالم و از شما تقدیر و تشکر می‌کنم. همان‌طور که از ظواهر هم مشخص است، ممکن است افراد دیگری نیز این جلسات را خوانده و پیگیر باشند. حتی ممکن است در بعضی از موارد مثل همین مورد، مشکل مشترکی باشد که می‌شود روی آن صحبت‌های دیگر و بسیاری را داشت. بله دقیقاً شما هم به خوبی اشاره کردید که سکوت و کتک خوردن کار درستی نیست و ما نیز به این مطلب تأکید کرده و در طی یک مخالفت و دادن راهکار کلی، به آن پرداختیم. (البته اینکه بخواهید مدام خودخوری کنید و تحقیر را بپذیرید مخالفیم. در این مورد با ایشون حتماً صحبت کنید و درمورد ناراحتی هاتون و لبریز شدن صبر و حوصلتون هشدارهای لازم را بدید. سکوت مطلق را تایید نمی‌کنیم. در یک فضای آرام حتماً از دلخوری هاتون براش بگید...) همیشه سکوت و کوتاه آمدن، راهکار حل مشکل نبوده همان‌طور که همیشه مقابله به مثل و مقاومت نیز پاسخ درستی در قبال این‌گونه رفتارها نیست. هر کنشی نیاز به واکنش مخصوص و مناسب خودش را داشته که این واکنش با توجه به نوع رفتار و شخصیت رفتار کننده در زمان و شرائط مختلف، متفاوت خواهد بود. در مواردی هم همین جدا شدن می‌تواند به عنوان یک راهکار تشخیص داده شده و نتیجه‌ای جز این مورد یافت نشود که البته همیشه جدا شدن را به عنوان آخرین کار و سخت‌ترین آن یاد می‌کنیم. اما در ضمن احترام به عدم قانع شدن و درخواست توضیح بیشتر برای شما، ما از مراجع سؤالاتی داشته که به هر نحوی پاسخی از ایشان دریافت نکرده و ادامهٔ مشاوره متوقف شده که می‌تواند دلایل زیادی داشته باشد. بعضی از کاربران عزیزمان با توضیحاتی که خدمتشان داده می‌شود به این نتیجه می‌رسند که مشکلشان بسیار بیشتر و عمیق‌تر از این است که بخواهند به صورت غیر حضوری خدمات دریافت کرده و به همین علت به مراکز مشاوره به صورت حضوری مراجعه کرده و مشکلاتشان را از آن طریق پیگیر می‌شوند. مواردی هم با مهارت‌ها و داشتن سطح بالایی از اطلاعات، به یک اشاره، اصل مشکل را شناخته و خودشان ادامهٔ مطالب را با توجه به توانمندی‌هایی که دارند، پیگیری می‌کنند. البته اینکه فراموش می‌کنند در یک مجموعهٔ مجازی طرح سؤال کرده و باید مشاور را همراهی کنند هم جای خودش را به عنوان یک علت داشته و نمی‌شود نادیده گرفت. در هر صورت ما از ایشان سؤالاتی داشته و اطلاعات چندانی هم نداشتیم. اینکه شما به اختلال شخصیتی هم اشاره کردید، بسیار دقیق و درست بود و قصدمان از طرح سؤال: (از ابتدای زندگیتون به این شکل بوده؟ بقیهٔ اعضای خانوادشون هم این رفتارها را دارند یا فقط ایشون؟...) تقریباً رسیدن به همین بود که نوع اختلال همسرشان را بتوانیم تشخیص و به راه درمان آن بپردازیم. پس لازم است در این‌گونه مواردی که مراجع به صورت کلی طرح مسئله کرده و ممکن است حتی به اشتباهات احتمالاً ولی در عین حال اساسی خود آگاه نبوده باشد، با پرسیدن سؤال و احتمالات اولیه و فراگیر، مراجع را به توضیح بیشتر و جزئی‌تر درمورد مشکل دعوت کرده تا دستمان برای ارزیابی و رصد اوضاع کنونی پر تر باشد. به نوعی می‌توان گفت تا به جزئیات رفتاری و شخصیتی طرفین مسلط نباشیم نمی‌توانیم به قول شما که به زیبایی بیان کردید، قضاوتی داشته و همراهی کنیم. امیدواریم همراهان و عزیزانمان با کمترین مشکل مواجه و یا اگر به مشکلی برخورد می‌کنند با کمترین هزینه‌ای حل شده و همه با آرامش به زندگی  روزمره‌شان بپردازند. اگر نکته و مطلبی در مورد مباحث مطرح شده دارید برای ما یادداشت بگذارید تا در مورد آن به صحبت بپردازیم. موفق باشید.  
تصویر mostafavi mostafavi 01 بهم, 1401 میگه دیگه نمازنمیخونم خدا هوای منوهیچ جا نداره....
با سلام به شما کاربر محترم قبول دارم که نسبت به آینده دو فرزندتان دغدغه دارید و دوست دارید، بهترین‌ها برایشان رقم بخورد. قطعاً با توکل برخدا و دعای مادرانه شما و تلاش و پشتکار بچه‌ها بهترین‌ها پیش روی آن‌ها خواهد بود. همچنان‌که امیرمؤمنان علی علیه‌السلام نیز در این باره فرمود: «مَنْ تَوكَّلَ عَلَى اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَتَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ؛ هر كس به خدا توكل كند، دشوارى‌ها براى او آسان مى‌شود و اسباب برایش فراهم مى‌گردد.»[1] گرچه برای وضعیت همسرتان از ته دل متأسف هستیم، ولی از این بابت که سعی کردید بچه‌ها را علیرغم مشکلات مختلف به نحو مطلوب بزرگ کنید، شایسته تقدیر هستید و بی شک فرزندانتان نیز پی به ازخودگذشتگی و شایستگی شما برده‌اند و خواهند برد. اینکه پسر دومتان، رد شدن خود در مرحله گزینش را از چشم پدرش و حتی شما می‌بیند، تاحدودی قابل درک است؛ زیرا با توجه به علاقه زیاد او به حرفه پلیس، طبیعی است که ناکامی در این زمینه باعث ناراحتی زیاد او شود و براساس همان ناراحتی و خشم درونی، اطرافیانش از جمله شما را قضاوت کند. طبعا نیاز به گذشت زمان است تا کم کم او با این ناکامی کنار بیاید، ولی سؤالی در اینجا وجود دارد؛ این است که او از کجا پی برده که رد شدنش در مرحله گزینش، صرفا به خاطر وضعیت پدرش بوده است؟ به ویژه اینکه در اینگونه نهادها معمولاً دلیل رد شدن فرد در مرحله گزینش را به طرف مقابل نمی‌گویند. حتی بر فرض اینکه دلیل رد شدن ایشان مربوط به سابقه پدرش باشد، این دلیل نمی‌شود که از خواسته‌اش کوتاه بیاید و ناامید شود؛ چراکه مهم‌ترین عامل موفقیت در هرکاری، جدیت و پشتکار در آن کار است. درست است که یک بار در مرحله گزینش رد شده است، ولی چه اشکالی دارد که برای بار بعدی دوباره اقدام کند؟ خیلی از افراد بودند که بعد از چندین بار شکست و ناکامی بالاخره به موفقیت رسیدند؛ زیرا موفقیت، چیزی نیست، جز رد شدن از پل ناکامی و شکست‌هاست. زندگی‌نامه بسیاری از افراد موفق؛ همچون انیشتین، ادیسون و ... را وقتی مطالعه می‌کنیم، همگی مصداقی از همین موفقیت‌های توأم با شکست است؛ به گونه‌ای که آن‌قدر در مسیر موفقیت، شکست خوردند تا به خواسته و رؤیای خود رسیدند. در آموزه‌های دینی نیز داریم که اگر از خدای متعال چیزی را بخواهیم، بی شک حق تعالی آن را برای ما مستجاب خواهد کرد.؛ چون تنها چند دلیل وجود دارد که این درخواست ما اجابت نشود: 1- خداوند از محقق کردن درخواست ما عاجز باشد که این اصلاً بی‌معنی است. 2- خداوند خسیس باشد و نخواهد به ما چیزی بدهد، درصورتی‌که خداوند بخشنده است. 3- خداوند عقده‌ای باشد و نتواند خوشحالی و لذت بردن ما را ببیند، در صورتی که خداوند از همه این نقص‌ها پاک و منزه است. اینجا یک سؤال خیلی مهم پیش می‌آید، اگر هر چیزی را که می‌خواهیم به اجابت می‌رسد، پس چرا آرزوهایمان را نداریم؟ توصیه می‌کنم حتما لینک ذیل را در این زمینه مطالعه کنید. https://btid.org/fa/news/233004 بنابراین به آقاپسرتان امیدواری بدهید که دست از تلاش برندارد و روی خواسته‌اش پافشاری کند؛ چون رسیدن به خواسته‌اش چیزی از خدا کم نمی‌کند، مگر آنکه خیر و صلاحی در این خواسته نباشد که در آن صورت هم خدای متعال اِبا دارد که خواسته بنده‌اش را برآورده نکند و او را ناامید از درگاهش براند. لذا او را به بهتر از خواسته‌اش می‌رساند. کافی است انسان در این زمینه، ایمان و صبر داشته باشد تا وعده الهی محقق شود. درنتیجه در قدم اول با توضیحاتی که از موفقیت دادم به آقاپسرتان امیدواری بدهید که مسیر موفقیت چیزی جز رد شدن از ناکامی‌ها و شکست نیست و باید از پل شکست رد شود تا به ساحل موفقیت در هرکاری و هر حوزه‌ای برسد. در گام دوم درباره باورمندی‌اش به خدای متعال نیز همین نکاتی که عرض کردم را برایش بازگو کرده و این نکته را گوشزد کنید که خدای متعال بی نیاز از نماز و عبادات ماست و این نماز و عبادتی که به درگاهش انجام می‌دهیم، نوعی قدردانی در برابر نعمت‌های اوست. پس به جای ناامیدی از شکست، عزم خود را جزم کرده تا خواسته‌مان لباس وجود به تن کند و به واقعیت تبدیل شود. موفق باشید. پی‌نوشت: 1- غررالحكم، ج5، ص425، ح9028.
تصویر mostafavi mostafavi 29 دى, 1401 چکار کنم که دخترم به ما احترام بذاره...؟؟
با سلام به شما کاربر محترم شما دو مسئله را مطرح کردید که به هر دوی آن‌ها در ادامه می‌پردازم؛ مسئله اولتان مربوط به بدخلقی و بدرفتاری دخترتان در بیرون از خانه می‌باشد. مسئله دومتان هم مربوط به نحوه برخورد و تنبیه بچه‌ها توسط همسرتان که از جهت تربیتی مشکل ساز است. قبل از ورود به مسئله اول، ابتدا به مسئله دوم ورود می‌کنیم؛ چراکه بخشی از بدرفتاری‌های دخترتان می‌تواند ناظر به رفتارهای والدین با بچه‌ها باشد. درست است که همسرتان در طول روز با بچه‌ها شوخی و بازی می‌کند و آن‌ها را می‌خنداند، ولی تنبیه بدنی آن هم از نوع شدید، شاید به صورت مقطعی بازدارندگی داشته باشد و بچه همان لحظه آرام شود، ولی این مسئله در درازمدت آثار روحی و جسمی بدی را می‌تواند به دنبال داشته باشد؛ زیرا بچه‌ها در چنین وضعیتی که مورد تنبیه بدنی قرار می‌گیرند، سطح زیادی از هورمون استرس در رگ‌های خونی آن‌ها به جریان می‌افتد و تمام بدنشان را فرامی‌گیرد و این موضوع هرچقدر تکرار شود، فارغ از این که در درازمدت می‌تواند فیزیولوژی بدنی کودکان را با اختلال مواجه کند و آن‌ها را مستعد بیماری نماید، از جهت روحی و روانی نیز سرکوب می‌شوند و این سرکوبی زیاد که همراه با تحقیر و سرزنش گری است، آن حس ارزشمندی و عزت نفس کودکان به مرور از بین خواهد رفت و تا جایی که فرد خودش را لایق و شایسته هیچ چیزی نمی‌داند و این هم در ادامه می‌تواند تأثیرات مخربی از جمله ضعیف شدن اعتماد به نفس و اختلالات مربوط به اضطرابی را به دنبال داشته باشد. البته چه بسا همسرتان هم قبول داشته باشد که نباید هنگام  عصبانیت، رفتارهای هنجارشکنانه از نوع پرخاشگری را با بچه‌ها داشته باشد، ولی به‌خاطر بالارفتن هیجان عصبانیت، نمی‌تواند هیجاناتش را کنترل نماید و همین عامل موجب درگیری و دعوا با بچه‌ها می‌شود. اما چه‌کار باید کرد تا اولاً میزان پرخاشگری همسرتان کاهش یابد؟ ثانیاً بدرفتاری همسرتان با بچه‌ها نیز به حداقل ممکن برسد؟ برای کاهش عصبانیت و پرخاشگری همسرتان، در قدم اول باید ریشه‌یابی کنید که عوامل عصبانیت همسرتان در خانه چیست؟ آیا تنها به‌خاطر سروصدای  بچه‌ها و بدخلقی آن‌ها عصبانی می‌شود یا اینکه در موقعیت‌های خاص دیگری هم این حالت پدیدار می‌شود؟ مثلاً ممکن است همسرتان وقتی از چیزی ناراحت باشد یا وقتی خیلی خسته است و از سرکار برگشته یا وقتی به خوبی استراحت نکرده، بدخلقی می‌کند و در اولین فرصت که ناراحت شود، رفتارهای بدی از خود نشان می‌دهد. با این توضیحاتی که دادم می‌توانید حدس بزنید مواقعی که همسرتان عصبانی می‌شود، چند مورد بیشتر نیست وگرنه در همه حال، رفتارهای پرخاشگرانه در برابر بچه‌ها از خود نشان نمی‌دهد. اما شما در این موقعیت‌ها چه‌کار می‌توانید بکنید؟ بعد از اینکه فهمیدید که مثلا همسرتان در چند موقعیت خاص، عصبانی می شود، طبعا بدخلقی بچه ها در آن موقعیت باعث می شود که همسرتان با بچه ها بدرفتاری کند، در اینگونه موارد کافی است بعد از شناسایی، عوامل را خنثی کنید؛ مثلا وقتی همسرتان از سرکار به خانه برمی گردد و نیاز به استراحت دارد و عدم استراحت او باعث می شود که در برابر کوچکترین بازیگوشی بچه ها از خودش رفتار بدی نشان دهد، شما در آن شرایط باید فضای آسایش و استراحت همسرتان را فراهم کنید؛ بدین صورت که اگر همسرتان نیاز به خواب دارد، او را به اتاق خواب مشایعت کنید تا در اتاق تاریک، بدون حضور بچه ها، با آرامش استراحت کند. استراحت همسرتان خیلی می تواند روی رفتار او بازدهی مثبت داشته باشد و میزان بدرفتاری اش را به حداقل ممکن برساند و او را مستعد رفتار و گفتگوی مثبت و سالم کند. این تنها یک مثال است که شما متوجه شوید که شناسایی ریشه عصبانیت چقدر اهمیت دارد و چگونه می‌توان با خنثی کردن آن، جلوی یک موقعیت پرخاشگری را گرفت. اگر تمایل داشتید، روی موقعیت‌هایی که همسرتان عصبانی می‌شود بیشتر تأمل کنید و اگر در این باره نیاز به راهنمایی بیشتری داشتید، حتماً با ما در میان بگذارید. اما درباره بدرفتاری دخترتان که وقتی خانه خاله یا اطرافیان نزدیک می‌رود، بقیه را اذیت می‌کند و ... در قدم اول شما باید روزانه، فرهنگ گفتگو را با دخترتان مرتب داشته باشید تا هم روحیاتش را بهتر بشناسید و هم او از این طریق بتواند ناراحتی و دلخوری و هر هیجانی که دارد برون‌ریزی کند و اگر احیاناً از چیزی دلخور است با شما مطرح نماید. اگر فرهنگ گفتگو در خانه نباشد، فرزند شما مدام با رفتارش، اعتراض و دلخوری خودش را نشان خواهد داد. در قدم دوم؛ میزان زمانی که خانه خاله و اطرافیان می‌مانید را کاهش دهید. به عبارتی وقتی میزان بدرفتاری دخترتان در آن موقعیت‌ها بالا می‌رود، بلافاصله مهمانی رفتن را تمام کرده و به خانه برگردید. این کار چند مزیت دارد. ازجمله؛ با این نوع محرومیت، دخترتان قدر اطرافیانش را بهتر خواهد دانست و کنترل بیشتری روی رفتارهایش خواهد داشت و از آن طرف هم شما با این کارتان بهتر می‌توانید کج خلقی او را کنترل کنید. سپس وقتی دخترتان آرام گرفت، حتماً در یک فضای آرام و به دور از عصبانیت درباره رفتارش با او صحبت کنید و دلیلش را جویا شوید. گاهی دلایل آن‌قدر ساده هستند که هیچ‌گاه باورتان می‌شود، ولی نیاز به شنیده شدن دارد. در آخر هم توقعات و انتظارات خودتان را با او در میان بگذارید و از او قول بگیرید که در آینده آن را تکرار نکند. این شیوه می‌تواند میزان بدرفتاری دخترتان را به حداقل ممکن برساند. موفق باشید.
تصویر maleki maleki 28 دى, 1401 نمیدونم چرا از هیج کس خوشم نیومده....
سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر گرامی از توجه شما به انتخاب‌های درستتان تقدیر و تشکر می‌کنیم. اینکه شما دوست دارید کمتر در انتخابی که دارید، اشتباه کنید پسندیده بوده و امیدواریم به زودی فرد دلخواهتان را در زندگی ببینید. درست است که شما با توجه به شرایطی که در خود می‌بینید به دنبال فردی هستید که با روحیات و ملاک‌های شما همخوانی داشته باشد، اما فراموش نکنید کمتر و شاید به این سادگی پیدا نشود کسی که بتواند همهٔ معیارهای شما را داشته تا رضایت صد در صدی شما را فراهم کند.   پس ابتدا بهتر است برای خودتان یک سری ملاک‌های مهم و دست اول را در نظر گرفته و در ادامه به معیارهای دسته دوم بپردازید. سرزنش کردن خانواده و اطرافیان نیز از روی دلسوزی و نگرانی برای شما و آینده‌تان بوده و شما نباید از آن عزیزان ناراحت شوید. به هر حال هر پدر و مادری دوست دارد سروسامان گرفتن فرزندش را ببینید و یکی از آرزوی های دیرینه و دائمی هر پدر و مادری دیدن مراسم عروسی فرزندانشان است که شما نیز حتماً به این دغدغهٔ عزیزانتان توجه خواهید داشت. با این تقسیم بندی می‌توانید دایرهٔ انتخابتان را وسیع‌تر و افراد بیشتری را راه بدهید و در قدم بعدی افراد راه یافته را راحت پذیرش کرده و کمتر نمرهٔ منفی بدهید. خیلی ساده این مطلب را پیاده کنیم: مثلاً شخصی به خواستگاری شما آمده و نسبت به مسائل اعتقادی در حد مطلوب و شما او را تأیید می‌کنید، از نظر سیاسی و طبق میل و خواستهٔ شما نیست، قاعدتاً در یک مرحله یک مثبت و در مرحلهٔ بعدی امتیاز منفی نیز دریافت می‌کند، شما باید درجهٔ این مثبت و منفی را در نگاه اول بسنجید و ببینید کدام برای شما از اهمیت بیشتری برخوردار است، اینکه توانسته نظر شما را در اعتقادات جلب کند یا در مسائل سیاسی توان همراهی شما را نداشته؟ بعد از گذر و ارزیابی مرحلهٔ بالا بروید سراغ خصوصیات بعدی ایشان، یعنی این نمرهٔ منفی که دریافت کرده است را می‌توانید ارفاق و نادیده گرفته و به او کمک کنید تا از شدتش کم شود یا خیر؟ چقدر برای شما خط و مشی سیاسی فرد مهم بوده و در مورد خودتان چقدر خط قرمز محسوب می‌شود؟ اصلاً ایشان در مخالفت با شما در مسائل سیاسی عناد و تعصب دارد یا خیر؟ به عنوان مثال مطلبی را که شما بیان کردید در مورد رهبری، خود شما نسبت به جایگاه رهبر و ولایت فقیه چقدر بینش سیاسی داشته و نسبت به این جایگاه چه نگرشی دارید؟ صرف یک طرفداری بر حسب وظیفه بوده یا اینکه در مورد این مساله تحقیقات زیادی انجام داده و با علم و اگاهی کامل در این وادی به حمایت و طرفداری حاضر شده اید؟ در ادامهٔ مطلب بالا، ببینید طرف مقابلتان نسبت به این مخالفت علم و آگاهی داشته و واقعاً از مخالفین پر پا قرص و دشمن رهبری است یا فقط چون عده ای از فامیل و همکاران حرف‌هایی زده اند ایشان نیز تحت تاثیر قرار گرفته و ممکن است خیلی راحت با صحبت‌های شما نظرش تغییر کند؟ و اصل جهاد تبیین که مقام معظم رهبری سفارش دارند قسمتی از آن مربوط به همین افراد است که ناگاهانه حرف‌هایی را بیان می‌کنند. نتیجهٔ این قسمت از بحث ما در یک جمله این است که شما نباید صرف مخالفت یا نداششتن یک معیار به طرف مقابل جواب منفی بدهید و اصلاً در این راستا و برای اثبات و یا ارزیابی او از صفت‌ها و ویژگی‌هایش، فرصتی ندهید. ضمن اینکه با برداشتی که بنده از یادداشت‌هایتان داشتم مقداری عجولانه نیز برخورد کرده و خواسته اید در همان جلسهٔ اول تعیین تکلیف کرده و در مورد همهٔ مسائل صحبت کنید. در این مورد هم باید خدمتتان عرض کنم طبق صحبت‌های اولیه باید برای ملاک و معیارهایی که دارید اولویت بندی‌هایی داشته و به‌مرورزمان به آنها بپردازید تا امکان مدیریت داشته و فرصت تحلیل رفتارها و گفتارهای طرف مقابل را از خود نگیرید. همان‌طور که قبلاً هم تذکر دادم، حتی افرادی که نسبت به مسائل دینی بی تفاوت هستند و یا حتی نماز هم نمی‌خوانند به چند دسته تقسیم شده که خانم‌ها تا با شنیدن جملهٔ " نماز نمی‌خوانم" جواب منفی را داده و خواستگاری را تعطیل می‌کنند. چرا که هستند در بین این افراد کسانی که در اثر عدم آگاهی نسبت به مسائل دینی به درک درستی از انجام دادن اعمال و باورهای اعتقادی نرسیده و از آنجایی که تعصب و عنادی ندارند خیلی راحت تغییر سبک می‌دهند. البته اینکه گفته می‌شود افراد را همان گونه که هستند بپذیرید نیز در جای خود قابل احترام بوده و با توجه به افراد و شرایط طرفین قابل استثنا می‌باشد. کاری که از شما در جلسهٔ اول می‌خواهیم همین است که مقداری دربارهٔ ملاک‌ها و معیارهایتان تجدید نظر کرده و نخواسته باشید همهٔ آنها را به صورت کامل و بدون نقص در فردی ببینید. در مورد طلسم و دعا و خواب‌هایی هم که بیان کردید باید عرض کنم که نمی‌شود منکر شد و بگوییم که وجود نداشته و کارایی ندارد، بلکه باید بگوییم این مسائل تا این حد که شما فکر می‌کنید که اثر گذار بوده باشد نیست و برای رفع و بی اثر کردن آنها نیز راهکارهایی وجود دارد که باید به کارشناسان مربوطه در قسمت اعتقادات مراجعه کرده تا در این زمینه به شما کمک کنند. موفق باشید.
تصویر mostafavi mostafavi 27 دى, 1401 شوهرم از اول با دروغ و نیرنگ جلو اومد...
با سلام به شما کاربر محترم اینکه احساس می‌کنید سربار خانواده خود هستید و از طرفی احساس بلاتکلیفی در زندگی مشترک دارید، یک حس بسیار ناخوشایندی است که ممکن است هرکسی نتواند این حس ناخوشایند را تحمل کند. لذا ناخواسته برای فرار از این حس منفی، دست به هرکار و تصمیمی بزند که بعدا پشیمانی را برای او به بار آورد. اینکه خانواده مرتب شما را بابت وضعیتی که دارید اذیت می‌کند، نباید مبنای تصمیم‌گیری‌تان برای بازگشت به زندگی مشترک باشد؛ زیرا بنا نیست برای فرار از یک چاله، خود را در چاه انداخت! به نظرتان به کسی که از ابتدا موضوع بسیار مهمی را از شما پنهان کرده و با دروغ و نیرنگ جلو آمده است، می‌توان دوباره اعتماد کرد؟ به گفتة خودتان دو سال با همسرتان قهر هستید و در این مدت هیچ خبری از او نبوده است. اگر او واقعاً خواهان شما باشد، حداقل تلاش‌هایی برای بازگشت شما می‌کرد، نه اینکه پیغام و پسغام برای طلاق گرفتن برای شما بفرستد! به نظرتان آیا او خواهان بازگشت شماست؟ از طرفی اگر بخواهید خودتان مستقیماً برای بازگشت به زندگی مشترک اقدام کنید، به احتمال زیاد در آینده ضربه خواهید خورد، چراکه با این کارتان، پیام ضعف را به طرف مقابل می‌دهید و معلوم نیست که در آینده نیز همسرتان، دوباره پنهان کاری و دروغ را تکرار نکند! لذا تضمینی وجود ندارد که ایشان دوباره خطای قبلی خود را تکرار نکند. بنابراین، راه حل شما صرفاً با بازگشت به زندگی مشترک حل نمی‌شود، بلکه لازم است هرچه زودتر تکلیف خود را با این رابطه مشخص کنید و بیش از این خود را در بلاتکلیفی قرار ندهید. از این رو اگر به هر دلیلی فکر می‌کنید که همسرتان هنوز به شما تمایل دارد و خواهان بازگشت شما به زندگی است، سعی کنید در این باره با همسرتان هرطوری شده صحبت کنید و ببینید آیا بازگشت شما به زندگی مشترک به صلاح شما هست یا نه؟ طبعاً شما به عنوان یک زن، بهتر می‌توانید پی به معنای پیام‌های غیرکلامی همسرتان ببرید. اگر هم به هر دلیلی تصمیم به جدایی از همسرتان هم گرفته‌اید، بی شک هنوز فرصت ازدواج و تجربه یک زندگی جدید در آینده را خواهید داشت. پس دلیلی ندارد احساس یأس و ناامیدی داشته باشید. بلکه باید خوشحال باشید که تکلیفتان با این رابطه مشخص شده است. درباره رفتارهای خانواده‌تان هم بهتر است با تعامل مثبت، ذهنیت آنها را نسبت به خود تغییر بدهید. چه بسا با مشخص شدن تکلیفتان، بخشی از رفتارهای خانواده هم تعدیل شود. چرا که ممکن است بخشی از رفتارهای آن‌ها ناشی از این بوده که امید دارند که شما به خانه و زندگی خود برگردید، لذا با این‌گونه کنایه زدن‌ها می‌خواهند شما را به زندگی مشترکتان ترغیب کنند. البته وقتی تکلیف شما با آن زندگی هم مشخص شود، دیگر آن رفتارهای معنی‌دارشان هم خنثی خواهد شد. موفق باشید.
تصویر mostafavi mostafavi 27 دى, 1401 ایجاد روحیه قوی در خانمها که اغلب زودرنج هستند...
با سلام به شما کاربر محترم این طبیعی است که انسان در مواجهه با سخنان و حرف‌های ناحق، احساس بدی پیدا کند؛ بنابراین وجود چنین احساس بد امری گریزناپذیر است. تنها مسئله این است نباید این احساس بد عمیق و طولانی شود؛ مثلاً ممکن است ما از حرف نادرست همسرمان، دوستمان، آشنایمان یا هرکسی دیگری ناراحت شویم، ولی مهم آن است نباید نسبت به آن، واکنش منفی بالایی داشته باشیم، بلکه با تعقل و تفکر درباره آن از آن مسئله بگذریم و حال خودمان را بد نکنیم. البته بنا نیست که صورت مسئله را پاک کنیم، بلکه بناست جلوی اثر منفی این مسئله را در زندگی خودمان خنثی کنیم. اما چگونه می‌توانیم در برابر حرف‌های نادرست دیگران حساس و زودرنج نشویم؟ راهکارهایی در این زمینه وجود دارد که می‌توان با به کار بستن آن‌ها، میزان حساسیت و زودرنجی خود را به نحو مطلوب کنترل کرد. ازجمله: 1- شناسایی علّت حساسیت و زودرنجی و تلاش برای حل آن بی تردید زودرنجی بدون دلیل نمی‌باشد، بلکه دلیل خاص خود را دارد. گرچه ممکن از دید شما پنهان باشد. سعی کنید علت زودرنجی خود را بشناسید. کافی است هر موقعیتی که موجب ناراحتی شما می‌شود از آن دوری کنید یا از قبل تمرین کنید که در چنین موقعیت‌هایی چه برخوردی داشته باشید. با خودتان عهد کنید که از این به بعد به جای زودرنجی، روحیه صبر، بردباری و تحمل را در خود نهادینه کنید. 2- عدم قضاوت زودهنگام نسبت به حرف‌ها و رفتارهای دیگران بسیاری از زودرنجی‌ها ریشه در بدبینی و این موضوع دارد که فکر می‌کنیم دیگران با ما بد هستند. این پیش فرض ذهنی باعث می‌شود که بدون دلیل در اولین برخورد دچار سوءبرداشت و سوءتفاهم شویم. باید سعی کرد نگرش خود را نسبت به دیگران اصلاح کرد و پذیرفت که همه افراد ما را دوست دارند و اگر در مواردی به ما تذکر می‌دهند یا سخت می‌گیرند به این دلیل است که ما برای آن‌ها مهم هستیم و از باب خیرخواهی و دلسوزی است. 3- تعدیل توقعات و انتظارات از دیگران توقعات و خواسته‌های خود را از دیگران کاهش دهیم و به حداقل‌ها اکتفا کنیم. 4- صحت و گفتگو با کسی که ما را رنجانده اگر کسی ما را رنجانده به جای خودخوری فکری، کافی است با بیان ساده و صمیمانه، او را از وضعیت روانی خود مطلع کنیم. مثلاً به او بگوییم: «من از این رفتار تو حس خوبی پیدا نکردم.» این نوع بیان، باعث می‌شود تا هم جلوی خودخوری فکری را بگیریم و هم با توضیحات طرف مقابل پی ببریم که او واقعاً قصد رنجاندن ما را نداشته است و سوءتفاهم ما هم برطرف شود. 5- تقویت حس شوخ طبعی خود هرچقدر حس شوخ طبعی خود را در موقعیت‌های مختلف بالا ببریم، خود به خود آن میزان جدیت حساسیت برانگیز ما نسبت به مسائل کاهش پیدا می‌کند و با این ترفند ذهن ما معطوف شوخ طبعی خودمان می‌شود تا درگیر حرف‌ها و رفتارهای دیگران! جهت مطالعه مطلب مشابه نیز می‌توانید به لینک ذیل مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/124186 موفق باشید.
تصویر maleki maleki 27 دى, 1401 نمیدونم چرا از هیج کس خوشم نیومده....
در حال پاسخگویی...
تصویر maleki maleki 27 دى, 1401 می تونم بهش اعتمادکنم .درمقابل خودش وخانواده اش چیکار کنم؟؟
سلام و خدا قوت به شما همراه موفق و گرامی به هر حال نتیجه هایی که از گرفته اید و از لحن و یادداشتتان مشخص است که به آرامش نزدیک می‌شوید، جای بسی خوشحالی داشته و امیدواریم به یک ثبات نسبی نیز برسد. ممکن است در قبال رفتار ها و به قول خودتان به کار گیری مهارت ها، همسر شما نیز به فکر فرو رفته و متوجه شده باشد که در نهایت طرفین باید مشکلاتشان را با گفتگو حل کرده و ادمه ی وضعیت به صورت اختلاف و تنش به نفع هیچکدام نیست. این مطلب را هم بدانید که به کار گیری مهارت ها به صورت آنی و لحظه ای جواب نداده و گاهی ممکن است تا سال نیز طول بکشد. پس درخواستمان از شما این است که حالت تعادل و میانه ای که الان دارید را حفظ کرده و به سمت و سوی قوی شدن در این مرحله حرکت کنید. چه لزومی دارد شما از کلمات و جملاتی مثل نمی‌بخشم و به خدا واگذار می‌کنم را استفاده کنید؟ حالت دلخوری و یا انتقام خواهی اصلا به خوب شدن حال کمک نمی‌کند. در عین حالی که ظلم نیز خود به خود مستحق عقوبت بوده و بدون اینکه شما خواسته ای در این مورد داشته باشید، اتفاق خواهد افتاد و کسی که ظلم کرده باشد پاسخی متناسب با ظلمش را دریافت خواهد کرد. ضمن اینکه مکرر خدمتتان عرض شد که با توجه به میزان درک و شعور و همچنین فهم دیگران از آنان باید توقع داشت. گاهی ممکن است واقعا قصدی نداشته و رفتارها بنابر حالت عادی و حق به جانب بوده، پس باز هم شما هستید که با رفتار کریمانه باید مدیریت های لازم را در این مورد نیز داشته باشید. این نکته را هم باید اضافه کرد که واکنش های مثبت همسرتان را نباید نادیده گرفته و به طوری رفتار کنید که حس کند تمایلی به خوب شدن اوضاع ندارید. بلکه باید با استقبال از پیشنهاد های سازنده، ایشان را برای بهبودی اوضاع همراهی کنید. در عین حال صحبت ها و ناراحتی هایتان را نیز نگه نداشته و بازگو کنید. تلاشتان برای مساعد نگه داشتن اوضاع فعلی بی نتیجه نخواهد ماند و در آینده ای نزدیک ثمرات بیشتر و بهتری را دریافت خواهید کرد. قوی شدن شما نشان دهنده ی رشد شخصیت شما بوده و مطمئنا دیگران نیز این مطلب را در برخوردهایشان مد نظر قرار خواهند داد. بله دقیقا همینطور است که برخورد با یک شخصیت متعادل و ساخته شده به دقت لازم داشته و اطرافیان به خود اجازه نخواهند داد که بدون ملاحظه با شما گفتار و رفتاری داشته باشند. موفق باشید.
تصویر maleki maleki 24 دى, 1401 برنامه ی روزانه به من بدید که طبق اون برنامه پیش برم....
سلام مجدد خدمت شما همراه گرامی مسلط بودن شما نسبت به شکاف‌ها و آسیب‌هایی که در زندگی‌تان قرار دارد نشان دهندهٔ عقلانیت و تفکر عمیق شما نسبت به اطرافتان دارد. امیدواریم با همین روش و سبک بتوانید به‌مرورزمان تک‌تک مشکلاتتان را حل کرده و به آرامش نسبی برسید. اینکه دخترخانمتان بخواهد در این شرایط سخت اجتماعی به سلامت طی مسیر کند، به اندازهٔ زیادی به شما و پدرش بستگی دارد. البته در مورد پدرشان بحث جداگانه است که باید مستقلاً به آن بپردازیم. بله دقیقاً همین رفتارها و ضعف‌های شما روی دختران نیز تأثیر منفی گذاشته و ابتدا باید از خودتان شروع کنید. همهٔ برخوردهای بد و ضعیف کننده‌ای که با شما شده را به یاد دارید؟ بله همهٔ تنش‌ها و تحقیر شدن‌ها را باید فراموش کنید و فراموش کردن آن نیز کار ساده‌ای نیست اما شدیداً برای مساعد شدن اوضاع به این تغییر نگرش و فکر نیاز دارید. پس از همین الان شروع می‌کنیم: افراد با توجه به فهم و درکشان با ما برخورد کرده و نباید توقع‌های خارج از توانشان را از ایشان داشت. هر کسی با شما بدرفتاری کرده؛ یعنی منزلت و شخصیت خودش را پایین آورده وگرنه یک انسان فهمیده حتی اگر طرف مقابلش اشتباه و خطایی مرتکب شود، سعی می‌کند به بهترین شکل او را متوجه رفتارش کند. تحلیل رفتار دیگران بسیار مهم بوده و اینکه تأثیرگذاری گفتار و کردار دیگران در درون ما باید در تحت کنترل و مدیریت ما باشد وگرنه ما نقش یک عروسکی را خواهیم داشت که نخ آن در دستان دیگران بوده و ما را به دلخواه خودشان بازی خواهند داد. خودتان را بشناسید، از خودتان مطمئن بوده و برای رسیدن به این مرحله سعی کنید هر کاری را با فکر و درایت انجام بدهید. همهٔ ویژگی‌های مثبت و برجسته‌ای را که دارید لیست کرده و به همهٔ آنها در مواقع مناسب فکر کرده و خوشحال باشید از داشتنشان. مثلاً مهربانی و داشتن منبع محبت، اینکه به فرزندان و زندگی‌تان عشق ورزیده و تابه‌حال این‌قدر هزینه داده‌اید یک صفت بسیار ارزشمند بوده که می‌توانید بر آن ببالید. داشته‌هایتان را می‌شناسید؟ تابه‌حال از آنها در نزد دیگران یاد کرده و بابت داشتنشان ابراز خوشحالی کرده‌اید؟ در این مورد هم مثالی تقدیم کنم و وارد مرحلهٔ بعد شویم: اینکه شما الان یک همسر هستید و صاحب زندگی، درست است فراز و نشیب‌های زیادی را در طول زندگی داشته و دارید، اما به هر حال شما صاحب یک زندگی مستقل بوده و از آن دو فرزند حاصل شما شده که خیلی‌ها در حسرت داشتن یک زندگی مستقل روزها را شب و شب‌ها را به روز می‌رسانند. وقتی شما از همسرتان و زندگی که دارید گله کرده و آن را یک نداشته بپندارید، دیگران یک  کمبودی را در زندگی شما متوجه شده و نقشه‌ها را در فکر و ذهنشان برای پر کردن این جاهای خالی، چیدمان خواهند کرد که از دلائل نگاه‌ها و تلاش‌ها برای دسترسی به شما همین مسئله بوده که شما بدون توجه آن را ایجاد کرده‌اید. اما اگر برعکس همین قضیه را شما در نظر داشته باشید، از همسرتان تعریف و تمجید کرده و ابراز رضایت در زندگی را به دیگران نیز بفهمانید، یعنی من کمبودی نداشته و نیاز به شخص یا چیزی ندارم. در زندگی من چیزی کم نیست که بخواهم اجازه بدهم جبرانش را دیگران بر عهده بگیرند. با این کار شما در واقع دو هدف را با یک تیر زده‌اید، هم اینکه جرئتمندی را از دیگران سلب کرده و هم مقدمه‌ای را برای اقتدار همسرتان و همراهی بیشتر با شما ایجاد کرده‌اید. به هر حال از چند مورد صحبت‌ها و تعریف‌های شما تعدادی به گوش همسرتان رسیده و تأثیری را که ما مد  نظرمان هست، خواهد گذاشت. این نکته را به همهٔ مطالب بالا اضافه کنید: این شما هستید که اجازه می‌دهید دیگران در مورد شما چه فکرهایی داشته باشند. پس به دیگران بفهمانید شما یک همسر وفادار و مادری موفق و نمونه هستید. ارزش و قیمت هر کسی دست خودش بوده و اینکه چقدر برای خود و شخصیتش ارزش قائل باشد، بستگی به نوع رفتارهای خودش دارد. نوع صحبت کردن، پوشش حتی نشست و برخاست نیز در نگاه دیگران و ذهنیتشان نسبت به شما تأثیرگذار بوده که در ادامه و جلسات آینده به صورت مفصل به آن خواهیم پرداخت. البته بقیهٔ مشکلاتی که عنوان کردید را هم مد نظر داریم، از آنجایی که خیلی از مشکلات با درست شدن شخصیت خودتان برطرف خواهد شد، ترجیحاً و فعلاً در این مرحله به صورت تکمیلی صحبت داشته باشیم تا موارد بعد. موفق باشید.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0