مطالب دوستان faribaaa

تصویر maleki maleki 17 بهم, 1401 میترسم در حق همسر و بچه هام کم بزارم .....
در حال پاسخگویی...
تصویر maleki maleki 17 بهم, 1401 همسرم کلا به همه چی گیر میده....
 سلام، عرض ادب و احترام خدمت شما کاربر گرامی تلاش شما برای حفظ و استحکام زندگی‌تان بسیار پسندیده و قابل تحسین است. اینکه دوست دارید در همهٔ شرایط آرامش بر خانواده حاکم بوده و از لحظه‌ها لذت ببرید نیز قابل تقدیر می‌باشد. امیدواریم با کمی تغییر در بعضی از رفتارها به این اهداف دست پیدا کنید. یک قاعدهٔ کلی را در ابتدای جلسه خدمت شما عرض کنم، امیدوارم شما و هر عزیز دیگری که این متن را می‌خواند بتواند از آن در جای خود استفاده کرده و برای آرام نگه داشتن فضای خانواده از آن بهره ببرد. هر رفتار خوب و بدی که از طرف مقابلمان مشاهده و دریافت می‌کنیم، به نوعی واکنش به یک پدیده‌ای است که از یک جایی سرچشمه می‌گیرد. این یک مطلبی است که همه آن را درک کرده و تا حدودی می‌توانند تحلیل کنند. پس دنبال علت بودن، اولین کاری است که باید به محض مشاهدهٔ تغییرات در طرف مقابل انجام شود. با مقدمهٔ بالا راحت‌تر می‌توانیم یک قاعده را بیان کنیم: به محض اینکه دیدید آقایی شروع کرد به بهانه جویی و یا اعمال محدودیت و یا به زبان ساده‌تر، گیر دادن بدانید یک جایی از رفتارها و گفتارهایتان باعث این اتفاق شده است. او ناراحت است، از چیزی رنج می‌برد، احساس خطر می‌کند و یا خود را ضعیف دیده، ممکن است حس کند دیده نشده و جایگاه روزهای قبل را از دست داده است. اگر بخواهیم خیلی شفاف این ماجرا را تفسیر کنیم باید بگوییم: مردان با نشان دادن این رفتارها با زبان بی زبانی می‌خواهند مطلبی را انتقال داده که یا توان بیانش را نداشته و یا اینکه عاملی مثل خجالت، تعارف و یا حتی ترس مانع انتقال خواسته‌هایشان می‌شود. پس کافی است شما ثابت کنید که هیچ چیزی با رفتنتان به شهرستان تغییر نکرده و همان خانمی هستید که بودید. در منزل خودتان که هستید، چیزی یا کسی نیست که شما را به خود مشغول کرده و مقداری از حواستان را به خود اختصاص دهد. شاید بتوانیم بگوییم همهٔ شما صرف همسر و فرزندتان شده و این یک حس خوب را به همسرتان انتقال می‌دهد. با شلوغ شدن اطرافتان و پرداختن به بقیه، آن هم بعد از مدتی طولانی، ممکن است برای زمان کوتاهی هم که شده شما و حواستان را از همسرتان دور کرده و فاصله بیندازد. برای این قسمت کافی است در بین خانواده‌ها که هستید همان گونه رفتار کنید که در منزل خودتان انجام می‌دادید. در کنار همسرتان بنشینید، اگر غذا و حتی نوشیدن چای را با ایشان همراهی می‌کردید، طبق روال قبل این کار را انجام بدهید. البته این موارد برای روشن شدن مطالب بالاست و شما می‌توانید با نیم نگاهی موارد بیشتر و مهم‌تری را اضافه کنید. دومین مطلبی که به نظر می‌رسد و بی ربط با مطالب بالاست، شاید هم تکمیل کنندهٔ قانون یاد شده باشد؛ حفظ جایگاه و احترام به اقتدار مردان است. اگر بخواهیم این قسمت را با توجه به مشکل شما توضیح بدهیم باید بگوییم: اصلاً نیاز نیست شما بخواهید برای رفتن، ماندن، برگشت و یا زمان‌های اختصاصی به خانواده‌ها را مدیریت کنید. بگذارید این سفر از شروع تا پایان را همسرتان مدیریت کرده و شما فقط به عنوان یک همراه از برنامه‌های ایشان استقبال کنید. ممکن است در یکی دو سفر اول مقداری به شما سخت گذشته و عوارض سفرهای قبلی هنوز باقی باشد؛ اما مطمئن باشید با مشاهدهٔ شخصیتی همراه و آرامی که شاخصه درک کردن را در خود دارد، سفرهای بعد را بهتر سپری خواهید کرد. یادتان باشد تعریف و تقدیر از زحمات همسرتان در نزد خانواده‌ها به محض رسیدن، بازوی توانای شما برای بهتر برگزار شدن سفر محسوب می‌شود. اینکه همان ابتدا بگویید که این سفر را همسرتان تدارک دیده و بابت این کار از او سپاسگزار هستید نیز می‌تواند تا حد زیادی ادامهٔ مهمانی‌ها را به خوبی و خوشی تمام کند. مردان در حین اینکه وظیفهٔ خودشان را انجام می‌دهند، دوست دارند دیده شده و از زحمات و تلاش‌هایشان تقدیر شود. پس لازم است خانم‌ها نیز به این خصیصهٔ مردان احترام گذاشته و مد نظر داشته باشند. البته شناخت نسبی مردان به خصوص همسرتان کار مهم دیگری است که اگر تابه‌حال انجام نداده یا کامل نبوده، حتماً به آن بپردازید. هر گونه سؤال، ابهام و یا مطلب جدیدی به نظرتان رسید در ادامهٔ همین پست یادداشت کرده تا در اسرع وقت به آن پرداخته شود. موفق باشید.
تصویر mostafavi mostafavi 16 بهم, 1401 دخترم بخاطر بی نمازی و بی تقیدی همسرش تصمیم به طلاق گرفته....
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنم. طبیعی است که به عنوان مادر نسبت به تصمیم دخترتان و آینده او نگران باشید، ولی باید توجه داشت که این تصمیم مربوط به زندگی خودش هست و نهایت کاری که شما می‌توانید به او بکنید، همفکری و راهنمایی دادن به اوست بدون اینکه بخواهید نظر خود را بر او تحمیل کنید. بنابراین شرط آزادی عمل را در راهنمایی دخترتان در نظر داشته باشید تا راهنمایی شما مؤثر واقع شود، در غیر این صورت اگر بخواهید به هر ترتیبی نظر دخترتان را تغییر بدهید و نظرتان را بر او تحمیل کنید، چه بسا ناخواسته مقاومت او را در این زمینه فعال کرده و آن‌گاه دخترتان صرفا به خاطر مقابله با شما، روی تصمیم خود پافشاری کند. درنتیجه مواظب باشید تا در چنین تله‌ای قرار نگیرید. همان‌طور که می‌دانید زندگی مشترک بین زن و مرد به راحتی شکل نمی‌گیرد که بخواهیم به صرف یک رفتار، تصمیم به پایان دادن آن کنیم. به ویژه اینکه قضاوت و ارزیابی یک نفر آن همسر آدم باید به صورت مجموعی باشد؛ یعنی با توجه به نقاط قوت و ضعف، خوبی‌ها و بدی‌هایش، او را ارزیابی کرد، نه بر اساس صرفاً یک رفتار یا یک اخلاق بخواهیم برچسب همسر بد به دیگری بزنیم. لذا باید توجه دخترتان را به ویژگی‌های مختلف رفتاری مثبت و منفی همسرش معطوف کنید تا بتواند به صورت مجموعی، همسرش را ارزیابی کند و به این سؤال، پاسخ دهد که آیا از دید او به صورت مجموعی، همسرش نمره قبولی را می‌گیرد یا نه؟ درست است که دینداری برای دختر شما از اهمیت بالایی برخوردار است، اما دلیل نمی شود تنها به خاطر این مسئله، زندگی مشترک را نابود کرد، بلکه چیزی به عنوان آستانه تحمل داریم که اگر افراد به طور کلی، آستانه تحمل پایینی داشته باشند، باعث می شود که در برابر هرگونه ناملایمات زندگی، ناامید شوند و به جای حل مسئله، صورت مسئله را پاک کنند. البته منظور این نیست که دختر شما آستانه تحمل پایینی دارد و بخواهیم او را قضاوت کنیم، بلکه منظور این است که باید برای تصمیم‌گیری این نکته را مدنظر قرار داد که آیا میزان حساسیت دخترتان به مسئله دین‌داری همسرش آن‌قدر بالاست که به جای حل مسئله دنبال فرار از مسئله است یا اینکه اصلاً مسئله حساسیت ایشان نیست، بلکه تعارض و ناسازگاری بین این دو نفر در زمینه دین‌داری به گونه‌ای است که مثلاً آقا در مسئله دین‌داری در مقابل همسرش قرار گرفته است و حاضر به پذیرش اشتباه خود نیست و از طرفی به دنبال تغییر همسرش نیز می‌باشد، در آن صورت می‌توان نتیجه گرفت که سطح ناسازگاری و تعارض بین طرفین بالاست و چه بسا بعد از مشاوره به زوجین درباره نحوه متارکه مشاوره داده شود، اما اگر جنس تعارض طرفین به گونة دیگری باشد که مثلاً آقا صرفاً ضعف در دین‌داری دارد و ضعف خود را هم در این زمینه قبول دارد، ولی به دلایل مختلفی تا به حال نتوانسته این ضعف را برطرف نماید، در آن صورت سؤالی که مطرح می‌شود، این است که آیا راهکار این مسئله تنها متارکه است؟ ممکن است بگویید که آقا مدام دروغ می‌گوید و این دروغ‌گویی‌اش به زندگی آن‌ها لطمه زده است. در آن صورت باید بررسی شود که آیا تنها به همسرش دروغ می‌گوید یا با همه افراد از جمله خانواده، همکار، همسایه و فامیل نیز این خصوصیت اخلاقی منفی را دارد؟  اگر تنها به همسرش دروغ می‌گوید، ولی با بقیه افراد این‌گونه نیست؛ معنایش این است که در رابطه میان آقا و خانم مشکلاتی وجود دارد که چه بسا تنها مقصر آقا نیست، بلکه نحوه و شیوه تعامل خانم نیز چه بسا ناخواسته موجب تقویت رفتار منفی آقا شده باشد. اما اگر آقا به طور کلی به همه افراد چه همسر و چه دیگران دروغ می‌گوید و اصطلاحاً به دروغگویی معروف است، در آن صورت چاره کار باز هم متارکه نیست، بلکه باید بررسی کرد که آیا آقا، دروغ‌گویی خود را قبول دارد یا نه؟ اگر این صفت اخلاقی منفی را قبول دارد، باید برای برطرف کردن آن به یک مشاور حاذق مراجعه کند تا به صورت ریشه‌ای بتواند این صفت اخلاقی را کنار بگذارد. تنها در یک صورت متارکه معقول به نظر می‌رسد که یک طرف ماجرا علی‌رغم دروغگو بودنش، اصلاً اشتباه خود را قبول نداشته باشد یا اگر هم قبول داشته باشد، حاضر به رفع آن در زندگی نباشد و هیچ تضمینی در این زمینه هم ارائه نکند که در آن صورت، تصمیم‌گیری نهایی با خود خانم است که این هم تا حدودی به آستانه تحمل ایشان برمی گردد. برخی از خانم‌ها در چنین شرایطی با مثبت اندیشی و فعال بودن در زندگی همچنان امیدوار می‌مانند تا سطح آگاهی شریک زندگی‌شان آن‌قدر رشد کند که بالاخره خودش برای اصلاح اخلاق و رفتار خود اقدام جدی کند. برخی نیز ممکن است با توجه به شرایط و موقعیتی که دارند فرار را برقرار ترجیح دهند. موفق باشید.
تصویر maleki maleki 16 بهم, 1401 دیگه نمیخوامش، از اخلاق بچگانه اش خوشم نمیاد....
با سلام خدمت شما کاربر گرامی درایت و هوشیاری شما برای سروسامان دادن و تعیین تکلیف کردنِ شرایط فعلی قابل تحسین است. هر فردی با داشتن شرایط شما خواهان آرامش و لذت بردن از زندگی بوده و هر اتفاقی که مانع رسیدن به این هدف شود، ناراحت کننده و باید هر چه سریع‌تر حل بشود. البته اینکه چقدر شما در جلسات خواستگاری و آشنایی، نسبت به ایشان شناخت پیدا کرده‌اید جای صحبت داشته و لازم است مروری به ارزیابی و شناختی که از همسرتان پیدا کرده‌اید، داشته باشید. همان‌طور که خود شما هم می‌دانید راضی نگه داشتن مادر همسر و مراقبت از رفتارهای او یکی از کارهایی است که هر خانمی در ابتدای زندگی باید انجام بدهد. در خیلی از موارد شاهد بوده‌ایم که عروس خانم‌ها از این مطلب غافل شده و به نوعی آسیب‌هایی هم از این بابت دیده‌اند که نمونهٔ آن را در مشکل شما مشاهده می‌کنیم. سؤالی که مطرح است این است: مادر همسرتان را چقدر می‌شناسید؟ چقدر سعی کرده‌اید با او رابطهٔ خوب و دوستانه داشته باشید؟ در مواردی که اختلاف و تنش بین شما و همسرتان و یا بین همسرتان و خانواده‌اش پیش می‌آمد شما کجای داستان بوده و مواضعی که در قبال هر کدام می‌گرفتید به چه شکل بوده است؟ بله درست است، وقتی شما بتوانید مادر شوهرتان را در کنار خود و یا به زبان ساده‌تر بخواهیم بیان کنیم، در تیم خودتان نگه دارید و خاطر ایشان را از طرف خودتان آسوده کنید، توانسته‌اید یک مراقب و محافظ برای زندگی‌تان استخدام کنید. به‌عنوان‌مثال: چرا وقتی بین مادر و فرزند اختلافی پیش می‌آید و این مسئله در نزد خانم‌ها مطرح می‌شود، طرف همسرشان را گرفته و به هر شکلی سعی می‌کنند مادر شوهر را محکوم کنند؟ در این قسمت یک نکتهٔ بسیار ظریفی وجود دارد که از شما و همهٔ خانم‌هایی که این جلسهٔ مشاوره را دنبال می‌کنند، درخواست دارم یادداشت کرده و هیچ‌وقت فراموش نکنند: خانم‌ها فکر می‌کنند باید از همسرشان دفاع کرده و تنهایش نگذارند، این درست، اما تنها جایی که تنها گذاشتن و حمایت نکردن همسر در خیلی از موارد، بهتر است همین‌جا است. یعنی وقتی مادر و پسر دعوا و ناراحتی دارند، خانم‌ها باید همسرشان را دعوت به صبر و حفظ حریم و احترام مادر کنند. ممکن است  آقایان در همان لحظه و یا مدت کوتاهی از حمایت نشدن رنج ببرند؛ اما در طولانی مدت از اینکه همسرشان نسبت به مادرشان ارزش قایل بوده و از او دفاع می‌کنند، خوشحال و نتایج مثبت بعدی که بر این اتفاق مترتب خواهد شد. مطلب بعدی اینکه در بعضی از ادعاهای دخالت کردن مادر همسر، وقتی ریز شده و آن را مورد ارزیابی قرار می‌دهیم، می‌بینیم واقعاً قصد و غرض خاصی نبوده و از روی دلسوزی و یا شاید احساس مسئولیت بوده و صرف دادن یک نظر و پیشنهاد از طرف مادرشوهرها دخالت محسوب نمی‌شود. در این زمینه مهارت همدلی می‌تواند کارگشا بوده و کمک بزرگی به استحکام خانواده‌ها بکند. آموزش مهارت همدلی را در صورت تمایل طی یک جلسه خدمتتان تقدیم خواهیم کرد. تا اینجا بررسی نقش مادر همسرتان را داشته و از شما درخواست داریم در مراحل بعدی حتماً این مطالب را مد نظر داشته باشید. سعی کنید خودتان را با ایشان و همچنین ایشان را با خودتان همراه کرده و حتی در مواردی از ایشان به عنوان یک مشاور کمک گرفته و نظرخواهی داشته باشید. نتیجه این اقدام این است که:  از حساسیت‌هایتان نسبت به این بزرگوار کم شده و به مرور نقش وی نیز کم‌رنگ‌تر خواهد شد. اما در مورد همسرتان باز هم یک نکتهٔ مهم وجود دارد که به نظر می‌رسد اصلی‌ترین عامل برای مشکلات فعلی محسوب می‌شود. نقش همسرانهٔ شما به خوبی ایفا نشده و در اثر علاقهٔ زیاد و تلاش برای ایجاد یک فضای احساسی و عاطفی، یک زیاده روی رخ داده و شما تبدیل به یک مادر دوم شده‌اید. " همیشه بودن‌ها" "همیشه گزارش دادن‌ها"  را فراموش نکنید. اینکه یک مرد بخواهد دائم حاضری بزند و یا پاسخگو باشد درست نیست، خیلی از مردان این مطلب را دوست نداشته و برایشان ناراحت کننده است. ایشان به خاطر یکی یک‌دو نه بودن، ممکن است خاص بوده باشند، مراقبت‌ها و محافظت‌های بیش از حد را مانع رشد و پیشرفت خود دانسته و ازدواج را تنها راه برون رفت از این فضا تلقی کرده‌اند. حال شما تصور کنید بعد از ازدواج نیز شخصی مدام از او جویای احوال باشد، مدام بخواهد محبت کرده و او را مورد لطف و تفقد قرار دهد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ حس محدود بودن، تحت نظارت کنترل بودن و یا هر چیزی شبیه به آن که شخص را فراری داده و از ما دور خواهد کرد. به قول خودتان در طول روز مکرر و مداوم خواستار برقراری یک رابطهٔ عاطفی و احساسی بوده‌اید، بودن اینکه در نظر بگیرید ممکن است ایشان شرایط پاسخگویی و یا حتی واکنش مناسب را نداشته و یا ظرفیت و گنجایشی برای پذیرش آن ندارند. پس لازم است مقداری در برخوردها به تعادل برسید تا ایشان نیز فرصت داشته باشد به شما و علاقه‌هایتان بپردازد. پیشنهاد و تمرین اولیه این است که گذشته و مسائل و اتفاقاتی که رخ داده را یک تجربه تلقی کرده و با دادن فرصت به خود و همسرتان، قدم‌های مؤثر و بهتری را برای باهم بودن و از همدیگر لذت بردن بردارید. باز یک مطلب کلیدی را در این قسمت ذکر کنم تا شاید چراغ راهی برای همهٔ کسانی باشد که مشکل مشابهی دارند: اگر قرار است ما با مشکلات کمتری در ابتدای زندگی مواجه شده و فرصت‌های باهم بودن را از دست ندهیم؛ بهتر است ببینیم خواسته و علاقه‌های ما و یا حتی نیازهای ما با طرف مقابلمان همخوانی دارد یا خیر؟ تا جایی که امکان دارد هماهنگی این خواسته‌ها و علاقه‌ها با همسر، باعث دلگرمی و لذت مشترک خواهد شد. اگر ما از مهمانی دادن و رفتن به مهمانی لذت می‌بریم آیا همسر ما نیز همین‌طور است؟ نقاط مشترک را پیدا کنیم و به آنها بپردازیم و دربارهٔ موارد اختلافی نیز به تفاهم برسیم، بدون اینکه بخواهیم تک سواری کرده باشیم. شناختتان از شخصیت همسرتان را تکمیل‌تر کنید و ببینید نقاط ضعف مثبت ایشان چیست؟ به چه کارها و برنامه‌هایی علاقه‌مند است؟ از نظر ایشان یک خانم جذاب چه شاخصه‌هایی داشته و شما چقدر می‌توانید به نگاه و نگرش ایشان نزدیک شوید؟ با پاسخ دادن به این سؤالات و مشابه آن که شما می‌توانید از خودتان داشته باشید به سراغ جلسهٔ بعدی خواهیم رفت... موفق باشید.
تصویر maleki maleki 13 بهم, 1401 هیچوقت برام مادری نکرده....
با سلام خدمت شما کاربر گرامی از توجه و دقت شما در بیان مشکلات مشخص است که حواستان به افراد بوده و مراقب هستید کسی از شما دلگیر نشود. وظیفه شناسی، تلاش و همت شما در انجام کارهایی که به شما واگذار می‌شود از خصوصیت خوب دیگر شما است که جای تقدیر و تشکر دارد. اولین مطلبی که به ذهن خطور می‌کند تفاوت نسل‌ها و نوع افکار و رفتارشان است. اینکه دو نفر نتوانند یکدیگر را به درستی درک کرده و از خواسته‌ها و نیازهای همدیگر با خبر باشند، شروع فاصله‌ها بوده و به مرور این از هم دور شدن‌ها به سو تفاهم و در نهایت به تنش و اختلاف تبدیل خواهد شد. حال این عدم درک و همدلی ممکن است از تفاوت سن و سال بوده یا تحصیل و هر چیزی شبیه آن که باعث شود طرفین برداشتشان از هر اتفاقی متفاوت باشد. ما نظری متفاوت‌تر از شما در مورد مادرتان و علاقه‌اش به شما داریم. ممکن است پدر و مادری در حق فرزندانشان به خاطر عدم توانایی یا همان نداشتن درک درست از نیازها، درست و مناسب و یا به حق رفتار نکنند؛ اما هیچ‌کدام دلیل نمی‌شود که آنها فرزندشان را دوست ندارند. ممکن است در بین صحبت‌ها در این جلسه جملاتی را بشنوید که ناراحتتان کند، از این بابت پیشاپیش از شما عذرخواهی کرده و این صراحت در گفتار را بگذارید پای دلسوزی و نگرانی ما. سؤالی را در این راستا از خدمت شما دارم و آن هم این است که: آیا رفتارهای شما با مادرتان مانند خواهرتان است؟ یعنی انتظار دارید بدون هیچ دلیلی مخاطب شما بپذیرد که مادرتان بدون در نظر گرفتن هیچ ملاک و معیاری نسبت به خواهرتان مهربان‌تر بوده و در مورد شما بی مهر است؟ پس ابتدا به دو مسئلهٔ مهم در این زمینه توجه کرده و سپس به ادامهٔ جلسات بپردازیم: اول اینکه از کجا مشخص شده و ثابت شده که مادرتان در این مسئله کوتاهی کرده است؟ ممکن است شما برداشت درستی نکرده و نتوانسته‌اید تحلیل درستی از رفتارهای ایشان داشته باشید؟ احتمال بدهید که روی شما به عنوان یک شخصیت ساخته و رشد یافته حساب دیگری باز کرده و پیش خودش فکر می‌کند شما نیازی به تدبیر، دعا و محبت‌های ظاهری ندارید. بله دقیقاً درست برداشت کردید، گاهی عدم توجه والدین از روی بی تفاوتی نیست بلکه از روی خاطر جمعی و نداشتن نگرانی است و برعکس اگر نسبت به فرزند دیگر توجه بیشتری دارند، او را ضعیف و مستحق توجه می‌دانند. البته ما این رفتار را تأیید نمی‌کنیم؛ اما به هر حال علت‌های یک رفتار بوده و می‌تواند برای شما بسیار اهمیت داشته باشد که در نزد مادرتان بزرگ بوده و توقع و انتظار ایشان از شما به همین خاطر، بالا است. دومین مطلب این است که هر فردی که تلاش و کار زیاد می‌کند تنها یکی از شرط‌های عزیز شدن را توانسته عملی کند، بقیهٔ شروط را نیز باید در نظر گرفته و از آنجایی که شما را اهل فهم و درک می‌دانیم مقداری سنگین‌تر و عمیق‌تر این مسئله را باز می‌کنیم. یکی از شرط‌های عزیز شدن این است که بدون داشتن توقع و انتظاری برای جبران باید کارها را انجام بدهید. اینکه منتظر باشید کارهایی را که انجام می‌دهید را بخواهید بیان کرده و با عرض معذرت بخواهید منت بگذارید نتیجهٔ عکس خواهید گرفت. حتی دوست داشتن و احترام به دیگران باید بی قید و شرط بوده و طمعی در آن نباشد تا پایدار و عمیق بماند. لذا شما در قدم اول سعی کنید مادرتان را درک کرده و نسبت به رفتارهایی که دارد منصفانه‌تر و منطقی‌تر برخورد کنید. به‌عنوان‌مثال ممکن است مادر شما در دل و به صورت مخفیانه به شما و آیندهٔ شما فکر کرده و دعاهایش را نسبت به شما به صورت دلی و در خلوت انجام دهد و شما از آن بی خبر باشید. در قدم بعدی زود رنجی و حساسیت‌هایتان را کنترل و مدیریت کنید که باز هم عرض کنم، ممکن است نهایتاً و در کل حق با شما بوده و مقداری نسبت به شما بی مهری کرده باشند؛ اما شما باید مراقب خودتان بوده و در این مسئله بتوانید از مهارت‌هایی که دارید استفاده کنید. اگر در این زمینه نیاز به راهنمایی و افزایش مهارت دارید یادداشت بگذارید تا کارشناسان ما تا رسیدن شما به آرامش و حل نسبی مشکل کنارتان باشند. موفق باشید.  
تصویر maleki maleki 12 بهم, 1401 برنامه ی روزانه به من بدید که طبق اون برنامه پیش برم....
سلام مجدد دارم خدمت شما همراه گرامی از حسن همراهی و دقت شما در جلسات مشاوره تشکر کرده و پیگیری شما را ارج می‌نهیم. شخصیت و شکل گیری آن به عوامل زیادی وابسته بوده که رشد آن تا حدی در اختیار شخص بوده و مقداری که کم هم نیست در زمان معین و گاهی به دست دیگران انجام می‌شود. مثلاً در این بین نمی‌شود نقش والدین را نادیده گرفت که این ایفای نقش حتی قبل از بارداری برای آنها باید مهم بوده و در درست اجرا کردنش دقت و همت کافی را داشته باشند. قانون وراثت را یکی از اصلی‌ترین عوامل شکل گیری شخصیت می‌توانیم ذکر کنیم. اگر بخواهیم در یک کلمه این قسمت را تعریف کنیم، می‌گوییم " ذات ". جامعه و محیط نمونهٔ دیگری است که خوب و بد بودن آن در شکل گیری شخصیت‌ها دخالت مستقیم دارد. پس اینکه کجا و در چه محلی زندگی می‌کنید مهم است. دربارهٔ این قسمت نیز باید دقت شود که محل سکونت و یا حتی مدرسهٔ محل تحصیل را با شاخصه‌های مطلوب رصد کرده و بعد برای استفاده از آنها اقدام کرد. " پرورش " کلمهٔ مناسب این قسمت است. به هر حال از این نمونه‌ها وجود داشته که شاید صحبت کردن در مورد هرکدام به صورت مفصل و مستقل جایگاهی نداشته باشد و الان برای شما در نظر گرفتن این مطالب به آن صورتی که دلخواه ما است، نتیجه نخواهد داشت. اما توجه کردن به آنها در کنار مطالب بعدی می‌تواند آرامش خاطری را به شما هدیه بدهد. به این معنا که در صورت نداشتن شخصیت مورد هدف، مقصر را خودتان ندانسته و به سرزنش خود نپردازید. حداقل بدانید که در این مواقع عوامل متعدد را بررسی کرده و مسائلی که به خودتان مربوط است و در اختیارتان می‌باشد را پیگیری کنید. دوران نوزادی، نوپایی، دوران پیش از مدرسه و دوران مدرسه، نوجوانی، هر کدام جداگانه در شکل گیری شخصیت شما نقش داشته که چگونه گذراندن آنها بر شخصیت فعلی شما تأثیر بسزایی را داشته است. کاری که شما باید انجام دهید این است که ابتدا ببینید فکر و ذهنتان به چه چیزهایی گرایش دارد؟ احساسات و عواطف و الگوهای فکری شما در چه قالب‌هایی بوده و نحوهٔ بهره برداری شما از آنها چگونه است؟ کنترل، مدیریت و در نهایت تقویت هر کدام کار بعدی شما محسوب می‌شود. شما وقتی در موقع عصبانیت و ناراحت شدن از یک شخص نتوانید درست عمل کنید مطمئناً نتیجه چیزی نخواهد شد که شما و اطرافیان انتظارش را دارند. هیجانات و احساساتتان را مدیریت کنید، نه اینکه سرکوب کنید. به هر حال با دیدن رفتارها و برخوردهایی که منطقی نبوده و مستحق آن نیستیم، ناراحت کننده بوده و با شدید شدن آنها، ناراحتی‌ها به عصبانیت و حتی پرخاشگری نیز تبدیل خواهد شد. طبیعی بودن این واکنش‌ها را همه می‌دانیم؛ اما اینکه چگونه بروز بدهیم که بتوانیم بعداً ساماندهی کنیم بسیار اهمیت دارد. این یکی از قدم‌های مهم و اولیه‌ای است که باید شما محکم برداشته و موفق شدن در این مرحله شما را ناخودآگاه به مرحلهٔ بعد هدایت می‌کند. شناخت ارزش‌های اخلاقی کار مهم و البته سخت دیگری است که نیاز است در چند جلسه پیرامون آن صحبت کنیم که در این زمینه پیشنهاد بنده این است که از روایات و احادیث اخلاقی که توسط معصومین علیهم‌السلام بیان شده است را در حد امکان و نیاز جمع آوری کرده و پیرامون آن تحلیل‌ها و توضیحاتی داشته باشیم. به هر حال انسان‌های بزرگ به عنوان اسوه و الگو، در قالب‌های رفتاری و گفتاری، راهنمایی‌ها مؤثر و مفیدی را ارائه می‌کنند. از داشتن سوءظن گرفته تا حسد و کینه، داشتن و نحوهٔ از بین بردن آنها در کلمات نورانی بزرگان ما آمده که در صورت آمادگی و تمایل در جلسات بعدی به صورت موردی به آن خواهیم پرداخت. موفق باشید.    
تصویر mostafavi mostafavi 08 بهم, 1401 وسواس فکری دارم، از نوشتن تکالیفم بیزار میشم....
با سلام به شما کاربر محترم ابتدا بابت اعتمادی که به مجموعه ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید تشکر می‌کنم. امیدوارم با راهکارهای عملی که در ادامه به شما می‌دهیم، بتوانید بر این مشکلی که دست به گریبان هستید، فائق آیید. وسواس فکری - عملی یا OCD که برخی گرفتار آن هستند، می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد؛ مثلاً یکی در شستن و نظافت دچار وسواس باشد، یکی در خواندن و تلفظ کلمات و فرد دیگری در چک کردن وسایل و دیگری در افکار منفی، خلاصه وسواس فکری - عملی شکل‌های مختلفی دارد، ولی همگی در یک چیز مشترک هستند و آن ارتکاب رفتارهای تکراری و خسته کننده که مانع از رفتار درست و به جا در فرد شده و زندگی او را مختل می‌کند؛ چرا که بسیار وقت گیر و غیرمنطقی هستند و فرد وسواسی را در چرخة فکر و رفتارهای ناراحت کننده گرفتار می‌کنند. از این رو درباره وضعیت شما که سعی در زیبانویسی دارید، ولی آن‌قدر ذهنتان درگیر این مسئله هست که مانع از این می‌شود که به راحتی بتوانید قلم یا خودکار به دست بگیرید و روی کاغذ نوشتة خود را پیاده کنید. حتی اگر متنی را هم روی کاغذ بنویسید، افکار وسواسی، شما را به دوباره نویسی آن متن سوق می‌دهند و این چرخه تکرار می‌شود و این روند آن‌قدر تکرار می‌شود که در موقعیت‌های بعدی از اصل نوشتن خسته شده و ترجیح می‌دهید که اصلاً چیزی ننویسید. امّا راهکار چیست و چه راهبردی را باید در مواجهه با افکار وسواسی انتخاب کرد تا از شر این افکار وسواسی خلاص شوید؟ در گام اول باید زمان و وقت نوشتن را برای خود محدود کنید و متعهد شوید که در همان زمان، تکلیف نوشتن را به اتمام برسانید، ولو اینکه خطی که روی کاغذ نوشتید، ایده آل شما نباشد؛ چرا که هدف از نوشتن، در وهله اول باید انجام تکلیف باشد؛ لذا باید هرطوری که شده طبق زمان‌بندی مشخص، متن خود را روی کاغذ پیاده کنید و تمام. اگر این گام اول را بتوانید اجرا کنید، به یک موفقیت دست پیدا کرده‌اید. در واقع شما باید راهبردتان را از زیبانویسی به انجام تکلیف در وقت مشخص تغییر بدهید. این تغییر راهبرد به شدت در موفقیت بعدی شما مؤثر است. ممکن است اوایل حال درونی‌تان از این کار خوب نباشد، ولی خود را موظف کنید که مثلاً در ده دقیقه متن موردنظر را بنویسید. کم کم در اثر تکرار و عادت، آن حس منفی درونی نسبت به خط خودتان کم‌رنگ شده و این آزادی و رهایی شما از این حساسیت موجب می‌شود تا بهترین خط شما روی کاغذ نقش بسته شود. این استراتژی باعث می‌شود که دست شما به راحتی قلم و خودکار را به دست گرفته و دیگر ترسی از زشت نوشتن پیدا نکنید؛ لذا اضطراب و فشار از روی شما و اندام دستتان برداشته شده و هماهنگی دست شما با قلم و خودکار بهتر و زیبایی خط شما دوچندان شود؛ بنابراین اصلاً توجهی به زیبانویسی نداشته باشید، بلکه تنها به انجام تکلیف در موعد مشخص متمرکز شوید. لطفاً این نکته را مدنظر قرار دهید و به ما بازخورد بدهید که انجام این راهکار چقدر توانسته وسواس شما در این زمینه را کاهش دهد. موفق باشید.
تصویر mostafavi mostafavi 06 بهم, 1401 دلم میخواد یک انسان چند بعدی باشم و در زمینه های مختلف کار کنم ...
با سلام به شما کاربر محترم در ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سؤال خود را با ما به اشتراک گذاشتید، تشکر می‌کنم. گرچه از سن و سال خود نگفتید، ولی با توجه به توضیحاتی که از حالات خود داده‌اید، می‌توان حدس زد که در اوایل دوره جوانی و در آستانه انتخاب سرنوشت و آینده خود به سر می‌برید. معمولاً افراد در دوره جوانی، به شدت انگیزه و هیجان خواهی بالایی دارند و به نوعی نسبت به رشته و موضوعات مختلف، علایق مختلفی دارند و از این بابت می‌توان حالات شما را درک کرد که تمایلات متعدد و انگیزه‌های گوناگونی در رشته‌های مختلف دارید. اما همان‌طور که خودتان هم اشاره کردید، دنبال کردن همه رشته‌های موردعلاقه، تنها تنوع طلبی شما را تقویت می‌کند و با توجه به محدودیت سنی که ما در این دنیا داریم، آن موفقیت لازم را به دست نخواهید آورد و بعد از مدتی نیز ممکن است احساس سرخوردگی پیدا کنید که چرا در یک رشته خاص، آن مهارت حرفه‌ای را کسب نکرده‌اید. اما چگونه می‌توان با انتخاب یک حرفه اصلی، علاقه‌مندی خود دیگر رشته‌ها را اشباع کرد؟ برای اینکه هم در رشته اصلی، مهارت حرفه‌ای پیدا کرده و هم دیگر علایق خود را دنبال کنید، به شما پیشنهاد می‌دهیم که یکی از رشته‌ها را با مشورت از افراد موفق و صاحب‌نظر به عنوان حرفه اصلی خود انتخاب کنید و بقیه رشته‌های موردعلاقه خود را در راستای تقویت حرفه اصلی خود دنبال کنید؛ مثلا فرض بگیرید که شما یادگیری زبان انگلیسی را به عنوان حرفه اصلی انتخاب کردید و می‌خواهید سایر علاقه‌مندی‌های خود را در راستای تقویت حرفه اصلی دنبال کنید از این رو شما می‌توانید: 1- روی خوشنویسی زبان انگلیسی خود تمرین کنید. 2- مهارت نویسندگی خود را به زبان انگلیسی تقویت نمایید. 3- مطالعه کتاب‌های موردعلاقه خود را با ترجمه به زبان انگلیسی دنبال کنید. 4- تمرین آشپزی را می‌توانید از طریق مطالعه کتاب‌های انگلیسی و دیدن کلیپ‌های آشپزی که به زبان انگلیسی هستند، پیگیری نمایید. خلاصه شما با خلاقیت خود می‌توانید با درهم آمیختگی رشته‌های مختلف در حرفه اصلی خود، به صورت خاص در آن حرفه ممتاز شوید. به‌گونه‌ای که می‌توانید اولین نویسنده ایرانی باشید که به زبان انگلیسی، نویسندگی می‌کند. اگر در این زمینه نیاز به همفکری و مشورت بیشتری دارید تا بتوانید حرفه اصلی خود را با توجه به علاقه، رسالت و نیاز خود و جهان انتخاب کنید، توصیه می‌کنم حتماً نکاتی که در ادامه بیان می‌کنم، دقت و تأمل بیشتری کنید. هدف من از زندگی چیست؟ چه رسالتی در زندگی دارم؟ چه چیزی حال من را در زندگی خوب می‌کند؟ دنبال چه کاری بروم تا پایان عمر با عشق و علاقه آن را دنبال کنم؟ اینها سؤالاتی است که  ذهن هر جوانی را که در آستانه انتخاب شغل و رشته قرار می‌گیرد درگیر می‌کند. برای اینکه حرفه و رشته خود را پیدا کنیم، باید بدانیم که 4 عامل در زندگی ما انسان‌ها اهمیت دارد. انسانی که می‌خواهد معنای زندگی خود را پیدا کند، باید تکلیفش را با این چهار عامل مشخص کند. نقطه اشتراک چهار عامل زیر، حرفه و معنای زندگی ما را روشن می‌سازد. 1- علاقه (چه چیزهایی را دوست دارید؟) برخی از جوانان هنگامی که می‌خواهند رشته تحصیلی، دانشگاهی و شغلی را انتخاب کنند، علاقه خود را رها کرده و فقط دنبال چیزی می‌روند که در آن پول داشته باشد. این تفکر کاملاً اشتباه است؛ زیرا پول مهم است، ولی نه آن‌قدر که انسان به خاطرش از علاقه خود بگذرد. 2- توانایی (شما در چه زمینه‌هایی خوب هستید؟) گاهی فردی در طراحی، گرافیک، مکانیک، ادبیات یا چیزهای دیگر توانایی دارد و آن‌ها را به خوبی انجام می‌دهد. اگر چیزی که انسان به آن علاقه دارد با چیزهایی که در آن‌ها خوب است، هماهنگ باشد، این فرد یک گام به خوشبختی نزدیک‌تر می‌شود. 3- پول (خلق ارزش) اگر کسی رشته‌ای را انتخاب کند که موردعلاقه‌اش باشد و در انجام آن توانمند هم باشد، ولی بازار کار آن، خوب نباشد؛ به عبارتی نتواند خلق ارزش کند، نمی‌تواند در آن رشته پیشرفت قابل توجهی کند و دیر یا زود در زندگی احساس خسران و ضرر خواهد کرد. 4- نیاز جهان (ببینید جهان به چه چیزی نیاز دارد؟) آنچه باعث می‌شود تا دیگران بابت ارزشی که خلق می‌کنید، آن را دنبال کنند و حاضر باشند تا بابت آن هزینه کنند، نیاز است؛ لذا توجه به نیاز جهان بسیار اهمیت دارد؛ اینکه دنیا به چه چیزی نیاز دارد و شما حاضرید چه نیازی از این جهان را برطرف کنید. حال که پی بردیم هدف و موفقیت ما در زندگی، نقطه تلاقی چهار عامل علاقه، توانایی، خلق ارزش و نیاز جهان است، از این رو پیشنهادی که در انتخاب رشته و حرفه به شما داده‌ایم با توجه به توضیحات بالا می‌باشد و توصیه می‌کنیم در این باره شما نیز با توجه به موارد گفته شده، انتخاب رشته کنید. موفق باشید.
تصویر maleki maleki 06 بهم, 1401 هر کی هر کاری داره به همسر من میگه.انگار همسر من آچار فرانسه همه هست.
 سلام و عرض ادب دارم خدمت شما کاربر گرامی از اینکه در عزت و شخصیت همسرتان توجه و دقت دارید تقدیر و تشکر می‌کنیم. بسیار پسندیده است ما خواهان این باشیم که دیگران نیز مثل ما قدر و منزلت و جایگاه عزیزانمان را بدانند و نسبت به آن حساس باشند. بله دقیقاً همین یک جمله راهگشای شما بوده و برای اینکه به این هدف برسید باید تعریف درستی از این عزت و احترام در نزد همسرتان داشته باشید. دو مطلب در ابتدای اینکه صحبت‌هایتان را خواندم به ذهنم آمد: اول اینکه آیا اطرافیان از کمک‌هایی که توسط همسرتان دریافت می‌کنند، نگاه و برداشتی که شما دارید را دارند؟ یعنی واقعاً قصد کوچک کردن و تحقیر ایشان را دارند یا به عنوان یک شخصی که برای همه مفید است و به قول امروزی‌ها، روی او حساب باز می‌کنند؟ یاد کردن از یک شخص به عنوان یک فرد مفید و تأثیرگذار چیز کمی نیست و نباید از آن به سادگی گذشت. گره گشا بودن و کمک کردن به دیگران چیزی نیست که خود شما هم بخواهید آن را نادیده گرفته و از ارزش‌هایش به راحتی بگذرید. پس این احتمال نیز وجود دارد که همسر شما را امین و حامی خود دانسته و به عنوان یک استوانه به او در مواقع لزوم تکیه کرده و از او کمک می‌گیرند. مطلب بعدی خود همسرتان است، حسی که شما دارید را ایشان هم دارد؟ یعنی از انجام کار برای اطرافیان خوشحال شده یا مجبوری آنها را انجام می‌دهد؟ این مهم است که ببینید خواسته و رضایت همسرتان در چیست و تا بتوانید به آن احترام بگذارید. در نهایت اگر این نوع کارها و کمک‌ها برای شما هزینه‌ای ندارد و فقط شما را حساس کرده، به بی تفاوتی روی آورده و به اولویت‌های دیگر زندگی‌تان بپردازید. اما ممکن است نتوانید مطالب بالا را برای خودتان هضم و حل کرده و باز هم این اذیت شدن‌ها را برای خودتان خریداری کنید. کافی است مجدد به سطر اول باز گشته و تعریفی که از عزت نفس و احترام در ذهن خود دارید را به همسرتان با مهارت‌هایی که خدمتتان تقدیم می‌شود انتقال دهید. فرهنگ تقدیر و تشکر را در دستور کار خود قرار بدهید. کارهای همسرتان در نزد شما بزرگ جلوه کرده و سعی کنید ارزش عملکردهای ایشان را بالا ببرید و قیمت‌های نجومی را در نظر بگیرید. تعریف و تمجید از کارهایی که برای منزل و خانواده انجام می‌دهد از جملهٔ این موارد بوده که طرف مقابل احساس عزتمندی و ارزشمندی خواهد کرد. به نوعی شما به صورت غیر مستقیم به همسرتان می‌رسانید که کارهایش بهایی دارد و هر کسی بهای کافی و لازم را نپردازد، از دریافت خدمات محروم خواهد شد. مفتی کار کردن و دم دست بودن را کنار گذاشته و سعی خواهد کرد در قبال خدماتی که انجام می‌دهد خدمات متقابل دریافت کند. ناگفته نماند این راهکار بدون در نظر گرفتن این مشکل نیز برای همهٔ خانم‌ها توصیه شده و سفارش می‌شود با ترویج فرهنگ تقدیر و تشکر از همسرشان، فرزندان و اطرافیان را نیز به این امر دعوت کرده و ضمن تأیید کردن جایگاه مردان، از بهره بری رایگان از همسر توسط دیگران جلو گیری کرده و به نوعی مردان را با خود همراه کنند. البته سر حرفمان که گفتیم از حساسیتتان در این مورد تا جایی که می‌شود و امکان دارد کم کرده، به مسائل مهم‌تری بپردازید. همین‌که خانواده‌اش با شما و همسرتان رابطهٔ خوبی دارند بسیار ارزشمند بوده و موارد متعددی داریم که حاضر هستند هزینه‌های چندبرابری از این را پرداخت کنند اما همراهی و رضایت خانوادهٔ همسر را داشته باشند. ناگفته نماند اگر نتوانید آن تعریفی که خدمتتان تقدیم شد را به درستی برای همسرتان داشته باشید و از طرفی به این حساسیت نیز ادامه بدهید، با مشکلات بزرگ‌تری روبرو خواهید شد که حل کردن و جبران آن سخت‌تر نیز خواهد شد. یکی از این آسیب‌ها و مشکلات پنهان کاری‌هایی خواهد بود که توسط همسرتان شروع خواهد شد. از یک طرف ناراحتی و نارضایتی شما را خواهد داشت و از طرفی با تعارف و رودربایستی که با خانواده‌اش دارد او را اذیت و تحت فشار خواهد گذاشت؛ لذا سعی خواهد کرد تا بتواند بدون اطلاع شما وارد عمل شده تا از هر دو طرف ایمن شود. حتماً مراقب هشدار آخر نیز باشید و با همان دو راهکار جلوی گرفتاری‌های بعدی را بگیرید. موفق باشید.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0