کاش همین طوری که اقای یاسین می گن بود اون وقت می گفتیم حقمونه....
الان نمی دونیم اونهایی که ناز کردن رفتن سر خونه زندگی شون و اما ما ...
احتمالا ما پاسوز نازکردن اونها شدیم و آش نخورده و دهن سوخته...
و واقعا کاش قدرت ریسک ادم ها با سنشون زیاد می شد نه کم...
من واقعا دوست دارم بدونم اقای یاسین شما چند بار رفتین خواستگاری و این حرفها رو شنیدین؟؟؟؟؟
به نظرم سعی کنین نا امید نباشین ... مطمئنا این اقا هم خسته میشه از اینکه به دروغ بگه شما رو دوست داره و می خواد زندگی کنه... بر حقتون با امید پا فشاری کنین ...
این اتفاق برای هر کسی می تونسته پیش بیاد، و من نمی دونم چرا اینقدر خودتون رو مقصر می دونید؟؟؟
انشاالله که گره از مشکلتون باز میشه، اگر منتظر روزهای شاد شاد باشین دیر یا زود اونها بهتون میرسن...
به نظر من تعریف خاصی نداره
یکی از یه قیافه خوشش میاد
یکی از یه اخلاق
یکی از یک رفتار
یکی از خانواده
و ...
ولی فکر کنم اصلش حرف هم دیگه رو فهمیدن باشه...
به نظر من این که به خانوادش چیزی نگفته از بی تجربگیش نیست
شما باید با خانواده می رفتی خواستگاری و به خونوادش میگفتی، به نظرم اگر به جای این همه فکر درباره ی این که مریم چه جوری به خانوادش بگه خیلی راحت به خانواده خودت می گفتی که با خوانوادش تماس بگیرن و برین خواستگاری و ...
این یک سال هم به خودتون زجر نمی دادین که کسی نفهمه!!!!
بی تجربگی جفتتون همینه که گذاشتین 2 سال این رابطه مخفی بمونه
همون شش ماه اول با اقدام خانواده ی شما باید خانوادگیش می کردیدن
به نظرم که شما کوتاهی کردین نه مریم
الان هم قرار نیست کسی از 2 سال رابطه چیزی بدونه برین، با خانوادتون برین خواستگاری
همه چی بستگی به روحیه دونفرتون داره
با شناختی که ازش دارید خودتون بهتر میتونید تصمیم بگیرید که به چه شکل عمل کنید
اگر می دونید بهش زنگ بزنید و قرار بذارین برای حرف زدن مشکلی نداره، خوب این کار رو انجام بدین
اگر میدونید سخته براتتون رو در رو باهاش حرف بزنین به مادرتون بگین بهش زنگ بزنه بگه دخترم اگه اشکال نداره شماره منزلتون رو بدین برای یه امر خیر می خواهیم بیاییم حالا اگه جوابش هم منفی باشه مادرش بهتون میگه که من فکر می کنم این کار هم ریسکش کمتره هم بهتره
اگه هم می بینید قبل از این که توی خونواده ها مطرح بشه بهتره از یه سری مطالب مطمین بشین یه یه واسط دیگه ای که بهش اعتماد کامل دارین بگین باهاش حرف بزنه
به قول اقای قرائتی این شک در توانایی خداست که ادم فکر کنه که وقتی مجرد هست خدا روزیش رو می رسونه ولی وقتی ازدواج کرد دیگه از قدرت خدا خارجه که روزیش رو برسونه...
منم اولش می گفتم این اقای قرائتی هم دلش خوشه مگه می شه!!!
اما خودم با چشم خودم توی زندگی اطرافیانم که توکل کردن و خیلی زود دست به ازدواج زدن دیدم که هنوز یکسال از عقدشون نگذشته که همشون کارشون درست شد و عروسی گرفتن
و واقعا به این حرف اقای قرائتی رسیدم که قدرت خدا توی درست کردن کارها جوریه که فقط لازمه بهش توکل کنی و بری جلو و ....
صفحهها