با سلام و احترام
نه این طور نیست اینکه خدا بعضی چیزها رو نجس اعلام کرده، به خاطر دلایل بهداشتی یا مسائل معنوی بوده، یعنی مردم برای سالم موندن و پرهیز از بیماری جسمی یا روحی، باید از بعضی چیزها که اسلام اونا رو نجس دونسته پرهیز کنند و گرنه حتی نجاسات هم به خودی خود، پست و بی ارزش نیستند، مثلا «منى» هرچند نجسه؛ اما بی ارزش نیست و باعث تداوم نسل موجوداته و خدا حتی پيغمبران برگزيدش رو از اون آفریده؛ یا همین «خونی» که در بیرون بدن نجسه، شرط اصلی زنده بودن موجوداته و نیز «ادرار» و «مدفوع» كه نجساند، نتیجه پالایش مواد مصرفی انسانند، «سگ» و «خوک» نیز به خودی خود بد نیستند و آفرینش اونا هم حکمت داره.
با سلام و احترام
این حرف شما به اون می مونه که گفته شه وقتی خدا هست چرا از پیامبر کمک می خواهید باید دقت کنید کمک خواستن از خدا حذف کامل اسباب و علل نیست، مثلا در روایات اسلامی آمده از امیرالمومنین(عليهالسلام) نقل شده: «در هنگامیكه در جنگها شدّت جنگ به اوج خود میرسيد، ما به پيامبر اكرم (صلیاللهعليهوآله) پناه ميبرديم.»[بحارالانوار، مجلسی، ج 20، ص 51] هر چند که پناه واقعی و مستقل خداست، ولی پناه بردن به پيامبر از باب اسباب و وسایل ویژه الهی است،که طبق فرامین قرآن بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده، و منافاتی با توحید و کمک الهی نداره.
با سلام واحترام
جناب ایرانی دین اسلام دین اخلاق است و بنا بر این داره که حرمت ها حفظ بشه و وجود پرده بکارت هم در همین راستاست چرا که در جامعه مذهبی بیش از نود درصد دختران با کره هستند و وجود بکارت در این اکثریت باعث حفظ حرمت انان در زندگی زناشویی می شود اما در مورد اقلیتی که بکارت خود را به هر دلیل از دست داده اند در روایات اسلامی نیز تاکید شده، چه بسا پرده بکارت بدون همبستر شدن نیز از بین برود با حادثه، لغزیدن و یا سقوط![من لا یحضره الفقیه، ج 4 ، ص 49] لذا بر اساس همین آموزه ها، خارج از انسانیت و اخلاق اسلامی است اگر مردی با مشاهده فقدان پرده بکارت در همسرش و بدون تحقیق لازم، او را متهم به رابطه نامشروع کند و اگر مردی اقدام به متهم نمودن زنش نموده و دلیلی جز فقدان پرده بکارت نداشت، دادگاه می تواند با شکایت زن، آن مرد را به حد قذف (80 ضربه شلاق) محکوم نماید! بنابراین از بین رفتن پرده بکارت به خودی خود، دلیلی بر انجام گناه نیست.
ه به هیچ عنوان عدم پرده بکارت به معنی بیآبرویی دختر نیست، همانگونه که دست قطع شده، لزوما نشانگر دزدی صاحبش نیست و ممکن است این دست بر اثر حوادث طبیعی از بین رفته و یا اساساً فردی به صورت مادرزاد، معلول بوده باشد.
با سلام و احترام
از اینکه مباحث حاشیه ای به وجود امد متاسفیم اما قصد ما ایجاد فضایی تاملی برای پاسخ گویی به پرسش عزیزان است امید واریم با رعایت اخلاق اسلامی ما در رسیدن به این مهم همراهی کنید.
با سلام و احترام
بله بنده هم موافقم نباید بحث ها به حاشیه کشیده می شد اصل مطلب همین بود که بیان شد یعنی «وجود پرده بکارت برای دختران، هرگز به معنای مچگیری یا بردن آبروی آنان نیست، بلکه عامل و انگیزه بسیار خوبی برای حفظ آنان از آسیبهایی است دامنگیر دختران و خانواده های آنان می شود.»
موفق و پیروز باشید
اگر اسلام طبق یک فرمان عمومى دستور مىداد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آنها تلف مىشدند، زیرا گاهی نیمى از جامعه را بردگان تشکیل مىدادند، آنها نه کسب و کار مستقلى داشتند و نه خانه و وسیلهاى براى ادامه زندگى، اگر در یک روز و یک ساعت معین همه آزاد مىشدند، یک جمعیت عظیم بیکار به وجود میآمد که هم زندگى خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامى که محرومیت به او فشار مىآورد، به همه جا حملهور شده و درگیرى و خونریزى به راه میافتاد. لذا باید تدریجا آزاد شده و کم کم جذب جامعه میشدند، تا نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند.
با سلام و احترام
بت پرستى درابتدا از اینجا آغاز شد که مجسّمه هاى مردان بزرگ و پیکره آنها را مخصوصاً بعد از مرگ، به عنوان یادبود مى ساختند، و در برابر آن خضوع مى کردند... به همین دلیل هم اکنون در بتکده ها و در میان آثار عتیقه، بت هاى زیادى دیده مى شود که مجسّمه پیشوایان دینى اقوام مختلف است؛ مانند: مجسمه بودا و بسیارى از بت ها برهمائیان و غیر آنها.
روى آوردن به مجسّمه هاى مردگان و پرستش آنها یکى از شواهدى است که نشان مى دهد آنها معتقد بودند با مرگ از میان نمى روند و ارواحشان بعد از مرگ باقى است؛ و توجّه و آثارى که آنها در حال حیات داشتند به صورت قویتر و نافذتر وجود دارد، چرا که آنها از آلودگى مادّه رها شده اند و از تاثّرات جسمانى رهایى یافته اند تا آنجا که مى بینیم فرعون با این که خودش بتى در میان قومش بود و او را پرستش مى کردند، خود بتهایى داشت که آنها را مى پرستید.
توقع داشته باشیم که شوخیهایی که احیاناً بین آنان ردّ و بدل میشد به بیرون از منزل رسوخ کرده و گزارشهای تاریخی از آن وجود داشته باشد. اما با توجه به اینکه امام علی و حضرت فاطمه(علیهماالسلام) دقیقا روش و آموزههای پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) بخصوص در بحث نشاط و شوخ طبعی را حتی در حریم خانوادگی به اجرا میگذاشتند ما را به این قطعیت میرساند که آنان زندگی شاد و پرمهری را داشتند خود امام علی(علیهالسلام) تاکید میفرماید: «چهره شاداب و خوشرویى؛ مهرآور و نزدیککننده به خدا است و چهره گرفته و بدرویى؛ دشمنیآور و دورکننده از خدا است».
ائمه(علیهمالسلام) در زندگی اجتماعی و فارق از حفظ حریم خانوادگی شوخی می کردند و شاد بودند بدون اینکه مرتکب گناهی شوند.
چنانکه در زندگی معصومان(ع) نیز این نوع شوخی ها گزارش شده است؛ مانند اینکه؛ پیرزنى نزد پیامبر اکرم(ص) آمد، و پیامبر فرمود: «هیچ پیرزنى وارد بهشت نمیشود»، آن زن شروع به گریه کرد. حضرتش فرمود: «تو آن روز پیر نیستى، خداى متعال فرموده است: "ما آنان را به شیوهای شگفتآور آفریده، و آنان را باکره قرار دادیم.
علاوه بر مبانی شاد بودن در اسلام حتی لهو (بازى) با همسر مطلوب مطلوب عنوان شده است. پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «هرگونه لهو (بازى) از مؤمن نابجا است، مگر در ... و شوخى کردن با همسر، که اینها درست و بجا است»
در نتیجه: امام علی و حضرت فاطمه(علیهماالسلام) دقیقا روش و آموزههای پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) به خصوص در بحث نشاط و شوخ طبعی را حتی در حریم خانوادگی به اجرا میگذاشتند، اما نباید توقع داشته باشیم که نشاط و شوخیهایی که احیاناً در حریم خانوادگی ائمه معصومان(علیهمالسلام) ردّ و بدل میشد به بیرون از منزل رسوخ کرده و گزارشهای تاریخی از آن وجود داشته باشد.
امیرالمومنین به ابن ملجم لعنة الله، نگریست و به صدای ضعیفی فرمود: یابن ملجم امری بزرگ آوردی و مرتکب کار عظیم گشتی آیا من از بهر تو بد امامی بودم؟ که مرا چنین جزا دادی آیا من تو را مورد مرحمت قرار ندادم؟ و از دیگران برنگزیدم؟ آیا به تو احسان نکردم؟ و عطای تو را افزون نکردم؟ با آن که میدانستم که تو مرا خواهی کشت.لکن خواستم حجت بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بکشد و نیز خواستم که از این عقیدهات برگردی و شاید از طریق ضلالت و گمراهی روی بتابی پس شقاوت بر تو غالب شد تا مرا بکشتی ای شقیترین اشقیاء.ابن ملجم در این وقت بگریست و گفت: آیا تو میتوانی کسی را که در جهنم است و خاص آتش است را نجات دهی.آنگاه حضرت سفارش او را به امام حسن علیه السلام کرد و فرمود: ای پسر به اسیر خود مدارا کن و طریق شفقت و رحمت پیشدار آیا نمیبینی چشمهای او را که از ترس چگونه گردش میکند و دلش چگونه مضطرب میباشد.امام حسن علیه السلام عرض کرد: ابن ملعون تو را کشته است و دلها را به درد آورده است، امر میکنی که با او مدارا کنیم.فرمود: ای فرزند، ما اهلبیت رحمت و مغفرتیم پس به او از آنچه خود میخوری بخوران و از آنچه خود میآشامی به او بیاشام، پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و او را مثله مکن یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضا او را قطع مکن که من از جد تو رسول خدا شنیدم که فرمود: مثله مکنید اگر چه سگ گزنده باشد و اگر زنده ماندم، من خودم داناترم که با او چه کار کنم و من اولی میباشم به عفو کردن چه ما اهلبیتی میباشیم که با گناهکار در حق ما، جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننماییم.
امام حسن علیه السلام ظرف شیری نزدیک آورد و به پدر شیر داد، آن حضرت کمی از آن را خورد، و فرمود: بقیه آن را برای اسیرتان (ابن ملجم) ببرید، و به امام حسن علیه السلام فرمود: به آن حقی که برگردن تو دارم، در لباس و غذا، آن چه میپوشید و میخورید به ابن ملجم نیز بپوشانید و بخورانید.
«هم زیستی مسالمت آمیز با سایر مذاهب» یک فکر اصیل اسلامی است و آیات متعددی از قرآن کریم، به صورت های گوناگون، با صراحت کامل، بدان سفارش نموده اند. از نظر قرآن کریم، جنگ مذهبی و ستیز به خاطر اختلافات عقیده به صورتی که در برخی از مذاهب دیگر دیده می شود – مانند جنگ های صلیبی مسیحیت – معنا ندارد. کینه توزی و دشمنی نسبت به پیروان ادیان دیگر ممنوع، و در پیش گرفتن روش های اهانت آمیز نسبت به دیگران، یک روش غیر دینی است.
قرآن کریم برای تامین هم زیستی مسالمت آمیز راه های گوناگونی را سفارش نموده است که مهم ترین آنها عبارتند از:
1. آزادی عقیده و فکر
2. توجه به اصول مشترک
3. نفی نژاد پرستی
4. گفت و گوی مسالمت آمیز
5. استقبال از پیشنهاد صلح
6. پذیرش حقوق اقلیت ها
7. به رسمیت شناختن انبیا و کتب آسمانی
8. صلح بین المللی
9. مبارزه با توهمات برتری جویانه ادیان دیگر
10. تعاون در مسائل بین المللی
صفحهها