دقیقا باید حکمت بعضی چیز ها را پذیرفت اما نباید اشتباه برداشت کرد از جمله حکمت وجود پرده بکارت است که برای بردن آبروی دختر نیست فقط انگیزه ای برای پا دامنی بیشتر است، زیرا دوره نوجوانی و جوانی دورهای است که ماجرا جوییها به اوج خود میرسد و خدای ناکرده اگر این ماجرا جوییها به مباحث جنسی کشیده شود، باعث تباه شدن آینده خواهد شد و چون بحث باردار شدن دختران نیز مطرح است، آسیبهای جبران ناپذیری به شخصیت و موقعیت خانوادگی و اجتماعی دختران وارد میشود. و میدانیم که احساسات دختران بسیار بیشتر از پسران است و آنان به راحتی فریب خورده و در دام انسانهای گرگصفت میافتند، چه بسا در این دوران، پسری با دادن وعده ازدواج به دختری، او را فریب داده و با خود همراه کند و از او سوء استفاده کرده و بعدها به راحتی او را ترک کند، لذا آسیب دختران بسیار بیشتر از پسران است و وجود بکارت بهترین مانع برای این کار خواهد بود، تا دختران جوان به راحتی خود را در اختیار دیگران قرار نداده و به فکر حفظ آبروی خود باشند.
آموزههای اسلام برای زن و مرد به یک اندازه ارزش انسانی و کرامت الهی قائل شده و آنها را بدون تبعیض طی کنندهی راه تکامل انسانى دانسته و در آیه 97 سوره نحل فرموده: «هر كس كار شايستهاى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالىكه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مىداريم و پاداش آنها را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند، پاداش خواهيم داد.» و در مباحث نبوغ علمی و دانش اندوزی نیز بین مرد و زن مساوات را مطرح کرده چنانکه در کتاب بحار الانوار، جلد 67، صحفه 68تاکید شده: «طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَه: تحصيلِ دانش بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است.»
اساسا در اسلام، هیچ تبعیضی علیه بانوان صورت نگرفته و نسبت به کرامت انسانی مرد و زن تاکید کرده و در آیه 13سوره حجرات میفرماید: «گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست» لذا معیار ارزش فقط تقواست؛ در آیه 35 سوره احزاب تمام فضائل والا را بدون تبعیض و علی السویه، هم برای بانوان و هم برای آقایان برشمرده و فرموده: «به قطع، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مىكنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى آماده کرده است» و ... .
با سلام و احترام در مورد توریه با دقت نمود که مصداق توریه در صورتی صحیح است که مراد گوینده عرفا روشن باشد و در صورتی که شنونده به دلیلی از قبیل کوتاهی در فهم متوجه کلام گوینده نشود، توریه مصداق نمی یابد.برخی نیز توریه را فهماندن معنایی غیر از معنای بیان شده توسط گوینده تعریف کردهاند. بعضی از فقها قائلند که توریه علاوه بر اقوال، در افعال هم صورت میگیرد.
باید توجه داشت ک در قرآن واژه توریه استفاده نشده، اما در تفسیر برخی آیات به آن اشاره شده است.
بیماری حضرت ابراهیم(ع)
در داستان بت شکنی حضرت ابراهیم(ع)، هنگامی که قوم او را دعوت به شرکت در جشن کردند وی در جواب آنان بیماری را عذر نرفتن خود به جشن بیان میکند. برخی از مفسران شیعه و اهل سنت این کلام حضرت ابراهیم را بر توریه حمل کرده و چنین تفسیر نمودهاند که مراد وی، بیمار شدن در آینده و یا بیماری قبل از مرگ و همچنین خود مرگ بوده است.
علامه مجلسی تصریح دارد که بسیاری از روایات جهت تجویز توریه به این آیات استناد کردهاند. در مقابل این نظر، علامه طباطبایی چنین استلال میآورد که دلیل بر بیمار نبودن حضرت ابراهیم(ع) وجو ندارد و اصولاً سخن گفتن به روش توریه، چون موجب سلب اعتماد از گفتار پیامبران میشود، برای آنان روا نیست.
شکستن بتها توسط ابراهیم(ع)
پس از شکستن بتها توسط حضرت ابراهیم(ع) هنگامی که او را دستگیر و از او بازخواست کردند وی این عمل را به بت بزرگ نسبت می دهد. مفسران چنین بیان میکنند که مراد حضرت ابراهیم(ع) این بوده که اگر این بتها سخن میگویند پس شکستن آنها نیز کار بت بزرگ است و برای اثبات بطلان اعتقاد بت پرستان عمل را به شرطی محال تعلیق میکند. در تایید این نظر روایاتی نیز بیان شده است.
همچنین برخی از مفسران واژه خطیئه در سوره شعرا که درباره گفتارهای حضرت ابراهیم ذکر شده را توریه تفسیر کردهو نظر مخالف آن مبنی بر دروغ گفتن و انجام گناه توسط او، که با عصمت انبیا ناسازگار است را رد نمودهاند.
داستان سرقت برادران یوسف(ع)
داستان برادران حضرت یوسف(ع) در بازگشت از مصر که اشاره به اعلان سرقت توسط آنها و پیدا شدن جام پادشاه همراه کاروان آنها شده برخی از مفسرین آن را توریه دانسته و مراد از آن را سرقت یوسف از پدرش و یا در مقام استفهام گرفتهاند. این تفسیر در روایات نیز تایید شده است
آیات دیگری نیز هستند که مفسران آنها را مصداق توریه و یا دارای اشاره به این موضوع دانستهاند. از این آیات میتوان به آیه 73 سور کهف و آیه 125 سوره نحل و همچنین آیات دیگری از سوره یوسف اشاره نمود.
همچنین به موجب احادیث و داستانهای تاریخی، گاه مصالح مهمی وجود داشته که به اقتضای آنها پیامبران و امامان(ع) و بزرگان دینی دربارۀ اموری با توریه سخن میگفتند.
من: اتفاقا آموزه های اسلامی به طور جدی با ناسزا و دشنام گفتن مقابله کرده، زیرا طبق مبانی قرآن و روایات و سیره مسلمانان ناسزا و دشنام (بویژه اگر دروغ باشد) از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است، لذا اسلام؛ سب به معنای ناسزا و دشنام را با تاکیدات بسیارمنع کرده است، از جمله اینکه قران کریم در آیه 108 سوره انعام تاکید میفرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْم... /// آنان که غیر خدا را میخوانند را دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند» و پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ [الأمالی، لطوسی، ص 537] دشنام به مسلمان، فسق و گناه است» حتی حضرت نسبت به نا فرمانترین مخلوق خدا که دشمنی را به نهایت خود رسانده یعنی شیطان تاکید میکند: «لا تسبّوا الشّیطان و تعوّذوا باللَّه من شرّه [نهج الفصاحه، ص 669] شیطان را دشنام نگویید و از شر او به خدا پناه برید، وجود دارد.»
مخاطب: آیا در مکتب امامان شیع ه هم فحش دادن ممنوع شده است
من: قطعا امام شیعه(علیهمالسلام) مبنای عملکردشان طبق سفارش قرآن و پیامبر مبارزه با دشنام و ناسزاگویی بوده تا انجا که در جریان جنگ صفین وقتی به امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) گزارش دادند که برخی از یاران وی شامیان را ناسزا میگویند، حضرت آنان را فرا خواند و چنین فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر رفتارشان را ارزیابی کرده و حالاتشان را بازگو میکردید، قابل پذیرش و توجیهپذیرتر بود».[نهج البلاغة، خطبه 206] و امام صادق (علیهالسلام) تاکید فرمودند: «فحش دادن ظلم است و ظالم در آتش دوزخ قرار دارد.»[کافی، ج۲، ص۳۲۵]
مخاطب: آیا این مطالب شما در تناقض نیست با حدیثی که در ج 2، ص 375 از کتاب اصول کافی امام صادق(علیهالسلام) از طرف رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)به ناسزا گفتن فرمان داده میدهد و می گوید: « إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ»
من: این روایت به هیچ عنوان سفارش به دشنام و ناسزا گویی ندارد بلکه نوعی مبارزه اصولی با بدعت گذاران در دین است متن روایت چنین است: « إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ [ترجمه:] هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید، بیزارى خود از آنها را آشکار کنید، و بسیار آنها را [با سخنان حق] خوار کنید، و درباره آنها بد گوئید، و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دورى کنند و بدعتهاى آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر اینکار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد».
مخاطب: پس چرا شما عبارت أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ را به معنای «بسیار آنها را [با سخنان حق] خوار کنید» ترجمه کردید خوب معلوم است از این ترجمه معنای ناسزا به دست نمی اید؟
من: دقیقا از این حدیث سفارش به فحش دادن به دست نمیاید زیرا بر اساس نظر بزرگان علم حدیث مقصود از سب در این روایت؛ سخنى است که بدعتگذار را خوار کند و میتوان سخنى رو در روى او گفت که درست باشد و راست، نه سخن دروغ و دشنام و فحش.[شرح الکافی (ملا صالح)، ج 10، ص 34،و مجلسی بحار الانوار، ج 71، ص 204، ]
مخاطب: خوب حالا نمی شد که مقابله با بدعت گذاران از راه دیگی انجام شود که برای ما هم با دین این حدیث شبهه درست نشود؟
من: باید دقت کرد اگر افرادی بخواهند در راه انحراف دین اسلام گام برداشته و در ایجاد انحراف از هیچ تلاشی فروگذار نکنند، مقابله با آنان نیز تنها از راه مبارزه فیزیکی امکانپذیر نباشد طبیعتا باید از اصول جنگ روانی نیز در مبارزه با آنها استفاده کرد و این روایت نیز ناظر به همین مطلب است. لذا این روایت نمیتوان مجوزی برای سب و ناسزا به دیگران باشد، زیرا حضرات به طور جدی با بحث ناسزا مقابله کرده اند و خود حضرت امام صادق(علیهالسلام) که از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) نقل فرمود: «دشنامگوى مؤمن، مانند کسى است که در پرتگاه هلاکت است».[الکافی، ج 2، ص 359] لذا ناسزا و دشنام (بویژه اگر دروغ باشد) از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است، لذا اسلام، سب به معنای ناسزا و دشنام را با تاکیدات بسیارمنع کرده است.
داشتن حیا و عفاف خیلی برای دختران جوان لازم است زیرا دوره نوجوانی و جوانی دورهای است که ماجرا جوییها به اوج خود میرسد و خدای ناکرده اگر این ماجرا جوییها به مباحث جنسی کشیده شود، باعث تباه شدن آینده خواهد شد و چون بحث باردار شدن دختران نیز مطرح است، آسیبهای جبران ناپذیری به شخصیت و موقعیت خانوادگی و اجتماعی دختران وارد میشود. و میدانیم که احساسات دختران بسیار بیشتر از پسران است و آنان به راحتی فریب خورده و در دام انسانهای گرگصفت میافتند، چه بسا در این دوران، پسری با دادن وعده ازدواج به دختری، او را فریب داده و با خود همراه کند و از او سوء استفاده کرده و بعدها به راحتی او را ترک کند، لذا آسیب دختران بسیار بیشتر از پسران است و وجود عفاف و حجاب بهترین مانع برای این کار خواهد بود، تا دختران جوان به راحتی خود را در اختیار دیگران قرار نداده و به فکر حفظ آبروی خود باشند.
اینکه از نظر فکری باید ملزم به حجاب عفاف باشیم نکته مهمی است اما حجاب چه ظاهری و چه باطنی بسیار سازنده است و نتیجه رعایت عفاف مردانه و زنانه، افزایش امنیت اجتماعی خصوصا برای بانوان است، امنیت اجتماعی مبنای امنیت روانی و فرهنگی آحاد یک جامعه است. خودداری از آزارهای کلامی و فیزیکی علیه زنان در معابر یکی از نمادهای عفاف مردانه است. اما به منظور گسترش عفاف مردانه باید عفاف زنانه را نیز به عنوان مکمل تربیت دینی و قرآنی حاکم شود. هرچند قبل از اینکه خداوند زنان را به عفاف دعوت کند، مردان را به عفاف سفارش کرده و می فرماید: به مؤمنان بگو چشمهای خود را فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند.
بله اندیشه مهدویت، اندیشهای مشترک در بین تمام مذاهب اسلامی است و همه علمای اسلام با همه اختلافاتی که با هم دارند، در این اندیشه که روزی فردی از فرزندان پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) خواهد آمد و دنیا را فتح و پر از عدل و داد خواهد کرد اتفاق نظر دارند. علت این امر نیز روایات بیشماری است که از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) رسیده و در آنها تاکید کرده که حتی اگر یک روز از عمر زمین باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی خواهد کرد که مردی از فرزندان من ظهور کرده و دنیا را پر از عدل و داد کند.[سنن ابی داود، ج 6، ص 335 – 348] و[المصنّف، ج 11، ص 371] و [صحیح بخاری، ج 4، ص 168] و [صحیح مسلم، ج 4، ص 2235] و [سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367] و[سنن الترمذی، ج 4، ص 505]
قبل از اینکه خداوند متعال در قرآن زنان را به عفاف و حجاب دعوت کند، مردان را از چشمچرانی منع کرده و به عفاف سفارش میکند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ [سوره نور/ 30] به مردان مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند» و به این هم اکتفا نکرده در آیه بعد از این آیه حتی مردان که توانایی ازدواج را ندارند نیز چنین به عفاف ملزم کرده:«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ... [سوره نور/ 33] و کسانی که امکانی برای ازدواج نمییابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بینیاز گرداند...» خداوند در این دو آیه، مردان را سفارش به رعایت پاکی و عفاف می کند.
اما اگر زن بدون پوشش مناسب در جامعه حاضر شود، بدون شک مردان جامعه را تحریک کرده و این تحریک، تبعات بعدی را به همراه دارد و بدون شک قابل کنترل نیست، نمیشود که تحریک باشد و به مرد بگوییم خود را حفظ کن، همه انسانها قدرت کافی برای کنترل غرایز خود را ندارند، لذا آموزه های اسلامی عفاف و حجاب را از تمام احاد جامعه یعنی همه مردان و زنان می خواهد.
با سلام واحترام
جناب ایرانی دین اسلام دین اخلاق است و بنا بر این داره که حرمت ها حفظ بشه و وجود پرده بکارت هم در همین راستاست چرا که در جامعه مذهبی بیش از نود درصد دختران با کره هستند و وجود بکارت در این اکثریت باعث حفظ حرمت انان در زندگی زناشویی می شود اما در مورد اقلیتی که بکارت خود را به هر دلیل از دست داده اند در روایات اسلامی نیز تاکید شده، چه بسا پرده بکارت بدون همبستر شدن نیز از بین برود با حادثه، لغزیدن و یا سقوط![من لا یحضره الفقیه، ج 4 ، ص 49] لذا بر اساس همین آموزه ها، خارج از انسانیت و اخلاق اسلامی است اگر مردی با مشاهده فقدان پرده بکارت در همسرش و بدون تحقیق لازم، او را متهم به رابطه نامشروع کند و اگر مردی اقدام به متهم نمودن زنش نموده و دلیلی جز فقدان پرده بکارت نداشت، دادگاه می تواند با شکایت زن، آن مرد را به حد قذف (80 ضربه شلاق) محکوم نماید! بنابراین از بین رفتن پرده بکارت به خودی خود، دلیلی بر انجام گناه نیست.
ه به هیچ عنوان عدم پرده بکارت به معنی بیآبرویی دختر نیست، همانگونه که دست قطع شده، لزوما نشانگر دزدی صاحبش نیست و ممکن است این دست بر اثر حوادث طبیعی از بین رفته و یا اساساً فردی به صورت مادرزاد، معلول بوده باشد.
وقتی دانستیم «برهنگی» در جامعه امروز دنیا بیماری عصر ماست؛ لذا لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه کاملا روشن می شود، حجاب یکی از مسائل مهم اسلامی است که در قرآن برای حفظ و امنیت خود بانوان به آن تصریح شده است، خداوند در سورۀ احزاب دستور می دهد زنان با پوشش و کامل در جامعه ظاهر شده و زینتهای خود را بپوشانند تا از آزار و توهین مصون باشند، لذا می فرماید: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما [احزاب/ 59] اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرىهاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
نتیجه رعایت عفاف مردانه و زنانه، افزایش امنیت اجتماعی خصوصا برای بانوان است، امنیت اجتماعی مبنای امنیت روانی و فرهنگی آحاد یک جامعه است. خودداری از آزارهای کلامی و فیزیکی علیه زنان در معابر یکی از نمادهای عفاف مردانه است. اما به منظور گسترش عفاف مردانه باید عفاف زنانه را نیز به عنوان مکمل تربیت دینی و قرآنی حاکم شود. هرچند قبل از اینکه خداوند زنان را به عفاف دعوت کند، مردان را به عفاف سفارش کرده و می فرماید: به مؤمنان بگو چشمهای خود را فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند.
صفحهها