محمدجواد توحیدی

تصویر محمدجواد توحیدی
گروه: 
دانش آموزی

مطالب ارسالی

08 تير، 1400    0
از سال قبل میلاد تصمیم گرفته دوچرخه بخره. اما بابام نمی‌خرید. می‌گفت  باید خودت پولاتو جمع کنی. تقریباً یک سال میشه که داره پول جمع می‌کنه. تمام عیدی‌ها شو پس‌انداز کرد. پولایی که مامان بعد از خرید بهش می‌داد و جمع...
07 تير، 1400    0
سر کلاس بودیم که خانم معلم یه معما گفت. برای جواب دادنش هم یه جایزه ی خوب گذاشته بود. معما این بود که تو این دنیا، اول مرغ به وجود اومده یا تخم مرغ؟ خیلی با خودم فکر کردم. نه تنها من بلکه بقیه ی بچه هام جوابو نمی دونستن...
07 تير، 1400    0
من خیلی گل دوست دارم. هر موقع تو خیابون گلفروشی می بینم، چند ثانیه بهشون زل می زنم. آخه خیلی خوشگلن. رنگای مختلف. عطرای مختلف. کوچیک و بزرگ. مدلای مختلف. با خودم می‌گفتم اگه یه روز بزرگ بشم، یه مزرعه ی گل میزنم. دم دمای...
07 تير، 1400    0
چند وقته که با سمانه دعوام شده. آخه میدونی، اون روز کیفمو برداشته بود و قایم کرده بود. یه روز دیگه هم روی کتابام آب ریخت. تازه! یه حرفی بهش زدم که قرار بود به کسی نگه اما بعدش از زهره شنیدمش. هر وقت هم که ازش دلخور می...
07 تير، 1400    0
هفته ی پیش تولد داداش میلاد بود. خاله مینا و خاله مریم و دعوت کرده بودیم. هر کسی براش یه کادو خریده بود. مامان یه جعبه مداد رنگی خریده بود. بابا یه پیرهن خیلی خوشگل خریده بود. خاله مینا یه توپ خریده بود، خاله مریمم یه...
07 تير، 1400    0
دیشب، شب تولدم بود. سعید پسر خاله مینا چنگالا رو از جلوی مهمونا بر می داشت و میدوید. هرچی چنگالا رو ازش میگرفتن، یکی دیگه برمیداشت و فرار میکرد. کارش خطرناک بود اما برا خودش باحال بود. کلی با این کارش میخندید. اما...
07 تير، 1400    0
دیشب با خاله مینا رفته بودیم مسجد. رفتم کنار کتابخونه و یه قرآن خوشگلو باز کردم. راستش میخواستم از نزدیک ببینم که چقدر سوره داره. سوره‌هاش چه شکلیه؟ آیه ها چجوریه؟ اصلاً به  چی میگن آیه؟ وقتی که نگاه کردم، دیدم اول...
06 تير، 1400    0
پارسال که رفته بودیم مشهد، یه روز هممون رفتیم باغ وحش. من که تا حالا نرفته بودم. خیلی از حیوونا رو هم از نزدیک ندیده بودم . فقط بعضیاشونو توی تلویزیون دیده بودم. باغ وحشی که ما رفتیم، سه قسمت شده بود. قسمت اول باغ...
06 تير، 1400    0
یه روز سر کلاس نشسته بودیم و منتظر معلم بودیم. خانم مدیر اومد و گفت: بچه ها امروز معلمتون نمیاد. اما من براتون یه فکر خوب دارم. بدون اینکه بهتون موضوع بدم، می خوام همتون نقاشی بکشید. هرچی که دوست دارید. فقط نقاشیهای همو...
06 تير، 1400    0
تازگیا میلاد یه کاری یاد گرفته. میره رو سر یخچال. از اون بالا خودشو پرت می کنه پایین و کلی کیف می کنه. بابام همیشه می گه نرو خطر داره. اما گوش نمیده که. چند روز پیش که رفته بود بالا، یه برق ضعیفی پاشو گرفت. شروع کرد داد...

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 431