بهترین جایزه‌ی من

سر کلاس بودیم که خانم معلم یه معما گفت. برای جواب دادنش هم یه جایزه ی خوب گذاشته بود. معما این بود که تو این دنیا، اول مرغ به وجود اومده یا تخم مرغ؟ خیلی با خودم فکر کردم. نه تنها من بلکه بقیه ی بچه هام جوابو نمی دونستن. هر چی باخودمون فکر می کردیم، مثل دایره دور خودمون می چرخیدیم. آخه اگه اول تخم مرغ بوده، چجوری یه مرغ اونو به وجود آورده؟ اگه اول مرغ بوده، چجوری یه تخم مرغ اونو به وجود آورده؟ دو روز تمام این فکرا میومد سراغم که خاله مریم اومد خونمون. معما رو براش گفتم. یه ذره نگام کرد و گفت: این که معلومه. خدا اول مرغو آفریده. با تعجب نگاش کردم و گفتم وا! از کجا میگی خاله؟ یه دلیل بگو. خاله گفت: ریحانه جون. خدا وقتی بخواد یه چیزی رو به وجود بیاره، اونو ناقص به وجود نماره. بهترینش رو به وجود میاره. مثل حضرت آدم که اول جنین نبود. بلکه خدا از همون اول اونو کامل خلق کرد. جواب خاله باعث شد تا فردا من توی مدرسه یه ساعت مچی خوشکل جایزه بگیرم. اما من یه جایزه‌ی بهتر بردم. من فهمیدم که خدا من رو کامل آفریده، منم تمام تلاشمو می کنم که مسیرم همیشه به سمت پیشرفت باشه. مسیرم به سمت  خدایی باشه که منو کامل می خواد.