سلام بر شما کاربر محترم
اینکه فرمودید چگونه شراب نجس است ولی در بهشت شراب وجود دارد باید دقت کنیم که شراب بهشتی نوشیدنی کاملا متفاوت از شراب دنیایی است. شرابی که در دنیا وجود دارد باعث از بین رفتن عقل و زوال آن میشود. در حالی که به تصریح قرآن شراب بهشتی اینگونه نیست؛ خداوند در آیه ۴۷ سوره صافات شراب بهشتی را اینگونه توصیف میکند :«لا فيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُون؛ شرابى كه نه در آن مايه تباهى عقل است و نه از آن مست میشوند« بنابراین جنس این متفاوت است اولی حرام و نجس است ولی دومی حلال و پاکیزه.
اما نسبت به علت نجاست سگ ابتدا دقت کنیم نجاست لزوما به معنای پلیدی و خباثت نیست همانطور که خون انسان نجس است و باید از آن اجتناب شود ولی این معنای خباثت و پلیدی نیست چرا که خون مایه حیات انسان است و اگر در بدن نباشد انسان از بین میرود. پس نجاست را نباید به معنای پلیدی دانست.
جدای از بیماریهای که از طریق سگ به انسان منتقل میشود و علم پزشکی جدید نیز آنها را اثبات کرده است [۲] باید توجه کنیم مصالح و مفاسد احکام لزوما تابع آنچه عقل بشر میفهمد نیست. برخی امور ممکن است دارای ضررهای مادی و روحی باشند که عقل بشر هنوز به درک آنها نرسیده است ولی خداوند مصلحت را در آن دیده است که انسان را از آنها پرهیز دهد. با صرف پیداکردن یک تشابه بین سگ و گرگ نباید به یکسان بودن احکام آنها حکم کنیم. امور متشابه زیادی در دنیا وجود دارد که خداوند احکام متفاوتی برای آنها بیان فرموده است. میدانیم مدفوع و فضلهای حیوانات حلال گوشت پاک است اما حیوانات حرام گوشت نجس است. بنابراین فضله موش و گربه نجس است اما فضله گوسفند و گاو پاک است. این دسته از احکام به گونهای نیست که ما ملاک نجاست و پاکیزگی را در آنها کشف کنیم. خداوند عالم و دانای به همه چیز است و بهتر از هر کس دیگری مصالح و مفاسد ما را تشخیص میدهد.
پینوشت:
[۱] اعراف/۱۵۷.
[۲] برای اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید به این لینک رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/48039
با سلام و عرض ادب خدمت دوست گرامی!
اینکه انسان همیشه باید یک چیز[خدای مهربان] را پرستش کند، به این دلیل است که:
1.انسان کمالجو و زیباپرست است، و همه زیباییها و کمالات در یک چیز وجود دارد، اگر دو تا یا بیشتر شود بالاخره یکی از آنها از دیگری ناقصتر خواهد بود در نتیجه سرشت و فطرت انسان ناقص را رها میکند و دنبال کاملتر و زیباتر حرکت میکند. پس پرستش یک چیز (خدای مهربان) به خاطر این است که فطرت خود انسان دنبال همان یک چیز است.
خیلی از منکران خدا بودند که خود پدر فیزیک یا پدر موسیقی بوده اند، ولی در آخر عمر گفتند که ما گمشده خود را در فیزیک و موسیقی می دیدیم ولی ما را بی نیاز نکرد و گمشده ما همان خدای مسلمانان است.
2.از طرفی تنها خالق و رازق و... جهان خداست، و کسی را باید پرستش کرد که این همه نعمت را به انسان داده است و آن خدای مهربان است. و روح و روان انسان به غیر از این راضی نمیشود.
جواب سوال دوم:
بعد از مرگ حتما باید قیامت باشد؛ زیرا:
1.انسان جاودان است و دنیا محدود و ناقص و زودگذر، پس باید جایی جاودان باشد که انسان نیازهای خود را برطرف کند و آن قیامت است.
2.پاداش یا عذاب اعمالی که انسانها انجام میدهند در دنیا وجود ندارد، از باب نمونه کسی مانند صدام که هزاران انسان بی گناه را میکشد چگونه در دنیا قصاص شود! پس باید جایی باشد که ظالمی که هزاران نفر را کشته است جزای اعمال خود را ببیند. همچنین دنیا گنجایش پاداش انسانهای خوب را ندارد.
3.هرگز قیامت احتمالی نیست، گر چه کسی او را ندیده، ولی به یقین وجود دارد؛ زیرا نمونهی کوچک قیامت و مرگ همان خواب است. اینکه کسی خواب می بیند دلیل بر قیامت است. از طرفی در برنامه زندگی پس از زندگی، زندگی کسانی را بررسی می کند که گوشه ای از قیامت را [متناسب با شخصیت خودشان] دیده اند.
4. آیات قرآن و روایات فراوانی از اهل بیت (علیهم السلام) در مورد قیامت وجود دارد.[1]
پی نوشت
[1]. برای مطالعه بیشتر، به کتابهای «خداشناسی» از آیت الله مصباح یزدی و «معاد شناسی» اثر آیت الله سبحانی مراجعه کنید.
سلام بر شما کاربر عزیز و محترم
اسلام دین عقلانیت و استدلال است و هرگز مخالف پرسش نیست از این رو هر پرسشی از سوی شما قابل طرح است؛ سایت اندیشه برتر و کارشناسان دینی آن همواره آماده پاسخگویی به سوالات شما عزیزان میباشد و از آنها استقبال میکند.
اما سوال اول شما «خدا چگونه بوجود آمده است؟» این سوالی است که از گذشته مطرح بوده است و پرسش تازهای نیست. دقت به یک نکته میتواند مسئله را روشن کند؛ خداوند اصل وجود است. آفریننده و به وجود آورنده تمام موجودات است و خودش به وجود نیامده است بلکه از ازل بوده است و تا ابد خواهد بود.
در واقع خداوند آن موجود نهایی است که وابسته به هیچ چیز دیگری نیست. بیایید فرض کنیم خداوند هم دارای علت و آفریینده است یعنی موجود دیگری او را خلق کرده است؛ در این صورت پرسش شما دوباره نسبت به آن موجود دوم مطرح میشود: موجود دوم چگونه به وجود آمده است؟! و همینطور اگر برای این موجود دوم هم بخواهیم خالق و آفرییندهای فرض کنیم و موجود سومی را آفریننده موجود دوم بدانیم، باز پرسش شما درباره موجود سوم مطرح میشود و همینطور این فرآیند تکرار میشود و هرگز به نهایت نخواهد رسید و از آنجا که این تسلسل باطل است عقل حکم میکند باید یک موجود نهایی وجود داشته باشد که هیچ خالقی ندارد. پرسش از چگونگی به وجود آمدن آن، پرسشی خطا و غلط است چنین چیزی درباره او مطرح نیست.
اجازه بدهید با یک مثال مطلب را روشن کنم ما وقتی یک میز سفید یا صندلی سفید یا هر شیء سفید دیگری را میبینیم میتوانیم از سفیدی آن سوال کنیم و بپرسیم چگونه این میز یا صندلی سفید شده است؟ این سوال کاملا عقلانی و مطابق با منطق است اما اگر کسی از ما بپرسد رنگ سفید چگونه سفید شده است؟ این سوال غلط است این پرسش دیگر جایی ندارد اصل سفیدی همان رنگ سفید است. تمام اشیاء سفید به خاطر او سفید هستند ولی خودش علتی ندارد بلکه اصل سفیدی است و از جای دیگری سفیدی را نگرفته است. خداوند هم اصل وجود است و همه به او موجود شدهاند پس وجود را از جای دیگری نگرفته است. امیدوار مفید باشد ولی برای اطلاعات بیشتر میتوانید به کتاب «آموزش کلام اسلامی جلد اول خداشناسی» نویسنده محمد سعیدی مهر مراجعه کنید.
امام پرسش دوم شما ابتدا باید عرض کنم خداوند با چشم قابل رویت نیست و ارتباط با خداوند ارتباط روحی و معنوی است.
افراد زیادی ادعای ارتباط با خدا را دارند، و خود را به عنوان فرستاده خداوند مطرح میکنند. همانطور که میدانیم امروزه نیز عدهای تحت عناوین عرفان و معنویت ادعای ارتباط با خدا را دارند اما نکته مهم در اینجا صرف ادعا نیست بلکه دلیلی است که این افراد برای اثبات ادعای خود میآورند در طول تاریخ بشریت همواره پیامبران مختلفی ادعای ارتباط با خداوند را داشتهاند و برای اثبات ادعای خود معجزات و دلایل آشکار آوردند آخرین این پیامبران رسول گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بوده است قرآن معجزهی جاوید ایشان است که تا قیامت دلیلی واضح و آشکار بر ادعای پیامبری و ارتباط ایشان با خداست.
اما جدای از پیامبران، هر انسان دیگری هم توانایی ارتباط با خدا را دارد. خداوند در قرآن در آیه ۱۸۶ سوره بقره میفرماید: «وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» و هنگامی که بندگانم از تو درباره من درخواست کنند، بگو من نزدیکم، دعای دعا کننده را به هنگامیکه مرا میخواند، پاسخ میگویم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند.»
از نظر دین مبین اسلام هر کسی میتواند با خداوند صحبت کند و ارتباط برقرار کند نمازهای پنجگانه اسلام مهمترین راهی است که اسلام برای ارتباط با خداوند قرار داده است.
با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیز!
امام حسین(علیهالسلام) از قیام خود اهدافی را دنبال میکرد که اگر زنان و کودکان همراه او نبودند، قضیه در همان کربلا تمام میشد و امام به اهداف عالیه خود نمیرسید.
1.هدف امام حسین علیه السلام از ابتدا برای مبارزه و جنگ نبوده است؛ اگر چه به آن انجامید.
2.چون قصد مسافرت طولانی بود، خانواده را همراه خود بردند که مورد سوء قصد یزیدیان در مدینه واقع نشوند؛ زیرا با یزید بیعت نکرد.
3.امام میدانست که به شهادت میرسد لذا برای اینکه این خبر به همه جا برسد و هدف امام تکمیل شود نیاز به افرادی بود که اهداف را تبیین کنند. و بهترین و مطمئینترین افراد خانواده خود حضرت هستند.[1]
4.همراه بردن خانواده برای جلوگیری از تحریف حادثه کربلا بوده است. اگر خانواده امام حسین (علیه السلام) در کربلا نبودند حکومت استبدادی یزید به آسانی این قضیه را تحریف کرده و آن را وارونه جلوه میداد و خون امام حسین(علیهالسلام) و یارانش را پایمال میکرد. امّا اسیران با شیوههای گوناگونی در مجالس مختلفی پرده از اهداف شوم یزید برداشتند و عمق واقعه کربلا را نشان دادند و او را رسوا نمودند.
پی نوشت
[1]. حماسه حسینی، ج3، ص340.
سلام بر شما مومن گرامی
اگر منظورتان از معجزه امر خارق عادت و غیر از روشها و راههای مرسوم در میان انسانهاست، باید گفت چنین اتفاقی در زمان ما نیز همچنان رخ میدهد. نمونه بارز این گونه حوادث، بیماران صعبالعلاجی است که پزشکان و متخصصان از درمان آنها ناامید شدند ولی در حرم علی بن موسی الرضا و سایر اهل بیت (علیهم السلام) شفاء پیدا کرده و درمان میشوند. برخی از این موارد را میتوانید در کتاب «شفاءیافتگان» به قلم حمیدرضا سهیلی چاپ انتشارات آستان قدس رضوی مشاهده کنید.
اما اگر منظورتان از معجزه، امری است که برای اثبات نبوت به کار میآید، باید گفت چنین امری دیگر اتفاق نخواهد افتاد زیرا همانطور که قرآن کریم تصریح میکند پیامبر اسلام آخرین پیامبر است:
«مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ محمّد، پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است؛ و خدا به هر چيزى داناست.»
بنابراین هرگز هیچ پیامبر دیگری بعد از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نخواهد آمد پس معجزهای هم اتفاق نخواهد افتاد.
سلام بر شما مومن گرامی
مواردی زیادی برای آسان شدن مرگ و رهایی از سکرات آن در روایات گفته شده است از جمله:
یک) خواندن سورههایی از قرآن
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) خواندن سورههای «ق»، سوره «یوسف» و آیة الکرسی را برای رهایی از سکرات مرگ معرفی کردهاند. [۱]
همچنین از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است: «هرکس سوره یس را در عمرش یک مرتبه بخواند، خداوند سکرات مرگ را بر او آسان میکند.» [۲]
دو) روزه
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) یکی از پاداشهای کسانی را که در ماه مبارک رمضان روزه بگیرند، آسان شدن سکرات مرگ بیان فرمودند.[۳]
سه) پوشاندن لباس بر تن مسلمان
امام صادق(علیه السلام) یکی از پاداشهای کسانی را که بر تن برادر دینى خود لباس بپوشانند، آسان شدن سکرات مرگ بر آنان بیان میفرماید. [۴]
چهار) صله رحم
حضرت موسی(ع) به خدا عرضه داشت که پاداش کسى که صله رحم کند چیست؟ خداوند یکی از پاداشهای او را آسان شدن سکرات مرگ معرفی میکند.[۵]
پنج) محبت اهل بیت(علیهم السلام)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «بدانید هرکس على را دوست بدارد، خداوند شدّت و سختى جاندادن را بر او آسان میکند و قبرش را باغى از باغهاى بهشت قرار میدهد. [۶]
پینوشت
[۱] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۱۰ و ج۵، ص۳۱۵؛ مستدرکالوسائأ و مستنبط المسائل، ج۴، ص۳۳۵.
[۲] ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص ۱۱۲.
[۳] امالی صدوق، ص۱۹۳.
[۴] الکافی، چاپ اسلامیه، ج۲، ص۲۰۴.
[۵] امالی شیخ صدوق، ص۲۰۸.
[۶] فضائل الشیعه ص ۵.
سلام خدمت شما مومن گرامی
بر طبق آیات قرآن اصحاب کهف در خواب عمیق به سر میبردند. خداوند در آیه ۱۱ سوره کهف میفرماید: «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنينَ عَدَداً؛ ما (پردهی خواب را) در غار بر گوششان زدیم، و سالها در خواب فرو رفتند.» اما قطعا خوابی متفاوت از آنچه ما تجربه میکنیم داشتهاند.
اما طولانی بودن مدت خواب اصحاب کهف منافاتی با زنده بودن و سالم بودن بدن ایشان ندارد. زیرا آنها مرده نبودند تا بدنشان فاسد شود بلکه زنده بودند ولی در خوابی عمیق به سر میبردند مانند خواب زمستانی برخی از حیوانات که گاهی ماهها در خواب هستند بدون اینکه هیچ مشکلی برای ایشان پیدا شود. همچنین از نظر علمی سن مشخصی برای انسان در نظر گرفته نشده است تا بگوییم به طور طبیعی بعد از مدت زمانی اجزاء بدن انسان از کار میافتاد و دیگر قادر به انجام وظیفه خود نیست. دانشمندان سن مشخصی برای قلب و مغز و سایر اعضای بدن انسان مشخص نکردند و از لحاظ علمی کاملا ممکن است یک انسان بتواند سالیان متمادی حتی بیشتر از ۳۰۰ سال هم زنده ماند. کما اینکه دانشمندان امیدوارند با بهبود تغذیه و شرایط زندگی انسان بتوانند عمر انسانها را افزایش دهند و این از نظر علمی امری کاملا در دسترس است. [۱]
جدای از اینکه این مسئله با عقل و نظریات علمی منافاتی ندارد باید دقت کنیم که این مسئله در قرآن به عنوان یک معجزه مطرح شده است پس نباید جنبه اعجاز و غیر طبیعی بودن آن را انکار کنیم همانطور که آتش بر ابراهیم سرد میشود و عصای موسی تبدیل به ماری بزرگ، خداوند میتواند اصحاب کهف را هم ۳۰۰ سال در غار زندگی نگه دارد.
پینوشت
[۱] تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۳۵۶.
با سلام و عرض ادب خدمت شما و دغدغه ی زیبای شما!
بهترین زمان برای آموزش دین، زمان نوجوانی است و شما بهترین کار را انتخاب کرده اید و البته سخت نیز هست در عوض پاداش اخروی فراوانی دارد؛ چون اگر یک نفر هدایت شود ثواب هدایت همه انسان ها را دارد.[1]
در گام اول باید خود شما خوب با معارف و زوایای دین آشنا باشید تا بتوانید زیبایی های آن را هنرمندانه ارائه دهید.
در گام دوم استفاده از کتابهای معتبر است و در صورت نبود از اساتید و سخنرانهایی که اعتماد به آنها وجود دارد مانند سخنرانی های استاد پناهیان یا استاد شجاعی. سخنرانی مبارزه با نفس برای نوجوانان زود است.
یکی از بهترین کتاب هایی که برای نوجوانها نوشته شده است. کتاب هفت جلدی «برترین آرزو»از آقای محمد حسن وکیلی است. که مقام معظم رهبری در باره این کتاب فرمودند: «بنده مجلداتی از این کتابها را همان دو سال پیش که به دستم رسید، خواندم. خیلی خوب بود؛ نکتۀ عمده این بود که همان مباحثِ درست و صحیح و طرح شده در متون عمیق دینی را با زبان قابل فهم برای جوان و اثرگذار بر روی جوانان بیان کردید» بنده نیز بخشهایی از این کتاب را برای نوجوانان گفتم تاثیر گذار بوده است. کتاب راهنما برای استاد هم دارد.
شما ابتدا خوب مطالعه کن و با بیان خودت و شیوائی و شکل و هنرمندانه بیان کن.
موفق باشید.
پی نوشت
[1]. سوره مائده، آیه32.
با عرض سلام و ادب خدمت دوست گرامی!
در مورد ایستادن هنگام شنیدن «قائم» در منابع شیعه دو روایت وجود دارد که با توجه به این دو روایت برخی از بزرگان فرمودند: زمانی که این صفت را شنیدید مستحب است که تمام قامت بلند شوید و دست بر روی سر بگذارید. اگر چه برخی دیگر این استحباب را نپذیرفته اند.
روایت یکم: امام صادق (علیهالسّلام) در جواب اینکه: چرا هنگام شنیدن نام «قائم» باید برخیزیم؟ فرمود: «برای او، غیبتی طولانی هست و این لقب، یادآور دولت حق آن حضرت و ابراز تاسف بر غربت او است...پس باید برخیزیم و تعجیل امر فرج را بخواهیم (به معنای اینکه ما آماده ایم)[1]
روایت دوم: امام رضا (علیه السلام) هنگام شنیدن کلمه قائم دست بر سر نهاده و به حالت تواضع ایستاد و برای فرج آن حضرت دعا کرد.[2]
ایستادن مستحب است ترک مستحب اشکالی ندارد، پس اینکه برخی بلند نمی شوند اشکالی ندارد.
پی نوشت
[1و2]. منتخب الاثر، صافی، ج4، ص640.
با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست گرامی!
واژة «امي» يكي از القاب رسول اكرم (صلّي الله عليه و آله) است كه در قرآن سورة اعراف دوبار ذكر شده است. که دارای چند معنی است.
1. كسي كه از نظر خواندن و نوشتن، مانند زمانی است كه از مادر متولد شده است.
2. كسي كه وطن او «ام القري»-مکه- است.
3.كسي كه از ميان امت برخاسته نه از ميان يك طبقة خاص.[1]
نکته: درست است كه امي بودن به معناي درس نخواندن است، ولي درس نخواندن، دلیل بر علم نداشتن نیست. بله راه متعارف براي كسب دانش، درس خواندن است؛ ولي علم پيامبر (صلّي الله عليه و آله) از طریق درس خواندن متعارف و معمول مانند دیگران نیست؛ بلكه علم و دانش پيامبر (صلّي الله عليه و آله) از طريق وحي الهي بوده كه كامل ترين و عالي ترين روش هاست. پس نزد هیچ معلمی درس نیاموخته است و با هیچ نوشته و دفتر و کتابی آشنا نبوده است.
«نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت............... به غمزة مسئله آموز صد مدرس شد»
فلسفه درس نخواندن »امی بودن» پيامبر در قرآن چنین آمده است که اگر پيامبر (صلّي الله عليه و آله) مي توانست بخواند و بنويسد مورد تهمت قرار ميگرفت و ميگفتند كه اين آياتي كه از پیش خود، یا کسی به او آموخته است و براي مردم ميخواند وحي الهي نيست.[2] امی بودن اين تهمت را خنثي كرد. چنانچه امام رضا (عليه السّلام) خطاب به رأس الجالوس (عالم يهودي) فرمودند: «از جمله دلايل صدق پيغمبر ما آن است كه او شخصيتي يتيم، تهيدست و چوپان بود هيچ كتابي نخوانده و نزد هيچ استادي نرفته با اين حال كتابي آورد كه حكايت پيامبران و خبر گذشتگان و آيندگان در آن آمده بود.[3]
بنابر اين «امي بودن» به معنای «نخواند و ننوشت» است؛ ولی به سبب وحي به سر چشمه ي تمام علوم متصل شد.
پی نوشت
[1]. تفسیر نمونه، ج6، ص396.
[2]. سوره عنکبوت، آیه48.
[3]. احتجاج، طبرسی
صفحهها