مطالب دوستان مهدی توحیدیان

تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 04 بهم, 1402 سوال اعتقادی/ اخلاقی: بدترین فقر ، فقر ذاتی و درونی است یعنی چی ؟؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم در متون دینی از چند نوع فقر یاد شده است که به خلاصه آن اشاره می‌شود:  یک. فقر مالی. در زمینه فقر مالی روایات زیادی وجود دارد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: «وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِينَ عَنْ حُجَّتِهِ»؛ «فقر، انسانِ هوشمند را از بيان دليل و حجت خود گنگ مى‌سازد.[نهج البلاغه، حکمت56] «وَ الْفَقْرُ فِى الْوَطَنِ غُرْبَةٌ»؛ «فقير حتى در وطنش غريب است» و همچنین فرمود: «فقر، سبب نقصان دين و مشوش شدن عقل و جلب كينه مى‌گردد».[حکمت319 و 327]. دو. فقر ذاتی. در قرآن کریم به فقری اشاره شده است که ممدوح است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»؛[فاطر: 15] «ای مردم، شما همه به خدا فقیر و محتاجید و تنها خداست که بی‌نیاز و غنیّ بالذّات و ستوده صفات است» این فقری است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «الْفَقْرُ فَخْرِي‏ وَ بِهِ أَفْتَخِرُ»؛[عدةالداعی، ص123] «فقر و احتیاج، فخر من است و به آن افتخار می‌کنم». لذا اینکه ما ذاتا و از دورن و فطرت، تنها به خدا نیازمند باشیم، این بهترین فقر است که ما نیز باید به آن افتخار کنیم. سه. گاهی برخی از انسان‌ها، به جای اینکه به خداوند امید ببندد و در همه امور توکلش بر خدا باشد، از درون خود امیدش به دیگران است و از درون خود را نیازمند دیگران می‌بیند، به اندازه‌ای که در بیرون نیز نمود پیدا می‌کند. شاید مراد شما از فقر ذاتی و درونی، این مورد باشد؛ اگر این باشد، بدترین نوع از فقر است. به عبارت دیگر علاوه بر اینکه دست گدایی پیش دیگران دراز می‌کند، از درون نیز چشم امیدش به دیگران و دست آنهاست و حتی در فکر و تفکراتش همواره به امید کمک‌رسانی دیگران است. گاهی فقر در برخی از افراد به جایی می‌رسد که با نگاه نیز فقر خود را می‌رسانند. البته این نوع فقر، از سویی به فقر در دین و معنویت نیز بر می‌گردد؛ زیرا کسی که با آموزه‌های دین آشنا نباشد و آن‌ها را سرلوحه زندگی خود قرار ندهد، به مرور زمان به این نوع فقر و احتیاج کشیده می‌شود. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/159439
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 04 بهم, 1402 سوال اعتقادی: معرفت باطنی و حقیقی امام در قرآن
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم درباره شناخت امام علیه‌السلام چند مرحله وجود دارد: یک. شناخت شناسنامه‌ای که با دانستن نام و مختصر آشنایی با امام علیه‌السلام، محقق می‌شود که غالب شیعیان این نوع شناخت را دارند؛ حتی برخی از دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام ‌نیز این شناخت را دارند. دو. مطالعه زندگینامه هر امام، به صورت جداگانه، آشنایی با اهداف امام و اینکه آنها واسطه فیض از سمت خداوند به سوی انسان‌ها هستند.  سه. آشنایی با مقامات اهل‌بیت علیهم‌السلام و شناخت حقیقی از امام علیه‌السلام در حد توان. این مرحله برای اندکی اتفاق می‌افتد. گویا سؤال شما نیز در این بخش از شناخت و معرفت باشد. همانطور که در حدیث نورانیت امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام آمده است، خود حضرت در آن حدیث به آیات مختلف و فراوانی برای معرفت به نورانیت خود، استدلال کرده است. بر همین اساس حضرت به سلمان و ابوذر فرمود: «مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِي‏ بِالنُّورَانِيَّةِ وَ هُوَ الدِّينُ الْخَالِص ‏[بحارالانوار، ج26، ص2] شناخت و معرفت من به نورانیت، همان معرفت خداست و معرفت خدا، معرفت من به نورانیت است و این همان دین خالص است». بنابراین تمام آیاتی که در این حدیث، آمده است اگر با دقت مطالعه شود و روایات ذیل آنها نیز دیده شود، همان معرفت حضرت به نورانیت می‌شود. معرفت به نورانیّت؛ یعنی درک این حقیقت‌ نورانی که خداوند در باطن امامان علیهم‌السلام قرار داده است. بی‌شک درک این معرفت، درجاتی دارد؛ همانطور که شناخت نیز مراتب و درجاتی دارد. علاوه بر آیاتی که در متن روایت نورانیت وجود دارد؛ آیات دیگری بر این معرفت به نورانیت اشاره دارد که به سه مورد آن بسنده می‌کنیم: یک. دستور به ایمان و معرفت به نور[اهل‌بیت] شاید واضح‌ترین آیه‌ای که به این معرفت سفارش کرده و آن را لازم دانسته است، آیه زیر باشد: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذي أَنْزَلْنا وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبير»؛[تغابن: 8] «حال که چنین است، به خدا و رسول او و نوری که نازل کرده‌ایم، ایمان بیاورید و بدانید خدا به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است»؛ بنابر روایتی از امام باقر علیه‌السلام، نور را امامان معصوم علیهم‌السلام دانسته است؛[کلینی، 1، ص371] پس امامان علیهم‌السلام، نور الهی در همه عوالم هستند. دو. معرفی اهل‌بیت به عنوان نور همچنین آیه «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين‏»؛[مائده: 15] «از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد»، که تفسیر قمی مراد از نور را امیرالمؤمنین و امامان بعدش دانسته است.[تفسیرقمی، ج1، 164] سه. اهل‌بیت علیهم‌السلام، مَثَل نور خداوند در آیه35 سوره نور در این آیه به تفصیل بیشتری نورانیت امامان معصوم را توضیح داده و هر کدام را به چیزی تشبیه کرده است که نیاز به دقت و تفکر و تامل فراوان دارد تا انسان به این مراتب نورانیت دست یابد؛ برای توضیح این آیه به مجموع روایاتی که در ذیل همین آیه در کتاب کافی و تفسیر قمی آمده است، رجوع نمایید. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/276268
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 03 بهم, 1402 سوال اعتقادی/ اخلاقی: احساس میکنم چشام شوره چند بار امتحان کردم...
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم در مورد «چشم‌زخم» و «شوری‌چشم» باید به چند نکته دقت داشت: یک. با توجه به متون دینی و آنچه که در واقع دیده می‌شود و شما هم تذکر دادید، «چشم‌زخم و شوری‌چشم» امری واقعی است و در برخی از چشم‌ها وجود دارد. دو. در تعریف شوری‌چشم گفته‌اند: آسیبی که تصور می‌شود از نگاه فرد بدخواه یا ستایش‌گر، به کسی یا چیزی می‌رسد. علامه طباطبایی می‌فرماید: مقصود از آن، چشم زدن است که خود نوعی از تأثیرات نفسانی است و دلیل عقلی بر نفی آن نداریم؛ بلکه حوادثی دیده شده که با چشم زدن منطبق است.[المیزان، ج19، ص388] سه. کسی که چشمش شور باشد، به هر کسی ممکن است چشم بزند، به خودش، پدر، مادر، فرزند خودش، غریبه‌ها، یا به هر چیز دیگری... ممکن است که چشم بزند؛ بنابراین باید انسان مواظب باشد که چگونه از چشمش استفاده می‌کند. برای دفع چشم زخم خودتان مواردی را باید رعایت کرد: یک. نخست اینکه اگر اطمینان دارید که چشمتان شور است، هرگز این امر را با کسی در میان نگذارید و بین خودتان و خداوند بماند و از خداوند درخواست کنید که این امر از شما زائل شود و آسیبی به کسی وارد نشود. دو. همواره خیرخواه دیگران باشید، یعنی برای همه خوبی بخواهید. سه. از کسی زیاد تعریف نکنید و از کار کسی تعجب نکنید، همیشه سعی کنید با دیگران عادی برخورد کنید. چهار. قرآن کوچکی همراه داشته باشید و هر روز چشمانتان را با آیات قرآن نورانی کنید. پنج. چهار قل [کافرون، اخلاص، فلق و ناس] را زیاد قرائت کنید. شش. هنگام اذان صبح، سعی کنید اذان را نسبتا بلند بگویید. هفت. بعد از هر نماز انگشت دست‌ها را بر چشم‌ها گذاشته و بعد از قرائت آیةالکرسی [فقط آیه اول-255 سوره بقره]، این دعا را بخوانید: «أَللهُم احْفَظْ حَدَقَتَیَّ بِحَقّ حَدَقَتِیّ عَلِیّ بْنِ أَبِی طالِبٍ، أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام؛ خدایا، به حق دو حدقۀ چشم حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب، امیر مؤمنان علیه‌السلام، دو حدقۀ چشم مرا حفظ کن». [در محضربهجت، ج۲، ص۲۵۲] برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/126069
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 02 بهم, 1402 سوال اخلاقی: آیا کسانی که در آخرعمر مریض میشن، دارن از گناه پاک میشن؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم قرآن کریم خدای مهربان را دارای رحمت واسعه‌ و گسترده می‌داند؛ رحمتی که اگر آن را صددرصد بدانیم، یک‌درصد آن را در دنیا به نمایش گذاشته است و یقیه آن رحمت و مهربانی را برای آخرت قرار داده است؛ بنابراین خدا به تمام بندگانش مهربان است، به خصوص به مسلمانان و شیعیان اهل‌بیت علیهم‌السلام؛ پس بیماری‌ها نشانه عذاب الهی نخواهد بود. از سویی زندگی آخرت آنقدر ارزشمند و جاودان است که خدا در این دنیا گاهی برای کوچک‌ترین غفلت انسان مؤمن، یک بلا و سختی می‌فرستد. به همین سبب یکی از فلسفه‌های بلاها و سختی‌ها را بخشش گناهان معرفی شده است [فلسفه های دیگری مانند ترفیع درجه، امتحان و آزمایش و... نیز وجود دارد] بنابراین از آنجاکه خداوند حکیم است، یک سختی و مریضی که می‌آید؛ هر کسی که درگیر آن باشد و به هر نحوی که باشد در حال امتحان و آزمایش است. حتی آن پزشک، صاحب داروخانه، راننده ماشینی که سوار می‌شوید و حتی بچه‌ها و... بنابراین زمانی که شخصی مریض می‌شود، سه حالت دارد: یک. این مریضی برای پاک شدن از گناهانش است؛ دو. این مریضی برای امتحان و آزمایش از مقدار صبر و تحمل اوست؛ سه. این مریضی برای این است که درجه معنویت او را بالا ببرد. همین سه امر برای تمام اطرافیان نیز وجود دارد. عاقیت به خیر شدن نیز به این است که انسان با اعتقاد به خدا و اهل‌بیت علیهم‌السلام و باور به معاد و... از دنیا برود که البته نتیجه آن بهشت و رضایت الهی خواهد بود.  برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/15492
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 25 دى, 1402 سوال اخلاقی/ اعتقادی: به عنوان یک نوجوان ۱۵ ساله چه کار می تونم برای امام زمانم بکنم ؟؟؟؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم این‌گونه سؤالات، آن هم از نوجوانی 15 ساله، بسیار جای خوشحالی دارد؛ چه خوب است که در این دنیای پر از تلاطم، کسانی پیدا می‌شوند که دغدغه امام زمان علیه‌السلام دارند. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ‏ أَيَّامَ‏ حَيَاتِي‏»؛[الغیبة، ص245] «اگر من او را درک مى‌کردم، حتما همۀ عمرم، به او خدمت مى‌نمودم». این خدمت در چند مرحله می‌تواند اتفاق بیفتد: یک. خدمت به خویشتن؛ زیرا زمانی که انسان به فکر خودش نباشد، بی‌تردید به فکر دیگران و به خصوص امام زمان علیه‌السلام نخواهد بود؛ زیرا امام زمان علیه‌السلام انسانی را دوست دارد که نخست به فکر آبادانی و شکوفایی خودش باشد. پس 1. در هر رشته‌ای هستید، خوب درس بخوانید، به طوری که شاگرد ممتاز باشید و در آینده دردی از مردم و جامعه را حل کنید؛ 2. در راستای معارف دین، شناخت خدا و امامت و امام زمان علیه‌السلام، خوب کار کنید، کتاب‌هایی که در این زمینه هست بخوانید، پیشنهاد:                         ابتدا کتاب‌های شهید دستغیب، سپس کتاب‌های شهید مطهری و... 3. در راستای اخلاق و تهذیب نفس، نیز باید تلاش کنید و سعی کنید اخلاق زیبایی را در خود ایجاد کنید. دو. خدمت به دوستان و شیعیان اهل‌بیت؛ زیرا خدمت به شیعیان، خدمت به امام زمان علیه‌السلام است: 1. خدمت به پدر و مادر تا آنجا که ممکن است. در خدمت کردن به پدر و مادر کوتاهی نکنید، چه از نظر مالی و چه از نظر جسمی و جانی... 2. خدمت به دیگر شیعیان؛ نسبت به تمام شیعیان اهل‌بیت علیهم‌السلام، خیرخواه باشید و سعی کنید با نیت پاک به آنان کمک کنید و بی‌شک بهترین کمک، کمک علمی و معنوی است؛ زیرا مردم از معارف و معنویت خالی هستند. سه. خدمت به خود امام زمان علیه‌السلام است: 1. ارتباط با امام زمان علیه‌السلام با مطالعه زندگی حضرت، خواندن دعاهای مرتبط با حضرت، مانند دعای عهد و... و نماز حضرت و رفتن به مکان‌هایی که با حضرت ارتباط دارد. 2. صدقه دادن برای سلامتی امام زمان علیه‌السلام، برگزاری جلسات معرفی حضرت و... بنابراین بهترین کاری که الان شما می‌توانید انجام دهید، نخست خوب درس خواندن است و ارتباط با حضرت در قالب حداقل دعای عهد است. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/33
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 25 دى, 1402 سوال اخلاقی/ اعتقادی: اگر من بضاعت مالی داشته باشم و کسی کمک مالی نیاز داشته باشه کمک کردن وظیفه منه؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر محترم در پاسخ به این پرسش به چند نکته دقت کنید: یک. بی‌تردید انفاق کردن و کمک به فقراء یکی از وظائف انسان‌هاست، که مهمترین و روشن‌ترین آنها انفاق مالی است و انفاق هر کسی به اندازه وسعت مالی اوست. دو. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید: نیازمندی و حوائج مردم به سوی شما، یکی از نعمت‌های خداست، پس آن را قدر بدانید.[غررالحکم، ص238]، پس همین که به فقیری کمک می‌کنید، غیر از ثوابی که خدا به شما می‌دهد، خود این کار از نعمت‌های الهی است. سه. خداوند از ثروتمندان عهد گرفته است که به فقرا کمک کنند. امام صادق علیه‌السلام فرمود: «ای سدیر! هر کسی که پول و مالش زیاد شد، حجّت خدا بر او زیاد خواهد شد؛ اگر می‌توانید این مال زیادی را که دارید، از خودتان دور کنید، دفع کنید و راهش این است که آن را در برطرف کردن حوائج و نیازمندی‌های برادران دینی خود صرف کنید.[امالی، ص302] چهار. در بخشیدن و انفاق کردن نیز باید حد وسط را رعایت کرد. قرآن کریم می‌فرماید: نه آنقدر ببخشید که خودتان، محتاج شوید و خود را ناراحت کنید و نه آنقدر تنگ نظر باشید که بخیل محسوب شوید.[اسراء: 29] پنج. حال اگر به کسی نبخشید، گناهی مرتکب نشده است؛ ولی به دلیل مبتلی شدن به صفات زشتی مانند بخل، مال‌دوستی، ثروت‌اندوزی و... مؤاخذه می‌شود؛ یعنی باید حساب و کتاب پس دهد. پس باید در جواب گفت که انسان، تا زمانی که زنده است و مال و ثروتی دارد، فقرائی هم وجود دارند که وظیفه کمک کردن به فقرا را دارد؛ ولی باید حد وسط در بخشش را رعایت کند تا خودش محتاج نشود. تذکر: این موارد که گفته شد، درمورد انفاق مستحب است؛ ولی یک انفاق و کمک مالی واجب نیز وجود دارد که بر همه انسان‌ها واجب است. انفاق واجب چند مصداق دارد:  یک. خمس: بر هر شخص مکلفی که درآمدی دارد، واجب است سال خمسی داشته باشد و خمس مالش را در انتهای سال بپردازد. دو. زکات: زکات مواردی دارد که در رساله باید مطالعه کنید که آیا بر شما واجب است یا نه. سه. نفقه زن و فرزندان نیز بر شوهر واجب است و یا اگر پدر و مادر فقیری داشته باشد و یا فرزند فقیری داشته باشد، نفقه آنها بر انسان واجب می‌شود. وفقکم الله 
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 21 دى, 1402 سوال اعتقادی: اسم اعظم الهی چیه ؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم بی‌تردید خداوند متعال اسمائی دارد که برخی از آن‌ها در قرآن کریم آمده و بیشتر آنها در قالب دعاها به خصوص جوشن کبیر آمده است. خداوند در قرآن کریم می‌‎فرماید: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها»؛[اعراف، 180] «و برای خدا، نام‌های نیکویی وجود دارد؛ خدا را به آن (نام‌ها) بخوانید». پس اسامی خداوند، یکی از راه‌های ارتباطی با خداوند است. از سویی همه اسم‌ها در یک مرتبه و یک سطح نیستند؛ بنابراین در بین این اسامی، اسم‌هایی وجود دارد که در مرتبه بالاتری قرار دارد. آن اسمی که از همه اسماء بالاتر و بزرگتر است را اسم اعظم می‌گویند؛ هر چند برخی تمامی اسامی خدا را بزرگ می‌دانند و اسم اعظم را تناسب و ارتباط انسان با یکی از اسامی تعریف می‌کنند. روایات در مورد مصداق «اسم اعظم» یک. از پیامبر در مورد اسم اعظم سؤال شد، حضرت فرمود: «كُلُّ اسْمٍ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ أَعْظَمُ، فَفَرِّغْ قَلْبَكَ عَنْ كُلِّ مَا سِوَاهُ وَ ادْعُهُ تَعَالَى بِأَيِّ اسْمٍ شِئْت»؛[مصباح‌الشریعه، ص133] «هر اسمی از اسمای خداوند اعظم است؛ پس قلبت را از هر چیزی که غیر خداست، خالی کن و تنها خدا را بخوان با هر اسمی که خواستی». در این روایت، تمام اسم‌های خدا را اعظم معرفی کرده است، با توجه به این دسته روایات، مراد از «اسم اعظم» تطبیق انسان با اسامی خداوند است؛ یعنی انسان آنقدر مهذب شود و مقید به انجام واجبات الهی و ترک محرمات باشد تا به مرور زمان، در زمره کسانی قرار بگیرد که خداوند به او اسم اعظم متناسب با خودش را یاد دهد. امام جعفر صادق علیه‌السلام به کسی فرمود: «برخیز و داخل این حوض رفته و غسل کن، تا اسم اعظم را به تو بیاموزم، پس با اینکه زمستان سردی بود، وارد حوض گردید و غسل به جا آورد. چون خواست آب بیرون بیاید، حضرت به اصحاب فرمود که مانع بیرون آمدنش شوید، پس آن مرد بسیار به اصحاب تضرع کرد و آن‌ها نپذیرفتند. مرد مطمئن شد که می‌خواهند او را بکشند، پس [با تمام وجود] به سوی خدا تضرع و درخواست کمک کرد، اصحاب چون دعای او را شنیدند، از آب خارجش نمودند. آن گاه به امام جعفر صادق علیه‌السلام عرض کرد: حالا اسم اعظم را به من بیاموز. امام به او فرمود: اسم اعظم را آموختی و خدا را به آن خواندی! عرض کرد: چطور؟ فرمود: هر اسمی از اسمای الهی در نهایت عظمت است؛ ولی این انسان است که وقتی اسم اعظم خدا را ذکر می‌کند، قلب او به غیر خدا تعلق دارد؛ لذا از آن بهره‌ای نمی‌برد؛ ولی زمانی که خدا را یاد می‌کند و طمع و امیدش از غیر خدا، منقطع است، همان نام، اسم اعظم می‌شود، و تو در اینجا در قلبت فقط بر خدا اعتماد کردی؛ پس در این حال هر اسمی را که ذکر کردی همان اسم اعظم است».[شرح اسماء اللّه الحسنی، ص‌۹۴] دو. روایاتی که برخی از آیات و دعاها را مشتمل بر اسم اعظم می‌داند، مانند: «بسم‌الله»، «یا حی و یا قیوم»، ابتدای آیةالکرسی، آیات آخر سوره حشر و... و دعاهایی مانند دعای جوشن کبیره، دعای مجیر و... با توجه به این دسته از روایات، اسم اعظم معلوم است و نیازی به اینکه کسی دنبال آن بگردد نیست. همان‌گونه که در بالا تذکر داده شد، بهترین راه این است که اسم اعظم را در وجود خودش بیدار کند، و این امر با عمل کامل به دستورات خداوند و اهل‌بیت علیهم‌السلام حاصل می‌شود. اسم اعظم آثار فراوانی دارد که یکی از مهمترین آثار آن، استجابت دعاست.[بحارالانوار، ج90، ص224] برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/7230
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 19 دى, 1402 سوال اعتقادی: دربرزخ ودرقیامت این نیازها هست؟
با سلام وعرض ادب خدمت شما کاربر محترم همان‌گونه که در جواب قبل بیان شد، هنگامی که انسان از دنیا خارج می‌شود و وارد برزخ و قیامت می‌شود، شکل نیازهای او و میل جنسی او نیز تغییر می‌کند؛ هر چند اصل نیاز وجود دارد. همان‌گونه که جسم انسان در برزخ نیز به جسم متناسب با برزخ تبدیل می‌شود [که برخی از آن به جسم مثالی تعبیر می‌کنند.] نکته مهم: در این نکته دقت بفرمایید که درست است که یکی از نعمت‌های خداوند در برزخ و بهشت، ازدواج و میل جنسی است؛ ولی برخی به قدری در نعمت‌های بالاتر و لذت‌های شدیدتر و قوی‌تر، غوطه‌ور می‌شوند که اصلا از این امر غافل هستند.   میل جنسی در برزخ متناسب با برزخ است و میل جنسی در بهشت نیز متناسب با بهشت است؛ ولی اینکه آیا دخول و جماع در آنجا، مانند دنیاست یا غیر از آن، در روایات و متون دینی چیزی اشاره نشده است. این مواردی که شما اشاره کردید، مخصوص دنیاست. در دنیا رابطه جنسی همراه با خستگی، سستی و ملالت است و گاهی انسان از تکرار بلافاصله آن، کراهت دارد؛ اما هیچ کدام از این آثار در ازدواج با همسران بهشتی وجود ندارد؛ نه خستگی وجود دارد، نه ملالت و نه تنفر؛ بلکه هر چند مرتبه بخواهد می‌تواند تکرار کند، بدون اینکه از تکرار آن بیزار باشد و هر بار هم که تکرار شود، لذت جدیدتری می‌برد. نکته آخر اینکه هرچند در این باره، جزئیات چندانی مطرح نشده است؛ ولی به جزئیات دیگری اشاره شده است که نشان از اوج لذت با همسران بهشتی دارد.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 17 دى, 1402 سوال اعتقادی: دربرزخ ودرقیامت این نیازها هست؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر محترم برای پاسخ به این پرسش به چند نکته دقت فرمائید: یک. انسان برای رسیدن به رستگاری و کمال، باید مراتبی را طی کند و برای پیمودن این مراتب، باید چند عالم را پشت سر بگذارد. عالم دنیا، عالم برزخ و سپس قیامت و بعد از آن، وارد بهشت یا جهنم می‌شود که همان ابدیت است. هر چه انسان به ابدیت، نزدیک‌تر می‌شود؛ علاوه بر اینکه به مکانی فوق‌العاده وسیع‌تر وارد می‌شود، جنس آن نیز متفاوت می‌شود. دو. از ظاهر روایات و آیات این‌طور برداشت می‌شود که نعمت‌ها برای خوبان لذت‌بخش‌تر و عذاب‌ها برای انسان‌های بد سنگین‌تر و سخت‌تر از دنیاست و همچنین نعمت‌های بهشت از نعمت‌های برزخ، بسیار لذیذتر خواهد بود. سه. ازآنجاکه نعمت‌های بهشتی لذیذتر است، بنابراین درخواست و نیاز انسان نیز شدیدتر خواهد شد؛ بنابراین جنس نیاز[مثلا میل جنسی] در بهشت، عین جنس نیاز در دنیا نخواهد بود؛ هر چند کلیت آن، یکی است و هر دو میل جنسی است. پس نمی‌توان برطرف شدن میل جنسی در بهشت را با دنیا مقایسه کرد؛ زیرا لذت آن در بهشت بسیار شدیدتر است. چهار. در متون دینی از برطرف شدن میل جنسی نیز سخن آمده است و برای اینکه برای مخاطب، قابل فهم باشد آن را به همین دنیا و میل جنسی همین دنیا تشبیه کرده است، از باب مثال از همسران بهشتی، حوریان بهشتی و بوسیدن آنها سخن به میان آمده است. روایت: «زمانی که حوری از خیمه خود بیرون می‌آید و روی به تخت مؤمن قرار می‌گیرد. پانصد سال ازسال‌های دنیا همدیگر را بوسه می‌زنند و هیچ کدامشان، خسته نمی‌شوند. هرمؤمنی هفتاد همسر دارد».[بحارالانوار، ج8، ص158] زنان بهشتی نیز آنقدر زیبا خواهد بود که اصلا قابل مقایسه با حوریان بهشتی نخواهد بود.   پنج. «لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي‏ أَنْفُسُكُم‏؛ براى شما هر چه دلتان بخواهد در بهشت فراهم است‏»[فصلت: 41]؛ بنابراین انسان بهشتی، هر چیزی که دلش بخواهد، برایش فراهم می‌شود. نکته: انسان در بهشت چیزهایی را که در دنیا اشمئزازآور است و عموم مردم سلیم النفس از آن تنفر دارند، هرگز درخواست نخواهد کرد و همه از طیبات بهره‌مند خواهند گشت.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 14 دى, 1402 سوال اعتقادی: تفاوت حضرت موسی با مرتاض...
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم یکی از فرق‌های اساسی میان معجزه حضرت موسی علیه‌السلام و مرتاض‌های هندی، در معجزه بودن امر است؛ زیرا هر معجزه‌ای باید دارای ارکانی باشد که از دیگران بر نمی‌آید: یک. معجزه، کاری خارق‌العاده است که از حدود توانایی نوع بشر خارج بوده و کسی نمی‌تواند به اتکای نیروی انسانی، همانند آن را بیاورد؛ دو. معجزه، تنها با اذن و مشیت الهی اتفاق می‌افتد؛ سه. معجزه حتما باید همراه با ادعای پیامبری باشد؛ یعنی برای اثبات رسالت معجزه بیاورد؛ چهار. معجزه باید همراه با «تحدی» باشد؛ یعنی از تمام انسان‌ها دعوت کند که اگر می‌توانند و قدرت دارند، مانند آن را بیاورند. بنابراین باید گفت: یک. کار حضرت موسی علیه‌السلام معجزه است؛ ولی کار مرتاض هندی، معجزه نیست؛ بلکه به دلیل ریاضت‌ها و سختی‌هایی که کشیده است به این قدرت رسیده است. دو. کار حضرت موسی علیه‌السلام، امری خدایی و از سوی خداوند متعال است؛ ولی کار مرتاض هندی کار نفس است؛ زیرا هر کسی با خواسته‌های نفسانی خود مخالفت کند و هر چه می‌خواهد به او ندهد؛ بلکه او را تحت فشار قرار دهد، به این قدرت خواهد رسید. سه. کار حضرت موسی علیه‌السلام، محدود نیست؛ ولی کار مرتاض هندی محدود [به زمان، مکان و ابزار و شرائط خاص] است و شامل موارد خاصی می‌شود. چهار. کار حضرت موسی علیه‌السلام به دلیل معجزه بودن، قابل آموزش و فراگیری نیست؛ ولی کار مرتاض هندی قابل آموزش و فراگیری است. پنج. کار یک مرتاض هندی را می‌توان با یک نیروی بالاتر و قوی‌تری باطل کرد؛ ولی کار حضرت موسی که معجزه است [حداقل در زمان خودش] باطل شدنی نخواهد بود؛ زیرا هیچ نیروی قوی‌تری وجود ندارد. نکته مهم‌تر اینکه: هرچند عموم مردم، به ظاهر تفاوتی بین این دو امر تشخیص نمی‌دهند؛ ولی متخصصان، مرتاضان و ساحران، به خوبی می‌فهمند که جنس معجزه با کار آن‌ها تفاوت دارد. همین امر باعث شد که ساحران زمان حضرت موسی با اینکه بزرگترین ساحران آن زمان بودند، در کار خود متخصص و حرفه‌ای بودند و تحت فشار فرعون قرار داشتند که اگر پیروز نشوند کشته می‌شوند، باز در مقابل معجزه حضرت موسی سر تعظیم فرود آوردند و گفتند کار موسی از جنس سحر و جادو نیست.   برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/4046

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 76