مطالب دوستان مهدی توحیدیان

تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 11 آذر, 1402 سوال اعتقادی: چرا ما بعضی نمازها را بلند و بعضی را آهسته می‌خوانیم
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  در مورد جهر و اخفات در نماز باید به چند نکته اشاره کرد:  یک. اینکه در نماز ظهر و عصر باید نماز آهسته خوانده شود و نماز مغرب و عشا و صبح باید بلند [با صدای جوهردار] خوانده شود، حکمت‌هایی دارد که بسیاری از آن‌ها بر ما پوشیده است؛ بنابراین باید گفت: این امر تعبدی است و چون خدا فرموده می‌پذیریم؛ ما  لذا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «صلّوا كما رأیتمونى اصلّی؛ همانطوری که من نماز مى‌خوانم، شما نیز بخوانید».  دو. هر چند علت جهر خواندن نمازهای صبح و مغرب و عشا را به دلیل شب بودن و نبودن روشنایی و برای رسیدن صدا به مردم ذکر کرده‌اند و برخی دیگر نیز به دلیل اوج روشنایی گفته‌اند نماز ظهر و عصر آهسته خوانده می‌شود؛ ولی علت اصلی آن برای ما معلوم نیست.  امام رضا علیه‌السلام فرمود: نمازهایی که بلند خوانده می‌شود، هنگامی است که هوا تاریک است؛ بنابراین لازم است که صدا را در نماز بلند نمود، تا هر شخصی که از آن حوالی عبور می‌نماید، متوجه برقراری نماز گردد و اگر می‌خواهد با آنها نماز بخواند، به ایشان بپیوندد؛ چون بدینوسیله حتی اگر به دلیل تاریکی، نمازگزاران را مشاهده ننماید، با شنیدن صدای آن‌ها به برقراری نماز جماعت پی خواهد برد. اما در نمازهایی که بلند خوانده نمی‌شود، به دلیل روشنایی روز، این ضرورت وجود نداشته و بدون این که صدایی شنیده شود، می‌توان محل برقراری نماز را پیدا نمود.[وسائل‌الشیعه، ج 6، ص 82] سه. اینکه در نماز جماعت باید ساکت بود تا صدای امام جماعت به مأمومین برسد؛ ولی اگر امام جماعت چنان اخفات بخواند که حتی خودش نیز نشنود، به نظر برخی از مراجع تقلید نماز اشکال دارد. البته غالبا ائمه جماعت طوری نماز می‌خوانند که خودشان متوجه می‌شوند؛ ولی گاهی مأمومین که پشت سر آن‌ها هستند، نمی‌شنوند و این اشکال ندارد و نماز صحیح است.  بنابراین آیه که نه بلند و نه آهسته را بیان کرده است مراد از بلند، نوعی داد زدن است و آهسته طوری است که خودش هم نشنود.  لذا جمع بین آیه و روایات این است که جهر یعنی نماز را طوری بخواند که صدا دارای جوهره باشد و مراد از آهسته خواندن این است که صدا جوهره نداشته باشد؛ ولی طوری هم نباشد که در حال عادی، خودش هم نشنود.  برای مطالعه بیشتر به لینک‌های زیر مراجعه کنید.  https://btid.org/fa/news/111099 https://btid.org/fa/news/253500
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 06 آذر, 1402 سوال اعتقادی: اصلا اثرات غسل و کفن ..حنوط ..اینها چیست .؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم زمانی که خداوند انسان را آفرید، به خود آفرین گفت: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين‏؛ پس آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است».[مؤمنون: 14] پس انسان را گرامی داشت. خداوند همان‌گونه که انسان زنده را کرامت داد و بزرگ شمرد، برای مرده او نیز احترام قائل است؛ بنابراین برای انسان مؤمن مرده آدابی را به پاس احترام او بیان کرده است. که نمونه آن غسل، کفن، حنوط و... می‌باشد. بنابراین در علت این امر باید به چند نکته اشاره داشت:  یک. این امر، تعبدی است؛ از آنجا که خدای آفریننده چنین فرموده است، بی‌تردید دارای حکمت‌هایی بوده که ما متوجه آن نمی‌شویم؛ ولی تعبدا می‌پذیریم.  دو. این اعمال[غسل، کفن، حنوط] به پاس احترام و بزرگداشت انسان میت است. سه. مرگ پایان زندگی نیست؛ بلکه پلی است که انسان را وارد جهان برتر می‌کند و این امر باعث می‌شود که انسان همواره با اعمال خاصی وارد برزخ شود که غسل، حنوط و کفن از جمله آداب نظافت و ورود به برزخ به شمار می‌رود.  چهار. تمیز و پاکیزه شدن میت نیز می‌تواند از علت‌های آن باشد؛ زیرا بازماندگان می‌خواهند برای آخرین مرتبه، میت را در آغوش بگیرند؛ لذا با غسل، تمیز می‌شود و با کافور و حنوط، خوشبو می‌گردد.  پنج. رعایت بهداشت محیط زیست. گاهی میت به دلیل نوع بیماری و ویروس‌هایی که همراه اوست به بهداشت محیط، ضرر می‌زند، غسل با کافور، حنوط و کفن، از کارهایی است که باعث کاهش آلودگی محیط زیست می‌شود و این اعمال نوعی ضدعفونی کردن بدن میت به حساب می‌آید.  امام رضا علیه‌السلام فرمود: «علت غسل دادن میّت این است که به این وسیله، پاک و نظیف شده و از آلودگی‌‏هاى امراض و آنچه در هنگام بیمارى به او رسیده است، پاکیزه ‏گردد؛ زیرا انسان بعد از مرگ با فرشتگان و اهل آخرت ملاقات می‌‏کند؛ لذا مستحب است وقتى بر خداى عزّوجلّ و اهل طهارت وارد می‌‏گردد و آن‌ها وى را مسّ نموده و او نیز با آن‌ها تماس پیدا می‌‏کند، پاک و نظیف باشد و با طهارت به خدا توجه نماید و از حضرتش خواسته خود را طلب کند و بخواهد که شفاعت شفیعان را در حقّ او بپذیرد».[علل‌الشرایع، ج1، ص300] اما غسل، کفن و حنوط میت مسلمان، بر عهده بازماندگان است؛ یعنی بر آن‌ها واجب است که او را برای خاکسپاری آماده کنند. اگر آن‌ها، این عمل یا برخی از این اعمال را ترک کنند، اگر عالمانه و عامدانه باشد، علاوه بر گناه و ارتکاب حرمت، حق و احترام میت را نیز به جا نیاورده‌اند. در صورتی که نزدیکان به غسل و کفن میت اقدام نکنند، اگر میت را به خاک نسپرده‌اند، بر دیگران واجب کفایی است که غسل، حنوط و کفن دهند؛ ولی اگر به خاک سپرده شده باشد، باید طبق نظر حاکم شرع عمل کنند. نکته قابل توجه این است که برخی از آداب دفن میت، از مستحبات است که نیازی به تدارک نیست؛ ولی آداب واجب باید تدارک شود.  برای مطالعه در این باره و درباره سبک زندگی اسلامی و آداب مستحب به کتاب‌های حلیه‌المتقین مراجعه کنید. همچنین کتاب مفاتیح الحیاه آیت‌الله جوادی آملی، در سبک زندگی اسلامی برایتان بسیار مفید خواهد بود. موفق باشید.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 06 آذر, 1402 سوال اعتقادی: ثبت اعمال توسط فرشتگان از چه زمانی است ؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم جواب سوال یکم. نخست باید دانست که خداوند عالم و حکیم است. او به هیچ کسی ظلم و ستم نمی‌کند و با همه مخلوقات خویش با عدالت کامل رفتار می‌کند.  کودکانی که در سن پایین از دنیا می‌روند، در بهشت رفتن و امتحانات الهی مانند بزرگسالان هستند. تنها تفاوت در این است که بزرگسالان در دنیا مورد امتحان و آزمایش خدا قرار می‌گیرند؛ ولی کودکان در قیامت مورد امتحان و آزمایش خدا قرار می‌گیرند. امتحان کودکان در قیامت  در روز قیامت آتشی برافروخته می‌شود و به کودکان امر می‌شود وارد آتش شوند، اگر کسی قبول کرد و وارد شد، آتش بر او سرد و خنک می‌شود و معلوم است که اگر در دنیا هم بود، اهل نجات بود و اگر نافرمانی کرد و وارد آتش نشد، معلوم است که اگر در دنیا هم بود، اهل معصیت و عصیان بود.[بحارالانوار، ج5، ص291]  تربیت کودکان در عالم برزخ  کودکانی که قبل از سن بلوغ از دنیا می‌روند و از امتحان الهی در قیامت سربلند بیرون می‌آیند، دو دسته‌اند:  یک. اطفال شیعیان که در عالم برزخ در محضر حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها یا حضرت ابراهیم و همسرش تغذیه می‌شوند و پرورش می‌یابند، سپس به پدر و مادرشان تحویل داده می‌شوند.[بحارالانوار، ج5، 289] دو. اطفال مشرکان، کودکانی که از اولاد مشرکین هستند و در امتحان الهی در روز قیامت، پیروز شدند، خادمان بهشتیان می‌شوند.[بحارالانوار، ج5، ص291] برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/56757 در مورد سؤال دوم(زمان ثبت اعمال) نیز باید گفت:   یکم. ظاهر روایات و آیات قرآن چنین است که همه اعمال انسان‌ها ثبت و ضبط می‌شود.[کهف: 49] دوم. اعمال همه انسان‌ها در سه دفتر کلی توسط فرشتگان ثبت می‌شود:  یک. لوح محفوظ که اعمال همه انسان‌ها در آن ثبت می‌شود؛  دو. هر امتی یک نامه عمل دارد که اعمال آن امت، در آن ثبت می‌شود؛  سه. نامه عمل شخصی، هر کسی جدای از آن دو نامه عمل، نامه عمل شخصی مخصوص به خودش دارد، همان نامه‌ای که در روز قیامت یا به دست راست و یا به دست چپ انسان داده می‌شود.   پس تا اینجا باید گفت که اعمال ریز و درشت همه انسان‌ها از زمانی که به دنیا می‌آید، تا زمانی که از دنیا می‌رود، نوشته می‌شود.  نکته مهم: حکمت، رحمت و مهربانی خداوند اقتضا می‌کند که در مراحل ثبت اعمال در نامه عمل، تخفیف‌هایی بدهد: یک. کودکان را تا سن بلوغ، یا سنی که خوب و بد را تشخیص نمی‌دهند، برای گناهان و... مؤاخذه نمی‌کند.  دو. در موارد زیادی، خداوند به انسان تا هفت ساعت مهلت داده است، بعد از هفت ساعت اگر توبه نکرد، آن عمل را ثبت می‌کند و اگر توبه نکرد، بر آن عمل مؤاخذه می‌کند: «الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أَجَّلَهُ اللَّهُ سَبْعَ سَاعَاتٍ؛ زمانی که بنده مؤمن گناه می‌کند، خداوند تا هفت ساعت به او مهلت می‌دهد». [کافی، ج2، ص437] سه. یا اینکه در برخی از موارد، خداوند تا قبل از سن چهل سالگی، بر انسان آسان‌ می‌گیرد؛ ولی زمانی که به چهل سالگی رسید، خداوند به ملائکه می‌فرماید که همه اعمالش را بنویسید و بر او سخت بگیرید.[وسائل‌الشیعه، ج16، ص100]  بنابراین باید گفت که خداوند همه اعمال را می‌نویسد؛ ولی در عذاب و عدم مؤاخذه برخی از انسان‌ها تخفیف‌هایی داده است؛ خدای مهربان این تخفیف‌ها را در قالب «عدم مؤاخذه بر گناه» و «عدم ثبت عمل» و... بیان می‌کند.  برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.  https://btid.org/fa/news/7421
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 05 آذر, 1402 برای شناخت امام زمان باید چه کارهایی انجام بدم؟؟؟؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  برای شناخت امام زمان علیه‌السلام راه‌هایی وجود دارد که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:  یکم. مطالعه در مورد حضرت نخست باید در مورد شناخت ظاهری امام زمان علیه‌السلام، زیاد مطالعه کرد؛  مطالعه آیاتی که در مورد حضرت نازل شده است؛  مطالعه روایاتی که در مورد حضرت و خصوصیات ایشان از اهل‌بیت علیهم‌السلام وارد شده است؛  مطالعه کتاب‌هایی که علما وبزرگان، در زمینه معرفی امام زمان علیه‌السلام نوشته‌اند. دوم. سیر انفسی و آفاقی درباره حضرت  انسان همواره به یاد امام زمان علیه‌السلام باشد و با قوه تفکر و تعقل در مورد حضرت فکر کند و با او مأنوس شود.  مواردی که انسان می‌تواند با تفکر در مورد آن، با حضرت انس بگیرد، عبارتند از:  علم و دانش امام زمان علیه‌السلام، قدرت و توانایی حضرت، حکمت و شناخت ایشان نسبت به مردم، دعای دائمی به مردم و مخفی نبودن امور و مشکلات مردم از چشم حضرت و اینکه حضرت کارهای ما را مهمل نمی‌گذارند و...    سه. سیر عملی و رفتاری نسبت به حضرت انسانی که دوست دارد در خیمه امام زمان علیه‌السلام باشد، باید منتظِر واقعی باشد، علاوه بر اعتقادات صحیح و انگیزه‌های درونی و روانی، باید در عمل نیز خود را لایق چنین مقامی ببیند و سعی کند به آن دست یابد، این مورد نیز به شکل‌های مختلف قابل اجراست:  خواندن نماز امام زمان علیه‌السلام؛  خواندن دعاهایی مانند دعای عهد، دعای غریق؛  دادن صدقه برای سلامتی ایشان؛  هدیه کردن اعمال مستحبی [نماز، زیارت دعا و...] به حضرت؛  حج و عمره، زیارت، دعا، نماز نیابتی از طرف حضرت انجام دادن.  چهار. اقتدا به امام زمان علیه‌السلام و عمل کردن طبق دستورات اهل‌بیت علیهم‌السلام و قرآن کریم.  نکته: اینطور نیست که کسی با یکی دو روز انجام دادن این موارد یا برخی از آن‌ها، انتظار بی‌جای انس را داشته باشد؛ بلکه باید دوام داشته باشد؛ زیرا انس گرفتن با حضرت، زمان‌بر است.  اینها مواردی است که به مرور زمان انسان را شیفته امام زمان علیه‌السلام می‌کند.  بهترین کتاب در این زمینه کتاب «نگین آفرینش» نوشته حائری‌پور، بالادستیان، است که می‌توانید دو جلد آن را از لینک زیر دانلود کنید.  yun.ir/zs0z1f موفق باشید.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 05 آذر, 1402 سوال اعتقادی: در مورد روایت رطب خورده کی کند منع رطب و صحت و سند آن راهنمایی فرمایید؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  در مورد روایات و شناخت روایات و نوع کاربرد آنها، بحث‌های زیادی شده است و علوم مختلفی برای فهم حدیث، استفاده می‌شود؛ بنابراین باید گفت که گاهی یک حدیث در موردی کاربرد دارد و در مورد دیگری نه تنها کاربرد ندارد، بلکه ضد ارزش خواهد شد.  روایت مورد بحث [پیامبر چون خرما خورده بود، منع خوردن خرما نکرد] هر چند سند قابل اعتنایی ندارد؛ ولی نباید آن را به طور کلی کنار زد و در هیچ موردی از آن استفاده نکرد.  از سویی معمولا این روایت را در بحث «امر به معروف و نهی از منکر» به کار می‌برند و این‌طور نتیجه می‌گیرند که اگر انسان، اهل منکر و گناه باشد، نمی‌تواند کسی را از منکرات نهی کند. زمانی که این نتیجه را گرفتند، می‌بینند که با وجوب امر به معروف و نهی ازمنکر، منافات دارد؛ پس سریع آن روایت را سندا و دلالتا رد می‌کنند.  این روایت[خرما خورده] مؤیداتی نیز دارد، مانند «لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التَّارِكِينَ‏ لَهُ‏ وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعَامِلِينَ بِه‏»؛ «خدا لعنت کند کسانی که به معروف امر می‌کنند؛ ولی خودشان آن را ترک می‌کنند و کسانی را که از زشتی و گناه نهی می‌کنند؛ ولی خودشان عمل می‌کنند».[نهج البلاغه، صبحی، ص188] از سویی در برخی روایات، دستور به امر به معروف داده‌ است هرچند خودتان عمل نکنید. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: «مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ‏ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ كُلِّهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ كُلِّه‏»؛ «به معروف امر کنید، هرچند خودتان همه آن را عمل نمی‌کنید و از منکر و گناه نهی کنید، اگر چه خودتان همه را ترک نمی‌کنید».[وسائل الشیعه، ج16، ص151] این دو دسته روایت را به چند شکل، جمع کرده‌اند که به دو شکل آن اشاره می‌شود:  یک. نخست اینکه امر به معروف و نهی از منکر گاهی و در شرائطی واجب می‌شود و باید انجام داد و در مواردی واجب نمی‌شود؛ لذا باید گفت که موردی است.  دو. اینکه «امر به معروف و نهی از منکر»، نسبی است، به این معنا نیست که کسی می‌تواند امر به معروف کند که همه معروف‌ها را عمل کند؛ بلکه به اندازه‌ای که عمل می‌کند، باید امر به معروف کند و هر چند گاهی خود انسان معروف را ترک می‌کند. دو نکته مهم نکته یکم: برای فهم یک روایت، علاوه بر سند، باید متن آن نیز مورد دقت قرار گیرد، گاهی روایت سند ندارد؛ ولی متن آن با مجموعه روایات مخالف نیست، بنابراین می‌توان با کمک ادله تسامح در سنن، آن را پذیرفت.  نکته دوم. برای فهم یک روایت، باید مجموعه آیات، روایات و عقل را در کنار هم مراجعه کرد، سپس نتیجه گرفت، نه به تنهایی!  در پایان باید گفت که هرچند این روایت به تنهایی سند ندارد؛ ولی با برخی از آموزه‌های دیگر دین موافقت دارد؛ تنها مشکل این است که باید نوع کاربرد آن‌ها را پیدا کرد؛ زیرا زمان صادر شدن روایت نیز در فهم آن مؤثر است. موفق باشید.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 04 آذر, 1402 سوال اعتقادی: چرا میگوید یالیتنی کنت ترابا ؟؟؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم  آیه 40 سوره نبأ می‌فرماید: «إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا؛ و ما شما را از عذاب نزدیک، بیم دادیم! این عذاب در روزی خواهد بود که انسان آنچه را از قبل با دست‌های خود فرستاده می‌بیند، و کافر می‌گوید: «ای کاش خاک بودم (و گرفتار عذاب نمی‌شدم)».  برای توضیح این آیه به چند نکته اشاره می‌شود: یک. عذاب خداوند بسیار نزدیک است؛ زیرا خمیرمایه اصلی عذاب الهی، اعمال خود انسان‌هاست که همیشه با آن‌هاست. دو. یکی از بهترین پاداش‌های نیکوکاران، و یکی از بدترین کیفرهای بدکاران همین اعمال مجسم آن‌هاست که همراهشان به قیامت آورده‌اند.  سه. انسان‌های زیادی در قیامت، غرق حسرت و اندوهی می‌شوند که هیچ سودی به حالشان ندارد.  بر پایه این سه نکته، باید گفت:  آری! کار انسانی که اشرف مخلوقات است و می‌توانست از ملائکه خود را بالاتر برساند، گاه بر اثر گناه و کفر و بی‌توجهی، به جائی می‌رسد که آرزو می‌کند، ای کاش من در ردیف موجودی مانند خاک، پست بودم و از ابتدا هیچ ارزشی نداشتم.[رک: تفسیرنمونه، ذیل آیه]  اگر انسان از ابتدا پست و بی‌ارزش بود، حسرت و پشیمانی او بسیار اندک بود. او از سویی ارزش خویش را می‌بیند و از سویی از دست دادن تمام خوبی‌هایی را می‌بیند که با اندک توجهی بسیاری از آنها را می‌توانست به دست بیاورد؛ بنابراین با تمام حسرت و پشیمانی می‌گوید: «يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا». نکته دیگر: برخی در تفسیر این آیه، به نکته لطیفی اشاره کرده‌اند و آن اینکه کافران می‌گویند که ای کاش ما «تراب؛ خاک» بودیم. از سویی یکی از صفات امیرالمؤمنین علیه‌السلام ابوتراب است.[علل‌الشرائع، ج‏1، ص156]؛ نتیجه اینکه ای کاش ما خود را زیر ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام قرار داده بودیم و الان اهل نجات می‌شدیم؛ زیرا در قیامت همه پرده‌ها کنار می‌رود و همه می‌بینیم که تنها کسانی اهل نجات خواهند بود که با ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام زندگی کرده باشند.  موفق باشید.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 01 آذر, 1402 سوال اعتقادی: چرا کودکانی که به سن تکلیف نرسیده اند نباید سوال و جواب بشن و بهشتی محسوب میشوند.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم نخست باید دانست که خداوند عالم و حکیم است و به هیچ کسی ظلم و ستم نمی‌کند و با همه مخلوقات خویش با عدالت کامل رفتار می‌کند.  کودکانی که در سن پایین از دنیا می‌روند، در بهشت رفتن و امتحانات الهی مانند بزرگسالان هستند. تنها تفاوت در این است که بزرگسالان در دنیا مورد امتحان و آزمایش خدا قرار می‌گیرند؛ ولی کودکان در قیامت مورد امتحان و آزمایش خدا قرار می‌گیرند. در روز قیامت آتشی برافروخته می‌شود و به کودکان امر می‌شود وارد آتش شوند، اگر کسی قبول کرد و وارد شد، آتش بر او سرد و خنک می‌شود و معلوم است که اگر در دنیا هم بود، اهل نجات بود و اگر نافرمانی کرد و وارد آتش نشد، معلوم است که اگر در دنیا هم بود، اهل معصیت و عصیان بود.[بحارالانوار، ج5، ص291]  تربیت کودکان در عالم برزخ  اطفال شیعیان در عالم برزخ در محضر حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها یا حضرت ابراهیم و همسرش تغذیه می‌شوند و پرورش می‌یابند، سپس به پدر و مادرشان تحویل داده می‌شوند.[بحارالانوار، ج5، 289] و کودکانی که از اولاد مشرکین هستند و در امتحان الهی در روز قیامت، پیروز شدند، خادمان بهشتیان می‌شوند.[بحارالانوار، ج5، ص291] برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید. https://btid.org/fa/news/56757
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 01 آذر, 1402 سوال اعتقادی: چرا یکسری فرشته خلق شده که دائم در رکوع و سجودن؟
با سلام وعرض ادب خدمت شما کاربر محترم  خدای مهربان، غنی و بی‌نیاز مطلق است: «وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميد»؛[فاطر: 15] «و خدا بی‌نیاز ستوده است»؛ علاوه بر اینکه در آیات مختلف دیگری نیز این بیان با شکل‌های دیگر آمده است.  خداوند بی‌نیاز است؛ یعنی به عبادت هیچ عبادت‌کننده‌ای [فرشتگان، پیامبران و امامان و...] نیاز ندارد. پس چرا گروهی از فرشتگان را آفریده است که فقط خدا را عبادت کنند؟  برای روشن شدن به چند نکته اشاره می‌شود:  یک. انسان دارای دو بعد جسم و روح است؛ همان‌گونه که جسم انسان نیازمند به غذا و تغذیه است، روح انسان نیز نیاز به تغذیه دارد و یکی از غذاهای روح، عبادت‌هایی است که خدای مهربان تشریع کرده است. امام حسن مجتبی علیه‌السلام می‌فرماید: «عجب دارم از آن‌ها كه به غذاى جسم خود مى‏‌انديشند، اما درغذاى‏ روح،‏ دقت نمى‏‌كنند؛ خوراك زيان‌بار را از شكم خود دور مى‌‏دارند، اما قلب را با مطالب مهلك آكنده می‌كنند». [بحارالانوار، ج1، ص218] دو. فرشتگان موجوداتی هستند که خداوند آنها را مجرد از جسم، آفریده است؛ بنابراین غذای آنان نیز، تسبیح و تهلیل و عبادت خواهد بود: در تعقیبات نماز صبح چنین می‌خوانیم: «وَ صَلِّ عَلَی مَلَائِکتِک الَّذِینَ اَغْنَیتَهُمْ عَنِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ بِتَسْبِیحِک وَ عِبَادَتِک‌»؛ «خدایا! بر فرشتگان خود که آنها را با تسبیح و عبادت خود از غذا و آشامیدنی بی‌نیازشان کردی، درود بفرست».[مصباح المتهجد، ج1، ص221؛ الاختصاص، شیخ مفید، ص45] بنابراین خدای مهربان مخلوقاتی دارد که هر کدام از مخلوقات متناسب با نوع خلقت و آفرینش خود، نیاز به کمال، خوراک و نوشیدنی دارند و غذای فرشتگان، تسبیح، تهلیل و عبادت الهی است.  موفق باشید.
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 30 آبا, 1402 سوال اعتقادی: آیا حضرت زهرا(س) رجعت خواهند کرد؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم قبل از هر چیزی باید گفت که بله! حضرت زهرا نیز رجعت می‌کند.  رجعت یکی از اعتقادات شیعه دوازده امامی است و در روایات فراوانی به آن تصریح شده است و آیاتی نیز در تأیید آن وجود دارد. روایات پیرامون رجعت به سه دسته تقسیم می‌شوند:  یک. روایاتی که به‌طور کلی می‌فرماید که انسان‌های خیلی خوب و مؤمنان محض و انسان‌های خیلی بد و کافران محض، هر دو رجعت می‌کنند.  دو. روایاتی که برای رجعت‌کنندگان صفت و خصوصیت خاصی را بیان کرده است؛ مثلا اگر کسی چهل صبح دعای عهد بخواند، از جمله رجعت‌کنندگان خواهد بود و... . سه. روایاتی که اسم برخی را به خصوص آورده است که آن‌ها رجعت می‌کنند، مانند اصحاب کهف، یاران امام حسین علیه‌السلام و... . با توجه به این سه مورد، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، نیز رجعت خواهد کرد؛ زیرا هم شامل دسته روایات شماره یک می‌شود و هم شامل کسانی است که اسم آنها به خصوص آمده است.  امام صادق علیه‌السلام در روایت طولانی فرمود:... آن گاه فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها مى‌آید و از ظلم‌هایی که در حق او و همسرش شده و غصب فدک و... شکایت می‌کند.[بحارالأنوار، ج53، ص17] وفقکم الله 
تصویر شفیعی محمدهاشم شفیعی محمدهاشم 30 آبا, 1402 سوال اعتقادی: سرنوشتش دربرزخ چگونه است؟؟؟
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم ابتدا باید دانست که خداوند بسیار به بندگان خویش مهربان است و هرگز به کسی ظلم نمی‌کند.  دوم اینکه عاقبت هر کسی بستگی به میزان اعمالی دارد که در دنیا انجام داده است، هر چه اعمال او بیشتر و زیباتر باشد، از برزخی بهتر و با سعادت‌تر برخوردار است.  سوم اینکه به طور کلی اعمال انسان‌ها دو دسته‌اند:  اعمال جوارحی، مانند نماز، روزه، حج، و عباداتی که با اعضا و جوارح انجام می‌گیرد و همچنین گناهانی که با دست و زبان و اعضا، صورت می‌گیرد.  اعمال جوانحی، اعمالی که با قلب و درون انسان سر و کار دارد، مانند محبت به خدا و اولیای خدا، پیامبران و امامان و... توکل، اعتماد، قناعت و... . اینها جزو اعمال قلبی به حساب می‌آیند و از جهاتی از اعمال جوارحی مهم‌تر هستند؛ زیرا اگر کسی مثلا محبت و ولایت اهل‌بیت را نداشته باشد، اگر شبانه روز هم نماز و روزه بگیرد و...، فایده‌ای برایش ندارد.  با توجه به آنچه که گذشت، این شخصی که از دنیا رفته و وارد برزخ شده است و اعتقاد به خدا و ولایت پیامبران و محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام داشته، دو صورت دارد:  یک. جاهل قاصر بوده است؛ یعنی از روی جهل و نادانی، به اعتیاد و ... گرفتار شده است، این شخص در برزخ، اهل نجات خواهد بود.  دو. جاهل مقصر بوده است؛ یعنی قدرت داشته و می‌توانسته است معتاد نشود؛ ولی با اختیار خود، این راه را انتخاب کرد؛ هرچند وقتی که در آن افتاد نمی‌توانست بیرون بیاید، در این صورت نیز باید گفت بعد از گذراندن برخی از سختی‌ها و گرفتاری‌های برزخ، او نیز اهل نجات خواهد بود. نکته مهم: در هر دو صورت، بر پسر بزرگ او (میت) واجب است که نماز و روزه‌ها و بدهکاری‌های پدر را بپردازد و اگر فرزند ندارد، بهتر است از مال و دارایی او، نماز و روزه‌ها و بدهکاری‌های او را بپردازند، تا در برزخ گرفتاری او کمتر شود. موفق باشید. 

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 76