با عرض سلام و خسته نباشید
با آرزوی موفقیت و سعادت شما و فرزندتان نکاتی را برای شما بیان میکنیم.
بیشتر بیحجابیها و بدحجابهای جامعه امروز به خاطر علتهای زیر است:
مساله حجاب را نمیداند و فكر میكند عیبی ندارد.
فلسفه حجاب و آثار شوم بی بند و باری را نمیداند.
كمبودی دارد كه میخواهد خود را مطرح كند.
طبق هوا و هوس و میل رفتار میكند.
میخواهد از سایر بدحجابها عقب نماند.
فكر میكند بی حجابی، رمز ترقی و روشنفكری است.
میخواهد با دیگران فرقی داشته باشد.
فكر میكند كه بد حجابی گناه سادهای است و به دیگران لطمهای نمیزند، در صورتی كه این اثرات را به همراه دارد.
پاسخ سوال شما را با یک مثال شروع می کنیم، اگــر یــک تــار مــو در غذایــی خــوب و خوشــمزه باشــد، آیــا دنیــا بــه آخــر میرســد؟ خیـر. ایـن تـار مـو حتـی مـزه و طعـم غـذا را هـم تغییـر نمیدهـد، امـا بسـیاری از افـراد در چنیـن حالتـی دچـار دلزدگـی شـده و آن غـذای خـوب و خوشـمزه از چشمشـان میافتــد.
از ســوی دیگر اصل مساله در تارمو نیست.
بلکه اگر در تمام و یا بیشتر مسائل دینی این موضوع را مورد بررسی قرار بدهیم، مشکل هم چنان باقی است، به عنوان مثال: در یــک کــوزه و ظرف بزرگ روغــن که حالت مایع دارد، اگر یــک مــوش بیفتد، آیــا میشــود آن روغــن را خــورد؟ پاسخ شریعت این گونه است، نه نمی شود آن را خورد. حال سوال بالایی دوباره تکرار میشود: یـک مـوش کوچکتـر از آن اسـت کـه باعـث شـود این همه روغن را کنـار بگـذاریم و از خیـر آنها بگذریم.
پاسخ همه این سوالات یک چیز است: آن چیـزی کـه در نظـر کوچـک اسـت و ما فکر میکنیم با ترک آن دنیا به آخر نمیرسد، موش و یا تار مو نیست بلکه این دیـن اسـت که درنظـر ما کوچـک اسـت، اگر عظمت دین را درک نکنیم، هر چیزی که با مزاج ما سازگار نباشد را کنار میگذاریم و میگوییم آیا با ترک این امر کوچک دنیا به آخر میرسد؟!
بنابرایـن، وقتـی از ایـن زاویـه بـه ماجـرا نـگاه کنیـم، متوجـه میشـویم کـه یـک تـار مـو شـاید بـه خـودی خـود اهمیتـی نداشـته باشـد، امـا وقتـی بـه ایـن توجـه کنیـم کـه حتـی نمایـش یـک تـار مـو هـم، سـرپیچی از فرمـان پـروردگار جهانیـان اسـت، نمایـش یـک تـار مـو بـه نامحـرم هـم مهـم میشـود. چطـور ممکـن اسـت روزانـه دسـت دعـا و نیـاز بـه درگاه پـروردگار بلنـد کنیـم و از او انتظـار داشـته باشـیم نیازهایمـان را تامیـن کنـد، ولـی در عمـل بـه دسـتوراتش اهمیـت ندهیـم؟!
با عرض سلام و خسته نباشید
درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً برای اثبات امور جزئی ، برهانهای عقلی اقامه نمیشود.در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم میکند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسانها، حتماً چنین راهنمایی را میفرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبهخصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ....
عقل حکم می کند، معرفی، نصب و وجود راهنمایی الهی که معصوم از خطا و اشتباه باشد، برای بشر، حُسن و لازم است و از اینرو خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسان ها، به طور حتم چنین راهنمایی را می فرستد؛ زیرا او بندگان خود را عبث و بیهوده نیافریده و راه رسیدن به هدف را بر ایشان هموار می سازد.
در نتیجه عقل ایجاب می کند، در میان جامعه باید امامی باشد تا محور حق قرار بگیرد و جامعه را از خطا بازدارد و آنان را به سعادت حقیقی هدایت کند.
همچنین اطاعت انسان ها از تکالیفی که خداوند بر بندگان واجب داشته و امتثال از دستورات الهی، بدون انجام اموری از جانب خداوند (مثل نصب امام معصوم، وعده و وعید و...) محقق نمی شود و خدای حکیم این امور را انجام می دهد تا نقض غرض در تکلیف لازم نیاید و این به دست امام صورت می گیرد.
امام صادق علیه السلام در این زمینه می فرماید: همانا خداوند عزوجل جلیل تر و عظیم تر از آن است که زمین را بدون امام رها کند.
جهت مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/211382
با عرض سلام و خسته نباشید
درک کلیات بر عهده عقل و درک مصادیق و جزئیات، در حوزه حواس پنجگانه است. طبیعتاً برای اثبات امور جزئی ، برهانهای عقلی اقامه نمیشود.در موضوع امامت ، عقل به همین مقدار حکم میکند که معرفی ، نصب و وجود راهنمایی الهی برای بشر حسن و لازم است و لذا خداوند برای حفظ هدفمندی و به کمال رساندن انسانها، حتماً چنین راهنمایی را میفرستد، اما تشخیص و تطبیق امام بر مصادیق خارجی و توصیف و شناسایی او ، کار عقل صرف نیست .پس باید در کنار ادله عقلی ، به ادله نقلی (قرآنی و روایی) نیز توجه کرد و برای شناخت امام ـبهخصوص منجی موعود- به کتاب و سنت پیامبر و نیز به کرامات شخص مدعی منصب امامت مراجعه کرد.بر این اساس ادله عقلی درصدد اثبات لزوم و وجود فعلی امام است و رسالت اثبات یک شخصیت الهی (مهدی موعود) را بر عهده دارد.متکلمین برای اثبات وجود حضرت مهدی به دلایل مختلفی استدلال می کنند، از قبیل: برهان لطف، برهان عنایت، برهان فطرف، برهان واسطه فیض الهی، برهان علت غایی، برهان امکان اشرف، برهان مظهر جامع، برهان تجلی اعظم، برهان عدم تبعیض در فیض، برهان تقابل قطبین، برهان لزوم عقل بالفعل و برهان حساب احتمالات ....
در مورد ادله قرآنی نیز بیان میکنیم که قرآن کریم میفرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هاد».
پس همواره یک بیم دهنده و هدایتگر در جوامع انسانی حضور دارد که از جانب خدا برگزیدهشده است. امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیۀ یادشده فرمود: «در هرزمانی امامی از خاندان ما وجود دارد که مردم را به آنچه رسولالله آورده(دین اسلام) هدایت میکند».
يكی دیگر از دلايل حيات حضرت حجت در عصر غيبت، آيات سوره قدر است: «فرشتگان و روح به اذن خدا، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود میآورند». نكته مهم، واژه «تنزل الملائكة و الروح» است كه فعل مضارع معنای استمرار را میرساند. قيدی برای آن معين نشده تا بگوييم نزول در سال خاصی بوده و تمامشده، بلكه هرسال شب قدری دارد. هر شب قدر، ملائكه و روح، امر پروردگار را نازل میکنند. جايگاه نزول امر، قلب مقدس ولیعصر میباشد.
امام جواد علیهالسلام به شيعيان توصيه كردهاند كه بهوسیله اين آيه با آنها (مخالفان امامت) استدلال كنيد؛ «ای شيعيان! به آيه "انا انزلناه في ليلة مباركة» استدلال كنيد. اين سوره پس از رسول خدا، خاص ولی امر در هر عصری است».
آيات ديگری نيز وجود دارد كه بهنوعی دلالت بر زندهبودن امام زمان میکند، مانند سورههای: مائده / 56، مجادله / 22، صافات / 173، انفال / 7، قصص/ 5، نور/ 55، توبه / 32 - 33، فتح / 28، صف / 8 - 9 و ...
دلیل روایی و نقل تاریخی نیز در مورد ولادت امام زمان در زمان و مكان معين و تداوم حيات معجزه گونه ايشان، بسيار زياد است.
جهت مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://btid.org/fa/news/182271
با عرض سلام و خسته نباشید
در رابطه با محبت نسبت به پدر و مادر و عکس العمل نسبت به رفتار انها باید نهایت احتیاط و احترام را داشته باشید و نسبت به عمل آنها نباید ناراحت شوید هر چند خلاف نظر شما باشد مگر این که از باب نهی از منکر اشد و در این زمینه رفتار بزرگان دین از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، امیرالمؤمنین علیه السلام و دیگر امامان و رهبران معصوم علیهم السلام و علماء و رهبران دین بهترین الگو و اسوه رفتارى می باشد. در حالات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فردى یهودى هر روز بر سر راه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خاشاک مى ریخت و ایشان را اذیت و آزار مى کرد. یک روز وقتى حضرت از کوچه عبور کردند و با برخورد هر روز آن فرد مواجه نشدند پرسیدند این مرد چه شده است؟ گفتند در بستر مرض افتاده است. فرمود به عیادتش برویم و به عیادت او رفتند. حضرت هرگز ابراز خوشحالى نکردند که دشمن آزار دهنده ایشان در بستر مریضى افتاده و یک مزاحم از سر راهشان برداشته شده است بلکه درصدد محبت او بر آمدند و با عیادت از او زمینه مسلمان شدنش را فراهم ساختند. این رفتار در سیره امامان و بزرگان دین اسلام فراوان مشاهده مى شود.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
اینکه برخی از بزرگان میگویند در مورد فلان حدیث یا فلان آیه سالها دارم فکر میکنم به این معنا نیست که معنای آن را نمیداند و لازم باشد که از دیگری بپرسد؛ بلکه به معنای این است که گاهی برخی از روایات، آنقدر عمیق است و جوانب مختلف دارد که انسان هر چقدر هم در حواشی و جوانب آن فکر کند و جوانب آن را بسنجد، باز هم جای تحقیق و بررسی دارد.
بله! گاهی با سؤال کردن از این و آن میتواند به برخی از جوانب آن، پی ببرد؛ ولی گاهی خود انسان در جهتی از روایت تمرکز میکند که دیگران نیز از آن غافلاند.
از باب نمونه در روایت فرموده است: «مَثَلُهُمْ فِي الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْجَنِينِ فِي بَطْنِ أُمِّه» مثل انسانها در دنیا، همانند جنین در شکم مادرش است». این روایات از روایاتی است که سالها نیاز به تفکر و تدبر دارد و مباحث معرفتی زیادی دارد.
بنابراین مراد از این تفکر، رسیدن به معنای روایت و تفسیر آن نیست؛ بلکه برای رسیدن به عمق روایت و جوانب مختلف آن است که با تفکر اطراف آن و بررسی روایات همگون و هم خانواده آن، حاصل میشود.
با سلام و عرض ادب خدمت شما کاربر محترم
در مورد سؤال اول باید گفت که این مطلب از یک جهت جز خطوات شیطان است؛ ولی از جهت دیگر نه تنها جز خطوات شیطان نیست؛ بلکه باعث ترقی و پرورش معرفت و شناخت انسان میشود.
مقدمه: هر انسانی ناخودآگاه و یا خودآگاه، شبهات و سؤالاتی برایش پیش میآید و این یک امر طبیعی است؛ زیرا خداوند انسان را جستجوگر آفریده است که میخواهد از هر کاری سر در بیاورد؛ علاوه بر اینکه خداوند انسان را حریص بر دانستن آفریده است، آنچه که مهم است نحوه برخورد و مواجهه انسان با سؤالات و شبهات است.
یک. گاهی شبهه و سؤالی که برای انسان پیش میآید، شروع به تحقیق میکند و به دنبال جواب میگردد. از طرفی سعی میکند با تفکر بر آن و حل مشکل و شبهه خود را قانع کند، در این صورت آمدن سؤال و شبهه گویا سکویی میشود برای پرش به مراتب معرفتی بالاتر، در این صورت هرگز شبهات و سؤالات، خطوات شیطان نخواهد بود؛ بنابراین جلوی تفکر و تعلم انسان را نیز نمیبندد.
دو. گاهی شبهه و سؤال پیش میآید و خود انسان نیز با ذهن فکر جوّالی که دارد چند چیز به آن میافزاید و به جای اینکه به دنبال جوابش برود و بر روی جواب تمرکز کند، همواره به پرورش دادن شبهه و سؤال در ذهنش میپردازد. در این صورت اگر به دنبال جواب نرود میتواند یکی از خطوات شیطان باشد.
برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
https://btid.org/fa/tags/%D8%AE%D8%B7%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما کاربر گرامی
ذات شبهه همین طور است حق را با باطل مخلوط میکند و افرادی که به جوانب قضییه علم ندارند فریب میخورند و افرادی از شبهه سربلند بیرون میآیند که مجهز به علم کافی باشند شما نیز سعی ککنید علم خود را افزایش داده و نسبت به این گونه شبهات فریب خورده نباشید.
براى داورى در مورد حقانیت دین اسلام و عدم حقانیت آن، ابتدا با اصول عقاید و آموزههای آن باید آشنا شد مانند سائر ادیان، سپس بهوسیله عقل یا همان حجت درونى انسان آن را سنجید. ما در چنین مراجعهای، اصول عقاید و معارف دین اسلام را مبتنى بر ادله و براهین متقن و یقینى عقلى مییابیم یعنى یکایک این اصول بهوسیله براهین متعدد یقینى اثبات میگردد؛ یعنی با استفاده از عقل تمام اصول دین را به اثبات میرسانیم به همین خاطر تقلید در اصول دین جایز نیست و باید خود شخص به آنها یقین پیدا کند.
بهترین مسیر در این راه نیز مطالعه کتابهایی است که در این زمینه نوشتهشدهاند بهعنوان نمونه آموزش عقاید آیتالله مصباح یزدی در این راستا نوشتهشده و عقاید اسلامی را به روش استدلالی و عقلی بیان میکند و یا کتاب شیعه در اسلام که برای شما در این مسیر میتواند یاری برساند.
در مورد حجاب و موارد دیگر از این قبیل نیز باید به مطالعه بپردازید و با علما و سایتهای معتبر در ارتباط باشید تا در صورت لزوم، اشکالات خود را برطرف نمایید. در این زمینه کتاب دختران آفتاب کتاب مفیدی است مقام معظم رهبری در این رابطه بیان میکنند: «بنده بهترین کتابی که راجع به عفاف و حجاب خواندهام همین کتاب دختران آفتاب است».
موفق و سربلند باشید و برای مطالعه بیشتر، کلیک کنید:
https://btid.org/fa/news/43560
ادامه پاسخ به سوال شما اینچنین می باشد. بین حسات اگر منظور عالم دنیا باشد با عرش الهی یا همان عالم هارم دو عالم فاصله است.
عالم برزخ بعد از عالم دنیا و مابین دوعالم است به همین خاطر به آن عالم برزخ میگویند.
چون این بحث تخصصی است باید برای اطلاع بیشتر به کتب فلسفی مراجعه کرد مانند: شرح مبسوط منظومه شهید مطهری، فرهنگ معارف اسلامي سید جعفر سجادی
موفق و پیروز باشید.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما کاربر گرامی
عوالم در فلسفه به چهار مرتبه تقسيم میشوند.
الف. عالم ناسوت یا همان جهان مادی كه قابليت تحول، تغيير و فنا را داراست و همهچیز در این عالم از قوه بهسوی فعليت درحرکت هستند.
ب. عالم ملكوت که در آن حركت از قوه به فعل و زمان (ویژگیهای ماده) معنی ندارد و در آن نمیگنجد، گرچه اين عالم مادی نيست اما دارای بعد بوده و جسمانی میباشد. فلاسفه از اين عالم به عالم برزخ و يا عالم مثال نيز تعبير میکنند.
ج. عالم جبروت اين عالم، نشأه و عالم عقول مجرده است اين عالم بالاترين عالمی است كه برای انسان متصور است.
د. عالم لاهوت: اين عالم، مختص به خداوند تبارکوتعالی است كه هیچیک از موجودات قابلیت ورود به آن را ندارند و امکان پذیر نیست.
اما تقسیمبندی دیگری که وجود دارد برگرفته از قران و روایات است و از ديدگاه قرآن و روايات عالم را میتوان به سه بخش تقسيم كرد:
الف. جهان مادی كه در آن زندگي میکنیم که اين جهان با عنوان دنيا نامبرده میشود.
ب.عالمی كه انسان پس از مرگ به آنجا منتقل میشود و بنا به اعمالي كه انجام داده در لذت و تنعم و يا در عذاب و سختي به سر میبرد و از آن بانام عالم برزخ ياد میشود.
برزخ به اين معناست كه بين دوعالم (دنيا و آخرت) قرار دارد
ج. عالمي كه پس از عالم برزخ است و پس از برچيده شدن دنيا و بر پا شدن قيامت و حسابرسی بندگان است و در آيات فراوانی بدان اشاره شده و معاد و بازگشت همه به اين عالم است كه حكم ابديت برای انسان را داراست.
با عرض سلام و خسته نباشید
پیامبر شدن، امام شدن و یا فرزند امام شدن همانند رسیدن به هر مسئولیت و جایگاه دیگری، نیازمند اقتضائات و پیششرطهای زمانی و مکانی و روحی و جسمی است که هر فردی از آنها برخوردار نیست؛ همه این مزایا معلول علتهای مختلف و خاص خودند، چنانکه زن یا مرد، زیبا یا نازیبا، تندرست یا بیمار خلق شدن ما هم معلول علتهای خاص خود است و در دایره ساختار علی و معلولی عالم و یا اسباب و مسببات تعریف میشود؛ درنتیجه پاسخ اصلي آن است كه چون تو در موقعيت خاص نياز به پيامبر و در وضعيت روحی و جسمی مناسب با اين مسئوليت به وجود نيامدی
پس پیامبر و یا امام در خصوصيات طبيعي بشری، هیچ تفاوتی با انسانهای دیگر ندارد؛ مثلاً پیامبر گرامی اسلام (ص) بسان سایر انسانها، دارای زندگی عادی و طبیعی بود، اما در عین زندگی عادی، با مجاهدت و کوشش فراوان، مقام بندگی و شایستگی خود را برای دریافت وحی به اثبات رساند. چون در اين موقعيت خاص نيازمندي به پيامبر و بر اساس شرايط و ضوابط خاص قرار داشت، به اين مقام رسيد.
ازآنجاکه درك اين شرايط و كمالات، تنها در توان خداوند و مبتني بر علم بینهایت اوست، گاهي اين انتخابها براي ديگران سخت میآید؛ اما حقيقت آن است كه: خداوند بهترين فرد را در هر زمان براي اين مقام برمیگزیند. اين يعني حقيقت تعبير قرآن: «الله یعلم حیث یجعل رسالته؛ که خداوند آگاهتر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد!»
درواقع میزان مسئولیت و شدت آزمایش الهی و سطح توقعات خداوند از یک بنده با مقام و موقعیتی که خداوند به او اعطا میکند، رابطهای مستقیم دارد. هر چه مقام بالا رود، مسئولیت سنگینتر میشود و تلاش و مجاهدت بیشتری میطلبد.
اینگونه نیست که این مقام را به کسی بدهند و او دیگر خیالش راحت و آسوده باشد، بلکه هر چه مقام بالاتر رود، مسئولیتها بیشتر، تکالیف سنگینتر، هجمههای شیطانی بیشتر و تلاش و سختی و مصیبت و امتحان افزایش مییابد؛ بلکه رسیدن به مقام نبوت و یا مقامات بعدازآن هم تنها با گذراندن سختیها و تلاشها و امتحاناتی سخت امکانپذیر است، مانند داستان حضرت ابراهیم علیهالسلام و ذبح فرزند و ...
درهرحال هر انسانی در هر موقعیت و وضعیتی که قرار دارد، اگر به وظایف و تکالیف خود عمل کند و از آزمونهای خود نمره عالی کسب نماید، به موفقیت و سعادت کامل رسیده است. وضعیت انسانی عادی که از هوش و درک و معرفت وایمانی متوسط برخوردار است، اما به همه وظایف خود عمل کرده، همانند وضعیت پیامبری است که با سطح بالای معرفت و عنایات الهی و امداد غیبی به وظایف سنگین خود عمل کرده و در آزمونهای خود، نمره عالی گرفته است.
وضعیت این دو فرد همانند سطح دانشآموز ابتدایی و دانشجوی دکترا است که اگر هر دو تلاش کنند، قادرند نمره بیست بگیرند؛ اگر هر دو بیست گرفتند - از یکجهت- وضعیتی مساوی داشته، به یک اندازه قابلتقدیرند. شاید بتوان گفت روایاتی که اشاره به همجواری پیامبران با برخی افراد عادی در بهشت دارد، بیانی از این مطلب و صورتی از همین حقیقت باشد.
درواقع این بزرگواران بیآنکه اختیار آنها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد، به خاطر علم و محبت درونی به حقايق عالم و به خداوند، در رفتارهای خود گزینهای را که موجب خشم و ناراحتی پروردگار گردد، انتخاب نمینمایند. ترک گناه به خاطر این علم و معرفت درونی عملی جبری و غیرارادی نيست.
مثلاً اگر به سمت گناه زشتی مانند زنا نمیرویم، یعنی آنکه در عدم ارتکاب این گناه در طول زندگی هیچ سختی و زحمتی متحمل نمیشویم؟ آیا ممکن نیست فردی میل جنسی داشته باشد و شرایط انجام گناه برای او فراهم شود، ولی به خاطر خدا و علمی که به زشتی این عمل دارد، آن را ترک نماید و از ابتدا هم به خود اطمینان داشته باشد که مرتکب این گناه نمیگردد، اما درعینحال برای این ترک گناه فشاری متحمل گردد؟ به نظرمی رسد درک این معنا برای همه ما آسان است؛ به همین نسبت باید دانست که علم و معرفت ائمه به قبح و زشتی گناه و آگاهیشان از معصوم بودنشان باعث مجبور بودن ایشان در ترک گناه نمیگردد.
امام صادق(ع) در همین زمینه میفرماید: بهدرستی که خداوند متعال انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدنهای آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار دارد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند، بلکه ازآنجاکه خداوند هنگام خلقت میدانست که از او فرمانبرداری میکنند و او را عبادت مینمایند و هیچگونه شرکی [حتی شرک خفی] نسبت به او روا نمیدارند. پس اینان بهواسطهی فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در پیشگاه خداوند نائل شدهاند. لذا اگر امیرالمؤمنین علی علیهالسلام چنین فضیلتی دارند که در خانه خدا و با کمک فرشتگان متولد میشود علاوه بر بحث وارثت به خاطر ظرفیتی بود که حضرت داشتند و خدا هم از قبل میدانست و با این فضایل برتری داد.
صفحهها