سوال اعتقادی: عالم براساس اسباب ومسببات

10:22 - 1402/05/22

سلام

لطفا این سوال دقیق پاسخ بدید

با توجه به این که این عالم براساس اسباب ومسببات
علت این که خداوند حضرت محمد (ص) به عنوان رسول خود برگزیدند یا علت این که حضرت ابالفضل(ع) به عنوان فرزند حضرت علی(ع) انتخاب شدند

۱)به خاطر اسباب ومسببات و شرایط طبیعی عالم از جمله ژن پدر و مادر شرایط محیطی و..بوده وخدا دران نقشی نداشته یا
۲)این که مثلاً حضرت ابالفضل شدند پسر امام علی به خاطر اون امتحانی که در عالم ذر دادند بوده،و شرایط پدر و مادر دران تاثیر نداره وچون اونجا امتحان به بهترین شکل قبول شدند جایزشون شد این که پسر حضرت علی باشند

پس مثلاً شخصی مانند جعفر کذاب یعنی در عالم ذر امتحانش خوب پس داده وپسر یکی از معصومین شده دراین دنیا، ولی با اختیار خودش بد عمل کرده دراین دنیا وجهنمی شده
این درست؟

----------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد:  https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/254521

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 1 =
*****
تصویر اعظمی علی

با عرض سلام و خسته نباشید

 پیامبر شدن، امام شدن و یا فرزند امام شدن همانند رسیدن به هر مسئولیت و جایگاه دیگری، نیازمند اقتضائات و پیش‌شرط‌های زمانی و مکانی و روحی و جسمی است که هر فردی از آن‌ها برخوردار نیست؛ همه این مزایا معلول علت‌های مختلف و خاص خودند، چنان‌که زن یا مرد، زیبا یا نازیبا، تندرست یا بیمار خلق شدن ما هم معلول علت‌های خاص خود است و در دایره ساختار علی و معلولی عالم و یا اسباب و مسببات تعریف می‌شود؛ درنتیجه پاسخ اصلي آن است كه چون تو در موقعيت خاص نياز به پيامبر و در وضعيت روحی و جسمی مناسب با اين مسئوليت به وجود نيامدی

پس پیامبر و یا امام در خصوصيات طبيعي بشری، هیچ تفاوتی با انسان‌های دیگر ندارد؛ مثلاً پیامبر گرامی اسلام (ص) بسان سایر انسان‏ها، دارای زندگی عادی و طبیعی بود، اما در عین زندگی عادی، با مجاهدت و کوشش فراوان، مقام بندگی و شایستگی خود را برای دریافت وحی به اثبات رساند. چون در اين موقعيت خاص نيازمندي به پيامبر و بر اساس شرايط و ضوابط خاص قرار داشت، به اين مقام رسيد.

ازآنجاکه درك اين شرايط و كمالات، تنها در توان خداوند و مبتني بر علم بی‌نهایت اوست، گاهي اين انتخاب‌ها براي ديگران سخت می‌آید؛ اما حقيقت آن است كه: خداوند بهترين فرد را در هر زمان براي اين مقام برمی‌گزیند. اين يعني حقيقت تعبير قرآن: «الله یعلم حیث یجعل رسالته؛ که خداوند آگاه‌تر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد!»

درواقع میزان مسئولیت و شدت آزمایش الهی و سطح توقعات خداوند از یک بنده با مقام و موقعیتی که خداوند به او اعطا می‌کند، رابطه‌ای مستقیم دارد. هر چه مقام بالا رود، مسئولیت سنگین‌تر می‏شود و تلاش و مجاهدت بیش‌تری می‏طلبد.

این‌گونه نیست که این مقام را به کسی بدهند و او دیگر خیالش راحت و آسوده باشد، بلکه هر چه مقام بالاتر رود، مسئولیت‏ها بیش‌تر، تکالیف سنگین‌تر، هجمه‏های شیطانی بیش‌تر و تلاش و سختی و مصیبت و امتحان افزایش می‏یابد؛ بلکه رسیدن به مقام نبوت و یا مقامات بعدازآن هم تنها با گذراندن سختی‏ها و تلاش‏ها و امتحاناتی سخت امکان‌پذیر است، مانند داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام و ذبح فرزند و ...

درهرحال هر انسانی در هر موقعیت و وضعیتی که قرار دارد، اگر به وظایف و تکالیف خود عمل کند و از آزمون‌های خود نمره عالی کسب نماید، به موفقیت و سعادت کامل رسیده است. وضعیت انسانی عادی که از هوش و درک و معرفت وایمانی متوسط برخوردار است، اما به همه وظایف خود عمل کرده، همانند وضعیت پیامبری است که با سطح بالای معرفت و عنایات الهی و امداد غیبی به وظایف سنگین خود عمل کرده و در آزمون‌های خود، نمره عالی گرفته است.

وضعیت این دو فرد همانند سطح دانش‌آموز ابتدایی و دانشجوی دکترا است که اگر هر دو تلاش کنند، قادرند نمره بیست بگیرند؛ اگر هر دو بیست گرفتند - از یک‌جهت- وضعیتی مساوی داشته، به یک اندازه قابل‌تقدیرند. شاید بتوان گفت روایاتی که اشاره به هم‌جواری پیامبران با برخی افراد عادی در بهشت دارد، بیانی از این مطلب و صورتی از همین حقیقت باشد.

درواقع این بزرگواران بی‌آنکه اختیار آن‌ها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد، به خاطر علم و محبت درونی به حقايق عالم و به خداوند، در رفتارهای خود گزینه‌ای را که موجب خشم و ناراحتی پروردگار گردد، انتخاب نمی‌نمایند. ترک گناه به خاطر این علم و معرفت درونی عملی جبری و غیرارادی نيست.

مثلاً اگر به سمت گناه زشتی مانند زنا نمی‌رویم، یعنی آن‌که در عدم ارتکاب این گناه در طول زندگی هیچ سختی و زحمتی متحمل نمی‌شویم؟ آیا ممکن نیست فردی میل جنسی داشته باشد و شرایط انجام گناه برای او فراهم شود، ولی به خاطر خدا و علمی که به زشتی این عمل دارد، آن را ترک نماید و از ابتدا هم به خود اطمینان داشته باشد که مرتکب این گناه نمی‌گردد، اما درعین‌حال برای این ترک گناه فشاری متحمل گردد؟ به نظرمی رسد درک این معنا برای همه ما آسان است؛ به همین نسبت باید دانست که علم و معرفت ائمه به قبح و زشتی گناه و آگاهی‌شان از معصوم بودنشان باعث مجبور بودن ایشان در ترک گناه نمی‌گردد.

امام صادق‌(ع) در همین زمینه می‌فرماید: به‌درستی که خداوند متعال انسان‌هایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آن‌ها را پاک و بدن‌های آنان را پاکیزه گردانید و آن‌ها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار دارد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند، ‌بلکه ازآنجاکه خداوند هنگام خلقت می‌دانست که از او فرمان‌برداری می‌کنند و او را عبادت می‌نمایند و هیچ‌گونه شرکی [حتی شرک خفی] نسبت به او روا نمی‌دارند. پس اینان به‌واسطه‌ی فرمان‌برداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در پیشگاه خداوند نائل شده‌اند. لذا اگر امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام چنین فضیلتی دارند که در خانه خدا و با کمک فرشتگان متولد می‌شود علاوه بر بحث وارثت به خاطر ظرفیتی بود که حضرت داشتند و خدا هم از قبل می‌دانست و با این فضایل برتری داد.