با سلام و عرض ادب خدمت دوست عزیز!
در مورد این جمله که به امام حسین علیه السلام نسبت داده شده است، سندی وجود ندارد. ولی با کلیات قرآن و روایات سازگار است زیرا وظیفه هر حجتی حفظ دین است.[1] امام حسین (علیه السلام) نیز با شهادت خود دین خدا را حفظ کرد.
برخی این جمله را معنای عرفانی کرده اند «حضرت با این جمله به شمشیرها اذن زخمی کردن و فرود آمدن بر حضرت را صادر کرد» اگر چه این معانی قابل پذیرش است و مخالفتی با کلیات آیات قرآن ندارد، ولی نیازی به اینگونه برداشت ها نیست.
پی نوشت
[1]. سوره شوری آیه13.
با سلام و عرض ادب خدمت دوست گرامی!
جواب سوال اول:
چون دنیا دار تکلیف است نماز و مسائل عبادی هم وجود دارد ولی عبادت به این شکل که نماز بخوانیم و.. در قیامت نیست زیرا دار تکلیف نیست. بلکه بهشت محل لذت بردن از اعمالی است که در دنیا انجام دادهایم. از طرفی لذتهایی که در بهشت وجود دارد و دائمی بودن آن انسان را از هر گونه عبادتی و نمازی بی نیاز می کند. پس در بهشت بی کار نیستیم که حوصله ما تمام شود.
جواب سوال دوم:
همانگونه که دیگران هم جواب داده اند نشانه های ظهور امام زمان علیه السلام منحصر در 313 یار نیست که اگر محقق شد حضرت ظهور کند؛ بلکه نشانه های دیگری هم دارد.
علاوه بر اینکه باید بگوییم 313 نفر، باید افرادی جامع از هر نظر باشند. به تعبیر آیات قرآن عبادی الصالون باشند[1]. یعنی چند مرحله عبادت، تقوی، دشمن شناسی، بصیرت و.. گذرانده باشند تا به عبادی الصالحون برسند. پس باید علاوه بر انسانی با تقوی و عابدی قوی و... باید صلاحیت این امر را دارا باشد که تعداد اینها بسیار اندک است.
پی نوشت
[1]. سوره انبیاء، آیه 105.
توجه:
جواب هایی را که «به تو از دور سلام» داده اند مورد تاپید است.
سلام خدمت شما کاربر گرامی انشاء الله غم و اندوه هر چه سریعتر از دلهای شما و سایر مومنین برطرف شود.
برای برطرف شدن غم و اندوه، از ائمه (علیهم السلام) دعاها و ذکرهای مناسبی رسیده است از جمله دعای ۵۴ صحیفه سجادیه که با «یا فارِجَ الْهَمِّ، وَ کاشِفَ الْغَمِّ، یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَ الْاخِرَةِ وَ رَحیمَهُما» شروع میشود.
همچنین از امام صادق (علیهالسلام) رسیده است که برای رفع اندوه و غم تکرار و مداومت بر ذکر «یونسیه» مناسب است: «لا اله الا انت سبحانک انّی کنت منالظالمین»[۱]
در مفاتیح نیز شیخ عباس قمی دعاهایی را برای رفع اندوه و غم آورده است که میتوانید به آنجا مراجعه کنید.
پینوشت
[۱] من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۲. آثار و برکات ذکر یونسیه مراجعه کنید به لینک https://b2n.ir/y05176
با سلام خدمت شما کاربر گرامی
صلوات در فرهنگ اسلام و شیعه فقط یك ذكر یا شعار نیست بلكه دعا و رحمتی است كه در تار و پود اعتقاد و زندگی مومنان نفوذ كرده و به هم آمیخته است. در فرهنگ ما شیعیان این جا افتاده است که برای هر کاری صلوات بفرستادیم؛ حتی هنگامی که برقها میآید هم صلوات میفرستیم! این نشان از پیوند عمیقی است که در جامعه شیعه با پیامبر و خاندان عصمت برقرار شده است و در آغاز و انتهای هر کاری ارتباط خود را با اهل بیت نشان میدهند.
ذکر صلوات در مجالس نیز مورد سفارش و توصیه پیامبر بوده است. در روایتی، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: زینوا مجالسكم بالصلاة علی، فإن صلاتكم علی نور لكم یوم القیامة؛ مجالستان را با ذکر صلوات بر من زیبا کنید چرا که صلوات بر من در روز قیامت نوری برای شما خواهد شد.[۱]
یک فرد روحانی نیز از آنجا که نماینده مکتب اهلبیت و بازگو کننده سخنان ایشان است وقتی به عنوان سخنران وارد مجلسی میشود ذکر صلوات یادآور این نکته است که این شخص قرار است سخنان و حکمتهای اهلبیت را بیان کند و مردم با فرستادن صلوات به نوعی به استقبال شنیدن معارف اهل بیت (علیهمالسلام) میروند.
ظاهرا نص یا روایت خاصی از اهلبیت مبنی بر فرستادن صلوات در خصوص این مورد خاص وجود ندارد. اما همانطور که از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل شد زینتدادن مجالس به صلوات بر پیامبر و خاندانش امری نیکو و پسندیده است.
پینوشت:
[۱] جامع صغیر ج۲ ص ۳۲۰.
سلام بر شما کاربر گرامی
ابتدا باید عرض کنم در نمازهای مستحبی لزومی ندارد که به هر آنچه گفته شده است عمل کنیم بلکه هر مقدار که میتوانیم اگر انجام دهیم به همان اندازه ثواب و اثر خود را انشاءالله خواهد داشت. اما بهتر است عمل را به صورت کامل و مطابق آنچه رسیده است انجام دهیم تا انشاء الله از برکات و آثاری که برای آن ذکر شده است بهره ببریم.
نماز جعفر طیار جزء نمازهای طولانی است و خواندن آن نیازمند صبر و حوصله است؛ طریق خواندن نماز همان است که مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح ذکر فرمودند. ما سعی میکنم در اینجا با توضیح مختصر و بهتری همان مطالب را بیان کنیم.
این نماز چهار رکعت است و به صورت دو نماز دو رکعتی باید خوانده شود. بنابراین شما باید دو نماز دو رکعتی را پشت سر هم بخوانید.
طریقهی خواندن نماز اول
ابتدا نیت نماز جعفر را میکنید و تکبیرة الاحرام میگویید.
سپس در رکعت اول اعمال زیر را به ترتیب انجام دهید:
یک) خواندن سوره حمد
دو) خواند سوره زلزال ( میتوانید یک قرآن کوچک را هنگام شروع نماز در دست داشته باشید و این سوره را از روی آن بخوانید)
سه) قبل از رفتن به رکوع ۱۵ مرتبه ذکر: « سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکبَرُ» که همان تسبیحات اربعه است میگویید.
چهار) در رکوع علاوه بر ذکر رکوع، ۱۵ مرتبه دیگر تسبیحات اربعه را میگویید.
پنج) بعد از رکوع در حالت ایستاده، ۱۵ مرتبه دیگر ذکر تسبیحات اربعه را میگویید.
شش) در سجده اول علاوه بر ذکر سجده، ۱۵ مرتبه دیگر ذکر تسبیحات اربعه را میگویید.
هفت) بعد از سجده اول، ۱۵ مرتبه دیگر ذکر تسبیحات اربعه را میگویید
هشت) در سجده دوم، علاوه بر ذکر سجده ۱۵ مرتبه دیگر ذکر تسبیحات اربعه را میگویید.
نه) بعد از سجده دوم، ۱۵ مرتبه دیگر ذکر تسبیحات اربعه را میگویید.
بنابراین در ۷ موضوع ذکر تسبیحات اربعه را باید ۱۵ مرتبه تکرار کنید. ( قبل از رکوع، در رکوع، بعد از رکوع، در سجده اول، بعد از سجده اول، در سجده دوم و بعد از سجده دوم)
رکعت دوم نیز مانند رکعت اول است فقط به جای سوره زلزال باید سوره عادیات را بخوانید.
طریقهی خواندن نماز دوم:
این نماز نیز مانند نماز اول است با این تفاوت که در رکعت اول باید سوره «نصر» و در رکعت دوم سوره «توحید» را بخوانید.
همچنین در سجده دوم بعد از آنکه تسبیحات اربعه را گفتید مستحب است عبارت زیر را بگویید (این عبارت در مفاتیح هست):
سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَالْوَقارَ ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَتَکَرَّمَ بِهِ ، سُبْحانَ مَنْ لَایَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلّا لَهُ ، سُبْحانَ مَنْ أَحْصی کُلَّ شَیْءٍ عِلْمُهُ ، سُبْحانَ ذِی الْمَنِّ وَالنِّعَمِ ، سُبْحانَ ذِی الْقُدْرَةِ وَالْکَرَمِ ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ ، وَمُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ ، وَاسْمِکَ الْأَعْظَمِ وَکَلِماتِکَ التَّامَّةِ الَّتِی تَمَّتْ صِدْقاً وَعَدْلاً ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ ، وَافْعَلْ بِی کَذا وَکَذا.
به جای کذا و کذا حاجت خود را بگویید.
بعد از اتمام دو نماز دستها را بلند کرده و خدا را اینگونه بخواند: «یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ...» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ یا رَبّاهُ...» تا نفس قطع شود، سپس «رَبِّ رَبِّ رَبِّ...» تا نفس قطع شود، سپس «یا اَللّهُ یا اَللّهُ یا اَللّهُ...» تا نفس قطع شود، سپس «یا حَیُّ یا حَیُّ یا حَیُّ...» تا نفس قطع شود، سپس «یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ...» تا نفس قطع شود.
بعد از آن
هفت مرتبه بگوید: «یا رَحمانُ یا رَحمانُ یا رَحمانُ...»
هفت مرتبه بگوید: «یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ».
سپس بگوید: اَللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِک، وَ أَنْطِقُ بِالثَّنَاءِ عَلَیک، وَ أُمَجِّدُک وَ لَا غَایةَ لِمَدْحِک، وَ أُثْنِی عَلَیک وَ مَنْ یبْلُغُ غَایةَ ثَنَائِک وَ أَمَدَ مَجْدِک، وَ أَنَّی لِخَلِیقَتِک کنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِک، وَای زَمَنٍ لَمْ تَکنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِک، مَوْصُوفاً بِمَجْدِک عَوَّاداً عَلَی الْمُذْنِبِینَ بِحِلْمِک، تَخَلَّفَ سُکانُ أَرْضِک عَنْ طَاعَتِک فَکنْتَ عَلَیهِمْ عَطُوفاً بِجُودِک، جَوَاداً بِفَضْلِک عَوَّاداً بِکرَمِک، یا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکرَامِ. (این دعا نیز در مفاتیح ذکر شده است)
بعد از بیان این دعا حاجت خود را بگویید انشاءالله حاجت روا خواهید شد.
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما دوست گرامی!
عنه عليه السلام : لا تَمْنَعَنّكُم رِعايةُ الحقِّ لأحدٍ عن إقامَةِ الحقِّ علَيهِ
اگر او به گردن ديگران حقّى دارد كه بايد رعايت شود ديگران نيز به گردن او حقّى دارند كه بايد رعايت كند.
پس اگر انسانی بر کسی (خدا یا دیگران) حقی داشت، از باب نمونه خدا را عبادت کرده و یا به کسی پولی داده است. و از طرفی اشتباهی کرده است، [حقی را ضایع کرده، و در جای دیگری دزدی کرده و یا...] نباید آن حق (عبادت و پول دادن) مانع اجرای حکم در حق او شود؛ زیرا هر حقی بجای خودش محترم است.
سلام بر شما کاربر محترم
آیاتی که ادعا شده بر سطحی بودن کره زمین دلالت دارند، واژه ها و کلماتی در آنها استفاده شده که هیچ کدام شان چنین معنایی را نمی رساند و صرفا بر بستر آرامش بودن زمین یا گستردگی آن دلالت دارند و نه هیچ چیز دیگر.
یکی از این آیات، آیه 22 سوره بقره است که در آن می خوانیم: «الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشا»؛ ([خداوند] کسی [است] که زمین را بستر شما قرار داد.» واژه «فراش» در زبان عربی به معنای بستر و چیزی است که مایه استقرار آدمی را فراهم می کند.[۱] بنابراین این آیه هیچ ارتباطی به موضوع مسطح یا کروی بودن زمین پیدا نمی کند.
این آیه و معنای آن(بستر استقرار و آسایش بودن زمین) موضوعی است که در آیات دیگر قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال آیاتی که در آنها زمین به عنوان «مهد» یا «مهاد» توصیف شده نیز بیان گر همین معنا هستند.[۲] زیرا «مهد» و «مهاد» در لغت به معنای بستر و خاستگاه و استراحتگاه است و در اصل به محلى گفته مى شود كه كودک را در آن مى خوابانند خواه گاهواره باشد يا غير آن.[۳] به هر حال چنین آیاتی دلالت بر این دارند که یکی از نعمت های خداوند آرامش و استقرار یافتن آدمی در زمین و پرورش یافتن او در دامان این بستر مناسب است.[۴]
همچنین در قرآن توصیفاتی راجع به زمین به کار رفته است که جز با تصور کروی بودن زمین، معنای درستی نمی یابند. از پی هم در آمدن روز و شب که در سوره های زمر[۵] و اعراف[۶] بیان شده، یا تعدد مشرق ها و مغرب ها که در سوره معارج[۷] مورد اشاره قرار گرفته، از این دست موضوعات هستند.
به عنوان مثال در آیه 40 سوره معارج، می خوانیم: «فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ؛سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها كه ما قادريم.» این آیه دلالت دارد بر کثرت مشرق ها و مغرب ها و کرویت زمین نیز مستلزم آن است که در هر نقطه از زمین برای گروهی دیگر مغرب باشد. پس کثرت مشارق و مغارب با قول به کرویت زمین سازگار می باشد.[۸] توضیح این که اگر زمین مسطح بود تنها یک مشرق و مغرب وجود داشت ولی جایی که زمین کروی باشد لازم است دارای مشرق ها و مغرب ها باشد چرا که در این صورت با چرخشش مشرق و مغرب مکان ها تفاوت می کند.[۹]
برای اطلاعات بیشتر در این زمینه مراجعه کنید به کتاب «پژوهشی در اعجاز علمی قرآن» تالیف آقای محمدعلی رضایی اصفهانی.
پینوشت:
[۱] مفردات ألفاظ القرآن،ص 629؛ مجمع البحرين ص 148؛
[۲] سوره زخرف، آیه 10: «الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَكُمْ فيها سُبُلاً لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون؛ همان كسى كه زمين را محل آرامش شما قرار داد، و براى شما در آن راه هايى آفريد باشد، كه هدايت شويد [و به مقصد برسيد]؛ سوره نبا، آیه 6: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهادا؛ آيا زمين را محل آرامش [شما] قرار نداديم؟»
[۳] فرهنگ معاصر عربی-فارسی، آذرنوش آذرتاش ص 662؛ لسان العرب، ج 3، ص 410.
[۴] تفسیر نمونه، ج۲۱،ص ۱۷؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۲۷.
[۵] زمر/۵.
[۶] اعراف/۵۴.
[۷] معارج/۴۰.
[۸] پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ص 188 و 189.
[۹] تفسیر نمونه، همان، ج 19، ص 13 و 14.
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما!
در اسلام بین زن و مرد تبعیض وجود ندارد و این مواردی که ذکر کردید نشانه تبعیض و فرق گذاشتن بین زن و مرد نیست. زیرا خداوند زن و مرد را از یک نفس واحد آفریده است. پس در اصل خلقت و هدف خلقت و جایگاهی که هر کدام از زن و مرد می توانند داشته باشند فرقی نیست.
اما تفاوت در روحیات این دو موجود است. روحیات زن لطیفتر، و با عاطفهی بیشتر و به تعبیر روایتی از امیر المومنین (علیه السلام) زن مانند گل ریحانه است.[1] ولی مرد روحیهای خشنتر و با قوامتری دارد.
در نتیجه برای اینکه این دو در کنار هم قرار بگیرند و یک زندگی سالم و دور از هر گونه تنشی را داشته باشند برای هر کدام وظائفی را مشخص کرد.
تمام این مواردی که ذکر کردید درست است ولی اینها تبعیض نیست، بلکه نشانه این است که چون زن لطافت بیشتری دارد باید از آن روحیه برای خدمت به شوهر خود استفاده کند؛ تا از انحراف شوهر جلوگیری کند. چون اگر چنین کاری را نکند چشم مرد دنبال دیگری افتاده و جدایی کلید می خورد.
از طرفی به مرد هم گفته است که باید تمام قوا در خدمت خانواده خود باشد. از باب نمونه فرمودند اگر مردی ساعتی در کنار همسر خود بنشیند و صحبت او را گوش دهد از دو ماه اعتکاف در خانه خدا ثوابش بیشتر است. پس وظائف مرد در مقابل زن، به مراتب سنگین تر از زن است، و اگر وظائفش را انجام نداد [حتی در گفتار] عذاب اخروی او بسیار شدیدتر از زن خواهد بود.
پس این روایات که گفتید و این سفارشات، فلسفه ای دارد و یکی از آنها برای تحکیم خانواده و منحرف نشدن شوهر لازم است که اجرا شود. پس آسوده باش که خدای مهربان آنقدر که برای زن احترام قائل شده، برای مردم احترام قائل نشده است.[2]
پی نوشت
[1].نهج البلاغه، صبحی، ص405.
[2]. رک، زن در آئینه جمال و جلال، آیت الله جوادی آملی.
سلام بر شما کاربر گرامی
جواب سوال اول روشن است هیچ دلیلی برای احترام گذاشتن به اسطورههای عربی وجود ندارد! اما احترام به اسطورههای انسانیت و آرمانهای انسانی لازم و ضروری است. اگر منظورتان از اسطورههای عربی پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان (سلام الله علیهم اجمعین) است باید دقت کنیم ما به ایشان احترام نمیگذاریم و از دستورات ایشان پیروی نمیکنیم چون اینها عرب هستند. ما ایرانیان از سالیان دور قبل از ظهور پیامبر اسلام دارای تمدن قوی و بزرگ بودیم. در آن زمان اصلا عربستان و سرزمین حجاز مورد توجه ایرانیان قرار نمیگرفت ایرانیها انسانهای دانشمند و دارای فرهنگ بودند. اما دقیقا همین عقلانیت و فرهنگ مترقی ایرانیان، باعث شد که وقتی انسانی از سرزمین گمنام ظهور کرد و ادعای نبوت و پیامبر داشت به سرزمین و نژاد او توجه نکرده بلکه به سخنان او و دلایل نبوت او توجه کنند.
همین مسئله باعث شد که ایرانیان با دقت در آیات قرآن و سخنان پیامبر، الهی بودن آن را درک کنند و به اسلام ایمان بیاورند.
مهمترین خدمتی که اهلبیت(علیهالسلام) به ما ایرانیان کردهاند، آشنایی با معارف الهی و دین مبین اسلام است. هیچ خدمتی بالاتر از رساندن پیام خداوند به بشریت وجود ندارد.
اما جدای از جنبههای الهی و آشنایی ایرانیان با کلام وحی از طریق پیامبر و اهل بیت (علیهالسلام) ایرانیان بعد از اسلام در علوم بشری نیز پیشرفت چشمگیری داشتند. دانشمندان فراوانی بعد از اسلام در ایران ظهور کردند؛ از جمله ابنسینا، زکریای رازی، ابن هیثم، غیاثالدین جمشید کاشانی و بزرگان دیگر که هر کدام در علوم مختلف سرآمد زمانهی خود بودند و باعث رشد و شکوفایی سرزمین ایران شدند.
علاوه بر این بسیاری از میراث فاخری که امروز ما ایرانیان به آنها افتخار میکنیم در بستر دین اسلام و آموزههای آن شکل گرفته است به عنوان مثال مثنوی مولوی که امروز به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است به اذعان خود نویسنده آن تفسیر و توضیح قرآن است و بارها در این کتاب مولانا به حمد و ستایش پیامبر و قرآن پرداخته است. [۱]
اینها نمونهای از خدمات اسلام به ایرانیان بود اما برای اطلاع بیشتر میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید:
https://btid.org/fa/news/115176.
پینوشت
[۱] رجوع کنید به کتاب «روششناسی تفسیر قرآن در مثنوی معنوی» به قلم سیامک سعادتی
با عرض سلام، ادب و احترام خدمت شما دوست گرامی!
اگر منظور شما از علم، علوم تجربی باشد که هر چیزی را باید تجربه کرد. به این شکل که از لابلای گل و خاک و.. فصیلها حرکت کنیم و همینطور به عقب برگردیم تا بالاخره به یک گروه اندک برسیم و در نهایت به یک نفر و آن هم حضرت آدم (علیه السلام) باشد؛ به یقین این شدنی نیست.
ولی اگر منظور شما از علم، علوم وحیانی و علومی باشد که از طریق خدا به افراد صادق مانند پیامبران و امامان (علیهم السلام) گفته شده است. به یقین قابل اثبات است و نه تنها با علم تعارض ندارد بلکه علم آن را تائید میکند.[1]
پی نوشت
[1]. رک، مقالات تعارض علم و دین در خلقت آدم، موسوی اردبیلی.
صفحهها