مطالب دوستان نیک رو

تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 29 آذر, 1402 سوال اعتقادی: آیا خلفای بنی‌عباس غاصب حکومتند؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ»؛ «حکومت تنها برای خداست». [انعام: 57] بر اساس این آیه شریفه حکومت تنها مال خداست. حال اگر خداوند به کسی مانند پیامبران اجازه حکومت بر روی زمین را داد، حکومتش مشروع است و الا غاصب جایگاهی است که خداوند برای غیر او قرار داده است. خداوند در هر زمانی برای مردم آن زمان حاکمی را از سوی خود تعیین نموده است که اگر او در جایگاهش باشد، صحیح است و اگر غیر او در این جایگاه بنشیند، غاصب محسوب می‌شود. در زمان حضور پیامبران، آنها یا کسانی که مورد تایید ایشان باشند، از جانب خداوند حق حکومت داشتند. پس از ایشان امامان معصوم حائز این مقام بودند. پس‌از معصومین علیهم‌السلام این جایگاه به فقیهان جامع‌الشرایط داده شده است. هرکسی که غیر از این گروه در این جایگاه نشسته باشد، غاصب این جایگاه است، مگر آنکه ازسوی ایشان اذن حکومت داشته باشد. بر این اساس خلفای عباسی در زمان غیبت نیز غاصب جایگاه حکومت بودند؛ زیرا هیچ اذن و اجازه‌ای مبنی بر حکم‌رانی بر مردم از سوی خداوند و اولیاء او نداشتند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوالات اعتقادی: ..............
با عرض سلام و ادب خدمت شما پاسخ به سوال اول: این سوال عیناً درباره جریان حضرت موسی و رفتن ایشان به کوه طور نیز صادق است؛ چراکه خداوند به حضرت موسی فرموده بود سی روز و ایشان هم به قومش گفته بود که پس از سی روز بر می‌گردم؛ اما خداوند ده روز بر آن افزود و جریان گوساله‌‌‎پرستی قومش به وقوع پیوست. در ذیل آن آیه شریفه روایتی از امام باقر علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: «كان في العلم و التقدير ثلاثين ليلة، ثم بدا لله فزاد عشرا»؛ «در علم [غیر قطعی الهی] و تقدیر، سی شب معین شده بود؛ سپس بدا حاصل شده و خداوند ده روز برآن افزود». [تفسیر عیاشی، ج1، ص44] از روایت معلوم می‌شود که همان مساله بدا مطرح بوده است. لکن برای آنکه مطلب برای شما روشن‌تر شود ابتدا لازم است به تحلیل مساله بدا بپردازیم. می‌دانید آنچه به‌عنوان تقدیر دنیا و مردم مقرر شده، در دو مقام ثبت است: 1. لوح محفوظ 2. لوح محو و اثبات لوح محفوظ همان علم قطعی الهی است که تغییری در آن وجود ندارد. لوح محو و اثبات علم غیر قطعی است که ممکن است دستخوش تغییر قرار گیرد. آنچه از حقایق آینده و تقدیرات به انبیاء الهی و به‌واسطه ایشان به مردم ابلاغ می‌شود، مربوط به لوح محو و اثبات است. حقایق و تقدیرات در لوح محو و اثبات به‌صورت مشروط ثبت هستند. مثلاً فرض کنید در لوح محو و اثبات تقدیر شده فلانی امسال بمیرد، البته مشروط بر آنکه صله رحم نکرده باشد؛ یا تقدیر شده فلانی امسال دچار بلا شود، البته مشروط به اینکه دعا برای دفع آن نکرده باشد؛ یا تقدیر شده فلانی امسال به کربلا برود، البته مشروط بر اینکه فلان گناهان را انجام ندهد. همین حقایق در لوح محفوظ به‌صورت قطعی ثبت شده است. در آنجا مشخص است که بالاخره شخص صدقه می‌دهد یا نمی‌دهد، دعا می‌کند یا نمی‌کند، مرتکب گناهان می‌شود یا نمی‌شود و ... . فایده وجود این لوح محو و اثبات، ایجاد خوف و رجا و امتحان بندگان است. یعنی من اگر کربلا رفتنم را قطعی بدانم، دیگر برای ترک گناه تلاشی نمی‌کنم یا اگر مرگم را قطعی بدانم، دیگر برای دفع آن دعا نکرده و صدقه نمی‌دهم؛ یا اگر از علم قطعی الهی به بنی‌اسرائیل گفته شود که موسی چهل روز به میقات می‌رود، دیگر امتحان کردن آنها ممکن نخواهد بود، پس به ایشان گفته می‌شود مقدر شده که موسی سی روز به میقات برود. این تقدیر در لوح محو و اثبات نیز وجود دارد و دروغی هم گفته نشده؛ اما در آنجا مشروط است مثلا به اینکه اگر بنی‌اسرائیل دچار فلان خطاها نشوند، موسی سی روز در میقات خواهد بود، اگرچه در علم قطعی الهی و لوح محفوظ معلوم است که آنها دچار آن گناهان خواهند شد و موسی نیز چهل روز در میقات با پروردگار خویش خواهد ماند. درباره جریان حضرت نوح هم مساله همین است. خداوند در ابتدا به نوح پیامبر فرمود من تا اتمام حجت بر بندگانم نکنم، آنان را از میان نخواهم برد، سپس به او وحی کرد که هرگاه دانه‌ها نخل شوند، ایشان را نابود خواهم کرد و نوح هم این مطلب را به قومش ابلاغ نمود. اما فرض کنید در لوح محو و اثبات این موضوع مشروط به آن شده باشد که در صورتی عذاب بر آنها نازل خواهد شد که حجت بر همه آنها تمام شده باشد. اعلام خبر این چنینی از لوح محو و اثبات سبب می‌شود تا قوم نوح در ورطه امتحان قرار گرفته و منافقین آنها از مومنینشان جدا گردند. درنتیجه علت تخلف در این امور، بدا است. بدا هم به لوح و محو و اثبات و مقام علم غیر قطعی و مشروط خداوند مربوط می‌شود. وجود آن هم به‌جهت حکمت‌هایی است که در آن وجود دارد. حکمت‌هایی مانند ایجاد حالت خوف و رجا و امتحان بندگان الهی. پاسخ به سوال دوم: در پاسخ به این سوال تفسیر نمونه این‌گونه توضیح داده است: حضرت سلیمان در واقع از خداوند يک نوع حكومت مى‌‏خواست كه توأم با معجزات ويژه‌‏اى بوده باشد و حكومت او را از ساير حكومت‌ها مشخص كند، زيرا مى‌‏دانيم هر پيامبرى معجزه مخصوص به خود داشته است. موسى علیه‌السلام معجزه عصا و يد بيضا داشت، آتش براى ابراهيم سرد و خاموش شد، معجزه صالح ناقه مخصوص او بود و معجزه پيامبر اسلام قرآن مجيد بود. سليمان نيز حكومتى داشت آميخته با اعجازهاى‏ الهى، حكومت بر بادها و شياطين، با ويژگي‌هاى بسيار ديگر. اين براى پيامبران عيب و نقصى محسوب نمى‌‏شود كه براى خود تقاضاى معجزه ويژه‌‏اى كنند تا وضع آنها را كاملا مشخص كند، بنابراين هيچ مانعى ندارد كه ديگران حكومت‌هاى وسيعتر و گسترده‌‏تر از سليمان پيدا كنند، اما ويژگي‌هاى آن را نخواهند داشت. شاهد اين سخن آيات بعد از اين آيه است كه در حقيقت اجابت اين درخواست سليمان را منعكس ساخته و سخن از تسخير باد و شياطين مى‌‏گويد و مى‌‏دانيم اين موضوع از ويژگي‌هاى حكومت سليمان بود. از اينجا پاسخ سؤال دیگر كه مى‌‏گويد: طبق عقيده ما مسلمانان حكومت مهدى (ارواحنا فداه) حكومتى است جهانى و مسلما گسترده‌‏تر از حكومت سليمان، روشن مى‌‏شود؛ زيرا با تمام وسعتى كه حكومت حضرت مهدى علیه‌السلام دارد و با همه امتيازاتى كه آن را از ساير حكومت‌ها مشخص مى‌‏كند، از نظر ويژگي‌ها و خصوصيات با حكومت سليمان متفاوت است و اين حكومت سليمان مخصوص خودش بوده است. خلاصه اينكه سخن از كم و زياد و افزون‌‏طلبى و انحصارجويى نيست، سخن از اين است كه كمال نبوت در اين است كه از نظر معجزات ويژگي‌هايى داشته باشد كه آن را از نبوت انبياى ديگر مشخص كند و سليمان طالب اين بود. [تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج19، ص282]
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوال اعتقادی: مگه میشه پیامبران هرگز گناه نکرده باشن؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما برای فهم این مطلب که چگونه پیامبران در طول زندگی خود از گناه فاصله گرفته و دامن خود را به آن آلوده نکرده‌اند، باید ببینیم چه دلیلی باعث شده تا آنها به سراغ گناه نروند؟ دو مطلب را به‌عنوان دلیل ترک گناه ازسوی پیامبران می‌توان ذکر نمود: 1. از آنجاکه آنها عاشق خدا بوده‌اند، آن‌چیزی را که باعث جدایی بین ایشان و معشوقشان می‌شده، ترک می‌کردند. شما اگر حقیقتا عاشق کسی باشید، چیزی که معشوقتان را ناراحت کند یا باعث دوری شما از معشوقتان گردد، ترک می‌کنید. پیامبران گناه را مانع بین خود و خدا و سبب جدایی بین آنها با معشوق خود می‌دیده‌اند.  2. گناه در نگاه پیامبران مثل لجن و کثافت در نظر ماست، همان‌گونه که ما هیچ‌گاه به سراغ لجن و کثافت نمی‌رویم، پیامبران هم به سمت گناه نمی‌رفته‌اند؛ زیرا نسبت به باطن و حقیقت آن آگاه بوده‌اند. به عبارت دیگر، گناه در نظر آنها جلوه و جذابیتی نداشته تا به سمت آن بروند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوال اعتقادی: چرا خدا در قران گفته به هرکس بخواهیم روزی می دهیم؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما به اعتقاد ما خداوند حکیم است و کارهایش از روی حکمت و مصلحت صورت می‌گیرد. اگر به کسی روزی می‌دهد، مصلحت چنین چیزی را اقتضا کرده است و اگر بر کسی روزی را تنگ می‌گیرد، مصلحت چنین اقتضایی داشته است. این‌گونه نیست که خدا از روی لهو و بازی با اشخاص عده‌ای را از روزی محروم کرده باشد و به دیگرانی روزی داده باشد. خداوند نه بخل دارد که بخواهد عده‌ای را از روی بخلش از روزی محروم کند و نه عاجز است که نتواند به همه روزی بدهد؛ اما چون حکیم است، گاهی صلاح را در این می‌بیند که روزی را بر شخص یا عده‌ای تنگ بگیرد. اما اینکه حکمت فقر و تنگ گرفتن روزی چیست، برای پاسخ به آن توصیه می‌شود به دو لینک زیر مراجعه نمایید: https://btid.org/fa/news/269167 https://btid.org/fa/news/266175
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوال اعتقادی: چطورامام زمان هرگز پیر نمیشه؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما همان‌گونه که به اذن و اراده خدا حضرت نوح بیش از هزار سال عمر کردند و عصای حضرت موسی اژدها شد و دریا برای ایشان شکافته شد و از سنگ برای بنی‌اسرائیل دوازده چشمه جوشید و مریض پیسی و کور مادرزاد به دست حضرت عیسی شفا یافته و مرده زنده شد و به اشاره پیامبر خاتم ماه دو نیم شد، به اذن و اراده خدا امام زمان هم پیر نمی‌شوند و بدنشان از آفات و امراض سالم می‌ماند.  اما نسبت به ازدواج امام زمان علیه‌السلام باید عرض شود که ازدواج ایشان بعد از زمان ظهورشان قطعی است و شکی در آن وجود ندارد؛ اما نسبت به زمان غیبت در اینکه آیا حضرت در این زمان ازدواج کرده‌اند یا نه، اختلاف وجود دارد. البته بحث از آن و علم نسبت به آن هم اهمیتی ندارد.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوال اعتقادی: لطف میکنید به این سوال پاسخ بدید؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما همان‌گونه که مستحضر هستید، دو نفخه صور وجود دارد. با نفخه صور اول همه موجودات می‌میرند و با نفخه صور دوم همه برای حساب و کتاب زنده می‌شوند. این آیه یا اشاره به زلزله قیامت قبل از نفخه صور اول و قبل از مردن مردم دارد. در این صورت معنا و تفسیر آیه واضح است؛ زیرا انسان‌ها در آن زمان زنده‌اند و زلزله آن هنگام را مشاهده می‌کنند و در آن زمان زن شیرده از هول صحنه قیامت و زلزله آن فرزندش را رها می‌کند و زن باردار وضع حمل می‌نماید. و یا اینکه آیه صحنه قیامت و پس‌از نفخه صور دوم که همه برای حساب زنده می‌شوند را ترسیم می‌کند. در این صورت به گفته مفسرین، زبان آیه زبان تمثیلی است؛ یعنی آیه نمی‌خواهد بگوید در آن صحنه زن شیرده و زن باردار وجود دارند و برایشان چنین اتفاقی می‌افتد؛ بلکه می‌فرماید: آنقدر صحنه قیامت سخت است که اگر زن شیرده‌ای در آن صحنه باشد، از فرزندش غافل می‌شود و اگر زنی بارداری آن لحظه را درک کند، از شدت ترس، وضع حمل می‌کند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوال اعتقادی: خیلی ازدانش آموزان خودراجهنمی می دانند امید به بهشت رفتن ندارند
با عرض سلام و ادب خدمت شما باید با ایشان از باب وسعت رحمت الهی سخن گفت به‌گونه‌ای که البته دچار سهل‌انگاری نسبت به گناهان نشده و به عنایت خداوند نیز امیدوار باشند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید! از رحمت خداوند نومید نشوید، که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است». [زمر: 53] انسان به هر اندازه هم که از خدا دور شده باشد، راه بازگشت و توبه به‌سویش باز است. چه بسیار افرادی که غرق در گناه و معصیت بوده‌اند؛ ولی توبه کرده و عاقبت بخیر شده‌اند.  حُر کسی بود که می‌توان او را به‌عنوان یکی از مسببین اصلی حادثه عاشورا معرفی نمود. شاید اگر حُر جلوی سپاه امام حسین علیه‌السلام را نمی‌گرفت، حادثه به‌گونه‌ای دیگر رقم خورده و حضرت با اصحابشان به شهادت نرسیده و خانواده‌اشان به اسارت نمی‌رفتند. گناه حُر گناهی بسیار بزرگ بود و اگر کسی می‌خواست ناامید شود، باید شخصی مانند او ناامید می‌شد؛ اما می‎بینیم که او توبه کرده و شهید می‌شود و نام او در طول تاریخ در کنار سایر شهدای کربلا باقی می‌ماند. در قبالِ ناامیدی، بهترین راه این است که انسان بفهمد، گناه او هرقدر هم که باشد، در برابر رحمت خدا هیچ است. اگر انسان از عظمت رحمت الهی مطلع شود، هیچ‌گاه دچار ناامیدی نمی‌شود.  امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: خداوند نسبت به بندگانش رحیم است و از مصادیق رحمتش این است که صد رحمت [برای بندگانش] خلق کرده. [از میان این مقدار رحمت خود] تنها یکی از آنها را در دنیا قرارداده و به واسطه همین یک رحمت است که مردم نسبت به هم دلسوزی می‌کنند و مادر فرزندش را دوست دارد و ... . آنگاه فرمودند: وقتی روز قیامت می‌شود، خداوند این یک رحمت را در کنار آن 99 رحمت دیگر قرار داده و به بندگانش ترحم می‌کند. [تفسیر امام حسن عسکری علیه‌السلام، ج1، ص37] این یعنی تمام محبت‌هایی که تمام مادران در دنیا نسبت به فرزندانشان دارند، تنها از یک رحمت از صد رحمت خدا ناشی شده است. خب یک فرزند هر مقدار هم که در حق مادرش جفا کرده باشد، وقتی برگردد و طلب بخشش کند، مادر به جهت محبتی که به فرزندش دارد او را می‌بخشد. آیا خدایی که رحمتش بی‌نهایت است و قابل مقایسه با رحمت مادر نیست، بنده‌اش را نمی‌بخشد؟! توجه به وُسعت لطف و رحمت خدا، بهترین راه برای نجات از ناامیدی است، درمقابل اگر انسان تنها به گناهانش فکر کرده و رحمت خدا را در کنار آن در نظر نگیرد، هر روز ناامیدتر خواهد شد. رحمت خدا آنقدر عظیم است که اگر شیطان هم که میلیون‌ها نفر را گمراه کرده به سوی او بازگردد، او را هم مورد عفو و بخشش قرار می‌دهد.  در نزد خدا هیچ بن بستی وجود ندارد. این ما هستیم که راه‌ها را بر خود بسته می‌بینیم. برادران یوسف که به دو پیامبر بزرگ الهی ظلم کرده بودند و یکی را در چاه و دیگری را از نعمت فرزند محروم نموده بودند و سال‌ها پدر را در دوری از فرزند عزیزش دچار نموده بودند، آخر کار بخشیده شده و توبه‌شان پذیرفته شد. چگونه ممکن است دیگران بخشیده نشوند؟ یادآوری چنین مواردی از عفو و بخشش الهی بهترین راه گریز از ناامیدی است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوال اعتقادی: خدا از سرنوشت انسان خبر دارد
با عرض سلام و ادب خدمت شما از آنجا که خداوند می‌داند که انسان با اختیار خود کارهایش را انجام می‌دهد، علم او با اختیار انسان منافاتی پیدا نمی‌کند. به تعبیری متعلق علم الهی، کار اختیاری انسان است. برای نزدیکتر شدن مطلب به ذهنتان، شما علم به گذشته و تاریخ را تصور کنید؛ مثلا شما می‌دانید نادرشاه در فلان تاریخ به هندوستان حمله کرده است. این علم شما علمی حتمی و تغییر ناپذیر است؛ اما در عین حال باعث نمی‌شود بگوییم نادرشاه مجبور به چنین کاری بوده باشد؛ زیرا شما علم دارید که نادرشاه از روی اختیار و میل خود به هندوستان حمله کرده است. حال فرض کنید این علم را شما قبل از وجود نادرشاه می‌داشتید. آیا علم شما باعث می‌شد نادرشاه مجبور به حمله باشد؟ نه قطعا اینچنین نیست؛ زیرا شما علم داشتید که نادرشاه با اختیار و میل خودش به هندوستان حمله می‌کند. در واقع متعلق علم شما کار نادرشاه به تنهایی نیست؛ بلکه کار نادرشاه که از روی اختیارش آن را انجام می‌دهد، متعلق علم حضرت‌عالی است. خداوند نیز که از قبل به کارهای ما علم داشته است، می‌دانسته که ما با اختیار خود به چه کارهایی دست می‌زنیم. اختیار ما نیز در علم الهی وجود داشته است. پس بهشت و جهنم حاصل فعل اختیاری خودمان است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوال اعتقادی: زبان مردم دربهشت وجهنم چگونه است؟ایا زبان همه رامتوجه می شویم؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما از روایات استفاده می‌شود که زبان اهل بهشت، عربی است. [اختصاص، المومتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، ص264]؛ اما اینکه زبان اهل جهنم چیست، روایت معتبری در این زمینه مشاهده نکردیم. البته از ظاهر آیات قرآن استفاده می‌شود که بهشتیان صدای اهل دوزخ را شنیده و به آنها پاسخ می‌دهند. شاید بتوان از آن نتیجه گرفت که زبان آنها را متوجه می‌شوند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَنَادَىٰ أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ ۚ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ»؛ «و دوزخیان، بهشتیان را صدا می‌زنند که: «(محبّت کنید) و مقداری آب، یا از آنچه خدا به شما روزی داده، به ما ببخشید!» آنها (در پاسخ) می‌گویند: «خداوند اینها را بر کافران حرام کرده است!». [اعراف: 50]
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 28 آذر, 1402 سوالات اعتقادی: .............
با عرض سلام و ادب خدمت شما پاسخ به سوال اول: اول باید ببینیم مثل خدا یعنی چه؟ مثل خدا یعنی موجودی که مخلوق دیگری نبوده و خالق همه اشیاء باشد. با این توضیح به سراغ سوال جناب‌عالی می‌رویم، اگر خدا موجودی را خلق کند که مثل خودش باشد، خب او هیچ‌گاه مثل خدا نخواهد بود، زیرا اولاً: مخلوق خداست و حال آنکه گفته شد مثل خدا موجودی است که مخلوق دیگری نباشد. ثانیاً: خالق همه اشیاء نیست؛ چون خالق خود خدا نیست و حال آنکه فرض این بود که مثل خدا باید خالق همه اشیاء باشد. بنابراین، از آنجا که خلق کردن مثل خدا محال است و قدرت خدا به محال تعلق نمی‌گیرد، باید گفت چنین چیزی امکان‌پذیر نیست. پاسخ به سوال دوم: مشابه همین سوال را شخصی از امام صادق پرسیده و عرض کرد، چگونه شیطان در میان ملائکه بود تا اینکه وقتی خدا به ملائکه دستور سجده به آدم را داد، او هم مامور به سجده بر آدم شد؟ حضرت در جوابش فرمودند: شیطان دوست ملائکه بود و جریان دوستیشان این بود که خداوند مخلوقاتی را قبل از آدم خلق کرده بوده که شیطان نیز از ایشان بود و حاکمی از حکام در میانشان به حساب می‌آمد تا اینکه آن گروه به فساد پرداخته و خون‌ریزی نمودند، خداوند ملائکه را فرستاد تا آنها را از بین ببرند. [ملائکه پس از نابود کردن ایشان]، شیطان را به اسارت با خود به آسمان بردند. [گویا شیطان در کارهای زشت ایشان مشارکت نداشته] او نیز در میان ملائکه در آسمان بود و عبادت می‌کرد تا اینکه خداوند آدم را آفرید [و آن اتفاقات بعدش به وقوع پیوست]. [تفسیر قمی، ج1، ص36] از این حدیث استفاده می‌شود که دلیل به آسمان رفتن او ملائکه بوده‌اند و دلیل بقاءش در آنجا عبادت‌هایی بوده که انجام می‌داده است. اما چرا با اینکه خداوند از نفاقش خبر داشت او را از آن جایگاه اخراج نکرد، دلیلش آن است که او هنوز عمل خلافی در آن جایگاه انجام نداده بود تا مواخذه شود و مواخذه قبل از جرم نیز در نگاه عقلا کار زشتی است و خدا کار زشت مرتکب نمی‌شود. پاسخ به سوال سوم: اینکه وسوسه چه حقیقتی دارد و شیطان در ضمن چه فرایندی افراد را وسوسه می کند، دقیقا برای ما مشخص نیست، ولی از برخی قراین استفاده می‌شود که فرایند آن مادی و فیزیکی نبوده و ارتباطی با ارتعاشات صوتی و انتقال به گوش مادی و پس از آن به مغز ندارد. در روایات ما فرموده اند: قلب دو گوش دارد. که روح الایمان به [یکی از آن دو] الهام خیر می‌کند و شیطان به [دیگری] وسوسه شر می‌کند. [بحارالانوار ، ج67، ص 53] معلوم است که مراد از قلب در این حدیث، قلب صنوبری که خون را به رگ‌ها منتقل می‌کند، نیست و مراد از گوش هم این گوش مادی نیست؛ زیرا قلب صنوبری دو گوش ندارد؛ بلکه منظور از قلب روح است و منظور از گوش آن، دریافت‌هایی است که روح به تناسب خود از طرف مَلَک یا شیطان دارد. این دریافت‌ها یا رحمانی است و یا شیطانی. اگر رحمانی باشد به آن الهام  می‌گویند و اگر شیطانی باشد به آن وسوسه گویند.  بنابراین شیطان از طریق گوش قلب ما را وسوسه می‌کند، البته نه قلب صنوبری و گوشی که در سر است؛ بلکه از دریچه روح و ورودی‌های آن. پاسخ به سوال چهارم: شیطان درواقع آنچه که مطابق میل انسان و هوای نفس او و خلاف دستور خدا است را برای او زینت داده و او را بر انجام آن تحریک می‌کند و انسان را بر ترک اموری که خلاف میل اوست، اما خدا به آن دستور داده، وسوسه می‌نماید. پس درواقع اصل خود انسان و هوای نفس و میل اوست. یعنی انسان دوست ندارد، نماز بخواند و اگر بخواهد طبق میل نفسانی‌اش عمل کند، نماز را ترک می‌کند. شیطان نیز برای اینکه چنین چیزی محقق شود، هزار دلیل و توجیه جلوی پای انسان می‌گذارد؛ مثلا می‌گوید: اینهمه افراد نماز نخواندند، چه شد؟ اصلا چرا باید به خودت زحمت بدهی و نماز بخوانی؟ نماز چه فایده‌ای برایت دارد؟ و ... همچنین انسان دوست دارد مال مردم را بچابد و بر داشته‌های خودش بیفزاید، شیطان در اینجا به کمک هوای نفس آمده و انسان را بر انجام آن کار وسوسه می‌کند؛ مثلاً می‌گوید: اینکه چیزی نیست، آنقدر بیشتر از تو خورده‌اند و برده‌اند و یک آب هم روی آن. تو حقت است که این مال را برداری. دیگران حق تو را خوردند، تو هم حق دیگران را بخور. پس نقش اصلی مربوط به میل و هوای نفس انسان است که اگر شیطان هم نبود، انسان به جهت میل و هوای نفسش دچار خطا و لغزش می‌شد؛ اما شیطان می‌آید و همان هوای نفس را تقویت کرده و برایش توجیه و دلیل می‌تراشد.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 945