مطالب دوستان نیک رو

تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 29 فرو, 1403 سوال اعتقادی/ اخلاقی: سوال درباره ی خدا و ائمه ذهنم رو درگیر کرده...
با عرض سلام و ادب خدمت شما انجام و پیگیری و رعایت چند امر می‌تواند برای حضرت‌عالی راه‌گشا باشد: 1. اصل شبهات را با کارشناس دینی دوباره مطرح کرده و سعی کنید تا زمان دریافت جواب قانع کننده آن از کارشناس، پیگیر این موضوع باشید. پس‌از آنکه پاسخ‌ها را به صورت مکتوب دریافت نمودید، آنها را پیوسته با خودتان مرور نمایید تا همان‌گونه که شبهه در ذهنتان رسوخ نموده، پاسخش نیز برایتان نهادینه شود. اگرچه سابقاً پاسخ این شبهات را دریافت نموده‌اید؛ ولی ظاهراً آنگونه که شبهه در ذهنتان رسوخ کرده، پاسخ آن در ذهنتان باقی نمانده است. 2. سعی کنید با مطالعه منابع دینی و گوش دادن به سخنرانی‌های مذهبی یا پرسش و پاسخ‌های دینی، دامنه اطلاعات دینیتان را گسترش دهید. استماع جلسات پرسش و پاسخ‌های اعتقادی جناب استاد محمدی که از تلوزیون هم پخش می‌شود و همچنین جلسات مناظره یا کلیپ‌های جناب استاد حسینی قزوینی در این زمینه می‌تواند به شما کمک بسیاری بکند. در این زمینه می‌توانید در اینترنت هم جستجو کنید. 3. بسیاری از شبهاتی که به ذهن خطور می‌کند، منشا آن وساوس و القائات شیطانی است. ذکر پیوسته «لا حول و لا قوه الا بالله» در دفع شیاطین موثر است. در احادیث متعددی نقل شده که برخی به معصومین علیهم‌السلام مراجعه کرده و از شبهات ذهنی گلایه می‌کرده‌اند. آن بزرگواران در مواردی منشا آن را القائات شیطانی می‌دانسته‌اند. به‌عنوان مثال در روایتی نقل شده که شخصی به محضر رسول خدا رسید و عرض کرد: [آقا مرا دریابید که] هلاک شدم. ایشان فرمودند: [حتما شیطان] خبیث به سراغت آمده و گفته چه کسی تو را خلق کرده و تو هم در جوابش گفته‌ای خدا و او دوباره از تو سوال کرده پس خدا را چه کسی خلق کرده؟ [و تو از جواب او درمانده شدی]؟ گفت یا رسول‌الله بله؛ به خدایی که شما را مبعوث کرده همین‌طور است. حضرت فرمودند: این به خدا قسم محض ایمان است. امام صادق علیه‌السلام فرمودند: منظور رسول خدا از اینکه فرمودند: محض ایمان است، این بود که این شخص به خاطر نگرانیش از اینکه نکند با این افکار ایمانش را از دست داده باشد، در واقع دارای محض ایمان است؛[زیرا شخصِ مومن است که با آمدن افکار پریشان به ذهنش، دچار نگرانی می‌شود که نکند با این افکار دچارِ کفر شده باشد].[کافی، اسلامیه، ج2، ص425] یا در روایت دیگری نقل شده شخصی به امام باقر علیه‌السلام نامه نوشته و به ایشان از افکاری که به ذهنش خطور می‌کند، شکایت نمود. ایشان در جوابش فرمودند: خداوند اگر بخواهد ایمانت را تثبیت کرده و به شیطان اجازه نمی‌دهد تا در تو نفوذ کند. بعد فرمودند: گروهی به پیامبر از همین افکار و خطورات ذهنی شکایت کردند. (خطوراتی که اگر باد آنها را ببرد یا قطعه قطعه شوند، برایشان بهتر از این است تا بخواهند این خطورات ذهنی را بر زبان بیاورند) ایشان فرمودند: به خدایی که جان من در دست اوست، این [نگرانی شما] محض ایمان است؛ پس هرگاه چنین چیزی را در خود یافتید، بگویید: «آمَنَّا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».[همان] همچنین در روایت دیگری دارد که شخصی به پیامبر عرض کرد [من را دریابید که] منافق شدم، ایشان فرمودند: منافق نشدی؛ زیرا اگر منافق شدی بودی، نزد من نمی‌آمدی. بعد حضرت به همان خطورات ذهنی که شیطان آن را القاء می‌کند، اشاره نموده و فرمودند: چون شیطان از طریق اعمال به سمت شما آمد و موفق به گمراهی شما نشده، ایندفعه از طریق ایمان آمده و سعی می‌کند تا شما را متزلزل نماید.[همان]
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 27 فرو, 1403 سوالات اعتقادی:.....
با عرض سلام و ادب خدمت شما  پاسخ سوال اول: اینکه فرمودید ما خانواده و پدر و مادر خود را در عالم ذر، خودمان انتخاب کرده‌ایم، اولا امر ثابت شده‌ای نیست. حقیر که پاسخ سوال شما را می‌نویسم، با اینکه در بحث عالم ذر مطالعات زیادی داشته‌ام، تا به الآن روایتی دال بر آنچه جنابعالی فرمودید، ندیده‌ام؛ البته برخی از تجربه‌گران مرگ مشابه این را گفته‌اند، ولی روایتی در این باره دیده نشده است. ثانیا: بر فرض که چنین چیزی هم بوده باشد، اتفاقا حاکی از اختیار و حق انتخاب انسان است، نه اجبار او؛ چراکه در آن موطن انسان با علم به تمام جوانب آینده خود، دست به چنین انتخابی زده و آزادانه و با علم، چنین تصمیمی را گرفته است.  به نظر شما اگر انسان نسبت به آینده خود در دنیا چنین حق تصمیم‌گیری نداشت، مختارتر بود، یا الآن که با انتخاب خود چنین وضعیتی پیدا کرده، اختیار بیشتری داشته است؟  بدیهی است که در صورت دوم انسان حق انتخاب بیشتری داشته است.  پاسخ به سوال دوم: از مجموع روایات استفاده می‌شود از ابتدا هم بنا نبوده که آدم و فرزندانش تا ابدیت در آن بهشت بمانند؛ که اگر چنین بود، با توبه مفصلی که آدم انجام داد و توبه‌اش هم در نزد خدا قبول شد، خداوند او را دوباره به آن جایگاه سابق بر می‌گرداند.  اراده الهی از ابتدا این بود که انسان به دنیا آمده و در نتیجه تحمل رنج و مشقت‌های زندگی دنیوی، به اوج کمال و بندگی برسد. آن جایگاهی که حضرت آدم در آن بود، به جهت آسایشی که در آن وجود داشت، ظرفیت تکامل و تعالی آدم و فرزندان او را نداشت.  یک دانه خرما تنها در شرایطی رشد می‌کند و تبدیل به نخل تنومند می‌شود که در زیر خاک و ظلمات و فشار و رطوبت آن قرار گرفته باشد.  به همین جهت است که مومنین پس از عصر ظهور و در زمان رجعت، بهشت برزخی خود را رها کرده و به دنیا رجعت می‌کنند. آنها در آن جایگاه می‌دانند که بازگشت به دنیا و قرار گرفتن در شرایط سخت آن، می‌تواند آنها را به مقام‌های بالاتر نایل گرداند.  در نتیجه، گناه حضرت آدم تنها یک بهانه بود و آمدن به دنیا از ابتدا برای او و فرزندانش مقدر شده و رقم خورده بود. ‌ پاسخ به سوال سوم: اولاً خدا از قبل می‌داند که بنده‌اش در دنیا چگونه عمل می‌کند. اگر بنده به دنیا نیاید، خلاف علم الهی خواهد بود. ثانیاً: آنچه ملاک ثواب، عقاب، رشد و سقوط افراد است، عمل ایشان است، نه علم خداوند. به نظر شما اگر خداوند در روز قیامت به اشخاص بگوید که من می‌دانستم که اگر تو به دنیا بیایی این‌گونه عمل خواهی کرد، آنها راضی می‌شوند؟ قطعا همه اشخاص این حق را به خود می‌دهند که اعتراض کرده و به خدا گله کنند که چرا اجازه ندادی خودی نشان داده و ببینیم چه کاره هستیم. اتمام حجت در قیامت زمانی تمام می‌شود که به حساب و کتاب اشخاص بر حسب اعمالشان رسیدگی شود، نه علم خداوند. پاسخ به سوال چهارم: اینکه خداوند در قرآن دستور به تفکر و تعقل و تدبر داده، معنایش این نیست که هر نوع تفکری جایز است. اگر چنین باشد باید بگوییم تفکر درباره گناه، تعلقات دنیوی و سایر تفکرات باطل نیز مورد سفارش قرآن است. تفکر، تعقل و تدبری که در آیات مذکور بر آن تکیه شده است، تفکری است که انسان را رشد داده و از غفلت خارج نماید، مانند تفکر در نعمت‌های خداوند، مرگ، فانی بودن دنیا، آثار اعمال، عظمت و زیبایی‌های خلقتِ خداوند، صفات جمال و جلال الهی و مثل این اموری که موجب زدوده شدنِ غفلت از دل و حرکت به سمت خداوند است؛ اما تفکر در ذات خدا تنها موجب تحیر و گیج شدن می‌شود و انسان را از حرکت باز می‌دارد. پاسخ به سوال پنجم:   پاسخ این سوال با سوال سوم مشترک است. پاسخ به سوال ششم: برای دریافت پاسخ این سوالتان به لینک زیر مراجعه نمایید. این حقیر مشابه سوال حضرت‌عالی را در ضمن مقاله‌ای مختصر قبلاً پاسخ داده‌ام. https://btid.org/fa/news/275887
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 27 فرو, 1403 سوال اعتقادی: پسرم میخواهد دینش را پیدا کند و به شبهات ذهنی‌اش پاسخ دهد...
با عرض سلام و ادب خدمت شما توصیه می‌شود دوره هفت جلدی «برترین آرزو» را برایشان تهیه نموده و با تشویق شما مطالعه نمایند.  برای اطلاع بیشتر از خصوصیات این دوره هفت جلدی و احیاناً دوره‌های مجازی که در راستای آموزش آن برگزار می‌شود، می‌توانید به سایت موسسه جوانان آستان قدس مراجعه نمایید.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 26 فرو, 1403 سوال اعتقادی: منظور از عدل که از اصول مذهب است چیست؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما بیان دو نکته در مقدمه لازم است: 1. منظور از عدالت که در اصول دین ذکر شده، عدالت خداوند به‌عنوان یکی از اوصاف الهی است، نه عدالت امام. 2. برخی از علمای شیعه عدالت را همچون سایر صفات الهی در ضمن «توحید» که اصل دیگر دین است قرار داده و آن را به‌عنوان اصلی جداگانه در میان اصول دین ذکر نمی‌کنند. اما ریشه آنکه برخی از بزرگان عدالت خداوند را جدای از سایر صفات به‌عنوان اصلی جدا از اصول مذهب می‌آورند به اختلاف عمیق تاریخی بین شیعه و گروهی از اهل سنت که اشاعره نام دارند، بر می‌گردد. این اختلاف تا جایی است که بر شیعه به‌جای عنوان «شیعه»، عنوان «عدلیه» را اطلاق کرده و می‌گفتند: عدلیه چنین می‌گویند و اشاعره چنین. البته واژه «عدلیه» واژه عامی بود که شامل گروه دیگر اهل سنت که معتزله نام داشتند نیز می‌شد. پیروان معتزله بعدا در طول تاریخ رو به افول گذاشته و تنها اشاعره باقی ماندند.   هر دو گروه عدلیه و اشاعره اگرچه عدالت را صفتی از صفات خداوند می‌دانند؛ لکن تفسیرشان از عدالت متفاوت است. اشاعره می‌گویند عقل ما توانایی درک خوب بودن و بد بودن حقیقت افعال را ندارد و نمی‌تواند بگوید چون فلان کار زشت و بد است، پس خداوند آن را انجام نمی‌دهد. آنها می‌گویند هر کار که خداوند انجام دهد، خوب است. به‌عبارتی ما خوبی و بدی افعال را از فعل خداوند می‌فهمیم و بدون آن توانایی درک خوبی و بدی افعال را نداریم.  در مقابل، شیعه قائلند عقل توانایی درک خوبی و بدی افعال را به‌خودی خود دارد و هر فعلی را که عقل تشخیص بدهد، زشت و ناپسند است، خداوند انجام نمی‌دهد.  مثلاً اگر خدا دروغ هم بگوید، یا انسان خوبی را به جهنم ببرد، از نظر اشاعره کار خوبی است؛ ولی شیعه می‌گوید: چون دروغ یا به جهنم بردن انسان نیکوکار، کار زشتی است و عقل زشتی آن را می‌فهمد، همین عقل می‌گوید که خدای حکیم چنین کاری را که خلاف عدالت است، انجام نمی‌دهد. در این بین بحث‌ها و مشاجرات علمی فراوانی بین این دو گروه در گرفته است که باعث شده گروهی عدلیه و گروهی غیر عدلیه نام گیرند. درنتیجه هم شیعه و هم اشاعره قائل به عدالت خداوند هستند؛ ولی شیعه می‌گوید خداوند افعالی را که عقل تشخیص می‌دهد زشت و غیر عادلانه است انجام نمی‌دهد و اشاعره می‌گویند هر کار خدا انجام دهد، همان عدالت است و عقل توانایی تشخیص خوبی و بدی آن را ندارد. همین امر باعث شده که برخی عدالت خداوند که مانند امامت فارق بین شیعه و غالب اهل سنت است را به‌عنوان اصلی جداگانه از توحید ذکر کنند.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 26 فرو, 1403 سوال اعتقادی: هدف از خلقت انسان در جهان چی هست ؟؟؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما این سوال شما در واقع در بر دارنده دو سوال است: پاسخ به سوال اول: آنچه از مجموع آیات و روایات استفاده می‌شود این است که هدف از خلقت انسان رسیدن به کمال و لذت ابدی و درک رحمت واسعه الهی است. این کمال و لذت ابدی تنها در سایه معرفت خداوند و عبادت او و رعایت تعالیم دینی ایجاد می‌شود؛ بر همین اساس خداوند پس‌از خلقت انسان، راه رسیدن به کمال که دین باشد را از طریق پیامبرانش برای او فرستاد تا در پرتوی معرفت خداوند و عمل به دستوراتش، به کمال و لذت ابدی دست یابد. پاسخ به سوال دوم: قرآن کریم رستگاری را مشروط به وجود دو رکن اساسیِ ایمان و عمل صالح نموده است. بنابراین اگر کسی ایمان داشته باشد؛ ولی عمل صالحی انجام نداده باشد یا عمل صالحی انجام داده باشد، ولی ایمان نیاورده باشد، به رستگاری نخواهد رسید. البته اگر کسی بر اساسِ دین خودش عمل کرده باشد و از دین حق هیچ اطلاعی پیدا نکرده باشد و به اصطلاح مستضعف فکری باشد، خداوند در آخرت با او بر اساس همان دینی که داشته است، رفتار خواهد کرد. مثلاً شخصی که مسیحی بوده و به تورات عمل کرده است و اسلام که دین برتر است، به گوشش نرسیده و متوجه آن نشده است، در آخرت بر اساس همان دین خودش مورد حساب و کتاب قرار می‌گیرد. بر این اساس، ادیسون از دو حالت خارج نیست؛ یا از حقانیت اسلام مطلع شده و با اطلاع از حقانیت اسلام آن را نپذیرفته است، خب در این صورت هر خدمتی هم که کرده باشد، چون زیر بار حق نرفته، در آخرت ماجور نخواهد بود؛ اما اگر هیچ اطلاعی از اسلام پیدا نکرده باشد و بر اساس دین خودش عمل نموده باشد، در آخرت ماجور خواهد بود. البته اینکه ما به ادیسون مثال زدیم از این باب بود که شما نام او را در سوالتان ذکر کردید و الا شخصیتی مانند او معلوم‌الحال است؛ زیرا بر خلاف چیزی که مشهور شده، ادیسون مخترع و کاشف برق نیست. او تنها یکی از صدها هزار مخترع وسائل گوناگون برقی است که به جهت ریاست شرکت بزرگ روشنایی و به کارگیری کارگروه بزرگی از تکنسین‌ها و کارمندانی که زیر دست او به تحقیق و آزمایش می‌پرداختند، موفق به گرفتن امتیاز ثبت اختراعات متعدد برقی گشت. او درواقع در بازاری رقابتی با تکمیل ایده‌های علمی دیگران، نبض بازار را به دست گرفته و در جهت توسعه بیشتر شرکت خود قدم بر می‌داشت. قصد حقیقی او خدمت به مردم نبود؛ بلکه با فکر تجاری و با استفاده از متخصصین به‌نام، سعی در گسترش تجارت خود و کسب سرمایه بیشتر داشت. شهرت او هم بیشتر به خاطر همین گستره کار و تاسیس شرکت بزرگش بود. همین موضوع نیز باعث می‌شد تا هر چیزی که منافع او و شرکتش را تامین کند، در دستور کار خود و  در مسیر تولید قرار دهد. صندلی برقی اعدام، یکی از ده‌ها اختراع شرکت اوست که او کاملاً در جریان اختراع و تولید آن قرار داشت. تولید این صندلی الکتریکی که به بدترین صورت ممکن محکوم را به قتل می‌رساند، بازار تجارت او را رونق می‌بخشید. اولین کسی که از این روش برای اعدامش استفاده شد، ویلیام کملر از نیویورک بود که در اوت ۱۸۹۰ به این شکل اعدام شد. شوک اولی به مدت ۱۷ ثانیه به او وارد شد که موجب بی‌هوشی او شد؛ ولی قلب و مغز وی همچنان زنده بودند. بعد از معاینه پزشکان، دستور اعدام مجدد صادر شد. در مرتبه دوم، از ۲ هزار وات برق برای اعدام کملر استفاده شد. جریان قوی برق باعث پاره شدن رگ‌های او شد و فوران خون به بیرون از بدنش باعث اتصالی در صندلی شده و باعث شد او آتش بگیرد. بعدتر یکی از مسئولان ساخت این صندلی اظهار کرده بود که اگر برای اعدام او از تبر استفاده می‌شد، راحت‌تر جان می‌داد. یکی از خبرنگارانی که به‌طور حضوری شاهد این رخداد بوده نیز اذعان داشته صحنه دلخراشی را شاهد بوده‌است. [رک، مستند ادیسون و صندلی الکتریکی و ویکی پدیا، صندلی الکتریکی، B2n.ir/q14589]
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 26 فرو, 1403 سوال قرآنی: منظور از علیّین و سجّین چیست؟
با عرض سلام و ادب خدمت شما مستحضر هستید که دو واژه مذکور در قرآن کریم و در سوره مطففین در ذیل آیات این سوره به این صورت بیان شده است: «كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٍ وَمَا أَدْرَاكَ مَا سِجِّينٌ كِتَابٌ مَرْقُومٌ ... كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ كِتَابٌ مَرْقُومٌ»؛ «این چنین نیست که می پندارند [در آن روز] یقیناً سرنوشت بدکاران در سجّین است و تو چه می دانی که سجّین چیست؟ سرنوشتی حتمی است این چنین نیست [که این سبک مغزان درباره نیکان می پندارند] بلکه سرنوشت حتمی نیکان در علیّین است و تو چه می دانی علیّین چیست؟ قضا و سرنوشتی حتمی [برای نیکان] است». [مطففین 7 الی 20] مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیات می‌فرمایند:  آنچه از آیات به دست مى‌‏آيد اين است كه: مراد از كلمه" سجين" چيزى است كه مقابل و مخالف" عليين" باشد، و چون معناى عليين بلندی روى بلندیِ ديگر و يا به عبارتى بلندی دو چندان است، معلوم مى‌‏شود منظور از سجين هم پایینی روى پاینی ديگر و يا به عبارتى پستى دو چندان و گرفتارى در چنین پستى است، پس از هر معنا نزديك‌‏تر به ذهن اين است كه اين كلمه مبالغه در" سجن- حبس" باشد، در نتيجه معناى آيه- همانطور كه ديگران هم گفته‌‏اند- اين است كه كتاب فجار در حبس و زندانى است كه هر كس در آن بيفتد بيرون شدن برايش نيست. كلمه" كتاب" به معناى مكتوب است، آن هم نه از كتابت به معناى قلم دست گرفتن و در كاغذ نوشتن، بلكه از كتابت به معناى قضاى حتمى است، و منظور از" كتاب‏ فجار" سرنوشتى است كه خدا براى آنان مقدر كرده، و آن جزايى است كه با قضاى حتميش اثبات فرموده، پس حاصل آيه اين شد: آنچه خداى تعالى به قضاى حتميش براى فجار مقدر و آماده كرده در سجين است كه زندانی در زیر زندان ديگر است، به طورى كه اگر كسى در آن بيفتد تا ابد و يا تا مدتى بس طولانى در آن خواهد بود.[ترجمه تفسیر المیزان، ج20، ص381] معنای علیین نیز مقابل همین معنا بوده و به معنای این است که سرنوشت حتمی نیکان قرار گرفتن در مقامی بسیار بلند خواهد بود.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 25 فرو, 1403 سوال اعتقادی: اساتید میگن که باید قران رو کنجکاوانه خوند
با عرض سلام و ادب خدمت شما اینکه در بیانات معصومین علیهم‌السلام گفته شده، نگاه نکنید چه زمانی سوره یا ختمِ قرآن تمام می‌شود، درواقع این موضوع را به مخاطب فهمانده که کیفیت را فدای کمیت نکند. یعنی مهم نیست که انسان چقدر قرآن خوانده است. مهم این است که چگونه قرآن را خوانده است. به این معنا که اگر بخواهیم بین مقدار و کیفیت مقایسه کنیم، کیفیت ترجیح دارد. اگر کسی یک صفحه از سوره را با توجه به معنای آن بخواند، بهتر از این است که تمام آن را بدون توجه بخواند. این روایات که فرموده‌اند همتتان آخر سوره و اتمام آن نباشد، درواقع این معنا را به ما القاء کرده است که سعی کنید قرآن را و لو به مقدار کمش، با توجه بخوانید. یعنی اگر کسی در طول رمضان سه جزء قرآن را باتوجه خوانده باشد، بهتر از آن است که یک ختم بی‌توجه را به پایان رسانده باشد. البته این معنا بیانگر مقایسه بین خوب و خوب‌تر است، یعنی اگر کسی سوره‌ای را بخواند و قصدش این باشد که آن را تمام کند، باز هم از ثواب قرائت قرآن بهره‌مند می‌شود؛ ولی اگر همان را با توجه به معنا بخواند، فضیلتش بیشتر است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 21 فرو, 1403 سوال اخلاقی - اعتقادی: هرکس هزار بار سوره قدر را در ماه رمضان بخواند...
  با عرض سلام و ادب خدمت شما اصل روایت به این صورت است: از امام صادق علیه‌السلام نقل شد که فرمودند: «لَوْ قَرَأَ رَجُلٌ لَيْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ أَلْفَ مَرَّةٍ لَأَصْبَحَ وَ هُوَ شَدِيدُ الْيَقِينِ بِالاعْتِرَافِ بِمَا يَخُصُّ بِهِ فِينَا وَ مَا ذَاكَ إِلَّا لِشَيْ‏ء عَايَنَهُ فِي نَوْمِهِ»؛ «اگر شخصی سوره قدر را هزار بار در شب بیست و سوم بخواند، صبح می‌کند در حالی که یقینش در اعتراف به آن فضایلی که مختص به ما اهل بیت است، زیاد شده باشد و آن نیست مگر به خاطر چیزی که در خوابش می‌بیند». [تهذیب الاحکام، ج3، ص100] چند نکته: 1. روایت به لحاظ سندی ضعیف است. 2. هزار بار سوره قدر را در شب بیست و سوم بخواند. 3. نتیجه خواندن سوره قدر به آن تعداد در شب بیست و سوم، این است که به شخص در خوابش چیزی نشان می‌دهند که یقینش به اهل بیت و حقانیت آنها بیشتر می‌شود. 4. گویا این خواب در همان شب بیست و سوم یا در صبح آن است. درنتیجه اصلا چیزی با این عنوان که هرچه در خواب ببیند، برایش اتفاق می‌افتد، اصلا در این روایت وجود ندارد.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 21 فرو, 1403 سوال اخلاقی - اعتقادی: منظور از روایت «کسی که از ترس فقر ازدواج نکند...»
  با عرض سلام و ادب خدمت شما منظور هر دو دسته هستند؛ چه کسی که غنی است و می‌ترسد ازدواج سبب فقر او شود و چه کسی که فقیر است و می‌ترسد با ازدواج فقیرتر شده یا به جهت فقر نتواند زندگی را پیش ببرد. دلیل اینکه فرمودند چنین شخصی به خدا سوء ظن دارد این است که به وعده خداوند در قرآن ایمان نیاورده است؛ زیرا خداوند می‌فرماید: «وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»؛ «[مردان و زنان] بی همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست اند، خدا آنان را از فضل خود بی نیاز می کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست».[نور: 32] کسی که با شنیدن این وعده الهی باز هم دست و دلش برای ازدواج می‌لرزد، در واقع به وعده خداوند اعتماد ندارد و به خداوند بدبین است.
تصویر صاحب الامری روح الله صاحب الامری روح الله 19 فرو, 1403 سوال تفسیری: تفسیر سوره توبه آیه ۶۷
با عرض سلام و ادب خدمت شما این‌گونه تعابیر معمولاً تعابیر کنایی هستند. در تعبیر کنایی به جای تصریح به یک موضوع با زبان کنایه از آن سخن گفته شده و به آن تصریح نمی‌شود. مثلاً در همین زبان فارسی خودمان، گاهی به جای خسیس و بخیل، از واژه «تنگ نظر» یا «آب از دستش نمی‌چکد»، استفاده می‌شود. خب واضح است که معنای لغوی این واژه‌ها که کوتاهی نگاه و نریختنِ آب از دست است، مد نظر نیست؛ بلکه لازمه آن که همان بخل و خساست است، اراده شده است. در آیه شریفه مذکور نیز به جای آنکه مستقیماً بفرمایند: منافقین بخیل هستند؛ گفته شده: آنها دست‌هایشان را می‌بندند. این تعبیر به همان کنایه در زبان فارسی که می‌گوید: «آب از دستش نمی‌چکد»، بسیار نزدیک است. در جای دیگری در قرآن نیز نزدیک به همین معنا وجود دارد که می‌فرماید: «وَلَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَلَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا»؛ «و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم‌] گشاده‌دستى منما تا ملامت‌شده و حسرت‌زده بر جاى مانى».[اسراء: 29] در اینجا بستن دست به دور گردن، کنایه از همان بخل و خساست است.

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 934