با عرض سلام و ادب خدمت شما
البته بعید است که عموم افراد برای لذتجویی دیگران تن به بیحجابی بدهند. عموم افراد بیحجاب یا بد حجاب ممکن است که دوست داشته باشند، زیباییشان را به نمایش گذاشته تا مورد تمجید و تحسین دیگران قرار بگیرند؛ ولی غالب آنها در صدد تحریک مردان و لذتجویی آنها نیستند.
به همین جهت، عموم این افراد به لذتجویی مردان که فراتر از نگاه کردن باشد، جواب مثبت نمیدهند.
اولین قدمی که شما در جهت اصلاح این اشخاص میتوانید بردارید، همین است که نگاهتان را نسبت به ایشان کمی تغییر دهید. این افراد گرچه گناهکار هستند، اما چه بسا به سبب کار دیگری نزد خدا محبوب باشند و ما نباید آنان را دور از خدا بپنداریم و خود را از آنان برتر بدانیم.
گاهی جو عمومی جامعه و جو سنگین تبلیغات فضای مجازی، این اشخاص را در سیلاب عظیم پدید آمده توسط رسانههای غربی غرق کرده و همرنگ جامعه میگرداند. اگر نگاه ما به این اشخاص این باشد که آنها افرادی غافلند که توسط دشمن صید شده و در دام آنها افتادهاند، رفتارمان با ایشان از سر دلسوزی و خیرخواهانه بود؛ اما اگر آنها را اشخاصی گناهکار و آلوده ببینیم، آنگاه راه نزدیکی به ایشان کمی سخت میشود.
قدم دوم در برخورد با این اشخاص، برخورد خوب و اخلاق جذاب است. عموم افراد بیحجاب و بد حجاب، متدینین و مذهبیها را افرادی خشک و عصا قورت داده میدانند. گاهی که از سمت یک شخص متدین محبت میبینند و برخوردی زیبا مشاهده میکنند، بسیار جذب شده و تمایل به ایشان پیدا میکنند. بسیاری از آنها دارای فطرتهای پاک و دستنخوردهاند که اگر با تلنگری مواجه شوند، به مسیر فطرتشان برمیگردند. اما گاهی برخوردهای تند و تنشزا موجب میشود که از دین و دینداران و فرامین دینی به کلی زده شده و از آن فاصله بگیرند.
اگر برنامه «از لاک جیغ تا خدا» را دیده باشید، بهخوبی به این موضوع پی خواهید برد که اکثر بیحجابها بهواسطه برخورد خوب افراد مذهبی ابتدا به این فضاها جذب شده و کمکم به سمت حجاب رفتهاند. اگر بتوانید ایشان را با برنامهریزی به برخی از هیئتهای مذهبیِ پویا و فعال جذب کنید، خواهید دید که بهمرور به سمت دین و فرامین دینی جذب خواهند شد.
برنامهای که نامش گذشت، الگوهای خوبی برای جذب افراد بیحجاب ارائه میکند.
علاوه بر آنچه ذکر شد، برخی از الگوهای غربی که مسلمان شده و به حجاب گرایش پیدا کردهاند نیز در جذب اشخاص به حجاب تأثیرگذارند. اگر بتوانید با مطالعه، این اشخاص را به آن دختر خانوم محترم معرفی کنید، بیتأثیر نخواهد بود.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
پاسخ به سوال اول:
پاسخ این سوال را در ضمن نکاتی خدمتتان عرض میکنیم:
1. اینکه عدم امکان ملاقات امام در زمان غیبت، سختیهایی را برای شیعیان در این زمان ایجاد کرده است، امری غیر قابل انکار است. همین موضوع سبب شده که پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام، ثابت قدمان در زمان غیبت را بسیار تمجید کرده و آنها را بستایند.
در روایتی نقل شده که اصحاب پیامبر به ایشان گفتند: آيا ما برادران توايم اى رسول خدا؟ ایشان فرمودند: نه! شما اصحاب من هستيد. برادران من كسانى هستند كه بعد از من مىآيند و به من ايمان مىآورند، در حالى كه مرا نديدهاند.
سپس افزود: افرادى از آنها كه اهل عمل صالحند، اجر پنجاه نفر از شما را دارند! عرض كردند پنجاه نفر از خودشان اى رسول خدا؟! فرمود: نه! پنجاه نفر از شما!! و سه بار آنها اين سخن را تكرار كردند [و پيامبر نیز همان جواب را دادند]. آنگاه فرمودند: اين به خاطر آن است كه شما شرايطى در اختيار داريد كه برای انجام کار خیر یاری میشوید؛[ولی آنها چنین شرایطی ندارند]. [تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، ج22، ص121]
و در همین شرایط غیبت است که برخی از افراد تا حدی بالا میروند که به فرموده امام زین العابدین علیهالسلام بر همه اهل زمانها پیشی میگیرند.
امام در این باره میفرمایند: «إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ وَ الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ مِنْ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ»؛ «همانا اهل زمان غيبت او كه به امامتش قائلند و منتظر ظهور او مىباشند افضل از اهل هر زمان هستند؛ زيرا خداوند تبارک و تعالى به آنها چنان عقل و فهم و معرفتى داده كه غيبت نزد آنان به منزله حضور و مشاهده است». [کمالالدین و تمام النعمه، ج1، ص320]
و به جهت همین اوضاع سخت است که بسا خداوند بر اهل این زمان، در حساب و کتاب بسیار آسانتر از اهل زمان حضور اهلبیت علیهمالسلام، میگیرد. برخی از متون روایی نیز موید این مطلب است.
2. اینکه امام را نمیبینیم، معنایش این نیست که نمیتوان با امام ارتباط داشت. به اعتقاد ما شیعیان، امام، حاضر و ناظر بوده و به درخواستهای شیعیانشان آنجا که مقتضی و مصلحت باشد، پاسخ میدهند. همانگونه که در حدیث امام زینالعابدین علیهالسلام هم اشاره شد، برخی در اعتقاد به حضور امام آنقدر قوی هستند که غیبت امام برای آنها بیمعناست و هر حرفی که دارند را با امام خود در همین زمان غیبت نجوا میکنند.
3. در زمان سایر معصومین علیهمالسلام که امام علیالظاهر در میان مردم بودهاند، اینگونه نبوده که همه مردم توفیق دیدار امام زمان خود را داشته باشند. بسا غالب مردم به جهت بُعد مسافت، خفقان شدید زمانه، سختیهای فراوانِ شرفیاب شدن به محضر امام، آن بزرگواران را در همان زمان حضورشان نیز ندیده باشند. بر همین اساس، اهلبیت علیهمالسلام ضمن آنکه تاکید بر حاضر دانستن و ناظر دانستن امام مینمودند، به شیعیان خود دستور میدادند تا در قالب نجوا، حاجت و خواسته خود را با امام خویش در میان بگذارند.
در روایتی نقل شده شخصی به امام هادی علیهالسلام نامه نوشت و عرض کرد انسان دوست دارد همانگونه که با خدایش نجوا کرده و عرض حاجت میکند، با امام زمانش نیز چنین نجوایی داشته باشد. امام در جوابش نوشتند: هرگاه خواستهای داشتی، کافی است دو لبت را تکان دهی، جوابت خواهد آمد. [بحارالانوار، داراحیاء التراث، ج50، ص155]
البته اینکه امام فرمودند: جواب خواهد آمد، منظورشان این نیست که جواب شفاهی خواهد آمد؛ زیرا ما وقتی با خدا هم صحبت میکنیم و درخواستمان را میگیریم، جواب شفاهی دریافت نمیکنیم. منظور امام این است که امام درخواست شما را بیجواب نمیگذارد و حواسش به شما و خواسته شما هست.
در زمان ما نیز اگرچه راه ارتباط حضوری با امام بسته است؛ ولی به جهت وسعت وجودی امام و حضور او، امکان سخن گفتن با ایشان و عرض حاجت به محضرشان وجود دارد.
4. اینکه فرمودید، گرفتن حاجت در این زمان به جهت عدم حضور امام کار سختی است و در زمان حضور معصومین علیهمالسلام چنین کاری آسانتر بوده است، سخن صحیحی نیست؛ زیرا همانگونه که عرض شد امام ظاهر و غایب بودنش فرقی ندارد و آنجاکه مصلحت باشد، درخواست محب خود را اجابت میکند و جایی که مصلحت نباشد، چه امام حاضر باشند و چه غایب، خواسته دوستان خود را اجابت نمیکنند.
موارد متعددی داریم که در زمان حضور معصومین علیهمالسلام، آن بزرگواران به جهت عدم وجود مصلحت، به دوستان خود توصیه به صبر نموده و خواسته ایشان را اجابت نکردهاند.
به عنوان مثال عبدالله بن ابی یعفور [که شخصی پر درد و رنج بود و در عین حال یکی از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام به شمار میرفت]، میگوید: به خاطر بیماریهای متعددی که درگیر آن بودم، به امام صادق علیهالسلام شکایت کردم.
حضرت در جوابم فرمودند: [هر درد و رنجی که به مومن در دنیا میرسد، برای او خیر است]. مومن اگر بداند در ازای مصیبتهایی که [در دنیا] تحمل میکند، چه اجری [در آخرت] در انتظار اوست، هر آینه آرزو میکند که در دنیا با قیچی تکهتکه میگشت. [کافی، اسلامیه، ج2، ص255]
همچنین شخصی به نام نهندی میگوید از محمدبنفضیل که دچار درد در پهلو و پایش بود، شنیدم که گفت: به محضر امام رضا علیهالسلام رسیدم، ایشان فرمودند: چه شده است؟ عرض کردم آقا پهلو و پایم مشکل دارد. حضرت دست به پهلویم کشیده و پهلویم خوب شد. بعد به پایم نگاهی انداخته و حدیثی از امام باقر علیهالسلام خوانده و فرمودند: هرکس از شیعیان ما که به بلائی مبتلا شده و صبر نماید، خداوند اجر هزار شهید به او میدهد. [ از این کلام حضرت] فهمیدم که پایم هرگز خوب نمیشود و باید صبر کنم. نهندی میگوید من شاهد بودم که او تا آخر عمرش میلنگید و با همان مریضی از دنیا رفت. [بحارالانوار، ج49، ص42]
همچنین جابر بن یزید که از اصحاب سِّر امام صادق علیهالسلام بود، روزی به محضر ایشان رسیده و عرض حاجت نموده و مقداری پول طلب کرد. حضرت در جوابش فرمودند: پولی در بساط نداریم.
در همین لحظه کُمیت شاعر آمد و برای حضرت شعری را که سروده بود، خواند. حضرت به خادمشان فرمودند: از داخل اتاق یک کیسه ده هزار درهمی برای کُمِیت بیاور. کمیت شعر دوم را خواند، امام دوباره به خادمشان فرمودند تا کیسه دیگری بیاورد. این موضوع برای بار سوم تکرار شده و حضرت مجموعاً سی هزار درهم به کمیت دادند. کُمیت به ایشان عرض کرد من این شعرها را برای صله رسول خدا خواندم و قصد مادی نداشتم. امام از او تشکر کرده و به خادمشان فرمودند: پولها را به جای خود برگرداند. جابر از دیدن این صحنه بسیار متعجب شده بود. وقتی کمیت رفت، امام دست جابر را گرفته و به داخل همان اتاق بردند. با کمال تعجب دید، خبری از سه کیسه درهم نیست. آنگاه امام پایشان را بر زمین زده و جابر دید که مانند، گردن شتر طلا از زیر زمین آشکار شد. امام به او فرمودند: خدا به ما قدرت داده تا هرکار را که اراده کنیم، انجام دهیم.[بصائر الدرجات، ج1، ص376]
جالب است بدانید امام با همه این صحنهها که رقم خورد، یک درهم هم به جابر که از خاصترین اصحابشان بود ندادند؛ زیرا مصلحت نبود؛ اما به کُمیت به صرف خواندنِ سه شعری که سروده بود، سی هزار درهم دادند.
درنتیجه، امام، ظاهر و غایب بودنش تفاوتی ندارد و ما باید با اعتقاد به حضور و نظارتِ امام زمانمان، خواستههایمان را با ایشان در میان گذاشته و مطمئن باشیم که ایشان درخواست ما را اگر مصلحتمان باشد، بیپاسخ نمیگذارند.
پاسخ به سوال دوم:
نسبت به افرادی که قبل از آمدن اسلام بر اساس سایر ادیان عمل میکردند، قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَىٰ وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»؛ «کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردهاند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری (مسیحیان) و صابئان [= پیروان یحیی] هر گاه[در همان زمان خود]، به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچگونه ترس و اندوهی برای آنها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهی، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کردهاند، مأجور و رستگارند).[بقره: 62]
در شأن نزول این آیه نقل شده، سلمان فارسى به رسول اكرم صلىاللهعليهوآله گفت:
دوستان من كه اهل ايمان و نماز بودند، ولى شما را نديدند تا به شما ايمان بياورند، وضع آنها در قيامت چگونه است؟ يكى از حاضران جواب داد: اهل دوزخند. ولى اين آيه نازل شد كه هر كدام از پيروان اديان كه در عصر خود بر طبق وظايف و فرمان الهى عمل كردهاند، مأجورند. [تفسیر نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، ج1، ص127]
اما سایر افرادی که بعد از ظهور اسلام، به اسلام نگرویدهاند، مانند اهل ادیان دیگر در زمانِ کنونی، دو صورت دارند:
1. اسلام و حقانیت آن به ایشان نرسیده است و بهاصطلاح مستضعف فکری بوده و هستند. این افراد اگر به تعالیم دین خود عمل کرده باشند، بر اساس آن ثواب داده میشوند و اگر به تعالیم دین خود عمل نکرده باشند، بر اساسِ آن عقاب میشوند.
2. اسلام و حقانیت آن به آنها رسیده، ولی از سر لجاجت و تعصب زیر بار آن نرفتهاند. بدیهی است که به جهت سرباز زدن از پذیرش حق، معاقَب بوده و حتی اگر به دین خود عمل کرده باشند، ماجور نخواهند بود.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
امیدواریم در ظِل سایه توجهات الهی و عنایت معصومین علیهمالسلام مشکلات روحی و جسمی شما حل شده و امورتان کفایت شود.
عنایت اهلبیت دو خصوصیت دارد:
1. عمومی است و شامل همه افراد، چه مومن و معتقد و چه غیر معتقد و گناهکار میشود. این شعر معروف است که در خطاب به امام رضا علیهالسلام میگوییم:
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
اهلبیت علیهمالسلام گاهی درخواست و حاجت دشمنشان را نیز برآورده میکردند، چه رسد به کسانی که از دوستان ایشان باشند.
نقل شده مأمون كنار امام رضا نشسته بود. كنيزش هم آنجا بود.
مامون رو كرد به امام و گفت: پدرانت علم گذشته و آینده تا روز قيامت را داشتند، تو هم وصیشان هستی. حتماً میتوانی حاجتم را برآوری.
امام فرمودند: بگو.
گفت : اين كنيزم را خيلی دوست دارم، اما بارها بچهاش سقط شده، حالا هم حامله است. علاجی كن سالم بماند.
امام فرمودند: اين دفعه سالم میماند. پسری است شبيه مادرش، فقط انگشت زائدی در دست راست و پای چپش دارد.
چند ماه بعد، از آن کنیز پسری به دنیا آمد و همانطور که امام فرموده بودند: در دست راست و پای چپش انگشت زائدی داشت. [عیون اخبار الرضا، ج2، ص223]
امثالِ این اتفاق درباه دوستان اهلبیت علیهمالسلام صدها بار تکرار شده است و جایی برای انکار آن وجود ندارد.
2. اهلبیت علیهمالسلام ضمن آنکه کرم و لطفشان به محبین بیحد و حصر است، بدون وجود مصلحت و بدون اجازه خداوند، اقدامی در جهت رفع گرفتاری محبین خود نمیکنند. گاهی مصالح پشت پرده اقتضا میکند تا مصیبت و گرفتاری یک شخص بهصورت کامل برطرف نشود و اهلبیت علیهمالسلام چون خیر محبین خود را میخواهند، اقدام به حل مشکل برخی از ایشان در شرایطی خاص نمیکنند.
عبدالله بن ابی یعفور [که شخصی پر درد و رنج بود و در عین حال یکی از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام به شمار میرفت]، میگوید: به خاطر بیماریهای متعددی که درگیر آن بودم، به امام صادق علیهالسلام شکایت کردم.
حضرت در جوابم فرمودند: [هر درد و رنجی که به مومن در دنیا میرسد، برای او خیر است]. مومن اگر بداند در ازای مصیبتهایی که [در دنیا] تحمل میکند، چه اجری [در آخرت] در انتظار اوست، هر آینه آرزو میکند که در دنیا با قیچی تکهتکه میگشت. [کافی، اسلامیه، ج2، ص255]
در حدیث دیگری از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: [گاهی] بنده منزلتی در نزد خدا دارد که جز با یکی از دو امر به آن نمیرسد [و آن این است که] یا مالش را از دست میدهد یا دچار بلایی در جسمش میگردد.[کافی، اسلامیه، ج۲، ص257]
همچنین شخصی به نام نهندی میگوید از محمدبنفضیل که دچار درد در پهلو و پایش بود، شنیدم که گفت: به محضر امام رضا علیهالسلام رسیدم، ایشان فرمودند: چه شده است؟ عرض کردم آقا پهلو و پایم مشکل دارد. حضرت دست به پهلویم کشیده و پهلویم خوب شد. بعد به پایم نگاهی انداخته و حدیثی از امام باقر علیهالسلام خوانده و فرمودند: هرکس از شیعیان ما که به بلائی مبتلا شده و صبر نماید، خداوند اجر هزار شهید به او میدهد. [ از این کلام حضرت] فهمیدم که پایم هرگز خوب نمیشود و باید صبر کنم. نهندی میگوید من شاهد بودم که او تا آخر عمرش میلنگید و با همان مریضی از دنیا رفت. [بحارالانوار، ج49، ص42]
شما هرگز ناامید نباشید. ضمن تقویت ارتباط قلبی با اهلبیت علیهمالسلام و توسل به ساحت آن عزیزان خدا، امیدوار باشید که انشاءالله روزی مورد عنایت قرار گرفته و مشکلات جسمی و روحیتان برطرف شود؛ اما اگر به هر ترتیب این امر انجام نشد، به قضا و قدر الهی راضی بوده و صبر نمایید تا اجر صبر و رضا برایتان ثبت شود.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
برای تثبیت عقاید دینی، قبلاز خودشناسی، باید یک دوره عقاید دینی را مطالعه نموده و همانطور که خودتان هم اشاره کردید، با اعتقادات خود ازجمله خداشناسی آشنایی عمیقتری پیدا کنید.
خودشناسی در وهله اول نمیتواند راهگشای شما در شناخت عقاید دینی با تمام جزئیاتش باشد؛ زیرا صاحبان مکاتب دیگر هم درباره خودشناسی حرفهایی دارند و مدعی هستند که خودشناسی چیزی است که آنها به تبیینش پرداختهاند. درنتیجه اگر شما مسیرتان را از خودشناسی شروع کنید، اگرچه ممکن است در این زمینه مطالعاتی هم داشته باشید؛ ولی این خودشناسی لزوماً منتهی به خداشناسی یا شناخت عمیق سایر عقاید دینی نمیشود.
البته بدیهی است که خودشناسی، در مرحله پساز خداشناسی و دینشناسی، جایگاه ویژهای در سیر کمال و بندگی انسان دارد؛ اما برای شروع گزینه مناسبی نیست.
اما برای تثبیت و تحکیم عقاید دینی لازم است یک سیر مطالعاتی را شروع کرده و بر اساسِ آن پیش بروید. شما به ما نفرمودید در چه سطح علمی قرار دارید تا بر اساسِ آن سیر مطالعاتی متناسب به شما ارائه نماییم.
اگر بهدنبال سیری روان و آسان هستید، پیشنهاد میشود دوره کتابهای «بهترین آرزو» نوشته استاد وکیلی را مطالعه نمایید. در مجموع، سخنرانیها و کلاسهای درس استاد وکیلی و صوت پرسشوپاسخهای ایشان بهطور کلی مفید و قابل استفاده است. اگر بتوانید صوت دورههای عقاید ایشان را گوش کنید، انشاءالله مفید خواهد بود.
اگر به دنبال دریافت پاسخ سوالات دینی و اعتقادی با زبانی متوسط هستید، توصیه میشود مجموعه کتابهای «پرسش و پاسخ دانشجویی» را مطالعه نماید.
و اگر به دنبال سیر مطالعاتی با زبانی علمیتر و عمیقتر هستید، آثار شهید مطهری (البته با سیر مطالعاتی از آسان به مشکل که اساتید مشخص نمودهاند) و آثار استاد مصباح یزدی در باب معارف قرآن در موضوعاتی همچون خداشناسی، راه و راهنما شناسی، جهان شناسی، قرآن شناسی؛ انسان شناسی و ... بسیار مفید هستند.
برخی از آثار جناب استاد مصباح توسط اساتید متخصص تدریس شده و قابل استفاده هستند.
اگر دانشجو هستید، میتوانید در دروههای طرح ولایت ثبت نام کنید. این دورهها مبانی اندیشه اسلامی (معرفتشناسی، خداشناسی، انسانشناسی، فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سیاست) را به صورت استدلالی توضیح داده و میتواند برایتان مفید باشد.
در هر حال اگر خواستید در زمینه خودشناسی مطالعه داشته باشید، میتوانید به کتاب خودشناسی برای خودسازی آیتالله مصباح یزدی مراجعه کنید.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
پاسخ به سوال اول:
اگرچه در برخی از ادعیه، عبارت بعد هم به صورت دعا در ادامهی ذکر بیان شده است؛ ولی از ظاهر روایات و خود آیه استفاده میشود که ادامه آن جزو ذکر نبوده و ذکر به همان مقدار «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِين» است.
یعنی اگر کسی میخواهد به تعدادی مشخص ذکر یونسیه را بگوید، همان قسمت اول را که بگوید، کافی بوده و بیش از آن لازم نیست.
پاسخ سوال دوم:
تا جایی که ما مراجعه کردیم و از روایات و خود آیه هم چنین چیزی برداشت میشود، این ذکر نهتنها موجب سنگینی نخواهد شد که استمرار آن موجب رفع غم و برخی از مشکلات مادی و معنوی، میگردد.
البته بدیهی است که انسان در این کار همچون سایر امور عبادی نباید بهگونهای افراط کند که موجب زدگی و فشار شود. یکی از اساتید نقل میکردند که شخصی شروع کرده بود روزانه هزار بار ذکر یونسیه را بگوید. پساز مدتی به جهت فشار زیاد بر خود، دچار زدگی شده بود و همه را رها کرده بود. واضح است که هر انسانی یک ظرفیتی دارد و تحمیل بیش از آن بر نفس، موجب زدگی میگردد. این موضوع اختصاصی به ذکر یونسیه نداشته و شامل تمام مسائل عبادی میشود. افراط در هر موضوع عبادی، انسان را از عبادت خسته و ممکن است برای ماهها دور کند؛ خصوصاً در زمانیکه انسان از انجام آن عبادت خاص به دنبال حاجتی بوده که به آن نرسیده است. این مثل این میماند که به کودک نوزاد غذایی سنگین بخورانیم که بهصورت طبیعی معدهاش تحمل نکرده و بالا میآورد.
در نتیجه خود این ذکر سنگین نبوده و اتفاقاً استمرار آن موجب رفع غم میشود؛ ولی انسان در گفتنِ آن باید افراط نکرده و به خود سختی ندهد و تعداد آن را اندک اندک بالا ببرد. و البته این موضوع هم هیچ ارتباطی با پایان ذکر و خواندنِ ادامه آن ندارد.
پاسخ سوال سوم:
ما در جایی ندیدیم که تعداد ذکر نیاز به استاد خاصی داشته باشد. البته عددهای خاصی برای گفتن ذکر بیان شده است؛ ولی اینکه لزوماً باید با تجویز استاد باشد را در جای خاصی مشاهدنکردیم. با رعایت آنچه در پاسخ قبل عرض شد، به هر مقدار که روحتان کِشِش دارد و با شما همراهی میکند، میتوانید این ذکر را گفته و از آثار آن بهرهمند شوید.
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: تعجب میکنم از چهار کس که چهار نوع گرفتاری دارند، چگونه به این چهار چیز پناه نمیبرند؟ از جمله اینها فرمودند: تعجب میکنم از کسی که دچار غم و اندوه شده است، اما به این سخن پناه نمیبرد؛ زیرا که حق تعالی در دنباله آن فرموده: «و نجیناه من الغم و کذلک ننجی الموءمنین» یعنی ما او را [حضرت یونس به سبب این سخن] از غم و اندوه نجات دادیم و اینگونه ما مؤمنان را نجات میبخشیم. [خصال، جامعه مدرسین، ج1، ص218]
البته این نکته قابل توجه باشد که این ذکر نوعی توبه است و حضرت یونس با گفتن این ذکر به درگاه الهی توبه نمود، پس حالت انسان در هنگام گفتن این ذکر باید حالتِ توبه و پشیمانی از گناه باشد تا از آثار ذکر بهرهمند شود و الا تنها لفظی خاص را بر زبان رانده و لقلقه نموده است.
پاسخ سوال چهارم:
گفتن ذکر یونسیه در سیره علما دیده میشود. جناب استاد دشتی در کتاب شنیدنیهای سفر حج نقل میکنند که از آیتالله مظاهری شنیدهاند که حضرت علامه طباطبایی توصیه کردند در سفر حج ذکر یونسیه را زیاد تکرار کنید.[شنیدنیهای حج، محمد دشتی، ص84]
آیت الله محمدصادق روحانی نیز در کتاب راه سعادت، این ذکر را در موارد متعددی از جمله برای افزایش خشوع انسان، توصیه کردهاند.[راه سعادت، ص65]
البته در فرمایشات برخی از علما توصیه شدهاست که کسی که اهل ذکر است، در ابتدا با ذکر استغفار شروع کند و پس از مدتی ذکر یونسیه را بگوید و در ادامه ذکر شریف لا اله الله را تکرار نماید. [بهاری همدانی، تذکره المتقین، ص16]
باعرض سلام و ادب خدمت شما
بر اساس روایات ما حداقل انجام دو کار موجب حفظ از فتنههای آخرالزمان و محفوظ ماندن ایمان از امواج شبهات و حملات جنود شیطان میگردد.
1. دعا برای فرج امام زمان علیهالسلام و به یاد ایشان بودن.
امام حسن عسگری علیهالسلام فرمودند: به خدا قسم [فرزندم مهدی] غیبتی خواهد کرد که کسی در آن زمان از هلاکت نجات نخواهد یافت، مگر آنکه خداوند او را بر اعتقاد به امامتش ثابت قدم نگاه داشته و توفیق دعا برای فرجش را نصیب او بگرداند.[كمال الدين و تمام النعمة، اسلامیه، ج2، ص384]
در دعای زمان غیبت هم به خداوند اینگونه عرض میکنیم: «و لا تُنْسِنَا ذِكْرُهُ وَ انْتِظَارِهِ وَ الایمان بِهِ وَ قَوِّهِ الیقین فی ظُهُورِهِ وَ الدُّعَاءِ لَهُ وَ الصلوه علیه حتی لَا یقنطنا طُولِ غیبته مِنْ قیامه»؛ «خدایا یاد امام زمان و انتظارش و ایمان به حضرتش و قوت یقین به ظهورش، دعا برایش و درود فرستادن بر حضرتش را از یاد ما مبر، تا اینكه طول غیبتش ما را از قیامش نومید نكند».[همان، ص513]
2. خواندن دعای غریق که امام صادق علیهالسلام برای در امان ماندن از فتنههای آخرالزمان به آن توصیه نمودند:
امام علیهالسلام در این فرمایش خود فرمودند: دورانی خواهد آمد که شما دچار شبهه شده و بدون پرچم هدایت و امامی که او را ببینید، میمانید. در این زمان کسی از فتنه نجات نمییابد، مگر آنکه دعای غریق را بخواند و آن دعا این است: «يَا اللَّهُ يَا رَحْمَانُ يَا رَحِيمُ يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِك»؛ «ای الله ای رحمن ای رحیم، دستم را بگیر و دلم را بر دینت پابرجا بدار».[همان: ص352]
درباره علائم و فتن آخرالزمان هم میتوانید دو کتاب «مهدی منتظر» نوشته شیخ محمد جواد خراسانی و «عصر ظهور» نوشته شیخ علی کورانی را مطالعه نمایید.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
قبل از هر چیز از خدا میخواهیم شما را در این برهه که فرزند شما در دوران حساس نوجوانی به سر میبرد، یاری کرده و به شما توفیق دهد تا با درایت و تدبیر، بهترین راه را انتخاب نمایید.
اینکه فرزند شما پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام را انکار میکند، باید ببینید چه منشأیی دارد. گاهی واقعاً منشأ این انکار یک سوال اعتقادی یا گیر علمی نیست تا با ارائه پاسخ منطقی و قانعکننده، گیر ذهنی او را حل کنید.
در برخی مواقع شبهه برای این است که میخواهد از زیر بار برخی از تکالیف شانه خالی کند؛ اما چون بهانه محکمی برای آن پیدا نمیکند، بهترین راه را در این میبیند که بهصورت کلی دین را انکار کند. گاهی نوجوان به جهت حضور در اجتماع و رفتوآمد با دوستان و آشنایان، همچنین گردیدنِ در فضای مجازی و دیدن لاابالیگری برخی از افراد و عدم تقیدشان به دین و مشاهده آزادی ظاهری افراد و خوشی زودگذری که دارند، دلش میخواهد تا مانند آنها آزاد بوده و مکلف به تکالیف و موازین شرعی نباشد. بهترین راه برای این موضوع آن است که به صورت کلی همه چیز را انکار کرده و از شما دلیل بطلبد و وقتی از پاسخگویی عاجز شدید، در مرحله بعد، از زیر بار وظایف دینی خود شانه خالی کند و کمکم خودش را به الگوهای مجازی که میبیند، نزدیک کرده و خودش را به آنها شبیه کند.
اگر منشا شبههافکنی فرزند دلبندِ شما چنین چیزی باشد، راهحل آن این نیست که به سوالاتش پاسخ بدهید؛ زیرا او اصلاً به دنبال پاسخ این سوالات نیست و اگر شما پاسخ این شبهات را هم به او بگویید، باز شبهه و سوال جدیدی را مطرح کرده و شما را در تنگنای جدیدی قرار میدهد.
بدیهی است که در این موقعیت که دوره شکلگیری شخصیت فرزندتان است، باید با تدبیر صحیح با او برخورد کنید تا بفهمد الگوهای مجازی که در لاابالیگری غرق شدهاند، زندگی توام با خوشبختی ندارند و در منجلاب هرزگی دستپا میزنند. این افراد اگرچه ظاهر زندگی زیبایی دارند؛ ولی حقیقت آن است که از زندگی آنگونه که باید، لذت نمیبرند.
اگر به این پی بردید که منشا شبهات او چنین چیزی است، بهترین راه این است تا با مشاورین ما در این مرکز، موضوع را در میان گذاشته و راه صحیح برخورد با ایشان را بدانید. گاهی لازم است که محدودیتهایی را نسبت به رفتوآمدها و برای استفاده از فضای مجازی در نظر گرفته و اعمال کنید. البته برای آنکه نتیجه عکس نداشته باشد، لازم است آن را با مشورت مشاور خبره پیش ببرید.
اما اگر منشأ شبهه حقیقتاً درگیری و سوالات ذهنی است، خب میتوانید ایشان را با این مرکز مرتبط کنید، تا سوالاتشان را یکی یکی مطرح کرده و پاسخ مناسب را دریافت نمایند.
اما درباره پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام که ایشان مورد انکار قرار میدهند، باید دو نکته را خدمت شما عرض کنیم:
1. ذکر این نکته لازم است که برای اثبات وجود یک حقیقت یا یک شخص یا هر موجودی، لازم نیست تا ما خودمان آن را از نزدیک دیده باشیم؛ بلکه در بسیاری از مواقع گزارشاتی که از سوی دیگران به ما رسیده است، وجود آن حقیقت را برای ما اثبات میکند.
به عنوان مثال هیچکدام از ما کرات نپتون، پلتون، چرخیدن زمین به دور خورشید، کهکشانها و ستارگان دیگر غیر از کهکشان و ستاره خودمان را ندیدهایم، ولی چون به گزارشات اخترشناسان که آنها را با تلسکوپ دیدهاند، اعتماد داریم، وجود آنها را باور کردهایم. همچنین بسیاری از مناطق دور افتاده زمین را حتی در قالب عکس ندیدهایم، ولی به صرف گزارش دیگران از وجود آن اطمینان پیدا نمودهایم و یا نور ما وراء بنفش یا قرمز را ندیدهایم، ولی با گزارش دانشمندان از وجود آن مطمئن هستیم.
همچنین به تاریخ که مراجعه کنیم، در وجود داشتن شخصیتهای تاریخی، همچون ناصرالدین شاه قاجار، نادرشاه، شاه عباس، تیمور لنگ و سایر شاهان ایرانی و یا دانشمندانی چون بوعلی سینا، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی و یا شاعرانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و دیگران، تردیدی نداریم. همه اینها نیست، مگر به خاطر اعتماد به گزارشات افرادی که ما به گزارش آنها مبنی بر وجود این شخصیتهای تاریخی اعتماد نمودهایم.
درباره وجود پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام هم موضوع از این قرار است. افراد بسیاری که تعدادشان از صدها نفر بیشتر است، آن بزرگواران را از نزدیک دیده و سخنانشان را شنیده و احیاناً معجزات و کراماتی را از آنها برای ما گزارش کردهاند. اگر کسی این گزارشات تاریخی که تعدادشان از حد و حصر خارج بوده و در میانشان افراد موجه بسیاری قرار دارند را انکار کند، باید وجود ناصرالدین شاه قاجار، نادرشاه، شاه عباس، تیمور لنگ و سایر شاهان ایرانی و یا دانشمندانی چون بوعلی سینا، زکریای رازی، ابوریحان بیرونی و یا شاعرانی چون فردوسی، سعدی، حافظ و دیگران را نیز انکار کند؛ زیرا تعداد گزارشات تاریخی که وجود اهلبیت و مقامات ایشان را اثبات میکند، به مراتب بیشتر از موارد مذکور است.
2. دین اسلام با پیامبری حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله، دارای معجزهای ابدی است که از جانبِ خدا بودنِ آن را تایید میکند. آن معجزه همان قرآن است. اگر بپرسید از کجا معلوم قرآن معجزه است، در پاسخ عرض میکنیم:
قرآن برای اتمام حجت بر تمام مخالفین خود، گفته: اگر به حقانیت این دین آسمانی و پیامبر آن شک دارید، بروید همهتان جمع شوید و کتابی مانند این قرآن و یا حتی ده سوره مانند آن بیاورید. آنگاه خودش پیشبینی کرده و میگوید: اگر همه جن و انس هم جمع شوند، نمیتوانند مانند این قرآن بیاورند.[هود: 13 و اسراء 88]
خب این موضوع حاکی از آن است که اسلام حق است؛ زیرا یدک کشیدن این ادعای بزرگ، با وجود انگیزههای فراوان دشمنی با اسلام و باک نداشتن از دشمنان فراوان، نشانگر پشتوانه گرم و الهی، و حقانیت این دین و پیامبر آن است و ثابت میکند که قرآن، معجزه ابدی این دین بزرگ میباشد.
جالب است بدانید که از ابتدای رسالت پیامبر اسلام تا به امروز، با وجود این همه دشمنی با اسلام و مسلمین، هیچگاه دشمنان با وجود تمسک به کارهای بسیار سختتر و پرداخت هزینههای بسیار، نتوانستهاند به چنین چیزی برسند.
خب اگر اسلام ناحق بود و قرآن نیز یک کتاب معمولی و پیامبر آن دروغین بود، سادهترین راه برای دشمنان اسلام در جهتِ زمین زدنِ آن، این بود که کتابی مانند قرآن بیاورند و با انتشار و تبلیغ گسترده آن در بین مردم، خود را از شر اسلام و مسلمانان خلاص کنند؛ اما میبینیم که در طی هزارو اندی سال، دشمنان اسلام، همواره به راههای سختتر روی آورده و با هزینههای هنگفت، خود را درگیر رویارویی با اسلام، در قالبِ تحمیل جنگهای سخت و نرم نموده و مشقتها فراوانی را متحمل گشتهاند؛ اما به حول و قوه الهی، تا به امروز به جایی نرسیدهاند و اتفاقا اسلام روز بهروز رشد کرده و جمعیت کسانی که با وجود تبلیغات منفی به اسلام گرایش پیدا میکنند، پیوسته بیشتر میشود.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
پاسخ به سوال اول
رشحه اگرچه در لغت بهمعنای چکیده و تراوش است و به تراوش و تراویدن آب رشحه میگویند، ولی در اصطلاحِ عرفا و آنجا که میگویند: موجودات رشحه وجود خداوند هستند، بههیچوجه چنین معنایی را در نظر نمیگیرند؛ یعنی عرفا منظورشان این نیست که چیزی از وجود خداوند جدا شده و مخلوقی به وجود آمده است.
منظور عرفا از رشحه همان فیض، رحمت و تجلی است. یعنی مخلوقات آیینهای از صفات جمال و جلال خداوند هستند. بهعبارت دیگر آنها وجود موجودات را پرتویی از تجلی رحمت حق در عالم دانسته و ازین جهت آنها را آیات و نشانههایی که بیانگر قدرت و عظمت و لطافت خالق خویشاند، معرفی میکنند. موضوعی که قرآن کریم بارها به آن اشاره کرده و بر آن تاکید مینماید.
بنابراین، رشحه در کلام اهل عرفان به معنای لغوی آن نیست تا بگوییم عرفا قائل به جسمانیت خدا بوده و میگویند: وجود موجودات تراوش شده و جدا شده از وجود خداست. بر این اساس، نسبت کفر یا شرک هم به ایشان نمیتوان داد.
پاسخ به سوال دوم:
آیات مربوط به انکار یا تردید در معاد از سوی منکرین، در قرآن بسیار است. دقیقاً متوجه نشدیم که حضرتعالی به کدام آیه اشاره میفرمایید.
البته در برخی از این آیات انکار معاد را به انسان نسبت داده است؛ ولی از قراین متعدد در خود این آیات و آیات قبل و بعد و سایر آیات قرآن کریم، معلوم میشود که مراد از انسان در این آیات، تمام انسانها نیستند؛ بلکه مد نظر خصوص منکرین معاد است.
بهعنوان مثال به این آیات توجه فرمایید:
1. «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ بَلى قادِرِينَ عَلى أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ يَسْئَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ»؛ «سوگند به روز قيامت، و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بيدار و ملامتگر (كه رستاخيز حقّ است)! آیا آدمی پندارد که ما دیگر ابدا استخوانهای (پوسیده) او را باز جمع نمیکنیم؟ آرى قادريم كه (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب كنيم! (انسان شك در معاد ندارد) بلكه او مىخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند!». [قیامت: 1 الی 5]
خب واضح است که در این آیات منظور همه انسانها نیستند؛ زیرا همه انسانها به دنبال فسق و فجور نیستند تا به خاطر آزادی خود، دست به انکار معاد و قیامت بزنند.
2. «وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً»؛ «و انسان مىگويد: آيا وقتى بميرم، راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مىشوم؟ آیا انسان به یاد نمی آورد [و توجه ندارد] که ما او را پیش از این در حالی که چیزی نبود، آفریدیم؟». [مریم: 66 و 67]
در این دو آیه نیز منظور همه انسانها نیستند؛ زیرا همه انسانها چنین حالتی ندارند که در امر معاد شک داشته داشته باشند. بر همین اساس، برخی از مفسرین تاکید کردهاند که باتوجه به آیات بعدی سوره، بعید نیست که مراد از انسان در این آیه، کافرین و معاندین منکر معاد است، نه همه انسانها. [المیزان، ج14، ص87]
پاسخ به سوال سوم:
بله معجزه وجود دارد.
گزارشات متعددی از کرامت معصومین علیهمالسلام و شفای مریضهای صعبالعلاج وجود دارد. بسیاری از این گزارشات در بخشی از حرم امام رضا علیهالسلام به صورت مستند ثبت شده است. علاوه بر این بسیاری از افراد یا خودشان و یا در بین اطرافیان کسی را دارند که کرامت و معجزهای از اهلبیت علیهمالسلام را در زندگی خود دیده باشد.
علاوه بر این، یکی از معجزاتی که جاودانه است همین قرآن کریم است. با وجود جاودانگی قرآن، بر فرض که هیچ اعجاز دیگری نبود، باز هم دست ما پر بود؛ چراکه قرآن در برابر مخالفینش تحدی کرده و گفته: اگر میتوانید، مثل این کتاب؛ بلکه ده سوره مانند سورههای آن را بیاورید. پساز گذشتن هزار و چهارصد و اندی سال، هنوز چنین اتفاقی نیفتاده است؛ با اینکه دشمنان اسلام لحظهای از دشمنی با آن دریغ نورزیده و هر روزه اقدام جدیدی را علیه آن صورت میدهند.
خب جا داشت که دشمنان اسلام بهجای این همه هزینه کردن و مشقتهای فراوانی که در راه مقابله با اسلام تحمل میکنند، نوشتهای مانند قرآن مسلمانان تدوین کرده و با تبلیغات فراوان آن را به جهانیان و مسلمانان معرفی مینمودند.
حال که چنین کاری صورت نگرفته، معلوم میشود آنها توانایی چنین کاری نداشته و مجبورند بهجای انجام این کار از راههای دیگری وارد شده و با هزینههای هنگفت به مقابله با اسلام بپردازند. درنتیجه بهخوبی ثابت میشود که این قرآن موجود معجزه پیامبر بوده و از سوی خدا میباشد.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
خداوند به فضلش بیماریهای شما را شفا بدهد و مشکلاتتان را برطرف کند و به شما عافیت در دنیا و آخرت عنایت نماید.
پاسخ سوال اول:
منظور دستگیری از شخص گرفتار و عنایت به اوست؛ بهگونهای که مشکلش را برطرف نموده و حاجتش را برطرف کنند.
عنایت اهلبیت علیهمالسلام و اولیاء الهی و دستگیری ایشان مانند رحمت خداوند عمومی است و شامل حال همه افراد میشود و اختصاصی به مومنین و اهل تقوا ندارد. چه بسا در مواردی از کسی که مسلمان نبوده هم دستگیری نمودهاند. در حالِ حاضر ارمنیهای زیادی هستند که از قمر بنیهاشم علیهالسلام حاجت گرفته و مشکلشان با دست عنایت حضرت عباس برطرف شده است. در گذشته هم اینگونه افراد کم نبودهاند.
البته از یک نکته نباید غافل شد و آن اینکه اهلبیت علیهمالسلام و اولیاء الهی که از گرفتاران دستگیری میکنند، این کار را تنها با وجود مصلحت و اذن پروردگار انجام میدهند؛ یعنی اینگونه نیست که بدون اذن خدا مریضی را شفا بدهند یا مشکل شخص گرفتاری را برطرف کنند. گاهی مصلحت یک شخص در این است که برای تصفیه گناهانش یا ارتقاء درجه مدتی را در بلا و گرفتاری و مریضی به سر ببرد و با تحمل مصیبتها به درجاتی که برایش در نظر گرفته شده، نائل شود. بدیهی است که در این حالت رفع مشکلاتش تا زمانی معین یا گاهی تا آخر عمر به نفع او نیست و لذا اهلبیت چون خیر او را میخواهند خواستهاش را برآورده نکرده و او را به صبر وا میدارند.
عبدالله بن ابی یعفور [که شخصی پر درد و رنج بود و در عین حال یکی از اصحاب خاص امام صادق علیهالسلام به شمار میرفت]، میگوید: به خاطر بیماریهای متعددی که درگیر آن بودم، به امام صادق علیهالسلام شکایت کردم.
حضرت در جوابم فرمودند: [هر درد و رنجی که به مومن در دنیا میرسد، برای او خیر است]. مومن اگر بداند در ازای مصیبتهایی که [در دنیا] تحمل میکند، چه اجری [در آخرت] در انتظار اوست، هر آینه آرزو میکند که در دنیا با قیچی تکهتکه میگشت. [کافی، اسلامیه، ج2، ص255]
خب حضرت میتوانستند به جای فرمودن این حرف، اراده کنند و بیماریهای او را شفا دهند؛ ولی چون مصلحت نبود، از آثار بلا و مصیبت در آخرت با او سخن گفتند.
در حدیثی دیگری از امام صادق علیهالسلام نقل شده که فرمودند: [گاهی] بنده منزلتی در نزد خدا دارد که جز با یکی از دو امر به آن نمیرسد [و آن این است که] یا مالش را از دست میدهد یا دچار بلایی در جسمش میگردد.[کافی، اسلامیه، ج۲، ص257]
بنابراین، عنایت اهلبیت عمومی بوده و اختصاص به اشخاص خاصی مانند اهل سلوک و چله نشینی، ندارد؛ ولی این بدان معنا نیست که حتماً به هرکس که به در خانه ایشان مراجعه نماید، عنایت کنند؛ زیرا در بسیاری از مواقع مصلحت اشخاص چنین اجازهای را به ایشان نمیدهد.
پاسخ سوال دوم:
این سوال خودش دو بخش دارد:
1. آیا پدر و مادر از مشکلات ما خبر دارند؟
بر اساس روایات، اموات متفاوت بوده و همه آنها به یک صورت نیستند. برخی مانند انبیاء و اولیاء الهی ممکن است بر دنیا و اهل آن اشراف داشته باشند و از احوالات آنها هم با خبر شوند؛ اما برخی فقط اجازه دارند از حال خانواده خود مطلع شوند. این دسته نیز یک جور نبوده و بر حسب درجاتشان متفاوتند. عدهای هر روز، عدهای هر دو روز، عدهای هر هفته، عدهای ماهی یکبار و عدهای سالی یکبار اجازه پیدا میکنند تا به خانواده خود سر بزنند. [کافی، اسلامیه، ج3، ص230، 231]. اینها نیز متفاوتند. اگر مومن باشند، تنها بر احوالاتی از خانواده که خوشایندشان باشد، علم پیدا میکنند و اگر کافر باشند، بر اموری که برایشان ناخوشایند است، علم پیدا میکنند. در نتیجه پدر و مادر اگر بهشتی باشند، ممکن است از گرفتاریهای فرزندانشان در دنیا با خبر نباشند؛ زیرا بناست در آنجا از نعمتهای بهشتی بهره ببرند و مطلع شدن از ناراحتیهای فرزندانشان در دنیا، ممکن است حال خوبشان را بد کند؛ مگر اینکه خداوند عاقبت خوش آن بلا را به آنها نشان دهد تا موجب ناراحتیشان نشود و با اطلاع از عاقبت خوب فرزندشان با تحمل این بلا، برای صبر کردنِ او دعا کنند.
البته این درباره اطلاع اموات از حالِ زندهها بهصورت کلی بود؛ اما بر اساس روایاتی دیگر، وقتی انسان به زیارت مردهای و بر سر قبر او برود، آن مرده از حضور او مطلع شده و با او انس میگیرد و وقتی که از کنار قبر او بلند شده و میرود، از رفتن او دچار اندوه میگردد. [کافی، اسلامیه، ج3، ص230]. طبق این روایات، وقتی انسان با آن مرده سخن میگوید، او متوجه حرفهای او میشود و اگر گوش دلش باز باشد، خواهد دید که در بعضی از اوقات پاسخ او را نیز میدهد. [بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج99، ص297]. با این اوصاف، بدیهی است که اگر انسان بر سر قبر پدر و مادرش رفته و از مشکلاتش با آنها سخن بگوید، آنها متوجه سخنان او میشوند.
آیا پدر و مادر برای رفع مشکلات فرزندشان دعا میکنند و آیا رفتن بر سر قبر آنها تاثیری دارد؟
درباره اینکه پدر و مادر برای مشکلات فرزندانشان دعا میکنند یا نه، مطلب صریحی در روایات ندیدیم؛ اما دو روایت وجود دارد که نشان میدهد رفتن بر سر قبر آنها و کار خیر کردن از طرف ایشان اثرگذار است:
روایت اول
از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده که فرمودند: «زُورُوا مَوْتَاكُمْ فَإِنَّهُمْ يَفْرَحُونَ بِزِيَارَتِكُمْ وَ لْيَطْلُبِ الرَّجُلُ حَاجَتَهُ عِنْدَ قَبْرِ أَبِيهِ وَ أُمِّهِ بَعْدَ مَا يَدْعُو لَهُمَا»؛ «به زیارت [قبر] مردگانتان بروید؛ چراکه ایشان از زیارت شما خوشحال میشوند و [اگر کسی حاجتی دارد،] باید حاجتش را [هنگام رفتن به سر قبر پدر و مادر] پساز آنکه برای آن دو دعا میکند، درخواست نماید». [بحارالانوار، ج10، ص97]
امام در این روایت اگرچه به صراحت نفرمودند که پدر و مادر برای فرزند دعا میکنند، ولی به این مطلب اشاره کردند که رفتن بر سر قبر آنها و دعا کردن برای ایشان، ضمن آنکه موجب خوشحالی آنها میشود، زمینه را برای اجابت دعای فرزند فراهم میکند.
روایت دوم
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «إِنَّ اَلصَّلاَةَ وَ اَلصَّوْمَ وَ اَلصَّدَقَةَ وَ اَلْحَجَّ وَ اَلْعُمْرَةَ وَ كُلَّ عَمَلٍ صَالِحٍ يَنْفَعُ اَلْمَيِّتَ حَتَّى إِنَّ اَلْمَيِّتَ لَيَكُونُ فِي ضِيقٍ فَيُوَسَّعُ عَلَيْهِ وَ يُقَالُ هَذَا بِعَمَلِ اِبْنِكَ فُلاَنٍ وَ بِعَمَلِ أَخِيكَ فُلاَنٍ أَخُوكَ فِي اَلدِّينِ»؛ «نماز، روزه، صدقه، حج، عمره و هر عمل صالحی به میت نفع میرساند تا جایی که ممکن است میت در تنگنا باشد و به واسطه این کارها در گشایش قرار بگیرد و به او گفته میشود که مثلا این از طرف فلان فرزندت یا فلان برادر دینیت بوده است». [بحارالانوار، دار احیاء التراث، ج85، ص311]
در این روایت هم اگرچه مستقیماً نفرمودهاند که میت برای این شخص دعا میکند، ولی همین که به میت میگویند که فلانی برایت فلان کار خیر را انجام داده، نشان از آن دارد که مطلع کردن میت برای این است که او نیز در قبال این خدمتِ فرزند یا قوم و خویشش و یا برادر مومنش، برای او کاری انجام دهد. کمترین کاری که میت میتواند در قبال این خدمت انجام دهد این است که در حق او دعا کند و از خداوند برایش طلب رحمت نماید.
پاسخ به سوال سوم:
اینکه آیا رفتن بر سر قبر اموات موثر است یا خیر، از پاسخ سوال گذشته مشخص شد که رفتن بر سر قبر پدر و مادر خصوصاً و سایر اموات عموماً حتماً تاثیر دارد و آنها در قبال این لطف و خدمت، برای انسان دعا میکنند.
اما در پاسخ به این سوال که آیا دعای اموات تأثیر گذار است یا نه، باید عرض کرد بله دعایشان حتماً تأثیرگذار است؛ ولی تأثیرش به این معنا نیست که به محض رفتن سر قبر آنها و دعا کردنِ ایشان برای انسان، مشکل انسان حل شده و گرفتاریش برطرف شود؛ زیرا همانگونه که عرض شد گاهی مصالح پشت پرده باعث میشود تا دعای اجابت شده پیامبر و امام هم با تاخیر محقق شود، چه رسد به امواتی که مقامشان از پیامبر و امام پایینتر است. البته دعای اموات اگرچه ممکن است به جهت وجود مصالح مشکل انسان را سریعاً برطرف نکند؛ ولی قطعاً تاثیر خودش را در زندگی دنیوی و اخروی انسان گذاشته و موجب جلب خیرات میشود و گاهی هم ممکن است تکرار حضور بر سر قبر آنها، خصوصاً پدر و مادر، و دعای مکرر ایشان، موجب برطرف شدن مشکلات انسان بشود. در نتیجه رفتن بر سر قبر آنها در هر صورت اثر گذار است.
با عرض سلام و ادب خدمت شما
پاسخ سوال اول و سوم:
بر اساس نقلهای تاریخی، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله غالباً نمازهایشان را در پنج نوبت میخواندند؛ ولی گاهی پیش میآمد که در شرایط عادی و بدون وجود ضرورت هم نماز را بهصورت جمع میخواندند تا به امتشان بفهمانند جدا خواندن نمازها واجب نیست و میتوان آن را به صورت جمع نیز خواند.
ابن عباس میگوید: پيامبر خدا صلیاللهعلیهوآله در مدينه در غير سفر و ترس و چيزى كه او را ناگزير به آن كار كند، ميان ظهر و عصر، جمع كرد. به ابن عباس گفتند: چرا ، اى ابو عباس؟ گفت: مى خواست تا امّتش به دشوارى نيفتند. [نهج الحق و کشف الصدق، ص445]
پاسخ سوال دوم:
بر اساس آنچه گفته شد، دانسته میشود که جدا خواندنِ نمازهای یومیه و ادای آنها در اوقاتِ فضیلتش، اگرچه واجب نیست؛ ولی مطابق سنت رسول خدا و در عموم اوقات، دارای فضیلت بیشتری است.
البته مشروط به اینکه این جدا خواندن موجب قضا شدنِ نماز دوم نشود؛ چراکه در بسیاری از اوقات انسان نماز اول را میخواند و از خواندن نماز دوم در وقتش بهطور کلی فراموش میکند. بدیهی است که در این حالت همان جمع خواندن بهتر است؛ زیرا از فوت نماز جلوگیری میکند.
صفحهها