با سلام
اگر به شیوه مدیریتی امام و رهبری توجه کنید، میبینید که هر دو بزرگوار در عین اتخاذ مواضع قاطع، در برخورد با اشخاص، به فراخور شرایط مختلف، ملاحظات خاصی داشتهاند.
ابتدا به چند مصداق از افرادی که با برخورد منفی حضرت امام روبهرو شدند، اشاره میکنم:
1. برخورد با سید حسین خمینی: برخورد امام با نوه خودشان بسیار قاطع است، به طوری که این شدت در برخورد در هیچ مورد دیگری مشاهده نمیشود. دلیل این شدت عمل، حساسیت بالای امام در پیشگیری از سوءاستفاده احتمالی اطرافیان از نزدیکی به قدرت بود. نکته مهم دیگر این است که این برخورد امام هیچ شائبه خاصی را ایجاد نمیکرد و حاشیهساز نبود.
2. آیت الله شریعتمداری: کودتای «نجات انقلاب اسلامی» بیشتر با نام «صادق قطب زاده» شناخته میشود، ولی نقش آیت الله شریعتمداری در این کودتا بسیار پررنگ است، به طوری که حتی کمک مالی هم به قطب زاده کرده بود و طبعا بنا بود پس از اجرای موفق کودتا به نوعی جایگزین امام خمینی شود.
اما چرا برخورد سختی از جانب امام نسبت به ایشان دیده نشد؟ پاسخ را باید در جایگاه حوزوی آقای شریعتمداری و پایگاه مردمی او دانست. گرچه جامعه مدرسین به دنبال افشای کودتا او را رسما از مرجعیت خلق کرد، ولی همچنان مقلدانی به ویژه در آذربایجان شرقی داشت. برخورد امام بایست به گونهای میبود که هم حرمت نهاد مرجعیت را حفظ کند و هم زمینه تقابل مردمی با ولی فقیه را به وجود نیاورد.
3. بنی صدر: شواهد متعدد نشان میدهد حضرت امام از همان آغاز با ریاست جمهوری بنی صدر مخالف بود و او را میشناخت، اما حمایت امام از او تا آنجا پیش رفت که کار را به نامه خواندنی شهید بهشتی به امام، معروف به نامه "بدون سلام" رسانید. در این مورد هم نقش پایگاه مردمی پررنگ است. البته توجه ایشان به استحکام جمهوریت نظام هم در این تصمیم اثرگذار است.
شبیه همین روش را در رفتار مقام معظم رهبری با امثال آقایان هاشمی، کروبی، میرحسین موسوی، خاتمی و... میبینید.
اما شخص آقای سیدحسن خمینی قابل قیاس با هیچیک از افراد نام برده شده نیست و قطعا برخوردهایی از جنس آنچه در 14 خرداد 89 یا 1401 از طرف بعضی از مردم دغدغهمند صورت گرفت، شایسته و قابل دفاع نیست. گرایش سیاسی و برخی مواضع ایشان گرچه قابل نقد است، ولی نباید بهانهای برای بیحرمتی به بیت امام خمینی رحمة الله علیه شود.
با سلام
متاسفانه این متن مشحون از دروغ و مغالطه است. از روایت تحریف شده نویسنده با هدف رساندن خواننده به مفهوم مورد نظرش میگذریم...
ولی از خود بپرسیم در کدام فرهنگ، جانفشانی انسانها در راه حفظ خاک میهن نکوهیده است؟ پاسخ روشن است. پس اصل دفاع از خاک و ناموس پسندیده است و نویسنده هم اصل دفاع را نکوهش نمیکند؛ به شرطی که مدبرانه باشد و نه از روی آرمانگرایی غیرواقع بینانه که نامش را تاریخ سازی میگذارد.
اولین مطلبی که این متن به طرز زیرکانهای در پی القای آن است، این است که حاکمان در نظام جمهوری اسلامی به قصد تاریخ سازی پیشنهادهای صلح را رد کرده و کشور را درگیر جنگ (نظامی، اقتصادی و...) میکنند و سپس همان جنگ را هم با بیتدبیری اداره میکنند که منجر به هزینههای سنگین و غیرضروری میشود.
حالا ببینیم اعتراض نویسنده در زمانه ما دقیقا به چه چیزی است!
1. اینترنت داخلی به قیمت از دست رفتن فرصتها:
دقیقا کدام فرصتها با اینترنت داخلی از دست خواهد رفت؟! نویسنده نه به پاسخ این پرسش اشارهای میکند، و نه به اینکه اینترنت داخلی مختص ایران نیست و بسیاری از کشورها برای صیانت از امنیت کشورشان در همه زمینهها اعم از نظامی، اقتصادی و... تلاش کردهاند تا جای ممکن استقلال خود را در حوزه سایبری حفظ کنند و ضمن بهرهگیری حداکثری از اینترنت، فضای امنتری برای کاربران خود ایجاد کنند.
2. تولید واکسن داخلی به قیمت از دست رفتن جان هموطنان:
از دروغهایی که در این سالها به آن دامن زده شده و نویسنده این متن هم روی آن موج سواری میکند، ارتباط عدم واردات واکسن به تولید داخلی آن است. این در حالی است که دولتمردان تحریم مالی و بانکی را مانع واردات میدانستند. با آغاز به کار دولت سیزدهم نیز شاهد بودیم که همزمان با تلاشها برای تولید هرچه بیشتر واکسن داخلی موانع واردات واکسن تا حدی برداشته شد و مشکلی در تامین آن وجود نداشت.
جالب است بدانید یکی از عوامل شکست تحریم در هر محصولی، باور دشمن به توان کشور تحریم شده در تولید آن محصول است؛ چرا که نه تنها خود را در رسیدن به هدف تحریم ناکام میپندارد، که سود حاصل از صادرات آن محصول را نیز از دست رفته میبیند. بنابراین تولید داخلی واکسن نه تنها ضرری به سلامت مردم نرسانده، که مستقیم و غیرمستقیم در حفظ جان مردم موثر بوده است.
3. انرژی هستهای به قیمت تحریم و سختی معیشت مردم:
بر آگاهان سیاسی روشن است که علت اصلی تحریمها استقلال ماست و عمر آن به درازای عمر جمهوری اسلامی است؛ ضمن اینکه هیچ ایرانی شریف و آزادهای نخواهد پذیرفت فشار قدرتهای زورگو باعث دست کشیدن کشور از این انرژی پرکاربرد شود.
در زمینه اقتصادی هم کارشناسان بر این باورند که تحریمها نه باعث مشکلات اقتصادی، که برملا کننده عیوب ساختاری اقتصاد ما بوده و از این نظر نعمت است. کشوری به بزرگی ایران اساسا قابل تحریم همیشگی نیست؛ و اگر ساختار اقتصاد خود را اصلاح کند، بر بسیاری از مشکلاتی که امروز با آن درگیر است، فائق خواهد آمد.
4. خودکفایی در کشاورزی به قیمت از دست رفتن منابع آبی:
در زمینه آب نیز کارشناسان مشکل اصلی را در مدیریت آب میدانند. چرا نویسنده به نقش خودکفایی کشاورزی در امنیت غذایی مردم، که در بحرانهای اخیر بیش از پیش به اهمیت آن پی بردیم، هیچ اشارهای نمیکند؟!
5. خودروسازی به قیمت کشته شدن انسانها در جاده:
امروز روز قریب باتفاق کارشناسان معتقدند مشکلات خودروسازی ربطی به توان فنی مهندسان ایرانی ندارد و عوامل دیگری از جمله دولتی و انحصاری بودن خودروسازی از دلایل اصلی آن است؛ و این راهی است که بسیاری از کشورهای صنعتی در پیش گرفتهاند.
6. آموزش و پرورش بومی به قیمت نابودی فرهنگ و مدرک گرایی و بیسوادی:
میتوان گفت این بخش از متن سخیفترین بخش متن است. نویسنده جهت حفظ فرهنگ کشور، نسخه واردات الگوی آموزشی را میپیچد! هر انسان حتی کم سوادی هم میداند که مدرک گرایی اگر ربطی به فرهنگ وارداتی آموزش نداشته باشد، قطعا به الگوی بومی ربطی ندارد. اتهام بیسوادی به تحصیلکردگان کشور نیز غیرمنصفانهتر از آن است که نیازی به پاسخ داشته باشد.
راهکار حل مشکلات کشور عدم توجه به چنین واکنشهای احساسی و احتمالا معاندانه و توجه به راهکارهای کارشناسی شده است که هوشیاری بیش از پیش کاربران فضای مجازی را میطلبد.
علیکم السلام
از ادبیات به کار رفته در پرسش شما این طور به نظر میاد که چک سفید امضایی در برابر امام خمینی رحمةالله علیه بوده که ایشان بیدلیل و از روی غرض شخصی امضای اون رو به تاخیر انداختهاند؛ در حالی که میدانیم و میدانید که در جهان امروز و دیروز، این زوره که فرمانروایی میکنه. در مذاکرات هم اگر پشتوانهای در کار نباشه، مذاکره کننده پشت میز قدرتی نخواهد داشت. مثلا در بحث هستهای اگر دشمن نگران پیشرفت هستهای نباشد، در مذاکرات تره هم برای حرف ما خرد نخواهد کرد.
در دوران دوران دفاع مقدس چند پیشنهاد برای توافق ارائه شد، ولی هیچکدام حداقلهای مد نظر ایران رو نداشت. این موفقیتهای نظامی جمهوری اسلامی به لطف جانفشانی جوانان دلداده به امام بود که باعث شد عراق رسما در قطعنامه 598 به عنوان آغازگر جنگ شناخته بشه. اگر امام پیش از این و در شرایطی که خاک ما در دست دشمن بود یا قطعنامهای ضعیف و بدون مشخص شدن متجاوز و مسئول خسارات، صادر شده بود، زیر بار آتش بس میرفت، امروز باید پاسخگوی تاریخ در برابر همین خونهای به زمین ریخته میبود.
بله برادر! تاریخ هیچ خون به زمین ریخته در جهت حفظ استقلال و آزادی یک کشور رو هدر شده نمیدونه.
سلام علیکم
داشتن نظرات مشترک دو مجموعه به معنای پیروی یکی از دیگری نیست و نمیتوان صرفاً به خاطر وجود مخرج مشترک در چند موضوع، یا اتخاذ یک شیوه در حل پارهای از مشکلات، مدعی این شد که ایران تحت سلطه نظام جهانی بهداشت است!
اگرچه استقلال که از جمله شعارهای بنیادین انقلاب اسلامی است همچون یک آرمان اصیل و تغییرناپذیر باید در همه حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی بهداشتی سرلوحه مدیران کشور باشد و آنان کلیه پیشنهادهای سازمانهای بینالمللی را باید با معیار مطابقت با شرایط کشور و اصول حاکم بر فرهنگ و ارزشهای سرزمینی سنجش و سپس اجرا کنند، ولی این به معنای یکسان برخورد کردن با دستورالعملهای جهانی و نفی مطلق آنها نیست؛ بلکه تکلیف ما در برابر هر مطلب القا شده از سوی مجامع جهانی متفاوت بوده و به فراخور موضوعات مختلف، واکنشی علمی و کارشناسی نیاز است؛ چرا که برخی از این سازمانهای فراحاکمیتی که البته شکی در ابزار بودن آنان برای نظام سلطه نیست، در برخی زمانها به خاطر در خطر قرار نگرفتن جایگاه علمی و به زیر سؤال نرفتن اعتبار خودشان تلاش میکنند تا الزامات علمی و پژوهشی را رعایت کنند.
بنابراین اینگونه نیست که هرگونه مشاوره پذیری و همسویی در دیدگاه به معنای بازی کردن در پازل دشمن بوده باشد. بهعنوان مثال سازمان بهداشت جهانی معمولاً هرسال همزمان با ماه مبارک رمضان با صدور بیانیهای از روزهداران میخواهد در این ماه ضمن استفاده از غذاهای سالم و نوشیدن آب کافی، از مصرف غذاهای چرب، شیرین و استعمال دخانیات پرهیز کرده و فعالیت بدنی کافی داشته باشند. همچنین در دوران همهگیری ویروس کرونا، سازمان بهداشت جهانی با تأکید بر لزوم رعایت پروتکلهای بهداشتی، از روزهداران خواسته تا در این ایام دستان خود را بهخوبی شسته و حتماً از ماسک استفاده کنند. الان تکلیف هر انسان عاقلی با این توصیه چیست؟ آیا باید روزه گرفتن را خواست دشمن دانست و سفارش به رعایت مواردی که در صحت آن شکی نیست را توطئه و دشمنی پنهان دانست؟ آیا این پذیرفتنی است که یک امر مسلم و مورد قبول، به خاطر مورد تأکید گرفتن از سوی بهداشت جهانی (WHO) نادیده گرفته شده و آن را صرفاً به دلیل توصیه از سوی یک سازمان جهانی اشتباه بدانیم؟
در پایان باز تأکید میشود در این شکی نیست که مراکز پنهان و حلقههای سلطه در تلاش هستند بسیاری از آرزوهای خود برای در اختیار گرفتن مدیریت جهانی را از طریق این مراکز دنبال کنند و هیچ کشوری همانند ایران قربانی سوءاستفاده از مجامع بین المللی نبوده است اما ایران مقتدر و هوشمند در عرصه جهانی، بیشترین مقاومت را در برابر خواستههای غیرمنطقی آنان به نام حقوق بشر و امنیت جهانی داشته و نشان داده است هیچگاه مصلحت خویش را فدای خوشایند دیگران نخواهد کرد.
اگر به قانون اساسی نگاه کنید متوجه خواهید شد که بر خلاف تصور عموم مردم، اختیارات رهبری بسیار محدود است و عمده اختیارات در دست قوه مجریه است. گواه این مسئله امضای توافق برجام است که با وجود مخالفت رهبری انجام شد و حتی شرایط نه گانه رهبری هم رعایت نشد. در بسیاری از مسائل کشور هم همین طور است؛ یعنی عموما اگر دولت بنای مخالفت با منویات رهبری را داشته باشد، در عمل کسی مانعش نخواهد بود.
شاید بگویید شورای نگهبان که 6 فقیه آن زا رهبری مستقیما انتخاب میکند و دیگر اعضا هم عمدتا همراه هستند، چرا مانع حضور کسانی که تفکرات مخالف رهبری دارند نمیشود؟
پاسخ این است که شورای نگهبان نمیتواند به صرف مخالفت فکری با رهبری کسی را از نامزدی در انتخابات منع کند.
اما به طور کلی مدارا با افرادی که دچار انحرافات فکری و سیاسی هستند در سیره امام و رهبری دیده میشود؛ نمونه بارز این مدارا را در رفتار امام خمینی در برابر بنیصدر میبینیم که با وجود مخالفت با بنی صدر، حتی اختیار فرماندهی کل قوا را هم به او دادند.
در این رابطه پیشنهاد میکنم نامه شهید بهشتی به امام را بخوانید که با عنوان «نامه بدون سلام» مشهور است. مدارای امام با بنی صدر گرچه به ظاهر آسیب زیادی به کشور وارد کرد، ولی مردم را متوجه خطا در انتخاب بنی صدر کرد و جمهوری اسلامی تا سالها در برابر تفکر و جریان منسوب به بنی صدر بیمه شد.
در گفتمان جمهوری اسلامی قدرت اصلی در دست مردم است. اگر ایستادگی مردم نبود، انقلاب پیروز نمیشد، دفاع مقدسی در کار نبود، و امروز هم تحریمها به اعتراف خود آمریکاییها شکست خورده نبود.
برای اصلاح امور هم این مردم هستند که باید متوجه اشکالات اساسی کشور باشند و علاوه بر دقت در انتخاب مدیران کشوری و نمایندگان مجلس، مطالبهگری اصولی داشته باشند؛ وگرنه اصلاحاتی که بدون حمایت مردم و از بالا به پایین انجام شود، ماندگار نخواهد بود.
نکتهای که در پایان لازم دیدم ناظر به متن پرسش تذکر بدهم این است که هر گرانی لزوما بد، و هر ارزانی لزوما خوب نیست. گاهی ارزانی نتیجه یارانهای است که در دلش هزار مفسده دارد و گرانی نتیجه اصلاح یک فرآیند فسادزا است.
با سلام
گرانی ناشی از تورم میتواند عوامل متعدد اقتصادی و فرهنگی و... داشته باشد که در کشور ما مهمترین عامل آن افزایش حجم نقدینگی کشور است که بعضا از آن به عنوان «بیماری هلندی» نیز یاد میشود. اتخاذ سیاستهای درست توسط بانک مرکزی در مدیریت حجم نقدینگی بسیار موثر است که به نظر میرسد دولت سیزدهم در این زمینه توفیقات قابل توجهی داشته است. البته باید توجه داشت که مشاهده تاثیر این اقدامات مهم در زندگی مردم با فاصله چند ماهه دیده خواهد شد؛ همان طور که تاثیر افزایش حجم نقدینگی در ماههای گذشته، امروز در قالب تورم خودنمایی میکند.
اما بخشی از گرانیهای اخیر ناشی از تورم نیست و دلیل مهم دیگری دارد؛ اصلاح روند پرداخت یارانه ارزی؛ معروف به ارز 4200. دولت سیزدهم با توجه به هشدار اکثر کارشناسان اقتصادی تصمیم گرفت به جای اختصاص این ارز به وارد کنندگان، آن را به مصرف کننده بدهد تا از بسیاری از آسیبهای مترتب بر روند قبلی، از جمله سوءاستفادههای کلان اقتصادی، جلوگیری کند. تلاش شده است این گرانی با پرداخت یارانه نقدی جبران شود و با تشدید نظارتها از سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری شود.
رهبری همان طور که نسبت به اقدامات نادرست در دولت گذشته بارها هشدار دادند، از سیاستهای درست دولت سیزدهم حمایت میکنند.
اما به طور کلی درباره اختیارات رهبری به قانون اساسی رجوع کنید. مختصرا عرض میشود که در بحث اقتصاد عمده اختیارات در دست دولت است و رهبری تنها نقش سیاستگذاری دارد -که اجرای آن سیاستها هم بر عهده دولت است و بعضا عملی نمیشود که نمونه بارز آن در برجام قابل مشاهده است-.
بنابراین باید توجه کنیم که بسیاری از مشکلات اقتصادی امروز ممکن است نتیجه بیدقتی بعضی از ما مردم در انتخاب سکانداران قوه مجریه باشد.
اما درباره وضع اقتصادی طلاب خوب است بدانید عمده روحانیون در شرایط فعلی کشور با دریافتی ماهانه حدود 3 یا 4 میلیونی روزگار میگذرانند و از ضعیفترین اقشار جامعه از نظر اقتصادی هستند.
با سلام و سپاس از این که این مسئله را با ما در میان گذاشتید
با توجه به اینکه پرسش شما کلی است و اشاره به یک مورد خاص نکردید، پاسخ بنده هم کلی خواهد بود. همان طور که جنابعالی هم فرمودید اختیارات رهبری در قانون اساسی مشخص است. تنها نهاد مهمی که کاملا در اختیار رهبری است، قوای نظامی کشور است که برجستگی آن در جهان و موفقیتهای آنان با وجود شدیدترین تحریمها زبانزد خاص و عام است.
انتصاب دیگر مقامات که در اختیار ایشان است، را باید از اختیارات درجه دو رهبری دانست؛ چرا که مثلا پس از انتصاب رئیس صدا و سیما، مدیریت سازمان یا انتخاب جانشین و معاونان، بر عهده رئیس است، نه رهبری؛ و از این به بعد، نقش رهبری تنها در سیاستگذاری و نظارت است.
شاید منتقدان بگویند همه اینها درست، ولی رهبری میتواند از همین اختیار استفاده کرده و با مشاهده اشکالات مدیریتی، آن رئیس را برکنار، و دیگری را جایگزین کند. اما باید توجه کرد که تغییرات مدیریتی به خودی خود میتواند آسیبزا باشد؛ ضمن اینکه نمیتوان مطمئن بود فرد جایگزین شده لزوماً عملکرد بهتری خواهد داشت. پس تا جای ممکن باید اصلاحات با حفظ افراد در جایگاه مدیریتی انجام شود.
اما درباره اشکالاتی که در حوزههای مختلف اعم از اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... دیده میشود، همان طور که مستحضر هستید عوامل مختلفی تاثیرگذارند که بعضا نه تنها خارج از اختیارات رهبری، که خارج از سیطره حکومت است. با در نظر گرفتن این مسئله و زمانبر بودن اصلاحات در بعضی زمینهها به ویژه در حوزه فرهنگی، روشن خواهد شد که مقصر دانستن شخص رهبری منصفانه نیست.
نکته دیگری که درباره قضاوت عملکرد رهبری بعضا دیده میشود، استنادات به بعضی اخبار نامعتبر یا تحریف شده است. اشاره شما به انتقاد از عدم برخورد رهبری با فساد زیردستان احتمالا به همین اخبار برمیگردد.
اما درباره بعضی مصادیق که ذکر فرمودید:
بحث حجاب یک بحث فرهنگی است که عوامل متعددی در آن دخیل هستند که طبیعتا حل آن نه به صورت دستوری ممکن است، و نه با تصمیم یک نفر یا یک نهاد؛ و هماهنگی گسترده و طولانی مدت نهادهای مختلف را میطلبد.
در بحث موسیقی به جز بحث حکم موسیقی حرام که تا حد زیادی وابسته به تشخیص عرفی است، باید توجه کرد که صدا و سیما نمیتواند به حدی سختگیری کند که مخاطبان خود را به رسانههای بیگانه ارجاع دهد؛ که در این صورت افسد جایگزین فاسد خواهد شد.
در بحث اقتصاد رهبری هرگز سکوت نکرده و بارها در ریزترین موضوعات به مسئولان سفارش علنی کردهاند؛ به عنوام مثال میتوان به سرزنش وزارت بهداشت بابت عدم توجه به قانون در باب افزایش حقوق پرستاران و توجه به امنیت شغلی آنان اشاره کرد.
امیدوارم که پاسخ مد نظرتان را گرفته باشید و زیاده گویی نکرده باشم. با این حال اگر نیاز به پاسخ مفصلتر دارید، پرسش خود را دقیقتر مطرح کنید تا ان شاءالله پاسخگو باشیم.
با سلام
حتما توجه دارید که ماجرای فتنه بنزینی 98 بسیار فراتر از اعتراض ساده به گرانی یک شبه بنزین بود. قطعا اعتراض به این اقدام نسنجیده دولت وقت حق مردم بوده و در پاسخ به اعتراض مسالمت آمیز کوچکترین برخورد فیزیکی با تظاهرکنندگان نکوهیده است.
اما این تصمیم دولت بهانهای شد برای دشمنان نظام که با کمک نیروهای آموزش دیده و اراذل و اوباش اجارهای ایجاد اغتشاش و آشوب کنند؛ به طوری که آمارها نشان میدهد در جریان این حوادث ۴۹۷ مرکز دولتی و ساختمانهای بخش خصوصی خسارت جدی دیدند، ۴۲۲ وسیله نقلیه و خودرو مردم، ۲۳۰ خودرو دولتی و بخش عمومی، ۵۶۹ ماشین و موتور مدافعان نظم و امنیت، (جمعاً بیش از یک هزار و ۱۲۰ خودرو بخش عمومی) آسیب دیدند، ۱۹۳ مرکز دولتی و عمومی مورد حمله قرار گرفتند، ۹۹۱ بانک یا تخریب شدند یا به آتش کشیده شدند و به ۱۲۳ جایگاه سوخت تعرض شد.
ملاحظه میفرمایید که با اعتراض مردمی طرف نبودهایم. در چنین شرایطی نیروهای امنیتی و انتظامی هم برای حفظ امنیت وارد میدان شده و طبیعتاً درگیری ایجاد میشود. فراموش نکنید نیروهای آموزش دیده و اجیر شده مسلح به سلاح گرم و سرد بودهاند و به عنوان مثال بعض عوامل بستن اتوبان امام علی(علیه السلام) تهران سلاح گرم به همراه داشهاند یا آشوبگران در شهرک شهید چمران ماهشهر مسلح به تیربار بودهاند. 230 نفر در مجموع این حوادث کشته شدهاند که سهم مدافعان امنیت، اعم از نیروهای بسیجی و امنیتی و نظامی %20 است. %7 از کشته شدگان در درگیری مستقیم میدانی با نیروهای نظامی و امنیتی جان باختهاند. %16 در حمله به مراکز نظامی و امنیتی کشته شدند. حتما مستحضرید که به دلیل حساسیت بالا و وجود اسلحه در این مکانها نگهبانان اجازه شلیک به مهاجمان را دارند. %31 کشته شدگان در جریان حمله به اماکن عمومی کشته شدهاند. تنها %26 کشته شدگان را مردم عادی تشکیل میدهند که در درگیریها حاضر نبودهاند و علت مرگ آنها ناشناخته یا مشکوک اعلام شده است. جالب است بدانید %22 از جان باختگان دارای سوابق کیفری از جمله قمه کشی و مواد مخدر بودهاند؛ که کاملاً معنی دار است.
درباره دیه و پول گلوله باید گفت اگر ثابت شود کسی به اشتباه توسط عوامل حکومتی مورد هدف قرار گرفته و آسیب دیده است، قطعاً دیه به بازماندگانش پرداخت خواهد شد. پول گلوله نیز از کسی دریافت نشده و نخواهد شد.
دلیل قطعی اینترنت اختلال در برنامه آشوبگران بوده که اولا باعث قطع ارتباط آنها با یکدیگر شده و ثانیاً مانع اقدامات فعالان مجازی دشمن در راستای شایعه پراکنی و ایجاد جنگ روانی شد، که گرچه در روند زندگی معمول مردم نیز اختلال ایجاد کرد، ولی مانع بروز مشکلات به مراتب بیشتر و ادامه اغتشاشات خونین شد.
در مجموع جمهوری اسلامی در تاریخ بیش از 40 ساله خود نشان داده است در حوادث به مراتب سختتر نیز سیاست سرکوب به هر قیمت را در دستور ندارد و حتی گذشته از مسئله اخلاق حکومت داری برخورد خشونت آمیز با مردم خلاف هدف حفظ آرامش و امنیت جامعه است، که یقیناً مسئولان امنیتی اگر مختصر عقلی هم داشته باشند متوجه آن خواهند بود.
تبیین یعنی روشن کردن حق و جهاد یعنی تلاش سخت و مخلصانه.
منظور از جهاد تبیین فعالیت پرتلاش در جهت شناساندن حقانیت جبهه انقلاب اسلامی و بطلان جبهه استکبار و ضدانقلاب است.
دلیل تاکید رهبری بر «جهاد»، قدرت رسانهای جبهه باطل است که مقابله با آن تلاشی بیش از پیش میطلبد.
وظیفه هرکس در این زمینه به نسبت دانش و امکاناتش تعریف میشود. گرچه جهاد تبیین منحصر در فضای مجازی نیست، ولی با توجه به در دسترس بودن آن برای عموم مردم و تمرکز فعالیت دشمن در فضای مجازی طبیعتاً میدان اصلی جهاد تبیین، فضای مجازی است.
تلاش ما و شما باید این باشد که متناسب با فضای جامعه سطح آگاهی خود را بالا ببریم و حقانیت اسلام و نظام اسلامی را هرچه بیشتر برای مخاطبان تبیین کنیم و البته در ارتباط گیری هرچه بهتر و بالا بردن شمار مخاطبان نیز کوشا باشیم.
صفحهها