مطالب دوستان یگانه پور حسین

تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 07 بهم, 1400 آیا اموات در برزخ از احوال خانواده شون که در دنیا هستند باخبر میشند؟
با سلام و احترام در پاسخ به سوال اول شما کاربر گرامی باید گفت: روایات ما نشان می دهد که اموات از خانواده های خود آگاه هستند. بر اساس احادیث و روایاتی که در این زمینه از پیشوایان دین به ما رسیده، روح انسان‌ها پس از مرگ می‌توانند از مسائل دنیا آگاهی پیدا کنند و تا حدودی از احوال خانواده خود آگاه شوند. در کتاب کافی در سرفصلی با نام «أَنَّ الْمَیِّتَ یَزُورُ أَهْلَه‏» روایاتی در این موضوع وجود دارد که برای نمونه چند روایت را بیان می‌کنیم: 1. راوی می‌گوید از امام کاظم(ع) پرسیدم: آیا مؤمن(بعد از مرگ) به دیدار خانواده‌اش مى ‏رود؟!  امام(ع) فرمود: آرى، گفتم: هر چند وقت یکبار؟!  فرمود: بر حسب فضایلشان؛ پاره‌‏اى از آنان هر روز و پاره‌‏اى هر سه روز 2. سحاق بن عمار مى‏ گوید: در اثناى کلام امام کاظم(ع) دریافتم که کمترین آنان هر جمعه (خانواده خود را زیارت مى‏ کنند)؛ پس گفتم: در چه ساعتى؟ فرمود: «هنگام زوال خورشید یا مثل آن، خداوند فرشته‏ اى را با او روانه مى‏ کند تا چیزهایى را به او نشان دهد که شاد شود و از وى چیزهایى را بپوشاند که او را غمگین می‌کند» 3. امام صادق(ع) مى‏ فرماید: «به درستى که مؤمن به دیدار خانواده خویش می‌شتابد؛ پس آنچه را دوست دارد، مى ‏بیند و آنچه را ناخوشایند دارد، از او پوشیده مى ‏شود و به درستى که کافر به دیدار خانواده خود رفته؛ آنچه ناخوشایند او است را دیده و آنچه را دوست دارد از او پوشیده مى‏ شود.  امام(ع) مى‏ فرماید: پاره‏اى از ایشان هر جمعه به دیدار خانواده خویش رفته و پاره‏اى دیگر (با زمان‌بندی های دیگر)بر حسب عمل خود». 4. همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است روز جمعه که می‌شود یا روز عید، خداوند به نگهبان بهشت می‌فرماید به ارواح مؤمنان اعلام کند که خداوند به شما اجازه داده است تا به دیدار خانواده و دوستان خود در دنیا بروید. بی شک، فرستادن خیرات برای اموات در ارتباط گیری آنان با اعضای خانواده بسیار تاثیر گذار است چنان که در برخی روایات از پیامبر وارد شده که فرمودند: مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر رجوع کنید https://btid.org/fa/news/187854  در پاسخ به سؤال دوم شما نیز باید گفت: زیارت عاشورا و سلام های آن را اگر به نیت پدر و مادر و هدیه به روح آنها کنید قطعا به انها خواهد رسید و خداوند متعال برای خود شما نیز همان ثواب زیارت را ثبت و ضبط خواهد نمود. البته این اختصاص به زیارت عاشورا ندارد بلکه هر دعایی به نیت پدر و مادر انجام دهید ثواب آن هم برای شما و هم به روح آنها هدیه خواهد شد. با تشکر از سؤالات خوب شما کاربر فهیم.
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 06 بهم, 1400 ضمیر متکلم مع الغیر در قرآن
با سلام و احترام در پاسخ به سؤال شما کاربر گرامی باید گفت: در زبان عربی و گاهی غیر عربی، متکلم و گوینده به دلایل متعددی به جای ضمیر مفرد از ضمیر جمع استفاده می‌کند که همین معنا درباره خداوند و در زبان قرآنی نیز صدق می کند. گاهی متکلم برای این‌که عظمت خود را به مخاطب گوشزد کند یا عظمت کاری را که انجام داده بخواهد نشان دهد یا برای توجه دادن به اسبابی که برای انجام کار قرار داده است، از ضمیر متصل یا منفصل نحن یا نا استفاده می کند. بی شک یگانه بودن خدا متعال بدین معنا است که تنها او است که مستقلا و بدون نیاز به هیچ‌کس و هیچ چیز، خلق می‌کند، روزی می‌دهد، هدایت می‌کند، می‌میراند و.... و در علم کلام از اینها به توحید در خالقیت، توحید در رازقیت، توحید در هدایت و.... تعبیر شده است. اما این بدان معنا نیست که کسی و چیزی در خالقیت و رازقیت و هدایت و مانند آن هیچ نحوه سببیتی ندارد، بلکه حکمت خداوند این‌گونه اقتضا نموده که خلق کردن و رزق دادن و هدایت نمودن، بلکه اکثر افعال خود را از راه اسباب و مجاری خود اجرا می‌کند. از این رو، خداوند می‌تواند به طور مستقیم و بدون هیچ واسطه‌‌ای، بیماران را شفا دهد، یا گرسنه‌ها را سیر نماید، یا گمراهان را هدایت کند، ولی بر اساس حکمت خود این‌گونه پسندیده است که برای هر کاری مجرا و اسباب خاص قرار داده است و هر کاری را از راه همان مجرا انجام می‌دهد. پس گرسنه‌‌ها را با نانی که خود آفریده است سیر می‌کند. مریض‌ها را با دارویی که خود آفریده و به وسیلۀ طبیبی که خود آفریده و تربیت کرده است شفا می‌دهد. البته نان و طبیب و دارو و همۀ اسباب، به اذن او اثر می‌کنند و نتیجۀ خاص خود را دارند. و هنگامی‌که دارو و طبیب و نان و آب و همه، وجود خود را دائماً از او می‌گیرند و به خواست او چنین آثاری را دارند، پس این‌گونه تاثیرات هیچ منافاتی با توحید و یگانگی خدا در ابعاد و زوایای مختلف خود ندارد و آنها شریک خداوند نیستند، بلکه مخلوقاتی هستند که در همه چیزشان از جمله آثاری که دارند محتاج به او هستند. بنابر این، هر چند خداوند یگانه است و می‌بایست هر گاه از افعال خود خبر می‌دهد، از کلمه و ضمیر مفرد استفاده کند؛ چنان که بارها در قرآن به این نحو از خود تعبیر آورده است، اما در زبان عربی و گاهی غیر عربی، متکلم و گوینده به دلایل متعدد، برخی مواقع به جای این که بگوید: "من" این کار را انجام دادم، می‌گوید: "ما" این کار را انجام دادیم چنان که در قرآن کریم وقتی خداوند می خواهد عظمت خود را نشان دهد می فرماید: «"إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحاً مُبِینا"»؛ یا در آن جایی که می خواهد عظمت چیزی را نشان دهد می فرماید: «انا انزلناه فی لیلة القدر» یا «انا اعطیناک الکوثر.» برای مطالعه بیشتر به لینک زیر رجوع کنید. https://b2n.ir/e54611
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 04 بهم, 1400 تبیین عدالت الهی در قرآن
با سلام و احترام درباره سؤال شما کرابر گرامی باید گفت: همان طور که از ترجمه آیه روشن است، این آیه شریف یکی از مباحث مرتبط با رزق و روزی را پیش کشیده است و مطالبی را در خصوص آن بیان کرده است، در ابتدای آیه خدای متعال به صورت استفهام انکاری به نوعی کافران را مورد خطاب قرار داده و از آنان سؤال می‌کند: «أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ[زخرف/32]آيا آنان رحمت پروردگارت را تقسيم می‌كنند؟!» در واقع خدای متعال با این شکل سؤال کردن تقسیم رحمت الهی را به خود نسبت می‌دهد، در ادامه آیه خدای متعال خود را تقسیم کننده روزی بندگان معرفی می‌فرماید، و همچنین این مطلب را متذکر می‌شود که تدبیر الهی به این شکل بنا شده است که برای تقسیم رزق و روزی گروهی را بر دیگری برتری دهد و عده‌ای را در خدمت دیگری قرار داده است: «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ[زخرف/32] ما معيشت آنها را در حيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را بر بعضى برتری داديم تا يكديگر را مُسخر كرده(و با هم تعاون نمايند) و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع‏آوری می‌‌‏كنند بهتر است!» علامه طباطبایی از مفسران بزرگ قرآن بر این باور است که این آیه شریف گویایی یک واقعیت زندگی اجتماعی است، انسان دارای نیازهای فراوان ریز و درشتی است که برای جواب دهی به نیازهای خود نیازمند ورود در اجتماع و تعامل اجتماعی با همنوعان است. هیچ کسی در هر سمت و جایگاهی بی‌نیاز از نوع خدمتی که دیگران ارائه می دهند نیست. به همین جهت برای سامان یافتن زندگی اجتماعی، نیاز است اصناف و مشاغل فراوانی در جامعه شکل گیرد، انواع فروشندگان و حرفه های خدماتی و آموزشی، به نوعی کمک رسانی به یکدیگر است. گویی عده ای مسخر عده ای دیگر شده اند تا اینکه به دیگران خدمت برسانند ولی در نگاه واقع بینانه متوجه می شویم در بسیاری از موارد این خدمت رسانی طرفینی است. ایشان در بخشی از سخنان خود در این خصوص می نویسد: «كثرت حوائج انسان در زندگى دنيا آن قدر زياد است كه فرد فرد انسانها نمی‌توانند همه آنها را در زندگى فردى خود برآورده نمايند، و مجبورند كه بطور اجتماعى زندگى كنند، و از اينرو است كه اولا بعضى بعضى ديگر را به خدمت خود می‌گيرند، و از آنان استفاده می‌‏نمايند. و ثانياً اساس زندگى را تعاون و معاضدت يكديگر قرار می‌دهند.»[1] محققان تفسیر نمونه نیز در ذیل این آیه با اشاره به این مطلب که آموزه‌های اسلامی، هیچ گاه مروج استثمار انسانها توسط یکدیگر نبوده است؛ هرگونه ارتباط آیه را در خصوص استثمار انسانها نفی می‌کنند و به کسانی که این چنین معنای ناصحیحی را به آیه تحمیل می‌کنند این چنین یادآور می‌شوند: «كسانى كه چنين ايرادى می‌كنند تصورشان اين است كه مفهوم آيه چنين است كه گروه معينی از بشر گروه ديگری را مسخر خود سازد، آنهم تسخير به معنى بهره‌كشى كردن ظالمانه، در حالى كه مطلب چنين نيست؛ بلكه منظور استخدام عمومى مردم نسبت به يكديگر است، به اين معنى كه هر گروهى امكانات و استعدادها و آمادگيهاى خاصى دارند كه در يك رشته از مسائل زندگى می‌‏توانند فعاليت كنند، طبعاً خدمات آنها در آن رشته در اختيار ديگران قرار می‌گيرد، همانگونه كه خدمات ديگران در رشته‏ های ديگر در اختيار آنها قرار می‌گيرد، خلاصه استخدامى است متقابل، و خدمتى است طرفينى، و به تعبير ديگر هدف تعاون در امر زندگى است و نه چيز ديگر.» از جمع بندی سخنان نتیجه می شود که خداوند برای سامان دادن به زندگی اجتماعی افراد، اراده کرده است که انسانها در  مشاغل و حرفه مختلفی مشغول به کار شوند، ولی این مطلب هیچ گاه به معنای اجبار افراد در مشاغل پست نیست. از طرف دیگر به انسان می‌آموزد به واسطه دیدن مشاغل بالاتر و برتر دیگران هیچ گاه دچار حرص، طمع و یا حتی حسادت نشود، چرا که همه مشاغل و جایگاه اجتماعی با توحید افعالی خدای متعال و همچنین سعی و تلاش خود انسانها در ارتباط است. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/104853
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 03 بهم, 1400 چند سوال دینی و معارفی
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی در پاسخ به سؤالات شما به ترتیب باید گفت: 1. زیارت جامعه کبیر از جمله زیارت کامل و بلیغی است که برای همه امامان معصوم و وجود مبارک حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) خوانده می شود. خواندن این دعا در مشاهد مشرفه تأکید فراوان شده است و سیره همه بزرگان ما بر مداومت این زیارت بوده است. این زیارت را می توان برای همه امامان معصوم یک جا نیت کرد و به روح طیب آنها هدیه نمود و می توانید برای هر کدام جدا جدا نیز قرائت و به روح ملکوتی آن امام هدیه کرد. البته اگر توفیق زیارت مشاهد مشرفه امامان معصوم نصیبتان شد از بهترین دعاهایی است که می توانید آن را در آنجا برای آن امام همام بخوانید. 2. خواندن نماز جعفر طیار به جای نماز شب به امید ثواب اشکالی ندارد. نماز 14 معصوم، که شامل نمازهای حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله) و ائمه معصومین (علیهم‌السّلام می‌باشد؛ و هر نماز مستحبی دیگر جایگزین نماز شب نمی شود و هر کدام ثواب خود و وقت خاصی را برای اقامه آن می طلبد. 3. نماز غفیله مستحب است؛ ولی کفایت و مجزی از نافله مغرب نمی کند. هرچند جایگاه نماز غفیله بسیار والا است، اما ظاهراً تاکیدی که بر انجام نافله مغرب و عشاء شده نشان می دهد که انجام نماز نافله مغرب بر نماز غفیله ترجیح دارد. البته کسی بتواند هر دو را انجام بدهد هر دو فضیلت را درک خواهد نمود. 4. بالاترین ذکر از نگاه روایات معصوم ذکر صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) می باشد. این ذکر، اکسیر اعظمی است که برای هر امری و دردی و ثوابی کاربرد دارد و شما کاربر گرامی می توانید از آن بهره های زیادی ببرید. از جمله اینکه این ذکر را به هر مقداری که می توانید اول هدیه به روح ائمه علیهم السلام کرده و ثواب آن را به روح اموات و گذشتگان هدیه کنید، این عمل شما سبب می شود تا خداوند متعال برای تک تک اموات شما ثواب این ذکر را برای آنها ثبت نموده و برای خود شما نیز همین ثواب را در نظر بگیرد. پس گزینه سوم شما کاربر گرامی که «صلواتی هدیه به امام معصوم کنید و ثواب آن را به شخص دیگری هدیه کنیم» جامع بوده و به قولی با یک تیر دو نشان را می زنید. با تشکر از سوالت خوب شما کاربر گرامی
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 02 بهم, 1400 پیامبر شهید شدن یا وفات کردند؟
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی درباره وفات یا شهادت پیامبر دو دیدگاه وجود دارد: دیدگاه اول: که شواهد و قرائنی بر آن ارائه نداده اند این است که پیامبر وفات کرده است این دیدگاه در برخی از منابع تاریخی آمده است. دیدگاه دوم: پیامبر را به مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند بلکه به شهادت رسیده اند. این دیگاه شواهد و قرائن زیادی بر آن وجود دارد و بزرگان زیادی بر آن تصریح نموده اند: منابع زیادی از کتب اهل سنت و شیعه بر این قول دوم تصریح و شهادت پیامبر را بر اثر مسمومیت دانسته اند. در میان منابع حدیثی قدمای اهل سنت مانند مستدرک نیشابوری و شیعه معروف است که قائل اند رسول خدا در روز دوشنبه در مدینه با سم به شهادت رسیده است. لذا در منابع حدیثی تقریبا شهادت رسول گرام اسلام (ص) در میان محدثان بر اثر سم و مسمومیت مشخص بوده است. داده های تاریخی فراوانی است که نشان می دهد پیامبر بر اثر گوشت سمی که زن یهودی به حضرت خوراند یا بنابر نقلی داروی مسمومی که در آخرین روزهای حیات پیامبر به او دادند حضرت به تدریج بیمار و بر اثر همان مسمومیت به شهادت رسیدند چنان که خود پیامبر در آخرین لحظات عمر مبارکشون فرمودند: «هیچ پیامبر و وصی نیست مگر اینکه او را به شهادت رساندند.». روایاتی نیز از امامان وجود دارد که بر شهادت پیامبر تصریح و آن را قطعی می داند. برای نمونه: از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: هیچ پیامبر و وصی پیامبری نیست الّا اینکه به شهادت می رسد. یعنی در راه خدا کشته خواهد شد. این روایت به خوبی نشان می دهد که پیامبر شهید شده اند و به مرگ طبیعی از دنیا نرفته اند. برای مطالعه بیشتر به لینک های زیر رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/172156 http://btid.org/node/49803
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 02 بهم, 1400 چرا امام حسین با زن و بچه هاشون رفتن؟
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی پاسخ به سؤال خوب شما کاربر گرامی را در چند مطلب بیان می کنیم: مطلب اول: داده های تاریخی و روایی نشان می دهد امام حسین علیه السلام برای جنگ و مبارزه مسلحانه از مدینه خارج نشد بلکه بنابه دعوت مردم کوفه رهسپار این سفر شد لذا امام هرگز با هدف جنگ خانواده خود را به سمت کوفه نبرد تا سؤال شود که چرا امام، خانواده‌اش را به کربلا برد. به عبارت دیگر: امام حسین علیه السلام باهدف دعوت کوفیان به احیای سنت جدبزرگوارش و برای مستقر شدن و زندگی کردن در شهر کوفه به آنجا عزیمت نمودند پس طبیعی است که همراه کردن خانواده، زن و فرزند یک امر کاملا طبیعی است. مطلب دوم: امام به خوبی می دانستند این دعوت برای یک سفر طولانی به کوفه بوده و امکان برگشت به مدینه به زودی برای او فراهم نخواهد شد و از آنجایی که احتمال سوء قصد و تعرض از سوی دشمنان حضرت به خانواده او در مدینه زیاد بود، لازم بود که خانواده‌شان را با خود همراه کنند، جدای از اینکه عاقبت این همراهی چه خواهد شد. مطلب سوم: به یقین امام می‌دانستند كه در این سفر خود و یارانش به شهادت می‌رسند و هیچ‌كس هم از افراد بشر به این واقعه و هدف او آگاه نمی‌شوند. لذا ثبت این واقعه و رساندن هدف او از این قیام نیازمند مروجینی بود كه ندای حق و حقیقت را به گوش انسان‌های عاقل برسانند و آن مروّجین، اهل‌بیت و زنان و بچه‌های حضرت بودند كه تکمیل کننده قیام خونین كربلا بودند. مطلب چهارم. هدف اصلی امام حسین علیه السلام از این قیام این نبوده که یاران و فرزندان را به کشتن بدهد بلکه هدف اصلی نشان دادن چهره پلید و فسادگونه بنی امیه بوده که بی شک همرامی خانوداه با امام در این رسوایی آنها نقش به سزایی داشته است و این حضور بخشی از این پازل بوده است. بنابر این امام علیه السلام با علم و آگاهی از این امور اقدام به این کار نمود تا به مردم عالم ثابت كرد كه امویان هدفی جز نابودی اسلام و آثار نبوت و ریاست و حكومت ندارند و در این راه حاضرند حتی طفل شش ماهه را قربانی راه خود کنند. مطلب پنج: مضاف براین مطالب، رفتن خانواده و یاران حضرت به همراه امام، خواست شخصی آنان بوده و خودشان بر چنین مسافرت پر رنج و دردی راضی و بلکه خوشحال بوده‌اند. برای مطالعه بیشتر به لینک های  زیر مراجع کنید: https://btid.org/fa/news/177876 https://btid.org/fa/news/44654 https://btid.org/fa/news/76621
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 02 بهم, 1400 چگونه خدا را واقعا از قلب احساس کنم
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی در پاسخ به درخواست و به عبارتی سؤال شما باید گفت: 1. شک شما درباره اصول اعتقادی به ویژه خداشناسی ناشی از ضعف باورهای دینی است که باید تقویت شود. شما باید نسبت به مسائل معرفتی به ویژه خداشناسی مطالعات خود را عمیق تر و بیشتر کنید. برای این کار شما کتاب هایی را که درباره اصول اعتقادی به ویژه خداشناسی نوشته شده را تهیه و مورد مطالعه خود قرار دهید تا نسبت به شبهات احتمالی در امان بمانید. اگر امکان مطالعه نیز برای شما مهیا نیست بهتر است از اهل فن و علما پرسیده شود تا برای شما زوایای مختلف چنین مباحثی را مشخص و شما را از شک برهانند. 2. اگر لطف کنید بفرمایید که شبهات شما در زمینه خداشناسی بیشتر ناظر به کدام قسم از مسائل خداشناسی است بهتر می شود پاسخ شما را داد اما در عین حال معرفت و شناخت صفات خداوند تا حدود زیادی می تواند ما را نسبت به جایگاه باری تعالی آشنا و از شبهات احتمالی در این زمینه خلاصی دهد. 3. بی شک ترویج شبهات در فضاهای مجازی و رسانه های غربی در ضعف باورها و ایجاد شبهات ذهنی نسبت به خداشناسی و دیگر مسائل اعتقادی بی تاثیر نیست که شما کاربر گرامی سعی کنید در فضاهایی که احتمال مسمومیت و ترویج شبهات دینی را می دهید ورود پیدا نکنید و بر عکس در فضاهایی وارد شوید که مطمئن شوید در آن کانال ها یا گروه ها به شبهات شما پاسخ داده می شود یا معرفت شما نسبت به مسائل اعتقادی تقویت می شود. مانند کانال استاد محمدی در ایتا به آدرس: https://eitaa.com/ostadmohamadi 4. اینکه شما در گرفتاری ها به درگاه خداوند متعال طلب استمداد و کمک می طلبید کار بسیار مطلوبی است و به معنای دیگر توفیقی است که خداوند شامل حال شما می کند. علت اینکه دعا گاهی مستجاب نمی شود علت های مختلفی دارد برای نمونه دعا باید در موقع خودش و با فراهم بودن تمام شرایط و آداب آن انجام گیرد مثلا فرد آمادگی برای دعا از جهت حضور قلب را داشته باشد، امری که فرد به دنبال آن است اسباب و مقدمات آن را دنبال کرده و در کنار آن تمسک به ریسمان الهی نیز می زند و ... . بی شک انجام این امور مانند رو به قبله دعا کردن، با وضو بودن در هنگام دعا، انجام آن در مکان های زیارتی و مساجد؛ دعا در وقت نمازهای واجب و ... در کنار دیگر اموری که بیان شد در استجابت دعا بسیار تاثیر گذار است. با تمام این اوصاف، اگر فرد با این شرایط دعا کرد و دعای او مستجاب نشد دلیل بر این نیست که خداوند دعای او را نشنیده و مستجاب نمی کند بلکه گاهی دعای او را در آن زمان صلاح بر استجابت نمی داند و به خیر او می داند که در آن شرایط مستجاب نشود و در زمان دیگری دعای او مستجاب شود یا بهتر از آن را در قیامت به او دهد  و ... . 5. برای انس با خداوند و احساس وجود او در زندگی خود؛ شما کاربر گرامی باید تلاش کنید در اولین مرحله نمازهای اول وقت خود را که بهترین وسیله عبادی برای عبودیت و بندگی خداست را در وقت خود و در مسجد انجام دهید؛ با قرآن و دعا و معانی آنها کمی بیشتر مانوس شوید؛ کمی از وقت شبانه روزی خود را به فکر در قدرت و مخلوقات خداوند قرار دهید و بیشتر اهل فکر شوید؛ حشر و نشر خود را با جلسات معنوی، هیئاتی که سخنران محور هستند بیشتر کنید ... از گناهانی که قلب را تاریک و شور عبادت و معنویت را از انسان می گیرد مانند نگاه به نامحرم، غیبت، فحاشی و ... باید اجتناب نمود ... بی شک عمل به این امور شما را نسبت به خداوند بیشتر عاشق و حضور او را متفاوت تر از همیشه در کنار خود حس خواهید نمود. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر مراجعه فرمایید: https://btid.org/fa/news/123034
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 01 بهم, 1400 اعتبار حدیث معراج
با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی درباره حدیث معراج باید به چند مطلب توجه نمود: مطلب اول: اصل سفر معراج پیامبر از مسلمات قطعی است و آیات و روایات زیادی بر آن دلالت دارد. اصل این سیر در سوره اسراء آیه اول آمده : (سبحان الذی اسری بعبده من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی ... ) و در سوره نجم آیات 5 تا 18  به برخی از مشاهدات این سیر اشاره شده است. در آیه 45 سوره زخرف نیز به یکی از وقایع معراج، که روبه رو شدن پیامبر با پیامبران پیشین و پرسش از آنان است، می پردازد: (وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یُعْبَدُونَ.) مطلب دوم: درباره برخی از جزئیات و محتوای حدیث معراج بین علما اختلاف است و دیدگاه های مختلفی از سوی آنها وجود دارد. یکی از علت های این اختلاف، به خاطر این است که برخی از این روایات مجعول و بی پایه و اساس بوده و از سوی برخی از افراد ضعیف و کذّاب بر فرهنگ اسلامی تحمیل شده اند و موجی تشدد آراء شده است چنان که همین دو مصداقی که شما کاربر گرامی مثال زده اید از روایات بی اساس معراجیه و هیچ منبع روایی صحیح برای آنها وجود ندارد. مطلب سوم: شما کاربر گرامی برای دست یابی به اصل حدیث معراج به کتاب «سر الاسرار» شرح حدیث معراج از مرحوم آیت الله حاج شیخ علی پهلوانی (سعادت پرور) رجوع کنید. این کتاب تنها روایات صحیح را که به جزئیات این سیر می پردازد در خود جمع نموده است. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر رجوع شود: https://btid.org/fa/news/56489
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 09 دى, 1400 چرا به امام حسین گریه میکنیم ؟
با سلام و احترام با تشکر از کاربر گرامی برای سؤال بسیار خوبتان  گریه برای امام حسین و اهل بیت علیهم السلام علت های مختلفی دارد که به برخی از آناه اشاره می کنیم: 1 . گریه بر امام حسین و اهل‌بیت علیهم السلام از مظاهر محبّت به آنان است که خداوند متعال به آن امر نموده و نیز عقل آن را تایید می‌کند. چنان که قرآن کریم مزد رسالت پیامبر را مودت و دوستی فرزندان او می داند: « قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَىٰ ؛ من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودّت و محبّت مرا در حقّ خویشاوندان منظور دارید.»، بی شک اشک بر مصائب و ظلم هایی که علیه امام حسین و دیگر ائمه علیهم السلام شده مصداقی از این محبت قلبی است است که در قالب اشک جاری می‌شود. البته این اشک حتی در مصائب انسان های عادی که افراد به او علاقه داشته ساری و جاری است برای نمونه وقتی پدری یا مادری از دنیا می رود فرزندان به سبب علاقه و محبتی که به او داشته جدایی او را تحمل نکرده و با مرور خاطرات و زیبایی های آنها خود را با ریختن اشک که حاکی از آن محبت است خالی و سبک می کنند. 2. اشک ریختن برای اهل‌بیت از مصادیق تعظیم شعائر الهی است، زیرا با این عمل در حقیقت شعارهای آن حضرت را به پا می‌داریم و این سؤال را برای طالبان حقیقت در سراسر دنیا به وجود می آورد که مسلمانان برای چه برای امام حسین و دیگر ائمه علیهم السلام می گریند؟ این خود سبب می شود تا زندگی ان امام را مورد مطالعه قرار داه و علت این گریه ها را کشف کند و چه انسان هایی که به سبب همین سوالات مسلمان شده و در راه امام حسین قدم برداشته اند و امروزه هزاران نفر از آنان را می توان در پیاده روی اربعین مشاهده نمود. 3. گریه برای امام حسین (علیه السّلام) در حقیقت توبه و انابه به سوی خداوند و تمام خوبی‌هاست، زیرا این گریستن، وجهۀ شخصی ندارد، بلکه به این دلیل است که او فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دارای تمام خوبی‌هاست که در راه احیای دین الهی مظلومانه به شهادت رسیده است. پس گریه برای چنین افرادی انابه و بازگشت و ارتباط با خوبی‌هاست چنان که در روایات اسلامی آمده است: «هر کس بر امام حسین (علیه السّلام) اشک بریزد یا دیگران را بگریاند یا خود را گریان نشان دهد (تباکی کند) بهشت بر او واجب می‌گردد،»  4. علاوه بر این گریه بر شخصیت های بزرگ روش انبیا و اولیای الهی بوده است چنان که آدم هنگامی که قابیل برادرش هابیل را کشت، در سوگش گریست. یا گریه پیامبر بر حمزه سید الشهداء و یا  هنگامی که خبر شهادت جعفر زید و ابن رواحه به پیامبر دادند به شدت گریست ... بی شک وقتی گریه بر یاران پیامبر این قدر دارای اهمیت است که خاتم انبیاء بر آن گریه می کند گریه بر امام حسین چه عظمتی دارد که این قدر درباره آن سفارش شده است. برای مطالعه بیشتر به لینک زیر رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/56048 https://btid.org/fa/news/120545
تصویر زاهدی مقدم محمد زاهدی مقدم محمد 05 دى, 1400 هدف از خلقت انسان
با سلام و احترام با تشکر از سؤال بسیار خوب شما کاربر گرامی   مسأله شما از دو قسم تشکیل شده که لازم است تا آن را در دو مطلب تبیین کنیم:   مطلب اول: هدف خداوند متعال از خلقت انسان به سبب برتری او بر دیگر موجودات نبوده است تا بخواهد با این هدف آن را ثابت کند. زیرا از نگاه عقل این عمل کار لغوی است که خدای تعالی موجودی به نام انسان را تنها با این هدف که موجودات دیگری خلق کند سپس انسان را بیافریند و بر آنها برتری دهد. بی شک خداوند متعال باید هدف والایی از این خلقت داشته باشد که وقتی فرشتگان سؤال کردند که: «خدایا موجودی را می خواهی خلق کنی که فساد می کند و خون‌ها می ریزد؟ در حالی که ما تو را با توصیف به کمالات تسبیح می گوییم و ( از هر عیب و نقصی ) تقدیس می کنیم.» خداوند در پاسخ آنها فرمودند: من چیزی می دانم از این خلقت که شما از آن بی خبرید.» بی شک هدف این خلقت باید به قدری والا باشد که عبودیت و بندگی فرشتگان در مقابل آن ناچیز است. در ادامه همین آیات آمده خداوند در اولین اقدام علم اسماء [ علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات ] را همگی به آدم آموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست می گویید ، اسامی اینها را به من خبر دهید!» این سؤال با پاسخ فرشتگان مبنی بر عدم آگاهی همراه بود و گفتند: « «منزهی تو! ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای ، نمی دانیم تو دانا و حکیمی.» مطلب دوم: هدف اصلی خلقت عالم، انسان است و اگر انسان خلق نمی شد هیچ موجودی را خداوند متعال خلق نمی کرد. آیات و روایات زیادی وجود دارد که نشان می دهد انسان هدف اصلی خلقت است. در حقیقت خلقت موجودات دیگر برای انسان و به جهت استفاده و بهره وری انسان می باشد چانان که خداوند متعال در قرآن می فرماید: « و آنچه در زمین و آسمان‌ها است تمام را مسخر شما گردانید»؛ در روایتی نیز آمده: « ای پسر آدم من موجودات را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم» این آیات و روایات نشان می دهد انسان از چنان توانی برخوردار است که می تواند از پست‌ترین عالم یعنی عالم ناسوت و طبیعت سیر کند تا به بالاترین مرحله رشد که فنای فی الله است، برسد و این ویژگی فقط از آن انسان است.  مطلب سوم: خداوند برای تکریم انسان از روح خودش در پیکره مادی او دمید. بی شک این تکریم، عاملی برای برتری او بر دیگر موجودات در کنار دیگر ویژگی ها شد. از آن جایی که این روح موجودی اسرارآميز و از از عالم امر الهی بوده است باید حامل آن نیز با آن سنخیت داشته باشد و تنها موجودی که می توانست حامل این موجود اسرار آمیز باشد تنها انسان است.   از جمع بندی سخنان نتیجه می شود که خلقت انسان تنهاا با هدف برتری آن با دیگر موجودات نبوده و بی شک اهداف فراوانی در پی داشته است. علاوه بر اینکه شرافت و کرامت انسان نسبت به سایر موجودات نیز به سبب ظرفیت هایی است که در انسان وجود دارد اما در دیگر موجودات وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر به لینک های زیر رجوع کنید: https://btid.org/fa/news/122481 https://btid.org/fa/news/56383  

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0