مطالب دوستان گیلوا

Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 26 jan, 2018 دفاع قرآنی از تعداد اندک شیعیان
اصل اول در این است که نباید پر تعداد بودن فرقه‌ای دلیل حقانیت و در اقلیت بودن آنها نشانه بطلان راه و مسیر نیست. قرآن سراسر از اکثریتی حرف می‌زند که علیرغم همه تلاش‌ها راه سعادت را نیافتند و سر به گمراهی گذاشتند. مگر چند نفر به حضرت نوح(علیه‌السلام) ایمان آورد و از آن بلای الهی نجات یافت؟ پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با صراحت تمام اینگونه مورد خطاب قرآن قرار گرفته: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[فرقان/۴۴] آیا گمان می کنی بیشتر آنان [سخن حق را] می شنوند، یا [در حقایق] می اندیشند؟ آنان جز مانند چهارپایان نیستند بلکه آنان گمراه ترند!» اگر در تاریخ ادیان و هدایت الهی، اکثریت از حق و حقیقت پیروی کرده بود؛ در قرآن شاهد اینچنین آیاتی نبودیم: ۱- وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ[یوسف/۱۰۶] و بيشترشان به خدا ايمان نمى ‏آورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مى‏ گيرند. و... ۲- وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَإِنْ وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ[اعراف/۱۰۹] و در بيشتر آنان عهدى [استوار] نيافتيم و بيشترشان را جدا نافرمان يافتيم. هیچ می‌دانید در سوره شعراء چند بار این عبارت تکرار شده:«إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ[شعراء/ ۶۷، ۱۰۳، ۱۳۹، ۱۹۰، ۱۲۱ و...] در اين ماجرا آيت و نشانه‏ اي است ولي اكثر آنها ايمان نياوردند.» در انتها به تشبیه پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اشاره می‌کنیم؛ حدیثی که تمام مسلمانان آن را پذییرفتند: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ مَثَلُ سَفِینَةِ نُوحٍ فِی لُجَّةِ الْبَحْرِ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ؛ همانا مثل اهل بیت من در بین امت اسلام همانند کشتی نوح است در دل دریا که هرکس بر آن سوار شود نجات یافته و هر کس از آن باز بماند غرق می‌شود.»[اثبات الهداة، ج۲، ص۲۲۲] حال بگویید چه اندازه از امت نوح اهل هدایت بودند؟
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 26 jan, 2018 پیوند علم و هدایت خاص خدا از نظر قرآن
بعد از توحید و یکتایی خداوند، صفت علم و حکمت الهی مهمترین شناسه خداست. صفاتی که بر اساس آن خلقت شکل گرفته و همه اتفاقات در پهنه علم و حکمت او رخ می‌دهد.  علم نامحدود الهی آیات زیر علم نامحدود الهی را بیان می‌کند؛ دقت کنید: ۱- إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[لقمان/۳۴] در حقيقت ‏خداست كه علم [به] قيامت نزد اوست و باران را فرو مى‏ فرستد و آنچه را كه در رحمهاست مى‏ داند و كسى نمى‏ داند فردا چه به دست مى ‏آورد و كسى نمى‏ داند در كدامين سرزمين مى‏ ميرد در حقيقت ‏خداست [كه] داناى آگاه است. ۲- وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ[نمل/۷۴] و در حقيقت پروردگار تو آنچه را در سينه‏ هايشان نهفته و آنچه را آشكار مى دارند نيك مى‏ داند. پیوستگی علم و حکمت آیات زیر پیوند علم و حکمت الهی را می‌رساند: ۱- إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[حجر/۲۵] و [انعام/۱۳۹] او حكيم داناست. ۲- إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ[انعام/۸۳] و[انعام/۱۲۸] پروردگار تو حكيم داناست. حال ما می‌مانیم و این عبارت قرآنی: «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ[مدثر/۳۱] خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‏ گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند.» برخی با شنیدن اینگونه عبارات می‌گویند خداوند دل به خواه برخی را هدایت کرده و برخی دیگر را گمراه؛ در حالی که اینگونه نیست و هر عمل الهی باید بر اساس حکمت باشد نه در اصطلاح ما انسانها، دل به خواهی!!! حکمتی که پیوستگی با علم الهی دارد. پس باید عطاها یا منع‌های الهی را براساس حکمتی برخاسته از علم خداوند تعریف کنیم. اتفاقا پس از این عبارت در قرآن، سخن از حکمت خدا نیز به میان آمده و با دقت در تمام آن آیه پاسخ روشن خواهد شد. هدایت در دو نوع خداوند در قرآن فرموده: « وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ[ابراهیم/۴]ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بى‏ راه مى‏ گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى ‏كند و اوست ارجمند حكيم.» در این آیه خداوند ابتدا سنت فرستادن انبیاء را یادآور شده است. هدایتی که همگانی بوده و تمام اقشار را در بر گرفته است و چه رنج هایی که پیامبران برای رساندن این نوع هدایت به مستکبرانی چون فرعون‌ها و نمرودها و ابولهب و ابو جهل ها که نکشیدند. در ادامه آیه از نوع دیگری از هدایت سخن به میان آمده که آن عطایی الهی است و طبق حکمت بین افراد تقسیم می‌شود. اما چه حکمتی؟ مطمئناً افرادی که هدایت همگانی و اولیه را دریافت داشتند و گوش جان به آن سپردند؛ ظرفیت دریافت تعالیم بالاتر را یافته و مورد هدایت خاص الهی می‌شوند. حال اگر این هدایت دوم، به افرادی چون ابوجهل ها عطا شود؛ از آنجا که برایشان بی‌‎ثمر است؛ بیهوده خواهد بود و خداوندی که حکیم است کار عبس و بیهوده نمی کند. نتیجه پایانی: حکمت الهی نمی‌گذارد که خداوند کاری بیهوده انجام دهد و از آنجا که خداوند به همه چیز علم دارد؛ می‌داند که کدامیک از افراد ظرفیت بهره گیری از هدایت های خاص الهی را یافته تا به آنها عطا شود. البته نباید فراموش کنیم که تلاش‌های پیامبران برا هدایت افرادی چون نمرودها و فرعون ها خود دلیل روشنی بر عمومیت هدایت اولیه الهی و وجود اختیار در بشر است.
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 26 jan, 2018 قرآن و حرمت شراب
با سلام و تشکر از ارتباط شما با ما برای پاسخ به پرسش‌های شما در ابتدا سه آیه از قرآن کریم درباره شراب را می‌آوریم و در ادامه پاسخ‌های شما ذیل نکاتی روشن می‌شود. الف) نجاست و شیطانی بودن شراب در قرآن ۱ـ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[مائده/۹۰] اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه پليدند [و] از عمل شيطانند پس از آنها دورى گزينيد باشد كه رستگار شويد.» ۲ـ «إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَعَنِ الصَّلَاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ[مائده/۹۱] همانا شيطان مى‏ خواهد با شراب و قمار ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد پس آيا شما دست برمى داريد.» ۳ـ «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا[بقره/۲۱۹] درباره شراب و قمار از تو مى ‏پرسند بگو در آن دوگناهى بزرك و سودهايى براى مردم است و[لى] گناهشان از سودشان بزرگتر است.» ب) پاسخ به شما بر اساس آیات قرآن ۱- اینکه قرآن شراب را عملی شیطانی و نجس در ظاهر و باطن(رِجْسٌ) معرفی کرده بیانگر حرمت آن در عصر نزول قرآن و عمر شریف پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. زیرا نوشیدن نجاسات حرام بوده و البته ارتکاب اعمال شیطانی نیز حرمت دارد. ۲- ار کنار هم قرار گرفتن شراب و قمار می‌فهمیم که حکم هر دو یکی و البته حرام است. ۳- در آیه سوره بقره، اینگونه است که خداوند نیز بر دارای منفعت بودن شراب صحه گذاشته ولی با وجود این مطلب ضررها و گناه آن را بسیار بیشتر عنوان کرده است؛ پس اگر کسی بگوید منفعت هایی دارد چرا حرام شده؟ پاسخش را قرآن داده است و به خاطر آن منافع اندک نمی‌توان دستور به جواز داد. ج) شراب و جسارت به امام حسین(علیه‌السلام) در مسیر کوفه و شام و در مجلس یزید ملعون به سر امام حسین(علیه‌السلام) جسارت شد و آن را بارها در مجلس شراب حاضر کردند و به میگساری در کنار سر مقدس پرداختند. این جسارت مخصوص امام حسین(علیه‌السلام) نبود و امام هادی(علیه‌السلام) را نیز به جلس عیش شیطانی متوکل فراخواندند؛ باید فرد مسلمان و شیعه به این بیاندیشد که چرا در اعمال و رفتار خود را شبیه یزید و یزیدیان کرده است؟ با این حال، این وقایع تلخ و شوم تاریخی ریشه حرام شدن شراب نیست و نشانه ای از پستی این عمل است. د) شراب و حرمت آن در دیگر ادیان اول آنکه ما امت پیامبر خاتم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستیم. پیامبری که فرموده است: «لَعَنَ اللّهُ الْخَمْرَ وَ عاصِرَها وَ غارِسَها وَ شارِبَها وَ ساقيَها وَ بائِعَها وَ مُشْتَريها وَ آكِلَ ثَمَنَها وَ حامِلَها وَ الْمَحْمُولَةِ اِلَيْهِ؛ خداوند، شراب و سازنده و تهيه كننده و مصرف كننده و اعطاء كننده و خريدار و فروشنده و استفاده كننده از قيمت آن و حمل كننده و صاحب آنرا لعن كرده است.»(من لا یحضره الفقیه، ج۸، ص۵) به علاوه آنکه باید بدانید حرمت در شراب مختص به اسلام نیست و در ادیان گذشته به صراحت حرام اعلام شده است. مثلاً در تورات آمده:  «تو و پسرانت‌ با تو چون‌ به‌ خیمه‌ اجتماع‌ داخل‌ شوید، شراب‌ و مُسْکِری‌ منوشید مبادا بمیرید. این‌ است‌ فریضه ابدی‌ در نسل‌های‌ شما؛ و تا در میان‌ مقدّس‌ و غیر مقدّس‌ و نجس‌ و طاهر تمیز دهید.»[ لاويان، ۱۰: ۱۰-۸] در انجیل کنونی نیز اشاره‌هایی به حرمت شراب شده است.[ انجيل لوقا، باب اوّل، بند۱۵؛ امثال سليمان، باب۲۰، بند۱ و باب۲۳، بند۲۹تا۳۵و...] البته توجه داشته باشید که ادیان تحریف شده از اعتبار خارج شدند و اگر "میگن هایی" بدون سند دقیق به شما رسید؛ نباید آن را بپذیرید. هـ) شراب و مستی اینکه فرمویید می‌گویند شراب مستی ندارد و ما مست نمی‌شویم؛ نمی‌تواند دلیل بر حرام نبودن و عدم نجاست آن باشد. زیرا ادرار سگ نیز مستی نمی‌آورد اما چون نجس است قابل شرب نیست؛ یا ادرار خوک و غیره. توجه داشته باشید که شراب حتی اگر منجر به مستی نشود؛ نجس است و خوردن یک ذره از نجاست حرمت دارد.  در پایان امیدواریم همه افراد مانند شما به دنبال پاسخ پرسش‌های خود باشند و برای حرف های بی سند و سراسر غلط ارزشی قائل نشوند. مطالبی جهت مطالعه بیشتر: مبارزه نرم در مقابل شراب چگونگی حرمت شراب در قرآن حرمت شراب در تمام ادیان الهی    
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 24 jan, 2018 آیا حدیثی درباره سرعت نماز امام جماعت داریم؟
نماز از مهمترین واجبات الهی است و هر روز ما را پنج نوبت به خود می‌خواند. چه بهتر که این واجب الهی به جماعت برپا شود تا از ثواب بالای آن بهره ببریم و با شرکت در جماعت، دلهایمان با یکدیگر متحدتر شود و از حال همدیگر با خبر باشیم. آنقدر حضور در مسجد و شرکت در نماز جماعت ثواب و آثار دنیوی و اُخروی دارد که ارزشش را دارد کمی از کارهایمان فاصله بگیریم و برای این مسئله مهم برنامه ریزی روزانه داشته باشیم تا حداقل نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را به جماعت به جا آوریم. اما اینکه شما درباره سرعت نماز جماعت پرسیدید باید عرض کنیم که در احادیث رعایت حال مأمومین یا اقتدا کنندگان از امام جماعت خواسته شده و معصومین همواره سفارش داشتند که رعایت حال مردم در نماز جماعت بشود. مثلاً امام صادق(علیه‌السلام) در حدیثی می‌فرمایند: «يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ أَنْ تَكُونَ صَلَاتُهُ عَلَى أَضْعَفِ مَنْ خَلْفَهُ؛ سزاوار است که امام جماعت نمازش را متناسب ضعیف ترین افرادی که پشتش ایستاده اند؛ اقامه کند.»[التهذیب، طوسی،ج۳، ص۲۷۴] پس نگرانی شما بی مورد است. فقط کافی است در نماز جماعت مسجد محل شرکت کنید و ببینید که می‌توانید به خوبی نمازتان را با جماعت بخوانید. البته اگر باز احساس کردید نماز جماعت کمی کند است؛ می‌توانید یک تذکر کوچک نیز به امام جماعت داده و از او بخواهید که نماز را تند تر بخواند. ولی توجه داشته باشید که گاهی تند خوانی نماز باعث غلط گردیدن نماز می‎‌شود؛ مثلاً اگر ذکر رکوع و سجده در بین راه گفته شود یا در حال آرامش بدن اذکار را نگویید. پس باید انتظاری که دارید؛ معقول باشد. جالب است که بدانید پیامبر و اهل بیت(علیهم‌السلام) نیز این مورد را رعایت می‌کردند و در هنگام امامت نماز جماعت، نمازی مناسب حال افراد ضعیف اقامه می‌کردند. مثلاً در سیره پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمده که حضرت در نماز ظهر، دو رکعت پایانی را کنی تند تر اقامه کردند و وقتی اصحاب علت را جویا شدند؛ حضرت دلیلش را صدای گریه کودکی از بین جمعیت ذکر کردند.[همان] سخن پایانی شرکت در مسجد و نماز جماعت آنقدر پاداش الهی را در بر دارد که بتوان به خاطر آن چند دقیقه بیشتر وقت گذاشت؛ هر چند که طبق تعالیم پیامبر و ائمه(علیهم السلام) امامان جماعت موظفند نماز جماعت را با سرعتی متناسب بخوانند تا ضعیف ترین افراد نیز به فیض حضور در نماز جماعت برسند.  
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 24 jan, 2018 تناسخ در قرآن آمده است؟
از گذشته های دور عقیده ای مبنی بر ورود چندین باره روح در بدن های مختلف زمینی و از بدنی به بدن دیگر وجود داشته است. به این عقیده تناسخ می‌گویند. یعنی پس از مرگ یک انسان، روح او در کالبد موجودی دیگر قرار گرفته و باز با مرگی دیگر به بدن دیگر کوچ می‌کند. اما این عقیده از منظر قرآن کاملاً مردود است و آیات بسیاری به صراحت با آن مخالفت کرده اند. با بررسی متن شما به عمق اشتباه در برداشت آگاه شده و در ادامه آیاتی که به طور صریح با تناسخ مخالفت کرده، می‌پردازیم. الف) اشتباه در برداشت آیاتی که شما ذکر کردید در موردهای یک و دو و سه دارای برداشتی صحیح است اما در مورد چهار و پنج دچار اشتباه در فهم آیه شدید و نتیجه ای غلط از آن گرفتید.  در مورد چهارم شما اینگونه شرح دادید که گویا با خلقی جدید قرار است بارها و بارها این دنیا را تجربه کنیم. در حالیکه بیان آیه به طور کامل، معنای این عبارت را روشن می‌سازد. عبارتی که شما آوردید در دو جا از قرآن استفاده شده است: «ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا[اسراء/۹۸] جزاى آنها اين است چرا كه آيات ما را انكار كردند و گفتند: آيا وقتى ما استخوان و خاك شديم [باز] در آفرينشى جديد برانگيخته خواهيم شد ؟» «وَقَالُوا أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا[] و گفتند آيا وقتى استخوان و خاك شديم [باز] به آفرينشى جديد برانگيخته مى ‏شويم.» شما در یک اشتباه آشکار به جای آنکه عبارت را قول و گفته کفار به حساب آورید؛ آن را از جانب خدا دانستید و به جای آنکه به معنای پرسشی آن توجه کنید؛ آن را خبری برداشت کردید. در اصل در این عبارت خداوند، به نقل قول کافران و منکران معاد پرداخته، همانها که می‌گویند: آیا ما بعد از مرگ خلقتی جدید می‌یابیم؟ نه آنکه خود خدا گفته باشد که مردم شما پس از مرگ بار ها و بارها با تناسخ صاحب خلق جدید در همین دنیا می‌شوید تا روز قیامت فرا برسد. بین این دو حرف چقدر فاصله است!!!! اما در مورد پنجم شما مرگ اول را مرگ در دنیا دانستید و گمان کردید که این سلسله مرگ ها و زندگی ها ادامه دار است تا روز قیامت. در حالیکه در آیه مبارکه، مرگ اول عدم وجود در دنیاست. این مطلب نیز از بیان کامل آیه فهمیده می‌شود: « كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[بقره/۲۸] چگونه خدا را منكريد با آنكه مردگانى بوديد و شما را زنده كرد باز شما را مى ميراند [و] باز زنده مى ‏كند [و] آنگاه به سوى او بازگردانده مى ‏شويد.» در اصل خداوند در این آیه به منکران معاد می‌گوید مگر شما نیست نبودید و خدا شما را حیات داد و بعد از حیات، دوباره شما را میراند؟ پس می‌تواند باز شما را زنده کرده و سپس به سوی خودش بازگرداند. این معنا و مفهوم با عباراتی مشابه در چندین آیه آمده، مثلاً: «قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ[جاثیه/۲۶] بگو خدا[ست كه] شما را زندگى مى ‏بخشد سپس مى‏ ميراند آنگاه شما را به سوى روز رستاخيز كه ترديدى در آن نيست گرد مى ‏آورد.» «وَهُوَ الَّذِي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ[حج/۶۶]و اوست كه شما را زندگى بخشيد سپس شما را مى‏ ميراند و باز زندگى [نو] مى دهد حقا كه انسان سخت ناسپاس است.» ب) این آیه را چه می‌‎گویند؟ در این آیات و هیچ جای قرآن بحث بازگشت به زمین در کالبدی جدیدمطرح نشده و بالعکس خداوند در بیانی روشن فرموده: «حَتّى اِذا جآءَ اَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاّ اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها[مومنون/۹۹و۱۰۰] تا زمانى که مرگ یکى از آنان فرارسد، مى گوید: پروردگار ا! مرا بازگردانید شاید در آنچه ترک کردم (و کوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم، (ولى به او مى گویند) چنین نیست! این سخنى است که او به زبان مى گوید (و اگر باز گردد، کارش همچون گذشته است.» در این آیه از یک آرزوی محال پس از مرگ پرده برداشته شده است و آن بازگشت دوباره به زمین و دنیاست. با اندیشه در این آیه دیگر هیچ جایی برای احتمال تناسخ باقی نمی‌ماند.  «قالُوا رَبَّنا اَمَتَّنا اثْنَتَیْنِ وَ اَحْیَیْتَنا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ اِلى خُرُوج مِنْ سَبیل[غافر/۱۱] (کافران در آن جهان) مى گویند: پروردگارا! ما را دوبار میراندى و دوبار زنده کردى اکنون به گناهان خود معترفیم آیا راهى براى خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟» در این آیه نیز به صراحت تنها دو مرگ و دو حیات عنوان شده و این مخالف تناسخ است. چون اندیشه تناسخ مرگهای پیاپی و زندگی های پیاپی را تا قیامت عنوان می‌‍کند. به علاوه اینکه آرزوی ناشدنی برگشت به دنیا نیز در این آیه آمده است. نتیجه گیری تناسخ نه تنها هیچ سندی در قرآن ندارد؛ بلکه آیاتی در قرآن موجود است که کلاً این اندیشه را مردود می‌کند.  
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 24 jan, 2018 کتک زدن برای نماز در حدیث
سلام علیکم از اینکه سؤال خود را با ما درمیان گذاشتید از شما ممنونیم. مطلبی که شما فرمودید از این حدیث گرفته شده است:« عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ فَضَالَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُول‏: إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ ثَلَاثَ سِنِینَ فَقُلْ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ یتْرَک حَتَّی یبْلُغَ ثَلَاثَ سِنِینَ وَ سَبْعَةَ أَشْهُرٍ وَ عِشْرِینَ یوْماً ثُمَّ یقَالُ لَهُ قُلْ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ أَرْبَعُ سِنِینَ ثُمَّ یقَالُ لَهُ سَبْعَ مَرَّاتٍ قُلْ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ خَمْسُ سِنِینَ ثُمَّ یقَالُ لَهُ أَیهُمَا یمِینُک وَ أَیهُمَا شِمَالُک فَإِذَا عَرَفَ ذَلِک حُوِّلَ وَجْهُهُ إِلَی الْقِبْلَةِ وَ یقَالُ لَهُ اسْجُدْ ثُمَّ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ سِتُّ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سِتُّ سِنِینَ قِیلَ لَهُ صَلِّ وَ عُلِّمَ الرُّکوعَ وَ السُّجُودَ حَتَّی یتِمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّ لَهُ سَبْعُ سِنِینَ قِیلَ لَهُ اغْسِلْ وَجْهَک وَ کفَّیک فَإِذَا غَسَلَهُمَا قِیلَ لَهُ صَلِّ ثُمَّ یتْرَک حَتَّی یتِمَّ لَهُ تِسْعُ سِنِینَ فَإِذَا تَمَّتْ لَهُ عُلِّمَ الْوُضُوءَ وَ ضُرِبَ عَلَیهِ وَ أُمِرَ بِالصَّلَاةِ وَ ضُرِبَ عَلَیهَا فَإِذَا تَعَلَّمَ الْوُضُوءَ وَ الصَّلَاةَ غَفَرَ اللَّهُ لِوَالِدَیهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ از امام پنجم یا ششم علیهما السلام: چون کودک سه ساله شود هفت بار به او بگو بخوان «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» بعد، واگذارش تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز رسد، هفت بار باو بگویند: بگو «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»، و دیگر تا چهار سالگی او را واگذار، و چون چهار سالش تمام شد هفت بار بگوید: «صلی اللَّه علی محمد و آل محمد» و ولش کنید تا پنج سالگی باو گفته شود دست راست و چپ کدامست؟ وقتی فهمید، رو بقبله واداشته شود، و سجده کند، و باز واگذارش کنید تا ۶ سالگی چون شش ساله شد رکوع و سجود آموزد تا هفت ساله شود، در این سن دستور دهند تا دست و صورت را بشوید وضو بگیرد، بعد بنمازش وادارند، و چون نه ساله گردد، وضوء یادش دهند و اگر ترک کرد تنبیه گردد و به صلاة فرمانش دهند، و بر ترک آن تنبیهش کنند. و چون نماز و وضوء فرا گیرد، و والدینش آمرزیده شوند ان شاء اللَّه.»[مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۲۲۲] این حدیث برای اولین بار در کتاب مکارم الاخلاق آمده و از قرن ششم هحری در این کتاب جا گرفته است؛ آن هم بدون ذکر سلسله سند کامل. به علاوه آنکه تنها راوی موجود در سند روایت هم فردی مجهول است؛ یعنی همان عبد اللَّه بنِ فَضَالَة. پس این حدیث مشکل اساسی در سند خود دارد و جزء روایات ضعیف به شمار می‌رود. دلالت حدیث نیز مخدوش است. زیرا کتک زدن طفل برای نماز خواندن به هیچ عنوان مورد پذیرش اسلام نبوده است. حال این حدیث ضعیف را بایک حدیث قوی و موثق مقایسه می‌کنیم؛ حدیثی که اینگونه آمده است: وَ فِي المُوَثَّقِ كَالصَّحِيحِ، عَن يَعقُوبِ بنِ سَالِم، عَن أَبِي عَبدِ اللهِ عَلَيهِ السَّلَام قالَ: «اَلغُلَامُ يَلعَبُ سَبعَ سِنِين وَ يَتَعَلَّمُ الكِتَابَ سَبعَ سِنِين وَ يَتَعَلَّمُ الحَلَالَ وَ الحَرَامَ سَبعَ سِنِين» وَ فِي القَوِي عَن جِمِيلِ بن دَرّاج وَ غَيرِه یعنی در موثقه ای که مانند صحیح است از امام صادق علیه السلام: کودک هفت سال بازی میکند و هفت سال قرآن را می‌آموزد و هفت سال حلال و حرام را و در حدیث قوی از جمیل بن دراج و غیره هم مانند این آمده . [الکافی، ج۶، ص۴۷، روضه المتقین، ج۸، ص۶۵۱] آری همچنانکه می‌بینیم در این حدیث که به عکس حدیث قبل از اعتبار سندی برخوردار است؛ دیگر شاهد مشکلات دلالتی نیستیم و هیچ شبهه ای در این کلام نورانی وجود ندارد. به هر حال برای مراجعه به احادیث باید تخصص داشت تا از میزان اعتبار و صحت و سُقم آنها با خبر شد.  
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 23 jan, 2018 معنای "لَعَلَّ" در قرآن
در ادبیات عرب " لَعَلَّ" جزء حروف مشتبةٌ بالفعل است و گوینده از بیان آن اراده معنای امید داشتن را می‌کند. یعنی گوینده از وقوع مطلبی مطمئن نیست ولی با بیان این کلمه امیدواری و طمع خود را نسبت به وقوع و ظهور آن مطلب، علنی می‌سازد. برخی بر این باور هستند که چون برای خداوند هیچ مطلبی مخفی نیست؛ استفاده قرآنی این کلمه از طرف خدا باید با استفاده ما از این کلمه متفاوت باشد. بر اساس این نظریه است که مفسران قرآن سه فایده و مفهوم این عبارت در قرآن را به شرح زیر بیان داشتند: ۱- به منظور بیان علت یعنی خداوند با آوردن کلمه " لَعَلَّ" به علت بودن چیزی در یک مطلب پرداخته است. مثلاً در این آیه: «كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ[بقره/۲۶۶] اين گونه‏، خداوند آيات (خود) را براى شما روشن مى‏ گرداند، باشد كه شما بينديشيد.» که مفهوم آن به این صورت است که علت بیان آیات الهی توسط خدا برای اینست که ما بیاندیشیم. ۲- به منظور ایجاد انگیزه و طمع در مخاطب یعنی خداوند با آوردن کلمه " لَعَلَّ" مخاطب را نسبت به اهمیت مطلبی توجه داده و او را تشویق به پیگیری و طمع در موضوعی کرده است. مانند این آیه: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[بقره/۱۸۳]اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد روزه بر شما مقرر شده است همان گونه كه بر كسانى كه پيش از شما [بودند] مقرر شده بود باشد كه پرهيزگارى كنيد.» در اصل با بیان این آیه، طالبان تقوا نسبت به اهمیت روزه آگاه شده و نسبت به انجام آن حریص و پر انگیزه تر می‌شوند. ۳- به منظور ایجاد امیدواری در مخاطب یعنی خداوند از همه چیز آگاه است و مسئله‌ای برای او مخفی نیست که نسبت به وقوع پدیده‌ای ابراز امیدوای کند؛ بلکه دلیل استفاده از " لَعَلَّ" ایجاد امید در مخاطب است. مثلاً این آیه: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ[اعراف/۲۰۴] و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا داريد و خاموش مانيد اميد كه بر شما رحمت آيد.» یعنی اینکه فرد بداند که گوش دادن به تلاوت قرآن سبب امید بیشتری برای رسیدن به رحمت خدا است. البته حضرت آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر استعمال اینگونه عبارت ها در قرآن بیان فرمودند که علت یک نوع گوش زد کردن و ایجاد آگاهی و توجه دادن در مخاطبان قرآن است. مثلاً خداوند می‌خواهد بفهماند که برای رحمت الهی یک علت و شرط مهم گوش دادن به تلاوت قرآن است ولی رحمت خدا شرایط و علل دیگری نیز دارد که باید بدنبال آنها هم بود. یا در مثال روزه و تقوا؛ خداوند یک شرط مهم تقوا را روزه معرفی کرده ولی شرایط دیگری نیز دارد. پس اگر معنای این عبارت را در ترجمه ها شاید بنویسند؛ جنبه عدم اطمینان آن به مخاطب برگشته و ذهن ها را به امکان یا عدم امکان دیگر شرایط و علت ها از طرف ما انسانها می‌کند. برای مطالعه بیشتر: تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج۴، ص۵۳.
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 22 jan, 2018 آیه ۲۹ سوره حجر و یک پرسش
خداوند در قرآن کریم از یک حقیقت بلند پرده برداشته و گوشه‌ای از وجود پر راز و رمز انسان را آشکار کرده و فرموده است:«وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی[حجر/۲۹] و از روح خود در آن دميدم.» برخی با توجه به این آیه دچار پرسش شما شده و می‌پرسند: چگونه خدا روح خود یا بخشی از روح خویش را عذاب می‌کند؟  در پاسخ باید گفت که این پرسش ناشی از برداشت اشتباه از آیه است. زیرا خداوند موجودی مجرد و بسیط است و اساساً قابل تقسیم شدن یا دارای اجزاء نیست. پس کلام "مِن رُّوحِی" به معنای دمیده شدن قسمتی یا تکه‌ای از روح خدا در وجود انسان نیست.  در ضمن باید عنوان کنیم که عبارت‌هایی مانند "بیت‌الله‌" یا "روح‌الله" به معنا خانه داشتن یا روح داشتن خدا نیست؛ یعنی همچنانکه خدا جسم ندارد تا جا و مکانی برای او متصور شویم و مجرد محض است؛ قابل تجزیه به روح و جسم نیز نست. بلکه این نوع عبارات بیان شرافت یا در اصطلاح اضافه تشریفی است. مانند اینکه ما گاهی از اوقات برای بیان عظمت و احترامی که نسبت به شخصی داریم؛ می‌گوییم او از ماست.  در احادیث تفسیری نیز داریم که محمد بن مسلم از امام باقر(عليه‌السلام) درباره آیه می‌پرسند و حضرت می‌فرمایند: «رُوحٌ‏ خَلَقَهَا اللَّهُ‏ فَنَفَخَ‏ فِي‏ آدَمَ‏ مِنْهَا؛ خداوند روحي را خلق فرموده و از آن در آدم ـ عليه السلام ـ دميد.»[تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۴۱]  پس اینکه خداوند از دمیده شدن روح خویش سخن گفته، میزان قدرت بالقوه روحانی انسان در سیر به سوی عالم ملکوت و عظمت روحی انسان را بیان کرده و اگر انسانی از این پتانسیل استفاده نکند؛ طبیعتاً به سوی دَرَکات رفته و بزرگترین خسارت شامل حال او گشته است.  در ضمن توجه داشته باشیم که جهنم و عذاب تنها خود اعمال زشت و ناپسند ماست که به صورت واقعی آن در قیامت ظاهر شده و گریبان گیر ما می‌شود؛ همچنانکه در قرآن خداوند بارها به آن اشاره کرده، مانند: «وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [صافات/۳۹] و جز آنچه می‌کرديد جزا نمى‏ يابيد.» برای مطالعه بیشتر می‌توانید به این مطلب مراجعه کنید: http://www.btid.org/fa/news/98331
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 22 jan, 2018 تفسیر آیات ۷ و ۸ سوره شمس
سلام علیکم، وقت شما نیز بخیر. امیدواریم سالم و سعادتمند باشید. سوره شمس در جزء ۳۰ قرآن قرار دارد و با قسم‌‌های پیاپی آغاز می‌شود. مانند سوگند به خورشید و تابندگی آن یا قسم به ماه و.... این سوگندها در آیات اول تا هشتم این سوره گرد آمده تا خداود پس از ۱۲ سوگند اینچنین بیان کند:«قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّئهَا  وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا[الشمس/۹و۱۰] كه هر كس جان خود را از گناه پاك سازد رستگار مى‏شود و هر كس آلوده‏اش سازد زيانكار خواهد گشت.» یکی از کاربردهای این سوگندهای دوازده گانه، بیان اهمیت مسئله تهذیب نفس و تأکید بر دوری از گناهان است. اما این سوگندها کاربرد دیگری نیز دارد. کاربرد دیگر این سوگندها این مطلب است که مخاطبان نسبت به بزرگی و عظمت مواردی که خدا بر آنها قسم خورده، اطلاع یابند. ذکر این موارد از میان خلقت بی‌شمار الهی سبب می‌شود که مردم نسبت به این موارد خاص توجه بیشتری نشان دهند و عظمت و پیچیدگی آنها را به یاد داشته باشند. مانند عظمت خورشید و ماه و یا روز و شب. مواردی صد در صد تکراری که کمتر شخصی فکر خود را به آنها اختصاص می‌دهد باید توجه داشت که در آیات ۵ تا ۷ یک قسم تکرار می‌شود. به این آیات توجه کنید: وَ السَّمَاءِ وَ مَا بَنَئهَا(۵) و سوگند به آسمان و كسى كه آن را بنا كرده. وَ الْأَرْضِ وَ مَا طحَئهَا(۶) و سوگند به زمين و آنكه آن را بگسترد. وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّئهَا(۷) و سوگند به جان آدمى و آن كس كه آن را با چنان نظام كامل بيافريد. خداوند در این آیات پس از آنکه به آسمان، زمین و نفس آدمی قسم خورده، به پدیدآورنده آنها نیز قسم یاد کرده است؛ یعنی خود خداوند. این به دلیل این است که فرد پس از توجه به آسمان و شگفتی‌های آن و یا پس از دقت در زمین و پیچیدگی‌های آن و یا تفکر در نفس و راز و رمز آن، بهتر می‌تواند درک درستی از خالق این موارد پیداکرده و قدرت و حکمت آفریننده آنها را بیشتر درک می‌کند. پس در سایه این قسم های دوازده گانه، خداوند علاوه بر بیان اهمیت مسئله تهذیب نفس، به پیچیدگی و تأثیرگذاری آن موارد اشاره داشته و همچنین عظمت خویش را در برپایی چنین مخلوقاتی یادآور شده است.  
Portrait de معین شرافتی معین شرافتی 22 jan, 2018 تعریف کافر را طبق قرآن بیان کنید؟
سلام علیکم باید بدانیم که خداوند انسانها را به خاطر وسوسه‌های درونی و فکرهای موهوم مؤاخذه نمی‌کند؛ چون خیال مانند پرنده‌ای کوچک هست که هر لحظه بر شاخه ای نشسته و خیلی اوقات قابل کنترل هم نیست. به علاوه آنکه برخی از این خیالات و تفکرات منشاء فردی و شخصی ندارد بلکه از ناحیه شیطان و برای فریب ماست. در سوره ناس نیز از آمدن همین وسوسه گر پنهانی سخن به میان آمده و از شر آن به خدا پناه می بریم، همان وسوه گری که یا جنس ناسی دارد و یا از ناحیه جنیان یعنی شیطانی است. البته این حالت همگانی نیز هست. همچنانکه امام صادق علیه‌السلام فرمودند:« مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا وَ لَهُ أُذُنَانِ عَلَى إِحْدَاهُمَا مَلَكٌ مُرْشِدٌ وَ عَلَى الْأُخْرَى شَيْطَان‏؛ هیچ قلبی نیست مگر آنکه برای آن دو گوش است که بر یکی فرشته‌ای راهنمایی می‌کند و بر گوش دیگر شیطانی وسوسه.»[الکافی، ج۲، ص۲۶۶] بنابر این جای نگرانی نیست و این امری همگانی است فقط فرد باید با دلی استوار جنس این نداهای درونی را بشناسد و برای رفع آن، اطلاعات دینی خویش را بالا ببرد و به درک حقیقت نایل آید. در این صورت اگر باز دچار چنین خیالاتی شد به غلط بودن آنها خواهد خندید. کفر در قرآن طبق حدیث امام صادق(علیه‌السلام) کفر در قرآن به پنج صورت آمده که آنها عبارتند از: ۱- ترک ایمان بعد از آنکه حقیقت برای فرد معلوم شده[بقره/۸۹] ۲- انکار خداوند و ترک ایمان از روی جهالت[جاثیه/۲۴] ۳- تکفیر و بیزاری جستن از دوستان در قیامت[عنکبوت/۲۵] ۴- ترک اوامر و دستورات الهی[آل عمران/۹۷] ۵- ترک شکر خداوند[نمل/۴۰](رک: الکافی، کلینی، ج۲، ص۳۸۹) اما آن کفری که مد نظر شماشت؛ در قرآن کریم ضد ایمان معرفی شده و در آیات بسیاری که خداوند وعده بهشت به اهل ایمان داده، وعده جهنمی شدن کفار را هم مطرح ساخته است. مثلاً در سوره محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اینچنین آمده:«إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ[محمد/۱۲] خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند در باغهايى كه از زير [درختان] آنها نهرها روان است درمى ‏آورد و [حال آنكه] كسانى كه كافر شده‏ اند [در ظاهر] بهره مى ‏برند و همان گونه كه چارپايان مى ‏خورند مى ‏خورند و[لى] جايگاه آنها آتش است.» به هر ترتیب برای آشنایی بیشتر نسبت به این موضوع می‌توانید این مطلب را هم مورد مطالعه قرار دهید: http://www.btid.org/fa/news/122589 موفق و سعادتمند باشید.

Pages

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 0