سلام علیکم
در خدمت شما و همه جویندگان حق و حقیقت هستیم و اما پاسخ به شبهه ای که مطرح کردید؛ در چند نکته خلاصه میشود؛ فقط قبل از آن به یک مقدمه کوتاه میپردازیم:
این اولین بار نیست که برداشت غلط و ناصحیح از آیات قرآن دستاویز قرار گرفته و مبدأ پیدایش یک شبهه میشود. شبههای کاملاً بی اساس و سست. آنقدر این نوع برداشتهای غلط و شبهات برخاسته از آن اشتباهات زیاد است که انسان گاهی فکر می کند شبهه افکنان عمدا خود را به اشتباه میاندازند تا شک و شبهه ای هرچند سست ایجاد کرده و به جان جوانان و نوجوانان ما بیاندازند و اما نکاتی در پاسخ به شما.
الف) چرا میگوییم برداشت اشتباه؟
در متن شبهه ارسالی به شدت آیه قرآن غلط ترجمه شده است و وقتی فرد از یک ترجمه ساده عاجز باشد؛ چگونه میتواند به فهم و تفسیر صحیحی از قرآن برسد؟ اول آنکه در ترجمه آیه، ریشهای ترین و اصلیترین کلمه آیه یعنی "جهاد" غلط معنا شده و "بِهِ" اصلاً ترجمه نشده است.
ب) دو اشتباه در ترجمه آیه
شبهه افکنان جهاد را نه تنها جنگ و قتال بلکه کشتار یک طرفه معنا و ترجمه کردند؛ در حالی که معنایش کوشش و تلاش است. همچنانکه در ترجمه آن آمده است: «جَاهَدَ، مُجَاهَدَةً و جِهَاداً از جهد گرفته شده و به معنای کوشش کردن در کار است.»[العین، ج۳، ص۳۸۶] در بیان قرآن کریم و در آیهای دیگر جهاد اینگونه استعمال شده است:«وَ جَاهِدُواْ فىِ اللَّهِ حَقَّ جِهَادِه[حج/۷۸] در راه خدا بكوشيد، كوششى در خور آن» پس فهم کشتار از جهاد فهمی بسیار غلط و نا صحیح است.
اما اشتباه بعدی در عدم ترجمه «بِهِ» در آیه است. در این عبارت خداوند سفارش کرده که به وسیله قرآن در مقابل کفار ایستادگی داشته باشیم. در اصل این ضمیر به خود قرآن بر می گردد. آیا قرآن سلاحی جنگی است که با آن پیامبر کشتار کند؟! بیسبب نبوده که این قسمت آیه کلاً توسط شبهه افکنان ترجمه نشده است.
ج) چرا میگوییم حرف از جنگ در آیه نیست؟
شاید کسی بگوید در آیه حرف از کشتار کفار به میان نیامده، اما جهاد در معنای اصطلاحی آن در آیه به کار گرفته شده و آن معنای جنگیدن با آنهاست. اما این حرف نیز کاملا نادرست است؛ چون آیه به مسلمانان اینگونه سفارش کرده که از کفار اطاعت نکرده و در این مسیر "جهادی کامل و بزرگ" داشته باشند. حال به جهاد آیا میتوان کلمه جنگ را قرار داشت؟ آیا جنگ کردن و عدم اطاعت از کفار میتواند با هم سنخیت داشته باشد که معنای جهاد را جنگ بگیریم؟ مطمئناً جواب منفی است. چون خداوند سفارش کرده که مسلمانان در مقابل کفار ایستادگی داشته باشند و از آنها اطاعت نکرده و در این مسیر نهایت سعی و تلاش خویش را به کار ببندند.
د) اولین مخاطب و نوع برخورد ایشان
اولین مخاطب قرآن، پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) است و انتظار میرود که او پیش و بیش از دیگران به دستورات قرآن عمل کند. حال باید پاسخ داد اگر آیه دعوت به جنگ و خونریزی علیه کفار را مطرح کرده، چرا پیامبر به این سفارش پاسخ مثبت نداده و آن را عملی نساختند؟ آری آیه به هیچ وجه درباره جنگیدن نیست و همان نهایت کوشش در مسیر عدم اطاعت از کفار را مطرح ساخته، کاری که در سیره پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) همواره وجود داشته و دیده شده است.
هـ) تفسیر المیزان و آیه مبارکه
علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان اینچنین میفرماید:«" فَلا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبِيراً" اين جمله متفرع است بر معناى آيه قبلى و ضمير" به" به شهادت سياق آيات، به قرآن بر مىگردد و كلمه" مجاهده" و نيز" جهاد" به معناى جد و جهد و به كار بردن نهايت نيرو در دفع دشمن است. و چون گفتيم ضمير به قرآن بر مىگردد معنا اين مىشود كه: با قرآن با دشمنان جهاد كن، يعنى قرآن را بر آنان بخوان و معارف و حقايق آن را بر ايشان بيان كن و حجت را بر ايشان تمام نما.»[ترجمه المیزان، ج۱۵، ص۳۱۵] پس نه تنها کشتار و نه حتی جنگ جایی در آیه ندارد و این برداشت غلط شماست که برایتان تصویری شبهه آمیز به نمایش گذاشته است و چقدر فاصله است بین فرموده الهی و ترجمه صحیح آن و برداشت غلط شبهه افکنان:«فَلَا تُطِعِ الْكَفِرِينَ وَ جَهِدْهُم بِهِ جِهَادًا كَبِيرًا[فرقان/۵۲] پس مبادا از (خواسته هاى) كافران پيروى نمائى. بلكه لازم است به وسيله قرآن با كافران، جهاد بزرگى بكنى.»
سخن آخر
برداشت از آیات قرآن نیازمند درک درست کلمات و توجه به آیات قبل و بعد است و اگر کسی بخواهد آیه ای را بفمد باید همه کلمات و تک تک حروف آن را مورد توجه قرار ندهد؛ نه آنکه برخی از کلمات را نبیند و برخی را غلط معنا کند.
ممنون از ارتباط با این مرکز
موفق و سعادتمند باشید
مسئله عاقبت به خیری مسئله ای مهم و بسیار اساسی است. همچنانکه میدانید انسان با استفاده از اختیارش، خوش عاقبتی و سعادت یا شقاوت و بد عاقبتی را برای خویش رقم میزند. آنقدر این مطلب وابسته به اراده، اختیار و عملکرد انسان است که در احادیث نیز برای تغییر وضعیت انسان به صاحبان عاقبت خوش راهکارهایی وارد شده که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنیم.
الف) توبه و ترک گناه
گناهان و سیاهیهای آن است که انسان را در زمره افراد بد عاقبت قرار میدهد؛ همچنانکه قرآن کریم فرموده است:« ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ[روم/۱۰] آن گاه بدترین سرانجام، سرانجام کسانی بود که مرتکب زشتی شدند به سبب اینکه آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آنها را به مسخره می گرفتند.» پس برای عاقبت به خیری در ابتدا می بایست به ترک گناه پرداخت و تاریکی آن را با توبه از قلب دور و دورتر کرد. باید بدانیم؛ پرداختن به واجبات شرعی و دوری از گناهان همان تقوایی است که دروازه حسن عاقبت معرفی شده و خداوند درباره آن فرموده است: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ [قصص/۸۳] آن سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که در زمین هیچ برتری و تسلّط و هیچ فسادی را نمی خواهند؛ و سرانجام [نیک] برای پرهیزکاران است.»
ب) ذکری شریف
در حدیثی موثق از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده که ایشان فرمودند:«مَنْ قَالَ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ دُبُرِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ سَبْعَ مَرَّاتٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أَهْوَنُهَا الرِّيحُ وَ الْبَرَصُ وَ الْجُنُونُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً مُحِيَ مِنَ الشَّقَاءِ وَ كُتِبَ فِي السُّعَدَاءِ؛ کسی که پس از نماز صبح و نماز مغرب هفت مرتبه بگوید:"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ" خداوند عز و جل ۷۰ نوع بلا را از او دور می کند که ساده ترین آنها درد متحرک، برص و جنون است و اگر فرد در زمره افراد شقی باشد از اشقیاء پاک شده و در بین اهل سعادت نوشته می شود.»[الکافی، کلینی، ج۲، ص۵۳۱] این حدیث تغییر وضعیت از شقاوت به سعادت را ممکن دانسته و برای این مهم ذکری شریف را سفارش کرده است.
ج) دعایی دیگر
در زمره دعاهای صبح و شام، دعایی دیگر از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده که حضرت سفارش فرمودند آن را صبح و شب سه مرتبه بخوانیم. آن دعا اینچنین است:«اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ وَ لَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ أَجِرْنِي مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِكَ اللَّهُمَّ امْدُدْ لِي فِي عُمُرِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِي وَ انْشُرْ عَلَيَّ رَحْمَتَكَ وَ إِنْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي أُمِ الْكِتَابِ شَقِيّاً فَاجْعَلْنِي سَعِيداً فَإِنَّكَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتاب؛ خداوندا ای تغییر دهنده قلب ها و ابصار! قلب مرا بر دین خویش ثابت گردان و قلب مرا بعد از آنکه هدایت کردی؛ ضایع مگردان و به من از جانب خویش رحمت را ببخشا که همانا تو بخشنده ای و به رحمتت مرا از آتش دور کن. خدایا عمر مرا طولانی گردان و روزی مرا توسعه ببخش و بر من رحمتت را بگستران و اگر نزد تو و در امّ الکتاب در زمره اهل شقاوت هستم پس مرا از اهل سعادت قرار بده که تو هر آنچه را که بخواهی محو کرده و هر چیز که بخواهی ثبت می کنی و نزد او ام الکتاب است.»[فلاح السائل، ابن طاووس، ص۲۲۲] از این دعا استفاده می شود که برای اشقیاء نیز امید نجات و سعادت وجود دارد.
کلام آخر
طبق احادیث چنین امکانی وجود دارد که شخص نامش را از زمره اهل شقاوت و بد عاقبتان پاک کرده و به زمره اهل سعادت و عاقبت به خیران وارد شود. در احادیث دعاهایی برای این مهم ذکر هم شده است؛ ولی باید توجه داشت که ذکر عملی یا همان انجام واجبات و ترک محرمات از پیش نیازهای استجابت چنین دعاهای مهمی است.
به چهار کتاب حدیثی که در بین شیعیان از اعتبار بالایی برخوردار است و بسیار مورد توجه علماء و فقهاء قرار گرفته کتب اربعه میگویند. در ادامه به طور اختصار با آنها آشنا میشویم:
۱) الکافی
الکافی که بیشتر آن را با نام کافی میشناسند؛ نوشته ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی است. ایشان در سال ۳۲۹ قمری وفات یافتند و با برخی از راویان و شاگردان امام هادی و امام حسن عسکری(علیهماالسلام) هم دوره بوده و زندگانی ایشان در دوران غیبت صغری قرار گرفته است؛ چرا که سال تولد ایشان در حدود سال ۲۵۵قمری بیان شده است. ثقة الاسلام کلینی برای نگارش الکافی ۲۰سال رنج و زحمت کشیدند و بیش از ۱۵۰۰۰روایت را در آن جای دادند. این کتاب در سه بخش اصلی به صورت زیر تقسیم بندی شده است:
الف) اصول کافی، مشتمل بر کتاب عقل و جهل، کتاب فضل علم، کتاب توحید، کتاب حجة، کتاب ایمان و کفر، کتاب دعا، کتاب فضل قرآن و کتاب عشرة یا سبک زندگی
ب) فروع کافی، مشتمل بر ابواب فقهی مانند کتابهای: طهارت، حج، جهاد، نماز، روزه، زکات و صدقه، امر به معروف و نهی از منکر، دیات و...
ج) روضه کافی که مشتمل بر احادیث گوناگون در ابواب مختلف که در دو قسمت اصول و فروع کافی جا نگرفته است. مانند موضوعاتی چون: توصیهها و اندرزهای ائمه اطهار)علیهمالسلام)، رؤیا و انواع آن، دردها و درمانها، کیفیت آفرینش جهان هستی و برخی از پدیدههای آن، تاریخ بعضی از انبیای الهی و...
امروزه بیشتر اصول کافی به صورت عمومی و با چاپ و نشرهای گوناگون منتشر شده و در اختیار اهل کتاب قرار میگیرد؛ ولی نباید فراموش کرد که این تنها قسمتی از کتاب شریف کافی است؛ چرا که تنها متن عربی و بدون ترجمه کتاب کافی طبق انتشارات دارالكتب الاسلاميه مشتمل بر ۸ جلد مي باشد دو جلد اول اصول كافي و ۵ جلد ديگر فروع و جلد پاياني نيز روضه كافي است.
۲) من لا یحضره الفقیه
نوشته ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق متوفی سال ۳۸۱قمری است. کتابی که به قصد راهنمایی افرادی که دسترسی به فقیه ندارند؛ نگاشته شده و حدود ۶۰۰۰حدیث در آن جا گرفته و تمام ابواب فقهی را گویاست. این کتاب برخلاف الکافی، تنها بر فروعات فقهی پرداخته و در زمینه احکام عملی است. این کتاب نیز در چهار مجلد به همت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به چاپ رسیده است.
۳) تهذیب الاحکام
کتاب تهذیب نوشته ابوجعفر محمد بن حسن طوسی است. شیخ طوسی در سال ۴۶۰قمری وفات یافته و دهها سال پس از ثقة الاسلام کلینی و شیخ صدوق میزیسته است. این کتاب، مانند دو کتاب دیگر، مجموعهای حدیثی و روایی است. در این کتاب ضمن بیان احادیث فقهی از بحث طهارت تا دیات، به مباحثی اصولی و رجالی نیز پرداخته شده و تعداد احادیث آن به ۱۳۵۹۰ حدیث در ۳۹۳ باب میرسد.
این کتاب با هدف ذکر مستندات قطعی هر مسئله و احادیث آن و در شرح و توضیح المقنعه اثر شیخ مفید و به دستور ایشان نگاشته شده است و به همت دار الکتب الاسلامیه در ۱۰ مجلد چاپ شده است.
۴) الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار
این کتاب که با عنوان استبصار شناخته میشود؛ نوشته دیگر شیخ طوسی است و پس از تهذیب به رشته نگارش در آمده است. در این کتاب شیخ طوسی به تمام ابواب فقهی نپرداخته و فقط احادیث فققهیای را که متعارضی داشته آورده و به حل و فصل آن تعارض و چگونگی برطرف کردن تعارض و اختلاف بین احادیث پرداخته است. این کتاب شامل ۵۵۱۱ روایت است و آن را نیز دارالکتب الاسلامیه در پنج مجلد به چاپ رسانده است.
خلاصه
کتب اربعه شیعه، کتابهایی برپایه احادیث هستند. کتابهایی که تمام مسائل شرعی در آن با زبان روایات آمده و یک مرجع تقلید برای استخراج احکام شرعی میبایست به آنها مراجعه کند.
قرآن کریم مملو از سفارشهای تربیتی است؛ مانند تقوا، ایثار، انصاف، امانتداری، صداقت، وفای به عهد، عبادت، ایمان و اطاعت از خداوند یگانه، معادباوری، حق طلبی، اهمیت تفکر و تعقل، استفاده صحیح از اختیار و انتخاب و... . در سایه این تعالیم ارزشمند است که فرد زندگی اخلاقی را تجربه کرده و از ناهنجاریهای فردی و اجتماعی به دور میماند. اما برای چگونگی انتقال این مفاهیم و بایدهای ارزشی در خانواده و فرزندان، نیازمند راهکارهای صحیح هستیم و این راهکارها را میتوان از بطن قرآن کریم به عنوان کامل ترین کتاب زندگی، بیرون کشید. ما در این مطلب به مهمترین آن راهکارها میپردازیم.
۱) از خود شروع کنیم
قرآن کریم تربیت دینی را لازمه سعادت دانسته و برای این مهم، تربیت خویشتن را اولین گام برای تربیت خانواده و دیگران معرفی میکند. خداوند در این راستا فرموده است:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا[تحریم/۶]اى كسانى كه ايمان آورده ايد خودتان و كسانتان را از آتش دور کنید.» مطمئناً فردی که خود در حال سوختن است نمیتواند دیگران را از آتش برهاند. از این رو قرآن کریم پله اول تربیت خانواده را رشدیافتگی مربی و متربی عنوان کرده است.
۲) با عمل خویش تربیت کنیم
در راستای مفهومی که آیه بالا بیان کرد؛ در آیهای دیگر خداوند اهل ایمان را با شدت تمام نهیب زده که برای چه به کاری که اهل آن نیستند؛ دعوت میکنند. «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ[صف/۳و۲] اى كسانى كه ايمان آورده ايد چرا چيزى مى گوييد كه انجام نمى دهيد نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد و انجام ندهيد.» همچنانکه میبینیم؛ این آیه دعوت بدون عمل را موجب قهر و نا رضایتی الهی معرفی کرده و از این رو باید مربی در خانواده خود در ابتدا اهل عمل باشد تا گفتارش اثری داشته باشد. مطمئناً پدر خانواده اگر اهل نماز نباشد یا دروغ بگوید؛ نمیتواند به عنوان مربی در جهت خواندن نماز و راستگویی فرزندانش نقش داشته باشد.
۳) پندهای نیک را به اشتراک بگذاریم
وقتی پدر و مادر در فضای خانواده از گناه دور بودند و خودشان در انجام دستورات دینی پیشگام شدند؛ آن وقت میتوانند در فرصتهای مناسب با گفتگو فرزندان را با راه صحیح آشناتر نمایند و آنها را به صراط مستقیم فرا بخوانند. قرآن به موعظه و پند دادن نیز سفارش کرده و بیان داشته است:«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[نحل/۱۲۵] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است مجادله نما»
۴) چاشنی عاطفه را از یاد نبریم
در همه حال باید عاطفی برخورد کرد و تذکر و حتی تنبیه ما از روی عاطفه و محبت باشد. بسیاری از فرزندان به دلیل کمبود محبت در خانواده به جمع دوستان ناباب گرایش یلفته و تربیت خویش را به کوچه و خیابان میکشانند. لقمان به هنگام نصیحت از الفاظ عاطفی استفاده کرده و آن در قرآن به این صورت روایت شده است:«يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ [لقمان/۱۷] اى پسرك من نماز را برپا دار و به كار پسنديده وادار و از كار ناپسند باز دار و بر آسيبى كه بر تو وارد آمده است شكيبا باش اين [حاكى] از عزم [و اراده تو در] امور است.» عبارت "یابُنَیّ" در این آیه شروع عاطفی لقمان به هنگام موعظه را یادآور شده است. خداوند نیز رمز موفقیت پیامبر خاتم(صلیاللهعلیهوآله) را محبت قلبی او معرفی کرده و فرموده است:«وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ[آل عمران/۱۵۹] و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى شدند.»
۵) اصل گذشت و بخشش
برای تربیت دینی اثرگذار لازم است که علاوه بر نرم خویی و محبت، بخشنده نیز بود. از این رو خداوند به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) که پدر امت و مسئول تربیت آنهاست؛ اینچنین دستور داده:ـ«فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ[آل عمران/۱۵۹]پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه.» بر این اساس میگوییم: راندن فرزند از کانون خانواده حتی به بهانه بزرگترین اشتباهات، اصلاً کاری صحیح نبوده و خود باعث انحرافات بیشتر و بیشتر در فرزند میشود.
۶) الگو معرفی کنیم
در تربیت قرآنی معرفی الگو بسیار کاربرد داشته و تکرار زیادی یافته است. آسیه همسر فرعون، مریم مادر حضرت عیسی، حضرت یوسف، حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهمالسلام) از جمله آن الگوهاست. برای تربیت دینی نیز باید به فرزند الگو داد. پیامبران، امامان، شهدا و صالحان بهترین الگوهای کاربردی برای فرزندان هستند که میبایست پدر و مادر وظیفه آشنا سازی فرزندان را با آنها بر عهده گیرند.
سخن آخر
در این متن تنها به برخی از راهکارهای تربیت دینی از منظر قرآن اشاره کردیم و مواردی چون احترام متقابل والدین به یکدیگر و نقش آن در تربیت، کرامت بخشی و احترام به شخصیت همسر و فرزند، مشورت و نظر خواهی، اعطای مسئولیت و موارد بسیاری مورد غفلت واقع شد که برای اطلاع از آنها و به کار بستن آنها باید به کتابهایی در این زمینه مراجعه کرد.
۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران است و هر ساله در آن روز جشنی مردمی به صورت راهپیمایی شکل میگیرد. برای این عمل چندین دلیل قرآنی میتوان ذکر کرد که به برخی از آنها میپردازیم.
۱- ذکر نعمتهای الهی
راهپیمایی خروشان ۲۲بهمن در اصل یک نوع ذکر نعمت الهی و تشکر از خداوند است. خدایی که با توکل بر او و در سال ۱۳۴۲ و حتی قبل از آن، عدهای بسیار محدود حرکتی انقلابی را برای برچیده شدن نظام نظامی خود باخته و دست نشانده عوامل خارجی آغاز کردند و آن حرکت به خیل میلیونی سال ۵۷ انجامید و امروزه بعد از سالهای سال بر آن سیل خروشان افزوده شده و با تمام سختیها و دشمنیها، نظام اسلامی پابرجا مانده و این تماماً نعمت خداست و برای ماندگاری و موفقیتهای بیشتر آن باید از خداوند شکرگزار بود. یک راه تشکر از خدا بابت این نعمت نیز شرکت در این راهپیمایی است و این همان عمل به حکم قرآن است که خداوند فرموده:« لَـئِن شَکَرْتُمْ لاَزِیدَنَّکُم[ابراهیم/۷] شکر نعمت نعمتت افزون کند.»
۲- بازیابی هیبت از دست رفته
وقتی نظام و حکومتی از چندین تفکر سیاسی و مبنای فرهنگی شکل یافته باشد؛ در آن بروز اختلافات و مشاجرات طبیعی است. حتی ممکن است این مشاجرات تند شده و به رفت و برگشت کلامی تبدیل شود. این دعواها و اختلافات از هیمنه و قدرت درونی کاسته و کشور را در مقابل تهدیدات بیرونی ضعیف نشان میدهد؛ برای همین دوری از این دعواها دستور قرآن و فصل الخطاب قرار دادن ولایت فقیه خواسته احادیث از ماست. قرآن کریم میفرماید: «وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ[انفال/۴۶] و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست شويد و هیبت شما از بين برود.» ولی به هر ترتیب اگر دعواها و مشجرات ایجاد شد و از آن هیبت کاست؛ این راهپیماییهاست که همه سلیقهها و تفکرات را دور هم جمع کرده و نمایشی پرشکوه از همبستگی درونی را جهانی میسازد.
۳- ایجاد وحدت کلمه در برابر دشمن
ایجاد و حفظ وحدت همواره از دستورات قرآن بوده و برای یک نظام بسیار پر اهمیت است که نمایشی وحدت آفرین در برابر دشمنان خارجی و داخلی داشته باشد. درست است که ما در داخل کشور سلیقههای گوناگون داریم ولی نباید به دشمن اجازه دهیم این اختلافات درونی را به نردبانی برای پیروزی خویش بدل کند. در راهپیمایی ۲۲ بهمن است که اوج وحدت ملی و مذهبی در کشور نمایان شده و به همگان ثابت میکند که ایرانی صرف نظر هر تفکر سیاسی، در زیر پرچم اسلام جمع شده و به وحدت رسیده است و نخواهد گذاشت دشمن به آن طمع داشته باشد. حفظ وحدت یک خواسته و دستور الهی است و در قرآن اینگونه ذکر شده است:« وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا[آل عمران/۱۰۳] و به ریسمان الهی چنگ زنید و متفرق نشوید.»
۴- خشمگین کردن دشمن
از منظر قرآنی آن کاری که به خشمگین شدن دشمن بیانجامد و بر ضد رضایت کفار و مشرکین باشد؛ مورد پسند خداوند و باعث پیشرفت نظام اسلامی است. حتی قرآن به صراحت به پیامبرش سفارش کرده که اینچنین دشمن را مورد خطاب قرار دهد و بگوید:«قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ[آل عمران/۱۱۹] بگو به خشم خود بمیرید.» این راهپیماییها هم همواره مورد خشم دشمنان بوده و میتوان در یک دلیل قرآنی برای آن، این آیه را متذکر شد که خداوند فرموده است: «وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[توبه/۱۲۰] و در هيچ مكانى كه كافران را به خشم مى آورد قدم نمى گذارند و از دشمنى غنيمتى به دست نمى آورند مگر اينكه به سبب آن عمل صالحى براى آنان [در كارنامه شان] نوشته مى شود زيرا خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند.» این آیه نه تنها خشمگین شدن کفار را دلیل نیکو بودن عمل بر شمرده، بلکه برای چنین عملی وعده پاداش نیز داده است.
نتیجه گیری
راهپیمایی ۲۲ بهمن نشان از قدردانی ما از نعمت نظام اسلامی به درگاه خداوند و بیانگر وحدت کلمه ماست و به جهت خشمگین ساختن دشمن به اجرا در میآید. تمام این امور از نظر آیات قرآن کریم امری پسندیده و صحیح میباشد.
با تشکر از ارتباط شما با این مرکز
برای پاسخ به پرسش شما مبنی بر اثرات دنیوی اطاعت و نزدیکی به خداوند، دو آیه از قرآن کریم، یک مثال و سه حدیث گرانسنگ ذکر میشود.
الف) کلید برکات آسمان و زمین
خداوند در قرآن کریم به صراحت فرموده است:«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ[اعراف/۹۶] و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم.» این آیه کلید دستیابی به برکات زمین و آسمان را ایمان و تقوا یا همان دوری از گناه ذکر میکند. یعنی با رعایت این دو میتوان به برکتهای دنیوی سرشاری نیز دست افت. البته در ادامه همین آیه خداوند فرموده است:«وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[اعراف/۹۶] ولى تكذيب كردند پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم.» پس میتوان سختیهای امورات دنیوی را عکس العمل تزلزل های خود در مسیر ایمان و تقوا بدانیم و آنها را بیربط با گناهان کوچک و بزرگ به حساب نیاوریم.
ب) علت معیشت تنگ در قرآن
در آیه بالا سختی روزگار برخاسته از کیفر اعمال معرفی شده و در آیهای دیگر خداوند فرموده است:«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[طه/۱۲۴] و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى كنيم.» این آیه نیز به روشنی تنگی روزی و زندگی سخت دنیوی را به شدت به دوری از فرمان الهی مرتبط دانسته و حتی عاقبتی بسیار تلخ در آخرت را نیز برای چنین افرادی، متذکر شده است.
ج) یک مثال و سه حدیث
ببینید تمام هستی در اختیار خدا بوده و در مسیری بر مبنای رضایت الهی و طبق اراده او در حکت است. در این بین اگر انسانی از اختیار خود سوء استفاده کرده و بخواهد مسیری خلاف جهت را بپیماید؛ مانند قایق سواری است که در یک رود خروشان، قصد حرکت در خلاف جهت رود را داشته باشد. او نه تنها به پیش نرفته بلکه قایقش خواهد شکست و خودش نیز هلاک خواهد شد. با این مثال به خوبی میفهیم که اگر کسی بر مدار رضای حضرت حق گام بر دارد؛ تا چه حد ابر و باد و مَه و خورشید به کمک او خواهند آمد و از اراده او که منطبق بر اراده خداست؛ اطاعت خواهند کرد. از اینجاست که در احادیث سه گانه ما از سه آیت نور اینچنین آمده است:«قَالَتْ فَاطِمَةُ ع مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ وَ قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ع مَنْ عَبَدَ اللَّهَ عَبَّدَ اللَّهُ لَهُ كُلَّ شَيْء ٍ وَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع مَنْ عَبَدَ اللَّهَ حَقَ عِبَادَتِهِ آتَاهُ اللَّهُ فَوْقَ أَمَانِيِّهِ وَ كِفَايَتِهِ؛ حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) فرمودند: کسی که بندگی خالص خویش را به آسمان بفرستد؛ خداوند بهترین مصلحت او را به زمین روانه میکند و امام حسن(علیهالسلام) فرمودند: کسی که خدا را بندگی کند؛ خدا همه چیز را بنده او میگرداند. و امام حسین(علیهالسلام) فرمودند: هر کس خدا را آنگونه که حق عبادت اوست بندگی کند؛ خداوند بیش از آرزوها و نیازش به او میبخشد.»[بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۱۸، ص۱۸۴]
موفق و سعادتمند باشید.
پرسش شما در باب علت حرمت شراب است و درخواست دارید که جدا از دلایل قرآنی و عقلی فقط به بررسی منابع حدیثی بپردازیم. در پاسخ به این پرسش ابتدا یک نکته کوتاه درباره علت اصلی احکام الهی عرض میشود و در ادامه به چند حدیث از صدها حدیث درباره شراب و حرمت شرابخواری میپردازیم.
الف) علت اصلی در احکام الهی
اولین و مهمترین علت در احکام الهی امتحان انسان است. پس اگر علت حکمی را نیافتیم یا قادر به بر طرف سازی یا جایگزینی برای برخی علت ها بودیم؛ بدانیم که اصلی و اساسی ترین علت همان امتحان خداست که تا روز قیامت پابرجاست. مثلاً اگر یکی از علت های وجوب نماز تنظیم ساعت بدن و برنامه دار شدن زندگی انسان باشد و شخصی بگوید من با ورزش یا مطالعه در ساعاتی معین این اثر را درون زندگی ام جاری میکنم؛ پس نیازی به خواندن نماز نیست؛ حرفی ناصحیح و غلط است؛ چون نماز یک امتحان نیز هست. یا در مورد حرمت شراب که یکی از علت های آن مستی است؛ اگر شخص بگوید که به مقدار کمی مینوشم که دچار مستی نشوم؛ این حرف نیز غلط است چون شراب نجس بوده و نوشیدن حتی یک قطره از آن حرام و به معنای مردودی در امتحان خداست.
ب) خلقت و علم به صلاح بشر
ما مخلوق خداوند هستیم و به مانند هر سازندهای، اوست که کاملترین و بهترین علمها را نسبت به آفریدهاش دارد. هر اندازه که ما از خودمان بدانیم باز این علم ما به پای علم الهی نسبت به ما نمیرسد. اوست که بر اساس علم بیانتهای خویش و در نظر گرفتن امور دنیوی و اُخروی ما حکمی را صادر کرده و به وسیله انبیاء آنها را به به گوش مردم رسانده است. این مطلب در احادیث نیز وارد شده، مثلاً فردی خدمت امام باقر(علیهالسلام) رسیده و عرض میکند: برای چه خداوند خوردن شراب، مردار، خون و گوشت خوک را حرام کرده است؟ حضرت نیز در پاسخ میفرمایند:«إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يُحَرِّمْ ذَلِكَ عَلَى عِبَادِهِ وَ أَحَلَّ لَهُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكَ مِنْ رَغْبَةٍ فِيمَا أَحَلَّ لَهُمْ وَ لَا زُهْدٍ فِيمَا حَرَّمَهُ عَلَيْهِمْ وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا تَقُومُ بِهِ أَبْدَانُهُمْ وَ مَا يُصْلِحُهُمْ فَأَحَلَّهُ لَهُمْ وَ أَبَاحَهُ لَهُمْ وَ عَلِمَ مَا يَضُرُّهُمْ فَنَهَاهُمْ عَنْه؛ همانا خداوند متعال آنها را بر بندگانش حرام نفرمود و غیر آنها را حلال نکرد به خاطر علاقه ای که به حلالها داشته و نسبت به حرامها بیرغبت بوده، بلكه خداوند عزّ و جلّ مردم را آفريده و مى داند چه چيز بدن آنها را مقاوم مى كند و صلاح حال آنان است؛ پس آن را بر ايشان حلال كرده و استفاده بردن از آن را مباح و جايز شمرده است و نيز دانسته است چه چيز به آنان زيان مى رساند؛ پس آنان را از خوردن يا ارتكاب آن نهى فرمود.»[من لایحضره الفقیه، صدوق، ج۳، ص۳۴۵] این حدیث علم الهی را ریشه احکام بیان داشته و ما که میدانیم کمتر از خدا میدانیم؛ اگر به حکمت حکمی نرسیدیم؛ باید آن جکم را پذیرفته و به جهل خود اذعان کنیم؛ نه به ضعف و بی ریشه بودن حکم!
ج) احادیثی درباره شراب و علت حرمت آن
تا اینجا مطالب عمومی بود و در تمام احکام الهی قابل طرح است. اما در ادامه به احادیثی درباره حکم حرمت شراب و علت آن میپردازیم.
۱- امام رضا(علیهالسلام) میفرمایند:«مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِتَحْرِيمِ الْخَمْر؛ خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر آنکه شراب را در آن حرام کرد.»[الکافی، کلینی، ج۱، ص۱۴۸]
۲- رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله):«الْخَمْرُ جِمَاعُ الْإِثْمِ وَ أُمُّ الْخَبَائِثِ وَ مِفْتَاحُ الشَّر؛ شراب همبستگی گناهان، ریشه تمام پلیدیها و کلید بدی است.»[جامع الاخبار، شعیری، ص۱۵۱]
۳- مفضل از امام صادق(علیهالسلام) میپرسد: چرا خداوند شراب را حرام کرد؟ حضرت نیز پاسخ دادند:«حَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ لِفِعْلِهَا وَ فَسَادِهَا لِأَنَّ مُدْمِنَ الْخَمْرِ تُورِثُهُ الِارْتِعَاشَ وَ تَذْهَبُ بِنُورِهِ وَ تَهْدِمُ مُرُوَّتَهُ وَ تَحْمِلُهُ عَلَى أَنْ يَجْتَرِئَ عَلَى ارْتِكَابِ الْمَحَارِمِ وَ سَفْكِ الدِّمَاءِ وَ رُكُوبِ الزِّنَا وَ لَا يُؤْمَنُ إِذَا سَكِرَ أَنْ يَثِبَ عَلَى حَرَمِهِ وَ لَا يَعْقِلُ ذَلِكَ وَ لَا يَزِيدُ شَارِبَهَا إِلَّا كُلَّ شَر؛ خداوند شراب را حرام کرد به خاطر اثرات و تباهى آن حرام كرده است زيرا شرابخوار موجب لغزش مى شود و نور انسانيت انسان را مى برد، و جوانمردى او را ويران مى كند، و انسان را به مرتكب شدن گناهان و خونريزى و زنا وادار مى كند، و هنگامى كه انسان مست شد در امان نيست كه ناآگانه به محارم خود تجاوز كند، و جز بدبختى چيزى گير صاحبش نمى آيد.»[علل الشرایع، صدوق، ج۲، ص۴۷۶]
۴- امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ به همین پرسش که یک زندیق از وی پرسید؛ فرمودند:«حَرَّمَهَا لِأَنَّهَا أُمُّ الْخَبَائِثِ وَ رَأْسُ كُلِّ شَرٍّ يَأْتِي عَلَى شَارِبِهَا سَاعَةٌ يُسْلَبُ لُبُّهُ وَ لَا يَعْرِفُ رَبَّهُ وَ لَا يَتْرُكُ مَعْصِيَةً إِلَّا رَكِبَهَا وَ لَا حُرْمَةً إِلَّا انْتَهَكَهَا وَ لَا رَحِمٌ مَاسَّةٌ إِلَّا قَطَعَهَا وَ لَا فَاحِشَةٌ إِلَّا أَتَاهَا وَ السَّكْرَانُ زِمَامُهُ بِيَدِ الشَّيْطَانِ إِنْ أَمَرَهُ أَنْ يَسْجُدَ لِلْأَوْثَانِ سَجَدَ وَ يَنْقَادُ حَيْثُ مَا قَادَه؛ خداوند آن را حرام کرد زیرا رأس تمام بدیهاست و کسی که شراب بنوشد عقلش گرفته میشود و پروردگارش را نمیشناسد و گناهی را ترک نکرده و آن را انجام میدهد و حرامی نیست مگر آنکه آن را انجام میدهد و قطع رحم کرده و کار زشتی نیست مگر آنکه آن را مرتکب میشود. فرد مست اختیارش در دست شیطان است و اگر شیطان بگوید بر بت ها سجده کن، سجده میکند و اطاعت شیطان میکند هر چیزی که بخواهد.»[الاحتجاج، طبرسی، ج۲، ص۳۴۶]
نتیجه گیری
در بیان علت احکام الهی نباید امتحان بودن آنها را فراموش کرد و البته در مواردی که علتی را نمیدانیم باید به جهل خود اعتراف کنیم نه آنکه حکم را بیریشه بخوانیم. هر چند که درباره حرمت شراب دهها علت و حکمت در احادیث وارد شده است و چه بسا علل دیگری نیز موجود باشد که تا کنون پوشیده مانده باشد. به هر حال شراب خوار در یک امتحان الهی مردود شده و اگر توبه نکند جهنم جزای اوست. زیرا به حکمی که خداوند آن را در تمام ادیان حرام اعلام کرده پشت کرده و نافرمانی نموده است.
برای مطالعه بیشتر:
دلیل حرمت شراب
حرمت شراب در تمام ادیان الهی
شراب و مضرات فوق العاده آن
همه علمای شیعه «بسم الرحمن الرحیم» را جزء تمام سورههای قرآن میدانند و آن را در ابتدای تمامی سورهها به جز سوره توبه آورده و مورد تلاوت قرار میدهند. این مطلب از زمان پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تا کنون رایج بوده و هست.[۱] احادیث این مطلب را به روشنی بیان داشتهاند و نزول بسم الله را دلیلی بر آغاز سورهها به شمار آوردهاند. مثلاً امام صادق(علیهالسلام) فرمودند:«مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ كِتَاباً إِلَّا وَ فَاتِحَتُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ إِنَّمَا كَانَ يُعْرَفُ انْقِضَاءُ السُّورَةِ بِنُزُولِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ابْتِدَاءً لِلْأُخْرَى؛ خداوند هیچ کتابی را نازل نکرد مگر آنکه آن با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز میشد و همانا انتهای سوره نیز با نزول بسم الله الرحمن الرحیم شناخته میشد زیرا آن ابتدایی برای سوره دیگر بود.»[تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۹]
پس در مکتب اهل بیت(علیهالسلام) و در بین شیعیان بسم الله الرحمن الرحیم جزء ۱۱۳ سوره قرآن است و ترک آن در نماز و غیر نماز تعبیر به دزدی شده است. همچنانکه امام باقر(علیهالسلام) درباره افرادی که آن را در نماز نمیخوانند؛ فرمودند:«سَرَقُوا أَكْرَمَ آيَةٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم؛ سرقت کردند گرامیترین آیه کتاب الهی یعنی بسم الله الرحمن الرحیم را.»[همان]
پس آنچه در بین ما مسلم است این است که بسم الله الرحمن الرحیم جزء تمام سورههاست؛ اما چگونگی جزئیت در بین علما اختلافی است. یعنی برخی از علما آن را آیه اول به حساب میآورند و برخی دیگر آن را آیهای مستقل نمیدانند و آن را جزئی از آیه اول سوره به شمار میآورند. مثلاً طبق نظر این عده، آیه اول سوره کوثر این گونه است:«بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر[کوثر/۱]»[۲] بنابر این اختلاف است که برای نماز آیات برخی فتوا دادند که بسم الله الرحمن الرحیم را در خواندن نماز آیات نباید آیهای مستقل به حساب آورد.[۳]
به هر حال شرافت این آیه کلام الله مجید بر کسی پوشیده نبوده و در مکتب اهل بیت(علیهمالسلام) بلند خواندن آن مستحب بوده و این مطلب در احادیث زیادی به ما رسیده است؛ مثلاً این حدیث:« عَنْ صَفْوَانَ قَالَ: صَلَّیْتُ خَلْفَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَیَّاماً فَکَانَ یَقْرَأُ فِی فَاتِحَةِ الْکِتَابِ بِ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ- فَإِذَا کَانَتْ صَلَاةٌ لَا یَجْهَرُ فِیهَا بِالْقِرَاءَةِ جَهَرَ بِ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ- وَ أَخْفَى مَا سِوَى ذَلِکَ؛ صفوان گفت: چند روز به امامت امام صادق(علیهالسلام) نماز خواندم و ایشان در نمازهایی که میبایست بلند نخواند(نماز ظهر و عصر) بسم الله الرحمن الرحیم را بلند خواند و الباقی سوره را آهسته میخواند.»[الاستبصار، ج۱، ص۳۱۱]
نتیجه گیری
بسم الله الرحمن الرحیم جزء سورههای قرآن است و با نزول هر سورهای آن نیز نازل میشده، ولی به اعتقاد برخی از مفسران و مراجع محترم تقلید مستقلاً یک آیه و آیه اول سوره به شمار نمیرود، که ثمره و تفاوت این اختلاف نظر در طریقه خواندن نماز آیات دیده می شود.
پینوشت
[۱] - تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج ۱، ص ۱۷.
[۲] – همان، ص۲۰.
[۳]- www.btid.org/node/37573
با عرض سلام
درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) نقلهای مختلف تاریخی ذکر شده است که از سه ماه تا شش ماه پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) متغیر است. اما از آنجا که طبق نقلهای روایی و حدیثی دو تاریخ مورد توجه بوده، شیعیان نیز آن دو تاریخ را اهمیت بیشتری داده و میدهند و از آنها با عنوان فاطمیه اول و دوم یاد میکنند. در ادامه به ذکر برخی از آن احادیث و ریشه یابی گرفتن ایام برای عزاداری حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) میپردازیم.
الف) فاطمیه اول و دوم در احادیث
هر دو ایام فاطمیه چه بر اساس نقل ۷۵ روز و چه بر اساس نقل ۹۵ روز در احادیث وارد شده است که از آن جمل میتوان به این دو حدیث اشاره داشت:
۱) امام صادق(علیهالسلام): «إِنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْما؛ همانا فاطمه بعد از رسول خدا(صلواتاللهعلیهما) ۷۵ روز زنده بود.»[الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۴۱] این حدیث صحیح، همچنان که میبینیم فقط تعداد روز زندگانی حضرت ذکر شده است.
۲) در حدیثی دیگر از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است:«قُبِضَتْ فَاطِمَةُ ع فِي جُمَادَى الْآخِرَةِ يَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِثَلَاثٍ خَلَوْنَ مِنْهُ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ مِنَ الْهِجْرَة؛ فاطمه در جمادی الآخر روز سه شنبه سه روز پس از شروع ماه در سال ۱۱هجری وفات یافت.»[الدلائل الامامه، طبری، ص۷۹]
برخی اموری مانند شباهت نوشتاری در دو کلمه سبعین و تسعین(۷۰ و ۹۰) و احتمال پس و پیش شدن نقاط کلمات در نسخه برداری(تصحیف) را علت تفاوت در نقلها عنوان داشتهاند و این مسئله را ریشه گرفتن دو نوبت برای شهادت حضرت زهرا(علیهاالسلام) عنوان میکنند.
ج) ریشهیابی گرفتن ایام فاطمیه
اگر به احادیثی که تنها تعداد روزهای زنده ماندن حضرت پس از پدر بزرگوارشان توجه کنیم؛ میفهمیم که به چه علت برای حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) ایام فاطمیه میگیریم و عزای ایشان منحصر در یک روز و نهایتا دو روز نیست. زیرا ما نمیدانیم ماه صفر و ماههای بعد از آن تا اتمام ۷۵ تا ۹۵ روز، ۲۹ روزه و یا سی روزه بوده است. ولی طبق تقویم قمری میدانیم که نهایتا سه ماه ۲۹ روزه و حداکثر ۴ ماه سی روزه امکان درکنار هم قرار گرفتن را دارند و با توجه به این مطلب روز شهادت حضرت در فاطمیه اول و طبق ۷۵ روز، از ۱۳ تا ۱۶ جمادی الاول ممکن بوده و طبق قول ۹۵ روز از سوم تا پنجم جمادی الثانی را باید ایام شهادت به شمار آورد.
د) نظر مقام معظم رهبری
حضرت حجت الاسلام ادیب یزدی از مقام معظم رهبری درباره نظر ایشان در فاطمیه و روز شهادت حضرت زهرا(علیهاالسلام) پرسیدند و حضرت آیت الله خامنهای(مدظله) در پاسخی حکیمانه بیان داشتند:«برای شما چه فرقی میکند کدامیک صحیح باشد خداوند خواست که مردم بیشتر به یاد مادر ما باشند و بیشتر برای مادر ما عزاداری کرده و به بیان فضائل ایشان بپردازند.»[۱] اما اینکه عظمت حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) سبب تعطیلی یک روز به عنوان شهادت ایشان شده، دلیلی بر معلوم بودن روز شهادت حضرت نیست و مطمئناً اگر دو روز را به عنوان شهادت تعطیل رسمی میکردند؛ موجب شبهه پراکنی بیشتر کوته فکران میشد.
نتیجه گیری:
برای هر دو ایام فاطمیه مستندات قوی حدیثی داریم و نمیتوان یک روز را دقیق بیان داشت. هر چند که تعطیلی سوم جمادی الثانی مستند به حدیثی خاص بوده و این تعطیلی سبب توجه بیشتر افراد به فاطمیه دوم شده است. همین تعطیلی و فراغ بال بیشتر را میتوان دلیل برپایی عزای حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) با شرکت عموم مردم در بیت رهبری عنوان کرد.
پینوشت:
۱- مشرق نیوز، کد خبری: کد خبر ۵۴۶۶۳۹
استخاره در لغت به معنای طلب خیر و نیکی کردن از خداوند است. اما در لغت به آن عمل خاصی میگویند که فرد را از تحیّر و دو دلی در آورده و عزمش را برای انجام یا ترک کاری جدی میسازد. استخاره انواع مختلفی دارد که میتوان از آن انواع به نماز و دعای استخاره، استخاره با مراجعه به قلب، استخاره با قرآن، استخاره با تسبیح، استخاره به وسیله اوراق نوشته شده اشاره کرد. تمام این انواع در احادیث نیز دارای مستنداتی هست. که در ادامه به برخی از آنها اشاره شده و در پایان ریشه برداشت اشتباه شما ذکر میشود.
الف) استخاره و مستندات حدیثی آن
۱- طبق حدیثی معتبر و صحیح امام صادق(علیهالسلام) در باب کلیت استخاره بیان داشتند: «مَنْ دَخَلَ فِي أَمْرٍ بِغَيْرِ اسْتِخَارَةٍ ثُمَّ ابْتُلِيَ لَمْ يُؤْجَرْ؛ کسی که دست به کاری بزند و در آن طلب خیر از خدا(استخاره) نداشته باشد؛ اگر چنانچه گرفتار شد؛ دیگر اجری ندارد.»[محاسن، احمد بن ابیعبدالله، ج۲، ص۵۹۸]
۲- طبق حدیث صحیح و معتبر دیگر، شخصی به نام إسحاق ابن عمّار به امام صادق(علیهالسلام) عرض میکند: چه بسا اراده کاری را میکنم ولی از درونم گاهی به آن کار امر شده و گاهی از آن نهی میشوم. حضرت میفرمایند:«إِذَا كُنْتَ كَذَلِكَ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ انْظُرْ أَعْزَمَ الْأَمْرَيْنِ لَكَ فَافْعَلْهُ فَإِنَّ الْخِيَرَةَ فِيهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ هنگامی که دچار چنین حالی شدی پس دو رکعت نماز بخوان و از خدا صد مرتبه طلب خیر کن بعد نگاه کن ببین بر کدام طرف تمایل داری پس آن را عملی ساز که خیر تو در آن است؛ ان شاء الله.»[همان، ص۵۹۹] این حدیث را باید در باب استخاره با مراجعه به قلب به شمار آورد.
۳- طبق حدیثی صحیح امام صادق(علیهالسلام) نماز و دعای استخاره را اینگونه بیان داشتند:«صَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَ اسْتَخِرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَخَارَ اللَّهَ مُسْلِمٌ إِلَّا خَارَ اللَّهُ لَهُ الْبَتَّةَ؛ دو رکعت نماز بخوان و از خدا طلب خیر کن که هرکس از خدا طلب خیر کند؛ خداوند نیز برای او جز خیر پیش نمیآورد.»[التهذیب، شیخ طوسی، ج۳، ص۱۷۹]
۴- طبق استناد به رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) روش استخاره با قرآن اینگونه است:«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَتَفَأَّلَ بِكِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاقْرَأْ سُورَةَ الْإِخْلَاصِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ثُمَّ صَلِّ عَلَى النَّبِيِّ ص ثَلَاثاً ثُمَّ قُلْ: "اللَّهُمَّ إِنِّي تَفَأَّلْتُ بِكِتَابِكَ وَ تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ فَأَرِنِي مِنْ كِتَابِكَ مَا هُوَ الْمَكْتُومُ مِنْ سِرِّكَ الْمَكْنُونِ فِي غَيْبِكَ" ثُمَّ افْتَحِ الْجَامِعَ وَ خُذِ الْفَالَ مِنَ الْخَطِّ الْأَوَّلِ فِي الْجَانِبِ الْأَوَّلِ مِنْ غَيْرِ أَنْ تَعُدَّ الْأَوْرَاقَ وَ الْخُطُوطَ؛ هنگامی که خواستی به کتاب خدا تفأل بزنی پس سوره اخلاص را سه مرتبه بخوان و سه بار بر پیامبر صلوات بفرست و بگو: "خدایا من به کتاب تو تفأل زدم و بر تو توکل کردم. پس به من از کتابت آنچیزی را که بر من پوشیده است و در علم تو نوشته شده، نشان بده" سپس قرآن را باز کن و پاسخ را از خط اول سمت راست کتاب بگیر بدون آنکه خطوط را بشماری یا ورق بزنی.»
اینها تنها چند نمونه از احادیث و مستنداتی درباره استخاره بود.
ب) ریشه اشتباه در برداشت
اینکه فرمودید استخاره کاری غلط است چون انسان خود اختیار دارد و نباید مسئولیت کار خود را بر عهده خدا بگذارد؛ حرفی اشتباه و برخاسته از ناآگاهی از شرایط استخاره کردن است. زیرا هیچ انسان عاقلی به خود اجازه نمیدهد برای هر کار کوچک و بزرگ به سراغ تسبیح یا قرآن رفته و دست به استخاره بزند؛ چون خداوند به او حجتی درونی به نام عقل داده و در بسیاری از کارها متحیر و سرگردان نیست و وظیفه خود را میداند. باز همان فرد عاقل به حکم قرآنی « وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[آل عمران/۱۵۹] و در کاراها با آنها مشورت کن.» پس از تحیر ابتدا سراغ مشورت میرود و راه را از چاه باز میشناسد؛ حال اگر با مشورت نیز نتیجه نگرفت و تحقیقات سودی نبخشید؛ به سراغ استخاره میرود. اگر این مراحل طی شود مطمئناً استخاره کار انسان را در ایجاد عزم و اراده راحت کرده و به نوعی آسودگی ذهنی ایجاد میکند. چون او از دو دلی خارج شده و یا کار را با قدرت به انجام رسانده و یا بالکل آن را رها میسازد.
پس با طی این مراحل دیگر جایی برای بازگرداندن نتیجه کار به خدا وجود ندارد.
نتیجه گیری
استخاره را میتوان در احادیث ریشه یابی کرد و البته باید توجه داشت که طبق قرآن مشورت اولویت داشته و اگر فردی پس از تحقیقات فردی و مشورت ها نتوانست پاسخش را بیابد؛ میتواند برای آسودگی خاطر به استخاره رو آورد.
برای مطالعه بیشتر:
جستاری در چیستی، شرایط و آداب استخاره
استخاره برای ازدواج
استخاره و جایگاه آن
Pages