نظرات مصطفی عباسی هرازی

Portrait de مصطفی عباسی هرازی مصطفی عباسی هرازی 21 jan, 2018 آیا به امام زمان(عج) هم می‌شود نقد کرد؟!

با سلام خدمت شما کاربر محترم و عرض تشکر بابت نظر محترمانه شما.

توصیه می‌شود در زمینه امام شناسی و عصمت، تحقیقی فراتر انجام دهید تا این شبهات شما رفع شود. اما مختصرا خدمت شما عرض می‌شود: در میان محققین طراز اول شیعه، غالب محققین، معصومین را حتی از سهو و اشتباه و خطا (در همه حوزه‌ها) مصون و معصوم می‌دانند.

شیخ صدوق در میان محققین شیعه، گرچه قائل به سهو النبی شده است که مستند و دلیل او بر سهو پیامبر، تنها یک خبر واحد بود که از این‌رو محققین فرمودند: «اگر امر دائر باشد بین سهو النبی و سهو الصدوق، قطعا سهو الصدوق، أَولی است» یعنی بین سهو پیامبر و سهو صدوق، در اینجا، اشتباه شیخ صدوق اولویت و برتری دارد نه اشتباه پیامبر. 

با یک خبر واحد، که با مسلَّمات اعتقاد عقلی و نقلی شیعه، در تعارض است نمی‌شود یک اعتقاد مسلَّم ساخت.

لطفا در زمینه عصمت، تحقیق بیشتری بفرمایید و مبنای تحقیق را هم تنها منابع شیعی قرار دهید چون در منابع اهل سنت، روایاتی در باب اشتباهات پیامبر آمده است که خود عالمان محقق اهل سنت، بسیاری از آنها را مردود و جعلی اعلام کردند که در این مختصر، مجال بحث از آنها نیست

Portrait de مصطفی عباسی هرازی مصطفی عباسی هرازی 15 jan, 2018 آیا به امام زمان(عج) هم می‌شود نقد کرد؟!

با سلام خدمت شما دوست عزیز

با مشاهده کلیپ، کاملا روشن خواهد شد که رئیس جمهور محترم فرمودند وقتی امام دوازدهم ظهور کرد اونوقت به ایشان هم می‌شود نقد کرد. 

این یعنی جواز نقد امام؛

چه نقد مثبت و چه منفی در مورد امام معصوم راه نخواهد داشت. اصلا نقد سازنده به امام معصوم معنا نخواهد داشت. نقد سازنده یعنی اینکه عملکرد و اندیشه امام نادرست و اشتباه بوده و آن نقاد با نقد سازنده‌اش عمل و اندیشه امام را درست ساخته است. آیا این اصلا با عصمت سازگار است؟!!!

Portrait de مصطفی عباسی هرازی مصطفی عباسی هرازی 17 jan, 2018 آیا به امام زمان(عج) هم می‌شود نقد کرد؟!

سلام خدمت شما دوست بزرگوار

بسیار ممنون که این مطلب رو با سعه صدر خوندید و نظرتون رو فرمودید.

چند نکته قابل عرض هست که خدمت شما مطرح می‌کنم: 

1- موضوع مشورت با نقد کاملا متفاوته و از دو مقوله جداگانه هستند.

اما چرا در برخی موارد پیامبر و ائمه معصوم مشورت می‌کردند؟ اگر در سیره ائمه اطهار و پیامبر(علیهم‌السلام) نگاه کوتاهی بی‌اندازید می‌بینید که بسیاری از عملکردهای ایشان از باب تعلیم مردم است نه اینکه واقعا معصوم نیازمند مشورت باشد. در مفهوم معصوم، هرگونه مصونیت از اشتباه و اتصال به منبع علم و معصومیت از جهل نهفته است. حجابهای عقلانی بر عقل معصوم وجود ندارد و حقائق را آنگونه که هستند می‌بیند. برای کشف حقیقت و رسیدن به درسترین راه، هرگز نیازمند پائین‌تر از خود نیست تا بخواهد از انان مشورت بگیرد. 

2- کسی در صدد معصوم‌سازی مسئولین کشوری نیست. ما نص صریح داریم که هر کسی جز انبیاء و ائمه اطهار، دارای مرتبه عصمت ذاتی نیست و احتمال و امکان وقوع خطا در او هست. اما نمی‌توان به بهانه‌های جناحی بی جهت از یک حرف غلط و اشتباهی که رئیس جمهور محترم آن را بیان نمودند دفاع کرد. 

3- عتاب خدا بر پیامبر هرگز به عصمت او ضربه نمی‌زند چون پیامبر هرگز مرتکب آن نشده تا عتاب خدا بر او محقق شود بلکه تهدیدی پیشینی است نه تهدید پسینی. تهدید پیشینی به معنای تاکید بر اجرای آن امر خداست. 

Portrait de مصطفی عباسی هرازی مصطفی عباسی هرازی 29 déc, 2017 توهین یهود به پیامبران و تعظیم کوروش

با سلام خدمت شما

گاهی در مباحثی که فرمودید خلط بحث صورت گرفته است. 

در طرح این مباحث کافی است که واقع نگر باشیم مثلا بحث عصمت را که فرمودید ادیان دیگر مثل یهودیت همانند شیعه قائل به عصمت انبیاء نبودند. حال از شما می‌پرسم آیا انبیاء در واقع، معصوم بودند یا خیر؟ اینکه عصمت انبیاء یک امر ضروری برای نبوت است هیچ شکی در آن نیست. حالا اگر کتاب مقدس یهود که پیامبران را معصوم نمی‌داند پس مشخص است که از واقعیت دور شده و تحریف گشته. 

 

اما در مورد کوروش که گفتید برخی از علمای اسلام فرمودند که ذوالقرنین همان کوروش است جالب است بدانید که این فقط در حد حدس و گمانه است و با واقعیت مطابقت ندارد چون ذوالقرنینی که قرآن معرفی می‌کند موحد و خداپرست بوده نه بت ‌پرست چون در منشوری که از کوروش یافت شده او بت مردوک را تقدیس کرده است. اگر بپذیرید که کوروش زرتشتی هم بوده اقلا او قائل به ثنویت و دوگانه‌پرستی است.

 

اما چرا کوروش، ذوالقرنین نیست؟!

1- در قرآن، آیات 83-98 سوره کهف، خصوصیات و برخی ویژگیهای ذوالقرنین را بیان کرده. از جمله مهمترین این ویژگیها: یکتاپرستی و انصاف و مروت ذوالقرنین.

 حال آنکه، هیچ کتاب و سند تاریخی، بر یکتاپرست کوروش گواهی نمی‌دهد و برعکس کتیبه‌ها خصوصا کتیبه فتح بابل (بعنوان مهمترین سند تاریخی) نشان میدهد کوروش بت پرست بوده و طبق گفته‌های خودش، بتهای مردوک و بعل و نبو را می پرستیده!
http://yon.ir/UPhq 
همین یک مورد برای اثبات واهی بودن ادعای ذوالقرنین بودن کوروش، کفایت می کند.

2-  تمام اشارات قرآن از ذوالقرنین در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و شخصیت او مبهم است و تطبیق کامل شخصیت او با پادشاهان و بزرگان تاریخ ممکن نیست.

3- قرآن برای ذوالقرنین اشاره به لشکر ندارد، بلکه همه جا از ضمیر مفرد برای او استفاده کرده است.

4- قرآن ذوالقرنین را منصف و بارحم معرفی می کند، حال آنکه منابع متعدد تاریخی از تجاوز و قتل عام های کوروش علیه مردم سرزمین‌های مختلف، سخن گفته‌اند و ادعای رحم و مروت و دادگری کوروش، توهم و گزافه‌ای بیشتر نیست.
http://yon.ir/MIR9

5-  در مورد شخصیت ذوالقرنین و هویت آن، تاکنون احتمالات متعددی مطرح شده. ولی هیچ یک از مفسران غیرمعاصر، کوچکترین اشاره‌ای به تطابق کوروش و ذوالقرنین نکردند.

6- از بین مفسران معاصر، ابتدا سِر سید احمد خان هندی (مفسر مادی گرا که از انگلیسیها، لقب سر گرفت) و سپس ابوالکلام آزاد هندی، (وزیر فرهنگ هند و دارای رابطه نزدیک با انگلیسیها) شباهت کوروش با ذوالقرنین را مطرح کردند.
از بین مفسران، علامه طباطبایی تنها مطالب و استدلالات وی را ذیل آیه نقل کرده و نظری ظنی (و نه یقینی) در این خصوص داشته است. ایشان همچنین احتمال میدهد، ذوالقرنین شخصی از بین اعراب بوده. (المیزان، 1417 ج 13، ص 386)
علاوه اینکه این گمانه‌زنی علامه طباطبایی پیش از کشف منشور کوروش بود و اگر علامه از محتوای منشور کوروش در فتح بابل آگاهی می‌داشت شاید حتی چنین گمانه‌ای را محال می‌شمرد که او همان ذوالقرنین موحد باشد.

پس توجه کنید که مساله ذوالقرنین بودن کوروش، پیش از اکتشافات باستانی بیان شده و بعدا با مخالفت و روشنگری متفکرانی چون "شهید مطهری" ابطال شده است. علامه مطهری کوروش را فاتحی می‌داند که با آزاد کردن بتخانه‌ها، مردم را در بیخبری نگاه داشته! (ر.ک: کتاب آینده انقلاب اسلامی)

7-  سایر  مفسران و مراجع معاصر از جمله آیت الله صافی گلپایگانی، آیت الله شاهرودی، آیت الله روحانی و.. نیز بر اساس مستندات، تطابق کوروش را ذوالقرنین را صراحتا رد کردند.
http://yon.ir/T9wY 

8- در قرآن هیچ اشاره‌ای به تاریخ و زمان حضور ذوالقرنین بیان نشده است. بنابراین ممکن است ذوالقرنین یک شخصیت فراتاریخی باشد و نباید برای تطبیق شخصیت او به دنبال پادشاهان مذکور در تاریخ گشت چون هیچیک از پادشاهانی که تاریخ اسمشان را ثبت کرده را نمی‌توان با شخصیت ذوالقرنین مطابقت داد.

9- وقتی در تاریخ می‌نگریم هیچ پادشاهی نتوانست تمام شرق و غرب را در تحت تصرف خود بگیرد و فقط دو پادشاه بیشتر از همه توانستد بخشی از شرق و غرب را در تحت تصرف خود در آورند: 1- اسکندر و 2- چنگیزخان مغول
کوروش محدوده سلطنتش حتی کمتر از اسنکدر و چنگیز بود.

هیچ از این سه نمی‌توانند ذوالقرنین باشد چون قرآن در مورد ذوالقرنین فرمود او به شرقی‌ترین نقطه (مطلع الشمس) و به غربی‌ترین نقطه (مغرب الشمس) رسید. علاوه اینکه چنگیز قرنها پس از نزول قرآن بود و تطابق زمانی ندارد.

10_ بررسی ادله ابوالکلام:
ادعای ابوالکلام تناقضات عجیبی دارد. از جمله:
الف): از پایه های تئوری ابوالکلام، خواب های دانیال و اشعیا و.. درباره قوچ دوشاخ ! در کتب یهودی و مجسمه انسان بالدار دو شاخ در پاسارگاد است. حال آنکه، 
اولا: هیچگونه مجسمه‌ای از کوروش به جای نمانده تا چنین مشخصه داشته باشد. پس این ادعای ابوالکلام واقعیت ندارد
تندیس انسان بالدار، تندیس یک بت است، بت بعل، و نه تندیس کوروش! (والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، ۱۳۹۲، ص۱۱۶) 
ثانیا: تاج بالای سر این تندیس، شاخ نیست، بلکه تاجی است مصری، که بر دو مار پیچان استوار شده، و هیچگونه بستگی و رابطه ای با دو "شاخ قوچ " ندارد. که در بسیاری از مجسمه های فراعنه مصر و دیگر شاهان جهان دیده می شود. (زندگی و جهانداری کوروش، شاپور شهبازی، ص ۲۵۱ تا ۲۵۶) 

ثالثا: همچنین برخی باستان شناسان معتقدند پاسارگاد نه بنایی قدیمی، که بنایی جدید الاحداث است! http://yon.ir/kqk5

ب): ابوالکلام حتی در معنی لغت ذی القرنین اشتباه کرده. او «قرن» را «شاخ» معرفی کرده در حالیکه در هیچ جای قرآن، «قرن» یا «قرون» به شاخ معنی نشده بلکه «قوم» و «امت» معنی می دهد. (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن‏، 1374. ج 3 ص 175-176)

ج): ضمنا برخلاف تصور برخی، در هیچ جای تورات، کورش با صفت ذوقرانیم خطاب نشده! و اصلاً چنین واژه‌ای (با این شکل) در تورات وجود ندارد.
http://yon.ir/UNJS

د): طبق روایات، ذوالقرنین اصلا پادشاه نبوده! حضرت علی(علیه‌السلام) صریحا بیان فرمودند: ذوالقرنین نه پادشاه بوده و نه پیامبر! (فيض كاشاني، الاصفي،، ج2، ص726؛ و بحراني، البرهان، 1416ق، ج3، ص659 )
و اینکه برخی در پیدا کردن شخصیت ذوالقرنین دنبال شاهان هستند، عجیب است!

ن): اسطوره پردازی از کوروش، پدیده‌ای معاصر و حاصل کار اتاق فکرهای یهودی، برای محو شخصیتهای #اسلامی است. کوروش نزد ایرانیان، نه تنها مقدس نبوده، بلکه سکوت اغلب منابع ایرانی در توصیف او، نشان می دهد ایرانیان او را شخصیتی ناچیز و معمولی می‌دانستند. همچون سایر شاهان ایران. http://yon.ir/iMFq
پروژه ذوالقرنین تراشی از کوروش، تنها یک پروژه برای تحمیق مذهبی‌ترها بوده است. هشیار باشیم و به این اسطوره سازی دروغین یهودیان پایان دهیم..

Portrait de مصطفی عباسی هرازی مصطفی عباسی هرازی 24 déc, 2017 زلزله و وجود علما

با سلام 

1_ : روایاتی داریم که خداوند برخی بلایا را به خاطر وجود برخی انسانهای مومن در یک منطقه از اهل آن منطقه دور می‌سازد.  مانند زکریا بن آدم که از وکلای امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام) بود و وقتی امام رضا(علیه‌السلام) را از قصد خود که مهاجرت از شهر قم بود با خبر ساخت امام به او فرمود:
«لاتفعل فان اهل قم یدفع عنهم بک کما یدفع عن اهل بغداد بابی الحسن الکاظم علیه السلام» یعنی: ای زکریا این کار را نکن و از قم مهاجرت ننما، زیرا خداوند به واسطه وجود تو بلا و عذاب را از خاندان تو و اهل قم دفع می کند چنانچه به وجود پدرم امام کاظم(علیه‌السلام) شر و بلا را از اهل بغداد دور ساخته است.[1]

2_  بلا اقسام مختلفی دارد: عقوبتی، تطهيری، مثوبتی
بلایی که مذموم است آن بلایی است که عقوبت و عذاب اعمال ناشایست و گناهان انسان است؛ که به این بلا، بلای عقوبتی می‌گویند و آن بلاهایی که بر سر قوم عاد و ثمود و نوح و لوط و مدین آمده است از جنس بلای عقوبتی بود. بلای عقوبتی، پیش‌قراول عقوبت اخروی است و آمرزش گناه در آن نیست. 
اما بلای تطهیری که برای آمرزش بندگان مومن گنه‌کار است که خدا پیشاپیش عذاب گناهان آنان را در دنیا می‌فرستد تا در قیامت عذاب نشوند چراکه عذاب قیامت سخت‌تر است و خدا بر بنده مومنش امتنان می‌کند و او را در همین دنیا بلای مختصری می‌دهد تا گناهانش را در عوض آن بلایا، بیامرزد پس این بلا ممدوح است نه مذموم. 

اما بلای مثوبتی برای ارتقای سطح معنوی فرد مومن و درجات وی در آخرت است و در مقابل هیچ گناهی نیست چنانکه می‌بینیم بر همه پیامبران و امامان بلیه‌های مختلف وارد شده که مصداق بارز آن بلاهای واقعه کربلا بر امام حسین(علیه‌السلام) و اهل بیت اوست و این نوع بلاها نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح و پسندیده است. چنانکه مثلا در روایتی معتبر از امام صادق(علیه‌السلام) آمده است: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِیَاءُ ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَل‏» یعنی انبیاء و سپس کسانی که در مقام پس از ایشان قرار دارند، به ترتیب، بلا و گرفتاریشان بیشتر است[2]
و یا «مَا أَحَبَّ اللَّهُ قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُم‏» یعنی خداوند قومی را دوست ندارد، مگر آن که آنها را مبتلا به مسکلاتی می کند[3]
و یا «إنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً» یعنی خداوند وقتی عبدی را دوست دارد، به بلای گرفتار می کند.[4]

3_  بدیهی است که عدل خدای متعال، در نزول بلای عقوبتی، اقتضاء دارد که انسانهای مومن و متقی که به این گناهان مبتلا نیستند و رضایتی هم نسبت به انجام این گناه توسط دیگران ندارند مستحق این بلا نبوده و نباید این بلا بر آنان نازل شود. از همین‌رو خدا در نزول بلای عقوبتی بر قوم لوط و قوم ثمود و ثوم عاد و قوم مدین، دستور داده تا حضرت لوط و هود و صالح و شعیب(علیهم‌السلام) و مومنان از میان قوم خود بیرون روند تا بلا را بر آنان نازل کند چون تا زمانی که آنان در میان قوم خود بودند خدا آنان را عذاب نمی‌نمود و خدا چون قومشان را مستحق عذاب دید دستور داد تا آن بندگان مومن از میان قومشان بیرون روند تا کافران را عذاب کند. 

گاهی وزن گناه یک قوم، در سطحی هست که گرچه مستحق عذابند ولی با وجود یک ولیّ خدا در میان آن قوم، خدا عذاب گناهانشان را را نازل نمی‌کند اما گاهی وزن گناه و کفرشان آنقدر زیاد است که عذاب را برایشان به فعلیت می‌بخشد و در این صورت، خدا به آن ولیّ خود دستور خروج از میان قومش را می‌دهد تا قومش را عذاب کند. 

4_  بسا ممکن است خود آن ولیّ خدا در آن منطقه‌ی بلا حاضر باشد ولی بلا دامان او را گرفتار نکند و از آن بلا نجات یابد مانند داستان حضرت نوح(علیه‌السلام) که خودش در طوفان بوده اما خدا او و قومش را از این طوفان نجات داده و گرفتار غرق نشدند. 

5_ بسا ممکن است کسی که ما گمان می‌کنیم ولیّ خداست در واقع ولیّ خدا نباشد و او نیز مشمول همان عذاب شود.

6_ همان‌گونه که گفتیم نوع برخی بلاها با قیاس به افراد مشخص می‌شود مثلا یک بلا مانند طاعون نازل می‌شود که ممکن است برای یک فاسق گنه‌کار عذاب عقوبتی باشد و برای یک بنده مومن‌گنه‌کار، بلای تطهیری و برای یک انسان مومن پاک، ارتقای رتبه معنوی. چنانکه در روایت آمده است: «کسی که بر اثر بیماری طاعون بمیرد مانند شهید است»[5]

7_ گرچه جنوب شهر قم بر روی گسل است ولی در تاریخ قم، زلزله بسیار بزرگ ثبت نشده و تنها در سال 1359 زلزله‌ای با مقیاس 6.2 ثبت شده است. شاید یکی از دلایل عدم وقوع زلزله مهیب در شهر قم، همین حضور علما و مومنان باشد. 

8_ گاهی زلزله خفیف و غیر کشنده، توجه و تلنگری برای انسانهاست تا خود را دریابند. 

9_ مرکز زلزله اخیر، در شهر قم نبود بلکه موج اندکی از لرزه زلزله در قم احساس شد. 

________________________

پی‌نوشت:
[1]. شیخ طوسی، رجال الكشی(اختیار معرفة الرجال)، قم، موسسه آل البیت(علیهم‌السلام)، ج2، ص858
http://lib.eshia.ir/14015/2/858
[2]. اصول کافی، کلینی، تهران، اسلامیه، ج2، ص253
[3].همان
[4]. همان
[5]. آثار الصادقین، آیه الله احسان‌بخش، ج10، ص77

 

Pages

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 433