رهروان ولایت ـ طبق آیات و روایات متعدد ار ائمه اطهار(علهیمالسلام) پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به طور اعجازآمیز و کاملاً خارقالعاده به معراج برده شد، و آیاتی مانند آیهی اول سوره اسراء به این موضوع، اشاره دارد و میفرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا [اسراء/1] پاك و منزّه است خدایى كه بندهاش را در یك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى -كه اطرافش را پربركت ساختهایم- برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهیم». این سفر که بیش از صد فرسخ(حدود ششصد کیلومتر) بود تنها در یک شب، انجام شد که در شرایط آن روز، روزها یا هفتهها طول میکشید و از مسجدالاقصی به آسمانها صعود کرد و آثار و عظمت خدا را مشاهده کرد و در همان شب به مکّه بازگشت.[1]
و مشهور و معروف، این است که آن حضرت، این سفر را با جسم و روح؛ انجام داد و اینکه بعضی گفتهاند این سفر، بدون جسم و فقط با روح بوده، درست نیست؛ زیرا این کلام آنها کاملاً مخالف با ظاهر قرآن است.[2] همچنین، روایات زیادی هم بر این موضوع، دلالت دارد ،مانند روایت امام صادق(علیهالسلام) که فرمود: «وقتی پیامبر اكرم(صلّىاللَّهعلیهوآله) میخواست برای سفر شبانه حرکت کند، جبرئیل بُراق را براى او آورد و آن حضرت سوار بر آن شد و به بیت المقدس رفت و در آن جا پیامبران قبل از خود را دیدار كرد، سپس بازگشته به اصحاب خود فرمود كه: من دیشب به بیت المقدس رفتم و بازگشتم و جبرئیل براى من براق را آورد و من بر آن سوار شدم، و نشانه درستى سخنم این است كه من به كاروان ابو سفیان برخوردم كه بر سرآبگاه فلان قبیله بودند و شتر سرخ مویى از آنها گم شده بود و در پى یافتن آن بودند.
آنها كه سخنان آن حضرت را شنیدند با یكدیگر گفتند: او سوار تندرویى بوده كه به شام رفته و شما به شام رفته آنجا را مىشناسید؛ پس از بازارها، دروازهها و بازرگانان آنجا از او پرسش كنید. گفتند: اى پیامبر خدا! شام و بازارهاى آن چگونه است؟ امام صادق(علیهالسّلام) فرمود: پیامبر اكرم(صلّىاللهعلیهوآله) چنان بود كه اگر چیزى را كه نمىدانست از او مىپرسیدند بر او سخت و ناگوار بود تا آنجا كه از چهره او دانسته مىشد و در او دگرگونى پدید مىآمد. در این میان جبرئیل نزد آن حضرت؛ آمده عرض كرد: اى رسول خدا! این شام است كه در برابر دیدگانت قرار دارد. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نگاه كرد و شام را با همه دروازهها و بازرگانانش در پیش روى خود مشاهده كرد. فرمود: كجاست آنكه از وضع شام از من پرسش كرد؟ گفتند: فلانى و فلانى. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به هر چه آنها پرسش كردند پاسخ داد».[3]
پیامبر، شایستگی معراج را داشت:
از اینکه در انتهای آیه اول سورهی اسراء میفرماید: «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ[اسراء/1] همانا او (خداوند) شنوا و بيناست» روشن میشود كه بخشش این موهبت(معراج) به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بىحساب نبوده؛ بلكه بهخاطر شایستگیهایى بوده كه بر اثر گفتار و كردار آن حضرت، پیدا شد و خداوند از آن به خوبى آگاه بود.[4]
پیشروی پیامبر اکرم(صلىاللهعليهوآله) در معراج:
عبدالله بن عباس میگوید: «وقتی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را به آسمان بردند جبرئيل او را به نهر نور رسانيد كه خداوند فرمود: «جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ[انعام/1] (خداوند) ظلمتها و نور را پديد آورد» و گفت اى محمد به بركت خدا از [این نهر] بگذر كه خدا ديدهات را منوّر كرد ... رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از آن گذشت تا به حجابها رسيد كه پانصد حجاب بودند و ميان هر دو حجابى مسافت پانصد سال بود.
سپس جبرئيل گفت يا محمد پيش برو، حضرت فرمود: اى جبرئيل چرا تو با من همراه نيستى؟ جبرئیل گفت: من حق ندارم از اينجا پيشتر آیم، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) تا آنجا که خدا میخواست پيش رفت تا اینکه شنيد خداى تبارك و تعالى فرمود: «منم محمود و تویى محمد، نامت را از نام خودم گرفتم، هر كه با تو بپيوندد، با او میپيوندم و هر كه از تو بِبُرد از او میبُرم، به سوی بندگانم فرود آی و به آنها از پذيرایى من نسبت به خودت خبر ده».[5]
نزدیکترین انسانها به خداوند:
قرآن کریم، سفر معراج پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) را چنین بیان میکند که: «ثمَُّ دَنَا فَتَدَلىَ*فَكاَنَ قَابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنىَ*فَأَوْحَى إِلىَ عَبْدِهِ مَا أَوْحَى*مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى[نجم/8 - 11] سپس نزدیكتر و نزدیكتر شد، تا آنكه فاصله او(با پیامبر) به اندازه فاصله دو كمان یا كمتر بود، در اینجا خداوند آنچه را وحى كردنى بود به بندهاش وحى نمود، قلب (پاك او) در آنچه ديد هرگز دروغ نگفت». این آیات، نیاز به توضیح دارد که عرض میشود:
اولا: در تفسیر این آیات، گفته شده که در مورد نزدیک شدن جبرئیل(علیهالسلام) به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و رساندن وحی الهی به آن حضرت است اما تفسیر این آیات، به این معنی دارای اشکالاتی میباشد.[6]
ثانیا: فاصلهی دو کمان به خداوند، کنایه از شدت قرب معنوی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به خداوند تعالی است وگرنه خداوند، با بندگانش فاصلهی مکانی ندارد، و منظور از رؤیت و دیدن خداوند، در این آیات، دیدن با چشم ظاهری نیست؛ بلکه منظور، شهود باطنی و معنوی است.[7]
در نتیجه: با این اوصافی که ذکر شد، آیا میتوان انسانی را با چنین تعبیراتی یافت که مقامی نزدیکتر از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) به خداوند متعال داشته باشد؟
--------------------------------------
پینوشت:
[1]. با استفاده از: تفسیر نمونه، ج12، ص8 و 9
[2]. همان، ص11
[3]. لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ بِالْبُرَاقِ فَرَكِبَهَا فَأَتَى بَیْتَ الْمَقْدِسِ فَلَقِیَ مَنْ لَقِیَ مِنْ إِخْوَانِهِ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ ع ثُمَّ رَجَعَ فَحَدَّثَ أَصْحَابَهُ أَنِّی أَتَیْتُ بَیْتَ الْمَقْدِسِ وَ رَجَعْتُ مِنَ اللَّیْلَةِ وَ قَدْ جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ بِالْبُرَاقِ فَرَكِبْتُهَا وَ آیَةُ ذَلِكَ أَنِّی مَرَرْتُ بِعِیرٍ لِأَبِی سُفْیَانَ عَلَى مَاءٍ لِبَنِی فُلَانٍ وَ قَدْ أَضَلُّوا جَمَلًا لَهُمْ أَحْمَرَ وَ قَدْ هَمَّ الْقَوْمُ فِی طَلَبِهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ إِنَّمَا جَاءَ الشَّامَ وَ هُوَ رَاكِبٌ سَرِیعٌ وَ لَكِنَّكُمْ قَدْ أَتَیْتُمُ الشَّامَ وَ عَرَفْتُمُوهَا فَسَلُوهُ عَنْ أَسْوَاقِهَا وَ أَبْوَابِهَا وَ تُجَّارِهَا فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ كَیْفَ الشَّامُ وَ كَیْفَ أَسْوَاقُهَا قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا سُئِلَ عَنِ الشَّیْءِ لَا یَعْرِفُهُ شَقَّ عَلَیْهِ حَتَّى یُرَى ذَلِكَ فِی وَجْهِهِ قَالَ فَبَیْنَمَا هُوَ كَذَلِكَ إِذْ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ الشَّامُ قَدْ رُفِعَتْ لَكَ فَالْتَفَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَإِذَا هُوَ بِالشَّامِ بِأَبْوَابِهَا وَ أَسْوَاقِهَا وَ تُجَّارِهَا فَقَالَ أَیْنَ السَّائِلُ عَنِ الشَّامِ فَقَالُوا لَهُ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ فَأَجَابَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی كُلِّ مَا سَأَلُوهُ عَنْهُ؛« الكافی، ج8، ص: 364 و 365»
[4]. با استفاده از: تفسیر نمونه، ج12، ص10
[5]. عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَال: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ لَمَّا أُسْرِیَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ انْتَهَى بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَى نَهَرٍ یُقَالُ لَهُ النُّورُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ فَلَمَّا انْتَهَى بِهِ إِلَى ذَلِكَ النَّهَرِ قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ ع یَا مُحَمَّدُ اعْبُرْ عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ فَقَدْ نَوَّرَ اللَّهُ لَكَ بَصَرَكَ وَ مَدَّ لَكَ أَمَامَكَ فَإِنَّ هَذَا النَّهَرَ لَمْ یَعْبُرْهُ أَحَدٌ لَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ غَیْرَ أَنَّ لِی فِی كُلِّ یَوْمٍ اغْتِمَاسَةً فِیهِ ثُمَّ أَخْرُجُ مِنْهُ فَأَنْقُضُ أَجْنِحَتِی فَلَیْسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ مِنْ أَجْنِحَتِی إِلَّا خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْهَا مَلَكاً مُقَرَّباً لَهُ عِشْرُونَ أَلْفَ وَجْهٍ وَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ لِسَانٍ كُلُّ لِسَانٍ یَلْفَظُ بِلُغَةٍ لَا یَفْقَهُهَا اللِّسَانُ الْآخَرُ فَعَبَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى انْتَهَى إِلَى الْحُجُبِ وَ الْحُجُبُ خَمْسُمِائَةِ حِجَابٍ مِنَ الْحِجَابِ إِلَى الْحِجَابِ مَسِیرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ ثُمَّ قَالَ تَقَدَّمْ یَا مُحَمَّدُ فَقَالَ لَهُ یَا جَبْرَئِیلُ وَ لِمَ لَا تَكُونُ مَعِی قَالَ لَیْسَ لِی أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَكَانَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَتَقَدَّمَ حَتَّى سَمِعَ مَا قَالَ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ مُحَمَّدٌ شَقَقْتُ اسْمَكَ مِنِ اسْمِی فَمَنْ وَصَلَكَ وَصَلْتُهُ وَ مَنْ قَطَعَكَ بَتَكْتُهُ انْزِلْ إِلَى عِبَادِی فَأَخْبِرْهُمْ بِكَرَامَتِی إِیَّاكَ؛«امالی الصدوق، ص355»
[6]. توضیح بیشتر در تفسیر نمونه، ج22، ص487 تا 494
[7]. همان