سلام
همانطور که در متن اومده و علامه طباطبایی فرموده اند مراد از آسمان آن چیزهایی است که در بالاقرار دارند و بواسطه وجود نیروی جاذبه که خداوند قرار داده سقوط نمی کنند بنابراین منظور از افتادن آسمان آن است که خداوند نسیروی جاذبه را بر می دارد و آنچه در بالا است سقوط می کند. این امر در آستانه برپایی قیامت رخ می دهد.
تکلمهای بر بحث:
تولد حضرت علی علیه السلام در کعبه، فضیلتی است که از فضیلت نفسانی و کمالات وجودی ایشان سرچشمه میگیرد. دلیل و نشانه این سرچمشه گرفتن از فضیلت وجودی حضرت، همان اعجازهایی است که در هنگام تولدش صورت پذیرفت چراکه اگر فضیلت وجودی نمیداشت هرگز آن معجزات صورت نمیپذیرفت و هرگز در کعبه متولد نمیشد.
اعجاز تولد، حکایت از عظمت وجودی مولود دارد همانند اعجاز تولد حضرت عیسی علیه السلام و یا اعجاز اتفاقات پس از تولد حضرت موسی علیه السلام و یا اعجازهایی که هنگام تولد پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله صورت پذیرفت که همگی دلالت بر عظمت آن مولودها دارد چراکه اگر عظمتی نمیداشتند در تولدشان اعجازی صورت نمیپذیرفت. اما لزوما اینطور نیست که هر کسی که عظمت نفسانی و وجودی دارد حتما در هنگام تولدش اعجازهایی صورت بپذیرد چون اعجازها تابع مصالحاند و اگر مصلحت نباشد خدا معجزه را صادر نمیکند.
با سلام
واقعا جای بسی تعجب داره که شما چرا خود را به نادانی میزنید و افسانهبافی و خیالپردازی میکنید و جالب اینکه، هنوز متن را نخوانده در ردّ متن بالا، قلم فرسایی میکنید. مدعی شدید امیرالمومنین(علیهالسلام) پیش از خلافت خودش هرگز به حدیث غدیر استناد نکرد. چشم باز کنید و لا اقل چهار مورد اولی را که از کتب خودتان آوردم نگاه کنید که این استنادها پیش از خلافت حضرت علی(علیهالسلام) است.
سخنان خیالپردازانه و دور از واقعیت، در رد ولایت و خلافت بلافصل امیرالمومنین(علیهالسلام) شاخصه عوام اهل سنت در توجیه تمسکشان به مذهب تسنن است.
با سلام
این اشکال بی اساس شما حکایت از بی سوادی و عدم اطلاع از کتاب بحار الانوار داره و مشخص هست که شما که توصیه به خواندن کتاب بحار میکنید حتی خودتان یکبار هم این کتاب را باز نکردید و نگاه نکردید. کتاب بحار الانوار گرچه در قرن 11 هجری نوشته شده اما مرحوم علامه محمد باقر مجلسی علیه الرحمه روایاتی را که در این کتاب ذکر میکند همگی را با ذکر کتاب منبع ذکر میکند. یعنی این روایات، تولیدی ایشان نیست بلکه روایاتی را که در کتابهای روایی معتبر شیعه نقل شده بود را در کتاب بحار الانوار جمعآوری کرده است و در ابتدای هر روایت نیز نام همان کتاب را با علائم اختصاری ذکر میکند.
همین تصور اشتباه شما را به این اشکال سخیف کشانده و بی اطلاعی شما را آشکار کرده است.
با سلام خدمت شما کاربر محترم
1- دین، یک کُلّ مجموعی است که هر قسمت از این کلّ، رعایت نشود و نادیده انگاریده شود آن دین ناقص خواهد بود. بله دین، در مورد غیبت نکردن و نجسس نکردن و دورغ نگفتن و سایر گناهان نیز سخن به میان آورده است اما از گناه بی حجابی و وجوب حجاب نیز سخن گفته است. شما اگر فقط به آن بخش از قرآن که در مورد گناهان دیگر است توجه کنید و آنها را عمل کنید اما به این بخش قرآن که حجاب را واجب و بی حجابی را حرام کرده است توجه و رعایت نکید در واقع مصداق این آیه کریمه هستید که «یومن ببعض الکتاب و یکفر ببعض» یعنی هرجای قرآن را که به نفعشان نیست انکار میکنند.
پس شما با انکار بخشی از قرآن که در مورد وجوب قرآن است، تمام قرآن را به عنوان یک کلّ مجموعی نپذیرفتید و نگاه شما به قرآن، نگاه تبعیضی است.
2- شما در خطابتان، ما را _ که سخن از حجاب و رعایت آن میگوییم _ باقی مانده در شهوت حیوانی خطاب کردید. از وجدانتان سوال میپرسم در جامعه غربی که حجاب را کنار نهاده و برهنگی را فرهنگ خود قرار داده است آیا شهوت حیوانی موج نمیزند؟! آمار تجاوزها و تولد فرزندان نامشروع در همان کشورهای غربی بیداد میکند بطوری که در برخی از کشورهای اروپایی آمار رسمی تولد فرزندان نامشروع بیش از 50 درصد است.
3- حجاب نه تنها عامل عقبماندگی و بیبندوباری نیست بلکه از عوامل اثرگذار در بازدارندگی فساد و کاهش آن است.
4- اگر افراد متفکر و کتابخوان و دنیا دیده نسبت به حرفهای ما بی اعتنا هستند پس چرا جوامع غربی، بیش از پیش به اسلام گرایش دارند و اتفاقا در میان آنان، زنان غربی بیشترین جامعه آماری مسلمانان غربی را دارند که از آنان در مورد عوامل بیشتر بودن گرایش زنان غربی به اسلام را بپرسی اکثر آنان حجاب و نگاه اسلام به زنان را عامل اصلی گرایش خود به اسلام اعلام میکنند. تعجب است که چرا شما خود را _ که متمایل به عدم رعایت حجاب کامل هستید _ متفکر میدانید!! البته همواره چنین است که انسانهای بی استدلال، فکر خود را بیدلیل، برتر از افکار دیگران میدانند.
5- برگریدید به فطرتتان و از فطرت و وجدان خود بپرسید که کدام یک از این دو «حجاب و بی حجابی» مورد تایید خداست؟ و کدامیک از این دو، انسان را به خدا و فطرتش نزدیک میکند؟ و رضایت خدا در کدام است؟
برای تقابل با فطرتتان به مغالطات بی اساس، تمسک نکید و انصاف را قاضی کنید.
هرگز مقصودمان منع زنان از فعالیتهای اجتماعی نیست بلکه رفتار کردن بر اساس همان چهارچوبهای شرعی و فقهی استکه چادر مشکی، یکی از آن چهارچوبهای رعایت شرعی است که جب توجه مردان را کاهش میدهد
حال، اگر زنی همه این چهارچوبها را رعایت نمود و با این حال، مردی بد طینت از آن زن تاثیر پذیرفت و توجه گناهآلودش به او جلب شد، دیگر آن زن در این مساله تقصیری ندارد و او عاملی در گناه آن مرد نیست چون او همه چهارچوبها را رعایت کرده است.
با سلام و با تشکر از ارائه نظرتان
مقصود بنده نیز دقیقا مطابق نظر شما بود و لذا در پاراگراف آخر چنین نوشتم: «کثرت و قلت، گستردگی و کاستی هرگز ملاک حق و حقانیت نیست» یعنی همانطور که کثرت پیروان یک اندیشه دلیل بر حقانیت آن اندیشه نیست همینطور قلت پیروان نیز ملاک حقانیت نیست.
کمیت هرگز تعیینکننده در حقانیت و بطلان نیست بلکه عقلانیت و تطبیق آن اندیشه با حقیقت و واقعیت و نفس الامر ملاک درستی آن عقیده و اندیشه است .
با سلام خدمت شما و ممنون از نظری که ارائه فرمودید.
برداشت شما درست است. فقط یک نکته را باید توجه داشت که اگر از عمل زنای یک مرد و زن، فرزندی متولد شود و آندو حتی اگر باهم ازدواج هم کنند سبب حلالزاده شدن فرزندشان نمیشود چون نطفه این فرزند قبل از ازدواجشان بسته شده و ازدواج، حلال کنندهی آن فرزند نامشروع نیست بنابراین بازهم آن فرزند از آنها ارث نخواهد برد همچنانکه آنها نیز نمیتوانند از او ارث ببرند.
Páginas