یک شخص بدحجاب یا بی حجاب همچون همسفر سرنشینانش قایقی است که با سوراخ کردن جای خود، بخواهد یا نخواهد، امنیت سرنشینان را به مخاطره میاندازد.
رفتارهای ما انسانها نوعاً از نحوه نگرش ما به قضایای بیرونی ناشی میشود. بهعنوان مثال کسی که نگاه و نگرش منفی به انسانها داشته باشد طوری عمل میکند که یک شخص خوشبین آنگونه رفتار نمیکند. شخص بدبین در مواجهه با افراد، با چهرهای درهمکشیده برخورد میکند اما یک شخص خوشبین در برخورد با دیگران گشادهرو است.
بیحجابی و بدحجابی بهعنوان یک رفتار نابهنجار اجتماعی همواره از این قاعده مستثنا نیست. کسی که چنین نگرشی دارد که خودش محور بایدونبایدها و درستی و نادرستی رفتارهای زندگی خودش است و همهچیز را در قالب سود و ضرر شخصی ارزیابی میکند، بعید نیست که درزمینه پوشش، بدحجابی یا بیحجابی را برگزیند و لو اینکه در فضای ذهنی خود به خدای در آسمانها هم معتقد باشد. از این منظر بعضی افراد بدحجاب یا بیحجاب با یک دید بسیار گزینشی و تکبعدی، حجاب را محدودیتزا میدانند یا اینکه حجاب را به یک فرهنگ قدیمی و باستانی نسبت میدهند و در ادامه با یک تحلیل غلط اینطور تصور میکنند که هرکسی برای اینکه بهتر زندگی کند لازم است از محدودیتها دوری کند و برای خوبزیستن باید بهروز بود.
هیجان تقویتکننده رفتار نابهنجار
در خلال این نگرش، هیجان هم میتواند بهعنوان یک عنصر تقویتکننده نقش ایفا کند. یک بانو، چون میل به دیدهشدن دارد، تمایل دارد که از ابزار زیبایی که در اختیار او گذاشتهشده، کمال بهره را ببرد؛ چه در زمینه زیورآرایی چه بدحجابی و غیر آن. یک چنین بانویی چون در مسئله پوشش فقط خودش را میبیند و لا غیر، برایش اهمیتی ندارد که بیحجابی او موریانهوار چه تأثیری در گسست پیوند زناشویی دیگران دارد. چنین افرادی، جُرم کوتاهی در وظیفه اجتماعی خود را به گردن مردان میاندازد و میگویند: «مردان خودشان نباید به ما نگاه نکنند»، غافل از اینکه عفتپیشگی، وظیفه هر دو جنس جامعه است. چنین بانویی نمیتواند به این دوراندیشی برسد که بدحجابی و بیحجابی او ممکن است بهطور خزنده، سهمی در فساد اخلاقی جامعه داشته باشد، چون آنچه میبیند و برایش مهم است خودش است و خودش.
نگاه یک بانوی وارسته
در مقایسه با نگرش یک بانوی بدحجاب یا بیحجاب، یک بانوی متعهد و وارسته از خودبینی محض رها بوده و در اسارت خودخواهی قرار نمیگیرد. یک بانوی واقعبین، درستی یا نادرستی رفتارهای خود را با محوریت خود و امیال درونی نمیسنجد. خدا را محور جهان هستی میبیند و خودش را بندهای میبیند که برای اینکه بهسلامتی دنیا و خوشبختی آخرتی برسد سعی میکند ساعت درونش را با خواست خدا و مصالح واقعی دین کوک کند. چنین بانویی سختی پوشش چادر و حجاب را به قیمت بهداشت روانی جامعه بخصوص نوجوانان و جوانان به جان میخرد و میل به دیده شدن را در مواجهه با محارم خود تأمین میکند. چنین بانویی برخلاف یک بانوی بدحجاب که نگاهی بسته به خود دارد، با یک دورنگاری از مصالح خود و جامعه، بهترین تصمیم را در امر پوشش انتخاب میکند و برخلاف یک بانوی بدحجاب، سهمی هرچند کوچک در سلامت روانی جامعه خواهد داشت.
جمعبندی
یک بانوی بدحجاب یا بیحجاب، در قایق جامعه، خود و رفتار خود را بیارتباط با جامعه تصور میکند و درنتیجه إبایی ندارد که جای خود را سوراخ کند، اما یک بانوی مقید و محجبه، هم برای خود ارزش قائل است و هم در گزینش رفتارهای خود، نیمنگاهی به مصالح سرنشینان قایق جامعه خواهد انداخت.