آیات 46 تا 48

12:54 - 1397/04/04

سوره الحج (22): آیات 46 تا 48

اشاره

أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی اَلْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهٰا أَوْ آذٰانٌ یَسْمَعُونَ بِهٰا فَإِنَّهٰا لاٰ تَعْمَی اَلْأَبْصٰارُ وَ لٰکِنْ تَعْمَی اَلْقُلُوبُ اَلَّتِی فِی اَلصُّدُورِ (46) وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اَللّٰهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ (47) وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَمْلَیْتُ لَهٰا وَ هِیَ ظٰالِمَهٌ ثُمَّ أَخَذْتُهٰا وَ إِلَیَّ اَلْمَصِیرُ (48)

ترجمه:

46-آیا آنها سیر در زمین نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند یا گوشهای شنوایی که ندای حق را بشنوند چرا که چشم های ظاهر نابینا نمی شود بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد بینایی را از دست می دهد!.

47-آنها با عجله از تو تقاضای عذاب می کنند،در حالی که خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد،و یک روز نزد پروردگار تو همانند هزار سال از سالهایی است که شما می شمرید.

48-و چه بسیار شهرها و آبادیها که به آنها مهلت دادم در حالی که ستمگر بودند(اما از این مهلت برای اصلاح خویش استفاده نکردند)سپس آنها را گرفتم،و همه به سوی من باز می گردند.

تفسیر:

سیر در ارض و بیداری دلها

از آنجا که در آیات گذشته،سخن از اقوام ظالم و ستمگری بود که خداوند آنها را به کیفر اعمالشان رسانید و شهر و دیارشان را ویران ساخت،در نخستین آیه مورد بحث به عنوان تاکید روی این مساله می گوید:"آیا آنها سیر در زمین نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند؟یا گوشهای شنوایی که ندای حق را بشنوند"( أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهٰا أَوْ آذٰانٌ یَسْمَعُونَ بِهٰا ).

آری ویرانه های کاخهای ستمگران و مساکن ویران شده جباران و دنیا پرستان که روزی در اوج قدرت می زیستند،هر یک در عین خاموشی هزار زبان دارند و با هر زبانی هزاران نکته می گویند.

این ویرانه ها،کتابهای گویا و زنده ای است از سرگذشت این اقوام، از نتائج اعمال و رفتارشان و از برنامه های ننگین و کیفر شومشان.

این زمین های خاموش،و آثاری که در این ویرانه ها به چشم می خورد، چنان نغمه های شورانگیزی در جان انسان می دمند که گاه مطالعه یکی از آنها به اندازه مطالعه یک کتاب قطور به انسان درس می دهد،و با توجه به تکرار تاریخ که اصل اساسی زندگی انسانها است آینده را در برابرش مجسم می کنند آری مطالعه آثار گذشتگان گوش را شنوا،چشم را بینا می سازد.

و به همین دلیل در بسیاری از آیات قرآن،دستور جهانگردی داده شده است،اما جهانگردی الهی و اخلاقی که دل عبرت بین از دیده بیرون آید و ایوان مدائن و قصرهای فراعنه را آئینه عبرت بداند،گاهی از راه دجله سری به مدائن زند و گاه سیلابی از اشک همچون دجله بر خاک مدائن جاری سازد.

از دندانه های قصرهای ویران شده شاهان جبار پندهایی نو نو بشنود،و از درون این ذرات خاک این نغمه را به گوش جان دریابد که"گامی دو سه بر،ما نه،اشکی دو سه هم بفشان"! (1).

سپس برای اینکه حقیقت این سخن آشکارتر گردد،قرآن می گوید:چه بسیارند کسانی که ظاهرا چشم بینا و گوش شنوا دارند اما در واقع کوران و کرانند،"چرا که چشمهای ظاهر نابینا نمی شود،بلکه دلهایی که در سینه ها جای دارد،بینایی را از دست می دهد"( فَإِنَّهٰا لاٰ تَعْمَی الْأَبْصٰارُ وَ لٰکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ ).

در حقیقت آنها که چشم ظاهری خویش را از دست می دهند،کور و نابینا نیستند و گاه روشن دلانی هستند از همه آگاه تر،نابینایان واقعی کسانی هستند که چشم قلبشان کور شده و حقیقت را درک نمی کنند!.

لذا در روایتی از پیامبر اسلام ص می خوانیم شر العمی،عمی القلب:"بدترین نابینایی نابینایی دل است"!.

و اعمی العمی عمی القلب: "نابینایی ترین نابینایی ها نابینایی دل است" (2).

و در روایت دیگری که در کتاب"غوالی اللئالی"آمده،می خوانیم:پیامبر ص فرمود:اذا اراد اللّٰه بعبد خیرا فتح عین قلبه فیشاهد بها ما کان غائبا عنه: "هنگامی که خدا بخواهد در حق بنده ای نیکی کند چشمان قلب او را می گشاید تا چیزهایی را که از او پنهان بود مشاهده کند" (3).

اما این سؤال که چگونه نسبت درک حقایق به قلبها که در سینه ها قرار دارد داده شده است با اینکه می دانیم قلب جز تلمبه ای برای گردش خون نیست،در


 1) در زمینه بررسی تاریخ گذشتگان از طریق جهانگردی و"سیر در ارض"جلد سوم تفسیر نمونه صفحه 101 به بعد(ذیل آیه 137 سوره آل عمران)بحث مشروحی داشته ایم.
 2) نور الثقلین ج 3 ص 508.
 3) همان مدرک ص 509.

"جلد اول تفسیر نمونه"ذیل آیه 7 سوره"بقره"مشروحا به آن پاسخ داده ایم و خلاصه و فشرده اش این است.

یکی از معانی"قلب"،عقل است و یکی از معانی"صدر"،ذات و سرشت انسان.

بعلاوه قلب،مظهر عواطف است و هر گاه برقی از عواطف و ادراکهایی که مایه حرکت و جنبش است در روح انسان آشکار شود،نخستین اثرش در همین قلب جسمانی،ظاهر می گردد،ضربان قلب دگرگون می شود،خون با سرعت به تمام ذرات بدن انسان می رسد،و نشاط و نیروی تازه ای به آن می بخشد،بنا بر این اگر پدیده های روحی به قلب نسبت داده می شود بخاطر آن است که نخستین مظهر آن در بدن انسان قلب او است(دقت کنید).

جالب توجه اینکه مجموعه ادراکات انسان در آیه فوق به"قلب"(عقل) و"آذان"(گوشها)نسبت داده شده است،اشاره به اینکه برای درک حقایق دو راه بیشتر وجود ندارد یا باید انسان از درون جانش جوششی داشته باشد و مسائل را شخصا تحلیل کند و به نتیجه لازم برسد،و یا گوش به سخن ناصحان مشفق، هادیان راه و پیامبران اللّٰه و مردان حق بدهد و یا از هر دو راه به حقایق برسد (1).

*** دومین آیه مورد بحث،چهره دیگری از جهالت و بیخبری کوردلان بی ایمان را ترسیم می کند،می گوید:"آنها با عجله از تو تقاضای عذاب می کنند و می گویند اگر راست می گویی پس چرا مجازات الهی دامان ما را نمی گیرد"؟!( وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ ).

در پاسخ به آنها بگو زیاد عجله نکنید:"خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد کرد"!( وَ لَنْ یُخْلِفَ اللّٰهُ وَعْدَهُ ).


 1) اقتباس از تفسیر المیزان ج 14 صفحه 426.

عجله کسی می کند که بترسد فرصت از دستش برود و امکاناتش پایان گیرد، اما خدایی که از ازل تا ابد بر همه چیز قادر بوده و هست،عجله برای او مطرح نیست و همیشه قادر بر انجام وعده های خود می باشد.

برای او یک ساعت و یک روز و یک سال،فرق نمی کند:"چرا که یک روز در نزد پروردگار تو همانند هزار سال از سالهایی است که شما می شمرید"( وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ ).

بنا بر این آنها چه از روی حقیقت و چه از روی استهزاء و مسخره،این سخن را تکرار کنند و بگویند"چرا عذاب خدا بر سر ما نازل نمی شود"؟!باید بدانند عذاب در انتظار آنها است،و دیر یا زود به سراغشان می آید،و اگر مهلتی داده شود فرصتی است برای بیداری و تجدید نظر،ولی آنها باید توجه کنند که بعد از نزول عذاب درهای توبه و بازگشت به کلی بسته می شود و راهی به سوی نجات نیست.

در مورد جمله إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ ،علاوه بر تفسیر بالا(یکسان بودن یک روز و هزار سال در برابر قدرت خدا،)تفسیرهای دیگری نیز ذکر کرده اند.

از جمله اینکه:ممکن است شما برای انجام دادن کاری یکهزار سال وقت لازم داشته باشید اما خداوند در یک روز(بلکه کمتر)آن را انجام می دهد،بنا بر این مجازات او مقدمات زیادی نمی خواهد.

دیگر اینکه یک روز از ایام آخرت،همانند یکهزار سال در دنیا است (و پاداش و کیفرش نیز به همین نسبت افزایش می یابد)لذا در روایتی می خوانیم: ان الفقراء یدخلون الجنه قبل الاغنیاء نصف یوم،خمسمائه عام: "تهیدستان قبل از ثروتمندان به نصف روز-پانصد سال-وارد بهشت می شوند"! (1).

***


 1) مجمع البیان ذیل آیه.

در آخرین آیه بار دیگر روی همان مساله ای که در چند آیه قبل تکیه شده بود تاکید می کند و به کافران لجوج اینچنین هشدار می دهد:"چه بسیار شهرها و آبادیها که به آنها مهلت دادم در حالی که ستمگر بودند(مهلت دادم تا اینکه بیدار شوند و هنگامی که بیدار نشدند باز هم مهلت دادم تا در ناز و نعمت فرو روند) اما ناگهان آنها را زیر ضربات مجازات گرفتم"( وَ کَأَیِّنْ مِنْ قَرْیَهٍ أَمْلَیْتُ لَهٰا وَ هِیَ ظٰالِمَهٌ ثُمَّ أَخَذْتُهٰا ).

آنها نیز مثل شما از دیر شدن عذاب،شکایت داشتند و مسخره می کردند و آن را دلیل بر بطلان وعده پیامبران می گرفتند،ولی سرانجام گرفتار شدند و هر چه فریاد کشیدند،فریادشان به جایی نرسید.

آری،"همه به سوی من باز می گردند"و تمام خطوط به خدا منتهی می شود و همه این اموال و ثروتها می ماند و وارث همه او است( وَ إِلَیَّ الْمَصِیرُ ).

برچسب‌ها: