آیات 31 تا 41

11:33 - 1397/04/05

سوره المؤمنون (23): آیات 31 تا 41

اشاره

ثُمَّ أَنْشَأْنٰا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ (31) فَأَرْسَلْنٰا فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اُعْبُدُوا اَللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ أَ فَلاٰ تَتَّقُونَ (32) وَ قٰالَ اَلْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ اَلَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقٰاءِ اَلْآخِرَهِ وَ أَتْرَفْنٰاهُمْ فِی اَلْحَیٰاهِ اَلدُّنْیٰا مٰا هٰذٰا إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمّٰا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّٰا تَشْرَبُونَ (33) وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخٰاسِرُونَ (34) أَ یَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذٰا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُرٰاباً وَ عِظٰاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ (35) هَیْهٰاتَ هَیْهٰاتَ لِمٰا تُوعَدُونَ (36) إِنْ هِیَ إِلاّٰ حَیٰاتُنَا اَلدُّنْیٰا نَمُوتُ وَ نَحْیٰا وَ مٰا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ (37) إِنْ هُوَ إِلاّٰ رَجُلٌ اِفْتَریٰ عَلَی اَللّٰهِ کَذِباً وَ مٰا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ (38) قٰالَ رَبِّ اُنْصُرْنِی بِمٰا کَذَّبُونِ (39) قٰالَ عَمّٰا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نٰادِمِینَ (40) فَأَخَذَتْهُمُ اَلصَّیْحَهُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنٰاهُمْ غُثٰاءً فَبُعْداً لِلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِینَ (41)

ترجمه:

31-سپس بعد از آنها جمعیت دیگری را به وجود آوردیم.

32-و در میان آنها رسولی از خودشان فرستادیم که پروردگار یکتا را بپرستید،جز او معبودی برای شما نیست آیا(با این همه از شرک و بت پرستی)پرهیز نمی کنید؟! 33-ولی اشرافیان خود خواه قوم او که کافر شده بودند و لقای آخرت را تکذیب کرده بودند و ناز و نعمت در زندگی دنیا بانها داده بودیم گفتند:این بشری است مثل شما! از آنچه شما می خورید می خورد و از آنچه می نوشید می نوشد! 34-و اگر از بشری همانند خودتان اطاعت کنید مسلما زیانکارید.

35-آیا او به شما وعده می دهد هنگامی که مردید و خاک و استخوان شدید بار دیگر(از قبرها) خارج می شوید؟

36-هیهات،هیهات از این وعده هایی که به شما داده می شود!.

37-غیر از این زندگی دنیا چیزی در کار نیست،پیوسته گروهی از ما می میرند و نسل دیگری جای آنها را می گیرد و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد.

38-او فقط مرد دروغگویی است که بر خدا افترا بسته و ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد.

39-عرض کرد،پروردگارا!مرا در برابر تکذیب های آنها یاری فرما.

40-(خداوند)فرمود:به زودی آنها از کار خود پشیمان خواهند شد.(اما زمانی که سودی به حالشان ندارد).

41-سرانجام صیحه آسمانی آنها را به حق فرو گرفت و ما آنها را همچون خاشاک بر سیلاب قرار دادیم دور باد از رحمت خدا قوم ستمگر!

تفسیر:

سرنوشت غم انگیز یک قوم دیگر(قوم ثمود)

این آیات به بحث پیرامون اقوام دیگری که بعد از نوح ع بر سر کار آمدند پرداخته و منطق آنها را که هماهنگ منطق کفار پیشین بوده،و همچنین سرنوشت دردناکشان را شرح می دهد،و بحثهایی را که در آیات گذشته ذکر شد تکمیل می کند.

نخست می گوید:"ما بعد از آنها جمعیت دیگری را به وجود آوردیم و قوم تازه ای به روی کار آمدند"( ثُمَّ أَنْشَأْنٰا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ ).

"قرن"از ماده"اقتران"به معنی نزدیکی است،لذا به جمعیتی که در عصر واحد زندگی می کنند قرن گفته می شود،و گاه به زمان آنها نیز قرن می گویند،اندازه گیری مدت قرن به سی سال یا صد سال صرفا جنبه قراردادی دارد و تابع سنتهای اقوام مختلف می باشد.

*** از آنجا که بشر نمی تواند بدون یک رهبر الهی باشد خداوند پیامبر بزرگی را برای نشر دعوت توحید و آئین حق و عدالت به سوی آنها فرستاد چنان که آیه بعد می گوید:"ما در میان آنها رسولی از خودشان فرستادیم که پروردگار یکتا را بپرستید و جز او معبودی برای شما نیست"( فَأَرْسَلْنٰا فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ مٰا لَکُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَیْرُهُ ).

این همان چیزی بود که نخستین پایه دعوت همه پیامبران را تشکیل می داد این ندای توحید بود که زیر بنای همه اصلاحات فردی و اجتماعی است.

سپس این رسول الهی برای تاکید بیشتر به آنها می گفت:"آیا در برابر این دعوت صریح باز هم از شرک و بت پرستی پرهیز نمی کنید"( أَ فَلاٰ تَتَّقُونَ ).

در اینکه این قوم کدامیک از اقوام بودند؟و پیامبرشان چه نام داشت؟ مفسران با بررسی آیات مشابه آن در قرآن دو احتمال داده اند:

نخست اینکه منظور"قوم ثمود است"که در سرزمینی در شمال حجاز زندگی می کردند و پیامبر بزرگ الهی"صالح"برای هدایت آنها مبعوث شد، آنها کفر ورزیدند و راه طغیان پیش گرفتند،سرانجام به وسیله صیحه آسمانی (صاعقه ای مرگبار)از میان رفتند.

شاهد این تفسیر مجازات"صیحه"است که در پایان آیات مورد بحث برای آنها ذکر شده،و در سوره هود آیه 67 نیز صریحا در باره"قوم صالح"آمده است.

دیگر اینکه منظور"قوم عاد"است که پیامبرشان"هود"بود و در بعضی از آیات قرآن سرگذشت آنها بلافاصله بعد از سرگذشت نوح آمده و این خود قرینه ای بر این تفسیر است (1).

اما با توجه به اینکه مجازات این قوم طبق آیات 6 و 7 سوره"الحاقه" تندباد شدیدی بود که هفت شب و هشت روز آنها را در هم می کوبید روشن می شود


 1) به سوره هود آیه 50 و سوره اعراف آیه 65 و سوره شعراء آیه 123 مراجعه فرمائید.

تفسیر اول صحیحتر است.

*** به هر حال ببینیم عکس العمل این قوم سرکش در برابر ندای توحیدی این پیامبر بزرگ چه بود؟قرآن در آیه بعد می گوید:"آن جمعیت اشرافی خودخواه که خداوند یگانه را انکار کردند و لقای آخرت و رستاخیز را تکذیب نمودند و ما آنها را نعمت فراوانی در این زندگی دنیا بخشیده بودیم گفتند:این فقط انسانی است مثل شما،از آنچه شما می خورید می خورد،و از آنچه می نوشید می نوشد"( وَ قٰالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقٰاءِ الْآخِرَهِ وَ أَتْرَفْنٰاهُمْ فِی الْحَیٰاهِ الدُّنْیٰا مٰا هٰذٰا إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمّٰا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّٰا تَشْرَبُونَ ).

آری جمعیتی که در ناز و نعمت به سر می بردند و به تعبیر قرآن"ملا" بودند(ظاهری چشم پر کن و درونی از نور حق تهی داشتند)چون دعوت این پیامبر بزرگ را مخالف هوسهای خود می دیدند،و مزاحم منافع نامشروع و استکبار و برتری جویی بی دلیلشان مشاهده می کردند و به خاطر همین ناز و نعمتها از خدا دور افتاده بودند و سرای آخرت را انکار نمودند،به ستیزه بر خواستند،درست با همان منطقی که سرکشان قوم نوح داشتند.

آنان انسان بودن این رهبران الهی و خوردن و نوشیدن آنها را همانند سایر مردم دلیلی بر نفی رسالتشان گرفتند،در حالی که این خود تاییدی بر رسالت این بزرگ مردان بود که آنها از میان توده های مردم برمی خاستند که دردها و نیازها- شان را بخوبی درک کنند.

*** سپس به یکدیگر گفتند:"اگر شما بشری همانند خودتان را اطاعت کنید بطور قطع زیانکارید"!( وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخٰاسِرُونَ ).

این کوردلان توجه به این نکته نداشتند که خودشان انتظار داشتند مردم در این وسوسه های شیطانی از آنان پیروی کنند و برای مبارزه با این پیامبر همصدا شوند، اما با این حال پیروی از کسی را که از کانون وحی کمک می گیرد و قلبش به نور علم پروردگار روشن است عیب می شمردند و مخالف آزادی و حریت انسان! *** سپس به انکار معاد که همیشه قبول آن سدی بر سر راه خودکامگان و هوسرانان بود پرداختند و گفتند:"آیا این مرد به شما وعده می دهد هنگامی که مردید و خاک و استخوان(پوسیده)شدید باز هم از قبرها بیرون می آئید و حیات نوینی را آغاز می کنید"؟!( أَ یَعِدُکُمْ أَنَّکُمْ إِذٰا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُرٰاباً وَ عِظٰاماً أَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ) .

*** "هیهات!هیهات!از این وعده هایی که به شما داده می شود"(وعده های بی اساس و تو خالی!)( هَیْهٰاتَ هَیْهٰاتَ لِمٰا تُوعَدُونَ ).

اصلا مگر ممکن است انسانی که مرد و خاک شد و ذرات آن به هر سو پراکنده گشت باز هم به زندگی باز گردد؟چنین چیزی محال است محال!! *** سپس با این سخن انکار معاد را تاکید بیشتری کردند که"غیر از این زندگی دنیا چیزی در کار نیست،پیوسته گروهی از ما می میرند و نسل دیگری جای آنها را می گیرد،و بعد از مرگ دیگر هیچ خبری نیست!و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد"!( إِنْ هِیَ إِلاّٰ حَیٰاتُنَا الدُّنْیٰا نَمُوتُ وَ نَحْیٰا وَ مٰا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ) .

***

سرانجام به عنوان یک جمع بندی در اتهامی که نسبت به پیامبرشان داشتند چنین گفتند:"او فقط مرد دروغگویی است که بر خدا افترا بسته،و به همین دلیل ما هرگز به او ایمان نخواهیم آورد"!( إِنْ هُوَ إِلاّٰ رَجُلٌ افْتَریٰ عَلَی اللّٰهِ کَذِباً وَ مٰا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِینَ ).

نه رسالتی از طرف خدا دارد،و نه وعده های رستاخیز او درست است، و نه برنامه های دیگرش،به همین دلیل یک آدم عاقل به او ایمان نخواهد آورد.

*** هنگامی که غرور و طغیان آنها از حد گذشت و تمام پرده های حیا را دریدند، و بی شرمی را در انکار رسالت و معجزات و دعوت انسانساز پیامبرشان را به آخرین حد رساندند،و خلاصه بر همه آنها اتمام حجت شد،این پیامبر بزرگ الهی رو به درگاه خدا کرد و"گفت:پروردگارا مرا در مقابل تکذیبهای آنها یاری کن" ( قٰالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِمٰا کَذَّبُونِ ).

آنها هر چه توانستند گفتند و هر تهمتی می خواستند زدند،تو مرا کمک فرما.

*** "و از سوی پروردگار به او گفته شد که آنها به زودی از کار خود پشیمان خواهند گشت"و میوه درخت تلخی را که نشانده اند خواهند چشید"( قٰالَ عَمّٰا قَلِیلٍ لَیُصْبِحُنَّ نٰادِمِینَ ).

اما زمانی پشیمان می شوند که سودی ندارد و راه بازگشت بسته است.

*** و همین طور شد"ناگهان صیحه آسمانی آنها را به حق زیر ضربات خود فرو گرفت"( فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَهُ بِالْحَقِّ ).

صاعقه ای مرگبار با صدایی وحشت انگیز و مهیب فرود آمد،همه جا را تکان داد و در هم کوبید و ویران کرد،و اجساد بی جان آنها را روی هم ریخت،بقدری سریع و کوبنده بود که حتی قدرت فرار از خانه هاشان پیدا نکردند و در درون همان خانه هایشان مدفون گشتند چنان که قرآن در پایان این آیات می گوید:

"ما آنها را همچون خار و خاشاک در هم کوبیده شده روی سیلاب قرار دادیم" (فَجَعَلْنٰاهُمْ غُثٰاءً) .

"دور باد از رحمت خداوند قوم ستمگر"!( فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظّٰالِمِینَ ).

***

نکته ها:

اشاره
1-زندگی پر زرق و برق و اثر شوم آن

در آیات فوق رابطه ای میان"اتراف"(زندگی اشرافی و پرناز و نعمت) و"کفر و تکذیب لقای پروردگار"دیده می شود،و به راستی چنین است،چرا که صاحبان این گونه زندگانی معمولا تمایل به آزادی بی قید و شرط برای هر گونه کامجویی و بهره گیری از لذائذ حیوانی دارند،و پر واضح است که قبول مراقبت الهی و همچنین دادگاه بزرگ رستاخیز مانع مهمی در این راه است،هم آرامش وجدانشان را بر هم می زند،و هم زبان مردم را به روی آنها باز می کند.

لذا این گونه افراد یکباره طوق عبودیت پروردگار را از گردن بر می دارند، و راه انکار مبدء و معاد را پیش می گیرند و به تعبیری که در آیات فوق خواندیم می گویند:زندگی همین است و بس و هیچ خبر دیگری نیست و هر کس غیر این بگوید دروغگو است!دم غنیمت است و این چهار روزه عمر را باید خوش بود، از هر چمنی باید گلی چید و از هر وسیله لذتی لذت جست!و اینچنین خلافکاریها و زشتیهای اعمال خود را توجیه می کنند.

از این گذشته فراهم ساختن چنان زندگی پر زرق و برق بدون غصب حقوق دیگران و ظلم و ستم معمولا ممکن نیست،تا رسالت پیامبران و قیامت را انکار نکنند این راه برای آنها هموار نخواهد شد،و اینجاست که می بینیم اکثریت کسانی که دارای چنین زندگی هستند به همه چیز پشت پا می زنند و با دیده تحقیر و انکار به همه چیز می نگرند.

این بینوایان کور دل و اسیران چنگال هوی و هوس از سایه اطاعت و لطف پروردگار بیرون می روند،ولی طوق عبودیت هوی و هوس و شهوت را بر گردن می نهند،و خود بنده بندگان دگر می شوند،افکاری منحط،ارواحی آلوده،و دلهایی سیاه و تاریک دارند،دورنمای زندگی آنها شاید برای بعضی جالب باشد اما از نزدیک وحشتناک است چرا که ناآرامی حاصل از گناه و ترس از زوال نعمتها و مرگ فکر آنها را همواره در اضطراب فرو می برد.

***

2-"تراب"و"عظام"

"تراب"به معنی خاک و"عظام"به معنی استخوانها است،معمولا بدن انسان نخست تبدیل به استخوانهای پوسیده و سپس خاک می شود،بنا بر این جای این سؤال باقی است که چرا در آیه فوق،تراب بر عظام مقدم داشته شده است؟.

این تعبیر ممکن است اشاره به دو بخش مختلف بدن آدمی باشد نخست گوشتها فرو می ریزد و خاک می شود و استخوانها سالها بعد از آن باقی می ماند و سپس می پوسد و از بین می رود.

این احتمال نیز قابل توجه است که"تراب"اشاره به نیاکان بسیار قدیم باشد که همگی خاک شدند و عظام اشاره به پدران که استخوانهای پوسیده آنها باقی است (1).

***


 1) تفسیر روح المعانی ذیل آیات مورد بحث.
3-"غثاء"چیست؟

در آیات فوق خواندیم که"قوم ثمود"بر اثر صیحه آسمانی همچون"غثاء" گشتند،غثاء در اصل به معنی گیاهان خشکیده ای است که به صورت بسیار در هم ریخته بر روی سیلاب قرار دارد،همچنین به کفهایی که روی دیگ در حال جوشیدن پیدا می شود نیز غثاء می گویند.

تشبیه اجساد بی جان آنها به"غثاء"اشاره به نهایت ضعف و ناتوانی و در هم شکستگی و بی ارزش بودن آنها است،چرا که خاشاک روی سیلاب از هر چیز بی ارزشتر و سبکتر است نه از خود اراده ای دارد و نه بعد از گذشتن و فرو نشستن سیلاب اثری از آن باقی می ماند.

در مورد صیحه آسمانی،شرح مبسوطی در جلد نهم صفحه 164(ذیل آیه 67 سوره هود)داشتیم،البته این مجازات منحصر به قوم ثمود نبود بلکه چند قوم گنهکار با همین عذاب الهی نابود شدند که شرح آن را در همانجا بیان کردیم.

***

4-یک سرنوشت عمومی

جالب اینکه در آخرین جمله از آیات مورد بحث،مساله را از صورت خصوصی بیرون آورده و به صورت یک قانون کلی و همگانی بیان می کند و می فرماید:

دور باد قوم ستمگر از رحمت خدا،و این در حقیقت نتیجه گیری نهایی از کل این آیات است که آنچه در این ماجرا گفته شد از انکار و تکذیب آیات الهی و انکار معاد و رستاخیز و نتیجه دردناک آنها،مخصوص جمعیت و گروه معینی نیست،بلکه همه ستمگران را در طول تاریخ شامل می شود.

برچسب‌ها: