ما و خرافات

19:17 - 1394/07/19

زندگى انسان داراى دو بعد فردى و اجتماعى است و انسان در هر دو بعد، نیازمند مجموعه ‏اى از دستورات است تا در سایه آن بتواند افكار، اعمال و گفتار خویش را تصحیح نماید و به بهترین نحو در مسیر زندگى خود حركت كند و در نهایت، رضایت حضرت حق را دنبال نماید.
یكى از مسائلى كه پیوسته دامنگیر بشر بوده و تأثیرات منفى در ابعاد فردى و اجتماعى زندگى او گذاشته، اعتقاد به خرافات است. بشر پیوسته به خرافات مختلفى معتقد بوده و بیشتر خرافات با زندگى او، مناسبتى نزدیك داشته است.
به طور كلى، یك اصل مسلّمى وجود دارد و آن این است كه انسان از قدیم‏ترین زمان، همواره براى رفاه و آسایش خود و خویشاوندانش مى ‏كوشید و طالب مصون ماندن خود و آنان بود. او با استفاده از قواى خود و باور داشتن یك سرى از خرافات مى‏ كوشید تا، از حوادث غیر طبیعى و طبیعى و نیروهاى مافوق طبیعت، مصون بماند و چون دانش او اندك بود، به طلسم و مهره و ورد و امثال اینها پناه مى‏ برد.
خرافات قبل از آنكه اثرى مثبت در زندگى انسان داشته باشد، مانعى براى پیشرفت و انگیزه ‏اى براى بى‏ ارادگى و تعلل در انجام كارها و امور زندگى است.
در این نوشتار بر آنیم تا ضمن تبیین مسئله خرافات، نظر واقعى دین و سیره معصومین‏ علیهم السلام را در برخورد با این گونه عقاید و كردار بیان كنیم.
معنى و تعریف خرافات
خُرافه، واژه‏اى عربى است و ریشه آن «خرف‌» به معناى «چیدن میوه‌» یا «پیرى و فرتوتى‌» است. «خُرافه‌» مصدر این فعل است و در تداول فارسى بر سخنان بیهوده و پریشان كه ناخوشایند باشند، اطلاق مى ‏شود. عادت مألوفه و شیوه‏ هاى متبعه‏ اى كه بر مبناى عقل و خرد و یا شرع و شریعت نیست، بلكه به استناد خوابى كه كسى دیده باشد یا عملى كه از گذشتگان به یادگار مانده و مانند آن باشد، از این قبیل است. (1)
پس به طور كلّى، مى‏ توانیم خرافات را عبارت از باورهاى باطل و بى اساس كه فاقد مبناى عقلى و علمى باشند، بدانیم. و ذكر این نكته ضرورى است كه خرافه نسبت به درجه فهم و بصیرت بشر، معنا مى ‏یابد و مى‏ تواند وجود داشته باشد. چه بسیارى از مسائل كه به نظر ما خرافه مى رسند، اما در دوره ‏هاى قبل به دلیل محدود بودن علم بشر، معقول و مقبول بودهاند؛ مثلاً این عقیده كه شكستن آیینه شگون ندارد، به نظر ما عقیده‏اى بى اساس، بچه‏گانه و خرافاتى به نظر مى‏آید؛ اما باید اشاره كرد كه در روزگار قدیم، مردم، تصور مى‏كردند شكل و سایه و عكس انسان، قرین یا جزء روح انسان است و با شكسته شدن آیینه، نقش انسان باطل مى‏ شود و در واقع، روح او صدمه مى‏ بیند. اما در این عصر كه نور علم، چنین تاریكیهایى را زدوده است، اگر هنوز هم كسانى پیدا شوند كه در شكستن آیینه همان باور بدشگونى را داشته باشند، مى‏ توان آنان را خرافاتى نامید.