محمد اسماعيل نوري زنجانی
اشاره:
يكي از رخدادهاي مهم ماه رجب، ولادت با سعادت مولاي متقيان امير مؤمنان علي بن ابي طالب(علیه السلام) است كه در روز جمعه سيزدهم اين ماه، دوازده سال قبل از بعثت پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) و در داخل كعبه معظمه واقع شده است.
به همين مناسبت به برخي از آيات مربوط به فضائل و مناقب آن حضرت اشاره ميشود.
كثرت فضائل امير مؤمنان(علیه السلام):
فضائل و مناقب مولاي متقيان وصيّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، ابو الحسنين علي(علیه السلام) آنقدر زياد است كه به راحتي نميتوان شمارش كرد؛ لذا شاعر گفته است:
كتاب فضل تو را آب بحر كافي نيست
كه تَر كُنم سر انگشت و صفحه بشمارم
بخشي از آن فضائل در آيات قرآن كريم، روايات معصومين(علیهم السلام) و نقل تاريخ نويسان به ما رسيده است و در بيان آنها كتابهاي فراوان نوشته شده است. حال به مقتضاي «مَا لَا يُدْرَكُ كُلُّهُ لَا يُتْرَكُ كُلُّهُ» برخي از فضائل آن حضرت را در اينجا ذكر ميكنيم كه در قرآن كريم نيز به آنها اشاره شده است؛ به اين اميد كه در زمرة بيانكنندگان فضائل و مناقب آن شافع روز جزا، محشور شويم.
قرآن و فضائل علي(علیه السلام)
در قرآن كريم آيات بسياري وجود دارد كه طبق روايات معصومين(علیهم السلام) و نظر مفسران قرآن، هر كدام به نوعي (با تنزيل يا تأويل) به برخي از فضائل و مناقب علي(علیه السلام) دلالت دارد و حاكي از عظمت شأن و مقام آن حضرت ميباشد. و تعداد اين آيات بيش از آن است كه بتوان در يك يا چند مقاله به آن اشاره كرد.
شيخ صدوق(رحمه الله) با چند واسطه از مجاهد (از مفسران صدر اسلامي) نقل كرده كه گفته است: «نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ سَبْعُونَ آيَةً مَا شَرِكَهُ فِيهَا أحَدٌ؛ هفتاد آيه در فضائل علي(علیه السلام) نازل شده كه هيچ كس در آن فضيلتها با او شريك نميباشد.»
همچنين از عبد الرحمان بن ابي ليلي (از مفسران صدر اسلام) نقل ميكند كه گفته است: «نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ ثَمَانُونَ آيَةً صَفْواً فِي كِتَابِ اللهِ مَا شَرِكَهُ فِيهَا أحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأمَّةِ؛ در كتاب خداي متعال، هشتاد آيه دربارة علي(علیه السلام) نازل شده است كه از مختصات او است و كسي از اين امت در آنها شركت ندارد.»
حاكم حسكاني نيز با چند واسطه از ابن عباس نقل كرده كه گفته است: «مَا نَزَلَ فِي أَحَدٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ مَا نَزَلَ فِي عَلِيٍّ(علیه السلام)؛ در كتاب خدا، دربارة هيچ كس به اندازة علي(علیه السلام)، آيه نازل نشده است.»
شبيه همين مطلب را از يزيد بن رومان نيز نقل كرده است.
همچنين سخن مجاهد و عبد الرحمان بن ابي ليلي را كه در بالا ذكر شد، حاكم حسكاني نيز نقل نموده است.
در مورد تعداد آيات مربوط به علي(علیه السلام) از ابن عباس روايت شده كه گفته است: «نَزَلَ فِي عَلِيِّ بْنِ اَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) ثَلَاثْمِائَةِ آيَةٍ؛ در قرآن، سيصد آيه دربارة علي(علیه السلام) نازل شده است.»
علامه مجلسي(رحمه الله)، تحت عنوان «ابواب الآيات النازلة في شأنه(علیه السلام) الدالّة علي فضله و امامته» سي و نُه باب منعقد نموده و در مجموع آن ابواب، حدود سيصد آيه از قرآن ذكر كرده كه هر كدام به نوعي ارتباط با وجود مقدس مولاي متقيان علي(علیه السلام) دارد، برخي به طور اختصاصي و برخي مشترك با معصومين ديگر.
مرحوم شيخ عبد الله بحراني اصفهاني نيز، نزديك به چهل آيه در اين مورد نقل كرده است.
نمونههايي از آيات مربوط به فضايل علي(علیه السلام):
با توجه به اين كه ذكر همة آيات مربوط به فضائل مولاي متقيان علي بن ابي طالب(علیه السلام) در يك مقاله امكان ندارد، فقط به چند نمونه از آن آيات اشاره ميشود:
1. سورة بقره، آيه 207 در «ليلة المبيت» به پاس فداكاري آن حضرت نازل شده است.
2. سورة مائده آيه 55 به پاس اعطاي انگشتر توسط حضرت امير(علیه السلام) به سائل در حال ركوع، نازل شده است.
3. سورة عاديات، مربوط به پيروزي لشكر اسلام به فرماندهي علي(علیه السلام) ميباشد.
4. سورة انسان ((هَلْ اَتيَ))، آيه 5 ـ 22 كه در شأن علي(علیه السلام) و همسر و فرزندانش نازل شده است.
5. سورة آل عمران، آيه 61 كه مربوط به داستان مباهله است و در آن آيه، علي(علیه السلام) به عنوان نفس پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شمرده شده است.
6. سورة شوري، آيه 23 كه در آن، مودّت حضرت علي و همسر و فرزندانش به عنوان «مزد رسالت» معرفي شده است.
7. سورة بقره، آيه 37 كه به بركت توسل به «خمسه طيّبه» توبه آدم(علیه السلام) قبول شده است.
8. سورة رحمن، آيه 19 ـ 22 كه علي و فاطمه(علیهما السلام) به خاطر كثرت بركات، به دريا تشبيه شدهاند.
9. سورة احزاب، آيه 33 در شأن «اصحاب كساء» نازل شده و علي(علیه السلام) نيز يكي از آنان است.
10. سورة مائده آيه 67 كه ميفرمايد: ((يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه))؛ «اي پيامبر، آنچه از سوي پروردگارت به سوي تو نازل شده است، ابلاغ كن و اگر نكني پيامش را نرساندهاي.» معروف به «آية تبليغ» كه در هيجدهم ذي الحجه معروف به «روز غدير خم» نازل شد و پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) را مأمور ابلاغ ولايت امير مؤمنان علي(علیه السلام) نمود و پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نيز در همان روز به اين مأموريت عمل كرد.
11. سوره مائده، آيه 3 كه ميفرمايد: ((الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا))؛ «امروز كساني كه كافر شدهاند از (كارشكني در) دين شما نوميد گرديدهاند پس از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدهام و اسلام را [به عنوان] آييني براي شما برگزيدم.» كه در غدير خم پس از ابلاغ ولايت علي(علیه السلام) نازل شده و به عنوان «آية اكمال دين» نام گرفته است.
12. سوره معارج، آيه 1 ـ 3 كه ميفرمايد: ((سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ * لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ))؛ «پرسندهاي از عذاب واقع شوندهاي پرسيد، كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارندهاي نيست. [و] از جانب خداوندِ صاحب درجات [و مراتب] است.» اين آيه نيز پس از واقعة غدير نازل شده است كه خبر از هلاكت و گرفتار عذاب شدن كسي ميدهد كه منكر ولايت امير مؤمنان علي(علیه السلام) بود.
از آنجا که اين سه آيه مربوط به واقعة مهم غدير است و توضيح آن نياز به تأليف كتاب مستقل دارد، و الحمد لله كتابهاي فراواني دربارهاش تأليف شده است، به همين اشارة كوتاه اكتفا ميكنيم.
13. سورة حمد (فاتحة الكتاب)، آيه 6 و 7 كه ميفرمايد: ((اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ * صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ))؛ به راه راست ما را راهبر باش، راه آنهايي كه برخوردارشان كردي، همانان كه نه در خور خشماند و نه گمگشتگان.» فرات بن ابراهيم كوفي با چند واسطه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) روايت كرده كه در تفسير ((اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ)) فرموده: «دِينُ اللَّهِ الَّذِي نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم)» يعني (در نماز، به خدا عرض ميكنم) خدايا! ما را به آن ديني كه جبرئيل(علیه السلام) به محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل كرده، راهنمايي كن.»
و در تفسير ((صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ)) فرموده: «شِيعَةِ عَلِيٍّ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِيطَالِبٍ(علیه السلام) لَمْ تَغْضَبْ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَضِلُّوا؛ (خدايا) شيعه علي(علیه السلام) كساني هستند كه به بركت ولايت علي بن ابي طالب(علیه السلام) بر آنان نعمت دادهاي، بر ايشان غضب نكردهاي و گمراه نشدهاند.»
در حديثي از امام صادق(علیه السلام) روايت شده كه در تفسير «صراط مستقيم» فرموده است: «الطَّرِيقُ وَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ؛ [منظور،] راه و شناخت امام است.»
و در حديث ديگر از آن حضرت روايت شده كه فرموده است: «هُوَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) وَ مَعْرِفَتُه؛ منظور از صراط مستقيم، امير مؤمنان و شناخت او است.»
و در حديث ديگر از همان امام روايت شده كه فرمود: «وَ اللَّهِ وَ نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيم؛ به خدا سوگند، صراط مستقيم، ما هستيم.»
روشن است كه ميان اين روايات، هيچگونه منافاتي وجود ندارد، زيرا آنگونه كه از آيات قرآن استفاده ميشود: صراط مستقيم همان آيين خداپرستي، دين حق و پايبند بودن به دستورات خدا ميباشد. و مسلّم است كه حضرت علي(علیه السلام) و امامان ديگر و پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همه به همان دين حق دعوت ميكردند، لذا هم رهرو و هم راهنماي همان «صراط مستقيم» ميباشند. و ما نيز بايد از آنان پيروي كرده و رهرو همان راه باشيم.
14. سوره يس، آيه 12 ميفرمايد: ((وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِين))؛ «و همه چيز را در "امام مبين" برشمردهايم.» غالب مفسران «امام مبين» را در اين آيه به عنوان «لوح محفوظ» همان كتابي كه همة اعمال و همة موجودات و حوادث اين جهان در آن ثبت و محفوظ است، تفسير كردهاند.
و رواياتي از طرق اهل بيت(علیهم السلام) وارد شده كه در آنها «امام مبين» به امير مؤمنان علي(علیه السلام) تفسير شده است كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
الف) از امام باقر(علیه السلام) روايت شده كه از پدرش از جدش نقل فرموده: «هنگامي كه اين آيه نازل شد، ابوبكر و عمر برخاستند و عرض كردند: اي رسول خدا! آيا منظور از «امام مبين» تورات است؟ فرمود: نه، گفتند: انجيل است؟ فرمود: نه، عرض كردند: قرآن است؟ فرمود: نه، در اين حال امير مؤمنان(علیه السلام) به سوي آنان ميآمد هنگامي كه چشم پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به او افتاد فرمود: «هُوَ هَذَا! إِنَّهُ الْإِمَامُ الَّذِي أَحْصَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِيهِ عِلْمَ كُلِّ شَيْءٍ؛ امام مبين همين مرد است! كه خداي متعال علم همه چيز را در او احصا فرموده است.»
ب) ابن عباس از اميرمؤمنان(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: «أَنَا وَ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُبِينُ أُبَيِّنُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ وَرِثْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ به خدا سوگند، منم امام مبين كه حق را از باطل آشكار ميسازم، اين علم را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ارث بردهام [و آموختهام].»
علامه طباطبايي(رحمه الله) پس از نقل دو حديث فوق ميگويد: مضمون اين دو حديث، اگر سندشان صحيح باشد، مربوط به تفسير آيه نيست، بلكه مربوط به باطن قرآن و اشارات آن است. و هيچ مانعي ندارد كه خداي تعالي به بندهاش كه داراي اعتقاد كامل به توحيد و عبوديت خالص براي او است، علم به همه معلوماتي كه در «كتاب مبين» است عطا نمايد، در حالي كه امير مؤمنان علي(علیه السلام) پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) «سيّد الموحدين» است.
در تفسير نمونه پس از نقل دو حديث مزبور مينويسد: گر چه بعضي از مفسران، همچون «آلوسي» از نقل اينگونه روايات از طريق شيعه وحشت كرده، و آن را به ناداني و بيخبري از تفسير آيه نسبت دادهاند، ولي با كمي دقت روشن ميشود: اينگونه روايات منافاتي با تفسير «امام مبين» به لوح محفوظ ندارد؛ زيرا قلب پاك پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در درجة اول، و قلب وسيع جانشين او در درجة بعد، آئينههايي است كه لوح محفوظ را منعكس ميكند، و قسمت عظيمي از آنچه در لوح محفوظ است، از سوي خدا به آن الهام ميگردد، به اين ترتيب، نمونهاي از «لوح محفوظ» ميباشد، و بنابراين اطلاق «امام مبين» بر آن، مطلب عجيبي نيست، چرا كه فرعي است كه از آن اصل گرفته شده، و شاخهاي است كه به آن ريشه باز ميگردد.
جالب است بدانيم كه «آلوسي» (از علماي متعصّب اهل سنت) پس از نقل «تفسير امام مبين به علي(علیه السلام) از بعضي از شيعه و نسبت دادن غلوّ و ناداني به آنان، گفته است: ممكن است گفته شود كه در اصطلاح شيعيان عنوان «كتاب مبين» بر انسان كامل نيز اطلاق ميگردد، در اين صورت اين مطلب (تفسير امام مبين به علي(علیه السلام)) قابل قبول خواهد بود، زيرا كمال علي(علیه السلام) به گونهاي است كه جز افراد ناقص العقل بيدين كسي نميتواند انكار نمايد (و كمال عليّ كرّم الله تعالي وجهه لا ينكره الّا ناقص العقل عديم الدين).
15. سورة رعد، آيه 43 ميفرمايد: ((وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ))؛ «آنها كه كافر شدند ميگويند: تو پيامبر نيستي. بگو: كافي است كه خدا، و كسي كه علم كتاب نزد او است، ميان من و شما گواه باشند.»
مفسران قرآن، در بيان مراد جملة ((مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ))؛ «كسي كه علم كتاب نزد او است.» اختلاف دارند و چند قول دارند:
الف) بعضي گفتهاند: منظور از كتاب، «لوح محفوظ» و منظور از «مَنْ» خدا است. «زمخشري» اين نظر را از «حسن» نقل و تأييد نموده است.
آلوسي نيز اين قول را از «حسن» و «زجاج» نقل كرده است.
ب) بعضي ديگر گفتهاند: مقصود از «كتاب»، «لوح محفوظ» و مقصود از «مَنْ» «جبرئيل» است؛ آلوسي اين نظر را از «ابن ابي حاتم» و از «سعيد بن جبير» نقل و ردّ كرده است.
ج) و بعضي گفتهاند: مراد از «كتاب»، تورات و انجيل است و مراد از «مَنْ عِنْدَهُ» دانشمندان اهل كتاب است كه نشانههاي پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در كتب آسماني خود خوانده بودند، و از روي آگاهي و عقاله به او ايمان آوردند.
اين قول نيز ردّشده است، به اين دليل كه اين سوره (رعد) در مكه نازل شده و در آن زمان هنوز دانشمندان اهل كتاب ايمان نياورده بودند و پس از هجرت ايمان آوردند، بنابراين، مضمون اين آيه كه در مكه نازل شده، قابل تطبيق بر آنان نميباشد.
د) قول ديگر اين است كه: منظور از «كتاب»، قرآن كريم است، و مضمون اين قسمت از آيه چنين ميشود: هر كس كه اين كتاب (قرآن) را فرا گرفته و بر آن عالِم گشته و متخصّص در آن ميباشد، او گواه است بر اين كه آن (قرآن) از ناحيه خدا است،و من هم كه آورندة قرآنم، رسول خدا هستم. در نتيجه، پايان اين سوره با آغاز و اواسط آن ارتباط پيدا ميكند؛ زيرا در آية اول فرمود: ((تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُون))؛ و در آيه 19 فرمود: ((أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب)).
در روايات بسياري نقل شده است كه منظور از «مَنْ عِنْدَهُ، وجود مقدس علي بن ابي طالب(علیه السلام) است.
چرا چنين نباشد در حالي كه به اعتراف دوست و دشمن و طبق روايات صحيح و متواتر، علي(علیه السلام) از همة امّت عالمتر و آشناتر به كتاب خدا بوده است.
آلوسي، با آن تعصّب شديدي كه دارد، پس از نقل اين قول از محمد بن حنفيه و امام باقر(علیه السلام)، ميگويد: «و لعمري أنّ عنده رضي الله تعالي عنه علم الكتاب كملاً، لكن الظاهر أنّه كرّم الله وجهه غير مراد؛ به جان خودم سوگند، علم كتاب به طور كامل، نزد علي(علیه السلام) است، ولي ظاهر اين است كه مقصود اين آيه، آن حضرت نميباشد.»
ملاحظه ميفرماييد كه اين عالم متعصّب نيز به كمال علم علي(علیه السلام) و آشنايي كامل او به قرآن، اعتراف كرده است، اگر چه در پايان كلام خود شمول آيه به آن حضرت را قبول نكرده و هيچ دليلي بر اين عدم قبول ارائه نكرده است، در حالي كه علي رغم ميل آقاي آلوسي، روايات بسياري ـ در حدّ تواتر معنوي ـ از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وامامان معصوم(علیهم السلام) به دست رسيده است كه اثبات ميكند: مقصود اين آيه، وجود مقدس مولاي متقيان امير مؤمنان علي(علیه السلام) است؛ مرحوم سيد هاشم بحراني بيست مورد از آنها را در تفسير آيه مورد بحث، نقل كرده است.
و علامه طباطبايي نيز در تفسير اين آيه، هشت حديث نقل كرده و در ضمن نقل آنها به بيست حديث ديگر نيز اشاره نموده است.
همچنين علامه مجلسي، نوزده حديث در اين باره نقل كرده است.
از ميان آن روايات، جهت رعايت اختصار، فقط به نقل چند مورد اكتفا ميشود:
الف) ابو حمزه ثمالي ميگويد: از امام باقر(علیه السلام) شنيدم در تفسير آيه ((قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ))؛ میفرمود: «الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أبِي طَالِبٍ(علیه السلام)؛ آن كس كه علم كتاب نزد او است، علي بن ابي طالب(علیه السلام) است.»
ب) فضيل بن يسار ميگويد: امام باقر(علیه السلام) در تفسير اين آيه فرمود: «نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ (علیه السلام) إِنَّهُ عَالِمُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ النبى (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ اين آيه در شأن علي(علیه السلام) نازل شده است؛ زيرا پس از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) او عالم اين امت است.»
ج) ابو سعيد خدري ميگويد: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دربارة آيه ((قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتاب))؛ سؤال كردم فرمود: «ذَاكَ وَصِيُّ أَخِي سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُد؛ او وصيّ و جانشين برادرم سليمان پسر داود بود» عرض كردم: آية ((قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)) اشاره به كيست؟ فرمود: «ذَاكَ أَخِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ؛ او برادرم علي بن ابي طالب است.»
البته اين روايات، دليل بر انحصار آيه در يك مصداق نميباشد، زيرا مضمون ((وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب)) قابل تطبيق بر هر كسي است كه آگاهي كامل بر قرآن داشته باشد، لذا بر بقية امامان نيز شامل ميشود، همچنان كه در روايات زير آمده است:
الف) بريد بن معاويه عجلي ميگويد: دربارة مراد آيه، از امام باقر(علیه السلام) سؤال كردم، فرمود: «إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِيِّ (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ اين آيه، ما را قسد كرده (مراد آيه، ما هستيم) و علي(علیه السلام) اول و افضل ما است، و او بعد از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بهترين ما ميباشد.»
ب) عبد الله بن كثير ميگويد: امام صادق(علیه السلام) دست بر سينة خود گذاشت و فرمود: «عِنْدَنَا وَ اللَّهِ عِلْمُ الْكِتَابِ كمُلاً؛ سوگند به خدا، علم و آگاهي كامل به كتاب، نزد ما (اهل بيت) است.»
16. سوره آل عمران آيه 103 ميفرمايد: ((وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا))؛ «و همگي به ريسمان الهي چنگ بزنيد، و پراكنده نشويد.»
دربارة اينكه منظور از «حبل الله» چيست؟ مفسران قرآن، احتمالات مختلفي ذكر كردهاند: از جمله آنها قرآن، اسلام، پيامبر و علي و اولاد معصوم او(علیهم السلام) را ذكر كردهاند.
در رروايات معصومين(علیهم السلام) نيز معاني مختلف نقل شده، ولي بيشتر به ولايت علي(علیه السلام) تأكيد شده است كه به چند مورد از آنها اشاره ميشود:
الف) در حديثي از امام سجاد(علیه السلام) روايت شده است: «وَ حَبْلُ اللَّهِ هُوَ الْقُرْآن؛ منظور از «حبل الله» همان قرآن است.»
ب) شخصي به نام «ابن يزيد» ميگويد: تفسير آيه را از ابو الحسن (امام كاظم(علیه السلام)) پرسيدم؟ فرمود: «عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(علیه السلام) حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ؛ عليّ بن ابيطالب(علیهما السلام) ريسمان محكم خداست.»
ج) از امام سجاد(علیه السلام) روايت شده است: روزي رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به اصحاب خود كه در مسجد بودند، فرمود: مردي از اهل بهشت اكنون به مسجد ميآيد و از مطلب مهمّي كه براي او ضروري است، سؤال خواهد كرد، پس مردي وارد شد كه شبيه مردم مصر بود، سلام داد، نشست و گفت: يا رسول الله! خدا فرموده است ((وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لَا تَفَرَّقُوا))؛ منظور از «حبل الله» كه ما موظّف به تمسّك به آن شدهايم، چيست؟
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) لحظهاي سكوت كرد، بعد سرش را بلند كرد و به سوي عليّ بن ابيطالب(علیهما السلام) اشاره نمود و فرمود: «هَذَا حَبْلُ اللَّهِ الَّذِي مَنْ تَمَسَّكَ بِهِ عُصِمَ فِي دُنْيَاهُ وَ لَمْ يَضِلَّ فِي آخِرَتِهِ؛ اين (علي (علیه السلام) همان «حبل الله» است كه هر كس به او تمسك كند، نسبت به دنيايش مصون ميماند و نسبت به آخرتش گمراه نميشود.» آن مرد برخاست علي(علیه السلام) را در آغوش گرفت در حالي كه ميگفت: «اعْتَصَمْتُ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ حَبْلِ رَسُولِه؛ به ريسمان خدا و ريسمان پيامبرش تمسك كردم.» سپس خداحافظي كرد و رفت، در اينجا «عمر» گفت: يا رسول الله! بروم از آن مرد بخواهم كه براي من استغفار كند؟ حضرت فرمود: برايت مفيد خواهد بود!
عمر با عجله رفت، به او رسيد و از او درخواست كرد كه برايش استغفار نمايد، آن مرد گفت: آيا فهميدي كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمود و من چه گفتم؟ گفت: آري. مرد گفت: «إِنْ كُنْتَ مُتَمَسِّكاً بِذَلِكَ الْحَبْلِ فَغَفَرَ اللَّهُ لَكَ وَ إِلَّا فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَكَ؛ اگر تو، به آن حبل الهي تمسك كردهاي، خدا تور ار بيامرزد، و گرنه، خدا تو را نيامرزد.» اين جمله را گفت و رفت.
قريب به مضمون فوق، از امام صادق(علیه السلام) نيز روايت شده است.
د) ابان بن تغلب از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده كه فرمود: «نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ ما (اهل بيت) همان ريسمان الهي هستيم كه خدا فرموده است: و همگي به ريسمان الهي چنگ بزنيد و پراكنده نشويد.»
در تفسير آية مذكور احاديث بسياري وجود دارد كه اكثر آنها «حبل الله» را به ولايت علي(علیه السلام) و اولاد معصوم او تطبيق كردهاند. ولي روشن است كه اين احاديث، با تفسير «حبل الله» به اسلام و قرآن يا پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) منافات ندارد، زيرا منظور از «حبلالله» هر گونه وسيلة ارتباط با ذات پاك خداي مهربان است، خواه اين وسيله، اسلام باشد، يا قرآن، يا پيامبر و يا جانشينان او كه علي(علیه السلام) و فرزندان پاك و معصوم او هستند، همة اين مصاديق، در مفهوم وسيع «ارتباط با خدا» كه از «حبل الله» استفاده ميشود، جمع است.
حكمت تعبير به حبل الله:
نكتة جالب اينكه تعبير از مصاديق مزبور، به «حبل الله» در واقع اشاره به يك حقيقت است، كه انسان بدون داشتن مربي و راهنما، در جهل و ناداني باقي ميماند، و براي نجات از چاه نياز به رشته و ريسمان محكمي دارد كه به آن چنگ بزند و بيرون آيد، اين رشتة محكم همان ارتباط با خدا از قرآن و آورندة قرآن و جانشينان واقعي او ميباشد كه مردم را از سطوح پايين و پست، بالا برده و به آسمان تكامل معنوي و مادي ميرسانند.
پس نتيجه ميگيريم كه: »حبل الله» و ريسمان الهي براي نجات از هلاكت، مصاديقي دارد كه ولايت امير مؤمنان و يازده فرزند معصوم او، از مصاديق روشن آن است. و ما موظّفيم كه به ولايت آنان تمسك كرده و از دستورات آنان پيروي نماييم. همچنانكه از امام باقر(علیه السلام) روايت شده كه آن حضرت فرمود: «آلُ مُحَمَّدٍ هُمْ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ الَّذِي أُمِرَ بِالِاعْتِصَامِ بِهِ فَقَالَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا؛ آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، همان «حبل الله» هستند كه براي تمسّك به آن، از سوي خدا دستور داده شده است، سپس اين آيه را تلاوت نمود ((وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)).»
17. سوره نبأ، آيه 1 ـ 4 ميفرمايد: ((عَمَّ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ * الَّذي هُمْ فيهِ مُخْتَلِفُونَ * كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ))؛ «آنها از چه چيز از يكديگر سؤال ميكنند؟! از خبر بزرگ و پراهميت! همان خبري كه پيوسته در آن اختلاف دارند، چنين نيست (كه آنها فكر ميكنند) بزدوي ميفهمند، باز هم چنين نيست (كه آنها ميپندارند) بزودي ميفهمند.»
در اين كه منظوراز «نبأ عظيم» چيست؟ مفسران قرآن، پاسخهاي مختلف گفتهاند: از جمله آنها؛ قيامت، قرآن، تمام اصول عقايد ديني اعم از مبدأ و معاد و...؛ ولي قرائن موجود در مجموعة آيات اين سوره نشان ميدهد كه تفسير آن به «قيامت» از همه بهتر است.
در روايات زيادي كه از طرق اهل بيت(علیهم السلام) و بعضي از طرق اهل سنت نقل شده، «نبأ عظيم» (خبر بزرگ) به مسئله ولايت و امامت امير مؤمنان علي(علیه السلام) كه مورد اختلاف و گفتگو از سوي جمعي بود، يا به مسئله «ولايت به طور اعم» تفسير شده است كه چند مورد از آنها به عنوان نمونه نقل ميشود:
الف) امام رضا(علیه السلام) از طريق پدرانش نقل كرده كه: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به علي(علیه السلام) فرمود: «يَا عَلِيُّ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ وَ أَنْتَ الطَّرِيقُ إِلَى اللَّهِ وَ أَنْتَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ أَنْتَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى؛ يا علي! تو حجّت خدا و دروازة الهي هستي، تو راه به سوي خدايي، تو نبأ عظيم هستي، و تو صراط مستقيم و نمونة برتر هستي.»
ب) اصبغ بن نباته روايت كرده كه: علي(علیه السلام) فرمود: «وَ اللَّهِ أَنَا النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ حِينَ أَقِفُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَقُولُ: هَذَا لِي وَ هَذَا لَكَ؛ من همان خبر بزرگي هستم كه پيوسته در آن اختلاف دارند، چنين نيست (كه آنها فكر ميكنند)، بزودي ميفهمند، باز هم چنين نيست (كه آنها ميپندارند) بزودي ميفهمند، هنگامي كه ميان بهشت و دوزخ ميايستم و (مؤمن و غير مؤمن را جدا ميكنم و به دوزخ) ميگويم: اين براي من و اين براي تو.»
ج) شخصي به نام «علقمه» ميگويد: در جنگ صفين مردي از لشكر شام در حالي كه سلاح بر تن پوشيده، و قرآني حمايل كرده بود، وارد ميدان شد، و سورة ((عَمَّ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ))؛ را تلاوت ميكرد، من خواستم به مبارزة او بروم، علي(علیه السلام) به من فرمود: تو بمان، و خودش شخصاً به ميدان رفت و به او فرمود: «أَ تَعْرِفُ النَّبَأَ الْعَظِيمَ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ؛ آيا ميداني نبأ عظيمي كه در آن اختلاف دارند چيست»؟! آن مرد گفت: نه، نميدانم! امام فرمود: «أَنَا وَ اللَّهِ النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي فِيهِ اخْتَلَفْتُمْ وَ عَلَى وَلَايَتِي تَنَازَعْتُمْ وَ عَنْ وَلَايَتِي رَجَعْتُمْ بَعْدَ مَا قَبِلْتُمْ وَ بِبَغْيِكُمْ هَلَكْتُمْ بَعْدَ مَا بِسَيْفِي نَجَوْتُمْ وَ يَوْمَ الْغَدِيرِ قَدْ عَلِمْتُمْ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَعْلَمُونَ مَا عَمِلْتُم؛ به خدا سوگند، منم آن نبأ عظيم كه دربارة آن اختلاف داريد! شما در ولايت من به نزاع برخاستيد و بعد از آن كه ولايتم را پذيرفتيد از آن برگشتيد و بعد از آن كه به بركت شمشير من نجات يافته بوديد در اثر دشمني خود هلاك شديد، و در روز غدير دانستيد (ولايتم را) بار ديگر در قيامت آنچه را كه قبلاً دانستهايد خواهيد دانست.» پس از اين اتمام حجت وقتي كه آن مرد هدايت نشد، حضرت شمشير كشيد و دست و سر او را از بدن جدا نمود.
د) يكي از علماي اهل سنت (محمد بن مؤمن) نقل كرده كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در تفسير ((عَمَّ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ)) فرموده است: «منظور از «نبأ عظيم» ولايت علي است كه دربارة آن در قبر سؤال ميشود، و هيچ كس در شرق و غرب عالم، در برّ و بحر از دنيا نميرود، مگر اينكه فرشتگان از او دربارة ولايت امير مؤمنان علي(علیه السلام) بعد از مرگ سؤال ميكنند، و به او ميگويند: دينت چيست؟ پيامبرت كيست؟ و امامت كيست؟
هـ.) از امام صادق(علیه السلام) روايت شده است: «النَّبَأُ الْعَظِيمُ الْوَلَايَةُ؛ نبأ عظيم، همان ولايت است.»
علامه مجلسي(رحمه الله) پس از نقل يازده روايت در اين زمينه، ميگويد: اين رواياتي كه از طرق شيعه و سنّي نقل شده است، دلالت بر خلافت، امامت و عظمت شأن علي(علیه السلام) دارد، و نيازمند توضيح و بيان نميباشد.
علامه طباطبايي(رحمه الله) پس از اشاره به تفسير «نبأ عظيم» به علي(علیه السلام)، ميگويد: «وَ هُوَ مِنَ الْبَطْنِ؛ آن از معاني باطن قرآن است.»
طريق جمع بين دو تفسير:
همچنانكه گفتيم: براي «نبأ عظيم» تفسيرهاي مختلف گفته شده است كه بهترين آنها اين است كه منظور از آن، مسئله معاد و قيامت است. اكنون اين سؤال پيش ميآيد: با توجه به اينكه در روايات، «نبأ عظيم» به علي(علیه السلام) و ولايت او تطبيق شده است، با تفسير آن به قيامت چگونه ميسازد؟ و چه ارتباطي بين اين دو تفسير وجود دارد؟
پاسخ اين سؤال در تفسير نمونه، چنين آمده است: جمع ميان محتواي اين روايات و آنچه در مورد تفسير آيه به مسئله معاد ذكر كرديم از دو راه ممكن است:
نخست اينكه «نبأ عظيم» مفهوم وسيع و گستردهاي دارد كه همه اينها را شامل ميشود، هر چند به هنگام نزول اين آيات تكية قرآن بيش از همه در بيان اين جمله روي مسئله معاد بود، ولي اين مانع نميشود كه آيه مصداقهاي ديگري نيز داشته باشد.
دیگر اين كه همانگونه كه ميدانيم و بارها نيز گفتهايم؛ قرآن داراي بطون مختلفي است، يعني يك آيه ممكن است معاني متعددي داشته باشد كه از ميان آنها يك معني ظاهر است، و معاني ديگر بطون قرآن است كه به كمك قراين مختلفي از آن استفاده ميشود، و يا به تعبير ديگر: نوعي دلالت التزامي است كه براي همه كس جز خاصان روشن نيست.
تنها اين آيه نيست كه داراي ظاهر و باطني است، آيات زياد ديگري در قرآن كريم داريم كه در روايات اسلامي تفسيرهاي گوناگوني براي آن آمده كه بعضي هماهنگ با ظاهر است، و بعضي معني باطن را بيان ميكند.
ولي اين نكته را مؤكّداً يادآور ميشويم كه فهم باطن قرآن بدون وجود قراين روشن، يا تفسيرهايي كه از شخص پيغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) رسيده است جايز نيست، و وجود بطون براي قرآن نبايد دستاويزي براي هوسبازان و منحرفان شود كه آيات قرآن را هر گونه بخواهند به ميل خود تفسير كنند.
ملاحظه ميفرماييد كه قسمت دوم پاسخ «تفسير نمونه» تفصيل همان اجمالي است كه از «تفسير الميزان» نقل شد.
همچنانكه در آغاز مقاله گفته شد: دربارة فضايل علي(علیه السلام) آيات فراوان وجود دارد، ولي جهت رعايت اختصار، فقط به ذكر هفده مورد اكتفا شد.
خدايا! ما را از پيروان علي(علیه السلام) و فرزندان پاكش قرار بده.