بیوگرافی زندگی نامه شهداء
معجزه شهید
چکیده: در جبهه همه سن و سالی وجود داشت، از نوجوان گرفته تا پیرمرد مسن. جوانانی که به علی اکبر امام حسین و قاسم ابن الحسن اقتدا کردند و ندای «احلی من العسل» را سر دادند و رهرو جوانان بنیهاشم بودند. |
لطفا دیگه زنگ خانه ما را نزنید
چکیده: همسر شهید میفرمود: حاج آقا! فکر نکنید که فقط بچههای 4 یا 5 ساله فقط بهانه بابا را میگیرند. دختر من که الآن 23 سالش است، هنوز بهانه بابا را میگیرد. |
سفیر خداوند
چکیده: خاطراتی که از این اسطورهها نقل میشود و انسان را به انسانیت خود معترض میکند و از خود میپرسد که آیا انسانی میتواند به این مقامات متعالی برسد آن هم در صحنه جنگ و اینکه آیا جنگ ویران کننده است یا گنج و نعمتی است برای رسیدن به کمالات انسانی؟ |
من لر هستم
چکیده: باقر خوش قیافه بود، قد بلند، چهارشانه، چشمهای رنگی و موهای بور. تعریف میکرد: برای ماموریتی عازم تهران بودم. |
پناه بردن در آغوش شهادت
چکیده: آیا تاکنون به تماشای عاشقان بی قرار نشستهای، که مدام، منزل به منزل در پی معشوق خود میدوند و تا لحظهی وصال آرام نمیگیرند؟ عاشقانی که از اشتیاق به معشوق خواب و خوراک خود را از دست دادهاند و شب را از روز تشخیص نمیدهند. |
سید پا برهنه (بشر جبهه)
چکیده: «یک شب نگهبانى دادن در راه خدا برتر است از هزار شبانه روز که شبهایش به عبادت و روزهایش به روزه دارى سپرى شود». |
سربازان خمینی
چکیده: کسانی این جنگ را اداره کردند که از خود گذشتند و حتی خود را خادم بقیه میدانستند. همه تلاش و همّتشان پیروزی اسلام بر کفر جهانی بود. |
رضایی بزنم یا میزنی؟
چکیده: امام علی(علیه السلام) فرمودند: «إن الله فرض الجهاد و عظمه و جعله نصره و ناصره. و الله ما صلحت دنیا و لادین إلا به» در حقیقت خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگداشت و مایه پیروزی و یاور خود قرارش داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمیشود.» |
مداحی که خودش را تنبیه کرد
چکیده: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یُباهِی اللَّهُ تَعالی المَلائِکةَ بِالمُجاهِدینَ». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خداوند بزرگ با مجاهدان بر فرشتگان میبالد». |
شهید ضابط
چکیده: برخی از کسانی که جبهه بودند و بعد جنگ از آن توفیق بزرگ الهی جاماندند، یعنی «شهادت»، بعد از جنگ مثل یک فرمانده عمل میکردند و شبانه روز از شهدا میگفتند و خاطرات و اسرار شهدا را فاش میکردند و خود را آنقدر به شهدا نزدیک کردند که انگار شهدا را میبینند و با شهدا زندگی میکنند. |
ضابطه عاشقی
چکیده: مدتها بود که اوصاف ملکوتیاش را شنیده و میتوان گفت ندیده عاشقش شده بودم. به دنبال بهانهای برای زیارتش میگشتم. ساعت حدود یک بعدازظهر بود که تلفن زنگ زد. گوشی را برداشتم. صدایی گرم و دلنواز گوش جانم را نوازش داد. بعد از سلام و احوال پرسی گفت |
بیا خواهر منو بگیر
چکیده: شهدا با اینکه در جبهه حال و هوای معنوی و با صفایی داشتند ولی از مزاح و شوخی هم بیگانه نبودند و گاهی با حرکات و گاهی با کلام دیگران را شاد میکردند بطوری که کسی از آنان ناراحت نشود. |