افزودن دیدگاه

تصویر تنهاتوییییی امیدمن
نویسنده تنهاتوییییی امیدمن در

ج..ا:
سلام .

ممنون ازجوابتان .

ولی من اگرچنین مطلبی نوشتم به این خاطربودخواستم بدانم اگرچنین انسانهایی بسیارعاشق باشندبه بهشت به فردموردنظرش می رسدیاخیرکه اطمینان صددرصدبرایم حاصل گردد.
ولی نظرمن این است اگرچنین فردی وجودداشته باشداگرواقعاباتوکل برخدانجام دهددرهمین دنیااحتمالابه فردموردعلاقه اش برسدبه شرطی که تلاش کندوخداوندبهش کمک خواهدکردکه مطمئن هستم صددرصدخواهدرسیدچون اولین نام خداوندبابخشندگی ومهربانی آغازمی شودواگربافرض محال دراین دنیابهش نرسدصددرصددربهشت به اوخواهدرسید.
ازآنجاکه خداونددرقرآن کریم فرموده
آنچه که مهم است انجام واجبات و ترک محرمات است. چنین فردی اگر واقعا وظیفه ی شرعی خود را انجام دهد امید این هست که خداوند در بهشت او را به خواسته اش برساند چون فیه ما تشتهیه الانفس  در بهشت هرچه دل انسان بهشتی بخواهد هست.

ولی دونکته به شمابزرگوارعزیزکه جواب دادید.

                   خواستم بگم که

اولا درست است که چنین مطلبی نوشتم ولی اینکه هرکسی که عاشق است مشکل روانی دارداین درست نیست همانطوری که درکتاب هابخصوص ادبیات فارسی درباره عاشقان زیادصحبت کردندمثل عشق لیلی ومجنون ویاعشق شیرین وفرهاد ،ویاآقای ایت الله بهجت که آنقدرعاشق خدابودیادرطورتاریخ بارهامشاهده شده است عشق یعقوب  به یوسف نبی،که چشمان خودراازدست دادویازلیخاکه بخاطرعشق به یوسف ،زیبایی خود،چشمان خود،وحتی تمام هستی اش درراه یوسف وبخاطریوسف ازدست دادحتی بخاطرعشق به یوسف نبی خداپرست شد.زلیخاازطریق یوسف خداراشناخت .
زمانی که زلیخابه یوسف رسید.یوسف اززلیخاپرسید.
 یوسف: این تو هستی زلیخا ؟ 
زلیخا : روزی من بودم اکنون همه تویی ، زلیخایی در میان نیست. 
زلیخا میگوید نمی پرسی آن همه ثروت و مکنتم چه شد؟
یوسف میگوید : همه در راه یوسف خرج شد. . 
زلیخاـ نمی پرسی آن همه جاه و جلالم کجا رفت؟ ـ 
یوسف: شنیده ام همه را در راه من فنا کرده ای .
زلیخانمی پرسی آن همه زیبایی و جمال چگونه زایل شد؟
یوسف ـ درد عشق جان سوز است و تن گداز حال بگو آن همه عشقت به یوسف کجاست؟ 

زلیخا. ـ آن عشق هنوز پابرجاست ، با تمام وجود آن را پروریده ، درون سینه محفوظ داشته ام...

می خواستم به شماعرض کنم که حتی بعضی ازکافران بودندبخاطرعشق به دختران مسلمان ،مسلمان شدند.اگرعشق به قلب انسان دانشمندونخبه ونابغه نفوذکندعقل وهوش اوراخواهدگرفت .همانطوری که یک دزدحرفه ای اول چراغ خانه راخاموش می کند.کافراگرعاشق شودبی پرده مومن میشود،چیزی شبیه معجزه باعشق ممکن میشکد.

ثانیا اگرمردم عاشقان راازدیدگاه عقل بنگرند واگردرزندگی تعادل نداشته باشنداون فردعاشق ازنظرمردم مشکل روانی دارد.ولی اگرازدیدگاه عاشقان بنگریم مشکل روانی نیست.وازدیدگاه عاشقان عشق است.
گاه مشاهده شده است همین عقل است که انسان راعاشق می کندوقتی انسان توسط عقل درراهی قدم می زندودرآن راه تلاش زیادمی کندواین تلاش زیاددرآن راه عادت میکندوقتی که عادت شودعلاقمندمیشودکه وقتی که علاقمندشودکم کم عشق به وجودمی آیدوقتی که عشق وجودآیدعقل درمقایسه باعشق هیچ است.یعنی عقل درمقابل عشق کم می آوردوشکست می خورد.به این خاطرعشق سراسرعقل رافرامی گیرد .
اگرشماانسانهایی که نخبه ویانابغه است اگرملاحظه کنیدکسی که نخبه یانابغه است بسیارهوششان بالاست درنظرمردم عادی دیوانه بنظرمی رسدزیراکه نابغه هاکارهایی انجام می دهندکه ازنظرمردم بی اهمیت حساب میشوندموجب ناخوشایندآنان می شوند.نابغه ها چنان عاشق هدف هایشان هستندکه به هرطریقی که باشندبرای بدست آوردنش ناامیدنخواهندشدتااینکه باتلاش زیادبه هدفشان می رسند.
علت موفقیت نابغه هااین است که هیجگاه ناامیدنمیشوند...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
15 + 0 =
*****