افزودن دیدگاه

تصویر ایوب
نویسنده ایوب در

سلام ،خدا به شما بزرگواران که راهنمایی های درستی میکنید سعادت داده و پیش قدم شدید و بهترین پاداش الهیشامل حالتون بوده و خواهد بود و در اول منم به نوبه خودم تشکر میکنم از شما بزرگان گرانقدر ،و در بعد سوالی دارم ؟ماجرا:حدود چهار سال پیش دختر عمه ام با من چت میکرد در حد احوال پرسی و راهنمایی درسی و همه حرفا در  همین حد بود و منم تا اونجایی که از دستم بر میمد کمکش میکردم و گاهی هم از لحاظ امید نسبت به زندگی و امید به خدا و حرفای امیدوارانه از این جور حرفا  و اینکه در کل دلگرمی بهش میدادم  اون احساس تنهایی میکرد و از لحاظ عاطفی چون پدر گرامیش از دست داده بود ضربه خورده بود منم فقط از سر دلسوزی جواب پی ام هاشو میدادم به مرور زمان نسبت بهم وابسته شد و خیلی دوستم داشت و داره ولی من بهش هیچ حسی ندارم فقط به عنوان یه دختر عمه بودن بهش احترام میذارم و احوال همو جویا میشیم من چتو کم کردم و حتی بلاکشم کردم  تا اینکه بیشتر وابسته نشه  از سر دلسوزی. باز از بلاکی درش آوردم و کاری به کارهم نداشتیم تا بعد یه چند مدت تقریبا یکسال پیش گفت بیا بریم بیرون رفتیم ولی هیچ خطای سر نزد از ما. عمومم هم اطلاع داشت و من بعد اون ماجرا کلا بلاکش کردم و کاری به کار هم نداشتیم تا امسال آمدن خونمون باز بعد یکسال احوال همو جویا شدیم من واقعا حسشو درک میکنم و واقعا منو دوس داره در حدی که دوست داره من مرد زندگیش باشم ولی من نسبت بهش هیچ حسی ندارم همون موقع یعنی امسالبهش گفتم حسمو، کلی توضیح دادم ولی اون ناراحت شد خیلی ناراحت منم ناراحت شدم هر دفعه سعی دارم آرومش کنم و از دلش ناراحتی در بیارم و این سو تفاهمه علاقش نسبت به منو رفع کنم ولی باز خوش حال نیست و احساس میکنه منو دلشو شکستم گاهی به روش نمیارم  و اصلا این حس ها و علاقه حتی بازگوم نمیکنم برای اینکه ناراحت نشه و به رفتارم خیلی توجه میکنم !ولی اون باز ناراحته دوست ندارم ناراحت باشه چون ما خلق خدایم و برای کمک به دیگر آفریده شدیم و گاهی با حرفی منطقی هر چیزی حل میشه ولی راهشو باید دانست !سوال اول آیا من نسبت بهش موظفم ؟ آیا من حق الناس نسبت بهش کردم ؟و پیشنهادو راه حل شما چیه ؟ ودر کل بگم هدف و تصمیم اولیه من خیر بوده و از سر دلسوزی بوده !سحری پی امش دادم خیلی ناراحت و مثل قبل نبود و سر و سنگین و برای اولین بار بی تفاوت جواب میداد و من متوجه شدم ازم هنوز دلخور و ناراحته در صورتی که هدف من اینه ناراحتی از سرش بیرون بیارم و بگم نمیشه و از اول تصمیمش نسبت ویا حسش نسبت  به من غلط بوده ولی نمیشه چون حس و علاقه اش غلبه بر تفکرش کرده و میخوام مثل اول بدون هیچ علاقه ی  نسبت بهم با هم عادی خوب باشیم و ناراحتی نکنه یه راه حل خوب بدید تشکر ؟سه سال پرسیدم لطفا جواب تشکر آیا من موظفم و یا اینکه نسبت بهش حق الناس کردم ؟راه حل شما چیه ؟

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****