بازی کردن با احساسات دیگران به وسیله چت

21:00 - 1392/11/06
رهروان ولایت ـ مساله را با خانواده در میان گذاشتم و از عشقم و خوبی‌هایش برایشان گفتم، ولی آن‌ها مخالف کردند و گفتند: ازدواجی که مقدمه آشنایش فضای مجازی و چت باشد ازدواج درستی نیست...
چت

اوایل چت کردن ما در حد احوال پرسی و مطالب دینی و مذهبی بود، دختر خوبی به نظر می‌رسید؛ بسیار پرانرژی و مهربان، قلبی سرشار از عشق داشت، تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. از پیدا کردن همسر مورد علاقه‌ام خیلی خوشحال بودم، در قلبم  رویاهایی عاشقانه موج می‌زد، ذهنم سرشار از پاکی و نجابت آن دختر بود.

مساله را با خانواده در میان گذاشتم و از عشقم و خوبی‌هایش برایشان گفتم، ولی آن‌ها مخالف کردند و گفتند: ازدواجی که مقدمه آشنایش فضای مجازی و چت باشد ازدواج درستی نیست؛ دختری که حاضر می‌شود بر خلاف دستور خدا با نامحرم رابطه برقرار کند و با او تا مرحله عشق پیش برود، دختر قابل اعتمادی نیست و این حالت نشان از کم حیایی و بی تقواییش دارد، احتمال این که در آینده به تو خیانت کرده و با دیگران طرح دوستی بریزد دور از انتظار نیست.

از خانواده بسیار دلگیر شدم و از این که خانوداه درکم نمی‌کنند غصه سراسر وجودم را گرفت؛ تصمیم گرفتم به خانواده ثابت کنم که اشتباه نکرده‌ام  و این همان دختری است که مرا خوشبخت خواهد کرد.

تحقیقات را شروع کردم تا برای خانواده سند و مدرکی ارائه دهم که قابل قبول باشد، بعد کمی تحقیقات متوجه شدم که این دختر علاوه بر من با چندین پسر دیگر نیز رابطه دارد!!!

نگرانی خانواده به حق بود، این من بودم که اشتباه می‌کردم، اکنون مانده‌ام با عشقی نافرجام و سخت...

نکته‌ای که در این سرگذشت به چشم می‌خورد، فریب دادن دیگران است که عملی بسیار بد و زشت است. فرق نمی‌کند این فریب‎کاری در فضای حقیقی و در کوچه و بازار و خیابان باشد یا در فضای مجازی و از پشت کیبورد، قطعا کسی که می‌خواهد دیگران را فریب بدهد و یا دست بیندازد یا با کلماتش او را مسخره کند گناه بسیار بزرگی را مرتکب می‌شود که قطعا این گناه باعث بلا و گرفتاری برای او خواهد شد.

همان گونه که از امام سجاد علیه‎السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: «گناهانى كه باعث نزول عذاب مى‌شوند، عبارت‌اند از: ستم كردن شخص از روى آگاهى، تجاوز به حقوق مردم، و دست انداختن و مسخره كردن آنان.»[1]

واقعا فریب دادن و دست انداختن دیگران از گناهانی است که قطعا اولین ضررش به شخص فریبکار خواهد رسید و قطعا این دختر با یکی از این دوستانش مورد تجاوز قرار خواهد گرفت چرا که رسول خدا در این خصوص می‌فرماید: «سه خصلت است كه در هر كس باشد (آثارش) به خود او بر مى‌گردد: ظلم كردن، فریب دادن و تخلّف از وعده.»[2]

این تعبیر، به این معناست كه گرچه این مکر و خدعه‎ها ممكن است به طور موقت دامن دیگران را بگیرد، سرانجام، سراغ صاحب آن می‌آید و او را در برابر خلق خدا، رسوا و بینوا و در پیشگاه الهی شرمسار می‌كند.

مکر و فریب دیگران و بازی با احساسات و عواطف به خصوص کسی که به انسان اعتماد کرده است آن قدر گناه بزرگی است که اگر صاحبش توبه نکند او را به مرز کفر می‌رساند همان گونه که از امام علی علیه‎السلام نقل شده که حضرت فرمودند: «فریب دادن كسی كه به تو اطمینان كرده، كفر است.»[3]

کسانی که وارد اتاق‌های چت یا شبکه‌های اجتماعی می‌شوند و با هویت جعلی و حرف‌های دروغین و استفاده ابزاری از کلمات محبت آمیز قصد سوء استفاده از دیگران را دارند و هدفشان از ابراز عشق و علاقه شهوت رانی و هوس بازی است؛ اگر از اعمال خود توبه نکنند و در صدد جبران گذشته خود نباشد مطمئن باشند که این اعمال بی جواب نخواهد ماند و بالاخره روزی گرفتار عذاب الهی خواهند شد.

همان گونه که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «آن‌ها كه نقشه‏‌هاى بد مى‏‌كشند، عذاب سختى براى آن‌هاست و مكر (و تلاش افسادگرانه) آنان نابود مى‏‌شود (و به جایى نمی‎رسد)»[4]

خطاب به همه دختران و پسرانی که هدفشان از این گونه روابط ازدواج است: تجربه‌های مکرر نشان داده است که دوستی با جنس مخالف و ایجاد رابطه از طریق اینترنت یا تماس تلفنی و ...به ازدواج ختم نمی‌شود و اگر هم به ازدواج ختم شود طرفین همیشه نسبت هم سوء ظن دارند و با خود می‌گویند: همان گونه که این دختر یا این پسر با من دوست شد احتمال دارد که با دیگران هم دوست بشود، این فکر بعد از ازدواج همیشه همراه طرفین است و باعث نگرانی طرفین در زندگی می‌شود و در بسیاری از موارد موجب ایجاد تنش و دعوا میان زن و مردمی‌شود و حتی به طلاق و جدایی نیز می‌رسد.

با توجه به مطالب گفته شده می‌شود به این نتیجه رسید که خیلی‌ها از اینترنت و فضای مجازی استفاده فریبکارانه می‌کنند که قطعا این فریبکاری های روزی دامان خودشان را هم خواهد گرفت و به عذاب الهی و عاقبت رفتارشان گرفتار خواهند شد، از این رو همه کاربران باید مواظب باشند که از این راه اقدام به ازدواج و یا انتخاب دوست نکنند چرا که احتمال فرو رفتن به دام شیادان و فریبکاران زیاد است.

--------------------------------

منابع:

[1]. «وَ الذُّنُوبُ الّتى تُنزِلُ النِّقَمَ عِصیانُ العارِفِ بِالبَغىِ وَ التَطاوُلُ عَلَى النّاسِ وَ الاِستِهزاءُ بِهِم وَ السُّخریَّةُ مِنهُم» [بحار الانوار ج 70 ص 375]
[2]. «ثَلاثٌ مَن كُنَّ فیهِ فَهِىَ راجِعَةٌ عَلى صاحِبِها: اَلبَغىُ و َالمَكرُ و َالنَّكثُ» [نهج الفصاحه ص 422 ، ح 1281]
[3].  میزان الحكمه، ج 9، ص 166.
[4].  «...وَ الَّذینَ یَمْكُرُونَ السَّیِّئاتِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَكْرُ أُولئِكَ هُوَ یَبُور»[فاطر آیه 10]
 

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

برای منم همین جوری شد, با احساسم با علاقه ام با پاکیم با نجابتم بازی شد, با روح و روانم بازی کرد!!! عاشقانه دوستش داشتم, براش میمردم, دید وابستش شدم هر بلایی خواست سرم آورد, نمیبخشمش, تا اخر عمرم نمیبخشمش, رها بودم, شاد بودم, با احساساتم بازی کرد, منو تا حد جنون پیش برد, کاری کرد که دیگه از هر چی مرده متنفرم, به امام حسین نمیبخشمش:((, به هر چی پسره بی اعتماد شدم, بد بین شدم, خدایا خودت انتقاممو ازش بگیر:((

تصویر محمد حسینی
نویسنده محمد حسینی در

ببخشید که اینو میگم مشکل از خودت اون کسی که می خواد باهات ازدواج کن هیچ وقت نمیاد با تو دوست بشه اگر هم باهات بحرفه می خواد پدرتو ببینه تا ازش اجازه ی خواستگاری کنه بخدا خودت سادگی کردی :(

تصویر یاسی2013
نویسنده یاسی2013 در

سرگذشت منم مثل تو...من همیشه فکر میکردم فریب خوردن مال بقیست و من حیلی باهوشم .ولی حالا ک به این روز افتادم میفهمم چقد ساده ام.خدا از همه پسرایی ک با احساس و زندگی و نجابت دخترا بازی میکنن مگذره .حسابمون برا تا قیامت.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

درک میکنم چی میکشید.دختری که بااحساستم بازی کرده.امروز کارت عروسیشوازپسره که اونم دوستمه فرستاده.به نظرت من الان درچه حالیم؟

تصویر tara.99
نویسنده tara.99 در

واسه منم همین اتفاق افتاد.هیچوقت نمیبخشمش وفقط منتظر روز قیامتم .الان موندم چطور فراموشش کنم

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

من هم همچین بلایی سرم اومد.الانم حالم خیلی بده.دلتنگی شدید دارم.شما راه حلی برای رفع دلتنگی ندارید؟با اینکه ازش خیلی دلخورم اما عشق من بهش انقدر شدید بود که هنوز بعد از شش ماه نتونستم از دلم ببرمش.بعضی وقتا دلتنگی انقدر به قلبم فشار میاره که نگو.باید چیکار کنم؟

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

متاسفانه این اتقاقات روز به روز در حال زیاد شدن است شما به این فکر کن اگر این اقا بعد از دوتا بچه از شما جدا می شد و می رفت چه حالی داشتی؟ بچه ها را چه می کردی؟ بچه قربانی چه چیزی می شدند؟ اگر بعد مدتی نامزدی شما را رها می کرد و می رفت ایا باز هم برای شما شانس ازدواج بهتر وجود داشت؟

مطمئنا پاسخ های شما منفی است شما هر وقت به فکر اون افتادی به مسائل منفی اش فکر کن نه به ابراز عشق های دروغین و تو خالی ...به این فکر کن که اگر این عشق کذایی به رابطه جنسی می رسید و شما بعد از رابطه جنسی و از بین رفتن دختری و از این اقا جدا می شدی اون وقت چه باید می کردی؟ قطعا ادامه دادن به این گونه رفتارها و عشق هایی که از راه حرام حاصل شده است همین است که انسان از راه اصلی منحرف می شود و تمام پل های پشت سرش را خراب می کند

تصویر میسا
نویسنده میسا در

همچین هم از این خبرا نیست.دو سه نفر که این بلا سرشون اومده قرار نیست همه همین مشکلو داشته باشن.آره نمیشه اعتماد کرد.ولی دنیای واقعی هم همینجوره.صد بار بدتر از این.همه طلاق و طلاق کشیا از نت ازدواج کردن؟خوده من چندین نفر از دوستام اینجوری ازدواج کردن خیلی هم ازخوشبخت تر از کسایی هستن که سنتی ازدواج کردن.

تصویر پسرای بی عاطفه
نویسنده پسرای بی عاطفه در

پسرا اکثرشون مثله سنگ ویخ اند.خیلی هم مغروووور!
تامیفهمن دختره ازش خوشش اومده پاپس میکشن و نازمیکنن.چه حد این بشر(پسر)بی جنبه است خدامیدونه.
خدایاهیچ دخترپاکی رو تو منجلاب عشق بی سرانجام این پسرهای بی عاطفه ننداز.الهی آمین

تصویر محمدرضا(مشکل جسمی که باعث شده دوبار شکست بخورم)
نویسنده محمدرضا(مشکل جس... در

سلام
من دو بار شکست خوردم هر دو بارشم بخاطر مشکل جسمیم روم عیب گذاشتن،من پسرم،بنظر شما این بلاها سرم بیاد من بدجنس نمیشم؟اونم وقتی که مشکلم مادر زادیه،دیروز بهانه ی الکی گرفت که بچه ی و رفت،من روز قبلش عکسم رو فرستاده بودم،امیدوارم یک روز خوش نداشته باشه که الکی منو امیدوا. کرد که باهات میمونمو جسمت اصلا مهم نیست و...
تا دید جسممو رفت...
از نظر شما پسرا اکثرا بی عاطفه ان،از نظر منم خوبه بگم اکثر دخترا اینجورین؟
امیدوارم همین بلا سر هر بچه ی که بدنیا میاره بیاد،یا اصلا خودش به بیماری من دچار بشه،بخدای احد و واحد نمیدونستم به مادرم بگم یا نه...
دیگه نمیدونم...من قصدم خواستگاری بود...
شما دخترا لطفا خواهشا با احساس یک مریض هرگز بازی نکنید
آبجیای گلم ازتون خواهش میکنم
من الان آرامش ندارم،هعیییی خدا
خیلی دوست داشتم یکنفر بود باهاش دردودل میکردم،خدای منکه حس میکنم دوستم نداره

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ به میسا:

اونایی هم که بلا به سرشون نیامده است یا این روابط براشون عادی شده که این بدترین بلا هست و یا در اینده منتظر بلا باشند ...به هر حال اگه در محدوده حرام باشه قطعا برای هم گناه و انحراف را به همراه خواهد اورد

تصویر saramoradi38
نویسنده saramoradi38 در

یه چیزی واسم خیلی جالبه
جدیدن پسرا واسه سوء استفادشون از احساس و جسم دخترای ساده وزودباور اولین حرفی که میزنن میدونین چیه؟
عزیزم میخام باهات بیشتر اشنا بشم البته اگه جسارت نباشه واجازه بدی؟
دختره مثلن جوابش منفیه و بهیچ وجه نظرش تغییر نمیکنه
تا پسره میگه من ازت خوشم اومده و قصدم اشنایی قبل ازدواجه( دیگه دختره فک میکنه پسره عاشقش شده پس )همه چی اوکی میشه.
متاسفم واسه همچین دخترایی....
ولی عمیق تر که فکر کنی میبینی اگه خونوادش از لحاظ عاطفی واسش کم نمیذاشت هیچوقت با یه کلمه: دوست دارم عاشقتم و... که همیشه از خونوادش دوست داشته بشنوه وحسشون کنه به یه ادمه غریبه به این راحتی اعتماد نمیکنه

تصویر من و اون
نویسنده من و اون در

منم همچین اتفاقی افتاد واسم ولی نه از راه مجازی از راه دوستی های فضای دانشگاهی ولی هرچی بود الان تموم شد دیگه الان دارم ازدواج میکنم تا وقتی با هم بودیم خیلی دوسش داشتم الان بازم دلتنگش میشم ولی وقتی یادمه بعضی اخلاقاش میفته دیگه برام این جدایی مهم نیس.از الان دیگه فقط خوشبختیم واسم مهمه.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام نمیدونم منم دچار عذاب میشم؟آخه به1کی نشونی و اطلاعات اشتباه دادم ولی وقتی فهمیدم وابسته شده که خ دیر شده بود!چنبار باش تموم کردم اما فایده نداش!از راست گفتنم میترسم که 1وقت به همه دخترا بدبین شه و زندگی آیندش بخاطر کار من تباه شه!هروقت جدامیشم انقد حالش بد میشه که از نگرانی 2باره برمیگردم!چیکار کنم؟

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

سلام علیکم شما هر چه سریعتر این رابطه را تمام کنید و اصلا به فکر این نباشید که اون چه حالی بهش دست میده از کجا معلوم که این موش مردگی های اون اقا واقعی باشه؟ و بر فرض که واقعی باشه این راه هم برای شما اشتباه بوده و هم برای ایشون و هر دو باید از این راه توبه کنید..چرا که اگر هم هدف ازدواج باشه این راه درستش نیست و اینگونه ازدواج ها دوام چندانی نداره و اکثر ازدواج هایی که با این گونه اشنایی ها انجام میشه یک تهد جدی را به همراه داره و اون هم سوء ظن طرفین به یکدیگر هست .... از این راه قطعا برگردید و اون هم باید از این راه توبه کنه ...اگه هم هم را برای ازدواج می خواین باید از راه سنتی یعنی اون اقا رابطه را قطع کنه و بیاد خواستگاری و ...

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

سلام علیکم شما هر چه سریعتر این رابطه را تمام کنید و اصلا به فکر این نباشید که اون چه حالی بهش دست میده از کجا معلوم که این موش مردگی های اون اقا واقعی باشه؟ و بر فرض که واقعی باشه این راه هم برای شما اشتباه بوده و هم برای ایشون و هر دو باید از این راه توبه کنید..چرا که اگر هم هدف ازدواج باشه این راه درستش نیست و اینگونه ازدواج ها دوام چندانی نداره و اکثر ازدواج هایی که با این گونه اشنایی ها انجام میشه یک تهد جدی را به همراه داره و اون هم سوء ظن طرفین به یکدیگر هست .... از این راه قطعا برگردید و اون هم باید از این راه توبه کنه ...اگه هم هم را برای ازدواج می خواین باید از راه سنتی یعنی اون اقا رابطه را قطع کنه و بیاد خواستگاری و ...

تصویر لیلی
نویسنده لیلی در

اکثرا افرادی که درچت ها به هم دیگر ابراز علاقه می کنند مشکلاتی در زندگی حقیقی دارندکه نمی توانند ازدواج کنندازاین طریق خودشان راتخلیه میکنند
کسی که پشت نت می نشیند باید آگاهانه وارد سایتهاشود وازچت پرهیزکندتا دردام هوس شهوت پرستان دچارنشود

تصویر najm
نویسنده najm در

واقعا راه درستی نیست ...
ضربات واحتمالات منفیش خیلی بیشتره
انشاالله از راه واقعی واونیکه لایقتون هست نصیبتون بشه کسی که قدر عشقتون رو بدو.ونه

تصویر رها جون
نویسنده رها جون در

یه همکار داشتم که با هزار ترفند اومد خواستگاریم و با هزار بدبختی رضایت خانوادم و گرفت پسره در حد خانواده ما نبود ولی وقتی من و خانوادم اصرار های شدیدش و دیدیم تصمیم گرفتیم قبول کنیم 2 سال تمام به بهانه های مختلف که خونه میسازم و میخوام خونم تکمیل بشه بعد عقد کنم من و خانوادم و پیچوند و بارها و بارها دل من و شکوند منکه دیگه عمیقا" بهش وابسته شده بودم هیچ کسی و جز او نمیدیدم آخر سر که قرار بود بریم محضر عقد کنیم زد زیر همه چیز و شروع کرد به تهمت اخلاقی زدن به من بسیار شدید افسرده شدم و فهمیدم پسر خرابیه و با زنان فاحشه شهر در ارتباطه و مارو فریب داده منکه اهل نماز و روزه و نماز شب بودم خیلی خیلی دلم شکست اینقدر که حتی الان که 3 سال و نیم از ان ماجرا گذشته و من 2 ساله ازدواج کردم هنوز اون لطمه رو فراموش نکردم و بعضی وقتها گریه میکنم و از خدا میخوام انتقام من و از این حیوان بگیره
بعدا فهمیدم با خیلی از خانواده های محترم این کار و کرده و من تنها فردی نبودم که بهم آزار رسوند امسال این آقا گفته توبه کردم و خدا زن مومن و زیبایی نصیبم کرده شمارش و عوض کرده و راست یا دروغش و نمیدونم گفته حالا که خدا زن خوب بهم داده دست از کثافت کاری میکشم

سوالم اینه پس حق من چی میشه؟؟؟؟؟؟؟

من الان هم قرص اعصاب میخورم و اثرات جبران ناپذیری به من وارد شده و قطعا" روی زندگیم هم اثر منفی داره

آیا واقعا" توبه این فرد بدون رضایت من و امثال من از دیدگاه خدا قابل قبوله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پس حق الناس چی؟؟؟؟ پس این همه پولی که من خرج پزشک مغز و اعصاب میکنم چی؟

پس مهریه محرمیتی که برام تعیین کرده بود و ندادش چی؟؟؟؟؟؟

اون موقع به خدا واگذار کردم ولی الان چی بگم اون که اظهار خوشبختی شدید میکنه و اصلا" براش مهم نیست بر سر امثال من چی آئرده

آیا این طور کسی واقعا" میتونه خوشبخت بشه ؟؟؟؟؟؟؟

آیا حق من پایمال میشه؟؟؟؟؟؟ یا خدا اون و به خاک سیاه مینشونه؟؟؟؟؟؟

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

سلام علیکم ...واقعا از خواندن پیام شما و ظلمی که در حق شما شده ناراحت شدم ...خلاصه پاسختان را عرض می کنم که توبه اون در خصوص ظلمی که به شما کرده در صورتی قبول خواهد شد که از شما حلالیت بطلبد و خسارات وارده به شما را جبران کند البته در صورتی که در این وابسته شدن شما تقصیری نداشته باشید و تمام راههایی که دین برای شناخت افراد توصیه کرده را طی کرده باشید و اگر شما بدون تحقیق و برسی به اون دل بسته شده اید تا حدودی خود شما نیز مقصر هستید و البته اون مقداری که ایشان به شما ضربه روانی و مالی زده اند نیاز به حلالیت از طرف شما دارد. امیدوارم که خداوند همه افراد ظالم را در صورتی که قابل هدایت نیستند نیست و نابود بگرداند.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام رها جون منو تو درد مشترک داریم با این تفاوت که من تا امرو ۱۸ساااله که داره با احساسم بازی میکنه به هیچ عنوان هم راضی نمیشه دست از سرم برداره بد جور با احساسم بازی شده هرسال هم میگم خدا کنه خیر از زندگیت نبینی که باعث شدی من خیر از بهترین دوران زندگیم نبردم,ولی خدا یه اتم هم جوابشو نداده ,دیگه دارم بخدا بی ایمان میشم تا دوماه پیش نماز میخوندم ولی میبینم هیشکی صدامو نمیشنوه کنار گذاشتم

تصویر رها جون
نویسنده رها جون در

تورو خدا جواب من و بدید من واقعا" درمانده شدم
خیلی حالم بده و پر از استرس شدم
من میخواهم بدانم آیا حق من بر گردن این به اصطلاح مرد هست یانه؟
آیا حق من حق الناس است
و در قیامت این آقا بازخواست میشود؟

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

بله طبق توضیحاتی که شما نوشتی تا حدودی حق شما بر گردن ایشان است به خصوص همان مهریه ای که نوشته بودید که مهریه را به شما پرداخت نکرد و اگر این شخص در دنیا دین خود را پرداخت نکند در قیامت باید پاسخگوی این ظلم و حق خوری باشد. همچنین اگر در ایجاد ضربه روحی اون مقصر باشه به اندازه تقصیری که داره باید پاسخگو باشه و قطعا روز قیامت بین شما و اون روز قیامت دواری میشه...امیدوارم که اون در همین دنیا متوجه اشتباه بزرگش بشه و طوری از شما دلجویی کنه که به حلالیت از طرف شما خاتمه پیدا کنه

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده به سوال شما.

 

سلام علیکم.

 

مرد و زن در مقابل هم مسئولیت دارند و اگر منظور شما از مرد شوهرتان باشد باید عرض کنم که مرد در مقابل زنش وظایف بسیاری داره که پرداخت حقوق و محبت و نوازش همسرش از مهمترین اون وظایف است و البته زن هم وظایفی داره که اطاعت از شوهر در مسائل زناشوئی از مهمترین اونها است.

حالا هر کسی که به وظایفش عمل نکنه و یا به طرف مقابلش ظلم کنه و او را اذیت کنه قطعا باید روزی پاسخگوی این گونه برخوردش باشه که بعضی ها تو همین دنیا مجازات میشن و برخی هم مجازاتشون به جهان اخرت و قیامت کشیده میشه.

اما قطعا هر کسی به دیگری ظلم کنه نتیجه اون را می بینه و هر کسی هم به دیگران خوبی کنه نتیجه کار خوبش را می بینه.

 

اما با توجه به این که شما زیر مطلبی این نظر را گذاشتید که درباره ارتباط حرامی است که به وابستگی تبدیل میشود احتمال دارد منظور شما این است که با مردی رابطه برقرار کرده اید و او با سخنانش شما را به خود وابسته کرده است ولی بعدا زیر حرفهاش زده و ...

اگر موضوع از این قرار باشد باید بگویم که خود شما هم در این مساله مقصرید که دلتان را بدون قوانین روی شخصی باز کردید و به دستورات خدا توجه نکردید و حریم هایی که خدا مشخص کرده بود را رعایت نکردید و این گرفتاری به خاطر رعایت نکردن این قوانین است مثل راننده ای که قوانین رانندگی را رعایت نمی کند و با سرعت غیر مجاز حرکت می کند و تصادف می کند و مثلا دست یا پایش میشکند ... و شکستن دست و پا و سختی به خاطر ان به خاطر رعایت نکردن خودش است. هر چند ان مرد هم مثل شما و به اندازه شما مقصر است.

تصویر رها جون
نویسنده رها جون در

آقای سجاد ایشان بادوز و کلک وارد شده و بعد از 6 ماه که از من خواستگاری میکرد و من رد میکردم خودش آدرس منزل مارا پیدا کرده و یک روز که از محل کار برمیگششتم دیدم این آقا امدند منزل ما پیش پدرم نشسته و میگویند دختر شما باور ندارند قصد من ازدواج با اوست و مرارد میکنند آمده ام ایشان را از شما خواستگاری کنم و پدرم گفتند برو و خانواده ات را بیاور من کاملا" قانونی و شرعی بوده ام و نیز اینکه بین ما صیغه محرمیت جاری شده و به عنوان نامزد اعلام شدیم
اما متاسفانه و صد افسوس که بنده واقعا" فریب موش مردگی ها و ابراز عشق های الکی ایشان را خوردم و حتی میدیدم یک روز نیامده سرکار جویا میشدم میفهمیدم خودکشی کرده و گفته یا این خانم یا هیچ کس دیگه!!!!!!!!
مثلا" رگش و میزد و.....
من همیشه از خداوند گله مندم که چرا همچین موجود حیوان و آشغالی را جلوی راه من قرار داد . در صورتیکه بنده حتی موقع راه رفتن هم مراقبم پایم مورچه ای را له نکند.
به نظر من هم توبه ایشان پذیرفته نیست و حتی ایشان لیاقت یک زندگی خوب را ندارند.به نظر من ظاهر خوب زندگی ایشان دروغ است و ترس از داشتن چنین گذشته ای و اینکه هر لحظه بترسد رازش پیش همسرش فاش شود خودش یک نوع بدبختی است و اینکه ماه هیچوقت پشت ابر نمیماند

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

سلام علیکم ... همان گونه که قبلا هم در پاسخم به شما نوشتم اسلام به انسان ها راه هایی را جهت شناخت افراد معرفی می کند که اگر هر کسی طبق معیارهای اسلامی حرکت کند کمتر به اشتباه می افتد و من نمی دانم شما در شناخت ایشان چقدر به معیارهای دینی توجه کردید مثلا همان خودکشی در قبل از عقد نشان از بی ایمانی این شخص بوده است که اگر شما احساسی به این قصه نگاه نکرده بودی دچار این همه ضربه نمی شدی اگر فکر کرده بودی که این شخص که اقدام به خوکشی کرده است نشان از کم ایمانی اوست و چنین شخصی قابل اعتماد نیست یا اگر از خانواده او یا دوستانش درباره اش تحقیق کرده بودی مقداری از شخصیت ایشان را می توانستی کشف کنی ... من نمی دانم شما این مسائل را قبل از ازدواج چه اندازه رعایت کرده اید تا مشخص شود که شما در شناخت ایشان کوتاهی نکرده اید ...اگر شما همه راه هایی که دین برایتان معرفی کرده برای شناخت این شخص رفته اید و به این مشکل خورده اید او در تمام گرفتاری های روحی و جسمی شما تقصیر کار است و باید مجازات شود ولی اگر شما هم در شناخت او راه دین را نرفته اید و فقط با موش مردگی ها و فیلم هایش تسیلم خواسته اش شده اید خود شما هم تا حدودی در به وجود آمدن شرایط موجود مقصر هستید و همه این مشکلات به خاطر او نیست...الله اعلم

تصویر حیا
نویسنده حیا در

سلام البته پسرهای با ایمان هم به فکر گول زدن دخترها هستند

تصویر سلام
نویسنده سلام در

سلام
گول دادن مخصوص دختر و پسر نیست هر کی ساده باشه گول میخوره خیلی از پسرا هم گول خوردن حتی ازدواجم کردن با کسی که خودشو مثبت جلوه داده و تا آخر عمر باید بشینه و تحمل کنه ...
راه حل قطعی اینه که دل به هیشکی ندیم هیشکی راحت خلاص

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

سلام علیکم ...احسنت ..این مساله در طرف دختران هست و بعضی از دختران بسیار مکار و فریبکار هستند و افرادی از اقایون هم ساده و زود باور هستند و لذا متاسفانه این مساله هم وجود دارد

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما!

عرضیات شما کاملا درست است ولی به طور قطع نمیتوان در مورد چیزی نظر داد این موضوع تا حدودی میتواند درست باشد.

امروزه دو فرد از بستگان نزدیک به عنوان مثال ( پسر خاله و دختر خاله و.....) که از کودکی با هم در محیط های مشترک بزرگ شدند و شاهد رفتار و کردار هم بوده اند هم بعد از اذدواج دچار مشکل میشوند و به این نتیجه میرسند که با وجود این نزدیکی درواقع چقدر از هم دور بوده اند و چقدر اختلاف نظر بینشون وجود دارد و این یک زندگی مشترک نافرجام است. منظور این است که وقتی مدت طولانی و طی سالها نتوانیم شناخت کافی از شخصی پیدا کنیم چطور با کسی که حتی لحظه ای را باهاش هم صحبت نشده ایم برای زندگی مشترک انتخاب کنیم؟! پس ارتباط با جنس مخالف در زمینه های مختلف انتخاب شریک زندگی، در محیط کاری و ....... کار خطا و اشتباهی نیست مهم نوع ارتباط و نیت و قصد و هدف است که مورد توجه است یک ارتباط ناسالم حتما بین جنس های مخالف صورت نمیگیرد بلکه حتی شاهد ارتباط ناسالم بیت هم جنس ها هم هستیم پس نمیتوان گفت ارتباط از این قبیل نادرست است وقتی ارتباط سالم باشد و هدف و نیت درست ! به نظر بنده مهم نیست از کجای این زمین خاکی هستی مهم ذات و انسانیت است که میماند. اعتماد چیزی است که حاصل عقل آدمیست...با عقل و منطق باید پیش رود.

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

سلام علیکم ...ممنون از نظر خوب شما:

خوبه که شما خودت اعتراف کردی که با وجود ارتباط سالیان نتوانسته اند همدیگر را بشناسند ... پل این ملعوم می شود که شخص ملاک های شناخت افراد را نمی داند و ارتباط هم نمی تواند ملاک را برای انسان معین کند.
وقتی انسان بخواهد کسی را بشناسد ابتدا باید بداند ملاک های خوب یا بد کدام است و بعد شخص را بر اساس ملاک ها مقایسه کرده و بسنجد و این ارتباطی با کم بودن شخص یا زیاد بودن شخص با او ندارد.

شخصی وقتی مدتی با هم گفتگو می کنند بر اساس حرف همدیگر را می شناسند و گاها هم ممکن است بعضی از رفتارهای غلط را حمل بر درست بکند

اما اگر انسان اولا معیارهای خوب را بداند و بعد هم فقط با احساسات قضاوت نکند و بعد هم با تحیقاتی که نوع دوستانش... از نوع رفتارهایش در محیط خارج و ...می شود تا حدودی شخص را شناخت

اصلا اگر شخصی حاضر به رابطه بشود این خودش نشان از یک نقطه ضعف در شخص می باشد

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

با سلام و خسته نباشید خدمت شما.

ممنون از پاسخگوییتون.

عرضیات شما هم موردقبول است . به هر حال همه ی افراد نظرات و عقاید مختص به خودشان را دارند و قابل احترامست.
ارتباطات انواع دارند و کاملا گسترده هستند. از نظر بنده هیچ چیزی در این دنیا بدون علت به وجود نیامده و همین طور هیچ چیز بدی وجود ندارد اگر بخواهیم از راه درست و حساب شده از آن استفاده کنیم. به عنوان مثال همین محیط های چت و گفتگو ، شبکه های اجتماعی ، برنامه هایی از این قبیل و به طور کل دنیای مجازی چیزهایی بدی محسوب نمیشوند اگر بدرستی از آن استفاده شود. اگر یک پیام خوب و سازنده از این طریق به افراد در اقسا نقاط دنیا رسانده شود! .از نظر بنده برقرار کردن روابط از هر نوعی دلیل بر ضعف یک انسان تلقی نمیشود بلکه بعضی اوقات آن را از خیلی از امور آگاه میکند ، شناخت ها را گسترده میکند و برایش تجربه های موثری در زندگی اجتماعی دارد. چرا باید از هرچیزی به دید منفی نگاه کرد و همیشه طرف مثبت آن نادیده گرفته شود؟! و چیز دیگری که خیلی مهم و مورد توجه است اینست که به هیچ عنوان نمیتوان به راحتی در مورد شخصی قضاوت کرد گاهی بعضی افراد نیازمند آگاه سازی از بعضی امور هستند. البته که وقتی از راه منطق در یک ارتباط پیش رویم مطمئنا روابط درست و موثری خواهد بود.

تصویر مریم دل شکسته
نویسنده مریم دل شکسته در

با عرض سلام و خسته نباشید
من دختری هستم یتیم از سایه پدر و مادر و محبت هر دوتا محرومم . احتیاج به محبت و ارامش کنار یکی داشتم که درکم کنه ی سال با پسری دوستم که حسابی وابستش شدم و بهش عادت کردم الان با وجود ی سال که گذشت خیلی از اخلاقم سو استفاده کرد با احساسم بازی کرد و گولم زد چون میدونست دوسش دارم الانم بهم خیانت کرده و با دختری دیگه دوس شده . میخواستم ببینم ایا سزای اعمال و رفتارشو اونم با ی دختر یتیم که اشکشو دراورد میبینه . ؟ خیلی التماسش کردم و منت کشی کردم که بمونه ولی دلمو،شکست . من ازش هیچ وقت نمیگذرم و واگذارش کردم به خدا . ایا سزای کاراشو میبینه؟ واقعا چوب خدا صدا نداره؟ ممنون میشم برام توضیح بدین

تصویر نگین م
نویسنده نگین م در

مریم جان چوب خدا صدانداره اجی خودشم یه روز همین بلا سرش میاد خدا هیچ کسی رو تنها نمیزاره گلم

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

سلام علیکم ...هر دوی شما در این مساله گناهکار هستید...اگه این همه هشدار داده میشه که تا وقتی عقد نکردین به کسی اعتماد نکنید و به او دل نبنیدید و تا کسی خواستگاری نکرده است باهاش رابطه برقرار نکنید به خاطر همین مسائلی است که شما الان مبتلا شدی.. قطعا اون شخص در این ماجرا گناهکار است چون با احساسات شما بازی کرده است و شما را فریب داده است و شما هم در این ماجرا گناهکار هستید که بدون رعایت مسائل شرعی و حلال و حرام خدا وارد این ماجرا شدید و به این مسائل مبتلا شدید. خواهر من درست است که شما از پدر یا مادر یتیم هستید و نیازمند تکیه گاه هستید و این نیاز هر انسانی است اما راهش این نیست که با ایجاد رابطه دوستی و ..دنبال ارضای این نیاز باشید بلکه راه درست ان این است که شما تفوا الهی را رعایت کنید و حجاب و عفاف کامل داشته باشید و حیا را رعایت کنید و با حیا در جامعه حضور داشته باشید تا بدین وسیله مورد پسند واقع بشوید و دیگران بیایند از بزرگتر شما شما را خواستگاری کنند و بعد از توافق های مورد نیاز شما به عقد ان پسر در بیایید و ...خلاصه از این راه ان نیاز واقعی شما ارضا شود. نه این که رابطه حرام برقرار کنید و به حرفهای زیبای دیگران اعتماد کنید و اخر سر به این سرنوشت گرفتار شوید

تصویر فرض کن کلاه قرمزی
نویسنده فرض کن کلاه قرمزی در

سلام من ب ی مشکل بر خوردم
با ی نفر دوست بودم و همدیگر رو دوس داشتیم تا ازدواج هم فکر کردیم اما من قرارهامون رو ب هم زدم و وقتی با مادرم حرف زدم گف مطمئن باش تورو ب اون پسر نمیدم چون پدرهامون باهم مشکل دارن و پدر همون پسر ب پدرم بی احترامی های بزرگی کرده و من بین اون پسر و پدرم پدرم و انتخاب کردم چون کلی برام زحمت کشیده
ولی گاهی وجدانم بهم طعنه میزنه که بااحساساتش بازی کروی و قاطی میکنم
نمیدونم واسه خودم چیکار کنم و نمیدونم از اون پسر چس جوری حلالیت بگیرم اوضاعم داغونه

تصویر فرض کن کلاه قرمزی
نویسنده فرض کن کلاه قرمزی در

کسی میتونه کمکم کنه
از اون پسر چی جوری حلالیت بگیرم
لطفا راهنمایی کنین منو از این آشوب نجات بدین از طعنه های وجدانم لا اینکه میدونم از لحاظ عقلی کار درستی کردم ولی خب احساسات اون هم...

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده مطلب:

 

سلام علیکم:

 

ازدواج فقط وصلت دو نفر با هم نیست که طرفین بخوان با هم قول و قرار بذارند و ... بلکه دو خانواده با هم وصل می شوند و در این میان نظرات والدین هم مهم است. هر چند تصمیم نهایی را باید پسر و دختر بگیرند ولی باید تا جایی که امکان دارد نظرات والدین را هم در کنار تصمیم خود گنجاند.

پس شما تا زمانی که خطبه عقد خوانده شود حق انتخاب داشته اید و می توانستید به شخص مورد نظرتان جواب بله یا خیر بدهید و هر کدام را که انتخاب کنید حق شما بوده است و اون شخص هم حقی همانند حق شما را دارد و دل بستگی قبل از ازدواج گناهی است که باید از خداوند عذر خواهی شود نه از بنده خدا..چون خداوند هر گونه دلبستگی و ...به جنس  مخالف را حرام اعلام کرده است و تنها دل بستگی در قالب ازدواج حلال است.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

پسرعمم شیش ماه با احساساتم بازی کرد بعد گفت فهمیدم عشقم بهت ی عشق خواهر وبرادری بوده ولی من عاشقش شدم باورم نمیشه پسرعمم با من اینکارو کرده الان روحم واقعا تو عذاب مخصوصا با دیدنش بیشتر بهم میریزم

تصویر b
نویسنده b در

سلام
من دوسال خورده ای میشه با یک دختر چت میکردم..من خواستار تموم شدن این رابطه بودم اما اون به هزاران بهونه منو نگه میداشت ومنم چون دلم میسوخت حرفشو قبول میکردم..وابستگی هم بینمون بود اما اون بیشتر دلبسته این رابطه بود واز هرراهی میخواست منو متقاعد کنه که به درد هم میخوریم..خیلی محترمانه باهاش حرف میزدم وحواسم بود که ذهن وفکر این دختر با حرفام به بی راهه نره وحتی بهش گفتم که به دخترخاله ام علاقه دارم وچت بااون جنبه سرگرمی داره وهیچ اینده ای رو برای خودمون تصور نمیکنم اما اون بازم دل بست..من حتی حکم چت بانامحرمو و...رو بهش میگفتم اما گوشش بدهکار نبود..رابطه امو باهاش کات کردم وناگهانی ولش کردم اما الان خدا دوباره بعد چندروز اونو گذاشته سرراهم..میترسم نفرینم کرده باشه ودلش شکسته باشه...خیلی از این موضوع میترسم ودلم نمیخواد تو اینده نتیجه اشو ببینم..حالا چکار کنم خدا ببخشه منو؟؟؟

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده مطلب:

سلام علیکم.

دوست خوبم اصلا در این مساله دلسوزی درست نیست و دلسوزی کمک به اون شخص نیست . و حضور افراد در جامعه و دیدار تصادفی و یا از قبل برنامه ریزی شده به معنای سر راه گذاشتن خداوند نیست. خداوند صریحا از روابط مخفی و پنهانی نهی کرده است و ازدواجی هم که از سر دلسوزی باشد به جایی نخواهد رسید.

دوست من این رابطه را قطع کنید و اصلا نگران عواطف و احساسات ان شخص نباشید

تصویر هستی هستی هستی بدبخت
نویسنده هستی هستی هستی ... در

سلام من تو مجازی با کسی آشنا شدم اول بهش گفتم من چند بار تو زندگیم ضربه خوردم و دست از سرم بردار و طاقت ضربه جدید ندارم من بخاطر ازدواج مجدد بابام و مرگ خواهرم و مریضی مادرم یک آدم زجر کشیده بودم و اوایل هم بهش گفتم از زندگیم و از مردها بیزار بودم گفتم بره و دستم از سرم برداره و طاقت ضربه ندارم دیگ
ولی اون دست برنداشت و بعد مدتی چون حرفشو باور کنم که منو میخاد و نیت بد نداره ب مادرش گفت و ب خانواده من هم زنگ زد و با مادرم صحبت کردن
بعد یک مدت فهمیدم مادرش سرطان داره و ازم کمک مالی خواست و تا وقتی پول دستش میاد بهش قرض بدم و بعد بهم میده
ب مادرش خیلی امید میدادم و کمکش میگردم بخاطر بیماریش
من و اون فقط در حدی همو دیدیم که گفت اول ببینمت و بعد ب خانواده ها بگم و دیگ هیچوقت دیدنش نرفتم مگ اینکه مادرش همراهش بود
خلاصه من کل خواستگارامو بخاطر وعده ی دروغ این آقا رد کردم چون ب خانواده ها هم گفته بود حرفشو باور داشتم و منتظر بودم مشکلاتش حل شه وبیاد عقد کنیم
رابطه زیادی نداشتیم در حد یک پیام و گاهی اوقات زنگ
بعد چند وقت خیانت هاش دیوانم کرده بود و فهمیدم کاری کثیفشو و گفتم همچی تموم
ب خانواده هاهم چون آبروت نره من بهانه میارم ولی برام گریه زاری کرد که منو ببخش توبه میکنم و جبران میکنم
من خیلی وابستش بودم با اینکه رابطه زیادی نداشتیم اواخر ولی هر لحظه تو ذهنم بود و مادرش هم همش برام زنگ و اس میداد ک دخترم تو چقدر خوبی و خیلی وابستم بود چون کمکش میکردم از هیچ کمکی دریغ نمیکردم حتی مالی چون فقط من از مریضیش خبر داشتم و خواسته بود ب کسی نگم ک پسراش نفهمن
فقط منتظر بودم کارای پسره تموم شه و زود عقد کنیم
ک یکهو نمیدونم چیشد و هم مادره هم پسده بهانه گرفتن ک تو بدرد ما نمیخوری کهزار تهمت اخلاقی و گفت من برا پسرم دختری بهتر از تو پیدا کردم و رهام کردن
الان پیش خانوادم خراب شدم نن یک دختر خیلی احساسی هستم فکر میکنن من کاری کردم ک اونا عقب کشیدن
پولایی رو هم ک قرضی دادم بهم برنگردوند
و شکست بدی خوردم
و از همه مردا متنفر شدم
شیا تا صبح بیدارم
کارم شده گریه های یواشکی خنده های زورکی چند بار تصمیم ب خودکشی گرفتم ولی نتونستم
ناراحتم از اینکه چرا از بچگیم همش دارم سختی میکشم و چرا اینقدر بدبختم

فقط میخام بدونم این مادر و پسر به سزای کارشون میرسن ک احساس پاک منو مدتها به بازی گرفتن ؟تکلیف پولم چی میشه ؟
فقط چون نامحرم بوده و باهاش ارتباط محدودی داستم در حد شناختش من جقصرم و ب سزای کارش نمیرسه؟
ب مادرش اون همه میرسیدم اون که نامرم نبود
دارم دیوونه میشم ففط
من قصد هرزگی و هوس نداشتم واون با حرفای دروغش و تهمتاش به من مخ مادرشو شست و نظرشو راجب من عوض کرد
هر روز ارزوی مرگ میکنم

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده مطلب:

سلام علیکم:

خواهر بزرگوار قبل از این که بخواهم درباره کار آن مادر و پسرش قصاوت کنم بهتر است نکته ای را خدمتتون عرض کنم و آن هم اینکه تا عقد بین شخصی منقعد نشده باشد نباید با او دل ببنند بلکه باید به او به عنوان یک خواستگار نگاه کند که احتمال دارد این خواستکاری به عقد برسد و احتمال دارد که حلیه و فریب و ...باشد. انسان میتواند دلش را مدیریت کند به شرط این که عاقلانه فکر کند و احساسات را در این عرصه مهم و حساس کنار بگذارد.

قطعا در بین افراد مرد دروغگو و کلک و زن فاسق و فاجر وجود دارد و اگر شما از مردی فریبکار فریب خوردید به معنای بد بودن و تنفر از سایر مردها نیست بلکه هر کس را باید با اعمال و رفتار خودش سنجید و قضاوت کرد نه این که گناه یک نفر را به پای همه نوشت.

ازدواج اداب و رسومی دارد که شخص تا وقتی این اداب و رسوم اجرا نشده است باید به شخص خواستگار به عنوان یک احتمال نگاه کند که شاید به عقد برسد و شاید نرسد.

من از مسائل بین شما خبر ندارم ولی بر اساس همین مقدار از صحبت شما قضاوت می کنم که اولا آنها نباید طوری برخورد می کردند که شما خیال کنید عقد قطعی است و به او دل ببندید بلکه باید حریم را حفظ می کردند و اکنون به خاطرا ین سوء استفاده و تحریک کردن عواطف و احساسات شما گناهکار هستند و قطعا اگر رضایت شما را کسب نکنند روز قیامت مجازات خواهند شد

در گام بعدی شما مبالغی پول به این شخص قرض داده اید که البته طبق دستور قران کریم باید بین شما دست نوشته اید به عنوان سند وجود داشته باشد و شما به خاطر اعتماد که به اون شخص داشتید این قانون را رعایت نکردید ... اما قطعا اون شخص به شما مدیون است و باید قرض شما را بپردازد و الا روز قیامت مجازات خواهد شد و تا قرض شما را در قیامت ندهد و شما را راضی نکند از عذاب نجات پیدا نمی کند.

خواهر بزرگوار شما سعی کنید ابتدا کتابی در خصوص انتخاب همسر مطالعه کنید و معیارهای همسر خوب و مناسب را بدانید تا دیگر دچار این گونه افراد نشوید.

 

از خداوند سبحان برای شما حل مشکلات و تحمل مصیبت های وارد شده و همسری خوب و مهربان را خواستارم.

تصویر هستی هستی هستی بدبخت
نویسنده هستی هستی هستی ... در

ممنونم از پاسخ خوبتون ...
احساس ارامش پیدا کردم.
موفق و سربلند باشید....

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

پس نتیجه میگیریم هرکس وارد رابطه ای ناخواسته بشه و اعتماد کنه خدا عذابش میده و کار ب کسیکه با حرفا و رفتارش باعث این وابستگی شده نداره....اون پیشرف میکنه و عین خیالش هم نی چه بلایی سر طرف میاد و خدا تازه طرفش داره....حق الناس هم فقط برای شکست خورده هست...

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده مطلب:

سلام علیکم.

نه اصلا معنای این مطلب این چیزی که شما برداشت کردید نیست، بلکه اون شخص اگر عقل و فکرش را به کار می انداخت با چند جمله تو خالی اعتماد نمی کرد و احساساتش را در معرض نفوذ اون شخص قرار نمی داد شخص به خاطر این که اون درایت لازم را انجام ندادها ست آسیب های بسیاری می بینه و اگر وارد رفتارهای گناه الود بشه و توبه نکنه مجازات میشه.

اما اون شخصی که می خواسته احساسات شخص را تحریک کنه و از اون سوء استفاده بکنه قطعا عذابش بیشتر از اون شخصی است که با احساساتش بازی شده و ...

تصویر بی صدا
نویسنده بی صدا در

سلام خسته نباشید
یه سوالی داشتم راسش من پارسال بود که با اقایی اشنا شدم که مثل اینکه نیت این اقا دوستی بوده ولی من ازدواج..اما روزی ک برای اولین بار رو در رو صحبت کردیم ایشون متوجه شدن من دختر اونطوری نیستم من چادری و زیبا و تحصیلکرده هستم هیچوقتم با هیچ مردی دوست نشدم خواستگارای خ زیادی داشتم ولی هیچکدوم ب دلم نمینشستن و همون روز اول رد میگردم خانواده من وضع مالی خوبی ندارن خودمون ساکن خونه ایی اداری هستیم خونه خودمون تو یه محله محرومه.بابام بیست سال پیش اعتیاد ب تریاک داشتن ولی همون سالهای بچگی من ک یادمم نمیاد ترک کردن.وبیشت ساله حتی سیگارهم نکشیدن زندگی سالم و خوبی داریم شکرخدا... ولی خب الان فشارخون دارن و یه مدت هم بیمارستات بستری شد براهمون خ مریض و لاغرشد بابام هم کارمند هستن و هم نکهبان انبار.و دو جا کارمیکنن وکلی زحمت میکشن تا خرج مارو دربیارن هیچی هم برامون کم نذاشتن تا بریم دانشگاه و درس بخونیم.من هیچوقت دنبال مال و ثروت کسی نبودم خودم سختی کشیدم همیشه دوست داشتم یه ادم صبور و مهربان و باخدا قسمتم بشه.همین..این اقا بعد دیدن من گفتن تو همون زن رویاهای من هستی که برا ازدواج میخواستم  و درست همون روز باخانوادش مطرح کرد..پدرش خ ب ازدواح سنتی اعتقاد داشت حتی پسربزرگش دختری رو میخواست ک فقیرو سبزه بود اما پدره زیربار نرفته بود و داده بودنش ب دخترفامیلشون..اما توعقدمیخواستن جدا بشن ک باباش نذاشته و الانم خوبن ولی پسره میگه کاش میذاشت وهنوز حسرت میخوره و میگه باباشو نمیبخشه این بماند ک پدره خ پولدارو ثروتمنده و به همه پسراش نفری یه واحد اپارتمان داده ..خبراحقیقاتشوت ب ما میرسید و منم خواستم شزایطموهمون اول ب اقا بگم از جمله مهریه و اینا...و این باعث شد تواین دومااه قبل  از خواستگاری ما بهم وابسته بشیم..حتی میرفتیم ساحل و همو میدیدم این بماند ک پسره کلی اعترافاشو ب من میکردو میگفت اگه راسشو بگم ازدستت نمیدم؟بعد میگفت نثلا قبلا با دختربوده یا فلان دختر ولش کرده و خ ضربه خورده و انگشت شمارمثلا دوماهی یه بار مشروب میخوره میگفت پول ب مشروب نمیدم اگع خریدن با دوستام یکم میخورم اونم ازفشارو ناراحتی ک ب من قول داد دیگه نخوره.. پسره کارنداشت یخاطر من رفت سرمغازه .حقوقش سیصد بودولی من میگفتم من خودمم کارمیکنم دوتا خرج زندگیمونومیدیم. من حتی نمبدونستم اینا انقدرپولدارهستن ک بعدپسره گفت.. و من بهش گفتم بهتره تمومش کنیم چون خانوادت منو خونوادمو ب چشمشون نمیاد و تحقیرم میکنن..اما اون گفت خانواده من اینجوری نیستن بعدشم مگه من مردم ؟ خلاصه تمام این دوماه گذشت و ما چند روزیک بارهمومیدیدم ولی حتی دستمون بهم نمیخوردولی خ عاشق هم بودیم بدون هیچ مشکلی..  اما شب خواستگاری خانوادش خ مغرورانه برخورد کردن حتی حرفم نمیزدن.. باباش ک انگار اعوذبالله خدا باشه رو مبل نشسته بود و بابام پایین ..حتی سلام درست ب بابام نکرد بعدکلی پذیرایب رفتن و خواهرو باباش الکی الکی بد بابا مامانمو گفتن گفتن تخقیق کردیم باباش معتاده  البته بابای من خ سالها پیش یه اشتباهی کرد ک خدا خودشم شاهدع سالهاس باشرافت و پاکی زندگی میکنه و مگه حدیث نداریم ک میگن کسی رو ب گناهی سرزنش نکنیدشاید فرداش توبه کرده باشع؟؟  بابای من ک بیست ساله  ... بعدم گفتن مادرش ادم خوبی نبود چون مامانم با محبت گفته بود فقط کارداشته باشه و اخلاق دیگه هرچی خودشون بخوان..گفتن دختره هم قیمتی نسست و بی ارزشه...خدا میدونه چقدر حرفای الکی زدن تا منوخونوادمو توچشم پسره بی ارزش کنن پسره میومد پیش من زارمیزد با گریه..ک من جیکارکنم 
حتی با خوبی بهش میگفتن تا لج نکنه....
از بابام بدم میادو این حرفا... منم گفتم برو بهشون بگو اشتباه کردن و رآصیشون کن اونم سردو هفته تسلیم خونوادش شد.. منم خ ازلحاظ روحی ضربه خوردم و مریص شدم حتی یه بارخودش منو برد دکترو اونجا گریه میکرد اونجا برا اولین باربی خبردستمو گرقت و من هی وایسته تزشدم اما ب هفته نکشید ولم کرد رفت کیش  خوشگذرونی حتی حالمم نپرسید من هنوز امیدداشتم ک بشع.. بعدک برگشت همش سرد بود و بی محلی میگرد یه دختری رو خ توواینستاگرام تگ میکرد حس میگردم میخوادباهاش ارتباط بگیره باهاش دعوام شدک چرا هی ب این دختره چراغ سبز میدی؟ گفت ب دختر پاک مردم تهمت نزن...من ک ب کسی تهمت نزدم

هیچی نگفتم دیگه سرد یود و دیگه مث قبل نبودباهام حتی دیگه زنگ نمبزد پ هم نمیداد هی میگفت اماده شو برا جدایی.. منم 
بماندک قبل بهم خوردن چقدرپاکی پیشه کردیم ب امیددازدواج حتب مسجدمیرفت مشهدرفت از اقاامام رضا خواست بهم برسیم..اما سرد شد ومنم گفتم باشهحالا ک دوس نداری میرم گوشیمم خاموش کردم دو روز...وقتی  روشن گردم دیدم هیچ..حتی یه زنگ نزد ک دوستت دارم نرو انگار منتظر همین بود ک خودم برم دوماه بعدش پ داد ک اپاندیس عمل کردع زنگ زدموچقدرگریه کردم ک مواظبخودت باش اونم گفت ممنون و سرد برخوردکرد بعدشم گفت 
توخودت نموندی و رفتی! همه عذاب وجدانو گذاشت واسه من..
بعد بهم خوردن خواستگاری و مریض شدنم  کلا شایدچهارپنج باردیدمش ک توهمون مدتم دیگه دستاموگرقت بوسیدمنو بغلم کردمنی ک ب پسرخالمم دست نمیدادم اولین بار بود وچقدر وابستش شدم اما الان توبه کردم خدا خودش شاهده شیش ماهه هروز گریه میکنم میدونم خدا منو بخشیده ولی اینکه با احساسم بازی شد و هنوزم با دیدن عاشقانه های اون دوتا باهم میشه.. دارم میسوزم شاید منم دارم تقاص گناهی ک نمیدونم چیه پس میدم ولی خدام شاهدبود من هیچوقت نخواستم دلی بشکنه...
بعدسردشدنش متوجه شدم ک باهمون دختره ک سرش باهاش بحث کردم دوستشدع و الانم باهمن هروز عکسای پروفایلو اینستاگرام وواتساپش پر از عکسای کادوها و عاشقانه های با اونه این دختره ک باهاش دوس شده خ راحت و پرازارایشه و بدحجابه ولی خ بیشترار من دوسش داره.حتما دختر خ خوبیه... اتیش میگیرم میگم پس من چی؟پس دل من چی میشه اینوسط؟شیش ماهه نتونستم یه روزگریه نکنم سر هفته عاشق یکی دیگخ شدو منو زد زمین... حتی نگفت حلالم کن حتی دلجویی هم نکرد..بدلم موند بگه بد کردم درحقت با احساست بازی کردم پشیمونم ..فقط بهم گفت بزن برو عنتر! گفت دیگم پ نده!خانوادش ک هیچ خودشم با غرورش منو له و بی حرمت ونابود کرد شمارمم پاک کرد.. همش با دخترس.. ازونروز انقدرشکستم ک هروز بعدهر نماز واجب دو رکعت نمازدلشکستگی میخونمو واگذارش میکنم ب خدا.. میگم یه کاری کن یه روز برگرده بگه هیچکی مث تو نبود حلالم کن و من خداشاهده همون لحظع میبخشمش ولی الان نمیتونم شایدموندیرا روز قیامت..اونجا اگه ازم خواست چون واقعا دوسش دارم بخاطر خدا میبخشمش..  ولی الان نه...چون دلمو تیگه تیکه کرد..ولی باباش ک برادرشهیدم هس ب خدا امام حسین واگذارکردم هروزم ب داداش شهیدش شکایتشو میکنم گ چرا منو بی ارزش خوند بدون اینکه بشناستم..من ب پسره کفتم باباتو ب خدا واگذارکردم گریه کرد گفت دلم میسوره گفتم واسه بابات؟ گفت نه ..واسه دل تو... حالام هرور دارم میسوزم و اون هروز خوشه با دخترع ...هی بیرون میرن هفته دیگم تولدشه و کلی خوش میگذرونن همش میگم خدایا چرا سهم من این شد و سهم اون خوشی؟ ینی من انقدر بد بودم؟ میگم خدایا توام طرفداراونی؟ پس دل شکسته من چی...چرا فقط من زجر بکشمو اون شاد باشه؟
دیگه ب هیچ مردی نمیتونم اعتمادکنم دیدن اون دوتا باهم فقط زجره برا زندگی من...از حدا میخوام تقاص دلی ک ازمن شکست و پس بده من دیگه اون دخترپاک و شاد سابق نیستم... شدم یه افسرده ک شیش ماهه شبو روزش گریه س و اون عین خیالش نیس ..خدا ارش نگذره.... ببخشید زیاد شد واقعا دلم میسوزه....

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده مطلب:

سلام علیکم

داستان غم انگیز شما را به دقت خواندم و نکاتی را خدمت شما عرض می کنم شاید برای اینده شما مفید باشد هر چند گذشته را شما به خاطر احساسی برخورد کردن از دست داده اید و به احساسی غلط مبتلا شده اید.

در ازدواج سه اصل وجود دارد که هر کس بر خلاف ان عمل کند قطعا شکست خواهد خورد و این شکست ممکن است به روح و روان او ضربه بسیار سختی بزند یا ابرویش از بین برود و این سه اصل به ترتیب می باشد:

اصل اول: توافق خانواده ها: یعنی در ازدواج اولین و مهمترین اصل که باید قبل از هر چیزی باشد توافق دو خانواه ای است که می خواهند با هم وصلت کنند و تا این توافق صورت نگیرد قطعا ازدوج هم به هم می خورد و زندگی تشکیل نمی شود

دوم: توافق مالی: یعنی توافق بر سر مهریه و جهیزیه و شیربها که این در مرحله بعد از توافق خانوادگی است و بسیاری بودند که در مرحله اول به توافق رسیدند و خانواده ها همدیگر را قبول کردند ولی در توافق مالی به هم نرسیدند و لذا ازدواج خراب شد

سوم: پسند قلبی دختر و پسر: یعنی بعد از این که توافق بین خانواده ها صورت گرفت و در مساله مهریه و جهیزیه هم به توافق رسیدند تازه نوبت به این می رسد که دختر و پسر همدیگر را ببینند و با هم حرف بزنند و از علاقه نسبت به یکدیگر با خبر بشوند که اگر با هم تفاهم داشتند و به هم علاقه مند بودند که این ازدواج سر می گیرد و اگر مخالف بودند و توافق نداشتند این ازدواج منتفی می شود ...
کسی که طبق این اصول پیش برود قطعا شکست روحی نخواهد خورد چون مساله پسند قلبی در اخرین مرحله اتفاق می افتد و اگر این ازدواج سر نگیرد به کسی ضربه ای وارد نمی شود ولی کسانی که این مرحله سوم را در اول انجام می دهند یعنی قبل این که خانواده در جریان باشد و قبل این که خواستگاری صورت بگیرد و توافقی انجام بشود خود سرانه با پسری رابطه برقررا می کنند و عاشق می شوند در بسیاری از موارد که این دوستی و عاشقی به سمت ازدواج نمی رود بلکه به انحراف و مسائل جنسی کشیده می شود و در مواردی هم که به سمت ازدواج پیش می رود با مخالفت خانواده ها روبرو می شود که گاها ابروی دختر می رود یا او به عشق نافرجام می رسد و ....
پس اگر کسی زندگیش را دوست دارد و عواطفش برایش مهم است باید طبق این اصول حرکت کند و طبق این اصول همسر اینده اش را انتخاب نماید تا ضمن محفوظ ماندن مساله ناز و نیاز در ازدواج از ضربه های روحی و روانی و عشق نافرجام و انحراف و ...محفوظ بماند.

الان علت شکست شما این است که شما مرحله سوم را اول انجام داده اید و به خاطر همین هم به این درد مبتلا شده اید و اگر احساسات خود را کنترل می کردید و به حرفهای بدون تعهد اعتماد نمی کردید و خوردن مشروب و ...را نقطه ضعف های بزرگ تلقی می کردید و به راحتی و با قول های خشک و تو خالی از روی ان عبور نمی کردید به این مشکل مبتلا نمی شدید.

اما اکنون با برسی کردن نقاط منفی مانند شراب خوار بودن ایشان، داشتن خانواده مغرور، دم دمی مزاج بودن و وفا دار نبودن به عهد و پیمان،می توانید از این عشق نافرجام و کاذب خلاصی پیدا کنید.

قطعا مردان این گونه در جامعه بسیار است ولی به معنای بی اعتمادی به هر کس نیست و اگر کسی از طریق هایی که خدمت شما عرض کردم اقدام کرد و شما تحقیقات لازم را از او انجام دادید احتمال این که قابل اعتماد باشد بسیار است.

 

تصویر بی صدا
نویسنده بی صدا در

اگه این اقا با این دختره ازدواج کنه دلم میسوزه. چون برا این تلاش کرد یرا من نه.. ولی این دختره پولداره.... و احتنال  اینکه قبولش کنن زیاده...
.اونا چون ما پولدارنبودیم و خودشون بودن مارو ب چشمشون.نمیومد... وگرنه  عموهاش معتادن و این بهونه بود بابای من ک نبودخودشونم فهمیدن ولی بازم موافق نبودن.. حالا خود پسرم سیگارمیکشه ولی دور ازچشم بایاش...  ولی خ دوسش دارم کاش اینطور نمیشد ...  ولی دلمم هیجوقت توعمرم انقدرازبی حرمتی ب خونوادم ووخودم بدون شناخت... نسوحته بود ....  همه این دردم خودم ب دوش کشیدم بدون اینکه حتی با یکی دردودل کنم... تنها همدمم خدا یوده ک اونم خ ساکته... میگم نکنه دوسم ندارع و صدامو نمیشنوه..خودش شاهد بود ک من چقدرپاکی پیشه کردم ولی خاتوادع اون نخواستن و مارو ب گناه اندداحتن...  و حالا من بیشترین اسیب رو از خودشو خانوادش خوردم ... ایا خدا حق دل شکسته منو ازشون میگیره؟ ایا پسره یا این دختره خوشبخت میشه؟ چجوری انقدر خوشبخته با وجود دلی ک از من شکوتد... و الان تنها دلهرش از دست دادن اونه... چقدر من بازی خوردم. . چرا برا من این دلهره رو نداشت..انقدر بی ارزش بودم؟ چون پولدارنبودم... چون میکاپ نمیکردم چون چادرمیپوشیدم و این اقا یه بارم اندام منو ندید... منم اگه ارایش غلیط میکردمو خودمو ده برابرخوشگلترنشون مبدادم حتما پام وامیستاد.... مث این دختره ک ده برابرمن عاشقشه.... حتی دلم نمیخواس یه مدت دیگه چادربپوشم دلم میخواس مث اون بشم... ولی چون داییم شهیده از بچگی مامانم گفت چون خانواده شهیدیم باید چادر بپوشی ک الان خودمم دوسش دارم وواگه نپوشم حس بدی.. ولی الان میفهمم چرا دخترا این جوری بیرون میرن چون پسرا دخترای بدحجابو ارابش غلیظو بیشتردوس دارن..... حتی خاتوادم دیگه خود دختریراشون مهم نیس همش دنبال کلاس هستن.. ک باهاش پز بدن...

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده مطلب:

سلام علیکم

فکر نکنم شخصی با این شخصیتی که شما ازش تعریف کردی شایستگی دوست داشتن را داشته باشه و شما به خاطر عشق کاذب که در اثر رعایت نکردن حریم های الهی مبتلا شدید خیال می کنید اون شخص مناسبی برای ازدواج با شما بوده و اون می تونست شما را خوشبخت بکنه و ...این آسیب که به شما رسیده بخشی از اون تقصیر خودتون هست که در دلتون را باز گداشتید که شخصی با سخنان به ظاهر زیبا در اون نفوذ کنه و بدون انجام دادن اون مراحلی که در پیام قبلی عرض کردم وابسته اون شدید و الان هم می تونید با فکر کردن روی نکات منفی اون که قطعا در زندگی اینده بسیار موثر هستند ازش متنفر باشید و خدا را شکر کنید که فریب نخوردید و این قضیه همین جا تموم شد.

تصویر بی صدا
نویسنده بی صدا در

سلام خیلی ممنون از حرفاتون واقعا دارم کم کم بهش میرسم که ارزشی نداشت... و خدا صلاحمومیخواسته ..حرفاتون خ منطقی ودرست بود من خیلی احساسی برخورد کردم ممنون که راهنماییم کردین خداروشکرمیکنم که خدا مراقبم بود..

بازم ممنونم  خدا خیرتون بده سلامتو موفق باشین...

تصویر سوگول
نویسنده سوگول در

با سلام خسته نباشید من دختری 21ساله و تقریبا زیبا من بخاطر بد اخلاق بودن پدرم و اینک ب من پول نمیدادن واسه خرج ماهیانم مجبور شدم ب بهانه دانشگاه ک رشته بدون کنکورم رفتم ولی فقط رفتم ک از اون خونه ک فقط داخلش دعوا بود و بی پولی بداخلاقی پدر فرار کنم همیشه گریه میکردم بخاطر اینک پدرم خیلی بداخلاق بود و همیشه متوجه میشدم پدرم با زنا دیگ رابطه داره داغون میشدم  همیشه پدرم منو برادرام خیلی کتک میزد اجازه حرف زدنم نداشتیم تو اون خونه همیشه با ترس لرز پیشش مینشستیم از خدا همیشه گلایه میکردم وقتی می دیدم زندگیم اینجور و وقتی رفتم دانشگاه  تازه 19سالم بود هیچ وقت فکر نمی کردم کسی بتونه گولم بزنه با ی پسر 30ساله آشنا شدم از طریق فضا مجازی ک تازه از همسرشون جدا شده بودن ولی من خبر نداشتم اومدن اون شهری ک من درس میخوندم و منو بردن خونه خودشون و من اونجا دختر بودنم را از دست دادم و بعدش متوجه شدم ک هم معتاد بوده و هم اینک قبلا زن داشته طلاق داده و حالا بعد دوسال اینک با احساساتم بازی کرد و تو این دوسال با رفتارش منو خیلی زجر داد حالا میگ نمیتونه اعتیادش ترک کنه نمیتونه واس من زندگی بسازه منم دیدم دیگ نمیخواد باشه باهاش قطع رابطه کردم ولی ب نظر شما خدا کمک من میکنه اخ چون توبه کردم ..ولی بازم الان تو همون خونم با بد اخلاقیا بابام ک بیشتر شده نمیدونم چیکار کنم شب و روزم گریس دیگ ب جز اون پسرم نمیتونم ب کسی فکر کنم ک بخا م ازدواج کنم و اون پسر نفرین نکردم چون خودمم گناه کار بودم ولی میخام خدا میبخشتم با این همه اشتباهاتی ک داشتم

تصویر سجاد
نویسنده سجاد در

پاسخ نویسنده مطلب.

سلام علیکم.

در این که خداوند گناه شما را می بخشد یا نمی بخشد باید عرض کنم که طبق آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خداوند کسانی را که واقعا از کرده خود پشیمان باشند و با جشمانی اشکبار و دلی شکسته به پیشگاهش درخواست بخشش کنند و در عمل نیز دیگر گناهان گذشته را تکرار نکنند می بخشد  خداوند در قرآن كریم فرموده است:
بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‌‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را مى‌‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.». [1]
و در آیه دیگری می فرماید:
«و به درگاه پروردگارتان بازگردید و در برابر او تسلیم شوید، پیش از آنكه عذاب به سراغ شما آید، سپس از سوى هیچ كس یارى نشوید.» [2]

در روایتی از امام باقر علیه السلام می خوانیم كه حضرت فرمودند:
«خداوند از توبه بنده اش بیش از کسی که مرکب و توشه خود را در بیابان در یک شب تاریک گم کرده و سپس آن را بیابد شاد می گردد.». «3»

اما آن آسیب «از بین رفتن بکارت» که از سوی این گناه به شما رسیده است با توبه قابل برگشت نمی باشد. اما در پایان عرض کنم که امیدی به ازدواج با آن شخص نداشته باش، او از همان اول هم قصد ازدواج با شما را نداشته است و هدفش همان چیزی بوده است که اتفاق افتاده و هر وقت شهوتش جمع شود ممکن است مجدد با وعده ازدواج و ...شما را به سمت خودش بکشاند تا تخیلیه شهوانی شود و دوباره شما را رد کند... به شما عرض می کنم تا همین اندازه هم خیلی خطر کرده اید تا وقتی که کار به جاهای باریکتر کشیده نشده است دور این رابطه را خط قرمز بکشید و تمام راه های ارتباطی با آن شخص را از بین ببرد.

منابع:
[1]. قُلْ یَاعِبَادِىَ الَّذِینَ أَسْرَفُواْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ. [زمر آیه 53]
[2]. وَ أَنِیبُواْ إِلىَ‏ رَبِّكُمْ وَ أَسْلِمُواْ لَهُ مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَكُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنصَرُون. [زمر آیه 54]

3. اصول کافی، ج ۲ باب التوبه..

تصویر ebays
نویسنده ebays در

پیشنهاد من به همه ( چه دختر چه پسر ) و چه خانم و چه آقا

فرق ندارد شکست عشقی  و یا عاطفیه دیگه مثل از دست دادن اعضای خانواده( دور از جون همه ی خانواده ها ) ؛

بعد از شکست عشقی بجای گوش دادن به music غمگین ( که اگر اشدم گوش بدید باز غمگین میشین ) سعی کنید به فکر 1 هدف باشد

هدف رو هر چقدر که می توانید بزرگ انتخاب کنید و برای رسیدن به هدف بجنگید ، مثلا باز کردن مغازه ی پوشاک شیک و بزرگ یا گرفتن مدرک دکترا و ..

خلاصه هر کسی می تواند هدفی انتخاب کند بعضی ها پول ندارند ولی می توانند هدف پولدار شدن  را انتخاب کنند ..

در این حالت وقتی هدف شما برای شما آرمان بزرگی باشد ، دیگر عشق از اعتبار می افتد و به عبارتی شخص مورد نظر به کل فراموش می کنید و یا به مرور خاطرات ازمعنی می افتند ..

حتما به این موضوع فکرکنید  و می توانید کتاب "بدون سرمایه پولدار شویم Unfunded-Get-rich " ( فارسی ) دانلود ومطالعه کنید ..

رایگان همه جا موجوده

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خداوندمهربان وبخشنده است خدامنتظراینه که ببینه ما توبه میکنیم تاماروزودترببخشه نه اینکه تایک گناه کردیم مارومجازات کنه وبلا برامون بفرسته حاج اقا شماانقد که از عقوبت خدامیگید از بخشندگیشم بگید خداحتی زناکاروهم میبخشه خدارحیم ناامیدی ازرحمت خداگناه کبیرس من رابطه بانامحرموقبول ندارم چون وابستگی ایجادمیشه وممکنه بهم نرسن بعدمیشه عقده میشه سرافکندگی میشه ضعف امااگه ازطریق این رابطه ها بهم رسیدن اگه توبه کنن خدامیبخشه نه اینکه بلابراشون بفرسته ..خدامیبخشه بشرط اینکه اون گناه دیگ تکرانشه 

تصویر فروردین ماه
نویسنده فروردین ماه در

لطفا جواب بنده رو بدید . سلام . آیا میشه از کسی که به دورغ وعده ای داده و اون رو عملی نکرده شکایت کرد ؟ و این وعده ها روح  و روان شخص رو به هم ریخته و ضرر رسیده به اون شخص به واسطه حرفهای دروغ میشه شاکی شد ؟

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

من دختری 18 ساله ام و از طریق فضای مجازی با یه پسر اشنا شدم ما همدیگرو دوست داریم و اون پسر به من قول ازدواج داده است و داعم به من میگه که راجب تو با مادرم صحبت کردم  به نظر شما حرفش رو باور کنم و به رابطه مجازیم ادامه  بدم یا قطع رابطه کنم ؟؟ تورو خدا بگید چیکار کنم من اصلا دوست ندارم که گناه کنم 

تصویر یاری رسان.....خدا

سلام نمیدونم جواب این مطلب رو می دید یا خیر

چندی پیش یکی از دوستانم در یکی از چت رومها با اقایی اشنا شدند که ابتدا خودشونو مجرد معرفی کردن ولی بعد از اینکه متوجه میشن دوستم اهل به گفته خودشون راستگوییه اعلام می کنن مجرد نیستن و اگه مایلن به ثحبت ادامه بدن، دوستن بدلیل دلسوزی برای اون فرد و باوجودیکه تمام صحبتهای خودس دروغ بودو وانمود به راست گفتن می کردباز به ثحبت با اون اقا ادامه داد این مکالمات به تقاضای دوستم بدون ردو بدل کردن هرگونه عکس و تماس تلفنی و تنهااز طریق چت روم بود . مکالمات با گذشت چند روزکم کم عاطفی میشن و بدنبال ابراز علاقه اون اقا ، دوستم هم ابراز علاقه می کنه ولی بعد از چند دوز متوجه اشتباه خودس میشه و با ساختن یک خاستگار دروغین و درخواست و اصرار برای ازدواج با اون تمون میشه بطوریکه بک روز ودر غیاب اون اقا ، پیامی رو مبنی برابن عنوان مبکنه و ابنکه به پیشنهاد ازدواج جواب مثبت داده  دبگه ادامه نمیده ضمنا اینو خاطر نشان کنم که ایشون به دوستم در همین فضا پیشنهاد ازدواج میده با وجودداشتن همسر و فرزند و به بهانه اینکه همسرشون منزلو ترک کردن و با وجود اصرار ایشون برنمیگردن. دوستم بعد از قطع ابن ماجرا بعد از یک هفته مجدد از سز کنجکاوی بچه گانه با مراجعه به همون چت روم مجددا و بطور اتفاقی با ایشون برخورد می کنن و اینبار ایشون اعلام میکنن اگه جوابشو نده دبگه اونو نخواهد دید و یکبار ابنکارو کرده و فایل عکسی رو می فرسته که دوستم بار نمی کنه مبنی بر اینکه قصد خودکشی داشته وقتی فهمیده دوستم ازدواج کرده . دوستم مجبور میشه باهاس حرف بزنه که متوجه میشه همسر ایشون به خونه برگشته و بگفته دوستم همسرایشون متوجه تغییر رفتار اون اقا میشن و ایسون با کمال پر رویی اعلام می کنن که با کسی چت میکنن و وقتی دلیلش رو می پرسن به دوستم میگه که حق همسرش اینه دوستم واقعا ترسیده بود وقتی پیش من اومد و ماجرا رو تعریف کرد تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که باید با اون اقا قطع کنی همه چیو پس به دوستم گفتم به دروغ اولت ادامه بده و لگو همسرت متوجه چت تو شده ولی فکر می کنه با دخترها چت میکنی ولی باز دوست نداره چت کنی و بهش قول دادی دیگه نیای چت کنی و اون روز براش ارسال کرد فردای اونروز هم در حضور من شاهد بودم اون اقااومد و بهش سلام داد بی توجهبه متنی که ارسال کرد بود پس دوباره متنو دوستم فرستاد و تمام مسخصاتشو در اون چتروم پاک کردتا هیچ ردی از خودس بجای نزاره... حاج اقا بعد از گذشت چند ماه دوستم ناراحته که نکنه به خاطر قطع ای ارتباط اون اقا سر خودس بلاییی اورده باشه و دوستم پیش خدا بخاطر اون ابراز علاقه مسیول باشه و حقی گردنش باشه و اینکه با وجودیکه من به ابشون گفتم در این فضاها همه قصد سو استفاده رو دادن و هبچ چیزی راست نیست توحتی اسم و ادرس دقیقی از اون فرد را نداشتی وفقط گریه و ناله اون فرد تو رو مجبور به ادامه می کرد و باید همه چیزو فراموس کنی دوستم توبه کرده به خاطر رفتن به اون محیط ولی باز بین تشخیص خوب و بد کار درگیره . نظرتونو می فرمایید و اینکه ایاواقعا حقیبر گردن دوست من هست ایشوت یعنی دوستم یه فرد بسیار باهوس و فعالی بود ولی بهد اون ماجرا ترس خدا و ترس اینکه نکنل واقعا مسیول مرگ یه نفر شده باشه نابودش کرده .... سپاسگزارن

تصویر یاری رسان.....خدا

با سلام ببخشید حال دوستم اصلا خوب نیست و این فکرا واقعا اونو عذاب میده میشه نظرتونو به من بفرمایید . متوجه شوم خودش این مطلبو براتون ارسال کرده ولی اگه لطف کنین به من نظرتونو بفرمایید ممنون میشم ،  سپاس

تصویر یاری رسان.....خدا

باسلام من دوست همون خانمی هستم که به اسم خدایا براتون مشکلشونو ارسال کردن  من متوجه شدم ایشون این قضیه رو برای شما مطرح کردن ولی یک مدته از گوشیو و وسایل الکترونبکی فاصله گرفتن و حالشون نساعد نیس که بخوام ازشون سوال بپرسم اگه لطف کنین نظرتونو به من بدید ممنون میشم . 

تصویر Melorin
نویسنده Melorin در

سلام ...
من تقریبا ۲ سال میشه که یه پسریو میشناسم ازش خوشم میومد یجورایی
بد طوری شد که تو فضا مجازی توسط دوستم تونستم پیداش کنم ...
حدود یک ماه با هم حرف میزدیم تو مجازی یه جوری رابطه عاشقانه ...
ولی فقط در حد چت ..
اونم یجورایی خوشش میومد از من ولی دوس داشت که رابطه فقط تو چت نباشه ... دوس داشت بریم بیرون و اینجور چیزا ولی من همش میپیچوندمش نه اینکه بخوام‌سر کارش بزارما اخه تجربه نداشتم زیاد واس همون نمیرفتم ...
بدش این کم کم خسته شد گفت بدرد هم نمیخوریمو اینجور چیزا دیگ تموم‌شد..منم از روی عصبانیتم بهش فوش میدادم چون دوس داشتم دوباره بهش نزدیک شم دوستامو میفرستادم که سر کارش بزارن ..و خلاصه همچین کارای احمقانه و بچگانه میکردم ...ولی با دوستم دوست شد این کارش باعث شد من خیلی ضربه بخورم لجباز تر میشدم ...به دوستش نزدیک شدم اونم‌در حد چت ولی اون از این قضیه خبر دار شد باهم نقشه کشیدن که منو دس بندازن و کلی قضایای دیگ لجبازیا ...حالا اینا به کنار خودمم از کارای بچگانم خندم میگیره ۱۵ سال بیشتر نداشتم خب واقعا بچه بودم

اینم میدونس من اونو دوس دارم بد از این قضیه تا الان که ۲ سال میشه تو ی این دو سال همش منو اذیت میکنه من اصن کاری به کارش ندارم یجوری ضعف منو میدونه همش میاد التماس میکنه میگه من پشیمون شدم خیلی دوست دارم برگرد من اشتباه کردم و اینجور حرفا ...
چون چند بار از این کار ها کرده بود من باور نمیکردم میدونستم داره دست میندازه ...
بعد از این التماسایی که میکنه دلم براش میسوزه جوری نقش بازی میکنه که هر بار بهت ثابت شده باسه که داره سر کارت میزاره نمیفهنی باور میکنی حرفاشو ..
از من پرسید گفت تو دلت جا دارم ...
چند بار پرسید منم گفتم اره یکم بد از این حرفم کلی خندید و با حالت تمسخر گف سر کار بوددددییی بد بلاک میکنه ...
این با ر اولش نیس خیلی داره اذیت نیکنه منم روحیم‌ضعیف شده دیگ طاقت ایک کارارو ندارم لطفا اگه میشه راهنماییم کنید
ممنون میشم ازتون ...

تصویر ایوب
نویسنده ایوب در

سلام ،در اول بگم که تصمیم اولیه شما غلط بوده و خودتون نیز مقصر بودید و اشتباه دوم شما نزدیک شدن به دوستش بوده با توجه به توضیحاتون ،و در بعد اینکه با توجه به توضیحاتون  اون فرد در زندگی خود خلاء داره که میخاد با این سرگرمی های از این قبیل تمسخر شما و اذیت شما و اشتباهات مکررش خلاء زندگیشو پر کنه با توجه به توضیحات عرض میکنم نه قضاوت نا به جا و  احتمال دیگر اینکه خود اون  نمیدونه شما دچار اذیت میشید  و از رو نادانی این کارو رو میکنه !  راه حل: چون تصمیم اولیه شما غلط بوده پس باید اصلاح شود و اون اینه که به کل قطع رابطه کنید و بلاکش کنید و هیچگونه ارتباطی  نباشه !دوم تفکر خود را با یاد خدا پر کنید و خودتو را به کارای درست رومزه مشغول کنتا فکر شما اصطلاح و روحتون قوی بشه فقط بایاد خدا  این عمل ممکن است .هر موقع افکار منفی آمد به سراغت خود را مشغول تا به مرور زمان فراموش کنید و روحتون قوی بشه ،باز میگم به هیچ عنوان رابطی ایجاد نشه اصلا !چون افکار منفی به سراغت میاد و دچار یاس و ناامیدی و... بیشتر از هر موقع میشوی. تنها خودت میتونی به خودت کمک کنی! و در تصمیمت مصمم باش و دلسوزانه میگم اون تصمیم اولیه همیشه مهم و باید از  سر عقل و تفکر و تحقیق و ضوابط اسلامی باشه تا مشکلی پیش نیاد !بعد با توجه به سنتون باید مراقب باشید و عفت و حیا خود را که الحمد الله حفظ کردید و قوی و محکم و با تقواتر از قبل حفظ کنی !و خود را با از این قبیل کارا و دوستیا که ریشه ندارد و در ضابطه اسلامی نیست سرگرم نکنید چون هر چند اثراتی بسیار تخریب پذیر تر از این موضوعی که گفتید براتون ایجاد میشه!و هر چیزی که اسلام گفته به نفع خود انسانه تا انسان از این  قبیل مشکلات براش پیش نیاد پس لطف کن بعد از اتمام این راه حل خودتو  وارد یک رابطه جدید دیگر نکن و در کارای بعدیت از پدر و مادرت توضیح بخاه جوابتو میدن و راه حل میدن و به یاری خدا اگر تصمیم درست و عمل درست انجام بدی بهترینا نصیبت میشه و خوشبخت و آخر و عاقبت به خیر و قلبی قوی و رئوفی شامل حالت میشه تشکر ! در آخر تنها افکار انسان که کل سیستم بدن میریزه بهم پس از افکار منفی در این موضوع فاصله بگیر ...و هیچوقت نگو خدا چرا من تو این همه آدم و... همیشه شاکرخدا بزرگ  باش همیشه یه رو سکه وجود ندارد رو دیگه سکه هم میبینی .خدا خیر بندگان مومنش در صورت میخاد منم دوست دارم میگم خدا رو شکر به هر آنچه دادی و ندادی و...خدایا واقعا شکر.

تصویر ایوب
نویسنده ایوب در

سلام ،خدا به شما بزرگواران که راهنمایی های درستی میکنید سعادت داده و پیش قدم شدید و بهترین پاداش الهیشامل حالتون بوده و خواهد بود و در اول منم به نوبه خودم تشکر میکنم از شما بزرگان گرانقدر ،و در بعد سوالی دارم ؟ماجرا:حدود چهار سال پیش دختر عمه ام با من چت میکرد در حد احوال پرسی و راهنمایی درسی و همه حرفا در  همین حد بود و منم تا اونجایی که از دستم بر میمد کمکش میکردم و گاهی هم از لحاظ امید نسبت به زندگی و امید به خدا و حرفای امیدوارانه از این جور حرفا  و اینکه در کل دلگرمی بهش میدادم  اون احساس تنهایی میکرد و از لحاظ عاطفی چون پدر گرامیش از دست داده بود ضربه خورده بود منم فقط از سر دلسوزی جواب پی ام هاشو میدادم به مرور زمان نسبت بهم وابسته شد و خیلی دوستم داشت و داره ولی من بهش هیچ حسی ندارم فقط به عنوان یه دختر عمه بودن بهش احترام میذارم و احوال همو جویا میشیم من چتو کم کردم و حتی بلاکشم کردم  تا اینکه بیشتر وابسته نشه  از سر دلسوزی. باز از بلاکی درش آوردم و کاری به کارهم نداشتیم تا بعد یه چند مدت تقریبا یکسال پیش گفت بیا بریم بیرون رفتیم ولی هیچ خطای سر نزد از ما. عمومم هم اطلاع داشت و من بعد اون ماجرا کلا بلاکش کردم و کاری به کار هم نداشتیم تا امسال آمدن خونمون باز بعد یکسال احوال همو جویا شدیم من واقعا حسشو درک میکنم و واقعا منو دوس داره در حدی که دوست داره من مرد زندگیش باشم ولی من نسبت بهش هیچ حسی ندارم همون موقع یعنی امسالبهش گفتم حسمو، کلی توضیح دادم ولی اون ناراحت شد خیلی ناراحت منم ناراحت شدم هر دفعه سعی دارم آرومش کنم و از دلش ناراحتی در بیارم و این سو تفاهمه علاقش نسبت به منو رفع کنم ولی باز خوش حال نیست و احساس میکنه منو دلشو شکستم گاهی به روش نمیارم  و اصلا این حس ها و علاقه حتی بازگوم نمیکنم برای اینکه ناراحت نشه و به رفتارم خیلی توجه میکنم !ولی اون باز ناراحته دوست ندارم ناراحت باشه چون ما خلق خدایم و برای کمک به دیگر آفریده شدیم و گاهی با حرفی منطقی هر چیزی حل میشه ولی راهشو باید دانست !سوال اول آیا من نسبت بهش موظفم ؟ آیا من حق الناس نسبت بهش کردم ؟و پیشنهادو راه حل شما چیه ؟ ودر کل بگم هدف و تصمیم اولیه من خیر بوده و از سر دلسوزی بوده !سحری پی امش دادم خیلی ناراحت و مثل قبل نبود و سر و سنگین و برای اولین بار بی تفاوت جواب میداد و من متوجه شدم ازم هنوز دلخور و ناراحته در صورتی که هدف من اینه ناراحتی از سرش بیرون بیارم و بگم نمیشه و از اول تصمیمش نسبت ویا حسش نسبت  به من غلط بوده ولی نمیشه چون حس و علاقه اش غلبه بر تفکرش کرده و میخوام مثل اول بدون هیچ علاقه ی  نسبت بهم با هم عادی خوب باشیم و ناراحتی نکنه یه راه حل خوب بدید تشکر ؟سه سال پرسیدم لطفا جواب تشکر آیا من موظفم و یا اینکه نسبت بهش حق الناس کردم ؟راه حل شما چیه ؟

تصویر مریم
نویسنده مریم در

باسلام من خانمی هستم مطلقه دوباراین بلا به سرم اومد من یه زن تنها بایه دختر برااینکه زندگی ابرمندی داشته باشم تن بکارهای سخت میدادم تانون حلال دربیارم این بین ینفر که همسایه بود وهیت امنای مسجدمون بود منو فریب داد بادوستت دارم میخوام باهات ازدواج کنم وچون زن وبچه داشت قبول نمیکردم اماازاون اصرار که زنم راراضی میکنم وقولهایی که داد که زمین بنامت میزنم خودم هواتودارم ومنم که خیلی سختی میکشیدم وهیچ پناهی نداشتم وهمیشه دنبال کسی بودم که بهش اعتمادکنم وتکیه گاهم باشه قبول کردم قراربود منوتازمانی که زنش راضی نشده ببره محضر وعقد موقت کنیم اما اون ادم مکار برای من نقشه کشیده بود بازبون چرب وبازاری که داشت منوفریب داد وتمام سرمایم راکه بازجر پس اندازکرده بودم به بهانه اینکه توبازار باهاش کارمیکنم خرجیتومیدم که نخوای کارکنی ازم گرفت وازخودمم سواستفاده میکرد منو محضرنبرد ومیگفت من میخوام زنم راراصی کنم یباره ببرمت عقد داعم کنیم منم برااینکه گناه نکنم خودمون سیغه میخوندیم امانه ریالی مهریهمو بهم داد تایکسال گذشت نه بابت پولم که پیشش بود چیزی بمن میداد وهرروز به بهونه اینکه بازار خرابه صبرسرمنوگرم میکرد تاامروز که چهرسال ازاون ماجرامیگذره ومن هنوزنتونستم پولموازاین گرگ صفت بگیرم یکسال که گذشت وفهمید من دیگه پولی ندارم که ازم بگیره زدزیر قولهایی که داده بود وبه بهونه اینکه زنم راضی نمیشه منورهاکرد ومن موندم ودلی شکسته ومال ازدست رفته تواین ناامیدیها بودم که جایی که کارمیکردم باجناق صاحب کارم بهم پیشنهاد داد امامن چون زن وبچه داشت قبول نمیکردم امااونم میگفت زنم مریضه وقول داد تااخرش بمونه برااینکه اعتمادموجلب کنه منو برد محضر وسیغه یکساله خوندیم یکسالمون که تموم شد خواست بازم بریم محضر وبازتمدیدش کنیم ووقتی بهش گفتم قولهایی که دادی راعملی کن زد زیر همش که من چنین قولی ندادم توهمین اوضاع بودیم که زنش فهمید وماجراهاشروع شد من میخواستم رابطه راتمومش کنم امااون اصرارمیکرد که دوستت دارم بدون تومیمیرم ومنم که خیلی دوستش داشتم تصمیم گرفتم بمونم اونم قول داد درست میشه به همین عنوان دوسال ونیم عمرمو بپاش جذاشتم اما نه چیزی برام خرج میکرد نه مهرمو داد ارتباط ما فقط شده بود یه تلفن وماهی یکساعت وقت بامن میگذروند تادیگه خسته شدم بهش میگفتم تکلیف منو روشن کن میگفت نمیتونم دوتازندگی رااداره کنم ولی اجازه رفتن هم بهم نمیداد میگفت تو باید بپای من بمونی وقتی متوحه شدم که این ادم ازخودش هیچ اراده ای نداره وخیلی تابع دستورات زن وبچشه که دوسال ونیم ازعمرمو بپاش حروم کرده بودم ودلی که عاشقانه دوستش داشت الان دوماهی که کلا ارتباطمو باهاش قطع کردم خیلی دارم زجر میکشم اما دیگه نمیخوام بازیچه دستش باشم ضربه روحی سختی خوردم دیگه نمیتونم بع هیچ مردی اعتمادکنم

تصویر ندامت
نویسنده ندامت در

حاج آقا تورو خدا کمکم کنین. راستش دو سال است که گرفتار دامه گروه های همسر یابی شدم. من تنهام کم رو و به همین دلیل با هیچکی نبودم . متاسفانه دام هوس میفتادم و میرفتم تو این گروه ها و میگفتم قصدتون ازدواجه و ازشون عکس میگرفتم و دوسه روزی باهم چت میکردیم و بعد از دوسه روز میگفتم من قصدم دوستیه. من خیلی این کارو انجام دادم شاید بیش از ده مورد و هر بار توبه میکردم . الان واقعا پشیمانم آیا واقعا من با احساساتشون بازی کردم تورو خدا حاج آقا کمکم کنین..

تصویر روسیا
نویسنده روسیا در

سلام خسته نباشید من 17 سال سن داشتم بایه دختر آشنا شدم در صفحه مجازی اون موقع خیلی اعتقادم قوی نبود به دین یواش یواش این رابطه ثابت ماند تا الان که 19 سالم هست من یه سالی به لطف خدا یکم بیشتر به دینم حساس و قوی تر شدم یواش یواش به دختر خانم شک کردم تا یه روز یه عکسی از ایشون دیدم دستش تو دستش یکی بود اتفاقا خودش برام فرستاد گفت نگاه کن من چقدر نامردم از اعتماد تو سو استفاده کردم بعدش من که خیلی بهشون علاقه داشتم عشق داشتم گفت اشکالی نداره خدا همیشه توبه کاران تو میبخشه بعد چند وقت دختر خانم رفت به مادرش قضیه رو گفت که منو دوست داره بعدش مادرش اومد منو دید باهام صبحت کرد از من خوششون اومد قبول کردن مشکل اینجا بود من هنوز به خانوادم جرات قضیه گفتن نداشتم و مادر اون دختر خیلی تاکید داشت هرچه زود تر باید خانواده با خبر بشن ماهم خانواده خیلی مذهبی هستیم به مادرم هرجور شده گفتمو مادرم خیلی ناراضی بود حتی گفتش من برات میرم خواستگاری ولی بعدش نه من نه تو هرچی هم بشه تقصیر خودته .درسته من خیلی پشیمونم که تو این رابطه بچگانه اومدم ولی دیگه افتاده بودم توش بعد به دختر قضیه گفتم گفتم نمیخوام بدبختم کنم چون با این مخالفت مادرم شاید به مشکل پیش بخورید اون دختر خانم هم فقط با گریه میگفت باشه باشه کاش زود تر میگفتی  میدونم تقصیر من بوده ولی بخاطر خدا و اون دختر و مادرم از این رابطه کشیدم کنار .حتی اخرش گفتم منو حلال کن و اونم گفت باشه .الان من دل یک کسی را شکستم ولی بخاطر آینده خودش که خراب نشه به گناه افتادم باید جواب گو باشم من خودمم خیلی به حق ناس حساس معتقدم بهش .لطفا راهنمایی کنید چه باید انجام بدم .ممنون از سایت خوبتون

تصویر مهدی ابراهیم نژاد
نویسنده مهدی ابراهیم نژاد در

با سلام و تشکر از سایت خوبتون؛ من ی پسر ۱۷ سالم ک چند روز پیش ی دختر ک قبلا منو دیده بود بهم پیام داد و گفت ک میخواد باهم اشنا بشیم البته من ب ایشون شماره نداده بودم خلاصه تو این مدت کوتاه (۳ روز) من فقط ب خاطر اینک غرور اون شخص نشکنه همراهیشون کردم و بعضا حرفایی زدم ک ایشونو ب خودم وابسته کردم. 

من بعد دو روز وقتی عکس دیگ ای از اون دختره دیدم منصرف شدم البته حرفایی نامشروعی ک ایشون میزد و ب ناچار همراهیشون میکردم باعث شد ک من پا پس بکشم 

با تمام اشتباهاتی ک من مرتکب شدم و تو این سه روز ب قول خودش امیدوارش کردم میخواستم بدونم ک حق الناسی بر گردن من از طرف اون دختر هست یا ن 

اینم باید بگم ک همون موقع ازش خواستم ک منو ببخشه و شرط گذاشت ک باید منو ببینه ک من وقتی دیدم چاره ای نیست قبول کردم هر چند این دیدار صورت نگرفت ولی بعدا با حرفایی ک زدم متقاعدش کردم ک منو ببخشه و بهش گفتم ک خودشم تو این کار مقصر بوده 

میخواستم بهم بگین ک ایا من باز ب ایشون مدیون هستم یا ب عبارتی باعث شدم ک ب گفته خودش دلش بشکنه؟

تصویر پس زندگی من چی
نویسنده پس زندگی من چی در

سلام خسته نباشید

 

من ۳ سال پیش وقتی۱۸سالم بود با پسری آشنا شدم که۶ سال از خودم بزرگتر بود

 

اوایل دوستی بود ولی اون حرف از ازدواج و دوست داشتن میزد من هم ک فوق العاده احساساتی و ساده بودم هرچی میگفت باور میکردم

 

همون اوایل دوستی راحت گول خوردم خیلی راحت

 

و بکارتمو باهاش از دست دادم

 

از اون ب بعد رفتارش صد برابر بامن بهتر شده بود

 

انگار میخواست بمن بفهمونه که پشتمو خالی نمیکنه تا ازدواج کنیم

 

خیلی پسر بی عرضه و سست عنصری بود ولی من نمیدونستم

 

خیلی از خودش و خانوادش تعریف میکرد

 

مثلا میگفت من هرکسیو انتخاب کنم خانوادم برام میرن خواستگاریش و خونه به نامم زدن و بابام پولداره هیچی برام کم نمیذاره و ازین حرفا

 

۱سال از دوستیمون گذشت همش میپرسیدم پس چیشد چرا به خانوادت نمیگی اونم میگفت گفتم هنوز قبول نکردن 

 

خلاصه خانوادش راضی شدن و اومدن خاستگاری

 

ولی وقتی اوضاع زندگی ما رو دیدن پا پس کشیدن و با چند تا بهونه بنی اسرائیلی بهم زدن

 

ولی پسره همچنان میگفت راضیشون میکنم ولی نتونست یا نمیدونم شایدم نخواست

 

بعد چند ماه اون زن گرفت و من موندم و یه دنیای خراب شده رو سرم

 

نمیدونم از دل آتیش گرفتم بگم

 

از بکارت از دست رفتم بگم

 

از کابوسای شبانم بگم

 

از اشکای ناتمومم بگم

 

از نفسای تنگ شدم‌بگم

 

یا از قلبی ک بخاطر همین مسئله دچار ناراحتی شده بگم

 

حتی تا روز عقدش بمن امیدواری میداد 

 

میگفت من اینو نمیخوام تو رو میخوام

 

اینو طلاق میدم و این یه عقد زوریه و ازین حرفا

 

ولی من با این حال از بعد عقدش با اینکه خیلی وابسته بودم سعی داشتم از خودم دورش کنم ولی نشد ک نشد

 

از طرفی بمن میگف زنشو نمیخواد از طرفی عکسای دو نفره شون رو میدیدم ک با هم خوشحال بودن

 

خلاصه اون اولایل حرفاشو باور میکردم

 

ولی الان که ۳ سال گذشته ب خودم ناسزا میگم که چقدر ساده بودم آخه تو کل جهان کسی به سادگی من نیست

 

من عاشق بودم و کر و کور 

 

ولی اون فقط به فکر هوس و خوش گذرانی با من

 

خلاصه اون آقا عروسی کرد ولی شاید باورتون نشه   هنوز یک هفته از عروسیش نگذشته بود دوباره اومد سراغم و التماس و خواهش میکرد ک ببخشمش 

 

حتی میگفت زنم هنوز دختره و باهاش نبودم

 

حتی دست روی قرآن میذاشت و قسم میخورد 

 

میگفت خدا بزنه به کمرم اگه دروغ بگم

 

منم گول همین قسم هارو خوردم

 

میگفتم قسم کم چیزی نیس اگه دروغ بگه خدا بهم میفهمونه 

 

خیلی بهش گفتم برو سمت زندگیی که ساختی ولی فقط حرف خودشو میزد

 

حتی به زنش از من گفته بود ولی نمیدونم دقیقا چی

 

زنش هر بار به من زنگ میزد من با داد و بیداد و بد و بیراه قطع میکردم

 

چون این آقا بمن گفته بود که هم روز خواستگاری هم روز عقد به زنش گفته که من رو میخواد و به زنش گفته با یه بهونه یا ایراد بمن جواب رد بده چون خودش زیر فشار خانوادش بود و نمیتونست کاری کنه

 

 ولی زنش گفته بود گذشتت مهم نیست و آینده رو با من زندگی کن

 

دختره هم سنی نداشت۱۶ سالش بود و احساساتی و این پسره هم ماشین و سرمایه داشت و هم خانواده پسره خیلی دختره رو میخواستن و حمایتش میکردن

 

خب هر دختری به همین چیزا توجه میکنه

 

خلاصه من از زنش متنفر بودم و فک میکردم که زنش اومده بین ما و باعث شده از هم جدا شیم ولی بعدا شنیدم که اصلا اینطوری نبوده و این آقا اصلا از من چیزی به زنش و خانواده زنش نگفته

 

گذشت و گذشت

 

حتی منو میبرد پیش دعا نویس و میگفت هرکاری میکنم زنم طلاق نمیگیره باید ی دعا بگیرم که راضی به طلاق بشه

 

وای من چقدر خریت و سادگی کردم

 

دعا نویس هم میگفت برو تو آدم خوبی نیستی هم این دختره معصومو بازی میدی هم زنتو طلاق نمیدی

 

منم که گول حرفای این آقا رو خورده بودم فکر میکردم دعانویس دروغ میگه ولی بعدا فهمیدم چقد دقیق گفته بود

 

این آقا ظاهرا همچنان محکم رو حرفش بود

 

اوایل سعی میکرد با ملایمت ردش کنم ولی وقتی میدیدم نمیشه بهش بد و بیراه میگفتم به خودش ب خانوادش به زنش

 

هرکاری کردم که بره ولی نرفت

 

حتی به دروغ گفتم دارم ازدواج میکنم میگفت جرعت داری با کسی غیر از من باش اونوقت میفهمی چی میشه

 

کم کم تهدیداش شروع شد

 

تا جایی پیش رفت که میگفت میام به خانوادت میگم که دختر نیستی و زن من شدی

 

و همین کارم کرد

 

من تهدیداشو جدی نمیگرفتم و نه جواب زنگاشو میدادم نه پیاماش

 

حتی از طریق دوستام میخواست با من رابطه برقرار کنه 

 

جوری وانمود میکرد که همه دوستام فکر میکردن واقعا عاشق منه

 

میگفتن چرا بهش فرصت نمیدی شاید واقعا بدون تو نمیتونه

 

ولی من مشکل من این نبود من دلم شکسته بود و به هیچ عنوان‌نمیتونستم باهاش یک روزم شب کنم

 

هم میفهمیدم داره بهم دروغ میگه هم حق اعتراض نداشتم

 

بعضی وقتا کتکم میزد میگفت هرچی من میگم باید گوش کنی اگه گوش نکنی کاری میکنم که مجبور بشی زوری باهام ازدواج کنی

 

میگف اگه به حرفام گوش کنی نمیذارم آبروت بره و اول زنمو طلاق میدم بعد میام با خانوادت صحبت میکنم و راضیشون میکنم

 

ای خدا ای خدا

 

بعضی وقتا قرآن بغلم میگرفتم و زجه میزدم و از خدا میخواستم کمکم کنه ولی هیچ هیچ...

 

شایدم خیلی جاها کمکم کرده من ندیدم

 

حتی سلامم میکرد دلم از شدت تنفر میخواست سرش داد بزنم و بگم خفه شو تو لیاقت جواب سلام دادنم نداری ولی زبونم جلوش بسته بود

 

همیشه اولش خوب رفتار میکرد بعد وقتی میدید ازش ب خوبی استقبال نمیکنم اونم پرخاشگری میکرد

 

وقتی سرم داد میزد از ترس زبونم بند میومد

 

هرچی میگفت حرف بزن هیچی نمیتونستم بگم

 

فقط گریه میکردم ...

 

بار ها و بار ها جلوش گریه کردم و خواهش کردم باهام بازی نکنه ولی گوشش بدهکار نبود

 

اصلا هم زیر بار نمیرفت و همیشه میگفت چرا فک میکنی باهات بازی میکنم من دوستت دارم اگه نداشتم ولت کرده بودم

 

منم میگفتم چون دوستم داری ولم کن بذار برم سمت خودم

 

توام برو با کسی که خانوادت قبولش دارن زندگی کن

 

انقد گذشت و گذشت تا دیگه تصمیممو گرفتم

 

دیگه هرچی اومد سمتم جواب ندادم

 

گوشیمو خاموش میکردم میومد در خونمون

 

منم که از ترس آبروم تا دم مرگ میرفتم و برمیگشتم

 

چند بار اومد و با مادرم حرف زد مادرمم قلب مهربونی داره میگفت این قصد بدی نداره فقط تو رو دوست داره

 

مادرم گناهی نداشت چون از هیچی خبر نداشت

 

من فقط میگفتم نمیخوامش نمیخوامش

 

هربار گوشیمو روشن میکردم تهدیداش برام میومد

 

به خواهرم و به برادرم که اون سر دنیاس پیام میداد و میگفت خواهرت زن من شده باید باهام ازدواج کنه

 

خیلی خلاصه کردم

 

خلاصه وقتی دید هیچ جوره کوتاه نمیام اومد خونمون و همه چیو به خانوادم گفت

 

منم جلوی خانوادم خودمو نباختم و گفتم دروغ میگه 

 

میگف بیا بریم دکتر 

 

اونوقت میفهمن دروغ میگم یا راست

 

خلاصه بابام حرفاشو باور نکرد ولی مادرم میگفت واسه اینکه شر اینو کم کنیم بریم دکتر تا دختر بودنتو ثابت کنیم

 

قرار شد فرداش بریم

 

اونم تهدید کرد و رفت

 

گفت فردا میاد که منو با خانوادم ببره دکتر منم اگه نرم میره به یکی از فامیلامون که همسایشون بود میگه و با اون میاد

 

اونوقت مجبور میشم‌که برم

 

اونشب تهدیدشو کرد و رفت

 

من خیلی فکر‌کردم 

 

یا باید قید آبرومو میزدم و زوری باهاش ازدواج میکردم

 

یا باهاش راه میومدم و هرچی میگفت قبول میکردم تا ب حرفایی ک زده بود عمل کنه

 

شب بهش پیام دادم و التماس کردم‌ بیاد و حرفایی ک زده پس بگیره و بگه که دروغ گفته فقط بخاطر اینکه منو از دست نده در عوض منم صبر میکنم تا زنشو طلاق بده و بیاد خاستگاری

 

 اونم قبول کرد در عوض گفت باید تضمین بدم تا اگه زیرحرفم زدم بیاد و به خانوادم نشون بده

 

منم گفتم همین پیامام تضمینه

 

خلاصه بعد از چند وقت ب اجبار باهاش بودم و مجبور بودم خوب رفتار کنم ولی به سختی تحمل میکردم

 

تا اینکه یه روز مادر زنش اومد خونمون و گفت با دامادم چ رابطه ای داری

 

منم گفتم اون مزاحمت و تهدید میکنه ولی باور نکرد گفت اون گفته تو مزاحمشی

 

من قسم خوردم ولی بازم‌باور نکرد گفتم بهش بگید بیاد و رو در رو بشیم تا دروغ یکی از ما دو طرف در بیاد

 

هرچی بهش زنگ زدن نیومد که نیومد اخرشم از دسترس خارج شد

 

فردای اون روز خودش و خانواده زنش و خانواده خودش اومدن جلوی خونمون و آبرو ریزی و سرو صدا...

 

که چرا مزاحم این آقا میشدی

 

منم رفتم و شکلیت کردم دیگه نمیدونم چی میشه فقط به خدا توکل کردم

 

من از بعد عقدش خیلی شکسته شدم خیلی عذاب کشیدم تا فراموشش کنم ولی من هرچی دور تر میشدم اون نزدیک تر میشد

 

حالا میخوام بدونم حق من چیه

 

من که بعد ازدواجش با اکراه و زور باهاش بودم از ترس آبروم

 

من خیلی خلاصه کردم

 

ولی اگه از تهدیداش بگم جوری تهدید میکرد که وقعا از ترس مجبور ب پذیرفتن میشدم

 

الان خیلی پشیمونم از خطاهام 

 

هنوزم عذابش ولم نکرده

 

همش  ترس همش نگرانی همش استرس

 

به نظر شما این عذابا از طرف خداس؟

 

ینی این وسط فقط من باید محکوم میشدم؟

 

پس من چی زندگیم چی 

 

اون نباید جواب پس بده؟

 

هنوزم که هنوزه تهدیدم میکنه که اگه شکایتمو پس نگیرم به قاضی همه چیو میگه و آبرومو میبره

 

الان من چیکار کنم

 

همه فامیلا میگن شکایتتو ادامه بده تا ثابت کنی بی گناهی ولی من روم سیاهه

 

فقط و فقط امیدم ب خداس

 

شما بگید من تو این دنیا و اون دنیا حقی دارم ک طلب کنم؟

 

تصویر تتاتااااااااا
نویسنده تتاتااااااااا در

سلام من از طریق فضای مجازی با پسری اشنا شدم که حدود دو ماه باهم بودیم.عکس رد و بدل کردیم و شماره رد و بدل کردیم و اون اوایل یه حس کاذبی بینمون پیش اومد.ایشون گفتن ک همه چیو رسمی  کنیم و ازدواج کنیم و به خانواده ها بگیم. ولی من هیچ اعتمادی به حرفاش نداشتم و علاقه هم دیگه بهش نداشتم حس میکردم همش دروغه.اون مدام میگفت من عاشقتم و بدون تو میمیرم و واقعا قصدم خاستنه.خب من نوزده سالمه هنوز کلی هدف دارم نمیدونم چرا همچین کاری کردم واقعا هنوز برا من شرایطش مناسب نبود.بار ها خاستم بگم رابطه رو تموم کنیم ولی نتونستم حس میکردم این کارم دل شکستن محسوب میشه.بالاخره تصمیم خودمو گرفتم و گفتم نمیخام ببینمت و  همه چیو تموم کنیم.ایا این کارم دل شکستن محسوب میشه؟

تصویر ادم-هم وطن جوان بیکار
نویسنده ادم-هم وطن جوان... در

منم از دخرتی که منو زندگیم و شخصیتم تلاشم زحمتم ودرسم و صداقتم مهربانیم معرفتیم عشقم دوست داشتم، روراستیم و همه زندگیم رو به بازی گرفت فریبم داد و سه سال از بهترین دوارن جوانیم رو ازم گرفت و به بادم داد و رفت با یکی دیگه خوابید و با یکی دیگه بازی کرد و به یکی دیگه دل بست و منو گولم زد از من سو استفاده کرد و ضربه ای بهم زد که رتبه یک کشور بودم و شدم بدبخت ترین ادم  که از زباله های سطح شهر غذایم رو تهیه میکنم. خداوند میسپارت به خدایی میسپارت که جوانیم رو ازم گرفتی زندگیتو ازت بگیره به خدایی میسپارمت که شبها برای تو گریه میکردم به خاطر تو بیدار میماندم بخاطر درس خوندت دعا میکردم برادرت مرد کنارت بودم همیشه نزاشتم یک زره احساس تنهایی کنی اینها همه گفته های خودت همیشه یه دقیقه حایی بودم میگفتی کجای چرا پیام نمیدی سریع میومدم میدادم مییسپرم بخدا که تو مادرت و خواهرت و عمه ات همه میدونستین من چقدر میخوامت منو گولم زدی رفتی با یک ارازل اوباش دوست شدی و دادی و هر کاری کردی اخرشم به روتم نیاودی بخدا قسم از تک تک زره اشک هایم از تک تک لحظه و ثانیه هایم از تک تک اون دقیقه وقت هایی که برایت گذاشتم چه مادی چه معنوی چه احساس چه کمک درسی هام من تو رو از پیام نور اوردمت به سراسری اونم با چه رتبه ای بخاطر تو به رو خانوادم وایسادم که تورو میخوام من همیشه کنارت بودم تا برسی به مقصدت هر شب تا ساعت 4 صبح کی بود با هات چت میکرد تا بخوابی کی شد من کمتر از عشق و محبت و علاقم و بوس و شبت بخیر عزیم کمتر بگم بهت کی شد من ازت سو استقاده کنم من حتی یکبار دستت رو نگرفتم بهت دست نزدم شما دخترا همه دوغگویید همه با همه هر کاری میکنید تنها بعدش میاید میگین سو استفاده اتفاقا من که هیچ سو استفاده نکردم من یکبار به خودم اجاره ندام رابطم بکشه به حتی حرف شوخی از لب و ایناها حتی تو پیام من یکبار کمتر از محبت بهت نگفتم تو چقدر به من ضربه زدی که الان ده سال داره میگذره من رو بدبخت کردی و همه زندیگم ایندم و همه امیدم همه تلاشم همه ابروم پیش همه رفت تو رفتی دنبال خوشی هات هر روز میبنم چقدر خوشی و کیف میکنی خداوند اروزم اینه این مادرت خواهرت عمت و جلوی چشمات ببینم پرپر بزنند تا بفهمی چقدر بهم ضربه زدی اروز میکنم تو زندگیت همین مردها و پسرهایی که بهشون دل میبیدی و میری بهت طوری خیانت بکنن که نتونی خودت جمع کنی الهی به حق این شب و رزهای که به زجر داد به من ضربه زد ازش بگیر خدیاا نفس راحت بهش نده خدایا به من ظبلمی کرده که من از نفر اول ایران شدم بدبخت ترین فرد  این ادم رو از تمام داشته هایش از همه زندگیش محرومممم کن خدایا این رو چجوابش بده که هر روز با کیف و عشق هرروز واسه من تازه عکس های کیف کیفش رو میزاره اینستا واتساپش و با خوشی ازداوج میکنن و مادر میشن  شما مادرین واقعا یک بار نشد در زندگیم یک دختر سالم یک دختر خائین نباشه یک دختر که ادم باشه انسان باشه به منم پیش بیاد من هر دختری بوده بهش به چشم این که این خانم محترمه چون همیشه تو زندگیم تو خونمون تو خانودام بهمون یاد دادن خانم و دخترا ارزش بدیم اهممیت بدیم بهشون بی احترامی نکنیم ولی من با این فرهنگ و این ادبیات رفتم جلو هر جایی با این فرهنگ برخورد کردم ضربه دیدم به شدتتت به من خیابنت شد چه در دانشگاه چه در سر کار رفتن چه درس چه بین فامیل و اشنا دوست هر کسی بهش احترا قائل شدم بهش کمک کردم بهش یاد دادم بهشون روزهای سخت کنارشون بودم بهشوت گفتم نترس هستیم جلو برو همه شدن برای من ادم گرگ همه بالا رفتن  بعد از بالا رفتن از اون بالا گفتن تو در حد ما نیستی تو چرا انقدر بدبختی تو چرا انقدر ساده ای ما به تو نامه دوعت ندایم ما تو رو مجبور نکردیم و هزاران هزار توهین که  همه رو همه رو میخوام از خدای متعال از زندگیشون از خانودشون از بچشون جلوی چشماشون برای بچشون بیوفته که بفهممن با من چی کردن خدایا  به من که نه دارایی دادی نه پول نه کار نه هیچی خب این لطف در حق من بنده ات بکن شکرت خدایا شکرت انشالله که اون هم بچشه اون  که الان تو خوشی هست همین الانم دیدم انلانیه و میچته باشه..

تصویر tara.99
نویسنده tara.99 در

اگه من الان اون کسی رو که دلمو شیکونده و گذاشته رفترو نبخشم ،خدام نمیبخشه یا هیچ تاواوانی نداره؟خواهش میکنم یکی جواب بده

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

با سلام و احترام

 

بر اساس آیه 22 سوره نور که خدای متعال می‌فرماید: « وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ آنها بايد عفو كنند و صرفنظر نمايند، آيا دوست نمي‏داريد خداوند شما را ببخشد؟ و خداوند غفور و رحيم است. »

 

بهتر است که انسان نسبت به خطائی که از شخص می‌بنید عفو و گذشت برخورد کند، چون اینکار زمینه را برای بهره بردن از لطف ویژه الهی در ما آماده می‌کند، اما اگر شخصی نتوانست از خطای دیگران چشم پوشی کنید به این معنا نیست که چنین فردی دیگر مورد رحمت الهی قرار نمی‌گیرد، بلکه از این لطف ویژه الهی خویشتن را محروم کرده است. که عبارت بود از چشم پوشی به سادگی از خطاهای یک فرد است

 

اما اگر شما یک فردی را بخشیدید به این معنا نیست که این فرد دیگر نتیجه عمل خویش را نخواهد دید، بلکه بخشش شما یکی از زمینه‌های بهره بردن آن فرد از لطف الهی است، ولی دیگر عوامل مانند پشیمانی شخص از اشتباهی که انجام داده یا طلب توبه کردن و... نیز در اینکه این فرد دیگر تقاص عمل خویش را پس ندهد موضوعیت دارد.

به همین خاطر شاید شخصی مورد بخشش شما قرار بگیرد، ولی باز به خاطر عمل خویش در دنیا و آخرت مورد عقوبت قرار بگیرد، مگر آنکه خود فرد نیز از خطایی که انجام داده است توبه کرده و اظهار پشیمانی کند.

در حقیقت بخشش شما، بیشتر از آنکه به نفع فرد خطاکار باشد، به سود خود شماست، زیرا سبب می‌شود که خدای متعال با نگاه ویژه‌ای به شما نظر کند و از خطاهای شما بگذرد، علاوه بر اینکه خود کینه‌ای که شما به خاطر رفتار این فرد دارید، سبب می‌شود که در زندگی مادی خویش از آسایش بهره‌مند نباشد.

هیچگاه این آیه شریف قرآن مجید را فراموش نکنید که «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا [اسراء/7] اگر نیکی و احسان کردید به خود کرده‌اید و اگر بدی و ستم کردید باز به خود کرده‌اید.»

تصویر یه پسربدبخت
نویسنده یه پسربدبخت در

باسلام واحترام.  همه میگن پسرا دخترا رواذییت میکنن والا زندگی من بد بخت جوری بوده که  عاشق  یه دخترشدم  دلموشکست کاری کرد تا خودکوشی پیش رفتم شدم یه ادم گوشه گیر من چیزی واسش کم نزاشتم ادم خیانت کاری هم نبودم ک بگم خیانت کردم  از هرچی دختره متنفرم همشون اولش معصومن بعدش جوری زندگی تو خراب میکنن که چندسال طول میکشه درستش کنی اگه اونم بتونی خیلی دلم شکستن امیدم فقط خداس که  انتقام منو بگیره ازشون سه دفه عاشق شدم سه دفه هم شکستنم بدون هیچ دلیلی هیچ وقت نمیبخشمشون چون بدکردن باهام خونوادم گیر دادن ازدواج کن ولی من میترسم از دخترا وازدواج چیکار کنم نمیدونم

تصویر یه پسربدبخت
نویسنده یه پسربدبخت در

باسلام واحترام.  همه میگن پسرا دخترا رواذییت میکنن والا زندگی من بد بخت جوری بوده که  عاشق  یه دخترشدم  دلموشکست کاری کرد تا خودکوشی پیش رفتم شدم یه ادم گوشه گیر من چیزی واسش کم نزاشتم ادم خیانت کاری هم نبودم ک بگم خیانت کردم  از هرچی دختره متنفرم همشون اولش معصومن بعدش جوری زندگی تو خراب میکنن که چندسال طول میکشه درستش کنی اگه اونم بتونی خیلی دلم شکستن امیدم فقط خداس که  انتقام منو بگیره ازشون سه دفه عاشق شدم سه دفه هم شکستنم بدون هیچ دلیلی هیچ وقت نمیبخشمشون چون بدکردن باهام خونوادم گیر دادن ازدواج کن ولی من میترسم از دخترا وازدواج چیکار کنم نمیدونم

تصویر مهیار
نویسنده مهیار در

منم با یکی دوس بودم ولی یهویی ولم کرد چیکار کنم ضربه بدی خوردم

تصویر مهیار
نویسنده مهیار در

منم با یکی دوس بودم ولی یهویی ولم کرد چیکار کنم ضربه بدی خوردم

تصویر پبثپننثثمزم خ
نویسنده پبثپننثثمزم خ در

حالا چرا پسرا فقط دخترام کم دخیلی نیستن

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

.

تصویر Mahdi.bahramkhani1372

با سلام وقت بخیر ، من چند ماه قبل اوایل همین سال از روی کنجکاوی و نادانی رفتم در پیج اینستاگرام همسریابی که آی دی پیج کاربرانشان هم بود یکیش رفتم و سلام نوشتم ولی ایشون دست برنداشتند و پیام دادند تا که من گفتم شمارتون رو بدین و دادند ولی من باز پیام ندادم شماره ام رو من هم دادم تا که خودشون از واتساپ پیام دادند و خلاصه شروع شد رابطه مون با اون دختر و اول بدبختی من بود هر چند خودم نمی‌دونستم من حتی اونوقت ها یک ذره دیر پیام هایشون رو می‌دیدم هم کلی ناراحت میشدند و حتی کم کم بهم گفتند به من نگو شما با من خودمونی حرف بزن میگفتند که حرفهایی خودمونی بزنم تا چند ماه همینطور بود و من مطمئن شده بودم که ازدواج میخواهیم کنیم لکن دیگه کم کم فکر میکنم کسی دیگه رو جایگزین من کردند و وقتی هم پیام میدادم بهشون سریع آفلاین میشدند و حتی خاموش میکردند گوشیشونو و با اینکه دایما آنلاینبودند و خلاصه من هم هر چی میگفتم می‌گفت تو شکاکی و دنبال بهانه ای برای کات کردن بودند و تا قبل دو سه روز همینطور بود ادامه داشت تا که من با سایت شما آشنا شدم و فهمیدم که گناه ندارد بلکه باید توبه کنم و قبل این فکر میکردم که این همه پیام و عکس فرستادن و با لذت دیدن عکس و حتی یکبار خواستند زنگ بزنم و یکبار هم تصویری در واتساپ هم رو دیدیم و من میگفتم با خودم این گناه پاک نمیشود مگه با ازدواج کردن باهاش و بعد آشنایی با سایتتون گفتم توبه میکنم خدا بخشنده است می‌بخشد و نوشتم که اگه میخواهید میایم بعد یکسال کم قرار بود خواستگاریتون وگرنه هم که دست از سرتون برای همیشه بر دارم و ایشون هم خیلی صریح گفتند که من با شما ازدواج نمیخواهم کنم شرمنده هرچند بعد من گفتم یکسال بعد میایم خواستگاری که حرفم عمل کرده باشم ولی هیچ جواب دیگه ای هم ندادند بنظر شما با یک توبه حل میشود یا باید خواستگاری اش هم بروم طبق گفته خودم 

تصویر ستاره سلطانی
نویسنده ستاره سلطانی در

سلام حاج اقا من تو یه بازی با یه پسر اشنا شدم نمیخواستم مخشو بزنم چون دلم پر بود میخواستم حال این پسرای هوس باز رو بگیرم راجب خودم کلی بهش دروغ گفتم اما وقتی فهمیدم پسره چشمو دل پاکه پشیون شدم واقعان عاشقم شده گناه داره نمیدونم چطوری تمومش کنم تازه ۲ روزه منو میشناسه حتا عکسمم ندیده چیکار کنم شما یه راهی بگید 

تصویر توفیقی

سلام علیکم

از حضور شما و اعتماد به ما تشکر میکنم

از اینکه بعد از انجام کاری متوجه اشتباه خودتان شده اید و سعی در جبران آن دارید کار پسندیده ای میکنید، امیدوارم در این راه موفق باشید.

اینگونه رابطه ها چه برای شما و چه برای طرف مقابل، قطعا آسیب زاست، حتی در برخی موارد این آسیبها غیر قابل جبران خواهد بود که باید مراقب باشید.

اینکه شما چطور متوجه شدید که او چشم و دل پاکه، و اینکه واقعا عاشق شما شده، جای سوال دارد، از طرفی دیگه آیا به نظرتون کسی که در عرض دو روز و صرفا با یک ارتباط مجازی و بدون دیدن حتی تصویری از یک فرد، عاشق او میشود، طبیعی است؟ آیا گمان نمی کنید همانطور که آن پسر دچار اشتباه در فهم واقعیت از شما شده، شما هم دچار اشتباه در فهم واقعیت از او شده باشید؟ اینها را عرض کردم که بدانید فضای مجازی فضایی نیست که بتوان به آن اعتماد کرد، در خوشبینانه ترین حالت اگر بخواهیم برای روابط در فضای مجازی وجهی پیدا کنیم، این است که فضای مجازی صرفا در پیداکردن کیس خواستگاری برای ازدواج کمک میکند که البته آن هم همراه با آسیبهای زیادی خواهد بود و لازم و ضروری است که بعد از رابطه، سریعا به قصد شناخت صحیح و کافی وارد فضای حقیقی و در بافت خانوادگی شد.

 با توجه به این توضیح اگر قصدتان برقراری رابطه به منظور ازدواج است باید بدون درنگ و هر چه سریعتر وارد فضای حقیقی و رسمی خواستگاری در بافت خانوادگی شوید و فرایند صحیح ازدواج را دنبال نمایید؛ اما در غیر این صورت اگر به هر دلیل قصد ازدواج ندارید بلکه می خواهید به او بگویید که قصدتان سرکار گذاشتن او بوده است، لازم است از چنین کاری خودداری کنید و به صورت کامل با او قطع ارتباط نمایید تا نه شما دچار آسیب شوید و نه او گرفتار دلبستگی های شدیدتر شود.

توجه به این نکته هم مهم است: از آنجایی که شما باعث تضییع حق و ضربه به طرف مقابل شده اید از خداوند متعال طلب بخشش نمایید و البته چون حلالیت طلبیدن از طرف مقابل موجب ادامه ارتباط و مفسده می شود به نیابت از او اعمال صالح انجام بدهید و به وظیفه خود در قبال حق الناس عمل نمایید.

موفق باشید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 7 =
*****