نمیدونم طرز تفکرم منطقیه یا نه.. اما سعی می کنم همه جوانبو ببینم.. این که در هر حال من هم یک عقد نافرجام و روابط دیگری در گذشته داشتم.. اینکه حاضر به مهریه زدن بالا نیستم و معمولا دختری که همه جوره خودشو حفظ کرده باشه (و حتی اگه نکرده باشه!) راضی به مهریه پایین نمیشه.. اینکه ایشون مادرشون چند وقته فوت کردند و شاید رها کردن ایشون باعث کشیده شدنش به مسائل بدتری بشه.. و اینکه تا حدی که فعلا فهمیدیم تشابهاتی داریم..
اما عاشقش نیستم و فکر نمی کنم دیگه عاش هیچ دختری بشم و بیشتر تفکرم تحلیلی شده (و در گذشته تصمیماتم عاطفی تر بود) و همونطور که گفتم می ترسم بعد از ایشون نیز یکی مشابه یا بدتر از ایشون نصیبم بشه..
گاهی اصلا فکر می کنم مجرد موندن برام مناسب تر باشه...
مردد هستم و هنوز تصمیم قطعی نگرفتم..
نمیدونم طرز تفکرم منطقیه یا نه.. اما سعی می کنم همه جوانبو ببینم.. این که در هر حال من هم یک عقد نافرجام و روابط دیگری در گذشته داشتم.. اینکه حاضر به مهریه زدن بالا نیستم و معمولا دختری که همه جوره خودشو حفظ کرده باشه (و حتی اگه نکرده باشه!) راضی به مهریه پایین نمیشه.. اینکه ایشون مادرشون چند وقته فوت کردند و شاید رها کردن ایشون باعث کشیده شدنش به مسائل بدتری بشه.. و اینکه تا حدی که فعلا فهمیدیم تشابهاتی داریم..
اما عاشقش نیستم و فکر نمی کنم دیگه عاش هیچ دختری بشم و بیشتر تفکرم تحلیلی شده (و در گذشته تصمیماتم عاطفی تر بود) و همونطور که گفتم می ترسم بعد از ایشون نیز یکی مشابه یا بدتر از ایشون نصیبم بشه..
گاهی اصلا فکر می کنم مجرد موندن برام مناسب تر باشه...