- ضعف ماست که دشمن را ترغیب به جنگ با ما می کند. تا فردی را ضعیف احساس نکنند به او حمله ور نمی شوند. اگر خود را ضعیف بدانیم طومار هلاکت خویش را امضا کردیم.
خداوند محدود نیست. درجات بهشت محدود نیست. هستی بیانتهاست. کسی نمیتواند بگوید من به اندازه کافی ادب دارم و نیاز به ادب بیشتری نیست. انسان مکلف شده به اندازه توانش کار و تلاش کند و این وظیفه الهی بر دوش اوست. همچنانکه خداوند فرموده: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا[بقره/۲۸۶] خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى اش تكليف نمى كند.» پس انسان تا میتواند باید کار و تلاش کند. حرکت، کار و تلاش نیز نیازمند باور تواناییهاست؛ امّا ما تا چه حدّ توانا هستیم؟
ناتوانی معنا ندارد
نباید خود را ناتوان بدانیم. "نمیتوانم" شعار یک مسلمان نیست. سستی و تنبلی جایی در اسلام ندارد و همیشه حرکت به سوی تعالی و شکوفایی در تعالیم اسلام، ارزشمند دانسته شده است. باید قبول کنیم که در انتهای توان ما، خداوند است که گره گشایی خواهد کرد؛ بنابراین در راه رشد و بالندگی، بُن بستی روبروی ما نخواهد بود. مطلبی که وعده الهی است و در قرآن اینگونه مطرح شده است: « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ[عنکبوت/۱۶۹] و كسانى كه در راه ما كوشيده اند به يقين راه هاى خود را بر آنان مى نماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است.» پس کسی که با هدف تعالی اسلام و مسلمین و البته برافراشتن پرچم نظامی اسلامی، تلاش کند و کوشش خود را به خرج دهد؛ ناتوان نخواهد شد چرا که در نهایت خداست که گرهگشایی میکند؛ پس با امید و توکل بر او باید حرکت کرد و تمام کوشش خود را به میدان عمل آورد.
دشمنانی در کمین
همیشه حیوان درنده، به دنبال ناتوانترین صید میافتد؛ تا زودتر به شکار دست پیدا کرده و شکمش را سیر کند. کشورهای سلطه جو و استکباری نیز چنین منطقی دارند؛ در کمین نشستهاند و به محض دیدن نشانههای ضعف از دیگر کشورها، حمله و چپاول خود را آغاز میکنند. از این روست که تنبلی و سستی در اسلام جایی ندارد؛ و امام باقر(علیهالسلام) درباره آن بیم داده و فرمودند: «إیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ َإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ کُلِّ سُوء[۱] از تنبلی و احساس ناتوانی بپرهیز، زیرا که این دو کلید هر بدی هستند.» در این روایت سوء و زشتی به صورت مطلق آمده و تمام بدیها را شامل میشود. بدیهایی که دنیا و آخرت انسان را نابود میکند. از این روست که سفارش امیرالمؤمنین(علیهالسلام) همواره بر تلاش و کوشش بوده و احساس ناتوانی را سبب محرومیتها دانسته است. از ایشان نقل شده است: «فَعَلَيْكُمْ بِالْجَدِّ وَ الِاجْتِهَادِ وَ التَّأَهُّبِ وَ الِاسْتِعْدَادِ[۲] پس بر شما باد بر کوشش و تلاش و آمادگی و توشه برداشتن» و فرمودند: «مِنْ سَبَبِ الْحِرْمَانِ التَّوَانِي[۳] از علتهای محرومیت، احساس ناتوانی است.»
دشمن نیز تواناست
از سوی دیگر، باید همیشه دشمن را توانا فرض کرد. اگر دشمن را ناتوان برشماریم؛ ناخواسته دست از تلاش و کوشش خواهیم کشید و از آنجا که اسلام به ما چنین اجازهای نداده؛ سفارش کرده که دشمن را ضعیف ندانیم. حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حدیثی فرمودند: «لاتَستَصغِرَنَّ عَدُوّا وإن ضَعُفَ[۴] هیچ دشمنى را دست کم مگیر، هر چند ناتوان باشد.» اگر دشمن را ناتوان به حساب نیاوریم و دست از رشد و حرکت بکشیم؛ مطمئناً دشمن ما را ضعیفتر از خود به حساب میآورد و به خود جرأت حمله به ما را میدهد. با در نظر گرفتن این چند نکته میتوان قلّههای شکوفایی را فتح کرد: دشمنانی که ما را وادار به حرکت میکنند و توجهی که اسلام به توانا بودن مسلمانان داشته است.
مطلبی آزموده
با در نظر گرفتن این چند نکته میتوان قلّههای شکوفایی را فتح کرد: دشمنانی که ما را وادار به حرکت میکنند و توجهی که اسلام به توانا بودن مسلمانان داشته است. برای لمس این مطلب، اصلاً نیاز نیست شواهدی از گذشتههای دور بیاوریم؛ تاریخ معاصر ایران کافی است. جنگ تحمیلی به این دلیل آغاز شد که دشمن انقلاب نوپای اسلامی ما را، ضعیف شمرد. تحلیلی بسیار به جا و دقیق که مقام معظم رهبری، حضرت آیةاللهخامنهای(مدظله) در سخنرانی اخیر خود بیان داشتند: «جنگ تحمیلی بهخاطر این اتّفاق افتاد که دشمن در ما احساس ضعف کرد. اگر دشمن بعثی و محرّکینش خاطرجمع نبودند که سرِ چند روز به تهران خواهند رسید -آنها اینجوری فکر میکردند- این جنگ انجام نمیگرفت؛ آنها در ما احساس ضعف کردند. احساس ضعف شما، موجب تشویق دشمن به حملهی به شما است؛ این یک قاعدهی کلّی است. اگر میخواهید دشمن را از تهاجم به خودتان منصرف کنید، سعی کنید اظهار ضعف نکنید. نمیگویم به دروغ بگوییم قوی هستیم،[بلکه] می گویم قوّت خودمان را آشکار کنیم[۵].» همچنانکه مقام معظم رهبری اشاره داشتند ما در دوران شروع جنگ تحمیلی به صورت بالفعل ضعیف بودیم؛ عدم انسجام نیروها، نبود مدیریت منظم جنگ، نداشتن تجربه جنگی و... شاهد این ضعف را نیز میتوان پیشروی زیاد نیروهای بعثی در روزهای آغاز جنگ دانست. ولی باید توجه داشت که تکیه بر تواناییها و حرکت در مسیر رشد و بالندگی، صحنه میدان جنگ را عوض کرد و ابتکار عمل را در اختیار ایران قرار داد.
پس باید بدانیم که درک دشمن از قوت و قدرت ما چقدر حیاتی و البته ضعف و حتی ضعیف شمرده شدن ما توسط دشمن تا چه اندازه خطرناک و مهلک است و صد البته که نباید جنگ را محدود به تیر و ترکش و عرصههای نظامی دانست. میدان اقتصاد و فرهنگ هم میتواند معرکه زورآزمایی و نبرد باشد.
کلام آخر
براساس متون دینی باور به تواناییها و حرکت برای عملیاتی کردن آن قدرتهای بالقوه، یک وظیفه الهی بوده و احساس ضعف و ناتوانی چه در طرف خودی و چه در دشمنان کاری ممنوع است. به هر رو نباید عرصه نبرد را محدود در میدان نظامی دانست و همان فرمولها برای جنگ فرهنگی یا اقتصادی نیز برقرار است.
پی نوشت
[۱]- تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على، جامعه مدرسين، قم، ۱۴۰۴ق، ص۲۹۵.
[۲]- نهج البلاغة(للصبحي صالح)، شريف الرضى، محمد بن حسين، هجرت، قم، ۱۴۱۴ ق، ص۳۵۲.
[۳]- تحف العقول، ابن شعبه حرانى، حسن بن على، جامعه مدرسين، قم، ۱۴۰۴ق، ص۸۰.
[۴]- تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، دفتر تبليغات اسلامی، قم، ۱۳۶۶ ش، ص۳۳۴.
[۵]- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دستاندرکاران راهیان نور