عمر ابو النصر که بود؟

08:50 - 1400/03/19

عمر ابوالنصر، اهل سوریه است او کتابهایى در تاریخ و ترجمه بزرگان اسلام و صحابه نوشته از جمله کتابى پیرامون حادثه عاشورا و شخصیت حسین بن على (ع) به نگارش درآورده ...

یکى دیگر از نویسندگان معاصر عمر ابوالنصر، اهل سوریه است. او کتابهایى در تاریخ و ترجمه بزرگان اسلام و صحابه نوشته است. وى از کسانى است که مقایسه تعلیمات اسلام با وضع فعلى مسلمین او را سخت متأثر ساخته و با تنها وسیله‏اى که در اختیار داشته - یعنى قلم - خواسته است ضمن نوشتن تاریخ و ترجمه بزرگان دین، مسلمانان را از گذشته آگاه و به آینده امیدوار سازد تا شاید جامعه اسلامى به خود آمده و سیره بزرگان خود را الگو قرار داده و از این بدبختى رهایى یابد. در این راستا کتابى پیرامون حادثه عاشورا و شخصیت حسین بن على (ع) به نگارش درآورده به نام سید الشهدا وقعه عاشورا، در اینجا به فراضهایى از این کتاب اشاره مى‏کنیم.
نویسنده در آغاز پیرامون زمینه‏هاى پیدایش قیام امام حسین مى‏گوید:
«قیام حسین ابن على و مخالفت او با نظامات آن روز، از امورى نبوده که بدون مقدمه پدید آمده باشد بلکه مقدمات فراوانى در پدید آمدن نهضت عاشورا نقش داشته است. از این رو در نظر دارم موجبات تسلط معاویه و سلطنت او را بیان کنم. براى آگاهى خوانندگان لازم است به تاریخچه زندگى على بن ابیطالب و سیاست آن حضرت با معاویه و چگونگى اختلاف و خصومت آن‏ها و فرزندان آنها اشاره کنم».
وى ضمن اشاره به اینکه مقام خلافت و امامت بسیار والا و باارزش است و هر بى فضل و بى تقوا نمى‏تواند متصدى آن شود بلکه بایستى افضل و اعلم و اشجع و اعدل مسلمانان خلافت را به عهده گیرد، مى‏گوید: «پیامبر پس از خویش کسى را به جانشینى خود برنگزید، اما مسلمانان ضمن اعتقاد بر ضرورت امام و خلیفه، در شخص خلیفه اختلاف کردند. انصار معتقد بودند که چون آن حضرت را یارى کرده‏اند بایستى خلیفه از میان آنان باشد. مهاجران نیز مدعى بودند که چون نخستین گروندگان به پیامبراند باید خلیفه از میان آنان باشد. على بن ابیطالب هیچ یک را نپذیرفت؛ از این رو اقدام آنان را قبول نکرد زیرا خلیفه باید از خانواده پیامبر (ص) و از نزدیکترین افراد به آن حضرت باشد. این فکر در دوره ابوبکر و عمر که فتوحات بسیارى نصیب مسلمانان شد تقریباً مسکوت مانده و فراموش شد یا عمداً به آن توجهى نشد و این عدم توجه تا زمان عثمان بن عفان ادامه یافت ولى عثمان به خاطر اینکه به خلافت رنگ اموى داد و تمام کارهاى حساس را به آنها سپرد، مسلمانان را به اعتراض وا داشت، - چنانکه - او را محاصره کرده و کشتند».
عمر ابونصر مى‏گوید: «امام حسن با معاویه صلح کرد و در نامه‏اى که نوشت فرمود: هیچ یک از افراد عراقى را بازداشت ننماید و تمام مردم از سیاه و سفید در امان باشند و شرایط دیگرى هم فرمود که معاویه فقط بعضى از آنها را انجام داد و بقیه را با این که امضا کرده بود وفا نکرد. پس از صلح حسن بن على، معاویه بر کار خود مسلسط شد و بر خلاف حق و اصول دین مبین اسلام بر امام و خلیفه مسلمین و امام زمان خود قیام کرد و در حق واجب و مسلم او که صاحب حق بود دخالت کرد و آن فتنه بزرگ را بین مسلمین برپا ساخت. او بر خلاف رویه خلفاى راشدین عمل کرد و روش آنها را زیر پا گذارد و اقداماتى کرد که اساساً دیانت اسلام و کشور اسلامى را مبدل به یک سلطنت کرد. بیعت گرفتن از مردم براى پسرش یزید علاوه بر اینکه با اصول اسلام منافات داشت از مصیبت‏هاى بزرگى است که او بر عالم اسلام وارد کرد و این جوان بى‏لیاقت را به این مقام رساند که در برابر امام قایم و خلیفه حقیقى مسلمین بایستد». (5)
آنگاه درباره خصومت بنى امیه و بنى هاشم چنین مى‏گوید: «بنى امیه در مقام خصومت بنى هاشم برآمدند، به طورى که از ابتداى امر هر چه از دست آنها برآمد با رسول خدا فروگذار نکردند و وقتى دشمنى آنان به جایى نرسیده و پیغمبر (ص) پیشرفت فرمود، در این مقام دعوت آن بزرگوار را پذیرفته، خود را در پناه دیانت حفظ نمودند و از عظمت اسلام بهره گرفته و سلطه پیدا کردند. پس از فوت یزید پسر ابوسفیان، در شام براى معاویه جریان مساعدى پیش آمد و حاکم شام گردید و فعالیت خود را براى ریختن پایه‏هاى سلطنت آغاز کرد و چنان مهارت نشان داد که پس از چندى شام یکى از ایالات مهم مملکت اسلامى گردید و مستقل شد به طورى که با پایتخت اسلام - مدینه منوره - ارتباط زیادى نداشت. آنها تصمیم گرفتند که چون افتخار نبوت از آن بنى هاشم شد، آنها هم افتخار عزت و سلطنت را به خود اختصاص دهند و از هر بهانه‏اى در جهت تثبیت خود استفاده کردند. معاویه مى‏دانست پس از قتل عثمان، على او را یک لحظه والى شام نخواهد گذاشت بنابراین با عمر و عاص مشورت کرد و قرار گذاردند که به بهانه قتل عثمان فتنه و انقلابى به پا کرده و على بن ابیطالب را متهم به قتل عثمان نمایند. با این فکر پیراهن عثمان را که به خون آغشته و جاى انگشتان نائله - زوجه او - بر آن پیدا بود روى منبر مسجد انداخته و مردم را جمع کرده شروع به تبلیغ علیه امام نمود. گروهى را از این راه و جمع دیگرى را از راه پول به خود جذب نمود و آنان را خرید». نویسنده سپس مواردى را یادآورى نموده که معاویه به وسیله پول ایمان آنان را خرید.
عمر ابونصر درباره شخصیت امام، ضمن بیان چند روایت از پیغمبر (ص) که نشان دهنده توجه و مهربانى فوق‏العاده آن حضرت نسبت به او و برادرش حسن بن على مى‏باشد، مى‏نویسد: «حسین بن على از کسانى نبود که خلافت را براى جاه و جلال بخواهد بلکه آن وجود مقدس فقط در مقابل خواست مسلمین و اصرار آنها موافقت فرمود. از طرفى یزید بن معاویه صلاحیت خلافت را نداشته است». او در پایان کتاب مى‏نویسد:«آنچه در سیره و رفتار امام شهید نوشته‏ام چیزهایى است که انسان را فوق‏العاده تحریک کرده و عواطف و احساسات را به جوش مى‏آورد و تاریخ نگار را وادار مى‏سازد که بپرسد مگر در بین رجال مسلمان کسى نبود که آن آتش را خاموش کند و نگذارد شراره آن آتش که در کربلا پیدا شده بود تمام عالم اسلام را بسوزاند و موجب تفرقه‏اى بزرگ بین مسلمانان گردد؟ مگر زمین عوض شده بود؟ مگر این مردم همان مردمى نبودند که اگر به فردى از مسلمین ظلمى وارد مى‏شد تا رفع ظلم خوابشان نمى‏برد. مگر در عهد حسین بن على فقط همان یک دسته کوچک بودند که به یارى او رفتند و دفاع نمودند. مگر - مردم آن زمان - نمى‏فهیمدند که حسین بن على قادرتر و مهیاتر بود که نگذارد دین جدش بازیچه مردمان دنیا پرست گردد.
در این واقعه، اسباب تفرقه بین مسلمانان فراهم گردید ولى حالا که تمام مسلمانان فهمیده و دانسته‏اند و سر گرفتارى خود را تشخیص داده‏اند بر آنهاست که از این واقعه بزرگ و این مصیبت عظیمى که بر پیکر اسلام و دیانت وارد آمده است عبرت بگیرند و براى خود پیش بینى کنند و بدانند که حسین بن على در راه یک فکر و یک مبدأ و یک مقصود عالى جنگید و اگر خلافت را مى‏خواست براى آن بود که خود را احق و اصلح از دیگران مى‏دانست. از این رو از واجبات است که مسلمانان موارد اختلاف را کوچک شمرده و آن را دور بریزند و با هم اتفاق داشته باشند و مانند یک دست در راه خدا و - دین - محمد بن عبداللّه (ص) بکوشند». (6)
آنچه اشاره شد فرازهایى از سخنان عمر ابونصر در کتاب سیدالشهداست. (7)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
(5) - سید الشهدا، عمر ابو النصر، ترجمه سید جعفر غضبان.
(6) - همان.
(7) - براى اطلاعات بیشتر ر.ک: همین کتاب.

برگرفته از مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 16 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.