-نسخهی حاکمیت برای یافتن مرزهای درست برای حل معضلات اجتماعی را باید در شیوهی تبلیغی معصومان (علیهمالسلام) جست نه آنچه همسو با طبع غرب است!
امروزه در کف جامعه اتفاقاتی در حال رقم خوردن است که نشان از گسترش روزافزون فرهنگ و نمادهای غربی در کشور میدهد. در کنار این گسترش میتوان ملاحظه کرد که انگار دستهایی در پشت پرده پیگیر آن هستند که با این نمادها و فرهنگسازیها مقابلهی خاصی نشود؛ از سگگردانیها و لاکچریبازیها گرفته تا بیحجابی و مشکلات اخلاقی دیگر که در کف جامعه میتوان رشد چشمگیرش را مشاهده نمود. در باب علتشناسی آن میتوان حرفهای بسیاری را بیان نمود که این نوشتار به دنبال بیان تفصیلی آن نیست اما به همین میزان باید گفت که ترویج اینگونه فرهنگها در کف جامعه بهغیراز اینکه از جانب دشمنان قسمخوردهی ایران اسلامی و مستکبران عالم در قالب یک تهاجم فرهنگی صورت میپذیرد اما از طرف برخی از غربزدگان که در مسندهای قدرت هم جا خوش کردهاند نیز مسیری برای تداوم ماندنشان در قدرت به حساب میآید. این جملهی امام خمینی (ره) دقیقاً حالوروز این روزهای ما را بیان مینماید که «ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم؛ لیکن از شر تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی هستند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند و هماکنون با تمام ورشکستگیها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سد عظیم الهی برنمیدارند. ملت عزیز ایران و سایر کشورهای مستضعف جهان اگر بخواهند از دامهای شیطنتآمیز قدرتهای بزرگ تا آخر نجات پیدا کنند چارهای جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند...»[1]
نسخه برخی افراد که حتی ممکن است در میانشان دلسوزانی نیز وجود داشته باشد به خلاف سالهای قبل نسخهای از جنس درک کردن مشکلات و معضلات مردم، قبول آن و به عبارتی نجنگیدن با آن است اما باید توجه داشت که درک کردن شرایط و مشکلات مردم بدان معنا نیست که ما نیز همرنگ آنها شویم و با زبان بیزبانی دستمان را به نشانهی تسلیم بالا ببریم. باید توجه داشت وقتی با انسانی مواجه میشویم که گرفتار آلودگیها و گناهانی شده است کمک به او در گام اول درک کردن اوست و درک کردن او نیز از مسیر علتشناسی مشکل او میگذرد و این بدان معناست که به جای اینکه او را طرد کنیم و تمام مشکلی که برای او ایجاد شده است را به گردن خودش بیندازیم، با او همدلی کنیم و ریشهی گرفتاری و مشکلش را بیابیم تا برای او چارهاندیشی کرده باشیم.
حد وسط و میانهروی در تربیت جامعه این است که نه در چالهی افراطیگری بیفتیم و قربانیان آلودگیهای اخلاقی و رفتاری در جامعه را به عنوان مقصران اصلی جلوه دهیم و مسببان و مقصران اصلی را رها نماییم و نه اینکه در چاه تفریطی عادیسازی آن آلودگیها به نشانهی همدلی و همراهی با قربانیان این عرصه بیفتیم؛ هر دوی این مسیرها اشتباه است که یکی از آن مسیرها را در سالهای پیش تجربه کردهایم و به نتیجه نرسیدهایم و دومی را نیز در حال تجربه کردنیم چرا که در بخشهای مختلف فرهنگی شاهد عادیسازی و قبحزدایی از آلودگیهایی مانند بیحجابی، روابط خارج از ضوابط شرعی و عرفی هستیم که به گواه کارشناسان این عرصه که با مستندات دینی حرف خود را تبیین کردهاند این دومی نیز به نتیجه نخواهد رسید و در سالهای آینده اثرات منفی خود را خواهد گذاشت. تذکر نسبت به این قبحزدایی در بیانات مقام معظم رهبری به مسئولان فرهنگی کشور نیز قابل مشاهده است آنجا که بیان میدارند: « اگر بناست فیلم یا برنامهاى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى مىکند که من پخش کنم یا رقیب من؟ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت.»[2]
در این روزها وقتی به عنوان یکی از اصلیترین قطبهای فرهنگساز جامعه به صداوسیمای جمهوری اسلامی نگاه میکنیم، نه تنها از نگاه تیزبین کارشناسان بلکه در نگاه انسانهای معمولیتر که هنوز فطرت بیداری دارند و در تغییرات سریع جامعه به سمت غربزدگی حل و هضم نشدهاند، تلویزیون را در سراشیبی عادیسازی برخی معضلات و مشکلات جامعه میبینند؛ همان تلویزیونی که برای مسئله بیحجابی و پوششهای نامناسب میزگردها و جلسات زیبایی را تدارک میبیند، اما در بخش تولید محتواهای جذابش مانند سریالها، مسابقات و تبلیغاتش به شدت در حال جابهجا کردن مرزهای عقیدتی است. اگر از تهیه خبر با مردم کف خیابان که بعضاً حجاب درستی ندارند بگذریم و آن را پای انعکاس حقیقی اخبار جامعه بگذاریم، اما در این روزها کمکم شاهد پخش فیلمهای سینمایی نیز هستیم که در آن رعایت حجاب اسلامی صورت نپذیرفته است. این مسئلهی بسیار مهم را اگر در کنار مشکلاتی که از قبل در زمینهی نمایش دادن زندگیهای مرفه از قاب تلویزیون وجود داشت بگذاریم و به آن فرهنگسازی در زمینهی استفاده از الفاظ نامناسب بازیگران در سریالها را اضافه کنیم، بهوضوح سیر هضمشدگی صداوسیما به عنوان یکی از ارکان حاکمیتی در فرهنگسازی را مشاهده میکنیم.
نسخهی حاکمیت برای یافتن مرزهای درست برای حل معضلات اجتماعی را باید در شیوهی تبلیغی معصومان (علیهمالسلام) جست آنجا که در عین حالی که به اصلاح جامعه میپرداختند اما خود آلوده به آن مشکلات و معضلات نمیشدند. در عصر جاهلیت مدرن اگر بخواهد نسخهای کارآمد ارائه شود باید نسخهی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را ارائه داد که خود تک تک زخمهای دل و جان انسانها را شخصاً مرهم میگذاشت و در عین حال مراقب بود اندکی از آن آلودگیها بر دل و جانش ننشیند. برای اثبات این مدعا باید پای سخن امام علی (علیهالسلام) نشست تا از همدلی پیامبر رحمت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با مردمی که گرفتار مشکلات اخلاقی و رفتاری شده بودند برایمان بگوید: «طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ، وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ، يَضَعُ مِنْ ذَلِكَ حَيْثُ اَلْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ، وَ آذَانٍ صُمٍّ، وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ، مُتَّبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ اَلْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ اَلْحَيْرَةِ. لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِأَضْوَاءِ اَلْحِكْمَةِ وَ لَمْ يَقْدَحُوا بِزِنَادِ اَلْعُلُومِ اَلثَّاقِبَةِ، فَهُمْ فِي ذَلِكَ كَالْأَنْعَامِ اَلسَّائِمَةِ وَ اَلصُّخُورِ اَلْقَاسِيَةِ؛[3] طبيبى است كه همراه با طبّش در ميان مردم میگردد، مرهمهایش را محكم و آماده ساخته، و ابزارهايش را براى سوزاندن زخمها داغ نموده، تا هر جا لازم باشد در زمينهی دلهای كور، و گوشهای كر، و زبانهای لال به كار گيرد. دارو به دست، به دنبال علاج بیماریهای غفلت، و دردهاى حيرت است. اين بيماران وجود خود را از انوار حكمت روشن ننموده، و با آتشزنه دانشى درخشان شعله نمیفروختهاند. از اين بابت به مانند چهارپايان چرنده، و سنگهای سختاند.» حال این مطلب را وقتی با حدیث نبوی دیگری کنار هم میگذاریم که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمودند: «إِنَّهُ لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ بِالنَّهَارِ سَبْعِينَ مَرَّةً؛[4] گاهى بر دلم غبار مینشیند و من هر روز، هفتاد بار از خدا آمرزش میخواهم.» به همان جمعبندی اول دست پیدا خواهیم کرد که نه طرد کردن و حتی برخورد سختِ تک بُعدی مسئولین خصوصاً در حوزههای فرهنگی با ماجرای معضلات فرهنگی جواب خواهد داد و نه بیتفاوتی و هضمشدگی آنها بلکه راه درست آن است که در عین دلسوزی وارد میدان شد و ریشهی مشکلات را در این فضا یافت و بدون وادادگی به حل آنها پرداخت.
_____________________________________
1.صحیفه امام، ج15، ص446، پیام به فرهنگیان؛ 7 دی 1360.
2.بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما، ۱۳۸۳/۰۹/۱۱.
3.نهج البلاغه، محمد بن حسین شریف الرضی، خطبه 108، ص 156، انتشارات موسسه دار الهجره، قم، 1414ه ق.
4.بحار الأنوار ، محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، ج 25، ص 204، انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.
حد وسط و میانهروی در تربیت جامعه این است که نه در چالهی افراطیگری بیفتیم و قربانیان آلودگیهای اخلاقی و رفتاری در جامعه را به عنوان مقصران اصلی جلوه دهیم و مسببان و مقصران اصلی را رها نماییم و نه اینکه در چاه تفریطی عادیسازی آن آلودگیها به نشانهی همدلی و همراهی با قربانیان این عرصه بیفتیم.