اشعار ولادت امام علی

10:47 - 1400/11/21

متن اشعار ولادت امام علی,شعر ولادت امام علی,متن شعر ولادت امام علی,شعر ولادت امام علی سازگار,شعر ولادت امام علی برقعی,شعر کودکانه ولادت امام علی ,اشعار در وصف امام علی,شعر کوتاه در وصف امام علی,شعر درباره حضرت علی ,دوبیتی ولادت امام علی,متن مولودی ولادت امام علی ,شعر مدح ولادت امام علی,متن شعر مدح ولادت امام علی,مدح ولادت امام علی,دو بیتی مدح امام علی,اشعار میلاد امام علی,متن اشعار میلاد امام علی,شعر میلاد امام علی,متن شعر میلاد امام علی,شعر میلاد امام علی سازگار,شعر میلاد امام علی برقعی,شعر میلاد امام علی لطیفیان,اشعار عربی میلاد امام علی,اشعار ترکی ولادت امام علی

اشعار ولادت امام علی

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مرضیه عاطفی

رسید از عرش، ذکرِ «لافتی» با خلقت حیدر

دعایِ «ربّنا» شد «آتنا» با خلقت حیدر

به عشقش بابِ آمرزش به روی عاصیان شد باز

دو چندان شد تبِ «إغفر لَنا» با خلقت حیدر

از آن روزی که انگشتر به سائل داد فهمیدم

سریعاً خلق شد خیلِ گدا با خلقت حیدر

به جایِ ذکر یونسیّه، یونس یاعلی(ع) میگفت

به روی نیل؛ موسی زد عصا با خلقت حیدر

«قسیم النّار والجنّه»! چه شیرین است این جمله

بهشت از مرزِ دوزخ شد جدا با خلقت حیدر

ملائک، عالم و آدم، زمین و آسمان خواندند...

همه «نادعلی» را یکصدا با خلقت حیدر

برای دردمندان در نجف تأسیس شد امشب-

پس از ایوان-طلا، دارالشفا با خلقت حیدر

أمیرالمؤمنین! قرانِ ناطق! قبلۂ سیّار!

بنا شد مروه و سعی و صفا با خلقت حیدر

پیمبر(ص) محض ِ اثباتِ خودش شقّ القمر کرد و

چه شقّ الکعبه ای کرده خدا با خلقت حیدر!

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید پوریا هاشمی

نه ز حالا ز خود عالم ذر

نظر انداخته اند اهل نظر

بین خوبان دو عالم یکسر

همه گفتند به دوران دیگر..

نیست شخصی ز علی بالاتر.

ها علی بشر کیف بشر

صاحب لوح و قلم کیست علی

سردم تیغ‌ دودم کیست علی

عرب و عشق عجم کیست علی

حج و حاجی و حرم کیست علی

از کرامات علی فیض ببر

ها علی بشر کیف بشر

درنگاهش زر و زیور هیچ است

مکر دنیای مزور هیچ است

پیش این هیمنه لشگر هیچ است

روی انگشت علی در هیچ‌ است

خیبر افتاد به پای حیدر

ها علی بشر کیف بشر

از خودش اصل و نسب داد به ما

از فدک چند رطب داد به ما

عیدی ماه‌ رجب داد به ما

در نجف جلوه ی رب داد به ما

در حرم داد زدم وقت سحر

ها علی بشر کیف بشر

جمع شد بین وجودش برکات

خنده و اخم علی حی و ممات

ذولفقارست به کف یا که صراط؟!

آی مردم به جمالش صلوات

منکرش کور وَ بدخواهش کر

ها علی بشر کیف بشر

در جهان هرچه شود در بسته

کی بماند در دلبر بسته

دل عشاق به حیدر بسته

و خدا گفت خودش سر بسته

بی علی نیست ز من هیچ اثر

ها علی بشر کیف بشر

بی علی ذکر و دعا بود نبود

کعبه اصلا سر پا بود نبود

دین و  توحید کجا بود؟! نبود

و صدایی ز خدا بود نبود

شب معراج علی شد محور

ها علی بشر کیف بشر

از حرم ذات احد پیدا شد

نور الله صمد پیدا شد

صدو ده آمد عدد پیدا شد

فاطمه بنت اسد پیدا شد

بین آغوش گرفته ست قمر

ها علی بشر کیف بشر

زخم غم بر جگر شیر زدند

گریه کرد و همه تکبیر زدند

بی هوا بر گلویش تیر زدند

ضربه ای سخت و نفس گیر زدند

روی دستان پدر زد پرپر

ها علی بشر کیف بشر

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد جواد پرچمی

امشب دلیل مستی ام از هر جهت تویی

دنیا تویی برای من و آخرت تویی

شایسته مرد هیمنه سلطنت تویی

نور خدا به هیبت انسان فقط تویی

 در جلوه ات خدا شده تكرار ، یاعلى

تو بودى و خدا و جهان آفرینى ات

تو بودى و ملائك و خلوت گزینى ات

صدها هزار سال پس از همنشینى ات

حالا رسیده وقت ظهور زمینى ات

حالا رسیده موعد دیدار ، یا على

من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم

گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم

من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم

مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم

ای قبله گاه، کعبه ی سیار،یا على

کعبه اگر كه چاک گریبان گشوده است

ثابت نمود،عاشقت از قبل بوده است

صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است

در را به روی بنت اسد وانموده است

مختصِ توست، مُعجزِ بسیار،یا على

مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده

ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده

بتخانه ی حجاز ،دگر محترم شده

بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده

شد با شرافت این درو دیوار،یا على

دادم زکف به شوق مدیحت ،قرار را

واجب شده است سجده کنم نام یار را

میزان کجاست ،تا که بسنجد عیار را

نشناختیم غیر تو پروردگار را

ماتم از این شباهت رفتار،یا على

گاهی علی نشسته به جای خدای خود

گاهی خداست جای شه لافتای خود

در تو نگاه كرده خدا رو نماى خود

هنگام خلقت همه بنده هاى خود...

فرموده است اول گفتار ، یا على

در لا اله غیر تو خواندیم ،جا نشد

من هیچكس برای دلم مرتضا نشد

مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد

پس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد

من به یقین رسیده ام اینبار،یا على

آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم

امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم

با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم

من با ابالحسن،حسنی عشق میکنم

دیوانه ام ،پیاله نگه دار یا على

عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست

من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست

خرما فروختن بشود کارم آرزوست

رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست

بالای دار از تو زنم جار،یا علی

هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت

نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت

آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت

هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت

عشاق را تویی تو خریدار، یا على

پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف

كنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف

پر شد قنوت هر شبم از ذكر یا نجف

من سالهاست خواسته ام از خدا نجف

خواندم دعای وصل تو بسیار ،یاعلی

سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید

ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید

هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید

دیدار می فروش نجف روزی ام کنید

پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا على

در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است

در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است

در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است

زانو زدن مقابل ایوان مقرب است

پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی

گر چه برات ،مالک اشتر نمیشویم

مقداد نیستیم ،ابوذر نمیشویم

سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم

اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم

اما تویی همیشه مددکار،یا علی

توحید محض، باعث ایجاد حیدر است

بالای عرش افضل اوراد حیدر است

آنکس که جام دست نبی داد حیدر است

زهرا عروس خانه و داماد حیدر است

ای در نگاه عشق،علمدار یا علی

مولی الموحدین،نفحات پیمبری

نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری

رمز شفاعت عرصات پیمبری

مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری

پیغمبر است بر تو گرفتار ،یا علی

حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است

او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است

اسباب شادی لب خندان فاطمه است

این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است

زهرا توراست یار و وفادار،یا على

آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست

لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست

بر روی دست دست خداوند دست نیست

این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست

لعنت به هر که میکند انکار،یا علی

ای شیر پاک،ای ثمر لقمه ی حلال

خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال

گرما بده شراب شود غوره های کال

ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال

امضا بزن به نامه ام ای یار،یا علی

ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن

ای اولین امام مسلمان قبل از آن

آیات مومنون نمایان قبل از آن

ای صاحب ولایت دوران قبل از آن

قرآن بخوان بگو تو ز اسرار،یا علی

قاری شدی و تیر و سنانت نریختند

سنگ جسارتی به لبانت نریختند

با خیزران به سمت دهانت نریختند

مشتی حرامزاده به جانت نریختند

وای از حسین و مجلس اغیار،یا علی

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

روح الامین! به بام حرم رو، اذان بگو

بعد از اذان، ثنای علی همچنان بگو

اوصاف شیر حق به زمین و زمان بگو

لب را بشو به زمزم و با حاجیان بگو

کامشب شب ولادت صاحب حرم شده

بیت الحرم به مقدم مولا حرم شده

امشب به کعبه فاطمه پروانه علی است

دل دور کعبه گردد و دیوانه علی است

دست خدا به کعبه روی شانه علی است

امشب دل رسول خدا خانه علی است

باور کنید جان به تن کعبه آمده

باور کنید بت شکن کعبه آمده

امشب به لوح نقش قلم ذکر یا علی است

آوای سنگ های حرم ذکر یا علی است

بت‌های کعبه را همه دم ذکر یا علی است

امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علی است

امشب زمین به یمن علی عرش می‌شود

امشب فلک ز بال ملک فرش می‌شود

ای کعبه جلوۀ ازلی را نگاه کن

مرآت حسن لم یزلی را نگاه کن

عید ولایت است ولی را نگاه کن

یا فاطمه جمال علی را نگاه کن

آیینه از جمال جمیل خدا بگیر

با چهرۀ علی زخدا رونما بگیر

مادر، تمام هستی پیغمبر است این

از انبیا به غیر محمد سر است این

بر خلق آسمان و زمین رهبر است این

دستش مبند بنت اسد، حیدر است این

ای دخت شیر! بهر نبی شیر زاده‌ای

شیری که هست صاحب شمشیر،زاده‌ای

تو دخت شیری و اسدالله زاده‌ای

بر جمله خلق، رهبر آگاه زاده‌ای

بهر رسول، همدم و همراه زاده‌ای

خوشتر ز آفتاب رجب، ماه زاده‌ای

نوزاد تو کز او حرم الله منجلی است

آیینۀ تمام نمای خدا، علی است

نقش همیشه زنده لوح و قلم علی است

در بین اولیا به دو عالم علم علی

تصویری از حقیقت حُسن قِدم علی است

سعی و صفا و زمزم و رکن و حرم علی است

قرآن به وصف اوست که تکمیل می‌شود

جـز او چـه کس معلم جبریل می‌شود

روز نخست ارض و سما گفت یا علی

روح الامین به وقت دعا گفت یا علی

آدم به موج درد و بلا گفت یا علی

در جنگ‌ها رسول خدا گفت یا علی

در ذوالفقار زمزمۀ لافتی علی است

بر روی هر که می‌نگرم نقش یاعلی است

ای شهریار کشور جان یا علی مدد

ای دستگیر خلق جهان یا علی مدد

ای رهنمای گمشدگان یا علی مدد

ای ذکر اهل دل به زبان یا علی مدد

ما جان و دل به مهر تو آراستیم و بس

روز نخست از تو، تو را خواستیم و بس

مرغ دلم کبوتر صحن و سرای توست

شیرین ترین ترانۀ روحم ثنای توست

مُهر حلال زادگی من ولای توست

هر سو که رو نهم حرم با صفای توست

از لحظه‌ای که پای به دنیا گذاشتم

دینی به جز ولای تو مولا نداشتم

گل بی نسیم مهر تو پژمرده می‌شود

دل بی شرار عشق تو افسرده می‌شود

نام تو با کلام خدا برده می‌شود

یاد دمت مسیحِ دل مرده می‌شود

تـو کیستی؟ امام تمام امام‌ها

بر حضرتت هماره درود و سلام‌ها

بی مِهر تو قبول صلوة و صیام نیست

تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست

تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست

ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست

این مذهب و عقیده و ایمان"میثم"است

حتی بهشت گـر تـو نباشی جهنم است

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

زهرا سپه کار

کاروان تشنه شد و بر سر این چاه آمد

دلو انداخت که آب آورد و ماه آمد

کعبه آبستن نور است هو اللهُ احد

فاطمه بنت اسد با اسدالله آمد

این شکافی که به لبخند خدا می ماند

مژده ی یار رسول است که از راه آمد

جمعه ای تکیه به دیوار خدا خواهد زد

آفتابی که از آن نور سحرگاه آمد

کاروان تشنه ی یوسف شده بعد از عمری

تا نگوئیم که این قصه چه کوتاه آمد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد علی بیابانی

ای قطره در حوالی دریا قدم مزن

ای ذره از ستایش خورشید دم مزن

حرف وجود را به زبان عدم مزن

کار تو نیست؛ مدح علی را قلم مزن

هرچند آرزوی من از او سرودن است

کی در توان بنده خدا را ستودن است

روزی اگر که خلق به وصفت زنند دم

یا شاعران شوند به مدح تو هم قسم

دریا شود مرکب و اشجار هم قلم

صدها هزار حافظ و سعدی و محتشم

لالند در بیان تو یا مرتضی علی

وقتی که هست وصف تو کار خدا علی

باید غزل نوشت گدای در تو را

باید سرود هر نفس قنبر تو را

من کیستم که وصف کنم بوذر تو را

باید که واژه واژه ی هر منبر تو را

دریایی از بحار، و یا الغدیر کرد

خود را چنان سخن، به کمندت اسیر کرد

پر کرد تا صدای خدا گوش کعبه را

روشن نمود خانه ی خاموش کعبه را

دیدار تو ربود ز سر هوش کعبه را

دیدند باز بودن آغوش کعبه را

یعنی که باده ریخت ز پیمانه ی خدا

دیدند حق درآمده از خانه ی خدا

راهی اگر به سمت خدا هست راه توست

غیر از خدا زمین و زمان در پناه توست

خوشبخت کیست؟! انکه هلاک نگاه توست

کعبه کجاست؟! کعبه همان زادگاه توست

کعبه همانکه در طلبت سینه میدرد

هر شب بر آستان نجف سجده می برد

گفتم نجف دوباره به غم مبتلا شدم

بی اختیار راهی ایوان طلا شدم

هر بار که مسافر کرب و بلا شدم

در آسمان شهر تو اول رها شدم

ای کوه! باز اذن به این کاه می دهی؟

ما را به خانه ی پدری راه می دهی؟

ای خانه ی تو خانه ی ما از قدیم ها

بابای مهربان تمام یتیم ها

هستند در پناه تو حتی رجیم ها

محشر نجاتمان بده از چنگ بیم ها

ای کاش روز حشر من اهل رجب شوم

با دست های فاطمه ات منتخب شوم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید محمد جواد شرافت

شگفتا کرامات ماهی تمام

چه ماهی که لبخند بیت الحرام

چه ماهی که خورشید حِجر و حَجَر

چه ماهی که مهتاب رکن و مقام

چه ماهی چه مردی سلامٌ علیه

چه مردی چه ماهی علیه السلام

چه حسن شروعی‌ست ماه رجب

چه حسن ختامی‌ست ماه صیام

همه عمر او یک نماز است و بس

سکوتش قعود و خروشش قیام

دم از حق زده دم به دم تیغ او

دمی در مصاف و دمی در نیام

چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف

کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام

علی نور مطلق علی خیر محض

علی لطف کامل علی فیض تام

علی مرد رزم و علی کوه عزم

علی شور بزم و علی نور جام

علی؛ نه بگو جان خیر النسا

علی؛ نه بگو نفس خیر الانام

علی؛ نه محمد به نفس و نفَس

علی؛ نه محمد به خلق و مرام

در اوصاف آن حسن بی‌خاتمه

رسید این چکامه به حُسن ختام

به لب دارم این نغمه را دم به دم

به سر دارم این سایه را مستدام

امیری حسینٌ و نعم الامیر

امامی علیٌ و نعم الامام

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مجید لشکری

تا روی نمازست به سوی تو پری‌رو

سجّاده‌ام این کاغذ و محراب من ابرو

گفتم که بدوزند مرا سبحه ز گیسو

تا رشته کنم سبحه‌ی خود را به نخی مو

اوراد بیاموز به ترسا و به ترسو

شمس آمد و بر میوه‌ی نارس ترک افتاد

بر سینه‌ی هر ‌آن‌چه یقین‌ست شک افتاد

بر زخم تو چون نان تو عمری نمک افتاد

چون حلقه‌ی «لا سیف» به گوش فلک افتاد

با تیغ تو کتمان نشود حرف دوپهلو

بر قامت تو بسته خدا جامه‌ی وحدت

تا اینکه به دستت بدهد خامه‌ی وحدت

با دست خدا ثبت کنی نامه‌ی وحدت

بعد از رقمت مست شوم با می وحدت

بنشینم و با خضر کنم زمزمه هوهو

نرم‌ست و لطیف‌ست به تو خاره و خارا

با دوست مروّت‌ کن و‌ با خصم مدارا

مست‌اند به دور تو وَ‌ ما هُم بِسُکاری

بر هشتی قلبت بنشان هفت سما را

این عالم شش روزه و آن قلعه‌ی نه تو

بر منبر توصیف تو شایسته سکوت‌ست

زیرا که مقام تو جلال و جبروت‌ست

مضمون تو جاری به سلام‌ست و قنوت‌ست

تو‌ چشم خدایی که به ملک و ملکوت‌ست

از آن‌چه که دیدی دو سه تا واقعه برگو

هر دم، دل خونین تو با خون جگر خست

هر بازدمت، قلب مرا طرز دگر خست

هر قطره‌ی اشک تو دوصد دجله و ‌کرخه‌ست

خورشید که تابنده‌ترین اختر چرخ‌ست

شمعی‌ست که در پیش جمالت زده سوسو

ای خیر عمل! هر عملی بی تو پریشان

ای مهر! سپهر ازلی بی تو پریشان

منظومه‌ی افلاک ، علی! بی تو پریشان

ما نیز اگر هرزه ولی بی تو پریشان

چون آب که وابسته به او شد علف جو

دست تو همان‌ست که بالاتر هر دست

ذکر تو همان‌ست که کرده‌ست مرا مست

"تا بوده علی بوده تا هست علی هست"

تو‌ سرزدی از آینه‌ی عصمت و رفته‌ست

هر فخر پس از فضل تو از ترس به پستو

شریان زمین از تو گرفته‌ست تسلّی

بالقوه مصلایی و بالفعل مصلّی

تو مظهر اسما و صفاتی به تجلّی

هر آینه یک جلوه و هر لحظه محلّی

ممسوس خدا در نظر مؤمن و هندو

آن لب که فروبسته شد از مدح تو لال‌ست

آن‌سر که نیفتاد به پای تو وبال‌ست

آن خون که نریزد به قدوم تو‌ حلال‌ست

آن‌کس که نپویید مسیرت به ضلال‌ست

هرچند زند پینه به پیشانی و زانو

موی تو شب تارم و روی تو سحرگاه

تو وجه خدایی که به یاد آمده هرگاه

آن‌قدر رفیعی که نگنجی به نظرگاه

ما گرد و‌ غباریم ‌که افتاده به درگاه

برگوی به قنبر نبرد دست به جارو

از تو نسرودیم به غیر از قد و‌ قامت

جوهر چکد از خامه‌ام از فرط ندامت

زیرا ننوشته‌ست تو را حد مقامت

بالا رود اعمال رسولان به قیامت

آن‌دم که ثوابی ز تو افتد به ترازو

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام 

حسن لطفی

خدا می‌خواست چشمِ او فقط عین‌الیقین باشد

خدا می‌خواست دستِ او فقط حَبل‌المَتین باشد

خدا می‌خواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد

خدا می‌خواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد

خدا خود را که مومن خواند *منظورش همین باشد

که می‌خواهد علی تنها امیرالمومنین باشد

خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت

خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت

"صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت

رُطب‌های نجف وقتی دهان‌ها را به آب انداخت

ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت

صُراحی می‌کشم وقتی  شرابش اینچنین باشد

دلم مست است تا ساقی  امیرالمومنین باشد

علی منظور از مِی‌ها از این هوهو و هِی‌هِی ها

علی می‌جوشد از هر لب  لبِ ما یا لبِ نِی ها

علی موسیقیِ باران که می‌بارد پیاپی ها

فدای شاه راهش که به مژگان می‌کنم طی ها

سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها

علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد

فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد

خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد

بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد

چه غم دارد کسی که خُرده‌ای نانِ نجف دارد

که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد

چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد

خدا را می‌توان بینی اگر آئینه این باشد

خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد

به حیرت  کعبه  می‌بیند شکوهی آسمانی را

ظهورِ نقطه‌ی بسم‌الله سَبْع‌الْمَثانِى را

نبی می‌بوسدش از لب همین جامِ دهانی را

به میدان می‌رود بیند زمین خانه تکانی را

به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را

همیشه مرکبش دُل‌دُل برایِ فتح  زین باشد

رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد

نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد

نه تنها وقتِ مِیدان‌داریَش کوه از کمر ریزد

که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد

نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد

که از تیغ و سپرشلوارهاشان بیشتر ریزد

نمی‌اُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد

نمی‌اُفتیم از پا تا   امیرالمومنین باشد

اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم

"فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

بُوَدکان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم

که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم"

که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم

به نامش  بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد

ولیِ رهبرم وقتی  امیرالمومنین باشد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

علیرضا خاکساری

خواندن از محبوب خود منبر ندارد احتیاج

عشق بازی شعرهای تر ندارد احتیاج

می نخورده عاشقانش امشب ازخود بی خود اند

مست مستان ساقی و ساغر ندارد احتیاج

میکده لحظه به لحظه پر شده  ازعطر یار

بزم امشب نافه و عنبر ندارد احتیاج

تا به دام افتد مگر یک عمر پرپرمی زند

یاکریم جلد اینجا پر ندارد احتیاج

فقر را از صاحبش هرشب گدایی میکند

عبد مولا کیسه های زر ندارد احتیاج

تا سری پیدا کند در بین سرها روز حشر

میثم این خانواده سر ندارد احتیاج

هرکه دارد سایه ی لطف علی را بر سرش

مطمئنم به کسی دیگر ندارد احتیاج

مثل پیغمبر که تا دارد علی را نزد خود

در میان معرکه لشگر ندارد احتیاج

به گل رویش خدا هرچه بخواهم میدهد

با وجودش بعد از این نوکر ندارد احتیاج

نیمه ی ماه رجب شد اعتکافش واجب است

زادگاه مرتضی قطعا طوافش واجب است

عید میلاد علی عید سعیدکعبه است

ان که به پابوسی اش اول رسیده کعبه است

کعبه را از لات و عزی و هبل خالی کند

مرتضای بت شکن تنها امید کعبه است

خشت خشت اش از علی گوید سخن بیت الحرام

کودک بنت أسد تنها نوید کعبه است

اینکه از دیوار بشکافد برای مرتضی

اولین و بهترین کار مفید کعبه است

از جلال و از شکوه اش مکه میلرزد به خود

شاهد حرفم تکان های شدید کعبه است

هم زمین هم آسمان روشن شد از نور رخ اش

حضرت خورشید طفل رو سپید کعبه ست

سنگر شیر خدا بودن به امر ذات حق

بی گمان از افتخارات جدید کعبه است

میتوان فهمید از سمتنی امی حیدره

حیدر کرار سردار رشید کعبه است

خانه کعبه مرید حضرت اقای ماست

یا علی بن ابیطالب مرید کعبه است

جز به روی او برای هیچ کس در وا نشد

پس علی بن ابیطالب کلید کعبه است

نه فقط من که جمادات است مداح علی

ان که میگوید برای او قصیده کعبه است

میشود فهمید از فزت برب الکعبه اش

هم شهید مسجد است و هم شهید کعبه است

در میان کعبه ای که قبله ی جان همه ست

مرد خانه مرتضی بانوی خانه فاطمه ست

جبرئیل از مقدم پاکش بشارت می دهد

عالمی را مژده ی جشن ولادت می دهد

از لیذهب عنکم الرجس اینچنین پیداست که

با نگاه خود دل ما را طهارت می دهد

 نور قرآن در دلش قدافلح روی لبش

به رسول اللهی احمد شهادت می دهد

هم امیرالمومنین با حق و هم حق با علی ست

مرتضی سر تا به پا بوی عدالت می دهد

گر علی روزی به کرسی قضاوت رو کند

به خطاکاران به یک اندازه فرصت می دهد

هادی شهر است و دنبال هدایت کردن است

چادر زهرای خود را گر امانت می دهد

قصه وارونه ست در واقع خلیل بت شکن

به علی بن ابیطالب شباهت می دهد

چاه های آب خود را وقف عامش کرده است

او تمام شهر را درس دیانت می دهد

بهر امرار معاش خویش زحمت می کشد

پینه ی دستش خبر از استقامت می دهد

در رکوع خود به سائل بذل و بخشش می کند

اهل بیت اش را به این الطاف عادت می دهد

نان و خرما میبرد بر روی شانه شب به شب

شام خود را به یتیم بی بضاعت می دهد

من صد و ده تا گره وا میکنم با نام او

بی گمان نادعلی همواره حاجت می دهد

محشر آن وقتی تماشایی ست که آقای من

دوستان خویش را اذن شفاعت می دهد

آخرش یک روز خواهم رفت ایوان نجف

ِآخرش یک روز توفیق زیارت می دهد

هدیه ی روز پدر جان را کنم تقدیم او

هر چه دارد شیعه در راه ولایت می دهد

علتی دارد اگر کل میکشم کف می زنم

گرمی ذکر علی بر من حرارت می دهد

در میان قلب هر جنبنده ای یاد علی ست

آفرینش در میان مشت مقداد علی ست

دسته دسته راهبان هم بی قرار ایلیا

با رسولان اولوالعزم اند یار ایلیا

یوسف و الیاس و ابراهیم و اسماعیل و نوح

هود و ادریس نبی میراث دار ایلیا

ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در گردش اند

از همان روز نخستین بر مدار ایلیا

خط به خط هر خطبه ی نهج البلاغه خواندنی ست

در عجب اندیشه ها از شاهکار ایلیا

جمله جمله در میان هر کتابی رخنه کرد

واژه در واژه کلام استوار ایلیا

مرده ای را زنده کردن که نمی آید به چشم

در میان معجزات بی شمار ایلیا

حضرت موسی کلیم الله ارادتمند او

حضرت عیسی بن مریم دوستدار ایلیا

صد هزار انجیل امشب رونمایی میکنیم

از حواریون مجنون دچار ایلیا

مثل فردای فرج فردای رجعت دیدنی ست

انبیا و اولیا چشم انتظار ایلیا

مسیا ، طیطه و شبر و شبیر و سوشیانس

عالمی ریزه خور ایل و تبار ایلیا

مرد و زن پیر و جوان هر شب گدایش میشوند

انبیا در حشر محتاج عطایش میشوند

واژه واژه واژه ام را شعر نابش می کنم

با علی حل میکنم جام شرابش می کنم

خانه ی مولای من دروازه ی خوشبختی است

با علی کوه گناهم را ثوابش می کنم

میزنم بر سینه ام سنگ علی را روز و شب

سینه را اینگونه خوش  رنگ و لعابش می کنم

بی گمان بویی نبرد از آدمیت منکرش

هرکه شد کلب علی آدم حسابش می کنم

از شما پنهان نباشد از خدایم هم که نیست

در میان سجده گاهی رب خطابش میکنم

میبرد شبهای دلتنگی مرا سوی نجف

عکس ایوان طلایی را که قابش میکنم

از علی بن ابیطالب مدد میگیرم و...

نقشه های شوم را نقش بر آبش میکنم

ذوالفقار امروز در دست محبان علی ست

دشمن اسلام را خانه خرابش میکنم

از منادی های وحدت هستم اما ناگزیر

هرکسی که دشمنی ورزد جوابش میکنم

مثل ابراهیم از نمرود عالم خسته ام

به علی و بچه های فاطمه وابسته ام

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

عالیه رجبی

تا دست خدا آینه را داد به کعبه

ازشدت شهدش ترک افتاد به کعبه

پیش قدمش سینه درید و همه دیدند

این کار چه قدر وشرفی داد به کعبه

تاریکی بت خانه فرو ریخت به یُمن

نوری که خداوند فرستاد به کعبه

وقتی عدد عشق در عالم صد و ده تاست

حرفی نزن از باقی اعداد به کعبه

آمیخته شد جاذبه و دافعه با هم

باآمدن جامع الاضداد! به کعبه

پرمیشود از عطر وجودش همه عالم

هربار می افتد گذر باد به کعبه

برسینه نگه داشته نقش شرفش را

ای عشق بگو دست مریزاد به کعبه

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمود ژولیده

در رجب دلها منور میشوند

دیده ها مبهوتِ داور میشوند

در رجب درهای رحمت وا شود

ابرِ رحمتها مکرّر میشوند

باز عشقِ بندگی گل می کند

رهروان در حال دیگر میشوند

نخلهای خشک سر وا میکنند

غنچه ها سرو صنوبر میشوند

عده ای با حال توبه از گناه

معتکف در کوی دلبر میشوند

میکند ارباب بر ما افتخار

باز نوکرها پیمبر میشوند

خاکِ پا هم کیمیا گردد گهی

چون غلامانی که قنبر میشوند

در شب میلاد مولود حرم

رزق و روزیها مقدر میشوند

مجتبایی ها ، حسینی ها ، همه

مرتضایی ها مقرر میشوند

میشود ذکر علی وِردِ همه

عاشقان همراز کوثر میشوند

در ره شاه ولایت مؤمنان

با پیمبر ها برادر میشوند

با قدمهای امیر مؤمنان

عالم و آدم مسخر میشوند

با شکاف کعبه با یک یا علی

اهل عالم مست حیدر میشوند

دوستان مرتضی خندان ، ولی

دشمنان او مکدّر میشوند

لشگر سفیانیان بر هم خورَد

مشرکان بی تاب و مضطر میشوند

لرزه افتد بر دل قوم یهود

بیقرار از فتح خیبر میشوند

شیعیانِ خالص آل علی

همچنان عمارِ لشگر میشوند

دست نامردی به دشمن کِی دهند

دوستان ، یارانِ رهبر میشوند

در صف دشمن ستیزِ جنگ نرم

نوجوانان مثل افسر میشوند

چونکه ساداتِ خراسانی رسد

مهدوی ها همصداتر میشوند

در مسیر عاشقیِ مرتضی

چه شهیدانی که پر پر میشوند

عده ای دارند در شام و عراق

در ره محبوب بی سر میشوند

زینبی ها ، آخرِ ماه رجب

شاهدِ غوغای محشر میشوند

در مسیر کربلا عباسها

همرکاب راه خواهر میشوند

روز عاشورا در آن میدانِ عشق

جمله اصغرها که اکبر میشوند

وای از وقت عبور از قتلگاه

حمله وَر بر چند دختر میشوند

کوفیان و شامیان با سنگِ کین

معترض بر هیجده سر میشوند

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد علی بیابانی

به نام عشق به نام خدا به نام علی

شروع می کنم این شعر را به نام علی

هزار مرتبه ممنون مادر و پدرم

که کرده اند مرا آشنا به نام علی

برو به طوس، برو كاظمین و سامرا

برو مدینه برو کربلا به نام علی

نهاده اند سرم تاج جاه و عزت را

قدم گذاشته ام هر کجا به نام علی

به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است

همینكه می تابد آفتاب نام علی

تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی

خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی

زمان رو شدن گنج های راز شده

که روشن از دل ویرانه ی حجاز شده

چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا

که بر ظهورش لب های کعبه باز شده

ببین تواضع معبودهای سنگی را

حقیقت آمده، در سجده هر مجاز شده

و بی نیازی مخصوص آسمان ها بود

علی رسید و زمین نیز بی نیاز شده

و ان یکاد نخوانید که برای علی

زمین پر است از آیات در فراز شده

رسید حضرت قرآن و از درون میخواند

برای احمد از آیات مومنون میخواند

بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا

اگر قلم نزنم در حد و حدود خدا

کسی به چشم خدا را ندید و تو دیدی

تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا

زمان خلقت نور تو را که می داند؟

تو نیز بوده ای از آن زمان که بوده خدا

روانه است به سمت علی و آل علی

همیشه تیر سلام خدا درود خدا

فضائل تو اگرچه زیاد، باز کم است

یقین فراتر از این ها تو را ستوده خدا

به حق عشق، به حق علی و آل علی

خدا نصیب کند باز هم وصال علی

خدا نصیب کند باز هم سفر به نجف

ببر دوباره مرا باز هم ببر به نجف

نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار

گشوده است خدا از بهشت، در به نجف

به نیت همه ی مادران مدینه برو

بیا به نیت پابوسی پدر به نجف

هزار بار نظر سمت کعبه بردن را

معاوضه نکنم با یکی نظر به نجف

اگر بناست که در کربلا بمیرم، کاش

که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف

هزار مرتبه ما را به کربلا ببری

نرفته ایم به زیبایی نجف سفری

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد علی مجاهدی

حالی که شادمانه به من دست می دهد

امروز بی بهانه به من دست می دهد

چیزی شبیه زمزمه ی چشمه سارهاست

شوری که از ترانه به من دست می دهد

از جست و خیز قاصدک ، این قاصد بهار

احساس یک جوانه به من دست می دهد

این لذتی که می برم از خنده های صبح

از گریه ی شبانه به من دست می دهد

حسی غریب ، وقت تماشای یک غروب

از دور غمگنانه به من دست می دهد

رنجی که تار می کشد از زخم زخمه ها

از مردم زمانه به من دست می دهد

از گریه ای که خفته در این خنده های تلخ

یک حالت دو گانه به من دست می دهد

وقتی که در فضای حرم سیر می کنم

شوقی کبوترانه به من دست می دهد

در طوف آخرست که احساس می کنم

او از شکاف خانه به من دست می دهد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

عالیه مهرابی

دستهای تو قصد رویش از زمین  دارند

شاخه های فروردین گل در آستین دارند!

خوشه خوشه انگورند لحظه های چشمانت

خوشه های شیرینش، شعله ای متین دارند!

نیمه های شب حتما مثل ماه می آیی

عطرردپایت را كوچه ها یقین دارند!!

لقمه در دهان برده هر تنور خاموشی

سفره های دستانت بركتی چنین دارند

از نگاه تو خورشید می وزد كه نخلستان

دانه های خرمایش شهدی آتشین دارند

مُهر روی پیشانی ات سر به سجده می ساید

دانه های تسبیحت بر لب آفرین دارند!

سخت تاب می آری این زمین كوچك را

یا كریم ها طبعی آسمان نشین دارند

آخرین عقیقت را كی به دست می آرند؟؟

گوشواره هایی كه یازده نگین دارند

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مهدی مقیمی

بعثتی در ورقِ کاغذِ من در راه است

به رسالت قلمم باز برانگیخته شد

بارِ سنگینِ نوشتن زِ یدالله، علی

امشب انگار به دوش قلم آویخته شد

وحی از عمق وجودم به قلم کرد نزول

عشق با گوشت و خونِ قلم آمیخته شد

قلم و جوهر و کاغذ همه گفتند علی

هر کسی گفت علی عالمِ فرهیخته شد

نشِمردم ولی آنطور که حسّم میگفت

صد و ده بار نمک در غزلم ریخته شد

کرد مرقوم ، قلم ، من که امامم علی است

راهیِ میکده ام شُرب مدامم علی است

رازِ خوشبختی ما داشتن عشق علیست

ما که با عشق علی کسب سعادت کردیم

قبلِ نامِ خودمان لفظِ گدا آوردیم

با گدائیِّ تو یک عمر ، سیادت کردیم

هر کسی زیر لبش زمزمه ای دارد و ما

به تو و زمزمۀ نام تو عادت کردیم

لحظاتی که به لب زمزمه داریم علی

به خدا ، طبقِ روایات عبادت کردیم

ثبتِ پروندهءمان هست سلامی هر روز

صبحِ هر روز به تو عرض ارادت کردیم

ولی الله علی هست و یدالله علیست

مرزِ تشخیصِ همه راه زِ بیراه علیست

پای درسش همۀ خلق تَلمُّذ کردند

مرشد و راهبرِ عالِم و فرزانه علیست

لفظ مردانگی الحق به علی می آید

منشأ هر صفت و همّتِ مردانه علیست

هر چه گشتیم قراری به جز او یافت نشد

که قرارِ شب و روزِ دلِ دیوانه علیست

پسرش گر به کرم شهره شد از برکت اوست

پدرِ سلسلۀ پاکِ کریمانه علیست

اشتباهست بگوییم که مهمان آمد

به خداوند قسم صاحب این خانه علیست

نازِ این طفل زمانی که خدایش بخرد

پس عجب نیست اگر کعبه گریبان بدرد

نمک زندگی و سفرهء ما هست علی

بی علی از سرِ این سفره نمک خواهد رفت

به سر انگشت علی چرخ و فلک میگردد

بی علی حرکت از این چرخ و فلک خواهد رفت

شاخصِ سنجش مخلوق خدا حبِّ علیست

خلق با شاخص حیدر به محک خواهد رفت

هر دلی هست درآن حب علی روز جزا

حضرت فاطمه او را به کمک خواهد رفت

پسرش با کمکِ تیغِ علی می آید

ننگِ وهابیت آخر به درک خواهد رفت

رَختِ حج کرده به تن کعبه در اِحرامِ علیست

تشنۀ صوت اذانی که در آن نام علیست

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

وحید محمدی

سرّ لولاک یا علی مولا

نور افلاک یا علی مولا

و سلامٌ علیٰ اباالایتام

پدر خاک یا علی مولا

خاک پای تو هر کسی بشود

می شود پاک یا علی مولا

سپر پیکر رسول الله

شیر بی باک یا علی مولا

پشت هر پهلوان مقابل تو

خورده بر خاک یا علی مولا

آبروی جهان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

آمدی ذکر پر ثواب شدی

حس این شعرهای ناب شدی

کار بالا گرفت وقتی که

آمدی و خودت شراب شدی

آمدی و دلیل اصلی این

حال دیوانه ی خراب شد

تو سلونی نگفته پاسخ بر

این سوالات بی جواب شد

دوست دارم بگویم اینگونه

پدرِ شوهرِ رباب شدی

نور هفت آسمان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

آمدی عشق را مثل کردی

دست ما را پر از غزل کردی

گاه گاهی به ما غزل دادی

لبمان را پر از عسل کردی

آمدی خانه ی خدا را هم

به بهشت خدا بدل کردی

شانه ی مصطفاست شاهد بر

آنچه با لات و با هبل کردی

ای هم آغوش با اجل، خیلی

مرگ را ساده در بغل کردی

قبله عارفان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

صدرة المنتهی قدمگاهت

بال جبریل خاک این راهت

ماه، ای ماه نیمه های رجب

آینه دار روی چون ماهت

یاد داریم از ازل آقا

تا بخوانیم حضرت شاهت

نوکری تو کار قنبر بود

ما کجا و غلام درگاهت

فیض محض است روزی اینکه

راه یابیم تا به این ساحت

یکّه مرد زمان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

هر کسی نوکرت نخواهد شد

خاکبوس درت نخواهد شد

آن که خورده است آب و نان ز حرام

به خدا قنبرت نخواهد شد

به چه کارم می آید آن سر که

به فدای سرت نخواهد شد

تا خدا هست، غیرت احدی

مثل آب آورت نخواهد شد

روزی دشمنان تو هرگز

جامی از کوثرت نخواهد شد

جان جانان جان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

عشق دنیا شدی علی جانم

کفو زهرا شدی علی جانم

چشم عالم تمام مجنون شد

و تو لیلا شدی علی جانم

به صفای رسول رحمت و نور

تو مصفا شدی علی جانم

از تو یاری گرفت وقت شفا

تو مسیحا شدی علی جانم

ذکر آدم شدی علی جانم

ورد موسی شدی علی جانم

ورد پیغمبران علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

بندگی را تو یادمان دادی

دلمان را به آسمان دادی

ما گرفتار ظلم شب بودیم

نور توحید را نشان دادی

در کنار خدیجه و احمد

تو به اسلام تازه، جان دادی

صالح المؤمنین تو بودی که

سر دوش نبی اذان دادی

در رکوع خدا، تو بودی که

خاتمت را به ناتوان دادی

ذکر هر ناتوان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید مجتبی شجاع

ایکاش که ما...سیزده ماه رجب

همراه شما...سیزده ماه رجب

باشیم و بخوانیم زیارت نامه..

ایوان طلا...سیزده ماه رجب

روزم چو شب است یاعلی جان مددی

جانم به لب است یاعلی جان مددی

تو باشی و نوکرت گرفتار شود!!!

از تو عجب است یاعلی جان مددی

داریم دلی که با ولایت باشد

داریم سری که زیر پایت باشد

ایکاش زیبایی جنت مثل...

زیبایی ایوان طلایت باشد

روزم چو شب است یاعلی جان مددی

جانم به لب است یاعلی جان مددی

تو باشی و نوکرت گرفتار شود!!!

از تو عجب است یاعلی جان مددی

گر دم ز ولایش نزنم می میرم

گر پر به هوایش نزنم می میرم

در هر نفسی علی علی می گویم

یک لحظه صدایش نزنم می میرم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

کیست که در مدحش از ، شعر کمر بشکند

کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند

کیست که بازار او  بزم شکر بشکند

لحظه‌ی تحویل اوست دور قمر بشکند

هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند

آمده خاک نجف قیمتِ زر بشکند

حرف غزل را مزن ، بحر مطنطن بخوان

جان رجز را بکش ، شعر مدون بخوان

مدح علی را فقط از لب دشمن بخوان

حیرت مردان ببین وصف تهمتن بخوان

مرکب طفلش بگو  مردِ یَل افکن بخوان

شاه به کوی گداش تاج به سر بشکند

بر در حیدرِ بکوب یکسره هِی در بکوب

بر روی این آستان عشق کن و سر بکوب

حلقه‌ی این در بگیر مثل پیمبر  بکوب

نام علی را به دل با قلم زر بکوب

بر روی دُر نجف ، حضرت حیدر بکوب

فاطمه گفته است تا چشم نظر بشکند

ضربه‌ی شمشیر کیست بر تن بسیارها

چرخش تیغِ دو دَم  کرده تلنبارها

وقت فرار است وای ، آمده کرارها

لشکری از عمرو عاص لشکر سرداها

رفت و بجا مانده است از همه شلوارها

زیر قدمهای او کوه و کمر بشکند

آی جماعت نظر بر درخیبر کنید

ضرب یدالله را خورده و از بر کنید

ضربه‌ی عباس را چند برابر کنید

یا‌که همه خویش را بنده‌ی قنبر کنید

یا‌که همه در روید مقنعه بر سر کنید

قبل رجز خوانی‌اش هرچه سپر بشکند

از ازل آوازه‌اش از همه دوران گذشت

بر لب نوح آمد و نوح زِ طوفان گذشت

گفت علی یوسف و از شب زندان گذشت

کرد توسل به او محنت کنعان گذشت

جان پیمبر شد و آمد و از جان گذشت

دوش نبی رفت تا ، بت  به تبر بشکند

گاه نشسته است با میثم خرما فروش

گاه شده چاه کَن برزگری سخت کوش

گاه کشد نیمه شب بارِ یتیمان به دوش

بارِ زنی می‌کشد طعنه‌ی او هم به گوش

این که فقط با نمک نان جوین کرده نوش

فاطمه از گریه‌اش وقت سحر بشکند

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مجتبی قاسمی

" فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

پر شد از مهر علی پیکره و بنیادم

مست میخانه شدم یاد نجف افتادم

بنده ی حیدرم و از دو جهان آزادم

ساقی امشب بده باده به شعف آمده ام

با امیدی به سر خم نجف آمده ام

امشب از عشق تو مولا همه جا ریخت به هم

از قدومت همه ی ارض و سما ریخت به هم

بهر دیدار تو ای شاه ، گدا ریخت به هم

بی سبب نیست که این سینه ی ما ریخت به هم

صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد

فاطمه بنت اسد هم قمرش پیدا شد

آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است

کعبه از جلوه ی الطاف خدا پر شده است

جام های تهی از لطف شما پر شده است

عالم از نعره ی مستانه ی ما پر شده است

ما همه مست تو هستیم همه مجنونت

سالیانی است که هستیم همه مدیونت

انبیا ریزه خور خوان تو هستند همه

محو در سوره ی انسان تو هستند همه

تشنه ی بارش احسان تو هستند همه

هر سحر خادم ایوان تو هستند همه

بی تو اصلا احدی نزد خدا محرم نیست

تو نباشی به خدا ختم رسل خاتم نیست

ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری

بر سر سائل خود دست حمایت داری

نسل در نسل به ما ویژه عنایت داری

بر همه انس و ملک حکم امامت داری

بهر هر سوخته دل یار علی باشد و بس

تا ابد سید و سالار علی باشد و بس

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد رضا طالبی

آن کس که داده این در و پیکر به کعبه

بی تو ندارد لحظه ای باور به کعبه

تغییر خواهم داد روزی قبله ام را

کفرست بی عشقت نهادن سر به کعبه

با ریگ صحرا فرق چندانی نمی کرد

داده شرف قنداقه ی حیدر به کعبه

باید خدای دیگری را جستجو کرد

حالا که وا شد پای یک مادر به کعبه

آنقدر که روشن به نور مرتضی شد

روشن نشد چشمان پیغمبر به کعبه

رازش به دست فاطمه بنت اسد بود

منع ورود مریم و هاجر به کعبه

راه گریز از نفس راه مستجار است

با تو خدا هم می زند معبر به کعبه

صدها شکاف افتاده بر دنیا، کماکان

محو است چشم هر چه جادوگر به کعبه

بی تو تبرّک نیست این پرده که گویا

چسبیده است یک مشت خاکستر به کعبه

سعی همه پیغمبران یکجا ثمر داد

رو کرده از شوق علی کافر به کعبه

باید مسلمانان به دور ما بگردند

با عشق تو دل می شود منجر به کعبه

آل سعود آن روز گورستان به دوش اند

روزی که بوسه می زند رهبر به کعبه

یک روز هنگام طلوع مرتضی بود

یک روز هم آمد علی اکبر به کعبه

آن روز بیت الله اعظم کربلا شد

وای از سلام لحظه ی آخر به بابا

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

امیر فرخنده

ماهمه عبد آستان علی

تشنه لطف بی کران علی

سربلندیم روز محشر چون

هست در قلبمان نشان علی

هم خدا هم علی احد باشد

ذکر ما یاعلی مدد باشد

در رجب کل شهر فهمیدند

سیزده بهترین عدد باشد

آسمان را چقدر زیبا کرد

نام حیدر چقدر غوغا کرد

چه یلی آمده ست حق دارد

کعبه آغوش خود اگر وا کرد

کعبه را در امان گذاشت علی

روی کعبه نشان گذاشت علی

نه فقط روی شانه های نبی

پا به هفت آسمان گذاشت علی

عشق در سینه خداوند است

اوکه گنجینه خداوند است

ذات او غرق ذات حق باشد

حیدر آئینه خداوند است

ذکر ما هست در دو دنیا هو

نفسی تازه میکنم با هو

دم ایوان طلا دمم این است

یا علی یاعلی علی یا هو

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمدمهدی عبدالهی

هر دل كه شكسته شد نوایی دارد

هر عاشق دل خسته ،دعایی دارد

ایوان نجف ،محو زیارت نامه

در "روز پدر" عجب صفایی دارد

در سینه ، دلى غرق گناه آوردم

با چشم تر و روى سیاه آوردم

آنجا چقدر زبان به لكنت افتاد

وقتى به ضریح تو پناه آوردم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

هاشم محمدی آرا

همینکه زاده شدی تو جهان معطر شد

ز نور چهره ی تو آسمان منور شد

دوچشم مادرت از یمن مقدمت تر شد

چه شد که تشنه ی دیدار تو پیمبر شد؟

هرآنکه بغض تو درسینه داشت کافر شد

دریده سینه ی خود کعبه هم برای علی

هزار جان گرامی بُود فدای علی

من آفریده شدم تا شَوم گدای علی

پدر غلام علی بود و خاک پای علی

خوشا بحال کسی که غلام حیدر شد

خدا بخاطر حیدر عذابمان نکند

به پیش چشم حسودان خرابمان نکند

هرآنچه میکند از خود جدایمان نکند

خداکند که "غریبه" خطابمان نکند

دلش خوش است هرآنکه برات نوکر شد

به زیر پای شما حال مضطر آوردم

اگر قبول کنی محضرت سر آوردم

دلیل داشت اگر رو به این در آوردم

به شوق دیدن صحن تو پر درآوردم

دوباره حرف حرم‌شد ،دلم کبوتر شد

دوباره میل تو دارد دل پریشانم

ببین که از شعفت پاره شد گریبانم

اگر گداییتان را کنم سلیمانم

یقین بخاطر تو پر شده نمکدانم

خوشا کسی که مقامش مقامِ قنبر شد

میان معرکه ها خون بپا کند حیدر

به ضربه ای سر مرحب جدا کند حیدر

برای دین خدا جان فدا کند حیدر

به غمزه حاجت مارا روا کند حیدر

عذاب و لعنت حق بر کسی که منکر شد

علی امام ‌من است و منم گدا زاده

و طوق بندگی ام دست حیدر افتاده

مرا خدا به تو داده تو را بمن داده

خراب حضرت حیدر همیشه آباده

علی گفتم و حالم دوباره بهتر شد

گره گشایی و ذکر تو اسم اعظم شد

کسیکه حب تو در سینه داشت آدم شد

تو سفره داری و مهمان سفره حاتم شد

بساط مستی ما با شما فراهم شد

به قلب سنگی من دَس کشیدی و زر شد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مرضیه نعیم امینی

بر شوره زار قلبها باران می آید

بر دردهای بی دوا درمان می آید

دستان پشت پرده ی خلق است حیدر

روزی رسان عالَم امکان می آید

چشم زمین روشن به روی صاحبش شد

شأن نزول سوره ی انسان می آید

قبل از نبی کعبه بغل کرده علی را

بر جسم سرد کعبه حالا جان می آید

هم باطن یاسین و هم اُمّ ُالکتاب است

آیات مدح اوست در قرآن می آید

"ما خاک پای بچه های بوترابیم"

خیلی به نوکرهاش این عنوان می آید

باقی نمی ماند گناهی و سیاهی

تا عشق حیدر در دل ویران می آید

در سینه ام باشد غم عالم غمی نیست

پای ضریحش غصه ها پایان می آید

هم هوش و هم دل می برد ایوان طلایش

عاقل از ایوان نجف حیران می آید

او وعده داده، دلخوشی من همین است

در لحظه ی جان دادنم جانان می آید

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حمید رمی

ماهِ علیست بهترین زمزمۀ دعا علی

ماهِ نوای بینوا، نوای بینوا علی

دلیل غافرالذُّنوب بودنِ خدا علی

تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحمَه چیست؟ ذکر یاعلی

به‌هرکجا که رو کنیم‌اوست که جلوه میکند

اولِ ابتدا علی، آخرِ انتها علی

علی نبوده غیر حق و حق نبوده غیر او

کجاست ذره‌باطلی که خو گرفته با علی؟

هرکه علی شناس شد خداشناس میشود

پریده ایم تا خدا، رسیده ایم تا علی

فقیر اسیر مرتضی، یتیم اسیر مرتضی

اسیر اسیر مرتضی، سورۀ هَلْ اتی علی

حَی عَلَی الصّلاة او، حَی عَلَی الفلاح او

اقامه و اذان ما، حیّ عَلای ما علی

گوشه ای از نگاه او " کُنْ فَیَکُون" می‌کند

زمین علی، سما علی، قَدَر علی، قضا علی

آب کجا، رود کجا، بحر کجا، علی کجا !

مِهر علی، سخا علی، جود علی، صفا علی

درآن شبی‌که مصطفی رسیده است تاخدا

تبسّم نبی علی، تکلّم خدا علی

ریشۀ جانماز او شَه‌پرِ جبرئیل شد

ببین دگر چها کند اگر کند دعا علی

ذکر علی عبادت و راه علی سعادت و

حبّ علی شفاعت و امید شیعه‌ها علی

ولادت تو بهترین زمان برای مدح تو

اگر که رخصتم دهی مدح کنم تو را علی

تو آن شبی‌که میرسی ماه به نیمه میرسد

تو ماه را تمام کن، ماه تمام! یاعلی

کعبه سه روز دور تو طواف کرد و کعبه شد

اگر بها گرفته آن، تو داده ای بها علی

چگونه وصف تو کند خدای تو خودت بگو

کدام جمله بهتر از جمله ی لافتی، علی؟!

امید کودک یتیم! عذاب دشمنان دین!

مفسّر کلام حق! خوف علی رجا علی!

عذاب ناکثین و قاسطین و مارقین تویی

ضربۀ ذوالفقار تو نزول صد بلا علی

میان عدل و ظلم، شمشیر تو حکم می‌کند

که تیر تو نرفته است تاکنون خطا علی

اُحُد همیشه شاهد است و بَدر داد میزند

ندای خیبر است: پهلوان جنگ ها علی

کم نشود سایۀ تو از سر ما بحقّ حق

که بوده ایم و مانده ایم بهر تو گدا علی

اگر که ایستاده ایم روبروی دشمنان

پشت سرِ سپاه ما دعای مرتضی علی

علی به مکه یا به خامنه چه فرق میکند

امیر ما، دلیر ما، یکّه سوار ما علی

حسین ماندگار شد به زحمت تو و حسن

قیام کربلا حسن! امام کربلا علی!

تویی که خاک را به یک نگاه کیمیا کنی

ابوتراب هستی و صاحب کیمیا علی

من از تو غیر تو که چیز دیگری نخواستم

کرم کن و برای خود قبول کن مرا علی

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

ای کعبه! داری یک جهان جان در بر امشب

الحق که از هر شب شدی زیباتر امشب

آغوش جان را بـاز کن جانـانـه آمـد

هنگام قربانی است، صاحب خانه آمـد

جبریل را از بـهر دربـانی بیـاور

ماننـد اسماعیل قربـانی بیـاور

ای کعبه! حقِّ صاحب خود را ادا کن

حجاج را در مقدم مولا فـدا کن

خیل ملائک کعبه را در بر گرفتند

بت ها به کعبه ذکر یا حیدر گرفتند

حِجر و حَجر، رکن عراقی، رکن شامی

گویند مـولا مقدمت بـادا گرامی

زمزم، به اشک شوق، جان را شستشو ده

هر چار رکن کعبه را با هم وضو ده

مکه تجلی گاه داور گشته امشب

کعبه گریبان چاک حیدر گشته امشب

ای کعبه بنگر وجه الله الصمد را

آغوش بگشا، بار ده، بنت اسد را

تاریخ می گوید علی مولود کعبه است

مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است

او پیشتر از کعبه بوده نکته این است

پس کعبه مولود امیرالمومنین است

مکه بـه توفیق ولایت محترم شد

امشب حرم از مقدم مولا حرم شد

سرّی است در این خانه باید لب فرو بست

حتی حرم این راز پنهان را ندیده‌ست

از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست

گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست

حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست

از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست

تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست

قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست

از اول خلقت علی مشکل گشا بود

عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود

او از خدا حکم دو عالم را گرفته

او در تکامل دست آدم را گرفته

خورشید، اسرار درون را با علی گفت

پیش از درخشیدن همانا «یا علی» گفت

پیغمبران هم با علی بودند و هستند

پیش از نبوت با خدا این عهد بستند

جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت

حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت

حکم از خدا بود و قلم دست علی بود

در فتح خیبر هم علم دست علی بود

اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟

جان محمد را ستاید کس چگونه؟

خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟

تنها خدا داند خدا داند علی کیست

این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی

با دست حیدر می کند مشکل گشایی

آنانکه از میزان حق، حق را ربودند

والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد

کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟

کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟

کی در شب معراج با احمد نشسته؟

کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟

کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟

کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟

کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید

آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید

کی در اخوت شد برادر بـا محمّد؟

کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟

کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟

کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟

کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟

کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟

کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟

کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟

کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟

کی در تمام جنگ‌ها چون او خروشید؟

کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟

کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟

ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟

این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟

آن کس‌که خواندش خواجۀ کل،«کلّ دین» کیست؟

میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟

ای تیغ حق از«بدر» تا «صفین» حیدر!

نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر!

شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو

حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو

تو مصطفی را مهری و قهری علی جان

او شهر علم و تو درِ شهری علی جان

این شهر غیر از تو در دیگر ندارد

اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد

تو پای تا سر رحمۀٌ للعالمینی

هم جان شیرین نبی، هم جانشینی

من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز

کز بحر جودت گشته‌ام لبریزِ لبریز

بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم

جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم

تـابید از اول در دلم نـور هدایت

هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت

یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان

هر کس که هستم دوستت دارم علی جان

لطف غیورت کی مرا وا می‌گـذارد؟

کی در جهنم دوستت پا می‌گـذارد؟

دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست!

آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟!

حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم

از شعله‌های خشم آن بـاکی نـدارم

با این سخن داد از درون دل بـرآرم

آتش مسوزان! من علی را دوست دارم

"میثم"همین است و همین است وجزاین نیست

دین جـز تـولای امیرالمومنین نیست

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

از روزگار قسمت اگر این خرابی است

شُکرِ خدا که تُربتِ ما بوترابی است

از بس علی علی زِ لبم چکه می‌کند

یکسر تمام پیرهنِ من شرابی است

خورشید نیز نام علی نقش سینه است

روزم که هیچ هر شبِ من آفتابی است

یک ذره از محبتِ مولا قیامت است

آری حسابِ عاشقِ او بی حسابی است

جُز رو به مرتضی دلِ ما رو نمی‌زند

تا مرتضی ست مَرد که زانو نمی‌زند

بر قُدسیان به جلوه‌ی قِدیس می‌شود

قدوسیان به سجده که تقدیس می‌شود

معراج رفت و دید پیمبر که قبله کیست

تنها جمالِ اوست که تندیس می‌شود

با هر پیمبری به جمالی ظهور کرد

نوح و شعیب و موسی و جِرجیس می‌شود

میدان نیامده همه‌ی عَمروعاص ها

در می‌روند و دامنشان خیس می‌شود

شوریده‌ایم و شیعه‌ی آن شیر پروریم

ما کعبه ایم پایِ علی سینه می‌دریم

نقشِ تو را زدند در آن خانه بیشتر

تا کعبه شد شبیه به بُت‌خانه بیشتر

بارِ خماریِ نفسِ ما از این به بعد

اُفتاده است گردن پیمانه بیشتر

حق میدهی که کافر زنجیری‌ات شویم

جمع است گِردِ زلفِ تو دیوانه بیشتر

زهرا اگر نگاه کند بر دو دستِ ما

پُر می‌شود زِ هدیه‌یِ شاهانه بیشتر

خُم را شکسته‌ایم به سر ، غرقِ باده‌ایم

تا هست عُمر رو به علی ایستاده‌ایم

با تو شروع می‌کنم امشب طواف را

افطار می‌کنم به مِی‌ات اعتکاف را

از بس شکافِ کعبه مرا مستِ خویش کرد

هفتاد بار چرخ دَهَم آن مطاف را

دارد خدا جلوسِ تو را نقش میزند

بگذار رویِ دامنِ سبزت غلاف را

پایین بیا زِ پیشِ خدا تا که بنگری

جبریل گُم نموده سرِ این کلاف را

ایوانِ توست تا به ابد آرزوی چشم

جانم بخواه نعره زنم اِی به روی چشم

تکیه بزن به هیبت پروردگاری‌ات

هو می‌کشم زِ طَنطنه‌یِ ذوالفقاری‌ات

تو ایستاده و ملک‌الموت می‌شود

در گیر و دارِ معرکه ، بازِ شکاری‌ات

حتیٰ خدا سروده برایت قصیده‌ای

مدحی برای لحظه‌ی دُل دُل سواری‌ات

عباس هم به پشت سرت مشق می‌کند

تقلیدِ ضربه‌های زمین کوبِ کاری‌ات

زینب چه داشت؟جز نفس مرتضی علی

زینب که بود؟سایه‌ی شیر خدا علی

ما را برای خانه‌ی خود پادری ببین

تکه مذاب کوره‌ی آن زرگری ببین

ما را که در غبار مدینه نشسته‌ایم

مانند یازده پسرت مادری ببین

دارند صحن فاطمه را کار می‌کنند

جایی برای رفتگری نوکری ببین

وقت رکوع گِرد شما بال می‌زنیم

ما را برایِ بردن انگشتری ببین

شُکرش که زیرِ دِینِ علی پیر می‌شویم

عمریست با حسینِ علی پیر می‌شویم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمود ژولیده

حدیثِ "ذکرُ علیٌ عباده" خود گویاست

که برترینِ عبادات ، صحبت از مولاست

به کعبه چون نگری ، ذکر یاعلی دارد

سخن ز قبله ی دلها ز آیت عظماست

به مُستجار نظر کن ، شکافِ کعبه ببین

که مُستجار محل ظهور نور هُداست

ببین که فاطمه بنت اسد چه می گوید

به کعبه ذکر علی بر لبان او زیباست

صدای قلب پیمبر علی علی علی است

نوای ناطقِ قرآن صدای این آقاست

خدا به صوت علی با پیمبرش به سخن

پیمبرانِ خدا را علی ولی الله است

به گِرد نور علی در طواف ، هر ذره

و یک نمونه از این ذره ذره ها دلِ ماست

به آسمان و زمین کن نظر ، علی گویند

به کوه و دشت نگر از علی علی غوغاست

علی علی و علی عالی و علی اعلا

علی ولی و علی والی و علی والاست

اَبَا الائمه ، اَبَا الزینب و اَبَا الحسنین

ابوتراب ، اَخُ المصطفی ، علی یکتاست

خدا برای دل فاطمه علی داده

هزار شکر که همتای مرتضی زهراست

مَلک به امر خدا سجده بر علی دارد

یقین که شکر علی در مسیرِ شکر خداست

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

علی مُاَوّ ِلِ قرآن علی همان قرآن

علی مفسر فرقان علی همان فرقان

علی جمالِ جمیلِ خدای بی تمثیل

علی صراط و علی محشر و علی میزان

علی است جمعِ جمیعِ صفات رحمانی

علی هزار و یک اسمِ مبارک سبحان

علی است واله و سرگشته ی خداوندش

و اوست معنیِ ممسوس   ذات حق اینسان

علی است عبد عبید محمدِ محمود

علی است کاشفِ کرب و علی به احمد جان

علی معلمِ خضر و همه پیمبرها

علی امیر همه مومنان علی ایمان

علی است عابد و زاهد علی است مرد نبرد

علی است مرد جهاد و شهادت و عرفان

علی است شیر خدا شیر جبهه ی اسلام

علی است شیر رسول خدا علی طوفان

علی است صاحب تیغ و علی است سَیف الله

علی است بازِ شکافنده تا صف عدوان

علی است واسطه ی خَلق و حق ، علی مولاست

علی است دستِ توسل به درگهِ جانان

علی است رهبر دلها امام حزب الله

بزرگ مَرد بسیجی است در همه دوران

علی است ذات شجاعت علی است روح سترگ

علی امام عدالت علی شهِ دو جهان

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

که می توان بنویسد زخُلق نیکویش

که می توان بسراید زتاق اَبرویش

ز خطبه خطبه ی نهج البلاغه می پرسم

چگونه وصف نمایم کلام دلجویش

دو هدیه بود که شد یار و یاورِ اسلام

نبی به خُلق و علی هم به زور بازویش

کجاست بِینِ من و تو بصیرتِ عمار

که در برابرِ هر فتنه بود همسویش

کجاست مالک و مقداد و بوذر و سلمان

کجاست آنکه بماند مدام در کویش

هماره می شود از امرِ او اطاعت کرد

به پِلک هم زَدنی رُخ مَتاب از رویش

علی است آنکه نترسید یکدم از دشمن

علی است آنکه نلرزید هیچ زانویش

علی که یاریِ مجموعِ انبیا می کرد

به وقتِ یاریِ زهرا که بَست بازویش؟

چه شد که زانوی حیدر به کوچه ها لرزید

چه شد که دید ، نشسته بخاک ، بانویش

چه شد که ضربه ی سیلی نصیب زهرا شد

چه شد که فاطمه مخفی نمود از او رویش

چه شد که پشتِ درِ خانه هیزم آوردند

چه شد که فاطمه بشکست ، ضربه ، پهلویش

برای فاطمه مقتل ، زیاد می خوانیم

ولی کجاست کسی که مدد کند شویش

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد جواد شیرازی

قبل از سخن و هر عملی سینه دریده

حتی خود حق بهر علی سینه دریده

سر را نشکسته است ولی سینه دریده

امروز اگر ربّ جلی سینه دریده

معشوق رسیده است، پس این شوق از این است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

هم رتبه ی آب آمده از عالم بالا

بابای تراب آمده از عالم بالا

پرسید: شراب آمده از عالم بالا؟

فی الفور جواب آمده از عالم بالا:

در عشق، شرابِ علوی ناب ترین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

او یاور یکتای هو الله احد شد

در کعبه ی حق مظهر الله صمد شد

خشنود دل مادر او تا به ابد شد

چون بنت اسد بود و دگر ام اسد شد

او قبله و مقصود همه اهل یقین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

گشتند ملائک همه خرسند به دورش

عشاق رسیدند چو اسپند به دورش

حجاج همه وقت طوافند به دورش

قبل از همه چرخید خداوند به دورش

"حق است علی" حک شده بر عرش برین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

قطره همه ی عمر نگاهش پیِ نهر است

هر نهر امیدش همه در وصلتِ بحر است

"دریاست علی" زمزمه ی صاحب دهر است

بر طبق حدیثِ نبوی علم چو شهر است

فرمود که من شهر و علی باب مدینه است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

تا دید علی دست گدا گشته مشخص

انگشترش از زیر عبا گشته مشخص

پس معنی آیات ولا گشته مشخص

با نور علی نور خدا گشته مشخص

خورشیدِ سماواتیِ ربُ الارضین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

حیدر که رجز خواند عدو بی خبر افتاد

در معرکه دیدند هزاران سپر افتاد

با تیغ دو سر، سر پیِ سر ضربدر افتاد

با شیر خدا هر که در افتاد ور افتاد

پس خصم علی تا به ابد نقش زمین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

تنها اسدالله به خیبر شده فائق

مبهوت شدند آن دو فراری منافق

از واهمه گشتند به هر سو متفرق

جا داشت همان لحظه که طاغوت کند دق

نفرین خدا پشت سر آن دو لعین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

تا هست علی هیبت اسلام بماند

اوهام شیاطین همه ناکام بماند

میخواست دل فاطمه آرام بماند

نگذاشت علی فاطمه گمنام بماند

حیدر همه ی دغدغه اش ماندن دین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

بی مهرِ علی کل عبادات تلف شد

امشب دلم از حب علی پر ز شعف شد

پابوسی سلطان نجف باز هدف شد

هرکس که شبی داخل ایوان نجف شد

با مهرِ علی داخل در حصن حصین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

من زار علیاً بنجف صار سعیدا

و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا

جِبْریٖلُ یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیٖدَا:

من مات على حبّ علی مات شهیدا

با حب علی هر جگر پاک عجین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

از شهر نجف راهی دربارِ حسینیم

دیوانه و آواره ی بین الحرمینیم

در کرب و بلا غرق غم و شیون و شینیم

مبهوت نظر بر حرم نور دوعینیم

خاک حرم کرب و بلا نقش جبین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

گفتند حسین از کمرش تیر کشیده

گفتند که از پشت سرش تیر کشیده

قطعا همه ی بال و پرش تیر کشده

زینب به روی تل جگرش تیر کشیده

از قتل حسین است که این داغ به سینه است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید حمیدرضا برقعی

ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود

روح از پیکره ی کعبه برون آمده بود

روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز

کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز

عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد

قبله مایل به علی بن ابی طالب شد

از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت

کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت

قفس کعبه شکسته ست دم پرواز است

برو از کعبه که آغوش محمد باز است

آینه هستی و با آینه باید باشی

خانه زادِ پسر آمنه باید باشی

همه ی غائله ها گشت فراموشِ نبی

کودکی های علی پر شد از آغوش نبی

مستی اهل سماوات دوچندان شده است

عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی

تا بچیند رطب تازه ای از باغ بهشت

رفته دردانه کعبه به سر دوش نبی

که نبی بوده فقط این همه سرمست علی

که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی

چشم در چشم علی، آینه در آیینه

حرف ها می زند اینک لب خاموش نبی

دور از من مشو ای محو تماشای تو من

نگران می شوم از دور شدن های تو من

من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن

وحی می ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن

می نشینم به تماشای تو تنها، آری

هر زمان خسته ام از مردم دنیا، آری

بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد

همه ی دهر اگر شعب ابی طالب شد

خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی

بی تو هر آینه می مردم از این تنهایی

دین اسلام در آن روز که بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود

باعث گرمی بازار شدش حیدر بود

وحی می بارد و من دوخته ام دیده به تو

تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو

در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم

از رسولان دگر با تو اولوالعزم ترم

می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام...

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

صحرای حجاز آمده رشك ارم امشب

عالم همه گردیده محیط كرم امشب

تكبیر بگوئید حرم شد حرم امشب

بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب

در خانه زده صاحب‌خانه قدم امشب

بت‌ها همه گشتند به تعظیم خم امشب

در سیزده ماه رجب ماه مبارك

میلاد علی در حرم‌الله مبارك

این جان جهان است فدا باد جهانش

در قلب رسل چار كتاب است به شأنش

داده است خداوند به هر عصر نشانش

ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش

پیوسته بود نام محمد به زبانش

ای كعبه در آغوش به بر گیر چو جانش

گلبوسه بزن صورت الله صمد را

تبریك بگو فاطمة بنت اسد را

اركان حرم راست به سر شور ولایت

بت‌ها همه گشتند به توحید هدایت

زمزم به دوصد زمزمه كرده است روایت

كامشب به حرم نور علی گشته عنایت

نوری كه نه مبدأ بود آن را نه نهایت

كز نور الهی كند این نور حكایت

این نور همان  است  كه  پیش  از گِل آدم

تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم

این نور فروغ بصر آدم و حوّاست

این نور همان راهبر نوح به دریاست

این نور تجلای خدا در دل سیناست

این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست

این نور همان معجزه فیض مسیحاست

این نور خطابی است كه در طور به موساست

این نور فروغی است كه در غیب نهان بود

این نور چراغی است كه در عرش عیان بود

ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست

ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست

ای روح‌الامین مرشد تو راهبر تواست

ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست

ای آدم پاكیزه سرشت این پدر تواست

ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست

بر روی دو دست تو یدالله مبارك

دیدار جمال اسدالله مبارك

آغوش گشوده است ز هم بیت‌الاهش

كعبه، حرم امن خدا شد به پناهش

اركان حرم تشنۀ یك نیم نگاهش

مادر شده محو شرف و عزّت و جاهش

در پاكی و در زهد، خداوند گواهش

پیغمبر اسلام بود چشم به راهش

تا بار دگر روح شریفش به تن آید

بر یاری او حیدر خیبر شكن آید

افتاده نفس در دل خلقت به شماره

از چشم سماوات روان گشته ستاره

مَه خندد و خورشید شده محو نظاره

جبریل به دیوار حرم كرده اشاره

وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره

تا جلوه كند روی خداوند دوباره

ای اهل حرم باز حرم محترم آمد

تكبیر بگوئید علی از حرم آمد

این است كه دیدند به هر عصر عیانش

این است كه پیوسته زمانهاست زمانش

این است كه برتر ز مكانهاست مكانش

آیات خدا ریخته از دُرج دهانش

پیوسته بود نام محمد به زبانش

بگرفته به بر خواجۀ لولاك چو جانش

لبهاش گل انداخته از بوسۀ احمد

انگار كه قرآن شده نازل به محمد

این است كه سر تا به قدم جان رسول است

شمشیر خدا، شیر خروشان رسول است

چون خرمن گل زینت دامان رسول است

از كودكی خویش نگهبان رسول است

قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است

قدرش بشناسید كه قرآن رسول است

قرآن كه ز آغاز به احمد شده نازل

بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل

ای بندگی درگه تو روح سیادت

ای مهر تو امضای قبولی عبادت

خوبان جهان را به درت روی ارادت

توحید به توحید تو داده است شهادت

بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت

از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت

تو شیر خدایی و محمد به تو نازد

و الله قسم خالق سرمد به تو نازد

ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر

بی مهر تو ما را نبود روح به پیكر

جایی كه بود پای تو بر دوش پیمبر

كس را نبود گفتن مدح تو میسّر

اوصاف تو را گفته خداوند مكرّر

گیرم كه ببارد ز دهان همه گوهر

با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید

میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مجتبی روشن روان

دل بیقرار دارم ، سرِ بابِ دار دارم

هوس انار دارم، طلب از نگار دارم

لب سرخ  و آبداری

شب سور و سات آمد، شب انبساط آمد

شب التفات آمد، شب مسئلات آمد

شب عشق و بوسه‌کاری

شب عشق بی‌کرانه، شب شعر عاشقانه

شب شور بی بهانه، شب مستی  و ترانه

شب عاشقانه خواندن

شب بیقراری آمد، برکات جاری آمد

اجل خماری آمد ، شب می‌گساری آمد

شب شاعرانه خواندن

چه هوای دلپذیری،  چه بهار بی نظیری

چه دل بهانه گیری، چه خوش است زخم تیری

ز کمان تک سواری

چه دلاور دلیری، چه نگار چشمگیری

چه خوش است این اسیری، و چه خوشتر اینکه شیری

برود پی شکاری

رجب المرجب است و،  خم می لباب است و

رطب و لب و شب است و،  شب شور یا رب است و

لحظات استجابت

دم پر شعف بگیر و،  طربی ز دف بگیر و

سر خود به کف بگیر و، طرف نجف بگیر و...

بطلب! دهد شرابت

سبب نجات آمد، نفس حیات آمد

پل ارتباط آمد، مه ممکنات آمد

چه دلیل دلربایی

چه بشارت بشیری، چه نذیر بی نظیری

چه مراعات نظیری، چه شهی ؟! عجب وزیری

به جلال کبریایی

برو سوی طور سینا، بطلب نگاه اما ...

ارنی مگو چو موسی، که نیارزد این تمنا...

به جواب لن ترانی

دم یا علی بخوان و، برو سمت آسمان و

به هوای او بمان و،  دل خسته را بخوان و

برهان ز  سرگرانی

چه شکوه لایزالی، چه جمیل ذوالجلالی

چه جمالی و کمالی، چه کرامت زلالی

چه امیر دلگشایی

منشین خراب و غمگین، دل خود ز غیر برچین

"برو ای گدای مسکین" سر راه شاه بنشین

به بهانه‌ی گدایی

بگو ای شه گرامی،  نگران خاص و عامی

به تبسم سلامی، به عنایتِ پیامی...

برسان به عرش ما را

اگر عاشقِ نگاهی، ز جگر برآر آهی

بطلب هر آنچه خواهی "که نگین پادشاهی"

"دهد از کرم گدا را"

"علی ای همای رحمت" نفسِ رهای رحمت

دم دلربای رحمت، همه ی صدای رحمت

"تو چه آیتی خدا را"

شبی ای مه یگانه، بگذار روی شانه

سر سائل شبانه،  بنواز دلبرانه

دل بیقرارها را

تو و رو گرفتن از ما ؟ من و دوری از تو حاشا

تو و قهر و کینه کلّا، نکند عزیز زهرا

بزنی ز ره کنارم

تو امید روزگارم، تو ترانه‌ی بهارم

تو ... تویی و من غبارم، به خدا امیدوارم

که به پات سر گذارم

کرم کریم عالم! حَکَمِ حکیم عالم!

عَلَمِ علیم عالم، نباء عظیم عالم!

حَسنت ابوالکرامه

چه کنم ترانه سازم، گل نازدار نازم

بنگر تب نیازم، ز سرت مساز بازم

که برو... مع السَّلامه!

منم  و نیازمندی، درِ میکده  نبندی

به غریبی ام  نخندی! تو چگونه می‌پسندی؟

که اسیر غم بمانم

نظری به دور دارم، گره‌های کور دارم

دل غرق شور دارم، نه هوای حور دارم

نه هوای بوستانم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

وحید دکامین

برای گفتن از او پای شعر هم به گِلْ است

قلم به دست من حتّی هنوز هم دو دل است

چگونه واژه بگیرد به کار چون خجل است

که جان سپردن شاعر ز عجز، محتمل است

به ذره گر نظرِ لطفِ ماهِ من نرسد

به آسمانِ وصالش نگاه من نرسد

قلم به دست من امشب به شور آمده است

دوباره موسیٖ جانم به طور آمده است

دوباره بانگ أَنَا الله ز دور آمده است

بیا که جلوه ی مستورِ نور آمده است

بیا که شاه و گدا همنشین هم شده اند

دگر دعا و اجابت قرین هم شده اند

زمین مکّه کند فخر بر سمٰا امشب

رسد ز سوی سماوات این ندا امشب

رسیده آیت تطهیر و هَلْ أَتیٰ امشب

رسیده نَفْسِ پیمبر، ولیّ ما امشب

برای هرچه خدا گفت یک مَثَل آمد

علی عالی اعلای بی بَدَل آمد

امیر مُلک ولا شاه لافتیٰ حیدر

شهی که آمده در شأنش إنّما حیدر

برای امر خلافت به حقّ سزا حیدر

وَ معجزات نبوّت به انبیا حیدر

زمین ز مَقدم او رشکِ آسمان گردید

به روی دست نبی دستِ حقّ عیان گردید

علیست یار و مددکار انبیای خدا

علیست در همه احوال آشنای خدا

علیست راضی مطلق به هر قضای خدا

علیست آیت عظمای حقّ برای خدا

درون سینه ی من تا که عشق پابرجاست

زبان فقط به دهانم به یاعلی گویاست

ولایت تو به من داده آبرو آقا

فقط به عشق تو هستم به گفتگو آفا

به دست من ز مِی عشق دِهْ سبو آقا

نگو که رانده ای از خود مرا، نگو آقا

لبم به عشق علی هر دم این ثنا دارد

خوشا به حال دل من که مرتضیٰ دارد

 هر آنکه از تو سرود و هر آنکه از تو نوشت

یقین به حُرمت حبِ تو می س‍ِزَد به بهشت

بگو به سر که ندارد به سر خیالت، خشت

بدون مُهر ولایت، اساس نیکی زشت

به حشر، دشمنِ تو سرفکنده می آید

به شیعیان تو آن روز خنده می آید

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد رسولی

پدر خاك آمده به زمین

از فراسوی قله ی ادراك

رونمایی شده است در خلقت

دومین قید جمله ی لولاك

من چه گویم ز شان مادر او

بی نظیری كه بی نظیر آورد

غیر از این نیست وصف بنت اسد

دختر شیر بود و شیر آورد

مستجیری به مستجار آمد

روح تازه گرفت بیت عتیق

كعبه ای كه علی درونش نیست

چون ركابی شود بدون عقیق

صاحب خانه رفته در خانه

دیگر اذن دخول لازم نیست

حیدر از حفظ بود قرآن را

با وجودش نزول لازم نیست

بین آغوش احمد مكی

آیه هایی ز مومنون می خواند

عقل كل بود و با كراماتش

عاشقان را سوی جنون می خواند

كعبه تنها نه زادگاه علی

در نجف نیز خاك او كعبه است

سجده آورده ایم سمتش چون

اولین سینه چاك او كعبه است

ملك الموت پیشمرگش بود

او كه شاگرد ذوالفقار علی است

خلقت اهل بیت كار خداست

مابقی هرچه هست كار علی است

كیست مولا، همان كه در كعبه

بر روی شانه ی پیمبر رفت

شانه های نبی همان عرش است

حیدر از عرش هم فراتر رفت

گردش روزگار دست علی است

كهكشان دانه های تسبیحش

درِ خیبر شكسته، چیزی نیست

فتح آن قلعه بود تفریحش

چند سالی درست قبل ازل

زندگی را شروع كرده علی

هر زمان رزق می رسد از راه

شك ندارم ركوع كرده علی

شب معراج مصطفی حس كرد

در پس پرده روبروی علیست

به گواه فمن یمت یرنی

بازگشت همه به سوی علییست

سید مهدی صد‌رالحفاظ

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

قمر در گاهوارِ آسمان خفت

سرود خواب را از کعبه بشنفت

به تخت روز تا بنشست خورشید

تمام نورِ خود بر کعبه پاشید

شکرخند سحر در پرده‌ی باد

بشارت برد از میلاد نوزاد

نه تنها کعبه شهد شوق می‌خورد

سراپای جهان را ذوق می‌برد

به دور کعبه هاله‌ هاله از نور

چنان بسیار ، تا شد واله از نور

به کعبه هست آری میهمانی

که حق او را نماید میزبانی

نسیم مهر ، خود بر کعبه می‌خورد

که مادر ، درد زا از یاد می‌برد

طعامش میزبانان بهشتی

بیاوردند از خوان بهشتی

سه روز و شام مهمان خدا بود

در این ایّام از دنیا جدا بود

که ناگه کعبه را دیوار بشکافت

زنی نوزاد در آغوش بشتافت

لبش از خنده‌گویی انگبین داشت

که در دستش وجودی نازنین داشت

نهالی پاک در دامان او بود

گل‌ ایثار در بُستان او بود

هنوز از وحی قرآن نارسیده

نه کس از کام پیغمبر شنیده

که بر رُخسار احمد چهره تاباند

فرازی چند را از مؤمنون خواند

علی فخر جهان آفرینش

علی از کارگاه حق گزینش

علی آن همسر زهرای اطهر

علی آن مونس جان پیمبر

زلال معرفت در جان او بود

پس از احمد قوی ایمان او بود

علی آن یکّه تازِ وادی علم

علی آن چشمه‌ی آبادی حلم

به شهر علم پیغمبر علی در

« سلونی» بارها فرمود حیدر

علی بود و لباس وصله‌داری

علی با آن مقام شهسواری

علی بود و بپا یک جفت موزه

که در نزدش به از ملک دو روزه

علی بود و غذایش نان جو بود

که آن هم گاه گاهی در گرو بود

علی بود و گلیم پاره‌اش فرش

از آن سیر و سفر می‌کرد در عرش

علی بود و همان تیغ کلامش

نفس‌ها بود در گفتار رامش

چسان آن ناکسان اندر سجودت

به خون کردند آغشته وجودت

چسان ای تیز پر چرخ توحید

که از تو چشم‌‌های علم جوشید

ترا در خانه‌ات کردند محبوس

که عدلت ای علی شد پرّ طاووس

گلویت را بکرده استخوان چاک ؟

به چشمانت نشسته خار و خاشاک ؟

بمیرم من که بودی بی‌کس و یار

وصیّ احمد و یک مشت بی‌عار

به دل آن‌قدر بودت غصّه و آه

که می‌گفتی تو درد خویش با چاه

علی دست تو دست قدرت حق

علی چشم تو چشم حق مطلق

علی شمشیر تو خشم خدایی

علی لبخند تو مهر سمایی

علی خود معنی اکمال دین است

علی اتمام نعمت در زمین است

علی مقصود از ایجاد هستی است

علی معیار تام حق‌پرستی است

علی میزان حق در روز موعود

علی مصداق خاص خیر موجود

علی حیران از او عدل است و انصاف

هِمال او کجا یابند اخلاف

علی در حیرتم از خالق او

کدامین خاک کردش لایق او ؟

علی حاکم به کلّ ماه و خورشید

علی نور و جمال و خیر و امید

علی قرآن ناطق جان احمد

علی پرورده¬ی دامان احمد

علی یک‌یک همه آیات قرآن

که مدحش هل‌اتی آورد چندان

علی قَدرت ندانستند و ما نیز

نداند قدر دریا قطره ناچیز

به درک تو کُمیت انبیا لنگ

به وصف تو دهان یک جهان تنگ

قلم هنگام تحریر صفاتت

نخستین گام گردیدست ماتت

گلستان او و ما خاری به بستان

نه در بستان که اطراف گلستان

کتاب زندگانی او و ما قط

یکی نقطه نه در پایان هر خط

نه حتّی نقطه تا باشیم همرنگ

فشار کمترین کلکیم بر سنگ

فشار کم‌ترین کلک از غلط بود

که گفتم نی ، تمنّایی ز خط بود

تمنّایی ز فردی خواب آلُود

چو شد بیدار هر چه بود نا بود

اگر او هستی و ما نیستی پس

همین جا چامه را باید کنم بس

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مهدی نظری

هرکه از قافلۀ یار جدا می گردد

عاقبت اهل دو رنگی و ریا می گردد

گره اهل ولا کور اگر باشد هم

با نگاه علی و فاطمه وا می گردد

عبد آلوده نفس هم بکشد پیش علی

پاک تر از همۀ آینه ها می گردد

هرکسی روبروی نام علی سر خم کرد

در قنوت سحر فاطمه جا می گردد

هرکسی مست علی نیست بداند این را

تاخود حشر گرفتار بلا می گردد

هرکسی قطره ای از جام ولایت بچشد

علوی می شود و از عرفا می گردد

تَرَک خانۀ کعبه به دوعالم فهماند

دل که بشکست فقط جای خدا می گردد

عشق مولا گهر و سینه من من هم صدف است

دل من قبله نماییست که سمت نجف است

نام مولاست که هر لحظه گره باز کند

در دل حیدریون شور جنون ساز کند

جای دارد دل هر کس که در آن مهر علیست

روز محشر به بهشت ازلی ناز کند

شب معراج هم انگار نبی گفت علی

تاکه از خاک شود کنده و پرواز کند

شیعه با نام علی رقص جنون می گیرد

این فقط نام علی هست که اعجاز کند

سالی یک مرتبه آنهم شب میلاد علی

نذرکرده ست خود کعبه دهن باز کند

یاعلی عرش نشسته ست به امیدی که

قد و بالای تو را باز برانداز کند

مصطفی شمس بهشت است اگر ماه تویی

او رسول است اگر پس ولی الله تویی

غیرت حیدری تو دل کوثر را برد

مصطفی با تو فقط نام برادر را برد

شب معراج به سوی حرم قرب خدا

با پر نام تو جبریل پیمبر را برد

آمدی دردل میدان و همه ترسیدند

نعرۀ حیدری ات زَهرۀ لشکر را برد

ذوالفقار تو خودش کار خودش را بلد است

با مدد از نفست باد شد و سر را برد

لشگری از غضب مالک اشتر ترسید

چونکه نام اسداللهی حیدر را برد

موقع چرخش تیغ تو زمان می لرزد

پلک برهم بزنی قلب جهان می لرزد

گِل ما روز ازل تشنۀ باران تو شد

خود حق شیفتۀ اینهمه ایمان تو شد

تو اگر شکل خدایی خود او خواسته است

به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد

تو علی هستی و عالم همگی حیرانند

که چگونه خود معبود تو حیران تو شد

نمک سفرۀ تو روزی عالم را داد

آدم این شد که نمک گیر تو و نان تو شد

دست تو دست خدائیست یدالله، علی

هرکه از علم غنی شد ز گدایان تو شد

همه گفته تو مهمان دل کعبه شدی

کس نفهمید که کعبه ست که مهمان تو شد

تو خودت کعبه ای و کعبه فقط از سنگ است

گشتن دور حرم بی تو علی جان ننگ است

عارفان باده میارند ز دریای نجف

بسکه ذکرت برکت داده به شبهای نجف

از همان روز که پا بر سر این خاک زدی

معدن دُر نجف گشته همه جای نجف

آرزوی دلم این است که روی قبرم

بنویسند مرا هم عبد مولای نجف

چقدر گوشۀ ایوان طلا می چسبد

بنشینی سحری و بخوری چای نجف

کاش میشد بنویسند در این ماه رجب

یک سفر کرببلا البته فردای نجف

کاش می شد بشود قبر من سوخته دل

در میان حرم حیدر و بابای نجف

من نجف باشم اگر تا به سحر میخوانم

ها علی بشر کیف بشر میخوانم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

قاسم صرافان

شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد

می‌شنید از هر سرِ مو: قل هو الله احد

شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو

مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو

مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌اش

به چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش

شانه بر زلفش بزن بنت اسد! اما ببین

بین گیسویش، هزاران دل نریزد بر زمین

مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز

از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز

یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است

عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است

پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست

ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست

آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازک تر است

در معاد عاشقان، یک تار موی قنبر است

تیغِ کج، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم

یک دعا داریم، آن هم: «یا علی و یا عظیم»

ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌

از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی

من نه آن اللهی‌ام، مولا ! نه این اللهی‌ام

جای من، امن است در ایمان، امین اللهی‌ام

عاقلان در مکه گرمِ علم و آگاهی شدند

عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند

می‌کشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون

در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون»

می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا ! به صف

می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مهدی مقیمی

علیست با خداست یا خداست با حیدر

خدا نبود و نبود از خدا جدا حیدر

گره گشای تمام پیمبران خدا

به زیر تیغ بلا بود ذکر یا حیدر

رسوخ کرده به دلهای مومنین زهرا

نفوذ کرده به اعماق سینه ها حیدر

به نام نوح ، اگر چه تمام شد تو بدان

که نوح مجری طرح است و ناخدا حیدر

نبی به غیر علی جلوه ای ندید آن شب

بگو چکیدهء معراج مصطفی حیدر

ضحی و فجر و بلد، نور و مومنون و نباء

بروج و فتح و قلم، قدر و هل اتی حیدر

یگانه احد و بدر و خیبر و صفین

به کارزار ، اسدالله انما حیدر

به روی دوش نبی بت شکن علیست علیست

به حق قسم یل مرحب فکن علیست علیست

صفای کعبه فزون با قدوم مهمان شد

کم است گرچه که صحبت ز تو فراوان شد

چنان ز بام خدا مهر روی تو سر زد

که خواب ناز ابوجهل ها پریشان شد

کجاست چشم بصیرت که بنگرد آنروز

به احترام تو لات و هبل مسلمان شد

عجب نبود که تورات را زِ بر خواندی

و یا که بر لبت انجیل هم نمایان شد

عجب که قبل تر از آنکه بعثتی باشد

ترانه های لبت آیه های قرآن شد

چه افتخار بزرگی نصیب ما شده است

که پایگاه تشبع زمین ایران شد

قرار و وعدۀ ما سال بعد این موقع

نجف میان حرم روبروی ایوان شد

ز راه دور دلم روزیش مضاعف شد

به صحن حضرت زهرای تو مشرف شد

ز روی توست اگر روشن است این آفاق

ز عشق توست که دیوانه اند این عشاق

پدر بزرگ ، اذان گفت تا که در گوشم

همان نخست علی جان خوش آمدی به مذاق

چو گفت اشهد ان علی ولی الله

به حُرمت نفس او به تو شدم مشتاق

اگر که حال و هوای حرم گرفته دلم

هوای هی‍أتتان را نمودم استنشاق

به دستِ خالی دلها تصدقی فرما

زیارت حرمت کن به عاشقان انفاق

به نوکری بپذیرم به آستان نجف

به نوکری ات اگرچه ندارم استحقاق

به شوکت و عظمت هر چه را دهم نسبت

به تو به غیر خدایی نکرده ام اغراق

حدید و فاطر و فرقان و سجده و شعراء

علی ولی خدا غالبٌ علی الاعداء

ابوتراب شد آقای خانه کعبه

خداست محو تماشای خانه کعبه

به شوق بنت اسد کعبه آمد استقبال

بریز گل به قدمهای خانه کعبه

به گوش دل بشنو ذکر یاعلی گل کرد

بلند بر لب بتهای خانه کعبه

به کعبه آمدنش روح تازه ای بخشید

علی شده است مسیحای خانه کعبه

به عشق حیدر کرار بوده کز اول

نوشته اند الفبای خانه کعبه

دمی که حضرت قا‍‍‍ئم به انتقام آید

بایستد چو نبی پای خانه کعبه

اذان به اشهد ان علی ولی الله

شنیدنیست ز بالای خانه کعبه

کنار کعبه چو با ذوالفقار برخیزد

اساس داعش و وهابیت فرو ریزد

علیست عالی و اعلاء و حُبُّهُ میزان

علیست والی و والا و بغضهُ نیران

کلام حق همه تفسیر خانوادهء اوست

علی یم و حسنینند لؤلؤ و مرجان

الا محب امیر نجف حَنئَ لَک

نسیم دلکش و انهار روضت الرضوان

شنیده اید یدالله فوق ایدیهم

علی ید و اسد و وجه خالق سبحان

یکی ز دست ،پرورده های او بوذر

یکی ز ماحصل مکتب علی سلمان

قسیم جنت و نار است روز رستاخیز

علی بود که به یوم الجزا دهد فرمان

بدا به حال شمایی که از علی دورید

سَنَفرُغُ لَکُم آنروز أَیُّهَ الثَقَلان  *

علی امیر خلایق علی سفیر خداست

علی حقیقت انکار ناپذیر خداست

به استنادِ چنین آفریدن حیدر

خدای ماست خدایی خدای ذوق و هنر

لسان اهل سخن در ثنای او الکن

که ماورای زبانهاست ساقی کوثر

ز روی خطبهء بی نقطه و الف پیداست

یگانه است علی در خطابه و منبر

حقیقت اسدالله را کسی نشناخت

به غیر فاطمه و جز خدا و پیغمبر

علیست که زرهش نیمه بود و پشت نداشت

علی برای نبی داشت حکم یک لشگر

به هر کجا شب معراج پا نهاد نبی

به چشم دید عیان رد پایی از حیدر

علیست مرد دو عالم پدر برای همه

مبارک همگان روز مرد و روز پدر

امیر بود و غذا و لباس او ساده

زبان به مدح و ثنایش به لکنت افتاده

علی یکی بُوَد و بی نظیر می ماند

همیشه دشمن حیدر حقیر می ماند

هزار مرتبه با عشق یا علی گفتن

به ختمِ کامل جوشن کبیر می ماند

به حق که عاد من عاداه و وال من والاه

سپر بُود به دعای مجیر می ماند

علی بشیر و نذیر و بصیر بوده و هست

علی بشیر و نذیر و بصیر می ماند

چه کس چو روبهی از کارزار کرده فرار

علی درون احد مثل شیر می ماند

علی به لطف خدایش امیر بوده و هست

و تا قیام قیامت امیر می ماند

مسیر سمت خدا خطِّ رد پای علیست

برنده آنکه درون مسیر می ماند

قسم به حق که فراتر ز فهم ماست علی

هزار مرتبه شکرش که سهم ماست علی

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

امیر عظیمی

می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو

تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو

سوره ی فتح و سلیمانِ ظفر یعنی تو

ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو

دوستداران تو با عرش برابر هستند

سینه چاکان تو با کعبه برادر هستند

شعر در وصف تو ای شاه سرودم، امروز

واژه در مدح تو از عرش ربودم امروز

می شوی ذکر مناجات و درودم امروز

من به کعبه به خدا سجده نمودم امروز

قبله در ماه رجب سمت تو آقا آمد

کعبه ای بود در این کعبه به دنیا آمد

صدف کعبه در این لحظه پر از دُر شده بود

خانه از عرش نشینان خدا پر شده بود

فاطمه بنت اسد غرق تحیر شده بود

درک میلاد تو بیرون ز تصور شده بود

دو سه روزی که شده کعبه ز عطرت لبریز

معتکف بود حرم با تو شد ایام البیض

برکت رفته از آن خوان که در آن نیست نمک

فکر کردم که در این واژه چه چیزیست "نمک"

صد و ده بار علی و صدو ده چیست، نمک

نان این سفره حسینش شده، کافیست نمک

نمکین عشق علی شد ابدی و ازلی

برکت سفره ی شیعه است حسین بن علی

کیست این، معرکه دار همه ی جولان ها؟

کیست این، پیر و امیر همه ی ایمان ها؟

کیست این، خطبه ی کولاک همه توفان ها؟

کیست این اُسّ و اساس همه ی بنیان ها؟

مست شو با لب خورشید، لب ماه بگو

أشهد انّ علیّاً ولی الله بگو

ناگهان پرده برانداخته حق می بینی

مست از خانه برون تاخته حق، می بینی

نرد عشقی به خودش باخته حق، می بینی

چهره را مثل علی ساخته حق، می بینی

چه شرابی است که کعبه شده میخانه ی او

این علی کیست که زهرا شده پروانه ی او

ساقیا، ای که شراب تو چشیدن دارد

ناز از نرگس مست تو کشیدن دارد

پابرهنه به طواف تو دویدن دارد

وقت جان کندن مان روی تو دیدن دارد

جان ناقابل من پیش تو مثل برگ است

مستی دیدنت آقا سکرات مرگ است

یا علی ای که خودت هم هدفی، هم راهی

بنده ی حقی و در بندگی خود شاهی

کهکشان هستی و خورشید ترینی، ماهی

آیه ی «أنفسنا»، نفس رسول اللهی

این تو بودی که به بت های تهی «لا» گفتی

نیمه شب، وقت خطر، جای پیمبر خفتی

ای پیمبر تو بگو مرد خطر کیست، علی

وسط معرکه ها شیرجگر کیست، علی

قاتل عبدود و دافع شر کیست، علی

یار غارند همه، سینه سپر کیست، علی

باید ای شیعه به خصمش برسانی لعنت

بر فلانی و فلانی و فلانی لعنت

صاحب تیغ دو لب، لب به سخن باز کن و

خطبه بی نقطه بخوان، با سخن اعجاز کن و

زمزم کعبه، شبی زمزمه ای ساز کن و

تا ثریای خودت فاطمه پرواز کن و

بگو ای شعر تو یک مصرع دیگر داری

آینه دار تو زهراست، برابر داری

کعبه معنا شده ای تو، لک لبیک علی

قبله ی ما شده ای تو، لک لبیک علی

شاه و مولا شده ای تو لک لبیک علی

ذکر زهرا شده ای تو لک لبیک علی

می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو

ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

عـارفه دهــقانی

آسمان باز شد...علی آمد

چشم کعبه، به زلف صاف افتاد

ناگهان تابدار شد کمرش

سجده کرد و به اعتکاف افتاد

قدر فهم کسی نبوده و نیست

از چه اینگونه " گونه بر خاک  " است?!

هیچکس پی نبرد کعبه چرا

روی پیشانی اش شکاف افتاد!

آنکه رسم تقیه اش بغض است

"خطبه ی شقشقیه " اش بغض است...

...آه! وصف بقیه اش بغض است!

بس که در کوفه اختلاف افتاد

درب علم نبی شکسته شد و

فاطمه ایستاد پشت سرش

تا که " در نجف " زمین نخورد

جسم یاقوت،در مصاف، افتاد

بعد زهراست،چاه، یار علی

تحت امر است ذوالفقار علی

که به امرش گهی به جنگ نشست

گاه در بستر غلاف افتاد

ای تو خرمای پای چوبه ی دار!

مثل سلمان و یاسر و تمار

جان به عشق تو در نماز آمد

سر به پای تو در طواف افتاد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

ای حرم دیدار روی حق تعالایت مبارک

کعبه امشب آفتاب عالم آرایت مبارک

ای صفا ای مروه ای هستی تجلایت مبارک

ای حطیم ای حِجر ای زمزم تولایت مبارک

فاطمه بر صورت مولا تماشایت مبارک

رحمت للعالمین دیدار مولایت مبارک

گوهر دریای توحیدت مبارک باد کعبه

در دل شب قرص خورشیدت مبارک باد کعبه

امشب از زمزمه به کف ساغر بگیرید ای ملایک

کعبه را مانند جان در بر بگیرید ای ملایک

عیدی خود را ز پیغمبر بگیرید ای ملایک

هر چه می خواهید از حیدر بگیرید ای ملایک

ذکر یا مولا علی از سر بگیرید ای ملایک

از امیرالمؤمنین کوثر بگیرید ای ملایک

سرخوشان زمزم فیض علی ساغر مبارک

بر همه میلاد مولا ساقی کوثر مبارک

دامن أمّ القری امشب أبوالأیتام دارد

مکه پیش از سال بعثت جلوه ی اسلام دارد

یا حرم آگاهی از بشکستن اصنام دارد

آسمان از صورت خورشید بر کف جام دارد

یا زمین از نور امشب جامه ی احرام دارد

حبذا مولود مسعودی که حیدر نام دارد

کعبه امشب بیت معمور امیرالمؤمنین شد

مُلک هستی غرق در نور امیرالمؤمنین شد

ای نبی را جانشین میلاد مسعودت مبارک

عروه الوثقای دین میلاد مسعودت مبارک

قبله ی اهل یقین میلاد مسعودت مبارک

خلق عالم را معین میلاد مسعودت مبارک

مرشد روح الامین میلاد مسعودت مبارک

یا امیرالمؤمنین میلاد مسعودت مبارک

ای حرم امشب اسد در دامن بنت اسد بین

قل هو ا... احد مرآت ا... الصمد بین

گوهر عصمت گرفته در بغل دردانه امشب

یا که زمزم را پر از کوثر بود پیمانه امشب

عارض مولا شده شمع و حرم پروانه امشب

خانه دارد آبرو از روی صاحب خانه امشب

این خبر کرده امیر مکه را دیوانه امشب

می دهد بنت اسد را ذات حق ریحانه امشب

ای امیر مکه با زمزم حرم را شستشو کن

صاحب البیت آمده جان را نثار روی او کن

فاطمه بنت اسد قرص قمر آوردی امشب

ماهی از خورشید گردون خوبتر آوردی امشب

بر رسول ا... قرآنی دگر آوردی امشب

نخل امید محمد را ثمر آوردی امشب

جان شیرین بر تن پیغامبر آوردی امشب

حبّذا ای مادر مولا پسر آوردی امشب

با وضو در بر بگیرش هستی پیغمبر است این

هم علی، هم مرتضی، هم بوالحسن، هم حیدر است این

بی تولای علی اسلام جان دارد ندارد

زهد کل رهروان بی او روان دارد ندارد

خصم او جز در دل دوزخ مکان دارد ندارد

هیچ پیغام آوری خط امان دارد ندارد

بر مشام خویش بویی از جنان دارد ندارد

حشر بی ظلّ لوایش سایه بان دارد ندارد

کعبه شاهد باش من غیر از علی رهبر ندارم

در دو دنیا دست از دامان حیدر بر ندارم

چشم شو کعبه که بینی روی رب العالمین را

گوش شو تا بشنوی آیات قرآن مبین را

نطق زیبای دل انگیز امیرالمؤمنین را

صوت قرآن علی لبخند ختم المرسلین را

بوسه های احمد و تبریک جبریل امین را

عید اهل آسمان و شادی خلق زمین را

ای حرم با ماه رخسار علی روشنگری کن

یا علی قرآن بخوان و از محمد دلبری کن

یا محمد شیر تو شمشیر حی داورم من

فاتح احزاب و بدر و قهرمان خیبرم من

باطنم من ظاهرم من اولم من آخرم من

با تو در تنهایی و سختی و غم همسنگرم من

کشتی توحید را در سایه ی تو لنگرم من

حیدرم من، حیدرم من، حیدرم من، حیدرم من

همچو قرآنت چراغی منجلی داری محمد

بیم از دشمن مکن دیگر علی داری محمد

یا محمد بازو و شمشیر من در اختیارت

من خدا را شیرم و زنجیر من در اختیارت

حمد من تهلیل من تکبیر من در اختیارت

غرش فریاد عالمگیر من در اختیارت

هم قضا تسلیم، هم تقدیر من در اختیارت

عزم من، تعجیل من، تأخیر من، در اختیارت

پا به پای حضرتت اسلام را یار و معینم

تو رسول اللّهی و من هم امیرالمؤمنینم

آمدم تو جان من باشی و من جان تو باشم

از ولادت تا شهادت عبد فرمان تو باشم

در تمام جنگ ها فتح نمایان تو باشم

حامی دین مبین و یار قرآن تو باشم

بین حق و بین باطل نور و فرقان تو باشم

باغبان دائم گلهای خندان تو باشم

آن چنان که حق مرا یار پیمبر آفریده

ذوالفقار حیدری را بهر حیدر آفریده

ای تمام دین من مهر و تولایت علی جان

ای دلم دریای نوری از تجلایت علی جان

ای به قرآن مدح گفته حق تعالایت علی جان

ای همه عالم فدای قد و بالایت علی جان

ای خدا خوانده به کل خلق مولایت علی جان

ای فراتر آستان از عرش اعلایت علی جان

ای ولایت دین «میثم» جان میثم هست میثم

وای اگر از مرحمت فردا نگیری دست میثم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

سلام ای جوابِ سلامِ خدا

ظهورت طلوعِ تمام خدا

تویی آفتابِ بلند زمین

تویی سایه ی مُستدام خدا

تویی که به تعظیم تو ابر کرد

تویی صاحب احترام خدا

تو نهجُ البلاغه تو قرآن تو وحی

کلامی بگو هم کلامِ خدا

صدایت صدایش به معراج بود

حدیثت حدیث مدام خدا

برای توکعبه جگر چاک زد

بیا مرد بیت الحرام خدا

مرا کعبه ی سینه چاکم کنید

فقط پای حیدر هلاکم کنید

علی ابتدا و علی انتهاست

علی مصطفی و علی مرتضی ست

علی اول است و علی آخر است

علی در ظهور ولی در خفاست

علی در معارج علی در بُراق

علی اِنَما و علی وَالضُحی ست

علی با حق است علی بر حق است

علی کعبه است و علی در حَراست

علی نیست آن و علی نیست این

علی نه جدا و علی نه خداست

علی را بگو هرچه گویی کم است

که زهرا علی و علی فاطمه ست

اگر تیغ تو سایه گستر شود

همان ابتدا کارِ یکسر شود

غلط گفتم آقا ندارد نیاز

که تیغ شما خرج لشگر شود

نیازی ندارد که میدان چو خاک

به یک ضربه یِ مالک اشتر شود

محال است جمعِ تمامِ سپاه

که با قنبر تو برابر شود

زمانِ شروعِ رجز خوانی ات

زمین کَر شود آسمان کَر شود

خدا دوست دارد تماشا کند

کمی ذوالفقارِ علی تر شود

ببندد اگر دستمال نبرد

نباشد کسی را خیال نبرد

به کعبه بکو راز تنزیل را

بگو بشکند قلب قندیل را

تو و مادر و مصطفی و خدا

ببین دور خود جمع فامیل را

کمی گَرد نعلینِ خود را بریز

تَفَقُد نما بالِ جبریل را

برای یتیمان کمی کار کُن

بِکَن چاهِ آب و بزن بیل را

بکش طعنه های زن پیر را

ببر روزها بار زنبیل را

تویی صاحب پینه های قدیم

تویی مرکب کودکان یتیم

نگهدار ما را برای خودت

فقط بین مهمان سرای خودت

مرا آینه کُن به دردی خورم

در آغوش ایوان طلای خودت

برای پدر مادرم کافی است

نخی،ریشه ای از عبای خودت

اگر پا گذارم به جاپایِ تو

مرا می بری تا خدای خودت

مرا می برد گوشه ای از بقیع

فقط ردِ پا ردِ پای خودت

سرت مانده بر شانه ی نخل ها

بگو با من از ماجرای خودت

چرا استخوان در گلو مانده ای

که با روضه هایی مگو مانده ای

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

هستی امشب تا سحر اختر شماری می کند

خواب هم در دیده ها شب زنده داری می کند

باد اعجاز نسیم نو بهاری میکند

خاک را از اشک خود مشک تتاری میکند

چاه زمزم اشک شوق از دیده جاری میکند

کعبه چشمش در ره است و بیقراری میکند

چشم بگشوده که صاحب خانه آید در حرم

باغبان روح با ریحانه آید در حرم

ای ملائک گل برافشانید بام کعبه را

بیشتر گیرید امشب احترام کعبه را

با وضو باید به لب آرید نام کعبه را

بشنود از چار رکن امشب پیام کعبه را

هم پیام کعبه هم ذکر سلام کعبه را

مام کعبه آورد با خود امام کعبه را

ای حرم آماده شو تا میهمان داری کنی

میهمان خویش را در موج غم یاری کنی

ای حرم آغوش خود بگشا که جانانت رسید

میهمان نه میزبان میهمانانت رسید

پایداری کن که رکن چار ارکانت رسید

شب بجای ماه خورشید فروزانت رسید

مظهر حسن خدای حی منانت رسید

پیکر بی روح بودی تاکنون ، جانت رسید

بازکن در بازکن در حیدر آمد سوی تو

شیر حق جان نبی با مادر آمد سوی تو

فاطمه دعوت شده از سوی دادار حرم

چشم حق بین دوخت از هر سو به دیدار حرم

تافت خورشید وجودش در شب تار حر م

چون حجر بگذاشت روی خود به دیوار حرم

هم حرم شد یار اوهم گشت او یار حرم

با قدوم حضرتش افزود مقدار حرم

او صدف بود و ولی الله اعظم گوهرش

کعبه میگردید چون  پروانه بر گرد سرش

ناگهان انداخت گل از درد زادن روی او

ریخت چون گوهر عرق از طلعت نیکوی او

شد کمان از درد ، سر و قامت دلجوی او

بی خبر از حال او هم قوم او هم شوی او

او بسوی کعبه چشم آفرینش سوی او

با خدا گرم سخن لعل لب حق گوی او

کی خدا امشب تو از درد درونم آگهی

بسته راه از چار سو بر من تو خود بگشا رهی

ای پناه بی پناهان ای خدای جلیل

ای که ره گم کردگان راهم چراغی هم دلیل

بسته ام بر لطف تو از رشته جانم دخیل

تو خداوند جلیل استی و منعبد ذلیل  

بارغم بر روی دوشم گشته چون کوهی ثقیل

یاریم فرما که مهمان تو در این خانه ام

باز کن راهی بسویت بر من و دردانه ام

کعبه امشب رکن دین را در بغل بگرفته ای  

مرشد روح الامین را دربغل بگرفته ای

اصل قرآن مبین را در بغل  بگرفته ای

جان ختم المرسلین را در بغل بگرفته ای

هستی هست آفرین را  در بغل بگرفته ای

شیر حق حبل المتین را در بغل بگرفته ای

قبله دل کعبه اهل یقین است این پسر

منجی عالم امیرالمومنین است این پسر

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسین ایزدی

خیره نگاه عالمیان سوی قبله بود

حیران و بی قرار کسی موی قبله بود

تاریخ در مسیر تکامل قرار داشت

در کل شهر نغمه هو هوی قبله بود

کعبه ز شوق ناله زد و سینه چاک داد

زخمش عمیق تا لب ابروی قبله بود

در نفی لات و هُبَّل و عُزّی علی رسید

دیگر زمان چهچه یاهوی قبله بود

از قلب قبله آمدی و قلب قبله ای

یک قبله ایستاده در آن سوی قبله بود

پیش تو جن و انس و ملک سجده می کنند

مسجود بودن عادت نیکوی قبله بود

هر جا که میروی به شما سجده می کنند

از بس که در وجود شما بوی قبله بود

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

بازهم آمد شب حیران شدن

وقت جنون وقت پریشان شدن

شکر نوشتم برای دلم

آئینه ای گوشه ی ایوان شدن

کار من و حضرت جبرئیل شد

تا به ابد دست به دامان شدن

پرده بر افتاده خدا خواسته

با همه ی خویش نمایان شدن

تازه از امروز به پیغمبران

واجب عینی ست مسلمان شدن

فصل شراب است به ما واجب است

قبله ی ما ابن ابی طالب است

هست مرا حسرت تمارها

شیعه شدم شیعه ی این دارها

مادر من تا که مرا شیر داد

ناد علی خوانده مرا بارها

نام تو گفتیم بزرگی کنیم

سایه ی گل هست بر این خوارها

ما نه فقط ریخته پیغمبران

پیش کش تو سر و دستارها

تا که پیمبر شب معراج دید

روی تو را در همه تالارها

بر لب او نام تو سوگند شد

نام تو چو نام خداوند شد

کعبه گرفته به کفش جان خویش

خاک شده خاک سلیمان خویش

صاحب خانه به در خانه بود

کعبه پس از این شده مهمان خویش

با همه بت های خودش سجده کرد

بر قدم حضرت سلطان خویش

کعبه به خود گفت که آخر رسید

آنکه تو را ساخته دربان خویش

باید از این راه نیاید امیر

راه گشا راه به دستان خویش

کعبه قدم بر سر افلاک زد

پیش علی سینه ی خود چاک زد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید رضا موید

آمد آن چشمه رحمت که جهان خرم از اوست

آفتابی که درخشنده همه عالم ازاوست

در گلستان ولا لاله رخی چهره نمود

که صبا غالیه افشان و مبارک دم از اوست

در رحیم حرم کعبه کعبه به دنیا آمد

آنکه رکن حرم و پایه محکم از اوست

فاطمه بنت اسد را پسری بو العجب است

مرحبا دختر شیری که چنین ضیغم از اوست

آمد آن مظهر قدرت که به تأیید خدا

قامت بازوی پیغامبر اکرم از اوست

اسد الله علی ابن ابی طالب آنک

شرف آدم و رجحان بنی آدم از اوست

آمد آن میر ولایت که پس از ختم رسل

مسجد و منبر و  تیغ و زره خاتم از اوست

اوست باب حسن و همسر زهرای بتول

پسری همچو حسین نابغه اعظم از اوست

او نه از زادن در کعبه معزز شده است

بلکه خود بیت خدا محترم و معظم از اوست

تا بر افراشت چنان رایت مردانه چنین

علم کفر نگون پشت دلیران خم از اوست

گر جهان در کنف پرچم اسلام آید

عجبی نیست که افراشته این پرچم از اوست

کاخ ایمان نپذیرد خلل از فتنه کفر

این بنائیست که پاینده و مستحکم از اوست

مخزن علم خداوند علی باشد و بس

جز نبی هر که علیم است علی اعظم از اوست

آنچه گفتند بزرگان سخن مدح بر اوست

وآنچه دارند ادیبان همه بیش و کم از اوست

دوش دیدم که مؤید به صراحت می گفت

نه همین طبع روان هر چه که من دارم از اوست

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سعید پاشازاده

دوران غربت نبوی سر رسیده است

بهر نبی وصی نه برادر رسیده است

عین هم و لسان هم و چهره ی همند

مولا رسیده یا که پیمبر رسیده است

یک رودخانه از دل جنت خروش کرد

حالا رجب به ساقی کوثر رسیده است

استاد انبیای الهی است مرتضی

پیغمبری اگر چه به آخر رسیده است

اصلا بعید نیست خدا جلوه گر شود

از بیت حق خدای مصور رسیده است

او آمده که بنده به حق رو به رو شود

وقتش رسیده است یدالله رو شود

آقای من کسی است که مهر الست داشت

پیش از شروع خلقت ذرات هست داشت

تنها نه وقت خلقت عالم، ابوتراب

در کار خلقت خودشان نیز دست داشت

با اینکه سجده کرد خدا را تمام عمر

در عهد خویش آن همه حیدرپرست داشت

یک لحظه ذکر از لب مولا نمی نشست

شصت و سه سال یکسره با خود نشست داشت

از کشته پشته ساخته  یک ضربه ذوالفقار

از بس که در نبرد علی ضرب شصت داشت

وقت نماز هم کرمش کار می کند

انگشتری به سائلش ایثار می کند

این شمع با شکوه دلیرانه ی خودش

عاشق شد است عاشق پروانه ی خودش

ساقی کوثر است و نخورد است هیچ وقت

جز از سبو و ساغر و پیمانه ی خودش

خوابیده زیر سایه ی نخلی ابوتراب

بر خاک بر اریکه ی شاهانه ی خودش

او عقل اول است که اصحاب عقل را

تبدیل کرده است به دیوانه ی خودش

پیغمبر است حیدر و حیدر پیمبر است

در کعبه پا گذاشته بر شانه ی خودش

هر کس به سمت خانه ی حق می کند نماز

می ایستد علی به سوی خانه ی خودش

ای ماه نو دمیده کمی از خودت بگو

وقت اذان رسیده کمی از خودت بگو

تا در بیاوری ز دو عالم دمار را

از فاطمه طلب بنما ذوالفقار را

وقتی که پای تیغ تو باشد وسط دگر

دست کسی نمی کشد این اقتدار را

سربند تو همین که شود دستمال زرد

ترجیح می دهند به ماندن فرار را

تیغ کج تو در همه ی عمر کج نرفت

یوم الحساب می کند این کارزار را

ای کوه ما به دامنه ات تکیه داده ایم

از دامنت تکان مده گرد و غبار را

در سایه سار امن تو بودن سعادت است

مردن برای عاشقت عین شهادت است

ما را گدای سفره نانت نوشته اند

یعنی همیشه بر سر خوانت نوشته اند

ابروت ذوالفقاری و مژگان تو خدنگ

ما را اسیر تیر و کمانت نوشته اند

در چاه های کوفه شبیه کبوتران

مهمان چشم اشک فشانت نوشته اند

تو آن چنان کریمی و من این چنین گدا

اصلا مرا چنین و چنانت نوشته اند

در بارش بلا و در ایام فتنه ها

ما را به زیر چتر امانت نوشته اند

تو آمدی که رنج بشر مختصر شود

سادات فاطمی زمین بیشتر شود

آیات مؤمنون لبت را شنیده ایم

جز احترام پاسخ آن را ندیده ایم

پیغمبر خدا به لبت بوسه بوسه زد

اوصاف گریه کردنشان را شنیده ایم

تاریخ را ورق زدم و چند سال بعد

حالا به ماجرای حسینت رسیده ایم

حالا به ماجرای همان خواهری که گفت

دیگر بس است قاری قرآن بریده ایم

از صبح لا به لای اهالی شهر شام

بر شانه بار طعنه و تهمت کشیده ایم

با چوب خیزران لب ارباب پاره شد

حرف از غنایم و دو عدد گوشواره شد

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مرضیه عاطفی

رسید از عرش، ذکرِ «لافتی» با خلقت حیدر

دعایِ «ربّنا» شد «آتنا» با خلقت حیدر

به عشقش بابِ آمرزش به روی عاصیان شد باز

دو چندان شد تبِ «إغفر لَنا» با خلقت حیدر

از آن روزی که انگشتر به سائل داد فهمیدم

سریعاً خلق شد خیلِ گدا با خلقت حیدر

به جایِ ذکر یونسیّه، یونس یاعلی(ع) میگفت

به روی نیل؛ موسی زد عصا با خلقت حیدر

«قسیم النّار والجنّه»! چه شیرین است این جمله

بهشت از مرزِ دوزخ شد جدا با خلقت حیدر

ملائک، عالم و آدم، زمین و آسمان خواندند...

همه «نادعلی» را یکصدا با خلقت حیدر

برای دردمندان در نجف تأسیس شد امشب-

پس از ایوان-طلا، دارالشفا با خلقت حیدر

أمیرالمؤمنین! قرانِ ناطق! قبلۂ سیّار!

بنا شد مروه و سعی و صفا با خلقت حیدر

پیمبر(ص) محض ِ اثباتِ خودش شقّ القمر کرد و

چه شقّ الکعبه ای کرده خدا با خلقت حیدر!

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید پوریا هاشمی

نه ز حالا ز خود عالم ذر

نظر انداخته اند اهل نظر

بین خوبان دو عالم یکسر

همه گفتند به دوران دیگر..

نیست شخصی ز علی بالاتر.

ها علی بشر کیف بشر

صاحب لوح و قلم کیست علی

سردم تیغ‌ دودم کیست علی

عرب و عشق عجم کیست علی

حج و حاجی و حرم کیست علی

از کرامات علی فیض ببر

ها علی بشر کیف بشر

درنگاهش زر و زیور هیچ است

مکر دنیای مزور هیچ است

پیش این هیمنه لشگر هیچ است

روی انگشت علی در هیچ‌ است

خیبر افتاد به پای حیدر

ها علی بشر کیف بشر

از خودش اصل و نسب داد به ما

از فدک چند رطب داد به ما

عیدی ماه‌ رجب داد به ما

در نجف جلوه ی رب داد به ما

در حرم داد زدم وقت سحر

ها علی بشر کیف بشر

جمع شد بین وجودش برکات

خنده و اخم علی حی و ممات

ذولفقارست به کف یا که صراط؟!

آی مردم به جمالش صلوات

منکرش کور وَ بدخواهش کر

ها علی بشر کیف بشر

در جهان هرچه شود در بسته

کی بماند در دلبر بسته

دل عشاق به حیدر بسته

و خدا گفت خودش سر بسته

بی علی نیست ز من هیچ اثر

ها علی بشر کیف بشر

بی علی ذکر و دعا بود نبود

کعبه اصلا سر پا بود نبود

دین و  توحید کجا بود؟! نبود

و صدایی ز خدا بود نبود

شب معراج علی شد محور

ها علی بشر کیف بشر

از حرم ذات احد پیدا شد

نور الله صمد پیدا شد

صدو ده آمد عدد پیدا شد

فاطمه بنت اسد پیدا شد

بین آغوش گرفته ست قمر

ها علی بشر کیف بشر

زخم غم بر جگر شیر زدند

گریه کرد و همه تکبیر زدند

بی هوا بر گلویش تیر زدند

ضربه ای سخت و نفس گیر زدند

روی دستان پدر زد پرپر

ها علی بشر کیف بشر

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد جواد پرچمی

امشب دلیل مستی ام از هر جهت تویی

دنیا تویی برای من و آخرت تویی

شایسته مرد هیمنه سلطنت تویی

نور خدا به هیبت انسان فقط تویی

 در جلوه ات خدا شده تكرار ، یاعلى

تو بودى و خدا و جهان آفرینى ات

تو بودى و ملائك و خلوت گزینى ات

صدها هزار سال پس از همنشینى ات

حالا رسیده وقت ظهور زمینى ات

حالا رسیده موعد دیدار ، یا على

من سینه چاک روی توام، کعبه نیز هم

گرم طواف کوی توام، کعبه نیز هم

من در نماز سوی توام، کعبه نیز هم

مدیون آبروی توام، کعبه نیز هم

ای قبله گاه، کعبه ی سیار،یا على

کعبه اگر كه چاک گریبان گشوده است

ثابت نمود،عاشقت از قبل بوده است

صحنی که خاک مقدم مریم زدوده است

در را به روی بنت اسد وانموده است

مختصِ توست، مُعجزِ بسیار،یا على

مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شده

ماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شده

بتخانه ی حجاز ،دگر محترم شده

بیت الحرام بعد تو بیت الحرم شده

شد با شرافت این درو دیوار،یا على

دادم زکف به شوق مدیحت ،قرار را

واجب شده است سجده کنم نام یار را

میزان کجاست ،تا که بسنجد عیار را

نشناختیم غیر تو پروردگار را

ماتم از این شباهت رفتار،یا على

گاهی علی نشسته به جای خدای خود

گاهی خداست جای شه لافتای خود

در تو نگاه كرده خدا رو نماى خود

هنگام خلقت همه بنده هاى خود...

فرموده است اول گفتار ، یا على

در لا اله غیر تو خواندیم ،جا نشد

من هیچكس برای دلم مرتضا نشد

مومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشد

پس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد

من به یقین رسیده ام اینبار،یا على

آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنم

امشب اویسمُ قرنی عشق میکنم

با جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنم

من با ابالحسن،حسنی عشق میکنم

دیوانه ام ،پیاله نگه دار یا على

عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوست

من سر گذشتِ میثم تمارم آرزوست

خرما فروختن بشود کارم آرزوست

رسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست

بالای دار از تو زنم جار،یا علی

هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروخت

نهج البلاغه از نمک تو شکر فروخت

آنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروخت

هر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت

عشاق را تویی تو خریدار، یا على

پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجف

كنج ضریح گوشه ایوان طلا نجف

پر شد قنوت هر شبم از ذكر یا نجف

من سالهاست خواسته ام از خدا نجف

خواندم دعای وصل تو بسیار ،یاعلی

سر میدهم سروش نجف روزی ام کنید

ابر گناه پوش نجف روزی ام کنید

هستم پیاله نوش نجف روزی ام کنید

دیدار می فروش نجف روزی ام کنید

پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا على

در این مسیر دیده ی گریان مُقرب است

در صحن شاه، ریگ بیابان مقرب است

در خانه ای که کلب نگهبان مقرب است

زانو زدن مقابل ایوان مقرب است

پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی

گر چه برات ،مالک اشتر نمیشویم

مقداد نیستیم ،ابوذر نمیشویم

سلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیم

اینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم

اما تویی همیشه مددکار،یا علی

توحید محض، باعث ایجاد حیدر است

بالای عرش افضل اوراد حیدر است

آنکس که جام دست نبی داد حیدر است

زهرا عروس خانه و داماد حیدر است

ای در نگاه عشق،علمدار یا علی

مولی الموحدین،نفحات پیمبری

نَفسِ رسول، باب نجات پیمبری

رمز شفاعت عرصات پیمبری

مِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری

پیغمبر است بر تو گرفتار ،یا علی

حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه است

او هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه است

اسباب شادی لب خندان فاطمه است

این مرد مهربان به خدا جان فاطمه است

زهرا توراست یار و وفادار،یا على

آنجا که نیست نام تو جای نشست نیست

لعنت به هرکسی که زجام تو مست نیست

بر روی دست دست خداوند دست نیست

این ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست

لعنت به هر که میکند انکار،یا علی

ای شیر پاک،ای ثمر لقمه ی حلال

خونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلال

گرما بده شراب شود غوره های کال

ما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال

امضا بزن به نامه ام ای یار،یا علی

ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آن

ای اولین امام مسلمان قبل از آن

آیات مومنون نمایان قبل از آن

ای صاحب ولایت دوران قبل از آن

قرآن بخوان بگو تو ز اسرار،یا علی

قاری شدی و تیر و سنانت نریختند

سنگ جسارتی به لبانت نریختند

با خیزران به سمت دهانت نریختند

مشتی حرامزاده به جانت نریختند

وای از حسین و مجلس اغیار،یا علی

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

روح الامین! به بام حرم رو، اذان بگو

بعد از اذان، ثنای علی همچنان بگو

اوصاف شیر حق به زمین و زمان بگو

لب را بشو به زمزم و با حاجیان بگو

کامشب شب ولادت صاحب حرم شده

بیت الحرم به مقدم مولا حرم شده

امشب به کعبه فاطمه پروانه علی است

دل دور کعبه گردد و دیوانه علی است

دست خدا به کعبه روی شانه علی است

امشب دل رسول خدا خانه علی است

باور کنید جان به تن کعبه آمده

باور کنید بت شکن کعبه آمده

امشب به لوح نقش قلم ذکر یا علی است

آوای سنگ های حرم ذکر یا علی است

بت‌های کعبه را همه دم ذکر یا علی است

امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علی است

امشب زمین به یمن علی عرش می‌شود

امشب فلک ز بال ملک فرش می‌شود

ای کعبه جلوۀ ازلی را نگاه کن

مرآت حسن لم یزلی را نگاه کن

عید ولایت است ولی را نگاه کن

یا فاطمه جمال علی را نگاه کن

آیینه از جمال جمیل خدا بگیر

با چهرۀ علی زخدا رونما بگیر

مادر، تمام هستی پیغمبر است این

از انبیا به غیر محمد سر است این

بر خلق آسمان و زمین رهبر است این

دستش مبند بنت اسد، حیدر است این

ای دخت شیر! بهر نبی شیر زاده‌ای

شیری که هست صاحب شمشیر،زاده‌ای

تو دخت شیری و اسدالله زاده‌ای

بر جمله خلق، رهبر آگاه زاده‌ای

بهر رسول، همدم و همراه زاده‌ای

خوشتر ز آفتاب رجب، ماه زاده‌ای

نوزاد تو کز او حرم الله منجلی است

آیینۀ تمام نمای خدا، علی است

نقش همیشه زنده لوح و قلم علی است

در بین اولیا به دو عالم علم علی

تصویری از حقیقت حُسن قِدم علی است

سعی و صفا و زمزم و رکن و حرم علی است

قرآن به وصف اوست که تکمیل می‌شود

جـز او چـه کس معلم جبریل می‌شود

روز نخست ارض و سما گفت یا علی

روح الامین به وقت دعا گفت یا علی

آدم به موج درد و بلا گفت یا علی

در جنگ‌ها رسول خدا گفت یا علی

در ذوالفقار زمزمۀ لافتی علی است

بر روی هر که می‌نگرم نقش یاعلی است

ای شهریار کشور جان یا علی مدد

ای دستگیر خلق جهان یا علی مدد

ای رهنمای گمشدگان یا علی مدد

ای ذکر اهل دل به زبان یا علی مدد

ما جان و دل به مهر تو آراستیم و بس

روز نخست از تو، تو را خواستیم و بس

مرغ دلم کبوتر صحن و سرای توست

شیرین ترین ترانۀ روحم ثنای توست

مُهر حلال زادگی من ولای توست

هر سو که رو نهم حرم با صفای توست

از لحظه‌ای که پای به دنیا گذاشتم

دینی به جز ولای تو مولا نداشتم

گل بی نسیم مهر تو پژمرده می‌شود

دل بی شرار عشق تو افسرده می‌شود

نام تو با کلام خدا برده می‌شود

یاد دمت مسیحِ دل مرده می‌شود

تـو کیستی؟ امام تمام امام‌ها

بر حضرتت هماره درود و سلام‌ها

بی مِهر تو قبول صلوة و صیام نیست

تکبیر و حمد و نیت و رکن و قیام نیست

تبلیغ دین احمد مرسل تمام نیست

ما را به جز تو بعد پیمبر امام نیست

این مذهب و عقیده و ایمان"میثم"است

حتی بهشت گـر تـو نباشی جهنم است

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

زهرا سپه کار

کاروان تشنه شد و بر سر این چاه آمد

دلو انداخت که آب آورد و ماه آمد

کعبه آبستن نور است هو اللهُ احد

فاطمه بنت اسد با اسدالله آمد

این شکافی که به لبخند خدا می ماند

مژده ی یار رسول است که از راه آمد

جمعه ای تکیه به دیوار خدا خواهد زد

آفتابی که از آن نور سحرگاه آمد

کاروان تشنه ی یوسف شده بعد از عمری

تا نگوئیم که این قصه چه کوتاه آمد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد علی بیابانی

ای قطره در حوالی دریا قدم مزن

ای ذره از ستایش خورشید دم مزن

حرف وجود را به زبان عدم مزن

کار تو نیست؛ مدح علی را قلم مزن

هرچند آرزوی من از او سرودن است

کی در توان بنده خدا را ستودن است

روزی اگر که خلق به وصفت زنند دم

یا شاعران شوند به مدح تو هم قسم

دریا شود مرکب و اشجار هم قلم

صدها هزار حافظ و سعدی و محتشم

لالند در بیان تو یا مرتضی علی

وقتی که هست وصف تو کار خدا علی

باید غزل نوشت گدای در تو را

باید سرود هر نفس قنبر تو را

من کیستم که وصف کنم بوذر تو را

باید که واژه واژه ی هر منبر تو را

دریایی از بحار، و یا الغدیر کرد

خود را چنان سخن، به کمندت اسیر کرد

پر کرد تا صدای خدا گوش کعبه را

روشن نمود خانه ی خاموش کعبه را

دیدار تو ربود ز سر هوش کعبه را

دیدند باز بودن آغوش کعبه را

یعنی که باده ریخت ز پیمانه ی خدا

دیدند حق درآمده از خانه ی خدا

راهی اگر به سمت خدا هست راه توست

غیر از خدا زمین و زمان در پناه توست

خوشبخت کیست؟! انکه هلاک نگاه توست

کعبه کجاست؟! کعبه همان زادگاه توست

کعبه همانکه در طلبت سینه میدرد

هر شب بر آستان نجف سجده می برد

گفتم نجف دوباره به غم مبتلا شدم

بی اختیار راهی ایوان طلا شدم

هر بار که مسافر کرب و بلا شدم

در آسمان شهر تو اول رها شدم

ای کوه! باز اذن به این کاه می دهی؟

ما را به خانه ی پدری راه می دهی؟

ای خانه ی تو خانه ی ما از قدیم ها

بابای مهربان تمام یتیم ها

هستند در پناه تو حتی رجیم ها

محشر نجاتمان بده از چنگ بیم ها

ای کاش روز حشر من اهل رجب شوم

با دست های فاطمه ات منتخب شوم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید محمد جواد شرافت

شگفتا کرامات ماهی تمام

چه ماهی که لبخند بیت الحرام

چه ماهی که خورشید حِجر و حَجَر

چه ماهی که مهتاب رکن و مقام

چه ماهی چه مردی سلامٌ علیه

چه مردی چه ماهی علیه السلام

چه حسن شروعی‌ست ماه رجب

چه حسن ختامی‌ست ماه صیام

همه عمر او یک نماز است و بس

سکوتش قعود و خروشش قیام

دم از حق زده دم به دم تیغ او

دمی در مصاف و دمی در نیام

چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف

کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام

علی نور مطلق علی خیر محض

علی لطف کامل علی فیض تام

علی مرد رزم و علی کوه عزم

علی شور بزم و علی نور جام

علی؛ نه بگو جان خیر النسا

علی؛ نه بگو نفس خیر الانام

علی؛ نه محمد به نفس و نفَس

علی؛ نه محمد به خلق و مرام

در اوصاف آن حسن بی‌خاتمه

رسید این چکامه به حُسن ختام

به لب دارم این نغمه را دم به دم

به سر دارم این سایه را مستدام

امیری حسینٌ و نعم الامیر

امامی علیٌ و نعم الامام

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

 مجید لشکری

تا روی نمازست به سوی تو پری‌رو

سجّاده‌ام این کاغذ و محراب من ابرو

گفتم که بدوزند مرا سبحه ز گیسو

تا رشته کنم سبحه‌ی خود را به نخی مو

اوراد بیاموز به ترسا و به ترسو

شمس آمد و بر میوه‌ی نارس ترک افتاد

بر سینه‌ی هر ‌آن‌چه یقین‌ست شک افتاد

بر زخم تو چون نان تو عمری نمک افتاد

چون حلقه‌ی «لا سیف» به گوش فلک افتاد

با تیغ تو کتمان نشود حرف دوپهلو

بر قامت تو بسته خدا جامه‌ی وحدت

تا اینکه به دستت بدهد خامه‌ی وحدت

با دست خدا ثبت کنی نامه‌ی وحدت

بعد از رقمت مست شوم با می وحدت

بنشینم و با خضر کنم زمزمه هوهو

نرم‌ست و لطیف‌ست به تو خاره و خارا

با دوست مروّت‌ کن و‌ با خصم مدارا

مست‌اند به دور تو وَ‌ ما هُم بِسُکاری

بر هشتی قلبت بنشان هفت سما را

این عالم شش روزه و آن قلعه‌ی نه تو

بر منبر توصیف تو شایسته سکوت‌ست

زیرا که مقام تو جلال و جبروت‌ست

مضمون تو جاری به سلام‌ست و قنوت‌ست

تو‌ چشم خدایی که به ملک و ملکوت‌ست

از آن‌چه که دیدی دو سه تا واقعه برگو

هر دم، دل خونین تو با خون جگر خست

هر بازدمت، قلب مرا طرز دگر خست

هر قطره‌ی اشک تو دوصد دجله و ‌کرخه‌ست

خورشید که تابنده‌ترین اختر چرخ‌ست

شمعی‌ست که در پیش جمالت زده سوسو

ای خیر عمل! هر عملی بی تو پریشان

ای مهر! سپهر ازلی بی تو پریشان

منظومه‌ی افلاک ، علی! بی تو پریشان

ما نیز اگر هرزه ولی بی تو پریشان

چون آب که وابسته به او شد علف جو

دست تو همان‌ست که بالاتر هر دست

ذکر تو همان‌ست که کرده‌ست مرا مست

"تا بوده علی بوده تا هست علی هست"

تو‌ سرزدی از آینه‌ی عصمت و رفته‌ست

هر فخر پس از فضل تو از ترس به پستو

شریان زمین از تو گرفته‌ست تسلّی

بالقوه مصلایی و بالفعل مصلّی

تو مظهر اسما و صفاتی به تجلّی

هر آینه یک جلوه و هر لحظه محلّی

ممسوس خدا در نظر مؤمن و هندو

آن لب که فروبسته شد از مدح تو لال‌ست

آن‌سر که نیفتاد به پای تو وبال‌ست

آن خون که نریزد به قدوم تو‌ حلال‌ست

آن‌کس که نپویید مسیرت به ضلال‌ست

هرچند زند پینه به پیشانی و زانو

موی تو شب تارم و روی تو سحرگاه

تو وجه خدایی که به یاد آمده هرگاه

آن‌قدر رفیعی که نگنجی به نظرگاه

ما گرد و‌ غباریم ‌که افتاده به درگاه

برگوی به قنبر نبرد دست به جارو

از تو نسرودیم به غیر از قد و‌ قامت

جوهر چکد از خامه‌ام از فرط ندامت

زیرا ننوشته‌ست تو را حد مقامت

بالا رود اعمال رسولان به قیامت

آن‌دم که ثوابی ز تو افتد به ترازو

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

خدا می‌خواست چشمِ او فقط عین‌الیقین باشد

خدا می‌خواست دستِ او فقط حَبل‌المَتین باشد

خدا می‌خواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد

خدا می‌خواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد

خدا خود را که مومن خواند *منظورش همین باشد

که می‌خواهد علی تنها امیرالمومنین باشد

خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت

خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت

"صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت

رُطب‌های نجف وقتی دهان‌ها را به آب انداخت

ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت

صُراحی می‌کشم وقتی  شرابش اینچنین باشد

دلم مست است تا ساقی  امیرالمومنین باشد

علی منظور از مِی‌ها از این هوهو و هِی‌هِی ها

علی می‌جوشد از هر لب  لبِ ما یا لبِ نِی ها

علی موسیقیِ باران که می‌بارد پیاپی ها

فدای شاه راهش که به مژگان می‌کنم طی ها

سمرقند و بخارا و حجاز و کعبه و رِی ها

علی حق و علی حی و پس از این نقطه چین باشد

فقط وصفِ خدا وصفِ امیرالمومنین باشد

خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد

بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد

چه غم دارد کسی که خُرده‌ای نانِ نجف دارد

که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد

چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد

خدا را می‌توان بینی اگر آئینه این باشد

خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد

به حیرت  کعبه  می‌بیند شکوهی آسمانی را

ظهورِ نقطه‌ی بسم‌الله سَبْع‌الْمَثانِى را

نبی می‌بوسدش از لب همین جامِ دهانی را

به میدان می‌رود بیند زمین خانه تکانی را

به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را

همیشه مرکبش دُل‌دُل برایِ فتح  زین باشد

رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد

نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد

نه تنها وقتِ مِیدان‌داریَش کوه از کمر ریزد

که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد

نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد

که از تیغ و سپرشلوارهاشان بیشتر ریزد

نمی‌اُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد

نمی‌اُفتیم از پا تا   امیرالمومنین باشد

اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم

"فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

بُوَدکان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم

که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم"

که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم

به نامش  بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد

ولیِ رهبرم وقتی  امیرالمومنین باشد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

علیرضا خاکساری

خواندن از محبوب خود منبر ندارد احتیاج

عشق بازی شعرهای تر ندارد احتیاج

می نخورده عاشقانش امشب ازخود بی خود اند

مست مستان ساقی و ساغر ندارد احتیاج

میکده لحظه به لحظه پر شده  ازعطر یار

بزم امشب نافه و عنبر ندارد احتیاج

تا به دام افتد مگر یک عمر پرپرمی زند

یاکریم جلد اینجا پر ندارد احتیاج

فقر را از صاحبش هرشب گدایی میکند

عبد مولا کیسه های زر ندارد احتیاج

تا سری پیدا کند در بین سرها روز حشر

میثم این خانواده سر ندارد احتیاج

هرکه دارد سایه ی لطف علی را بر سرش

مطمئنم به کسی دیگر ندارد احتیاج

مثل پیغمبر که تا دارد علی را نزد خود

در میان معرکه لشگر ندارد احتیاج

به گل رویش خدا هرچه بخواهم میدهد

با وجودش بعد از این نوکر ندارد احتیاج

نیمه ی ماه رجب شد اعتکافش واجب است

زادگاه مرتضی قطعا طوافش واجب است

عید میلاد علی عید سعیدکعبه است

ان که به پابوسی اش اول رسیده کعبه است

کعبه را از لات و عزی و هبل خالی کند

مرتضای بت شکن تنها امید کعبه است

خشت خشت اش از علی گوید سخن بیت الحرام

کودک بنت أسد تنها نوید کعبه است

اینکه از دیوار بشکافد برای مرتضی

اولین و بهترین کار مفید کعبه است

از جلال و از شکوه اش مکه میلرزد به خود

شاهد حرفم تکان های شدید کعبه است

هم زمین هم آسمان روشن شد از نور رخ اش

حضرت خورشید طفل رو سپید کعبه ست

سنگر شیر خدا بودن به امر ذات حق

بی گمان از افتخارات جدید کعبه است

میتوان فهمید از سمتنی امی حیدره

حیدر کرار سردار رشید کعبه است

خانه کعبه مرید حضرت اقای ماست

یا علی بن ابیطالب مرید کعبه است

جز به روی او برای هیچ کس در وا نشد

پس علی بن ابیطالب کلید کعبه است

نه فقط من که جمادات است مداح علی

ان که میگوید برای او قصیده کعبه است

میشود فهمید از فزت برب الکعبه اش

هم شهید مسجد است و هم شهید کعبه است

در میان کعبه ای که قبله ی جان همه ست

مرد خانه مرتضی بانوی خانه فاطمه ست

جبرئیل از مقدم پاکش بشارت می دهد

عالمی را مژده ی جشن ولادت می دهد

از لیذهب عنکم الرجس اینچنین پیداست که

با نگاه خود دل ما را طهارت می دهد

 نور قرآن در دلش قدافلح روی لبش

به رسول اللهی احمد شهادت می دهد

هم امیرالمومنین با حق و هم حق با علی ست

مرتضی سر تا به پا بوی عدالت می دهد

گر علی روزی به کرسی قضاوت رو کند

به خطاکاران به یک اندازه فرصت می دهد

هادی شهر است و دنبال هدایت کردن است

چادر زهرای خود را گر امانت می دهد

قصه وارونه ست در واقع خلیل بت شکن

به علی بن ابیطالب شباهت می دهد

چاه های آب خود را وقف عامش کرده است

او تمام شهر را درس دیانت می دهد

بهر امرار معاش خویش زحمت می کشد

پینه ی دستش خبر از استقامت می دهد

در رکوع خود به سائل بذل و بخشش می کند

اهل بیت اش را به این الطاف عادت می دهد

نان و خرما میبرد بر روی شانه شب به شب

شام خود را به یتیم بی بضاعت می دهد

من صد و ده تا گره وا میکنم با نام او

بی گمان نادعلی همواره حاجت می دهد

محشر آن وقتی تماشایی ست که آقای من

دوستان خویش را اذن شفاعت می دهد

آخرش یک روز خواهم رفت ایوان نجف

ِآخرش یک روز توفیق زیارت می دهد

هدیه ی روز پدر جان را کنم تقدیم او

هر چه دارد شیعه در راه ولایت می دهد

علتی دارد اگر کل میکشم کف می زنم

گرمی ذکر علی بر من حرارت می دهد

در میان قلب هر جنبنده ای یاد علی ست

آفرینش در میان مشت مقداد علی ست

دسته دسته راهبان هم بی قرار ایلیا

با رسولان اولوالعزم اند یار ایلیا

یوسف و الیاس و ابراهیم و اسماعیل و نوح

هود و ادریس نبی میراث دار ایلیا

ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در گردش اند

از همان روز نخستین بر مدار ایلیا

خط به خط هر خطبه ی نهج البلاغه خواندنی ست

در عجب اندیشه ها از شاهکار ایلیا

جمله جمله در میان هر کتابی رخنه کرد

واژه در واژه کلام استوار ایلیا

مرده ای را زنده کردن که نمی آید به چشم

در میان معجزات بی شمار ایلیا

حضرت موسی کلیم الله ارادتمند او

حضرت عیسی بن مریم دوستدار ایلیا

صد هزار انجیل امشب رونمایی میکنیم

از حواریون مجنون دچار ایلیا

مثل فردای فرج فردای رجعت دیدنی ست

انبیا و اولیا چشم انتظار ایلیا

مسیا ، طیطه و شبر و شبیر و سوشیانس

عالمی ریزه خور ایل و تبار ایلیا

مرد و زن پیر و جوان هر شب گدایش میشوند

انبیا در حشر محتاج عطایش میشوند

واژه واژه واژه ام را شعر نابش می کنم

با علی حل میکنم جام شرابش می کنم

خانه ی مولای من دروازه ی خوشبختی است

با علی کوه گناهم را ثوابش می کنم

میزنم بر سینه ام سنگ علی را روز و شب

سینه را اینگونه خوش  رنگ و لعابش می کنم

بی گمان بویی نبرد از آدمیت منکرش

هرکه شد کلب علی آدم حسابش می کنم

از شما پنهان نباشد از خدایم هم که نیست

در میان سجده گاهی رب خطابش میکنم

میبرد شبهای دلتنگی مرا سوی نجف

عکس ایوان طلایی را که قابش میکنم

از علی بن ابیطالب مدد میگیرم و...

نقشه های شوم را نقش بر آبش میکنم

ذوالفقار امروز در دست محبان علی ست

دشمن اسلام را خانه خرابش میکنم

از منادی های وحدت هستم اما ناگزیر

هرکسی که دشمنی ورزد جوابش میکنم

مثل ابراهیم از نمرود عالم خسته ام

به علی و بچه های فاطمه وابسته ام

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

عالیه رجبی

تا دست خدا آینه را داد به کعبه

ازشدت شهدش ترک افتاد به کعبه

پیش قدمش سینه درید و همه دیدند

این کار چه قدر وشرفی داد به کعبه

تاریکی بت خانه فرو ریخت به یُمن

نوری که خداوند فرستاد به کعبه

وقتی عدد عشق در عالم صد و ده تاست

حرفی نزن از باقی اعداد به کعبه

آمیخته شد جاذبه و دافعه با هم

باآمدن جامع الاضداد! به کعبه

پرمیشود از عطر وجودش همه عالم

هربار می افتد گذر باد به کعبه

برسینه نگه داشته نقش شرفش را

ای عشق بگو دست مریزاد به کعبه

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمود ژولیده

در رجب دلها منور میشوند

دیده ها مبهوتِ داور میشوند

در رجب درهای رحمت وا شود

ابرِ رحمتها مکرّر میشوند

باز عشقِ بندگی گل می کند

رهروان در حال دیگر میشوند

نخلهای خشک سر وا میکنند

غنچه ها سرو صنوبر میشوند

عده ای با حال توبه از گناه

معتکف در کوی دلبر میشوند

میکند ارباب بر ما افتخار

باز نوکرها پیمبر میشوند

خاکِ پا هم کیمیا گردد گهی

چون غلامانی که قنبر میشوند

در شب میلاد مولود حرم

رزق و روزیها مقدر میشوند

مجتبایی ها ، حسینی ها ، همه

مرتضایی ها مقرر میشوند

میشود ذکر علی وِردِ همه

عاشقان همراز کوثر میشوند

در ره شاه ولایت مؤمنان

با پیمبر ها برادر میشوند

با قدمهای امیر مؤمنان

عالم و آدم مسخر میشوند

با شکاف کعبه با یک یا علی

اهل عالم مست حیدر میشوند

دوستان مرتضی خندان ، ولی

دشمنان او مکدّر میشوند

لشگر سفیانیان بر هم خورَد

مشرکان بی تاب و مضطر میشوند

لرزه افتد بر دل قوم یهود

بیقرار از فتح خیبر میشوند

شیعیانِ خالص آل علی

همچنان عمارِ لشگر میشوند

دست نامردی به دشمن کِی دهند

دوستان ، یارانِ رهبر میشوند

در صف دشمن ستیزِ جنگ نرم

نوجوانان مثل افسر میشوند

چونکه ساداتِ خراسانی رسد

مهدوی ها همصداتر میشوند

در مسیر عاشقیِ مرتضی

چه شهیدانی که پر پر میشوند

عده ای دارند در شام و عراق

در ره محبوب بی سر میشوند

زینبی ها ، آخرِ ماه رجب

شاهدِ غوغای محشر میشوند

در مسیر کربلا عباسها

همرکاب راه خواهر میشوند

روز عاشورا در آن میدانِ عشق

جمله اصغرها که اکبر میشوند

وای از وقت عبور از قتلگاه

حمله وَر بر چند دختر میشوند

کوفیان و شامیان با سنگِ کین

معترض بر هیجده سر میشوند

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد علی بیابانی

به نام عشق به نام خدا به نام علی

شروع می کنم این شعر را به نام علی

هزار مرتبه ممنون مادر و پدرم

که کرده اند مرا آشنا به نام علی

برو به طوس، برو كاظمین و سامرا

برو مدینه برو کربلا به نام علی

نهاده اند سرم تاج جاه و عزت را

قدم گذاشته ام هر کجا به نام علی

به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است

همینكه می تابد آفتاب نام علی

تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی

خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی

زمان رو شدن گنج های راز شده

که روشن از دل ویرانه ی حجاز شده

چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا

که بر ظهورش لب های کعبه باز شده

ببین تواضع معبودهای سنگی را

حقیقت آمده، در سجده هر مجاز شده

و بی نیازی مخصوص آسمان ها بود

علی رسید و زمین نیز بی نیاز شده

و ان یکاد نخوانید که برای علی

زمین پر است از آیات در فراز شده

رسید حضرت قرآن و از درون میخواند

برای احمد از آیات مومنون میخواند

بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا

اگر قلم نزنم در حد و حدود خدا

کسی به چشم خدا را ندید و تو دیدی

تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا

زمان خلقت نور تو را که می داند؟

تو نیز بوده ای از آن زمان که بوده خدا

روانه است به سمت علی و آل علی

همیشه تیر سلام خدا درود خدا

فضائل تو اگرچه زیاد، باز کم است

یقین فراتر از این ها تو را ستوده خدا

به حق عشق، به حق علی و آل علی

خدا نصیب کند باز هم وصال علی

خدا نصیب کند باز هم سفر به نجف

ببر دوباره مرا باز هم ببر به نجف

نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار

گشوده است خدا از بهشت، در به نجف

به نیت همه ی مادران مدینه برو

بیا به نیت پابوسی پدر به نجف

هزار بار نظر سمت کعبه بردن را

معاوضه نکنم با یکی نظر به نجف

اگر بناست که در کربلا بمیرم، کاش

که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف

هزار مرتبه ما را به کربلا ببری

نرفته ایم به زیبایی نجف سفری

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد علی مجاهدی

حالی که شادمانه به من دست می دهد

امروز بی بهانه به من دست می دهد

چیزی شبیه زمزمه ی چشمه سارهاست

شوری که از ترانه به من دست می دهد

از جست و خیز قاصدک ، این قاصد بهار

احساس یک جوانه به من دست می دهد

این لذتی که می برم از خنده های صبح

از گریه ی شبانه به من دست می دهد

حسی غریب ، وقت تماشای یک غروب

از دور غمگنانه به من دست می دهد

رنجی که تار می کشد از زخم زخمه ها

از مردم زمانه به من دست می دهد

از گریه ای که خفته در این خنده های تلخ

یک حالت دو گانه به من دست می دهد

وقتی که در فضای حرم سیر می کنم

شوقی کبوترانه به من دست می دهد

در طوف آخرست که احساس می کنم

او از شکاف خانه به من دست می دهد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

عالیه مهرابی

دستهای تو قصد رویش از زمین  دارند

شاخه های فروردین گل در آستین دارند!

خوشه خوشه انگورند لحظه های چشمانت

خوشه های شیرینش، شعله ای متین دارند!

نیمه های شب حتما مثل ماه می آیی

عطرردپایت را كوچه ها یقین دارند!!

لقمه در دهان برده هر تنور خاموشی

سفره های دستانت بركتی چنین دارند

از نگاه تو خورشید می وزد كه نخلستان

دانه های خرمایش شهدی آتشین دارند

مُهر روی پیشانی ات سر به سجده می ساید

دانه های تسبیحت بر لب آفرین دارند!

سخت تاب می آری این زمین كوچك را

یا كریم ها طبعی آسمان نشین دارند

آخرین عقیقت را كی به دست می آرند؟؟

گوشواره هایی كه یازده نگین دارند

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مهدی مقیمی

بعثتی در ورقِ کاغذِ من در راه است

به رسالت قلمم باز برانگیخته شد

بارِ سنگینِ نوشتن زِ یدالله، علی

امشب انگار به دوش قلم آویخته شد

وحی از عمق وجودم به قلم کرد نزول

عشق با گوشت و خونِ قلم آمیخته شد

قلم و جوهر و کاغذ همه گفتند علی

هر کسی گفت علی عالمِ فرهیخته شد

نشِمردم ولی آنطور که حسّم میگفت

صد و ده بار نمک در غزلم ریخته شد

کرد مرقوم ، قلم ، من که امامم علی است

راهیِ میکده ام شُرب مدامم علی است

رازِ خوشبختی ما داشتن عشق علیست

ما که با عشق علی کسب سعادت کردیم

قبلِ نامِ خودمان لفظِ گدا آوردیم

با گدائیِّ تو یک عمر ، سیادت کردیم

هر کسی زیر لبش زمزمه ای دارد و ما

به تو و زمزمۀ نام تو عادت کردیم

لحظاتی که به لب زمزمه داریم علی

به خدا ، طبقِ روایات عبادت کردیم

ثبتِ پروندهءمان هست سلامی هر روز

صبحِ هر روز به تو عرض ارادت کردیم

ولی الله علی هست و یدالله علیست

مرزِ تشخیصِ همه راه زِ بیراه علیست

پای درسش همۀ خلق تَلمُّذ کردند

مرشد و راهبرِ عالِم و فرزانه علیست

لفظ مردانگی الحق به علی می آید

منشأ هر صفت و همّتِ مردانه علیست

هر چه گشتیم قراری به جز او یافت نشد

که قرارِ شب و روزِ دلِ دیوانه علیست

پسرش گر به کرم شهره شد از برکت اوست

پدرِ سلسلۀ پاکِ کریمانه علیست

اشتباهست بگوییم که مهمان آمد

به خداوند قسم صاحب این خانه علیست

نازِ این طفل زمانی که خدایش بخرد

پس عجب نیست اگر کعبه گریبان بدرد

نمک زندگی و سفرهء ما هست علی

بی علی از سرِ این سفره نمک خواهد رفت

به سر انگشت علی چرخ و فلک میگردد

بی علی حرکت از این چرخ و فلک خواهد رفت

شاخصِ سنجش مخلوق خدا حبِّ علیست

خلق با شاخص حیدر به محک خواهد رفت

هر دلی هست درآن حب علی روز جزا

حضرت فاطمه او را به کمک خواهد رفت

پسرش با کمکِ تیغِ علی می آید

ننگِ وهابیت آخر به درک خواهد رفت

رَختِ حج کرده به تن کعبه در اِحرامِ علیست

تشنۀ صوت اذانی که در آن نام علیست

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

وحید محمدی

سرّ لولاک یا علی مولا

نور افلاک یا علی مولا

و سلامٌ علیٰ اباالایتام

پدر خاک یا علی مولا

خاک پای تو هر کسی بشود

می شود پاک یا علی مولا

سپر پیکر رسول الله

شیر بی باک یا علی مولا

پشت هر پهلوان مقابل تو

خورده بر خاک یا علی مولا

آبروی جهان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

آمدی ذکر پر ثواب شدی

حس این شعرهای ناب شدی

کار بالا گرفت وقتی که

آمدی و خودت شراب شدی

آمدی و دلیل اصلی این

حال دیوانه ی خراب شد

تو سلونی نگفته پاسخ بر

این سوالات بی جواب شد

دوست دارم بگویم اینگونه

پدرِ شوهرِ رباب شدی

نور هفت آسمان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

آمدی عشق را مثل کردی

دست ما را پر از غزل کردی

گاه گاهی به ما غزل دادی

لبمان را پر از عسل کردی

آمدی خانه ی خدا را هم

به بهشت خدا بدل کردی

شانه ی مصطفاست شاهد بر

آنچه با لات و با هبل کردی

ای هم آغوش با اجل، خیلی

مرگ را ساده در بغل کردی

قبله عارفان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

صدرة المنتهی قدمگاهت

بال جبریل خاک این راهت

ماه، ای ماه نیمه های رجب

آینه دار روی چون ماهت

یاد داریم از ازل آقا

تا بخوانیم حضرت شاهت

نوکری تو کار قنبر بود

ما کجا و غلام درگاهت

فیض محض است روزی اینکه

راه یابیم تا به این ساحت

یکّه مرد زمان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

هر کسی نوکرت نخواهد شد

خاکبوس درت نخواهد شد

آن که خورده است آب و نان ز حرام

به خدا قنبرت نخواهد شد

به چه کارم می آید آن سر که

به فدای سرت نخواهد شد

تا خدا هست، غیرت احدی

مثل آب آورت نخواهد شد

روزی دشمنان تو هرگز

جامی از کوثرت نخواهد شد

جان جانان جان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

عشق دنیا شدی علی جانم

کفو زهرا شدی علی جانم

چشم عالم تمام مجنون شد

و تو لیلا شدی علی جانم

به صفای رسول رحمت و نور

تو مصفا شدی علی جانم

از تو یاری گرفت وقت شفا

تو مسیحا شدی علی جانم

ذکر آدم شدی علی جانم

ورد موسی شدی علی جانم

ورد پیغمبران علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

بندگی را تو یادمان دادی

دلمان را به آسمان دادی

ما گرفتار ظلم شب بودیم

نور توحید را نشان دادی

در کنار خدیجه و احمد

تو به اسلام تازه، جان دادی

صالح المؤمنین تو بودی که

سر دوش نبی اذان دادی

در رکوع خدا، تو بودی که

خاتمت را به ناتوان دادی

ذکر هر ناتوان علی مولا

تا ابد بی کران علی مولا

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید مجتبی شجاع

ایکاش که ما...سیزده ماه رجب

همراه شما...سیزده ماه رجب

باشیم و بخوانیم زیارت نامه..

ایوان طلا...سیزده ماه رجب

روزم چو شب است یاعلی جان مددی

جانم به لب است یاعلی جان مددی

تو باشی و نوکرت گرفتار شود!!!

از تو عجب است یاعلی جان مددی

داریم دلی که با ولایت باشد

داریم سری که زیر پایت باشد

ایکاش زیبایی جنت مثل...

زیبایی ایوان طلایت باشد

روزم چو شب است یاعلی جان مددی

جانم به لب است یاعلی جان مددی

تو باشی و نوکرت گرفتار شود!!!

از تو عجب است یاعلی جان مددی

گر دم ز ولایش نزنم می میرم

گر پر به هوایش نزنم می میرم

در هر نفسی علی علی می گویم

یک لحظه صدایش نزنم می میرم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

کیست که در مدحش از ، شعر کمر بشکند

کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند

کیست که بازار او  بزم شکر بشکند

لحظه‌ی تحویل اوست دور قمر بشکند

هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند

آمده خاک نجف قیمتِ زر بشکند

حرف غزل را مزن ، بحر مطنطن بخوان

جان رجز را بکش ، شعر مدون بخوان

مدح علی را فقط از لب دشمن بخوان

حیرت مردان ببین وصف تهمتن بخوان

مرکب طفلش بگو  مردِ یَل افکن بخوان

شاه به کوی گداش تاج به سر بشکند

بر در حیدرِ بکوب یکسره هِی در بکوب

بر روی این آستان عشق کن و سر بکوب

حلقه‌ی این در بگیر مثل پیمبر  بکوب

نام علی را به دل با قلم زر بکوب

بر روی دُر نجف ، حضرت حیدر بکوب

فاطمه گفته است تا چشم نظر بشکند

ضربه‌ی شمشیر کیست بر تن بسیارها

چرخش تیغِ دو دَم  کرده تلنبارها

وقت فرار است وای ، آمده کرارها

لشکری از عمرو عاص لشکر سرداها

رفت و بجا مانده است از همه شلوارها

زیر قدمهای او کوه و کمر بشکند

آی جماعت نظر بر درخیبر کنید

ضرب یدالله را خورده و از بر کنید

ضربه‌ی عباس را چند برابر کنید

یا‌که همه خویش را بنده‌ی قنبر کنید

یا‌که همه در روید مقنعه بر سر کنید

قبل رجز خوانی‌اش هرچه سپر بشکند

از ازل آوازه‌اش از همه دوران گذشت

بر لب نوح آمد و نوح زِ طوفان گذشت

گفت علی یوسف و از شب زندان گذشت

کرد توسل به او محنت کنعان گذشت

جان پیمبر شد و آمد و از جان گذشت

دوش نبی رفت تا ، بت  به تبر بشکند

گاه نشسته است با میثم خرما فروش

گاه شده چاه کَن برزگری سخت کوش

گاه کشد نیمه شب بارِ یتیمان به دوش

بارِ زنی می‌کشد طعنه‌ی او هم به گوش

این که فقط با نمک نان جوین کرده نوش

فاطمه از گریه‌اش وقت سحر بشکند

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مجتبی قاسمی

" فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم"

پر شد از مهر علی پیکره و بنیادم

مست میخانه شدم یاد نجف افتادم

بنده ی حیدرم و از دو جهان آزادم

ساقی امشب بده باده به شعف آمده ام

با امیدی به سر خم نجف آمده ام

امشب از عشق تو مولا همه جا ریخت به هم

از قدومت همه ی ارض و سما ریخت به هم

بهر دیدار تو ای شاه ، گدا ریخت به هم

بی سبب نیست که این سینه ی ما ریخت به هم

صدف کعبه شکست و گوهرش پیدا شد

فاطمه بنت اسد هم قمرش پیدا شد

آمدی و حرم از شور و نوا پر شده است

کعبه از جلوه ی الطاف خدا پر شده است

جام های تهی از لطف شما پر شده است

عالم از نعره ی مستانه ی ما پر شده است

ما همه مست تو هستیم همه مجنونت

سالیانی است که هستیم همه مدیونت

انبیا ریزه خور خوان تو هستند همه

محو در سوره ی انسان تو هستند همه

تشنه ی بارش احسان تو هستند همه

هر سحر خادم ایوان تو هستند همه

بی تو اصلا احدی نزد خدا محرم نیست

تو نباشی به خدا ختم رسل خاتم نیست

ای که بر هر دو جهان حکم ولایت داری

بر سر سائل خود دست حمایت داری

نسل در نسل به ما ویژه عنایت داری

بر همه انس و ملک حکم امامت داری

بهر هر سوخته دل یار علی باشد و بس

تا ابد سید و سالار علی باشد و بس

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد رضا طالبی

آن کس که داده این در و پیکر به کعبه

بی تو ندارد لحظه ای باور به کعبه

تغییر خواهم داد روزی قبله ام را

کفرست بی عشقت نهادن سر به کعبه

با ریگ صحرا فرق چندانی نمی کرد

داده شرف قنداقه ی حیدر به کعبه

باید خدای دیگری را جستجو کرد

حالا که وا شد پای یک مادر به کعبه

آنقدر که روشن به نور مرتضی شد

روشن نشد چشمان پیغمبر به کعبه

رازش به دست فاطمه بنت اسد بود

منع ورود مریم و هاجر به کعبه

راه گریز از نفس راه مستجار است

با تو خدا هم می زند معبر به کعبه

صدها شکاف افتاده بر دنیا، کماکان

محو است چشم هر چه جادوگر به کعبه

بی تو تبرّک نیست این پرده که گویا

چسبیده است یک مشت خاکستر به کعبه

سعی همه پیغمبران یکجا ثمر داد

رو کرده از شوق علی کافر به کعبه

باید مسلمانان به دور ما بگردند

با عشق تو دل می شود منجر به کعبه

آل سعود آن روز گورستان به دوش اند

روزی که بوسه می زند رهبر به کعبه

یک روز هنگام طلوع مرتضی بود

یک روز هم آمد علی اکبر به کعبه

آن روز بیت الله اعظم کربلا شد

وای از سلام لحظه ی آخر به بابا

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

امیر فرخنده

ماهمه عبد آستان علی

تشنه لطف بی کران علی

سربلندیم روز محشر چون

هست در قلبمان نشان علی

هم خدا هم علی احد باشد

ذکر ما یاعلی مدد باشد

در رجب کل شهر فهمیدند

سیزده بهترین عدد باشد

آسمان را چقدر زیبا کرد

نام حیدر چقدر غوغا کرد

چه یلی آمده ست حق دارد

کعبه آغوش خود اگر وا کرد

کعبه را در امان گذاشت علی

روی کعبه نشان گذاشت علی

نه فقط روی شانه های نبی

پا به هفت آسمان گذاشت علی

عشق در سینه خداوند است

اوکه گنجینه خداوند است

ذات او غرق ذات حق باشد

حیدر آئینه خداوند است

ذکر ما هست در دو دنیا هو

نفسی تازه میکنم با هو

دم ایوان طلا دمم این است

یا علی یاعلی علی یا هو

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمدمهدی عبدالهی

هر دل كه شكسته شد نوایی دارد

هر عاشق دل خسته ،دعایی دارد

ایوان نجف ،محو زیارت نامه

در "روز پدر" عجب صفایی دارد

در سینه ، دلى غرق گناه آوردم

با چشم تر و روى سیاه آوردم

آنجا چقدر زبان به لكنت افتاد

وقتى به ضریح تو پناه آوردم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

هاشم محمدی آرا

همینکه زاده شدی تو جهان معطر شد

ز نور چهره ی تو آسمان منور شد

دوچشم مادرت از یمن مقدمت تر شد

چه شد که تشنه ی دیدار تو پیمبر شد؟

هرآنکه بغض تو درسینه داشت کافر شد

دریده سینه ی خود کعبه هم برای علی

هزار جان گرامی بُود فدای علی

من آفریده شدم تا شَوم گدای علی

پدر غلام علی بود و خاک پای علی

خوشا بحال کسی که غلام حیدر شد

خدا بخاطر حیدر عذابمان نکند

به پیش چشم حسودان خرابمان نکند

هرآنچه میکند از خود جدایمان نکند

خداکند که "غریبه" خطابمان نکند

دلش خوش است هرآنکه برات نوکر شد

به زیر پای شما حال مضطر آوردم

اگر قبول کنی محضرت سر آوردم

دلیل داشت اگر رو به این در آوردم

به شوق دیدن صحن تو پر درآوردم

دوباره حرف حرم‌شد ،دلم کبوتر شد

دوباره میل تو دارد دل پریشانم

ببین که از شعفت پاره شد گریبانم

اگر گداییتان را کنم سلیمانم

یقین بخاطر تو پر شده نمکدانم

خوشا کسی که مقامش مقامِ قنبر شد

میان معرکه ها خون بپا کند حیدر

به ضربه ای سر مرحب جدا کند حیدر

برای دین خدا جان فدا کند حیدر

به غمزه حاجت مارا روا کند حیدر

عذاب و لعنت حق بر کسی که منکر شد

علی امام ‌من است و منم گدا زاده

و طوق بندگی ام دست حیدر افتاده

مرا خدا به تو داده تو را بمن داده

خراب حضرت حیدر همیشه آباده

علی گفتم و حالم دوباره بهتر شد

گره گشایی و ذکر تو اسم اعظم شد

کسیکه حب تو در سینه داشت آدم شد

تو سفره داری و مهمان سفره حاتم شد

بساط مستی ما با شما فراهم شد

به قلب سنگی من دَس کشیدی و زر شد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مرضیه نعیم امینی

بر شوره زار قلبها باران می آید

بر دردهای بی دوا درمان می آید

دستان پشت پرده ی خلق است حیدر

روزی رسان عالَم امکان می آید

چشم زمین روشن به روی صاحبش شد

شأن نزول سوره ی انسان می آید

قبل از نبی کعبه بغل کرده علی را

بر جسم سرد کعبه حالا جان می آید

هم باطن یاسین و هم اُمّ ُالکتاب است

آیات مدح اوست در قرآن می آید

"ما خاک پای بچه های بوترابیم"

خیلی به نوکرهاش این عنوان می آید

باقی نمی ماند گناهی و سیاهی

تا عشق حیدر در دل ویران می آید

در سینه ام باشد غم عالم غمی نیست

پای ضریحش غصه ها پایان می آید

هم هوش و هم دل می برد ایوان طلایش

عاقل از ایوان نجف حیران می آید

او وعده داده، دلخوشی من همین است

در لحظه ی جان دادنم جانان می آید

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حمید رمی

ماهِ علیست بهترین زمزمۀ دعا علی

ماهِ نوای بینوا، نوای بینوا علی

دلیل غافرالذُّنوب بودنِ خدا علی

تَحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحمَه چیست؟ ذکر یاعلی

به‌هرکجا که رو کنیم‌اوست که جلوه میکند

اولِ ابتدا علی، آخرِ انتها علی

علی نبوده غیر حق و حق نبوده غیر او

کجاست ذره‌باطلی که خو گرفته با علی؟

هرکه علی شناس شد خداشناس میشود

پریده ایم تا خدا، رسیده ایم تا علی

فقیر اسیر مرتضی، یتیم اسیر مرتضی

اسیر اسیر مرتضی، سورۀ هَلْ اتی علی

حَی عَلَی الصّلاة او، حَی عَلَی الفلاح او

اقامه و اذان ما، حیّ عَلای ما علی

گوشه ای از نگاه او " کُنْ فَیَکُون" می‌کند

زمین علی، سما علی، قَدَر علی، قضا علی

آب کجا، رود کجا، بحر کجا، علی کجا !

مِهر علی، سخا علی، جود علی، صفا علی

درآن شبی‌که مصطفی رسیده است تاخدا

تبسّم نبی علی، تکلّم خدا علی

ریشۀ جانماز او شَه‌پرِ جبرئیل شد

ببین دگر چها کند اگر کند دعا علی

ذکر علی عبادت و راه علی سعادت و

حبّ علی شفاعت و امید شیعه‌ها علی

ولادت تو بهترین زمان برای مدح تو

اگر که رخصتم دهی مدح کنم تو را علی

تو آن شبی‌که میرسی ماه به نیمه میرسد

تو ماه را تمام کن، ماه تمام! یاعلی

کعبه سه روز دور تو طواف کرد و کعبه شد

اگر بها گرفته آن، تو داده ای بها علی

چگونه وصف تو کند خدای تو خودت بگو

کدام جمله بهتر از جمله ی لافتی، علی؟!

امید کودک یتیم! عذاب دشمنان دین!

مفسّر کلام حق! خوف علی رجا علی!

عذاب ناکثین و قاسطین و مارقین تویی

ضربۀ ذوالفقار تو نزول صد بلا علی

میان عدل و ظلم، شمشیر تو حکم می‌کند

که تیر تو نرفته است تاکنون خطا علی

اُحُد همیشه شاهد است و بَدر داد میزند

ندای خیبر است: پهلوان جنگ ها علی

کم نشود سایۀ تو از سر ما بحقّ حق

که بوده ایم و مانده ایم بهر تو گدا علی

اگر که ایستاده ایم روبروی دشمنان

پشت سرِ سپاه ما دعای مرتضی علی

علی به مکه یا به خامنه چه فرق میکند

امیر ما، دلیر ما، یکّه سوار ما علی

حسین ماندگار شد به زحمت تو و حسن

قیام کربلا حسن! امام کربلا علی!

تویی که خاک را به یک نگاه کیمیا کنی

ابوتراب هستی و صاحب کیمیا علی

من از تو غیر تو که چیز دیگری نخواستم

کرم کن و برای خود قبول کن مرا علی

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

ای کعبه! داری یک جهان جان در بر امشب

الحق که از هر شب شدی زیباتر امشب

آغوش جان را بـاز کن جانـانـه آمـد

هنگام قربانی است، صاحب خانه آمـد

جبریل را از بـهر دربـانی بیـاور

ماننـد اسماعیل قربـانی بیـاور

ای کعبه! حقِّ صاحب خود را ادا کن

حجاج را در مقدم مولا فـدا کن

خیل ملائک کعبه را در بر گرفتند

بت ها به کعبه ذکر یا حیدر گرفتند

حِجر و حَجر، رکن عراقی، رکن شامی

گویند مـولا مقدمت بـادا گرامی

زمزم، به اشک شوق، جان را شستشو ده

هر چار رکن کعبه را با هم وضو ده

مکه تجلی گاه داور گشته امشب

کعبه گریبان چاک حیدر گشته امشب

ای کعبه بنگر وجه الله الصمد را

آغوش بگشا، بار ده، بنت اسد را

تاریخ می گوید علی مولود کعبه است

مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است

او پیشتر از کعبه بوده نکته این است

پس کعبه مولود امیرالمومنین است

مکه بـه توفیق ولایت محترم شد

امشب حرم از مقدم مولا حرم شد

سرّی است در این خانه باید لب فرو بست

حتی حرم این راز پنهان را ندیده‌ست

از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست

گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست

حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست

از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست

تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست

قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست

از اول خلقت علی مشکل گشا بود

عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود

او از خدا حکم دو عالم را گرفته

او در تکامل دست آدم را گرفته

خورشید، اسرار درون را با علی گفت

پیش از درخشیدن همانا «یا علی» گفت

پیغمبران هم با علی بودند و هستند

پیش از نبوت با خدا این عهد بستند

جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت

حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت

حکم از خدا بود و قلم دست علی بود

در فتح خیبر هم علم دست علی بود

اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟

جان محمد را ستاید کس چگونه؟

خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟

تنها خدا داند خدا داند علی کیست

این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی

با دست حیدر می کند مشکل گشایی

آنانکه از میزان حق، حق را ربودند

والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد

کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟

کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟

کی در شب معراج با احمد نشسته؟

کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟

کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟

کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟

کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید

آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید

کی در اخوت شد برادر بـا محمّد؟

کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟

کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟

کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟

کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟

کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟

کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟

کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟

کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟

کی در تمام جنگ‌ها چون او خروشید؟

کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟

کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟

ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟

این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟

آن کس‌که خواندش خواجۀ کل،«کلّ دین» کیست؟

میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟

ای تیغ حق از«بدر» تا «صفین» حیدر!

نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر!

شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو

حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو

تو مصطفی را مهری و قهری علی جان

او شهر علم و تو درِ شهری علی جان

این شهر غیر از تو در دیگر ندارد

اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد

تو پای تا سر رحمۀٌ للعالمینی

هم جان شیرین نبی، هم جانشینی

من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز

کز بحر جودت گشته‌ام لبریزِ لبریز

بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم

جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم

تـابید از اول در دلم نـور هدایت

هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت

یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان

هر کس که هستم دوستت دارم علی جان

لطف غیورت کی مرا وا می‌گـذارد؟

کی در جهنم دوستت پا می‌گـذارد؟

دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست!

آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟!

حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم

از شعله‌های خشم آن بـاکی نـدارم

با این سخن داد از درون دل بـرآرم

آتش مسوزان! من علی را دوست دارم

"میثم"همین است و همین است وجزاین نیست

دین جـز تـولای امیرالمومنین نیست

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

از روزگار قسمت اگر این خرابی است

شُکرِ خدا که تُربتِ ما بوترابی است

از بس علی علی زِ لبم چکه می‌کند

یکسر تمام پیرهنِ من شرابی است

خورشید نیز نام علی نقش سینه است

روزم که هیچ هر شبِ من آفتابی است

یک ذره از محبتِ مولا قیامت است

آری حسابِ عاشقِ او بی حسابی است

جُز رو به مرتضی دلِ ما رو نمی‌زند

تا مرتضی ست مَرد که زانو نمی‌زند

بر قُدسیان به جلوه‌ی قِدیس می‌شود

قدوسیان به سجده که تقدیس می‌شود

معراج رفت و دید پیمبر که قبله کیست

تنها جمالِ اوست که تندیس می‌شود

با هر پیمبری به جمالی ظهور کرد

نوح و شعیب و موسی و جِرجیس می‌شود

میدان نیامده همه‌ی عَمروعاص ها

در می‌روند و دامنشان خیس می‌شود

شوریده‌ایم و شیعه‌ی آن شیر پروریم

ما کعبه ایم پایِ علی سینه می‌دریم

نقشِ تو را زدند در آن خانه بیشتر

تا کعبه شد شبیه به بُت‌خانه بیشتر

بارِ خماریِ نفسِ ما از این به بعد

اُفتاده است گردن پیمانه بیشتر

حق میدهی که کافر زنجیری‌ات شویم

جمع است گِردِ زلفِ تو دیوانه بیشتر

زهرا اگر نگاه کند بر دو دستِ ما

پُر می‌شود زِ هدیه‌یِ شاهانه بیشتر

خُم را شکسته‌ایم به سر ، غرقِ باده‌ایم

تا هست عُمر رو به علی ایستاده‌ایم

با تو شروع می‌کنم امشب طواف را

افطار می‌کنم به مِی‌ات اعتکاف را

از بس شکافِ کعبه مرا مستِ خویش کرد

هفتاد بار چرخ دَهَم آن مطاف را

دارد خدا جلوسِ تو را نقش میزند

بگذار رویِ دامنِ سبزت غلاف را

پایین بیا زِ پیشِ خدا تا که بنگری

جبریل گُم نموده سرِ این کلاف را

ایوانِ توست تا به ابد آرزوی چشم

جانم بخواه نعره زنم اِی به روی چشم

تکیه بزن به هیبت پروردگاری‌ات

هو می‌کشم زِ طَنطنه‌یِ ذوالفقاری‌ات

تو ایستاده و ملک‌الموت می‌شود

در گیر و دارِ معرکه ، بازِ شکاری‌ات

حتیٰ خدا سروده برایت قصیده‌ای

مدحی برای لحظه‌ی دُل دُل سواری‌ات

عباس هم به پشت سرت مشق می‌کند

تقلیدِ ضربه‌های زمین کوبِ کاری‌ات

زینب چه داشت؟جز نفس مرتضی علی

زینب که بود؟سایه‌ی شیر خدا علی

ما را برای خانه‌ی خود پادری ببین

تکه مذاب کوره‌ی آن زرگری ببین

ما را که در غبار مدینه نشسته‌ایم

مانند یازده پسرت مادری ببین

دارند صحن فاطمه را کار می‌کنند

جایی برای رفتگری نوکری ببین

وقت رکوع گِرد شما بال می‌زنیم

ما را برایِ بردن انگشتری ببین

شُکرش که زیرِ دِینِ علی پیر می‌شویم

عمریست با حسینِ علی پیر می‌شویم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمود ژولیده

حدیثِ "ذکرُ علیٌ عباده" خود گویاست

که برترینِ عبادات ، صحبت از مولاست

به کعبه چون نگری ، ذکر یاعلی دارد

سخن ز قبله ی دلها ز آیت عظماست

به مُستجار نظر کن ، شکافِ کعبه ببین

که مُستجار محل ظهور نور هُداست

ببین که فاطمه بنت اسد چه می گوید

به کعبه ذکر علی بر لبان او زیباست

صدای قلب پیمبر علی علی علی است

نوای ناطقِ قرآن صدای این آقاست

خدا به صوت علی با پیمبرش به سخن

پیمبرانِ خدا را علی ولی الله است

به گِرد نور علی در طواف ، هر ذره

و یک نمونه از این ذره ذره ها دلِ ماست

به آسمان و زمین کن نظر ، علی گویند

به کوه و دشت نگر از علی علی غوغاست

علی علی و علی عالی و علی اعلا

علی ولی و علی والی و علی والاست

اَبَا الائمه ، اَبَا الزینب و اَبَا الحسنین

ابوتراب ، اَخُ المصطفی ، علی یکتاست

خدا برای دل فاطمه علی داده

هزار شکر که همتای مرتضی زهراست

مَلک به امر خدا سجده بر علی دارد

یقین که شکر علی در مسیرِ شکر خداست

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

علی مُاَوّ ِلِ قرآن علی همان قرآن

علی مفسر فرقان علی همان فرقان

علی جمالِ جمیلِ خدای بی تمثیل

علی صراط و علی محشر و علی میزان

علی است جمعِ جمیعِ صفات رحمانی

علی هزار و یک اسمِ مبارک سبحان

علی است واله و سرگشته ی خداوندش

و اوست معنیِ ممسوس   ذات حق اینسان

علی است عبد عبید محمدِ محمود

علی است کاشفِ کرب و علی به احمد جان

علی معلمِ خضر و همه پیمبرها

علی امیر همه مومنان علی ایمان

علی است عابد و زاهد علی است مرد نبرد

علی است مرد جهاد و شهادت و عرفان

علی است شیر خدا شیر جبهه ی اسلام

علی است شیر رسول خدا علی طوفان

علی است صاحب تیغ و علی است سَیف الله

علی است بازِ شکافنده تا صف عدوان

علی است واسطه ی خَلق و حق ، علی مولاست

علی است دستِ توسل به درگهِ جانان

علی است رهبر دلها امام حزب الله

بزرگ مَرد بسیجی است در همه دوران

علی است ذات شجاعت علی است روح سترگ

علی امام عدالت علی شهِ دو جهان

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

که می توان بنویسد زخُلق نیکویش

که می توان بسراید زتاق اَبرویش

ز خطبه خطبه ی نهج البلاغه می پرسم

چگونه وصف نمایم کلام دلجویش

دو هدیه بود که شد یار و یاورِ اسلام

نبی به خُلق و علی هم به زور بازویش

کجاست بِینِ من و تو بصیرتِ عمار

که در برابرِ هر فتنه بود همسویش

کجاست مالک و مقداد و بوذر و سلمان

کجاست آنکه بماند مدام در کویش

هماره می شود از امرِ او اطاعت کرد

به پِلک هم زَدنی رُخ مَتاب از رویش

علی است آنکه نترسید یکدم از دشمن

علی است آنکه نلرزید هیچ زانویش

علی که یاریِ مجموعِ انبیا می کرد

به وقتِ یاریِ زهرا که بَست بازویش؟

چه شد که زانوی حیدر به کوچه ها لرزید

چه شد که دید ، نشسته بخاک ، بانویش

چه شد که ضربه ی سیلی نصیب زهرا شد

چه شد که فاطمه مخفی نمود از او رویش

چه شد که پشتِ درِ خانه هیزم آوردند

چه شد که فاطمه بشکست ، ضربه ، پهلویش

برای فاطمه مقتل ، زیاد می خوانیم

ولی کجاست کسی که مدد کند شویش

((علی امام من است و منم غلام علی

هزار جان گرامی فدای نام علی))

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد جواد شیرازی

قبل از سخن و هر عملی سینه دریده

حتی خود حق بهر علی سینه دریده

سر را نشکسته است ولی سینه دریده

امروز اگر ربّ جلی سینه دریده

معشوق رسیده است، پس این شوق از این است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

هم رتبه ی آب آمده از عالم بالا

بابای تراب آمده از عالم بالا

پرسید: شراب آمده از عالم بالا؟

فی الفور جواب آمده از عالم بالا:

در عشق، شرابِ علوی ناب ترین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

او یاور یکتای هو الله احد شد

در کعبه ی حق مظهر الله صمد شد

خشنود دل مادر او تا به ابد شد

چون بنت اسد بود و دگر ام اسد شد

او قبله و مقصود همه اهل یقین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

گشتند ملائک همه خرسند به دورش

عشاق رسیدند چو اسپند به دورش

حجاج همه وقت طوافند به دورش

قبل از همه چرخید خداوند به دورش

"حق است علی" حک شده بر عرش برین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

قطره همه ی عمر نگاهش پیِ نهر است

هر نهر امیدش همه در وصلتِ بحر است

"دریاست علی" زمزمه ی صاحب دهر است

بر طبق حدیثِ نبوی علم چو شهر است

فرمود که من شهر و علی باب مدینه است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

تا دید علی دست گدا گشته مشخص

انگشترش از زیر عبا گشته مشخص

پس معنی آیات ولا گشته مشخص

با نور علی نور خدا گشته مشخص

خورشیدِ سماواتیِ ربُ الارضین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

حیدر که رجز خواند عدو بی خبر افتاد

در معرکه دیدند هزاران سپر افتاد

با تیغ دو سر، سر پیِ سر ضربدر افتاد

با شیر خدا هر که در افتاد ور افتاد

پس خصم علی تا به ابد نقش زمین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

تنها اسدالله به خیبر شده فائق

مبهوت شدند آن دو فراری منافق

از واهمه گشتند به هر سو متفرق

جا داشت همان لحظه که طاغوت کند دق

نفرین خدا پشت سر آن دو لعین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

تا هست علی هیبت اسلام بماند

اوهام شیاطین همه ناکام بماند

میخواست دل فاطمه آرام بماند

نگذاشت علی فاطمه گمنام بماند

حیدر همه ی دغدغه اش ماندن دین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

بی مهرِ علی کل عبادات تلف شد

امشب دلم از حب علی پر ز شعف شد

پابوسی سلطان نجف باز هدف شد

هرکس که شبی داخل ایوان نجف شد

با مهرِ علی داخل در حصن حصین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

من زار علیاً بنجف صار سعیدا

و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا

جِبْریٖلُ یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیٖدَا:

من مات على حبّ علی مات شهیدا

با حب علی هر جگر پاک عجین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

از شهر نجف راهی دربارِ حسینیم

دیوانه و آواره ی بین الحرمینیم

در کرب و بلا غرق غم و شیون و شینیم

مبهوت نظر بر حرم نور دوعینیم

خاک حرم کرب و بلا نقش جبین است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

گفتند حسین از کمرش تیر کشیده

گفتند که از پشت سرش تیر کشیده

قطعا همه ی بال و پرش تیر کشده

زینب به روی تل جگرش تیر کشیده

از قتل حسین است که این داغ به سینه است

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید حمیدرضا برقعی

ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود

روح از پیکره ی کعبه برون آمده بود

روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز

کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز

عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد

قبله مایل به علی بن ابی طالب شد

از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت

کعبه در بدرقه اش چند قدم با او رفت

قفس کعبه شکسته ست دم پرواز است

برو از کعبه که آغوش محمد باز است

آینه هستی و با آینه باید باشی

خانه زادِ پسر آمنه باید باشی

همه ی غائله ها گشت فراموشِ نبی

کودکی های علی پر شد از آغوش نبی

مستی اهل سماوات دوچندان شده است

عطر گیسوی علی خورده به تن پوش نبی

تا بچیند رطب تازه ای از باغ بهشت

رفته دردانه کعبه به سر دوش نبی

که نبی بوده فقط این همه سرمست علی

که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی

چشم در چشم علی، آینه در آیینه

حرف ها می زند اینک لب خاموش نبی

دور از من مشو ای محو تماشای تو من

نگران می شوم از دور شدن های تو من

من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن

وحی می ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن

می نشینم به تماشای تو تنها، آری

هر زمان خسته ام از مردم دنیا، آری

بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد

همه ی دهر اگر شعب ابی طالب شد

خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی

بی تو هر آینه می مردم از این تنهایی

دین اسلام در آن روز که بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود

باعث گرمی بازار شدش حیدر بود

وحی می بارد و من دوخته ام دیده به تو

تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو

در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم

از رسولان دگر با تو اولوالعزم ترم

می رود قصه ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام...

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

صحرای حجاز آمده رشك ارم امشب

عالم همه گردیده محیط كرم امشب

تكبیر بگوئید حرم شد حرم امشب

بیش از همه شب گشت حرم محترم امشب

در خانه زده صاحب‌خانه قدم امشب

بت‌ها همه گشتند به تعظیم خم امشب

در سیزده ماه رجب ماه مبارك

میلاد علی در حرم‌الله مبارك

این جان جهان است فدا باد جهانش

در قلب رسل چار كتاب است به شأنش

داده است خداوند به هر عصر نشانش

ریزد دُر توحید و نبوّت ز دهانش

پیوسته بود نام محمد به زبانش

ای كعبه در آغوش به بر گیر چو جانش

گلبوسه بزن صورت الله صمد را

تبریك بگو فاطمة بنت اسد را

اركان حرم راست به سر شور ولایت

بت‌ها همه گشتند به توحید هدایت

زمزم به دوصد زمزمه كرده است روایت

كامشب به حرم نور علی گشته عنایت

نوری كه نه مبدأ بود آن را نه نهایت

كز نور الهی كند این نور حكایت

این نور همان  است  كه  پیش  از گِل آدم

تابید ز حُسن ازلی در دِل آدم

این نور فروغ بصر آدم و حوّاست

این نور همان راهبر نوح به دریاست

این نور تجلای خدا در دل سیناست

این نور عیان جلوه حق در یَد بیضاست

این نور همان معجزه فیض مسیحاست

این نور خطابی است كه در طور به موساست

این نور فروغی است كه در غیب نهان بود

این نور چراغی است كه در عرش عیان بود

ای بحر تجلای اَزَل، این گهر تواست

ای معجزه صُنع خدا، این اثر تواست

ای روح‌الامین مرشد تو راهبر تواست

ای بیت، جمال اَحدِ دادگر تواست

ای آدم پاكیزه سرشت این پدر تواست

ای فاطمه بنت اسد این پسر تواست

بر روی دو دست تو یدالله مبارك

دیدار جمال اسدالله مبارك

آغوش گشوده است ز هم بیت‌الاهش

كعبه، حرم امن خدا شد به پناهش

اركان حرم تشنۀ یك نیم نگاهش

مادر شده محو شرف و عزّت و جاهش

در پاكی و در زهد، خداوند گواهش

پیغمبر اسلام بود چشم به راهش

تا بار دگر روح شریفش به تن آید

بر یاری او حیدر خیبر شكن آید

افتاده نفس در دل خلقت به شماره

از چشم سماوات روان گشته ستاره

مَه خندد و خورشید شده محو نظاره

جبریل به دیوار حرم كرده اشاره

وز شوق گریبان حرم گشته دوپاره

تا جلوه كند روی خداوند دوباره

ای اهل حرم باز حرم محترم آمد

تكبیر بگوئید علی از حرم آمد

این است كه دیدند به هر عصر عیانش

این است كه پیوسته زمانهاست زمانش

این است كه برتر ز مكانهاست مكانش

آیات خدا ریخته از دُرج دهانش

پیوسته بود نام محمد به زبانش

بگرفته به بر خواجۀ لولاك چو جانش

لبهاش گل انداخته از بوسۀ احمد

انگار كه قرآن شده نازل به محمد

این است كه سر تا به قدم جان رسول است

شمشیر خدا، شیر خروشان رسول است

چون خرمن گل زینت دامان رسول است

از كودكی خویش نگهبان رسول است

قدر و نبأ و فاطر و فرقان رسول است

قدرش بشناسید كه قرآن رسول است

قرآن كه ز آغاز به احمد شده نازل

بر قلب وی، از قلب محمد شده نازل

ای بندگی درگه تو روح سیادت

ای مهر تو امضای قبولی عبادت

خوبان جهان را به درت روی ارادت

توحید به توحید تو داده است شهادت

بی دوستی ات خلق نگردیده سعادت

از یمن قدوم تو حرم یافت ولادت

تو شیر خدایی و محمد به تو نازد

و الله قسم خالق سرمد به تو نازد

ما مهر تو با شیر گرفتیم ز مادر

بی مهر تو ما را نبود روح به پیكر

جایی كه بود پای تو بر دوش پیمبر

كس را نبود گفتن مدح تو میسّر

اوصاف تو را گفته خداوند مكرّر

گیرم كه ببارد ز دهان همه گوهر

با هیچ زبان گفتن مدح تو نشاید

میثم چه بگوید چه بخواند چه سراید؟

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مجتبی روشن روان

دل بیقرار دارم ، سرِ بابِ دار دارم

هوس انار دارم، طلب از نگار دارم

لب سرخ  و آبداری

شب سور و سات آمد، شب انبساط آمد

شب التفات آمد، شب مسئلات آمد

شب عشق و بوسه‌کاری

شب عشق بی‌کرانه، شب شعر عاشقانه

شب شور بی بهانه، شب مستی  و ترانه

شب عاشقانه خواندن

شب بیقراری آمد، برکات جاری آمد

اجل خماری آمد ، شب می‌گساری آمد

شب شاعرانه خواندن

چه هوای دلپذیری،  چه بهار بی نظیری

چه دل بهانه گیری، چه خوش است زخم تیری

ز کمان تک سواری

چه دلاور دلیری، چه نگار چشمگیری

چه خوش است این اسیری، و چه خوشتر اینکه شیری

برود پی شکاری

رجب المرجب است و،  خم می لباب است و

رطب و لب و شب است و،  شب شور یا رب است و

لحظات استجابت

دم پر شعف بگیر و،  طربی ز دف بگیر و

سر خود به کف بگیر و، طرف نجف بگیر و...

بطلب! دهد شرابت

سبب نجات آمد، نفس حیات آمد

پل ارتباط آمد، مه ممکنات آمد

چه دلیل دلربایی

چه بشارت بشیری، چه نذیر بی نظیری

چه مراعات نظیری، چه شهی ؟! عجب وزیری

به جلال کبریایی

برو سوی طور سینا، بطلب نگاه اما ...

ارنی مگو چو موسی، که نیارزد این تمنا...

به جواب لن ترانی

دم یا علی بخوان و، برو سمت آسمان و

به هوای او بمان و،  دل خسته را بخوان و

برهان ز  سرگرانی

چه شکوه لایزالی، چه جمیل ذوالجلالی

چه جمالی و کمالی، چه کرامت زلالی

چه امیر دلگشایی

منشین خراب و غمگین، دل خود ز غیر برچین

"برو ای گدای مسکین" سر راه شاه بنشین

به بهانه‌ی گدایی

بگو ای شه گرامی،  نگران خاص و عامی

به تبسم سلامی، به عنایتِ پیامی...

برسان به عرش ما را

اگر عاشقِ نگاهی، ز جگر برآر آهی

بطلب هر آنچه خواهی "که نگین پادشاهی"

"دهد از کرم گدا را"

"علی ای همای رحمت" نفسِ رهای رحمت

دم دلربای رحمت، همه ی صدای رحمت

"تو چه آیتی خدا را"

شبی ای مه یگانه، بگذار روی شانه

سر سائل شبانه،  بنواز دلبرانه

دل بیقرارها را

تو و رو گرفتن از ما ؟ من و دوری از تو حاشا

تو و قهر و کینه کلّا، نکند عزیز زهرا

بزنی ز ره کنارم

تو امید روزگارم، تو ترانه‌ی بهارم

تو ... تویی و من غبارم، به خدا امیدوارم

که به پات سر گذارم

کرم کریم عالم! حَکَمِ حکیم عالم!

عَلَمِ علیم عالم، نباء عظیم عالم!

حَسنت ابوالکرامه

چه کنم ترانه سازم، گل نازدار نازم

بنگر تب نیازم، ز سرت مساز بازم

که برو... مع السَّلامه!

منم  و نیازمندی، درِ میکده  نبندی

به غریبی ام  نخندی! تو چگونه می‌پسندی؟

که اسیر غم بمانم

نظری به دور دارم، گره‌های کور دارم

دل غرق شور دارم، نه هوای حور دارم

نه هوای بوستانم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

وحید دکامین

برای گفتن از او پای شعر هم به گِلْ است

قلم به دست من حتّی هنوز هم دو دل است

چگونه واژه بگیرد به کار چون خجل است

که جان سپردن شاعر ز عجز، محتمل است

به ذره گر نظرِ لطفِ ماهِ من نرسد

به آسمانِ وصالش نگاه من نرسد

قلم به دست من امشب به شور آمده است

دوباره موسیٖ جانم به طور آمده است

دوباره بانگ أَنَا الله ز دور آمده است

بیا که جلوه ی مستورِ نور آمده است

بیا که شاه و گدا همنشین هم شده اند

دگر دعا و اجابت قرین هم شده اند

زمین مکّه کند فخر بر سمٰا امشب

رسد ز سوی سماوات این ندا امشب

رسیده آیت تطهیر و هَلْ أَتیٰ امشب

رسیده نَفْسِ پیمبر، ولیّ ما امشب

برای هرچه خدا گفت یک مَثَل آمد

علی عالی اعلای بی بَدَل آمد

امیر مُلک ولا شاه لافتیٰ حیدر

شهی که آمده در شأنش إنّما حیدر

برای امر خلافت به حقّ سزا حیدر

وَ معجزات نبوّت به انبیا حیدر

زمین ز مَقدم او رشکِ آسمان گردید

به روی دست نبی دستِ حقّ عیان گردید

علیست یار و مددکار انبیای خدا

علیست در همه احوال آشنای خدا

علیست راضی مطلق به هر قضای خدا

علیست آیت عظمای حقّ برای خدا

درون سینه ی من تا که عشق پابرجاست

زبان فقط به دهانم به یاعلی گویاست

ولایت تو به من داده آبرو آقا

فقط به عشق تو هستم به گفتگو آفا

به دست من ز مِی عشق دِهْ سبو آقا

نگو که رانده ای از خود مرا، نگو آقا

لبم به عشق علی هر دم این ثنا دارد

خوشا به حال دل من که مرتضیٰ دارد

 هر آنکه از تو سرود و هر آنکه از تو نوشت

یقین به حُرمت حبِ تو می س‍ِزَد به بهشت

بگو به سر که ندارد به سر خیالت، خشت

بدون مُهر ولایت، اساس نیکی زشت

به حشر، دشمنِ تو سرفکنده می آید

به شیعیان تو آن روز خنده می آید

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

محمد رسولی

پدر خاك آمده به زمین

از فراسوی قله ی ادراك

رونمایی شده است در خلقت

دومین قید جمله ی لولاك

من چه گویم ز شان مادر او

بی نظیری كه بی نظیر آورد

غیر از این نیست وصف بنت اسد

دختر شیر بود و شیر آورد

مستجیری به مستجار آمد

روح تازه گرفت بیت عتیق

كعبه ای كه علی درونش نیست

چون ركابی شود بدون عقیق

صاحب خانه رفته در خانه

دیگر اذن دخول لازم نیست

حیدر از حفظ بود قرآن را

با وجودش نزول لازم نیست

بین آغوش احمد مكی

آیه هایی ز مومنون می خواند

عقل كل بود و با كراماتش

عاشقان را سوی جنون می خواند

كعبه تنها نه زادگاه علی

در نجف نیز خاك او كعبه است

سجده آورده ایم سمتش چون

اولین سینه چاك او كعبه است

ملك الموت پیشمرگش بود

او كه شاگرد ذوالفقار علی است

خلقت اهل بیت كار خداست

مابقی هرچه هست كار علی است

كیست مولا، همان كه در كعبه

بر روی شانه ی پیمبر رفت

شانه های نبی همان عرش است

حیدر از عرش هم فراتر رفت

گردش روزگار دست علی است

كهكشان دانه های تسبیحش

درِ خیبر شكسته، چیزی نیست

فتح آن قلعه بود تفریحش

چند سالی درست قبل ازل

زندگی را شروع كرده علی

هر زمان رزق می رسد از راه

شك ندارم ركوع كرده علی

شب معراج مصطفی حس كرد

در پس پرده روبروی علیست

به گواه فمن یمت یرنی

بازگشت همه به سوی علییست

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید مهدی صد‌رالحفاظ

قمر در گاهوارِ آسمان خفت

سرود خواب را از کعبه بشنفت

به تخت روز تا بنشست خورشید

تمام نورِ خود بر کعبه پاشید

شکرخند سحر در پرده‌ی باد

بشارت برد از میلاد نوزاد

نه تنها کعبه شهد شوق می‌خورد

سراپای جهان را ذوق می‌برد

به دور کعبه هاله‌ هاله از نور

چنان بسیار ، تا شد واله از نور

به کعبه هست آری میهمانی

که حق او را نماید میزبانی

نسیم مهر ، خود بر کعبه می‌خورد

که مادر ، درد زا از یاد می‌برد

طعامش میزبانان بهشتی

بیاوردند از خوان بهشتی

سه روز و شام مهمان خدا بود

در این ایّام از دنیا جدا بود

که ناگه کعبه را دیوار بشکافت

زنی نوزاد در آغوش بشتافت

لبش از خنده‌گویی انگبین داشت

که در دستش وجودی نازنین داشت

نهالی پاک در دامان او بود

گل‌ ایثار در بُستان او بود

هنوز از وحی قرآن نارسیده

نه کس از کام پیغمبر شنیده

که بر رُخسار احمد چهره تاباند

فرازی چند را از مؤمنون خواند

علی فخر جهان آفرینش

علی از کارگاه حق گزینش

علی آن همسر زهرای اطهر

علی آن مونس جان پیمبر

زلال معرفت در جان او بود

پس از احمد قوی ایمان او بود

علی آن یکّه تازِ وادی علم

علی آن چشمه‌ی آبادی حلم

به شهر علم پیغمبر علی در

« سلونی» بارها فرمود حیدر

علی بود و لباس وصله‌داری

علی با آن مقام شهسواری

علی بود و بپا یک جفت موزه

که در نزدش به از ملک دو روزه

علی بود و غذایش نان جو بود

که آن هم گاه گاهی در گرو بود

علی بود و گلیم پاره‌اش فرش

از آن سیر و سفر می‌کرد در عرش

علی بود و همان تیغ کلامش

نفس‌ها بود در گفتار رامش

چسان آن ناکسان اندر سجودت

به خون کردند آغشته وجودت

چسان ای تیز پر چرخ توحید

که از تو چشم‌‌های علم جوشید

ترا در خانه‌ات کردند محبوس

که عدلت ای علی شد پرّ طاووس

گلویت را بکرده استخوان چاک ؟

به چشمانت نشسته خار و خاشاک ؟

بمیرم من که بودی بی‌کس و یار

وصیّ احمد و یک مشت بی‌عار

به دل آن‌قدر بودت غصّه و آه

که می‌گفتی تو درد خویش با چاه

علی دست تو دست قدرت حق

علی چشم تو چشم حق مطلق

علی شمشیر تو خشم خدایی

علی لبخند تو مهر سمایی

علی خود معنی اکمال دین است

علی اتمام نعمت در زمین است

علی مقصود از ایجاد هستی است

علی معیار تام حق‌پرستی است

علی میزان حق در روز موعود

علی مصداق خاص خیر موجود

علی حیران از او عدل است و انصاف

هِمال او کجا یابند اخلاف

علی در حیرتم از خالق او

کدامین خاک کردش لایق او ؟

علی حاکم به کلّ ماه و خورشید

علی نور و جمال و خیر و امید

علی قرآن ناطق جان احمد

علی پرورده¬ی دامان احمد

علی یک‌یک همه آیات قرآن

که مدحش هل‌اتی آورد چندان

علی قَدرت ندانستند و ما نیز

نداند قدر دریا قطره ناچیز

به درک تو کُمیت انبیا لنگ

به وصف تو دهان یک جهان تنگ

قلم هنگام تحریر صفاتت

نخستین گام گردیدست ماتت

گلستان او و ما خاری به بستان

نه در بستان که اطراف گلستان

کتاب زندگانی او و ما قط

یکی نقطه نه در پایان هر خط

نه حتّی نقطه تا باشیم همرنگ

فشار کمترین کلکیم بر سنگ

فشار کم‌ترین کلک از غلط بود

که گفتم نی ، تمنّایی ز خط بود

تمنّایی ز فردی خواب آلُود

چو شد بیدار هر چه بود نا بود

اگر او هستی و ما نیستی پس

همین جا چامه را باید کنم بس

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مهدی نظری

هرکه از قافلۀ یار جدا می گردد

عاقبت اهل دو رنگی و ریا می گردد

گره اهل ولا کور اگر باشد هم

با نگاه علی و فاطمه وا می گردد

عبد آلوده نفس هم بکشد پیش علی

پاک تر از همۀ آینه ها می گردد

هرکسی روبروی نام علی سر خم کرد

در قنوت سحر فاطمه جا می گردد

هرکسی مست علی نیست بداند این را

تاخود حشر گرفتار بلا می گردد

هرکسی قطره ای از جام ولایت بچشد

علوی می شود و از عرفا می گردد

تَرَک خانۀ کعبه به دوعالم فهماند

دل که بشکست فقط جای خدا می گردد

عشق مولا گهر و سینه من من هم صدف است

دل من قبله نماییست که سمت نجف است

نام مولاست که هر لحظه گره باز کند

در دل حیدریون شور جنون ساز کند

جای دارد دل هر کس که در آن مهر علیست

روز محشر به بهشت ازلی ناز کند

شب معراج هم انگار نبی گفت علی

تاکه از خاک شود کنده و پرواز کند

شیعه با نام علی رقص جنون می گیرد

این فقط نام علی هست که اعجاز کند

سالی یک مرتبه آنهم شب میلاد علی

نذرکرده ست خود کعبه دهن باز کند

یاعلی عرش نشسته ست به امیدی که

قد و بالای تو را باز برانداز کند

مصطفی شمس بهشت است اگر ماه تویی

او رسول است اگر پس ولی الله تویی

غیرت حیدری تو دل کوثر را برد

مصطفی با تو فقط نام برادر را برد

شب معراج به سوی حرم قرب خدا

با پر نام تو جبریل پیمبر را برد

آمدی دردل میدان و همه ترسیدند

نعرۀ حیدری ات زَهرۀ لشکر را برد

ذوالفقار تو خودش کار خودش را بلد است

با مدد از نفست باد شد و سر را برد

لشگری از غضب مالک اشتر ترسید

چونکه نام اسداللهی حیدر را برد

موقع چرخش تیغ تو زمان می لرزد

پلک برهم بزنی قلب جهان می لرزد

گِل ما روز ازل تشنۀ باران تو شد

خود حق شیفتۀ اینهمه ایمان تو شد

تو اگر شکل خدایی خود او خواسته است

به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد

تو علی هستی و عالم همگی حیرانند

که چگونه خود معبود تو حیران تو شد

نمک سفرۀ تو روزی عالم را داد

آدم این شد که نمک گیر تو و نان تو شد

دست تو دست خدائیست یدالله، علی

هرکه از علم غنی شد ز گدایان تو شد

همه گفته تو مهمان دل کعبه شدی

کس نفهمید که کعبه ست که مهمان تو شد

تو خودت کعبه ای و کعبه فقط از سنگ است

گشتن دور حرم بی تو علی جان ننگ است

عارفان باده میارند ز دریای نجف

بسکه ذکرت برکت داده به شبهای نجف

از همان روز که پا بر سر این خاک زدی

معدن دُر نجف گشته همه جای نجف

آرزوی دلم این است که روی قبرم

بنویسند مرا هم عبد مولای نجف

چقدر گوشۀ ایوان طلا می چسبد

بنشینی سحری و بخوری چای نجف

کاش میشد بنویسند در این ماه رجب

یک سفر کرببلا البته فردای نجف

کاش می شد بشود قبر من سوخته دل

در میان حرم حیدر و بابای نجف

من نجف باشم اگر تا به سحر میخوانم

ها علی بشر کیف بشر میخوانم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

قاسم صرافان

شانه می‌زد تا به گیسوی علی، بنت اسد

می‌شنید از هر سرِ مو: قل هو الله احد

شانه می‌زد حلقه حلقه، شانه می‌زد مو به مو

مو به مو، توحید حق و حلقه حلقه، سِرّ هو

مست شد از عطر جاری در هوای خانه‌اش

به چه عطری! خوش به حال شانه و دندانه‌اش

شانه بر زلفش بزن بنت اسد! اما ببین

بین گیسویش، هزاران دل نریزد بر زمین

مانده سر در آوریم از کار این گیسو، هنوز

از هزاران نکته‌ی باریک تر از مو، هنوز

یا علی! دستان تو، کاری خدایی کرده است

عالمی را ﻟﻴﻠﺔ الزلفت، هوایی کرده است

پیچ و تاب راه عشق، از پیچ و تاب زلف توست

ﻟﻴﻠﺔ القدر، آن هزارش، با حسابِ زلف توست

آن صراطی را که گفت احمد، زِ مو نازک تر است

در معاد عاشقان، یک تار موی قنبر است

تیغِ کج، شد عاشقانت را صراطَ المستقیم

یک دعا داریم، آن هم: «یا علی و یا عظیم»

ساقیِ بزمِ «سَقاهُم رَبُّهُم» هستی، علی‌

از همان روزی که پیمان، پایِ خُم بستی، علی

من نه آن اللهی‌ام، مولا ! نه این اللهی‌ام

جای من، امن است در ایمان، امین اللهی‌ام

عاقلان در مکه گرمِ علم و آگاهی شدند

عاشقان وجه رب، سوی نجف راهی شدند

می‌کشاند باز ما را عاشقی، سوی جنون

در هوایت، می‌شویم «السّابقونَ السّابقون»

می‌شویم السابقون، در عشقِ تو مولا ! به صف

می‌شویم السابقون، از شوقِ ایوان نجف

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

مهدی مقیمی

علیست با خداست یا خداست با حیدر

خدا نبود و نبود از خدا جدا حیدر

گره گشای تمام پیمبران خدا

به زیر تیغ بلا بود ذکر یا حیدر

رسوخ کرده به دلهای مومنین زهرا

نفوذ کرده به اعماق سینه ها حیدر

به نام نوح ، اگر چه تمام شد تو بدان

که نوح مجری طرح است و ناخدا حیدر

نبی به غیر علی جلوه ای ندید آن شب

بگو چکیدهء معراج مصطفی حیدر

ضحی و فجر و بلد، نور و مومنون و نباء

بروج و فتح و قلم، قدر و هل اتی حیدر

یگانه احد و بدر و خیبر و صفین

به کارزار ، اسدالله انما حیدر

به روی دوش نبی بت شکن علیست علیست

به حق قسم یل مرحب فکن علیست علیست

صفای کعبه فزون با قدوم مهمان شد

کم است گرچه که صحبت ز تو فراوان شد

چنان ز بام خدا مهر روی تو سر زد

که خواب ناز ابوجهل ها پریشان شد

کجاست چشم بصیرت که بنگرد آنروز

به احترام تو لات و هبل مسلمان شد

عجب نبود که تورات را زِ بر خواندی

و یا که بر لبت انجیل هم نمایان شد

عجب که قبل تر از آنکه بعثتی باشد

ترانه های لبت آیه های قرآن شد

چه افتخار بزرگی نصیب ما شده است

که پایگاه تشبع زمین ایران شد

قرار و وعدۀ ما سال بعد این موقع

نجف میان حرم روبروی ایوان شد

ز راه دور دلم روزیش مضاعف شد

به صحن حضرت زهرای تو مشرف شد

ز روی توست اگر روشن است این آفاق

ز عشق توست که دیوانه اند این عشاق

پدر بزرگ ، اذان گفت تا که در گوشم

همان نخست علی جان خوش آمدی به مذاق

چو گفت اشهد ان علی ولی الله

به حُرمت نفس او به تو شدم مشتاق

اگر که حال و هوای حرم گرفته دلم

هوای هی‍أتتان را نمودم استنشاق

به دستِ خالی دلها تصدقی فرما

زیارت حرمت کن به عاشقان انفاق

به نوکری بپذیرم به آستان نجف

به نوکری ات اگرچه ندارم استحقاق

به شوکت و عظمت هر چه را دهم نسبت

به تو به غیر خدایی نکرده ام اغراق

حدید و فاطر و فرقان و سجده و شعراء

علی ولی خدا غالبٌ علی الاعداء

ابوتراب شد آقای خانه کعبه

خداست محو تماشای خانه کعبه

به شوق بنت اسد کعبه آمد استقبال

بریز گل به قدمهای خانه کعبه

به گوش دل بشنو ذکر یاعلی گل کرد

بلند بر لب بتهای خانه کعبه

به کعبه آمدنش روح تازه ای بخشید

علی شده است مسیحای خانه کعبه

به عشق حیدر کرار بوده کز اول

نوشته اند الفبای خانه کعبه

دمی که حضرت قا‍‍‍ئم به انتقام آید

بایستد چو نبی پای خانه کعبه

اذان به اشهد ان علی ولی الله

شنیدنیست ز بالای خانه کعبه

کنار کعبه چو با ذوالفقار برخیزد

اساس داعش و وهابیت فرو ریزد

علیست عالی و اعلاء و حُبُّهُ میزان

علیست والی و والا و بغضهُ نیران

کلام حق همه تفسیر خانوادهء اوست

علی یم و حسنینند لؤلؤ و مرجان

الا محب امیر نجف حَنئَ لَک

نسیم دلکش و انهار روضت الرضوان

شنیده اید یدالله فوق ایدیهم

علی ید و اسد و وجه خالق سبحان

یکی ز دست ،پرورده های او بوذر

یکی ز ماحصل مکتب علی سلمان

قسیم جنت و نار است روز رستاخیز

علی بود که به یوم الجزا دهد فرمان

بدا به حال شمایی که از علی دورید

سَنَفرُغُ لَکُم آنروز أَیُّهَ الثَقَلان  *

علی امیر خلایق علی سفیر خداست

علی حقیقت انکار ناپذیر خداست

به استنادِ چنین آفریدن حیدر

خدای ماست خدایی خدای ذوق و هنر

لسان اهل سخن در ثنای او الکن

که ماورای زبانهاست ساقی کوثر

ز روی خطبهء بی نقطه و الف پیداست

یگانه است علی در خطابه و منبر

حقیقت اسدالله را کسی نشناخت

به غیر فاطمه و جز خدا و پیغمبر

علیست که زرهش نیمه بود و پشت نداشت

علی برای نبی داشت حکم یک لشگر

به هر کجا شب معراج پا نهاد نبی

به چشم دید عیان رد پایی از حیدر

علیست مرد دو عالم پدر برای همه

مبارک همگان روز مرد و روز پدر

امیر بود و غذا و لباس او ساده

زبان به مدح و ثنایش به لکنت افتاده

علی یکی بُوَد و بی نظیر می ماند

همیشه دشمن حیدر حقیر می ماند

هزار مرتبه با عشق یا علی گفتن

به ختمِ کامل جوشن کبیر می ماند

به حق که عاد من عاداه و وال من والاه

سپر بُود به دعای مجیر می ماند

علی بشیر و نذیر و بصیر بوده و هست

علی بشیر و نذیر و بصیر می ماند

چه کس چو روبهی از کارزار کرده فرار

علی درون احد مثل شیر می ماند

علی به لطف خدایش امیر بوده و هست

و تا قیام قیامت امیر می ماند

مسیر سمت خدا خطِّ رد پای علیست

برنده آنکه درون مسیر می ماند

قسم به حق که فراتر ز فهم ماست علی

هزار مرتبه شکرش که سهم ماست علی

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

 

امیر عظیمی

می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو

تیغ بالای سر فتنه و شر یعنی تو

سوره ی فتح و سلیمانِ ظفر یعنی تو

ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو

دوستداران تو با عرش برابر هستند

سینه چاکان تو با کعبه برادر هستند

شعر در وصف تو ای شاه سرودم، امروز

واژه در مدح تو از عرش ربودم امروز

می شوی ذکر مناجات و درودم امروز

من به کعبه به خدا سجده نمودم امروز

قبله در ماه رجب سمت تو آقا آمد

کعبه ای بود در این کعبه به دنیا آمد

صدف کعبه در این لحظه پر از دُر شده بود

خانه از عرش نشینان خدا پر شده بود

فاطمه بنت اسد غرق تحیر شده بود

درک میلاد تو بیرون ز تصور شده بود

دو سه روزی که شده کعبه ز عطرت لبریز

معتکف بود حرم با تو شد ایام البیض

برکت رفته از آن خوان که در آن نیست نمک

فکر کردم که در این واژه چه چیزیست "نمک"

صد و ده بار علی و صدو ده چیست، نمک

نان این سفره حسینش شده، کافیست نمک

نمکین عشق علی شد ابدی و ازلی

برکت سفره ی شیعه است حسین بن علی

کیست این، معرکه دار همه ی جولان ها؟

کیست این، پیر و امیر همه ی ایمان ها؟

کیست این، خطبه ی کولاک همه توفان ها؟

کیست این اُسّ و اساس همه ی بنیان ها؟

مست شو با لب خورشید، لب ماه بگو

أشهد انّ علیّاً ولی الله بگو

ناگهان پرده برانداخته حق می بینی

مست از خانه برون تاخته حق، می بینی

نرد عشقی به خودش باخته حق، می بینی

چهره را مثل علی ساخته حق، می بینی

چه شرابی است که کعبه شده میخانه ی او

این علی کیست که زهرا شده پروانه ی او

ساقیا، ای که شراب تو چشیدن دارد

ناز از نرگس مست تو کشیدن دارد

پابرهنه به طواف تو دویدن دارد

وقت جان کندن مان روی تو دیدن دارد

جان ناقابل من پیش تو مثل برگ است

مستی دیدنت آقا سکرات مرگ است

یا علی ای که خودت هم هدفی، هم راهی

بنده ی حقی و در بندگی خود شاهی

کهکشان هستی و خورشید ترینی، ماهی

آیه ی «أنفسنا»، نفس رسول اللهی

این تو بودی که به بت های تهی «لا» گفتی

نیمه شب، وقت خطر، جای پیمبر خفتی

ای پیمبر تو بگو مرد خطر کیست، علی

وسط معرکه ها شیرجگر کیست، علی

قاتل عبدود و دافع شر کیست، علی

یار غارند همه، سینه سپر کیست، علی

باید ای شیعه به خصمش برسانی لعنت

بر فلانی و فلانی و فلانی لعنت

صاحب تیغ دو لب، لب به سخن باز کن و

خطبه بی نقطه بخوان، با سخن اعجاز کن و

زمزم کعبه، شبی زمزمه ای ساز کن و

تا ثریای خودت فاطمه پرواز کن و

بگو ای شعر تو یک مصرع دیگر داری

آینه دار تو زهراست، برابر داری

کعبه معنا شده ای تو، لک لبیک علی

قبله ی ما شده ای تو، لک لبیک علی

شاه و مولا شده ای تو لک لبیک علی

ذکر زهرا شده ای تو لک لبیک علی

می نویسم سر خط، مرد خطر یعنی تو

ها علیٌ بشرٌ کیف بشر یعنی تو

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

عـارفه دهــقانی

آسمان باز شد...علی آمد

چشم کعبه، به زلف صاف افتاد

ناگهان تابدار شد کمرش

سجده کرد و به اعتکاف افتاد

قدر فهم کسی نبوده و نیست

از چه اینگونه " گونه بر خاک  " است?!

هیچکس پی نبرد کعبه چرا

روی پیشانی اش شکاف افتاد!

آنکه رسم تقیه اش بغض است

"خطبه ی شقشقیه " اش بغض است...

...آه! وصف بقیه اش بغض است!

بس که در کوفه اختلاف افتاد

درب علم نبی شکسته شد و

فاطمه ایستاد پشت سرش

تا که " در نجف " زمین نخورد

جسم یاقوت،در مصاف، افتاد

بعد زهراست،چاه، یار علی

تحت امر است ذوالفقار علی

که به امرش گهی به جنگ نشست

گاه در بستر غلاف افتاد

ای تو خرمای پای چوبه ی دار!

مثل سلمان و یاسر و تمار

جان به عشق تو در نماز آمد

سر به پای تو در طواف افتاد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

ای حرم دیدار روی حق تعالایت مبارک

کعبه امشب آفتاب عالم آرایت مبارک

ای صفا ای مروه ای هستی تجلایت مبارک

ای حطیم ای حِجر ای زمزم تولایت مبارک

فاطمه بر صورت مولا تماشایت مبارک

رحمت للعالمین دیدار مولایت مبارک

گوهر دریای توحیدت مبارک باد کعبه

در دل شب قرص خورشیدت مبارک باد کعبه

امشب از زمزمه به کف ساغر بگیرید ای ملایک

کعبه را مانند جان در بر بگیرید ای ملایک

عیدی خود را ز پیغمبر بگیرید ای ملایک

هر چه می خواهید از حیدر بگیرید ای ملایک

ذکر یا مولا علی از سر بگیرید ای ملایک

از امیرالمؤمنین کوثر بگیرید ای ملایک

سرخوشان زمزم فیض علی ساغر مبارک

بر همه میلاد مولا ساقی کوثر مبارک

دامن أمّ القری امشب أبوالأیتام دارد

مکه پیش از سال بعثت جلوه ی اسلام دارد

یا حرم آگاهی از بشکستن اصنام دارد

آسمان از صورت خورشید بر کف جام دارد

یا زمین از نور امشب جامه ی احرام دارد

حبذا مولود مسعودی که حیدر نام دارد

کعبه امشب بیت معمور امیرالمؤمنین شد

مُلک هستی غرق در نور امیرالمؤمنین شد

ای نبی را جانشین میلاد مسعودت مبارک

عروه الوثقای دین میلاد مسعودت مبارک

قبله ی اهل یقین میلاد مسعودت مبارک

خلق عالم را معین میلاد مسعودت مبارک

مرشد روح الامین میلاد مسعودت مبارک

یا امیرالمؤمنین میلاد مسعودت مبارک

ای حرم امشب اسد در دامن بنت اسد بین

قل هو ا... احد مرآت ا... الصمد بین

گوهر عصمت گرفته در بغل دردانه امشب

یا که زمزم را پر از کوثر بود پیمانه امشب

عارض مولا شده شمع و حرم پروانه امشب

خانه دارد آبرو از روی صاحب خانه امشب

این خبر کرده امیر مکه را دیوانه امشب

می دهد بنت اسد را ذات حق ریحانه امشب

ای امیر مکه با زمزم حرم را شستشو کن

صاحب البیت آمده جان را نثار روی او کن

فاطمه بنت اسد قرص قمر آوردی امشب

ماهی از خورشید گردون خوبتر آوردی امشب

بر رسول ا... قرآنی دگر آوردی امشب

نخل امید محمد را ثمر آوردی امشب

جان شیرین بر تن پیغامبر آوردی امشب

حبّذا ای مادر مولا پسر آوردی امشب

با وضو در بر بگیرش هستی پیغمبر است این

هم علی، هم مرتضی، هم بوالحسن، هم حیدر است این

بی تولای علی اسلام جان دارد ندارد

زهد کل رهروان بی او روان دارد ندارد

خصم او جز در دل دوزخ مکان دارد ندارد

هیچ پیغام آوری خط امان دارد ندارد

بر مشام خویش بویی از جنان دارد ندارد

حشر بی ظلّ لوایش سایه بان دارد ندارد

کعبه شاهد باش من غیر از علی رهبر ندارم

در دو دنیا دست از دامان حیدر بر ندارم

چشم شو کعبه که بینی روی رب العالمین را

گوش شو تا بشنوی آیات قرآن مبین را

نطق زیبای دل انگیز امیرالمؤمنین را

صوت قرآن علی لبخند ختم المرسلین را

بوسه های احمد و تبریک جبریل امین را

عید اهل آسمان و شادی خلق زمین را

ای حرم با ماه رخسار علی روشنگری کن

یا علی قرآن بخوان و از محمد دلبری کن

یا محمد شیر تو شمشیر حی داورم من

فاتح احزاب و بدر و قهرمان خیبرم من

باطنم من ظاهرم من اولم من آخرم من

با تو در تنهایی و سختی و غم همسنگرم من

کشتی توحید را در سایه ی تو لنگرم من

حیدرم من، حیدرم من، حیدرم من، حیدرم من

همچو قرآنت چراغی منجلی داری محمد

بیم از دشمن مکن دیگر علی داری محمد

یا محمد بازو و شمشیر من در اختیارت

من خدا را شیرم و زنجیر من در اختیارت

حمد من تهلیل من تکبیر من در اختیارت

غرش فریاد عالمگیر من در اختیارت

هم قضا تسلیم، هم تقدیر من در اختیارت

عزم من، تعجیل من، تأخیر من، در اختیارت

پا به پای حضرتت اسلام را یار و معینم

تو رسول اللّهی و من هم امیرالمؤمنینم

آمدم تو جان من باشی و من جان تو باشم

از ولادت تا شهادت عبد فرمان تو باشم

در تمام جنگ ها فتح نمایان تو باشم

حامی دین مبین و یار قرآن تو باشم

بین حق و بین باطل نور و فرقان تو باشم

باغبان دائم گلهای خندان تو باشم

آن چنان که حق مرا یار پیمبر آفریده

ذوالفقار حیدری را بهر حیدر آفریده

ای تمام دین من مهر و تولایت علی جان

ای دلم دریای نوری از تجلایت علی جان

ای به قرآن مدح گفته حق تعالایت علی جان

ای همه عالم فدای قد و بالایت علی جان

ای خدا خوانده به کل خلق مولایت علی جان

ای فراتر آستان از عرش اعلایت علی جان

ای ولایت دین «میثم» جان میثم هست میثم

وای اگر از مرحمت فردا نگیری دست میثم

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

سلام ای جوابِ سلامِ خدا

ظهورت طلوعِ تمام خدا

تویی آفتابِ بلند زمین

تویی سایه ی مُستدام خدا

تویی که به تعظیم تو ابر کرد

تویی صاحب احترام خدا

تو نهجُ البلاغه تو قرآن تو وحی

کلامی بگو هم کلامِ خدا

صدایت صدایش به معراج بود

حدیثت حدیث مدام خدا

برای توکعبه جگر چاک زد

بیا مرد بیت الحرام خدا

مرا کعبه ی سینه چاکم کنید

فقط پای حیدر هلاکم کنید

علی ابتدا و علی انتهاست

علی مصطفی و علی مرتضی ست

علی اول است و علی آخر است

علی در ظهور ولی در خفاست

علی در معارج علی در بُراق

علی اِنَما و علی وَالضُحی ست

علی با حق است علی بر حق است

علی کعبه است و علی در حَراست

علی نیست آن و علی نیست این

علی نه جدا و علی نه خداست

علی را بگو هرچه گویی کم است

که زهرا علی و علی فاطمه ست

اگر تیغ تو سایه گستر شود

همان ابتدا کارِ یکسر شود

غلط گفتم آقا ندارد نیاز

که تیغ شما خرج لشگر شود

نیازی ندارد که میدان چو خاک

به یک ضربه یِ مالک اشتر شود

محال است جمعِ تمامِ سپاه

که با قنبر تو برابر شود

زمانِ شروعِ رجز خوانی ات

زمین کَر شود آسمان کَر شود

خدا دوست دارد تماشا کند

کمی ذوالفقارِ علی تر شود

ببندد اگر دستمال نبرد

نباشد کسی را خیال نبرد

به کعبه بکو راز تنزیل را

بگو بشکند قلب قندیل را

تو و مادر و مصطفی و خدا

ببین دور خود جمع فامیل را

کمی گَرد نعلینِ خود را بریز

تَفَقُد نما بالِ جبریل را

برای یتیمان کمی کار کُن

بِکَن چاهِ آب و بزن بیل را

بکش طعنه های زن پیر را

ببر روزها بار زنبیل را

تویی صاحب پینه های قدیم

تویی مرکب کودکان یتیم

نگهدار ما را برای خودت

فقط بین مهمان سرای خودت

مرا آینه کُن به دردی خورم

در آغوش ایوان طلای خودت

برای پدر مادرم کافی است

نخی،ریشه ای از عبای خودت

اگر پا گذارم به جاپایِ تو

مرا می بری تا خدای خودت

مرا می برد گوشه ای از بقیع

فقط ردِ پا ردِ پای خودت

سرت مانده بر شانه ی نخل ها

بگو با من از ماجرای خودت

چرا استخوان در گلو مانده ای

که با روضه هایی مگو مانده ای

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

غلامرضا سازگار

هستی امشب تا سحر اختر شماری می کند

خواب هم در دیده ها شب زنده داری می کند

باد اعجاز نسیم نو بهاری میکند

خاک را از اشک خود مشک تتاری میکند

چاه زمزم اشک شوق از دیده جاری میکند

کعبه چشمش در ره است و بیقراری میکند

چشم بگشوده که صاحب خانه آید در حرم

باغبان روح با ریحانه آید در حرم

ای ملائک گل برافشانید بام کعبه را

بیشتر گیرید امشب احترام کعبه را

با وضو باید به لب آرید نام کعبه را

بشنود از چار رکن امشب پیام کعبه را

هم پیام کعبه هم ذکر سلام کعبه را

مام کعبه آورد با خود امام کعبه را

ای حرم آماده شو تا میهمان داری کنی

میهمان خویش را در موج غم یاری کنی

ای حرم آغوش خود بگشا که جانانت رسید

میهمان نه میزبان میهمانانت رسید

پایداری کن که رکن چار ارکانت رسید

شب بجای ماه خورشید فروزانت رسید

مظهر حسن خدای حی منانت رسید

پیکر بی روح بودی تاکنون ، جانت رسید

بازکن در بازکن در حیدر آمد سوی تو

شیر حق جان نبی با مادر آمد سوی تو

فاطمه دعوت شده از سوی دادار حرم

چشم حق بین دوخت از هر سو به دیدار حرم

تافت خورشید وجودش در شب تار حر م

چون حجر بگذاشت روی خود به دیوار حرم

هم حرم شد یار اوهم گشت او یار حرم

با قدوم حضرتش افزود مقدار حرم

او صدف بود و ولی الله اعظم گوهرش

کعبه میگردید چون  پروانه بر گرد سرش

ناگهان انداخت گل از درد زادن روی او

ریخت چون گوهر عرق از طلعت نیکوی او

شد کمان از درد ، سر و قامت دلجوی او

بی خبر از حال او هم قوم او هم شوی او

او بسوی کعبه چشم آفرینش سوی او

با خدا گرم سخن لعل لب حق گوی او

کی خدا امشب تو از درد درونم آگهی

بسته راه از چار سو بر من تو خود بگشا رهی

ای پناه بی پناهان ای خدای جلیل

ای که ره گم کردگان راهم چراغی هم دلیل

بسته ام بر لطف تو از رشته جانم دخیل

تو خداوند جلیل استی و منعبد ذلیل  

بارغم بر روی دوشم گشته چون کوهی ثقیل

یاریم فرما که مهمان تو در این خانه ام

باز کن راهی بسویت بر من و دردانه ام

کعبه امشب رکن دین را در بغل بگرفته ای  

مرشد روح الامین را دربغل بگرفته ای

اصل قرآن مبین را در بغل  بگرفته ای

جان ختم المرسلین را در بغل بگرفته ای

هستی هست آفرین را  در بغل بگرفته ای

شیر حق حبل المتین را در بغل بگرفته ای

قبله دل کعبه اهل یقین است این پسر

منجی عالم امیرالمومنین است این پسر

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسین ایزدی

خیره نگاه عالمیان سوی قبله بود

حیران و بی قرار کسی موی قبله بود

تاریخ در مسیر تکامل قرار داشت

در کل شهر نغمه هو هوی قبله بود

کعبه ز شوق ناله زد و سینه چاک داد

زخمش عمیق تا لب ابروی قبله بود

در نفی لات و هُبَّل و عُزّی علی رسید

دیگر زمان چهچه یاهوی قبله بود

از قلب قبله آمدی و قلب قبله ای

یک قبله ایستاده در آن سوی قبله بود

پیش تو جن و انس و ملک سجده می کنند

مسجود بودن عادت نیکوی قبله بود

هر جا که میروی به شما سجده می کنند

از بس که در وجود شما بوی قبله بود

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

حسن لطفی

بازهم آمد شب حیران شدن

وقت جنون وقت پریشان شدن

شکر نوشتم برای دلم

آئینه ای گوشه ی ایوان شدن

کار من و حضرت جبرئیل شد

تا به ابد دست به دامان شدن

پرده بر افتاده خدا خواسته

با همه ی خویش نمایان شدن

تازه از امروز به پیغمبران

واجب عینی ست مسلمان شدن

فصل شراب است به ما واجب است

قبله ی ما ابن ابی طالب است

هست مرا حسرت تمارها

شیعه شدم شیعه ی این دارها

مادر من تا که مرا شیر داد

ناد علی خوانده مرا بارها

نام تو گفتیم بزرگی کنیم

سایه ی گل هست بر این خوارها

ما نه فقط ریخته پیغمبران

پیش کش تو سر و دستارها

تا که پیمبر شب معراج دید

روی تو را در همه تالارها

بر لب او نام تو سوگند شد

نام تو چو نام خداوند شد

کعبه گرفته به کفش جان خویش

خاک شده خاک سلیمان خویش

صاحب خانه به در خانه بود

کعبه پس از این شده مهمان خویش

با همه بت های خودش سجده کرد

بر قدم حضرت سلطان خویش

کعبه به خود گفت که آخر رسید

آنکه تو را ساخته دربان خویش

باید از این راه نیاید امیر

راه گشا راه به دستان خویش

کعبه قدم بر سر افلاک زد

پیش علی سینه ی خود چاک زد

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سید رضا موید

آمد آن چشمه رحمت که جهان خرم از اوست

آفتابی که درخشنده همه عالم ازاوست

در گلستان ولا لاله رخی چهره نمود

که صبا غالیه افشان و مبارک دم از اوست

در رحیم حرم کعبه کعبه به دنیا آمد

آنکه رکن حرم و پایه محکم از اوست

فاطمه بنت اسد را پسری بو العجب است

مرحبا دختر شیری که چنین ضیغم از اوست

آمد آن مظهر قدرت که به تأیید خدا

قامت بازوی پیغامبر اکرم از اوست

اسد الله علی ابن ابی طالب آنک

شرف آدم و رجحان بنی آدم از اوست

آمد آن میر ولایت که پس از ختم رسل

مسجد و منبر و  تیغ و زره خاتم از اوست

اوست باب حسن و همسر زهرای بتول

پسری همچو حسین نابغه اعظم از اوست

او نه از زادن در کعبه معزز شده است

بلکه خود بیت خدا محترم و معظم از اوست

تا بر افراشت چنان رایت مردانه چنین

علم کفر نگون پشت دلیران خم از اوست

گر جهان در کنف پرچم اسلام آید

عجبی نیست که افراشته این پرچم از اوست

کاخ ایمان نپذیرد خلل از فتنه کفر

این بنائیست که پاینده و مستحکم از اوست

مخزن علم خداوند علی باشد و بس

جز نبی هر که علیم است علی اعظم از اوست

آنچه گفتند بزرگان سخن مدح بر اوست

وآنچه دارند ادیبان همه بیش و کم از اوست

دوش دیدم که مؤید به صراحت می گفت

نه همین طبع روان هر چه که من دارم از اوست

 

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

سعید پاشازاده

دوران غربت نبوی سر رسیده است

بهر نبی وصی نه برادر رسیده است

عین هم و لسان هم و چهره ی همند

مولا رسیده یا که پیمبر رسیده است

یک رودخانه از دل جنت خروش کرد

حالا رجب به ساقی کوثر رسیده است

استاد انبیای الهی است مرتضی

پیغمبری اگر چه به آخر رسیده است

اصلا بعید نیست خدا جلوه گر شود

از بیت حق خدای مصور رسیده است

او آمده که بنده به حق رو به رو شود

وقتش رسیده است یدالله رو شود

آقای من کسی است که مهر الست داشت

پیش از شروع خلقت ذرات هست داشت

تنها نه وقت خلقت عالم، ابوتراب

در کار خلقت خودشان نیز دست داشت

با اینکه سجده کرد خدا را تمام عمر

در عهد خویش آن همه حیدرپرست داشت

یک لحظه ذکر از لب مولا نمی نشست

شصت و سه سال یکسره با خود نشست داشت

از کشته پشته ساخته  یک ضربه ذوالفقار

از بس که در نبرد علی ضرب شصت داشت

وقت نماز هم کرمش کار می کند

انگشتری به سائلش ایثار می کند

این شمع با شکوه دلیرانه ی خودش

عاشق شد است عاشق پروانه ی خودش

ساقی کوثر است و نخورد است هیچ وقت

جز از سبو و ساغر و پیمانه ی خودش

خوابیده زیر سایه ی نخلی ابوتراب

بر خاک بر اریکه ی شاهانه ی خودش

او عقل اول است که اصحاب عقل را

تبدیل کرده است به دیوانه ی خودش

پیغمبر است حیدر و حیدر پیمبر است

در کعبه پا گذاشته بر شانه ی خودش

هر کس به سمت خانه ی حق می کند نماز

می ایستد علی به سوی خانه ی خودش

ای ماه نو دمیده کمی از خودت بگو

وقت اذان رسیده کمی از خودت بگو

تا در بیاوری ز دو عالم دمار را

از فاطمه طلب بنما ذوالفقار را

وقتی که پای تیغ تو باشد وسط دگر

دست کسی نمی کشد این اقتدار را

سربند تو همین که شود دستمال زرد

ترجیح می دهند به ماندن فرار را

تیغ کج تو در همه ی عمر کج نرفت

یوم الحساب می کند این کارزار را

ای کوه ما به دامنه ات تکیه داده ایم

از دامنت تکان مده گرد و غبار را

در سایه سار امن تو بودن سعادت است

مردن برای عاشقت عین شهادت است

ما را گدای سفره نانت نوشته اند

یعنی همیشه بر سر خوانت نوشته اند

ابروت ذوالفقاری و مژگان تو خدنگ

ما را اسیر تیر و کمانت نوشته اند

در چاه های کوفه شبیه کبوتران

مهمان چشم اشک فشانت نوشته اند

تو آن چنان کریمی و من این چنین گدا

اصلا مرا چنین و چنانت نوشته اند

در بارش بلا و در ایام فتنه ها

ما را به زیر چتر امانت نوشته اند

تو آمدی که رنج بشر مختصر شود

سادات فاطمی زمین بیشتر شود

آیات مؤمنون لبت را شنیده ایم

جز احترام پاسخ آن را ندیده ایم

پیغمبر خدا به لبت بوسه بوسه زد

اوصاف گریه کردنشان را شنیده ایم

تاریخ را ورق زدم و چند سال بعد

حالا به ماجرای حسینت رسیده ایم

حالا به ماجرای همان خواهری که گفت

دیگر بس است قاری قرآن بریده ایم

از صبح لا به لای اهالی شهر شام

بر شانه بار طعنه و تهمت کشیده ایم

با چوب خیزران لب ارباب پاره شد

حرف از غنایم و دو عدد گوشواره شد

اشعار ولادت امام علی علیه السلام

رسید از عرش، ذکرِ «لافتی» با خلقت حیدر

دعایِ «ربّنا» شد «آتنا» با خلقت حیدر

به عشقش بابِ آمرزش به روی عاصیان شد باز

دو چندان شد تبِ «إغفر لَنا» با خلقت حیدر

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 0 =
*****