حرکت امام حسین(ع) حرکتی عاقلانه یا جاهلانه

23:52 - 1392/06/02
رهروان ولایت _ مهاتما گاندی رهبر و پیشوای سیاسی و اخلاقی هند: «من در طرح ریزی و پیگیری و به ثمر رسانی انقلاب درخشان هند، از قیام مقدس و سازش ناپذیر و حرکت آفرین حسین(علیه السلام) و یارانش الهام گرفته ام و در حقیقت مسیر کربلا را دنبال کرده ام»
امام حسین

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه مطلب پیش، مطلب حاضر تقدیم می گردد.

لبخند لنگرودی مقاله اهانت آمیزش را چنین ادامه می دهد: «حسین یکی از برجسته ترین جهل تاریخی و تحمیل جنون وار بیگانه پرستی است که آورندگان و پاسدارنش هر ساله در ابعاد شگفت انگیزی بر ایرانیان تحمیل و وقتشان را بیهوده تلف می کنند».

نگارنده مقاله مذکور باید بداند که "جهل" طبق آنچه فرهنگ معین می گوید به معنی "نادانی" است[1]. در مورد نادانی یک نفر، شاید بتوان دو گونه تصور کرد. نادانی خود فرد و احتمال دوم اینکه خود فرد در عین دانایی، کاری بکند که کار انسان نادان باشد. حال باید دید که آیا می توان امام حسین(علیه السلام) را در هر یک از احتمالات گنجاند؟ احتمال نادانی شخص امام حسین(علیه السلام) که کاملا مردود است زیرا ایشان حداقل دانشمند ترین فرد عصر خویش بوده و این را بخاطر این می گویم که برای امامت امت، امام باید عالم تر از دیگران باشد تا بتواند آنها را راهبری کند. شما می بینید در بحث تقلید در فروع دینی، یکی از مهمترین شرایط اعلم بودن مجتهد می باشد. "اعلم بودن" به معنی این است که از دیگر افراد جامعه، در همان فروع دین عالم تر باشد. وقتی شرط رهبری در فروع دین(مجتهد بودن) اعلمیت است، در رهبری اجتماع و امت اسلامی، آنهم نه فقط در فروع دین بلکه در تمام عرصه های زندگی، شرط عالم بودن رهبر و امام لازم تر است. این را هم می دانیم که همان پیامبری که امیر المومنین علی(علیه السلام) را در غدیر خم به عنوان رهبر و امام امت، برای بعد از خود شان انتخاب کردند همان پیامبر 11 نفر دیگر را برای بعد از علی(علیه السلام) نیز انتخاب کردند[2]. معنایش این است که همچنان که علی(علیه السلام) عالم ترین فرد زمان خود بود، اگر نگوییم عالم ترین بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، 11 امام بعدی نیز عالم ترین افراد زمان خود بودند.

و اما اینکه آیا امام حسین(علیه السلام) کاری کرده اند که عاقلانه نباشد؟ شاید واقعه کربلا و سوال از چرایی قیام، بزرگ ترین و مهم ترین سوال باشد و اینکه امام چرا با علم بر اینکه شهید می شوند ولی باز هم به کربلا آمدند؟ آنهم با خانواده و یاران؟ در جواب می گوییم: باید ابتدا دید که هدف حضرت از قیام عاشورا چه بود؟ اگر هدف ایجاب کند که انسان کار خاصی را انجام دهد، آن موقع باید انجام داد؛ چنانچه اگر هدف مان سفر به شهری باشد باید به لوازم سفر به آن شهر نیز ملتزم باشیم و هر چه در رسیدن به شهر مورد نظر(هدف) لازم باشد باید انجام داد. قیام حضرت، طبق آنچه خود ایشان تبیین می فرمایند "اصلاح امت جدشان رسول الله" است. هدفی که آن روز لازم بود محقق شود.

آن روز کسی بر مسند خلافت تکیه داده بود که اولا طبق صلح نامه امام حسن(علیه السلام) و معاویه، حق خلافت نداشت؛ از سوی دیگر یزید فردی بود که علنا شراب می خورد، میمون بازی می کرد، با محارم خود زنا می کرد، قمار بازی می کرد و دیگر گناهان... که انجام هر یک از آنها، فرد را از صلاحیت پیش نمازی و امام جماعت نماز شدن ساقط می کند چه برسد به صلاحیت رهبری و امامت امت اسلامی و مسلمانان.

برای تحقق "اصلاح امت"، لازم بود تا امام بر علیه چنین حاکم فاسدی قیام کند و او را از مصدر حکومت به زیر آورد. از سوی دیگر، نامه های کوفیان که بالغ بر دوازده هزار نامه بود حجت را بر امام تمام کرده بود و اگر آن روز ایشان قیام نمی کردند، امروز امت اسلامی ایشان را مؤاخذه می کرد که چرا حسین ابن علی(علیه السلام) علی رغم دعوت دوازده هزار کوفی در رکاب، قیام نکرد و عافیت طلبی را برگزید؟ آری حجت شرعی بر امام تمام شده بود و امام بایستی قیام می کردند. پس می بینیم که قیام حضرت نیز کاری بسیار عاقلانه بوده است.

اما اینکه چرا خانواده خود را نیز همراه خود کرد؟ باید عرض کنیم اول اینکه معلوم نبود اگر خانواده ایشان در مدینه می ماند امنیت حتمی را داشت؛ خصوصا اینکه والی مدینه از سوی یزید، حکم قتل امام را دریافت کرده بود. وقتی در مدینه، شخص امام امنیت نداشته باشد معلوم نیست خانواده اش امنیت داشته باشد؛ خصوصا اینکه دشمن نیز خود را به رعایت موازین اخلاقی جنگ که همانا مصون بودن زن و فرزند طرفین جنگ است، ملتزم نمی دید؛ چنانچه در کربلا هم شاهد آن هستیم.

از سوی دیگر برای اینکه قیام کربلا و عاشورا پر رنگ تر باشد و اثر تبلیغی بیشتری داشته باشد و نیز حرکت قوی تری در بین ملت ها ایجاد کند، امام خانواده را همراه خود برد تا صفحه نقاشی کربلا هر چه پر رنگ تر باشد. با توجه به آنچه گفته شد، احتمال دوم نیز مانند احتمال اول باطل است. برای شناخت بیشتر امام حسین(علیه السلام) جا دارد نظر اندیشمندان دیگر جهان را نیز مطالعه کنیم تا شاید بهتر بتوانیم قضاوت کنیم و ارزش گوهری که در دست داریم را بدانیم.

ماربین(دانشمند آلمانی) می گوید: «حسین(علیه السلام) از عرب بود لکن امروز دیگر مخصوص عرب نیست بلکه مکتب او سرلوحۀ نهضت ملتها و معیار حق و باطل است و عجم او را از عرب بیشتر دوست می دارد؛ امّا یزید پادشاه عرب بود، عرب از مشرق تا مغرب او را طرد کرده و انتسابش را برای خود ننگ شمرده است»[3].
ال ام بوید می گوید: «در طی قرون افراد بشر همیشه جرأت و پردلی و عظمت روح و بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در اثر همین ها است که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی شود.  این بود شهامت و این عظمت امام حسین (ع)؛ و من مسرورم که در چنین روزی، با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند شرکت کرده ام هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است»[4].
توماس کارلایل (نویسنده ، مورخ و خاورشناس بزرگ انگلیسی): «بهترین درس که از تراژدی کربلا می گیریم این است که حسین و یارانش با همه وجودشان ایمانی استوار به خداوند بزرگ داشتند. آنها با عمل خود به جهانیان ثابت نمودند که کثرت عدد، آنجا که حق با باطل روبرو می شود مهم نیست. پیروزی حسین -با وجود اقلیتی که داشت- باعث شگفتی همه دانایان جهان است چون نتیجه کار، پیروزی با حسین(علیه السلام) بود»[5].
گاندی موهندس(مهاتما) رهبر و پیشوای سیاسی و اخلاقی هند: «من در طرح ریزی و پیگیری و به ثمر رسانی انقلاب درخشان هند، از قیام مقدس و سازش ناپذیر و حرکت آفرین حسین(علیه السلام) و یارانش الهام گرفته ام و در حقیقت مسیر کربلا را دنبال کرده ام»[6].

در همه موارد بالا، یک نکته به صورت مشترک مورد توجه قرار گرفته است؛ و آن الگو بودن حسین ابن علی(علیه السلام) است؛ چیزی که آرامش را از بعضی ها همچون لبخند لنگرودی ها گرفته است. با این همه امتیاز ائمه، آیا باز می توان گفت که حسین ابن علی(علیه السلام) خود را بر امت ها تحمیل کزده است؟ حسین همچون چشمه ای است که دائما در حال جوشش است و طالبان راه آزادی را راه و رسم می آموزد.

آیا عشق به حسین(علیه السلام) و تبعیت از حرکت انقلابی وی، بیگانه پرستی است؟ آیا تابعین حسین(علیه السلام) در تبعیت از امام خود، دچار جهالت و فریب دشمن شده اند؟

براستی که باید گفت: کسانی دچار اشتباه شدند که براحتی گناه را انجام می دهند و از آن ابایی ندارند.

 

پانوشتها:
[1] 1 - (مص ل .) نادان بودن . 2 - (اِمص .) نادانی .
[2] خوارزمی در مقتل الحسین از سلمان المحمدی نقل می کند که: به حضور پیامبر اسلام (ص) شرفیاب شدیم که حسین (ع) در آغوش او بود، چشمان او را بوسید و فرمود: «انک سید ابو ساده، انک امام ابن ائمه، انک حجه ابن حجه ابو حجج تسعه من صلبک، تا سعهم قائمهم» (خوارزمی، مقتل الحسین، مکتبه المفید، قم، ج۱، ص۱۴۶٫) تو سید و آقا و سرور بزرگواران هستی، تو خود امام و فرزند ائمه هستی، تو خود حجت و فرزند حجت خدایی و پدر ۹ امام بعد از خود هستی که آخرین آنها قائم آل محمد (عج) است.
[3] سیاست الحسینیه علامه کاشف الغطاء ص24 – عزاداری از دیدگاه مرجعیت ص 6.
[4] درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت ص441.
[5]  مجموعه گلزار بی پایان ج3 ص376.
[6] مقدمه حماسه خورشید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
16 + 1 =
*****