با وجود عقل و رشد آن، بندگی و تعبد چرا؟

18:00 - 1392/06/04
رهروان ولایت ـ عقل حکم می‌کند که جاهل و کسی که نسبت به مسأله‌ای علم کافی ندارد، به کسی که عالم به مسأله است، رجوع کند و بپرسد؛ این قاعده، به قاعده «رجوع جاهل به عالم» معروف است و کاملا عقلی است.
تعبد و بندگی خدا

یکی از سوالاتی که امروزه در جوامع مجازی و دانشگاهی ما مطرح است، مسأله «تعبد و بندگی» است؛ با این بیان که برخی با القاء این شبهه که «چون عقل بشر رشد کرده است، دیگر نیازی به شریعت ندارد و خود او می‌توان مسیر هدایت را در پیش گیرد و سعادت خود را دریابد» می‌خواهند مسأله «تعبد» را مورد هدف قرار داده و شریعت و کتاب آسمانی را از انسان بگیرند و او را تنها متکی به عقل خود کنند و در مسیر حرکت به سمت کمال، او را تنها بگذارند و از یاری وحی بی‌نیاز سازند.

اما این مطلب با این که ظاهری قشنگ و فریبنده‌ دارد، مسیری ناصواب است؛ چرا که اگر مسأله را به خود عقل واگذار کنیم، او خود، حکم می‌کند که در رسیدن به سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت، هرگز بی‌نیاز از وحی و کتاب و شریعت آسمانی و دستورات خداوند متعال نیست و تنها به کمک وحی است که می‌تواند به قلعه‌های معرفت صحیح و درست نسبت به هستی دست یابد و تنها به کمک اوست که می‌تواند کمال واقعی را به دست آورد و مسیر رشد و تعالی را بپیماید.

اما چرا عقل بشر برای رسیدن به سعادت کامل کافی نیست و به وحی نیز نیاز دارد؟

به طور کلی میتوان برای این مطلب دو دلیل عقلی ارائه کرد:
1. علم و دانش بشر محدود است و نمی‌تواند تمام زوایای وجودی خود را دریابد و بر طبق آن‌ها برای خود قانون وضع کند؛ اما خداوند متعال چون خالق بشر است به تمام زوایای زندگی بشر اگاه است و به راحتی می‌تواند برای او قانون وضع کند. دلیل این مطلب هم رشد علم و دانش است که در طول سالیان سال رشد کرده تا به این‌جا رسیده است؛ چه بسیار دانشمندانی که بعد از مدتی تلاش و کوشش به این نتیجه رسیدند که نتایج به دست آمده توسط دانشمندان گذشته، اشتباه بوده است و خود، نظری جدید ارائه کردند، این مطلب یعنی علم و دانش و عقل بشر ناقص است و هر چه جلوتر می‌رود کامل‌تر شده و پیشرفت می‌کند.

2. انسان نسبت به آخرت هیچ تجربه و علمی ندارد، لذا هرگز نمی‌تواند سعادت و شقاوت خود را در آن سرا تشخیص دهد، یعنی هرگز نمی‌تواند بفهمد که چه عملی برای او خوشبختی به ارمغان می‌آورد و چه عملی شقاوت و بدبختی. اما خداوند متعال، خود خالق آخرت و انسان است و راه‌های سعادت و خوشبختی و یا شقاوت و بدبختی او را نیک می‌داند، لذا تنها و تنها اوست که می‌تواند از عهده این مهم برآید و برای انسان راه را مشخص کند، تا در سایه آن، انسان به سعادت دنیا و آخرت دست یابد.(1)

این اصل، یکی از مهم‌ترین اصول اسلام و قرآن است و آیات زیادی از قرآن بر آن دلالت دارد؛ از جمله این‌که می‌فرماید: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ » (یوسف-40) یعنی: حكم تنها از آن خداست، فرمان داده كه غير از او، کسی را نپرستيد. هم‌چنین فرمود:  «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ» (مائدة- 44) یعنی: و آن‌ها كه به احكامى كه خدا نازل كرده حكم نمی‌کنند كافر اند.

این مطلب در اصطلاح کلامی به «توحید در تشریع و قانون گذاری» معروف است؛ در این علم گفته می‌شود: از آن‌جا که قانون گذاری و تعیین وظایف افراد، نوعی ولایت بر آنان و تصرف در شئون آن‌هاست و از سوی دیگر ولایت و تصرف در امور جهان به حکم توحید در ربوبیت، مخصوص خداوند است، کسی جز او حق قانون گذاری و تعیین حقوق و تکالیف دیگران را ندارد.(2)

لذا عقل بشر، خود می‌گوید چون به آن‌جا راه ندارم و دسترسی برایم ممکن نیست، باید سخن کسی را که آن‌جا را خوب می‌داند و راه و چاه را نیک تشخیص می‌دهد، از طرفی مورد اطمینان است و در دروغ نمی‌گوید را با جان و دل قبول کنم و آن شخص، کسی جز خداوند متعال نمی‌تواند باشد؛ پس پای وحی باید زانو زد و سخنان او را با تمام وجود باید بپذیرم.

در نتیجه: مسأله «تعبد و بندگی» کاملا عقلی است و بر مبنای اصول عقلی و عقلائی بنا شده است؛ زیرا خود عقل حکم می‌کند که جاهل و کسی که نسبت به مسأله‌ای علم کافی ندارد، به کسی که عالم به مسأله است، رجوع کند و بپرسد؛ این قاعده، به قاعده «رجوع جاهل به عالم» معروف است و کاملا عقلی است.

پی نوشت :

(1). الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل، ج‏3، ص: 32.
(2). همان، ج‏2، ص: 82.

 

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در
تصویر سيدتقوي
نویسنده سيدتقوي در

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 2 =
*****