هنوز یک ماه از آغاز تهاجم ناجوانمردانهی صدام به خاک ایران نگذشته بود که دم خروس گروهک منافقین بیرون زد و 41 نفر از اعضای این سازمان در آبادان به اتهام جاسوسی، دست گیر شدند. اگر چه بیانیههای فریبکارانهی این گروهک مبنی بر حضور در جبهه ها خیلی زود در کشور منتشر شد اما آنها در بیان تحلیل خود، هدف ایران از جنگ را صدور انقلاب معرفی کردند و اصلا اشارهای به متجاوز بودن عراق و انگیزهی دفاعی ایران نکردند! [1]
همزمان با فرار بنیصدر و همراه با او، سرکردهی منافقین یعنی «مسعود رجوی» هم از کشور میگریزد. مدتی کوتاه پس از این فرار، منافقین با به راه انداختن ترورهای کور در داخل کشور، در سالهایی که ایران عزیز در تب ناشی از تجاوز حزب بعث، میسوخت علامت دیگری از خوش خدمتی خود به دشمنان انقلاب را نشان دادند. آنان تصور میکردند که با کشتن مسئولان و مردم، میتوانند نظام را مشغولِ داخل کشور کنند تا در میدان نبرد، تضعیف شود.
رجوی در فرانسه، خبر از سقوط انقلاب ایران در ظرف دو ماه میدهد! البته دو ماه بلکه حدود دو سال هم میگذرد ولی خبری نمیشود! وقتی از رجوی در این خصوص، سوال میشود او می گوید: «تا پايان سال آينده، نمي توانم به اين سوال جواب بدهم. چون مشغول ارزيابی نيروهای خود هستيم و در ميان نيروهایمان حلقه مفقودهای داريم كه مشغول يافتن و وصل آن به سازمان هستيم.»[2]
و این حلقهی مفقوده، جایی نبود جز آغوش ناپاک و پلید صدام و حزب بعث! اما رجوی برای راهیابی به این آغوش، باید خوشرقصی می کرد تا اعتماد و نظر ارباب خود را جلب نماید! به همین خاطر او در مدت اقامت در فرانسه، سخنانی مطابق با میل صدامیان به زبان میآورد و حتی وقاحت را به جایی رساند که همنوا با عراق، «اروندرود» را متعلق به عراق معرفي كرد و به جای آن از واژهی «شط العرب» استفاده نمود! این اقدامات نتیجه داد و رجوی با «طارق عزیز» (معاون صدام) دیدار کرد. طارق عزیز گفت: «اميدوارم در آيندهی نزديك، دوست عزيزم مسعود رجوی را در پست رياست جمهوری يا نخست وزيری ايران ملاقات كنم!»[3]
بعد از این ملاقات بود که مرکزیت سازمان منافقین به عراق، منتقل شد و 17 پایگاه منافقین در این کشور، تاسیس گردید. پایگاه اشرف در 100 کیلومتری بغداد، اصلی ترین پایگاه منافقین، محسوب میشد.
و این زمان، سرآغاز دوره ی خیانت باری بود که هنوز هم ابعادش نیازمند تحقیق و بررسی است. انجام عملیات جاسوسی برای نیروهای عراق، دادن اطلاعات محرمانه ی نظامی و سیاسی به حزب بعث، رخنه در میان نیروهای ایرانی در نقش ستون پنجم و صدها مورد دیگر نتیجه عملکرد گروهکی بود که نه تنها هیچ اعتقادی به مذهب نداشت بلکه حتی بویی از وطن دوستی و ملی گرایی هم نبرده بود.
بلاشک دست دادن به دشمنی که در حال تهاجم به زادگاه اوست عمل ننگین و شرم آوری است که در طول تاریخ، از سوی عده ی قلیلی مثل گروهک منافقین، انجام شده است.
پاورقی:
1- نقش سازمان مجاهدين خلق (منافقين) در جنگ ايران و عراق، فصلنامه نگين، سال اول، شماره 3
2- همان
3- همان
نظرات
سلام
خوب بود
استفاده کردم
سلام .. ممنون از حضور ارزشمند شما
دارد دلــــــــم بدون صــــــدا درد می کشد
این خانه در غیاب شـــــما درد می کشـــد
اشک خدا تمام که شد بغض من شکست
یعنی کسی به جای خــدا درد می کشـــد
دندان کرم خــورده ی خـــود را کشیده اید
دندان کنـــــده باز چــــــرا درد می کشـــد
تنــــها ترین جــــزیره ی دریای بی نشــان
از ازدحـــام فاصــــله ها درد می کشـــــد
شاعر ننال از این که نفس ابر می شـــود
اینجا نفس به لطف هـــــوا درد می کشد
در انتــظار معجزه آب از ســــــرم گذشت
موســــایتان بدون عصـــــا درد می کشد
وقتی شـــما به فــــکر مــــداوام نیستید
فرقی نمی کند که کـــــجا درد می کشد
سلام...
خیلی از ماها زودی به زمان حال عادت می کنیم جوری که فک می کنیم همیشه مث الان بوده...اشارم به شرایط پیچیده و طاقت فرسای اوائل انقلاب هست و آرامش حاکم الانی...تو اون اوضاع آشفته ای که تقریبا کل دنیا با ما می جنگیدن، ی گروهی بودن که در ظاهر مسلمان بودنو دوست. ولی در باطن با کفار همراه بودن...به دلیل ظاهر موجهشون از مزایای ایمان هم برخوردار بودن!...این دسته بیشترین ضربه ها رو به مردم کشورشون!!!وارد کردن...
باید مرتب گذشته ها واسمون یادآوری شه تا قدر آرامش الانی ونقش امام و نیروهای وفادار و جان بر کفشون رو بدونیم...همون خوبایی که با رفتنشونو آسیب دیدنشون امنیت رو برای ما ایجاد کردن.
مرسی آقا رضا که با نوشته های روشنگرانتون کمک میکنین که گذشته ها،آدمهاش و عملکردشون فراموش نشه...
باسلام واحترام
واقعا مطالبتون جالب بود هرچی گشتم لینک خریدکتابتون روپیدانکردم آقارضا
موفق باشید
ممنون از مطلبتون دوست عزیز
خیلی مفید بودند