حكايتي شيرين در باب علم امام جواد (عليه السلام)

21:26 - 1392/07/13
رهروان ولایت _ مأمون گفت: آيا نمى‎دانید اهل اين خانواده از سنخ اين مردم نيستند؟ آيا نمى‏‎دانيد كه پيامبر خدا(صلّى اللَّه عليه و آله) بيعت حسن و حسين را كه دو كودك بودند قبول فرمود، در حالیکه بیعت کودکان دیگر را قبول نمی‌کردند؟
امام جوادع

آخر ماه ذی القعده سال 220 ه.ق شهادت جانسوز امام جواد(علیه السلام) می باشد، وجود نازنین ایشان برای اهلبیت (علیهم‌السلام) مایه خیر و برکت بوده است. بنا به نقل‌های مختلف، سن شریف ایشان هنگام شهادت پدر بزرگوارشان امام رضا (علیه السلام)، بین هفت تا نه سال ثبت شده است، به خاطر سن کم امام جواد (علیه السلام)  عده‌ای از شیعیان، در مورد امامت حضرت، دچار شک و تردید شدند، لذا برای زدودن این شک‌ها، مجالس پرسش و پاسخ برقرار می‎شد، تا جایی که در یک مجلس و یا در چند روز متوالی، سی هزار مساله از محضر امام، سوال شد که حضرت جواب تک به تک آن‌ها را فرمودند.

مامون خواست دخترش ام فضل را به همسری امام جواد (علیه السلام) در آورد لذا مجلسی را ترتیب داده، خویشان و بزرگان عباسی را گرد آورد، بزرگان عباسی به مامون اعتراض کردند كه نکند می‎خواهی خلافت و آنچه را در دست ماست، دو دستی تقدیم آل علی (علیه السلام) کنی؟ چرا دختر خود را به همسری پسر بچه‌ای نه ساله در می‌آوری که هنوز در دین خدا بینا و فهمیده نشده و حلال و حرام، واجب و مستحبش را نمی‌داند، پس اگر صبر كنى تا او علم و ادب آموزد و قرآن بخواند و حلال را از حرام تشخيص دهد، بهتر خواهد بود.

مأمون گفت: به طور قطع، او از همه شما فقيه‏‎تر است و به خدا و پيامبر و سنّت و احكامش داناتر. او قرآن را از همه شما بهتر مى‏‎خواند و از همه شما به محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ و ظاهر و باطن و خاصّ و عامّ و تنزيل و تأويل آن آگاه‏‌تر است. پس از او سؤال كنيد و امتحانش نماييد. اگر مطلب همان طور بود كه شما ادّعا كرديد از شما مى‏‎پذيرم و اگر چنان بود كه من گفتم نيك‏ پى‌برده‏‎ام كه او جايگزين و جانشين شماست. پس آنان از نزد مأمون بيرون آمدند و كسى را دنبال قاضى‌القضاة يحيى‌بن اكثم فرستادند و درخواست خود را با او در ميان گذاشتند و با هدايايى او را تطميع کردند تا با طرح يك مسأله فقهى مشكل چاره‏‎ جويى نمايد.

چون همه حاضر شدند و امام جواد (عليه السّلام) نيز حضور يافت، بزرگان عباسی به مامون گفتند: اى امير مؤمنان! اين قاضى است. اگر اجازه فرماييد از محمد بن علی پرسش نمايد. مأمون گفت: اى يحيى! از ابو جعفر مسأله‎‏اى فقهى بپرس تا ببينى جايگاه فقهى او چگونه است.

يحيى گفت: اى ابو جعفر درباره كسى كه در حال احرام، شكارى را بكشد چه مى‏‎فرمايى؟ امام جواد (عليه السّلام) فرمود: آيا شكار را در بيرون از حرم كشته يا در خود حرم، عالم بوده يا جاهل، از روى عمد بوده يا خطا، آن شخص آزاد بوده يا بنده، صغير بوده يا كبير، نخستين شكار او بوده يا پيش از اين نيز دست به شكار زده بود، شكار از پرندگان بوده يا غير پرندگان، از پرندگان كوچك بوده يا بزرگ، آن شخص اصرار دارد كه شكار نمايد يا از اين كار پشيمان شده، شكار در شب و در آشيانه آن‌ها انجام گرفته يا در روز و آشكارا، احرام آن شخص احرام حجّ بوده يا احرام عمره؟

يحيى بن اكثم آن چنان واماند كه واماندگى او بر همه حاضران مجلس آشكار گشت و همه حضّار از پاسخ دندان شكن امام جواد (عليه‌السّلام) شگفت زده شدند. سپس مامون رو به امام جواد (علیه السلام) کرد و گفت: ای ابا جعفر خطبه عقد را جاری کنم، امام اجازه دادند. بعد از آنکه مجلس تمام شد، مامون از امام خواست تا جواب مسائل مطرح شده را بدهند و امام تک‎به‎تک مسائل را جواب دادند؛ مأمون دستور داد اين احكام را كه امام جواد (عليه السّلام) فرمودند ثبت نمايند. سپس روى به خويشان نزديك خود كرد كه با اين ازدواج مخالفت مى‎کنید؟ آيا در ميان شما كسى بود كه چنين پاسخى گويد؟ گفتند: نه، به خدا سوگند نه ما مى‏‎توانستيم و نه قاضى القضاة یحیی بن اکثم توانست،اى امير مؤمنان، تو به حقيقت امر از ما داناتر بودى.

مأمون گفت: واى بر شما! آيا نمى‎دانید اهل اين خانواده از سنخ اين مردم نيستند؟ آيا نمى‏‎دانيد كه پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) بيعت حسن و حسين را كه دو كودك بودند قبول فرمود، در حالیکه بیعت کودکان دیگر را قبول نمی‌کردند؟ آيا نمى‏‎دانيد پدرشان على (عليه السّلام) در نه سالگى به پيامبر (صلّى اللَّه عليه و آله) ايمان آورد و خدا و رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) ايمان او را قبول كردند، در حالى كه ايمان هيچ كودكى مورد قبول واقع نشد؟ و پيامبر خدا (صلّى اللَّه عليه و آله) هيچ كودكى را غير از او به اسلام فرا نخواند؟ آيا نمى‏‎دانيد كه اين خانواده از نژاد يكديگرند و آنچه بر آخرين آنان جارى است همان است كه بر نخستين آنان جارى گشته است؟

آری امامت به کمی و یا زیادی سن نيست، امامت و رهبری امت باید به دست کسی باشد که برگزیده‌ی از جانب حق تعالی باشد، فرقی ندارد که در چه سنی باشد، کودکی هفت و یا نه ساله باشد یا مردی 40 ساله، مهم فضل و علم و برتری است که دشمنان اهلبیت نیز بدان اقرار داشتند.

منبع:
برگرفته از کتاب تحف العقول تالیف ابن شعبه حرانی

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 13 =
*****