اگر چه حکم خداوند در کفاره روزه خواري عمدی (شصت روز روزه) در نگاه اولیه سنگین و ناعادلانه به نظر میآید ولي كفارههايي كه خدا در اسلام براي انجام يا ترك بعضي از اعمال مقرر کرده، جنبه بازدارنده و تربيتي دارد. قرار دادن دو ماه روزه به عنوان كفاره يك روز روزهخواري عمدي، به مكلف گوشزد ميكند كه تخلفت از دستور الهی (كه آن دستور هم در جهت سعادت خودت است) چه بار سنگينی به دوشت میگذارد.
لذا این گوشزد باعث ميشود كه مكلف سرپيچي از دستور الهی نكند و از فوايد و آثار روزه بهرهمند شود. وقتي فهميد روزهخواري عمدي و بدون عذر كفاره دارد.
اوّلاً: متوجه ميشود روزه چه اهميت ويژهاي در نظر خدا دارد (كه ترك آن افزون بر قضا كفاره نيز دارد).
ثانياً: ميفهمد كه اين كفاره سنگين بوده و عمل به آن خيلي مشكل است و نميارزد به خاطر يك روز روزهخواري، خود را به مشقت بيندازد. کما اینكه قرآن پس از بيان كفاره "ظهار" كه مثل كفاره روزه است ميفرمايد: "ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ؛ اين دستوري است كه به آن اندرز داده ميشويد"(مجادله، آيه 3) يعني گمان نكنيد كه چنين كفارهاي سنگين و نا عادلانه است، چون سبب بيداري و تربيت نفوس می شود، تا بتوانيد خود را در برابر اين گونه كارهاي زشت و حرام كنترل كنيد، و با آگاهي از چنين كفارهاي دست به كاري كه اين گونه كفاره دارد نزنيد.
پس بايد توجه کرد كه روزه خوردن در ماه مبارك، ظاهري دارد و باطني. ظاهر عمل تنها باطل كردن يك روز روزه است و شايد براي جبران و تنبيه آن، گرفتن يك روز كافي باشد؛ به همين خاطر در هنگام بطلان غير عمد روزه، تنها يك روز به عنوان قضا قرار داده شده است اما در صورت بطلان عمدي، باطن اين عمل نافرماني و عصيان الهي میباشد. روشن است كه نافرماني و عصيان گناهي بسيار بزرگ بوده. و چنين شخصي تنها يك روز روزه را باطل نكرده، بلكه به نفس خويش جرئت نافرماني داده. آيا ميشود کفارهای براي جبران عصیان پروردگار قرار داد؟
بنابراين تمام اهداف تربیتی كفارات براي اين است كه روح عصيان و نافرماني در انسان پرورش نيابد و رشد نكند او را به تباهي و سقوط نكشاند، پس هدف به خود انسان بر مي گردد و آن هم قدم بر داشتن در مسير سعادت و رستگاري و نزديك شدن به خدا میباشد. از دیگر سو اگر قرار بود تنها يك روز در مقابل يك روز قرار داده شود، پس فرق بطلان عمد و غير عمد چه میشد؟ پس فرق اطاعت و عصيان چه ميشد؟
همچنان كه حضرت امام رضا (عليه السلام) در علت اينكه چرا كفاره روزه دو ماه پشت سر هم (31 روزش بايد پشت سر هم باشد) است؟ فرمود: به خاطر اين است كه مردم كفاره را سبك نشمارند و نگويند كه چيزي نيست! روزه را ميخوريم و كفارهاش را ميدهيم، و بدين وسيله ايمانشان ضعيف گردد"[1]
پس كفاره روزه اثر بازدارندهاي دارد؛ به علاوه از آن جا كه روزه در تصفيه روح و تهذيب نفوس، اثر فوقالعادهاي دارد، روزه كفاره ميتواند جلوي تكرار اين گونه اعمال را در آينده بگيرد، کما اینکه ديگران كه ديدند فردي بر اثر روزهخواري عمدي، به مشقت افتاده، آنان هم حساب خود را كرده و مرتكب اشتباه نميشوند.
البته در همین بحث هم عدل الهی کاملا نمود دارد از آن جايي كه ممكن است افرادي قادر به گرفتن دو ماه روزه كفاره نباشند، خداي مهربان براي آن جانشين ذكر كرده و فرمود: "هر گاه كسي نتواند دو ماه متوالي روزه بگيرد، شصت مسكين را اطعام كند،(مجادله، آيه 4)، سپس در دنباله آيه به هدف اصلي اين گونه كفارات اشاره كرده و ميفرمايد: "اين براي آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد"(مجادله، آيه 4)
حتی در بحث کفارات ارفاق های عادلانه تری هم شده طبق فتواي فقها اگر كسي نتوانست به شصت فقير غذا بدهد، به هر چند نفر كه ميتواند، بايد غدا بدهد. اگر اصلاً نتواند اطعام كند، بايد استغفار كند و هر وقت قدرت پيدا كرد، كفاره را بدهد. به فتواي آيت الله مكارم شيرازي اگر نتوانست اطعام كند و استغفار نمود، ديگر لازم نيست اطعام نمايد.[2]
همه اين ارفاق ها به خاطر اين است كه دين مقدس خداوند با اين كه براي روزهخواري كفاره معيّن نموده (تا بدين وسيله جلو روزهخواري را تا حد امكان بگيرد) ولي در عين حال با جانشين قرار دادن براي كفاره خواسته است براي بندگان تخفيف قايل شده و آنان را با مهرباني به در خانه خدا بر گرداند و سر سفره عبوديت بنشاند، تا بدين وسيله آنها را به سوي سعادت ابدي هدايت كند.
از آنچه گفته شد معلوم مي شود كه اگرچه كفاره روزه سنگين می باشد (آن هم براي اندرز و تربيت بندگان) اما با تعيين جانشين سنگيني آن كاهش يافته و هر كس به فراخور حال خود می تواند گناهش را جبران كند.
منابع:
1. وسائل الشيعه، ج 7، ص 271.
2. توضيح المسائل مراجع، ج 1، مسئله 1660.